روزنامه کیهان **
رباتهای خربزهخور دنبال آدرس در مریخ!/ محمد صرفی
خیلیها گمان میکنند مسئله و مشکل اصلی و فوری امروز کشور، مشکلات اقتصادی و تحریمها هستند. البته که هیچ عقل سلیمی نمیتواند در اینکه کشور درگیر مشکلات اقتصادی است و تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی آمریکا یکی از دلایل این مشکلات است، شکی داشته باشد اما بهنظر میرسد مشکل بزرگتر و عمیقتر جریانی اختاپوسوار است که میکوشد حقایق را وارونه جلوه دهد. اتفاقاً مسئله نخست - مشکلات اقتصادی - تا حد زیادی محصول این جریان بوده و کاملاًً با آن مرتبط است. تا وقتی فکری همهجانبه و مستحکم برای مقابله و خنثی کردن این جریان نشود، تلاش برای حل مشکلات اقتصادی نیز چندان موثر نخواهد بود و آثاری محدود و مقطعی خواهد داشت.
بدون تعارف و تردید باید اذعان کرد که این جریان قوی و گسترده است، یک سر آن در اتاق فکرهای حرفهای و نهادهای صاحب ایده، بودجههای کلان و پیشرفتهترین فناوریهای روز دنیا در آنسوی مرزهاست و سر دیگرش در داخل کشور. هیچ محدودیت و حد و مرز و چارچوبی هم نمیشناسد. نه قواعد اخلاقی و قانونی میتواند محدودش کند و نه اخلاق برایش مهم و مسئله است. هدف، تحریف و وارونهنمایی حقایق است و در راه رسیدن به آن، استفاده از هر وسیلهای را مجاز میدانند.
نکته مهم و ویژگی کلیدی این جریان آن است که از انعطاف و سرعت بسیار بالایی برخوردار است. هر سوژه و موضوعی را در حیطه عملیات خود میداند و به آن ورود میکند؛ از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا سیاست داخلی، دیپلماسی، دین، امنیت، زنان، آموزش، ورزش، تاریخ، سلامت و خلاصه هر آنچه فکرش را کنید. اهداف کلیدی و راهبردی این جریان را میتوان در چند سرفصل خلاصه کرد؛
1- مریخ پلاک یک؛ فرض کنید دنبال مکان خاصی هستید که تا کنون نرفتهاید. از دو نفر آدرس را میپرسید. اولی به شما میگوید جایی که دنبالش هستید فلان نقطه شهر است و نفر دوم میگوید آدرس خیلی سرراست است؛ مریخ پلاک یک! در مواجهه با نفر دوم مطمئناً دنبال برنامههای فضایی و نحوه سفر به مریخ نمیروید. یا لبخندی میزنید و به جستوجو ادامه میدهید یا فحشی در دل یا زیر لب نثار فرد دروغگو کرده و باز هم به جستوجو ادامه میدهید. اما در مواجهه با فرد نخست تشکر میکنید و به آدرسی که گفته میروید. بسته به دوری راه و ترافیک، ساعتها وقت صرف میکنید و وقتی میرسید متوجه میشوید آدرسی که دادهاند غلط بوده و دنبال نخود سیاه فرستاده شدهاید. حال همین مثال را در مقیاس یک کشور و موضوع جستوجوی راهحل مشکلات اقتصادی تصور کنید. جریانی بگوید مشکلات اقتصادی را با کمک غول چراغ جادو میتوان حل کرد و جریانی بگوید باید هوشمندانه و از موضع برد - برد با دنیا مذاکره کرد، تحریمها را رفع و راه را برای سرمایهگذاری خارجی باز کرد و... راهحل هر دو غلط و دروغین است. تفاوتشان در این است که وقت و انرژی خود را برای یافتن غول چراغ جادو (رفتن به مریخ) تلف نمیکنید اما ممکن است عمر و توان یک کشور 80 میلیونی را 7 سال صرف راهحل دوم کنید. جریان تحریف طوری آدرس میدهد که شما گمان کنید واقعی است. نشانههای قلابی هم سر راهتان قرار میدهد. این جریان همچنان و بهشدت در زمینه ارائه آدرس غلط مشغول به کار است.
2- آینههای خمیده؛ کار آینه نشان دادن اشیاء است، به همان اندازهای که هستند. اما برخی آینهها طوری طراحی شدهاند که سوژههای خود را بزرگ یا کوچکتر - در مواردی علاوه بر تغییر اندازه، تصویر وارونه نیز میشود - از آنچه هستند نمایش میدهند. یکی از اصلیترین اهداف و عملکردهای جریان تحریف، استفاده از این ویژگی آینههای خمیده است. دستاوردها، توان و ظرفیت کشور با آینه مقعر نشان داده میشود و مشکلات، ضعفها، نواقص و موانع با آینه محدب. در مواردی حتی آنچه مثبت و نقطه قوت است، نقطه ضعف و مانع نمایش داده میشود؛ همان ویژگی وارونگی در آینههای خمیده.
3- رباتهای دستآموز؛ دنیای پیشرو را دنیای هوش مصنوعی نامیدهاند. آنچه با هوش مصنوعی ساخته میشود، میتواند بسیار توانمند باشد چرا که از قدرت محاسباتی بسیاری برخوردار است. هوش مصنوعی با تمام ویژگیهای خارقالعاده آن، در محدوده طراح آن عمل خواهد کرد چرا که از خود اراده و قدرت تفکر مستقل ندارد. جریان تحریف درباره توانمندسازی افراد و اقشار مختلف جامعه زیاد میگوید و در ظاهر تلاش نیز کرده و بودجه نیز اختصاص میدهد اما همه این کارها در بالاترین سطح آن، چیزی شبیه ساختن رباتهای هوشمند است. رباتهایی شگفتانگیز با تواناییهای فوقالعاده در خدمت طراحان خود. سلب قدرت تفکر انتقادی و کلاننگر از جامعه، هدفی مهم و کلیدی است. روشهای سلب این قدرت کلیدی و تعیینکننده بسیار متنوع و بستگی به سوژه هدف دارد. با این روش میتوان افراد قربانی را به خادمان بیمزد و منت جریان تحریف تبدیل کرد.
4- خربزههای لرزآور؛ هدف دیگر جریان تحریف گمراه کردن جامعه درباره چرایی و ریشه مشکلات است. هرکس خربزه میخورد باید پای لرز آن هم بنشیند. اگر امروز پای اقتصاد میلرزد و میلنگد بهخاطر تحریمهای آمریکاست و علت تحریمهای آمریکا هم رفتار خودمان است که بعد از برجام روی موشک نوشتیم «مرگ بر اسرائیل» و اگر بخواهید به ریشه آن بازگردید نباید لانه جاسوسی را تسخیر میکردید. این یک نمونه از دهها و صدها دستورالعمل جریان تحریف برای گمراهسازی درباره رابطه علّی و معلولی مسائل بود. نمونه متاخر و جالب توجه آن پیوند زدن خرید واکسن کرونا با FATF است. همه کشورهای دنیا به راحتی واکسن خریدهاند یا سفارش دادهاند اما ایران نتوانسته سلامتی شهروندان خود را تامین کند چون لوایح FATF را تصویب نکرده است. اگر نمونه قدیمی بخواهید؛ صدام به ایران حمله کرد چون ما بعد از انقلاب مواضع تحریکآمیز داشتیم و از صدور انقلاب حرف زدیم.
5- اتاق گاز؛ درباره واقعیت اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم باید پس از مطالعه منابعی مثل کتاب پروفسور فرانسوی «رابرت فوریسون»، نویسنده «اتاقهای گاز در جنگ جهانی دوم؛ واقعیت یا افسانه» قضاوت کرد اما بدون تردید جامعه ایرانی سالهاست با اتاق گاز جریان تحریف در جدال است. در این اتاق بهصورت دائم گاز کشنده ناامیدی تزریق میشود. اینکه کجای اتاق باشید، بنیه شما چقدر باشد، چقدر گاز استنشاق کنید، مشکلات و بیماریهای زمینهای داشته باشید یا نه و مسائلی از این دست تکلیف شما را اتاق گاز ناامیدی روشن میکند. متأسفانه گاهی نیروهای مقابل جریان تحریف نیز به دلایل مختلف و اغلب از روی ناآگاهی به تزریق این گاز کشنده کمک میکنند. گازی که رنگ و بو و علامت چندان واضح و مشخصی ندارد اما به تدریج جامعه را فلج و در نهایت نابود میکند.
6- یک جهنم و 193 بهشت؛ هدف و برنامه کلان دیگر جریان تحریف آن است که به شهروند ایرانی القا کند که زندگی در همه کشورها بهشت است و همه در حال خوشگذرانی و عشق و حال هستند اما شما بیچارههای بدشانس در کشوری زندگی میکنید که دست کمی از جهنم ندارد و هرچه مشکل و بدبختی است برای شماست و لاغیر. نمونهاش جنجال خرید واکسن کرونا که با یک جستوجوی ساده میتوانید انواع و اقسام پیامها را به زبانهای مختلف شوخی و جدی ببینید که همه کشورها خریدهاند جز ایران. البته این جهنم هم محصول خربزهای است که 42 سال پیش خوردید وگرنه در زمان آریامهر، ایران از بقیه کشورها بهشتتر بود و نه تنها قیمت خودکار بیک 13 سال تکان نخورد بلکه موزها هم شیرینتر بود!
اینها تنها سرفصلهایی درباره اهداف و کارویژه جریان تحریف بود. جریانی که تا هست، تحریم و بسیاری از مشکلات دیگر نیز پابرجا خواهد بود. درباره این اهداف و راهکارهای مقابله با آنها باید بسیار خواند، گفت و شنید. اینکه بدانیم از کجا ضربه میخوریم، اولین و بزرگترین گام برای پیروزی است.
***************************************
روزنامه وطن امروز**
نقد حقوقی اظهارات سیاسی روحانی/علیاصغر عنابستانی*
ای کاش آقای رئیسجمهور مقداری قانون را مطالعه و بر اساس مواد قانونی صحبت میکردند. در این صورت صحبتهایشان متقن بود.
در حقوق عمومی روابط مبتنی بر ۲ اراده، نابرابر است. یکطرف اراده دولت و قدرت اجرایی است و طرف دیگر اراده مردم است که در مقابل اراده اجرایی از خود قدرت زیادی نداشته و دچار ضعف هستند. قوانین اساسی کشورها برای اینکه این ۲ اراده نابرابر به توازن برسند نظارت را در نظر گرفته تا ارادهای که قویتر است و از ابزارهای حاکمیتی استفاده میکند را کنترل کنند تا نتواند در ساختار حقوقی به طرف دیگر این اراده- که مردم هستند- خدای ناکرده ظلم کند. این اصل مبنای نظارت مجلس است و نمایندگان از مردم وکالت دارند بر ساختار اجرایی قوه مجریه نظارت کنند؛ اینکه رئیسجمهور گفتند در قانون اساسی نظارت نمایندگان بر وزرا نیامده است و صرفا مجلس میتواند از وزرا سوال کرده یا آنها را استیضاح کند، ادعای عجیب و غریبی است. باید آقای رئیسجمهور بگویند سوال یا استیضاح باید بر چه اساسی انجام شود؟ سوال برای نظارت است؛ نمایندگان برای اینکه نظارت کنند سوال میکنند، برای اینکه نظارت کنند تذکر میدهند و در مسیر نظارت بر وزرا، استیضاح را مطرح میکنند.
تحقیق و تفحص نیز در مسیر نظارت کلید میخورد. وقتی یک وزیر اعمال قانونی خود را انجام نداده است، در نهایت منجر به سوال یا استیضاح میشود. اینکه آقای رئیسجمهور عنوان میکنند در قانون اساسی نیامده است که نمایندگان بر عملکرد وزرا نظارت کنند، باید خدمت رئیسجمهور یادآوری کنم اصل ۱۳۷ قانون اساسی را بخوانند. اتفاقا اصل ۱۳۷ قانون اساسی تصریح دارد و میگوید هر یک از وزیران مسؤول وظایف خویش در برابر رئیسجمهور هستند، یعنی تکتک وزرا همچنان که در برابر رئیسجمهور مسؤول هستند و حقیقتا که رئیسجمهور مسؤول اجرای قانون اساسی است و باید وزرا را با هم هماهنگ کند به همان مقدار وزرا در برابر مجلس پاسخگو هستند و به همان اندازه که رئیسجمهور مسؤول نظارت بر عملکرد وزرا است بر اساس اصل ۱۳۷، مجلس هم مسؤول نظارت بر وزرا است. نمیدانم آقای روحانی به عنوان یک رئیسجمهور حقوقدان و مسؤول اجرای قانون اساسی، اصل ۱۳۷ قانون اساسی را چگونه تفسیر میکند که در این اصل آمده هر کدام از وزرا در برابر رئیسجمهور و مجلس مسؤول هستند.
قانون از این هم فراتر میرود و میگوید در برابر مصوباتی که در هیات دولت به تصویب میرسد، هر کدام از وزرا مسؤول هستند که به مجلس پاسخ دهند، یعنی بر اساس قانون اساسی، وزیر ارشاد اسلامی هم درباره مصوبهای که در زمینه مسکن که در دولت تصویب میشود باید در پیشگاه مجلس پاسخگو باشد، یعنی اگر مخالف این مصوبه است باید مخالفتش در هیات دولت بروز و ظهور داشته باشد؛ باید دیده شود.
یعنی بر اساس قانون اساسی هیاتوزیران، فرمالیته نیست که هر چه رئیسجمهور گفت باید بشنود و قبول کند بلکه بر اساس قانون اساسی، نفر به نفر وزرا در برابر مجلس و دولت باید پاسخگو باشند.
تصمیمات هیات وزرا قائم به نظرات شخصی رئیسجمهور نیست و وزرا در برابر مجلس باید پاسخگوی تصمیمی که در هیات دولت گرفتهاند، باشند.
رئیسجمهوری که ۷ سال کشور را اداره کرده و ادعا میکند حقوقدان است، چطور این مسائل را نمیداند و نشنیده است یا خود را به نشنیدن میزند؟ ما تعجب میکنیم که چرا این روزها آقای رئیسجمهور اولا مرتب و بدون استثنا زیاد حرف میزند- به جای اینکه زیاد کار کند- و ثانیا هر دفعه که حرفی میزند سعی میکند دعوایی درست کند.
به نظر میرسد آقای روحانی برای پوشاندن ضعف عملکرد خود به پیشنهاد مشاورانش این مسیر را پیش گرفته است. عملکرد دولت بشدت ضعیف است و دستاوردهای آن زیر صفر. وضعیت مردم هم بشدت نابسامان است و در این شرایط تنها راه رئیسجمهور این است که خود را به در و دیوار بزند و با حاشیهسازی ذهن مردم را از اصل موضوع دور کند.
به نظر میرسد بهترین جایی که میتواند این هدف خود را عملی کند، مجلس است چون مدام با مجلس ایجاد درگیری میکند.
ما چیزی تا به امروز از حقوقدانی آقای رئیسجمهور ندیدیم، همانطور که نفهمیدیم مدرک تحصیلیای که از اسکاتلند گرفته را چگونه گرفته و چه زمانی رفته آنجا درس خوانده است.
در مجلس دهم تحقیق و تفحصی از مدرک آقای روحانی گذاشتند اما متاسفانه با نفوذ هیاترئیسه پیشین مجلس به نتیجه نرسید البته ما به این مساله کاری نداریم اما کسانی که مشورت حقوقی به رئیسجمهور میدهند اشتباه میکنند. این جمله غلط و نادرست است که بگوید مجلس حق نظارت بر وزرا را ندارد. در اصول متعدد قانون اساسی نمایندگان حق نظارت دارند؛ اصل ۷۶ قانون اساسی میگوید مجلس حق تحقیق و تفحص در همه امور کشور را دارد. مجلس برای نظارت از وزارتخانهها تحقیق و تفحص میکند.
یا اصل ۷۰ قانون اساسی که میگوید هر زمان نمایندگان لازم دانستند، وزرا مکلف به حضور در مجلس و پاسخگویی هستند، این یعنی نظارت مجلس بر وزرا. آقای روحانی اصل ۷۰ قانون اساسی را بخواند؛ وزیر موظف است به مجلس بیاید تا نمایندگان اعمال نظارت کنند.
اصل ۸۴ قانون اساسی میگوید نمایندگان در برابر تمام مردم مسؤول هستند و حق اظهارنظر در مسائل مختلف را دارند. رئیسجمهور بگوید برای چه یک نماینده حق اظهارنظر درباره همه مسائل را دارد.
اصل ۸۷ قانون اساسی میگوید رئیسجمهور قبل از هر اقدامی باید از مجلس رای اعتماد بگیرد برای اینکه مجلس باید نظارت کند.
اصل ۹۰ قانون اساسی میگوید هر کسی به طرز کار قوه مجریه اعتراض دارد به مجلس اعلام کند؛ در این بند تصریح میشود قوای مجریه و قضائیه موظف به رسیدگی و اعلام نتیجه هستند. اگر اینها نظارت نیست، نامش چیست؟
بر چه اساسی آقای رئیسجمهور گفتند مجلس نمیتواند بر وزرا نظارت داشته باشد؟ آقای رئیسجمهور در جلسه حقوق شهروندی به جای آنکه از حقوق مردم صحبت کند، حرفهای غیرصحیح و غیرقانونی میزند. مشخص نیست چه کسانی در شرایط کنونی کشور به آقای رئیسجمهور مشاوره میدهند.
* نماینده مردم سبزوار در مجلس
***************************************
روزنامه خراسان**
من فکر نمی کنم در بهشت زندگی می کنیم/ دکتر سیدعلی علوی
دومین قسمت مستند «غیررسمی» از دیدارهای پنج شنبه ای رهبر انقلاب با نخبگان حوزه های مختلف پخش شد. مستندی مختصر، مفید و در عین حال جذاب که بازتاب مثبت بسیاری را در بین فعالان رسانه ای، سیاسی و اجتماعی داشت که البته چند نکته قابل تامل درباره این مستند میتوان برشمرد:
۱. تصویر ساخته شده از رهبر انقلاب
نخستین چیزی که درباره مستند می توان گفت، این است که این مستند تصویری متفاوت است از آن چه که حداقل در بخشی از جامعه توسط برخی رسانه ها و برخی مخالفان و موافقان از رهبر انقلاب بازنمایی و به تصویر کشیده شده است. رهبری که جمعی را دعوت میکند که نقد دارند جمعی که مجیز گو نباشند، آن وقت بنشینند با گاردی باز و صریح انتقاد کنند. این که چگونه رسانه های رسمی و غیر رسمی و موافقان و دوستداران چنین بازنمایی را از رهبر انقلاب نداشتند و این که چرا رهبری با چنین نگاه پدرانه ای بعضا تبدیل می شوند به شخصیتی رسمی و سیاسی، جای آسیب شناسی دارد .
2.انتقاد پذیری و پاسخ گویی رهبر انقلاب
نکته دیگر، پذیرش رهبر انقلاب در برابر انتقادهای صریح و توجیه نکردن وضع موجود و در عین حال پاسخ گو بودن در برابر انتقادات بود. درحالی که در این گونه موارد می شود بار را بر دوش دیگران انداخت، میشود جواب نداد، میشود سکوت کرد اما از جای جای مستند بر می آمد که رهبری نه تنها انتقادها را می پذیرند بلکه خود را در مقام پاسخ گو قرار می دهند.
3.لکنتی که نبود
نکته قابل تامل دیگر در کنار انتقادهای صریح، بدون لکنت بودن منتقدان و مدعیان بود. امام علی(ع) در نامه خود به مالک به او تصریح می کنند طوری رفتار کن که مردم بدون لکنت و ترس با تو حرف بزنند موضوعی که در مستند غیررسمی بسیار شیرین به چشم می آمد. این که در حکومتی نخبگان بتوانند به راحتی بگویند که «همه مردم را دوست داشته باشید» بگویند «چیزی که شما از جامعه تصور دارید دقیق نیست»، موضوع کم اهمیتی نیست چه این که رهبری به شوخی فضا را برای صراحت بیشتر گویی آماده تر می کردند.
4.آزاد اندیشی و ضرورت تضارب آرا
آن چه از مشی رهبر انقلاب در برگزاری جلسات این چنینی با نخبگان و شنیدن نظر خبرگان و صحبت های رهبری برمی آمد، اعتقاد ایشان به حاکمیت آزاد اندیشی و تضارب آراست. موضوعی که گرچه رهبر انقلاب آن را در نامه ای به جمعی از دانشآموختگان حوزه علمیه در تاریخ 81.11.16 و به صورت موکد در بیانات معظم له در دیدار با جمعی از نخبگان علمی کشور در تاریخ 88.8.6 در خصوص ضرورت راهاندازی کرسیهای مناظره، نقد، نظریهپردازی و آزاداندیشی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تصریح کرده اند اما گویی عملا به فراموشی سپرده شده است. مسئله ای که مستند غیررسمی نشان داد آن مطالبه همچنان مطالبه ای زنده است، به گونه ای که خود آن را انجام میدهند. رفتاری که می تواند بستر احیای کرسی های آزاد اندیشی شود.
5.جامعه که نباید تک صدا باشد
یکی دیگر از نکات این مستند که نشان از اعتقاد ایشان به حاکم نبودن تک صدایی در جامعه است، مشخص شدن تفاوت نظر ایشان با مواردی است که در فضای رسمی آن زمان وجود داشته است. مثال بارز فیلم مارمولک است که بحث آن در بخشی از مستند پیش کشیده می شود و ایشان به صراحت اعلام می کنند که نظرشان متفاوت از نظرات مخالف این فیلم جنجالی است.
به عبارتی ایشان نیامده اند اعلام کنند نظر من را اعمال کنید بلکه به نظرات، مجال طرح دادند و البته که برخی از این فرایندها ممکن است به نتیجه نسبتا خوب هم نرسیده باشد - همچون ماجرای همین فیلم که برخی معتقدند اگر فضای تند آن زمان به کنار می رفت، چه بسا اثرش در ارتباط روحانیت و حوزه با مردم نمودار می شد - اما به جد معتقدیم که عوارض این که این تک صدایی بخواهد حاکم شود، بیشتر از منفعت آن است و این مستند به صراحت نشان می دهد که اگر این تصور غلط را برخی حتی با نیت های خوب سعی در حاکم کردن آن دارند یا می خواهند حاکم کنند با واقعیت منش ایشان همخوان نیست.
6.برداشت رهبر انقلاب از جمهوری اسلامی
نکته دیگری که از مستند برمی آمد زاویه دید رهبر انقلاب به وضعیت جمهوری اسلامی است. برخلاف آن چه به نظر می رسید رهبری وضعیت را در نه تنها ایده آل نمی بینند بلکه ایرادهای زیادی را نیز وارد می دانند. به صراحت می گویند که من فکر نمیکنم ما در جمهوری اسلامی در آن بهشتی که متصور بودیم، هستیم... اشکالاتی وجود دارد و تردیدی نیست، اما آن چه برایشان موضوعیت دارد حرکت کلی انقلاب اسلامی است. این که این اشکالات «به کلیت نظام صدمهای نمیزند.» و تاکید بر این که «این نظام، نظام معترض به ساخت قدرت در دنیاست. به بیعدالتی، ظلم، فقر و گرسنگی معترض است.» رهبر انقلاب به همان اندازه که آرمان گرا هستند، واقع بین هم هستند نه چنان آرمان گرایند که به واقعیت و کاستی توجه نکنند و نه چنان واقع بین که آرمان ها را فراموش کنند. قابل تامل بود که رهبری تاکید داشتند در عین دیدن ضعف ها دیدن قوت ها هم موضوعیت دارد.
7.مستندی برای مسئولان که عمل کنند
مستند غیررسمی اما بیشتر از آن که برای مردم باشد به نظر می آید برای مسئولان است؛ مسئولانی که گوش شنوا داشته باشند، اهل نشستن با نخبگان باشند، اهل انتقاد پذیری باشند، اهل پاسخ گویی باشند، اهل پذیرش نقاط ضعف باشند، اهل این باشند که فضایی را ایجاد کنند تا مردم بدون ترس و لکنت بتوانند حرف شان را بزنند، مردم را تکه تکه نکنند و مخالف من و موافق من نداشته باشند.
8.مستندی برای مردم که بدانند
و البته مستند دیروز مستندی برای مردم بود که بدانند اگر رأس حکومت چنین است از همه مسئولان ذیل رهبر انقلاب چنین مشی و مرامی را مطالبه کنند و نه تنها مطالبه کنند که حق خود بدانند اگر میشود با رهبر انقلاب بی لکنت حرف زد و انتقاد کرد چرا با دیگر مسئولان نشود؟
9.امید به آینده
امید به آینده از دیگر نکات مهم جلسه بود. این که رویش های انقلاب بیش از ریزش های آن است این که ما میتوانیم مشکلات را با همه اشکالات و انحراف ها و کاستی ها و خطاها پشت سر بگذاریم و این که همه باید برای سربلندی ایران در هرجایی که هستند، تلاش کنند. به نظر می رسد رهبری از آن چه نگرانند، غلبه ناامیدی به خاطر دیدن و مواجهه با مشکلات بود.
***************************************
روزنامه ایران**
برادرم عیسی!
صداهای آرام و امیدبخش؛ نیاز امروز ما/\علی ربیعی
دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت
وقـــــــــت ذکرحدیث مسیح، «برادرم عیسی» میگفت رسـولالله و امیرالمؤمنین. در همه قرون تمدنی اسلامی این مناسبات برادرانه را میشـــد در رؤیــت تابلــــویِ همـــجواری مسجد و کلیسا در خیابانهای اصفهان، استانبول و سمرقند و باکو و ارومیه تا بالکان و آن سوی رود دانوب دید.امروزه اما «هویتهای مرگبار» در اشکال گوناگون خود، آن میراث ملموس تمدنی را در معرض مخاطره قرار دادهاند.هویتها چگونه مرگبار میشوند و آنچنان که در نمونه داعش دیدیم در قالبی به ظاهر مذهبی و یا آنچنان که در قالب شعار «امریکا اول» ترامپ دیدیم، زندگی را، صلح را در آن سوی خط تقسیمبندی میان «ما» و «آنها» به پرسش میگیرند؟ آمارتیاسن در کتاب «هویت و خشونت»، سازوکار تبدیل و تقلیل هویتهای مذهبی و یا قومی به یک هویت تکواره را با تحلیلی درخشان نشان داده است:
دفاع از هویتی انحصاری برای اهداف خشونتآمیز، از خلال «تأکید و انگیزشی گزینشی به پوشاندن و در محاق بردن دیگر وابستگیها و پیوندها میپردازد.» (هویت و خشونت، ترجمه فریدون مجلسی، ص ۲۰۲)
این هویتهای مرگبار هستند که با «غیرسازی کاذب»، «پلهای رابطه» را تبدیل به «دیوارهای جدایی» میکنند و با برساختن هویتهای افراط گرایانه، چه در قالب داعشیسم و صهیونیسم یا افراطیگری آن سوی دنیا که در شکل حاد خود در ترامپیسم خلاصه شده است، زیست صلحآمیز مردمان منطقه از هر دین و آیینی را تهدید میکند.
ایران برخاسته از تمدن ایرانی - اسلامی ما با بهره از همان آموزههای دینی مداراجویانه و مسالمتگرایانه از ابتدا کوشید یاریگر همان روح همزیستی در منطقه باشد که قرنهاست در ایران جاری است. برای عبور از عصر تکهویتیهای مرگبار در همه اشکال داعشی و غیرداعشی، در منطقه منادی این بودهایم که «صلح در دسترس است.»
این رخداد آرزومندانه در این روزهای یأسآلود دستیافتنیتر از همیشه است؛ تنها اگر یکبار دیگر همه انواع بشر و پیروان ادیان ابراهیمی به سنتها و بنیادهای حقیقی اعتقادات و سنت انبیا خود بازگردند. اکنون جهان در هر گوشهای از بیعدالتی، خشونت و تبعیض آزرده است و تلختر اینکه بسیاری از این رفتارهای انسانستیزانه به نام دین و در لوای مناسک ظاهری ادیان انجام میگیرد. آنچه امروز بنیادگرایی دینی خوانده میشود و مظاهر خود را در خشونت باورنکردنی داعش از یک طرف و نژادپرستی رژیم اسرائیل و شهوت جنگهای بیپایان در امریکا و با حمایت مسیحیان اونجلیکال از طرف دیگر نشان داده و دهههای آغازین قرن بیست و یک را تاریک کرده است، در واقع نه بنیادگرایی بلکه تحریفی کمنظیر از جوهره و پیام آسمانی ادیان الهی در خدمت برخورد جعلی تمدنهاست. با بازگشت به آموزههای مشترک ادیان الهی که خیر فردی و جمعی، عدالت، آزادی، برادری، رواداری و اعتدال در کانون و مخرج مشترک همه آن ادیان قرار دارد، میتوان سعادت و صلح را بار دیگر تجربه کرد. این رجعت به بنیادهای دین و دینپیرایی از تمام آلودگیها و تحریفها، بیش از هر جای دیگری در منطقه ما که مملو از ستیزهای اجتماعی و بینالمللی است، ضرورت دارد.
چنین تجربهای را ما قرنهاست در ایران تجربه میکنیم. دیروز در جمع هموطنان مسیحی خودمان در مراکز سالمندان و خیریه چیلویان و ساهاکیان بودم؛ مشارکت ایرانیان در کمک به نیازمندان فارغ از تعلقات دینی را در یک مرکز هموطنان مسیحی شاهد بودم که جلوهای از این همزیستی و همدلی است؛ این همزیستی را در سراسر شهرهای ایران و جمع عبادتگاههای همه ادیان در خیابان ۳۰ تیر تهران که نماد همزیستی و تمدنی است میتوانیم مشاهده کنیم. امروز نیاز فقط همبستگی بینادیانی نیست بلکه باید از همبستگیهای مذهبی نیز در داخل کشور مراقبت کنیم که دستخوش تحرکات افراطیها قرار نگیرد.
در این دوره تاریخی بینظیر که خشونتگرایی و افراطیگرایی ترامپیسم سالهاست که زندگی ایرانیان از هر دین و قومی را با تلخی روبهرو کرده است، ما نیازمند جامعهای پر از عطوفت، مهربانی و مدارا هستیم و اتفاقاً سیاستمداران و سیاستگذاران باید پیشتاز آن باشند.
امروز نیازمند دم مسیحایی برای همزیستی توأم با مدارا و اعتدال و زدودن تحریم هستیم. بزرگترین نیاز برای رفع آثار تحریم، یکپارچگی و وحدت و شنیدن صداهای آرام و امیدبخش در داخل کشور است. این با گفتوگوی بزرگ اجتماعی که بارها بدان اشاره کردهام میسر خواهد شد؛ گفتوگویی که با همدلی و همزیستی تاریخی میتواند ما را به جریانی تأثیرگذار در صلح منطقهای و نیز همزبانی و همراهی ملی برای گذر عزتمندانه از دوران تحریم و رسیدن به جامعهای سرشار از رشد و توسعه و آزادی و شادابی رهنمون کند.
***************************************
روزنامه شرق **
نامزدان اعتراض/احمد غلامی . سردبیر
انعطافپذیری مانع تغییرپذیری است. جریانهای سیاسی ایران به غیر از اصولگرایان که همواره درصدد حفظ وضعیت موجود و بازگشت به گذشته بودهاند، در تغییرپذیری ناکام ماندهاند. آنان با وجود این ناکامی در تغییرات به جای اعتراض و خروج از قدرت، انعطافپذیری را به حامیان خود و مردم توصیه کردهاند. اگر بخواهیم دولتهای بعد از انقلاب را با دوگانه «انعطاف» و «تغییر» محک بزنیم، به نکات تازهای دست پیدا خواهیم کرد. یکی از مهمترین دولتهای بعد از انقلاب که تن به انعطافپذیری نداد و مردم را نیز وادار به انعطافپذیری نکرد، دولت نهم و دهم بود. تغییرات مورد نظر این دولت، ساختارهای سیاسی، اقتصادی و مهمتر از همه اجتماعی را نابود کرد و میتوان گفت این تغییرات از نوع مخرب آن در دستور کار دولتهای احمدینژاد بود. اما از سوی دیگر نباید نادیده انگاشت همین روحیه تغییرپذیری در ساختارها بود که از دولت احمدینژاد دولتی عاصی یا یاغی ساخت که اصولگرایان را بیش از پیش بیمناک کرد؛ اما این عدم انعطافپذیری و ترویج آن در بین مردم جذابیتی ویژه به احمدینژاد بخشید. گیرم این جذابیت پوپولیستی باشد اما احمدینژاد از طرفی دیگر بر توان ایده تغییرپذیری صحه گذاشت. طرفه آنکه او با شعار بازگشت به آرمانهای انقلاب بر سر کار آمده بود. آلبرت هریشمن در کتاب «خروج، اعتراض و وفاداری» ایدههایی را دنبال میکند که مردم و جریانهای سیاسی در وضعیتهای بهوجودآمده در جامعه از یکی از این مفاهیم تبعیت میکند. هریشمن میگوید: «مردم بیش از هر چیز در برابر تغییر از خود واکنش نشان میدهند و فقط تغییرات اجتماعی میتواند نیروهای بیشمار و بیگانهشده مردم را دوباره به صحنه بیاورد». دولت احمدینژاد در اعتراض به وضعیت موجود قرار بود به شیوهای کلاسیک به انقلاب وفاداری نشان بدهد، اما این اعتراضها نهتنها موجب تغییر در وضعیت نابسامان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نشد بلکه با خودرأییِ او اوضاع آشوبناکتر از آن چیزی شد که اصولگرایان انتظارش را داشتند. آشوبسازیای که همواره اصولگرایان، اصلاحطلبان را به آن متهم میکردند. احمدینژاد در برابر حملات اصلاحطلبان و اصولگرایان و نهادهای رسمی به خاطر ایجاد این آشوبها تن به انعطافپذیری نداد و راه خروج را در پیش گرفت. به تعبیر هریشمن: «خروج در قلمرو سیاسی عملی نابخشودنی است. خروج، مرحله خشنتری از اعتراض است؛ چراکه در اعتراض هنوز وفاداری مستتر است. اعتراض جزء لاینفک و کارکرد هرگونه نظام سیاسی است که گاه ترسیم منافع نیز نامیده میشود». ترسیم منافع یعنی احزاب و جریانهای سیاسی به نوعی نیازها و خواستههای خود را بیان کنند که برای مردم و شاکله سیاسی موجود قابل فهم باشد. در جای دیگری هریشمن تأکید میکند: «اعتراض را میتوان به چشم نوعی باقیمانده نگریست. هر که خروج نمیکند نامزد اعتراض است». از اینجا جایگاه دولتهای سازندگی، اصلاحات و تدبیر و امید عیان میشود. دولت احمدینژاد پس از اعتراض و ناکامی در رؤیاهای موجه و ناموجه خود دست به خروج زد.
این خروج حاوی پتانسیلی است که دیر یا زود به کارش میآید. آلبرت هریشمن ایده اعتراض و خروج را اینگونه بیان میکند: «اعتراض در کشورهای توسعهیافته از موضع بسیار مقتدری برخوردار است». در کشورهایی که دایره انتخابهای آن به لحاظ سیاسی محدود نیست، مردم با برآوردهنشدن خواستههای خود دست به خروج آرام و بیسروصدا خواهند زد. درست در نقطه مقابل مردم و جامعهای که امکانات محدودی برای انتخاب دارند، آنان در مواجهه با بنبست تغییرناپذیری، از مرز انعطافپذیری عبور کرده و دست به اعتراضات گسترده میزنند. اعتراضاتی که با خروجی پرتنش همراه است. همان چیزی که همواره دولتهای سازندگی، اصلاحطلب و تدبیر و امید را واداشته دست به عصا باشند و حامیان خود و مردم را از پیامد این اعتراضات دور نگه دارند. دولتهای اصلاحطلب، همواره در تضادی آشکار به سر بردهاند. اعتراضات این دولتها و گروههای حامی آنان نه به وفاداری منتهی شده است، نه به خروج. این دولتها خشمگین از وضعیت اما ترسان از خروج به سوی انعطافپذیری گام برداشتهاند. آنان با تغییر آغاز کردهاند و با اعتراض مواجه شدهاند. در برابر مخالفان دست به اعتراض هم زدهاند، اما در نهایت به انعطافپذیری تن دادهاند. همه دولتهای اصلاحطلب هریک به شیوهای راه انعطاف را در پیش گرفتهاند. دولت سازندگی بعد از تغییرات اقتصادی و اجتماعی و مواجهه با اعتراضات دست به اعتراض زد؛ اما در نهایت با ایده مصلحت، دولت به سمت گزینه وفاداری گام برداشت. دولت اصلاحات بیش از هر دولت دیگری سودای تغییر داشت اما چندان دلبسته اعتراض نبود و در دوران پرآشوب نهایتا با بیمیلی به سمت انعطافپذیری رفت و مردم را نیز به این باور رساند که چارهای جز انعطاف وجود ندارد. دولت تدبیر و امید سرگردان میان اعتراض و انعطاف جا پای دولت اصلاحات گذاشت، اما دیگر در این دوران انعطاف بیش از هر چیز معنای انفعال میدهد و شاید بتوان آن را نوعی خروج قهرآمیز تلقی کرد.
***************************************