صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۲۷۴۷۵

یادداشت روزنامه‌ها 17 دی ماه

روزنامه کیهان **

انقلاب اسلامی مجسم! / محمدسعید مدنی

۱- «... یک خصوصیت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاور و مسلط به عرصه‌های نظامی بود، و هم در عین حال به شدت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ گاهی افراد حدود الهی را فراموش می‌کنند، می‌گویند وقت این حرف‌ها نیست، او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمی‌برد، مراقب بود که به کسی تعدی نشود، ظلم نشود، احتیاط‌هایی می‌کرد که معمولا در عرصه‌های نظامی، خیلی‌ها این احتیاط‌ها را لازم نمی‌دانند، لکن او احتیاط می‌کرد...»

۲- یکی از کارکردهای بی‌بدیل و نتایج درخشان انقلاب عاشورایی مردم ایران- که البته با صرف هزینه‌های سنگین و تحمل مصیبت‌های جانگداز همراه بوده- افشای چهره واقعی جاهلیت مدرن و استعمارگران جدید است که قدرت‌های چپاولگر و زورگوی عالم نمادهای عینی آن هستند. هرچه بر عمر انقلاب اسلامی افزوده شده این قدرت‌های سلطه‌گر و باطل و در راس همه آمریکا که به طور ذاتی و ماهیتی در تضاد با جبهه حق هستند، مجبور شده‌اند در مقابله با انقلاب اسلامی- که نماد و سمبل جریان حق در این زمانه و روزگار است- ماهیت واقعی و جنایتکارانه خود را بروز دهند و از پشت نقاب‌های تزویر و فریب آشکار نمایند. ‌ترور ناجوانمردانه و رذیلانه فرماندهان جبهه مقاومت یعنی حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به دست دولت جنایتکار آمریکا تیر خلاصی بود بر نظام مبتنی بر لیبرال- دموکراسی که آمریکا خود را مظهر و نماد آن می‌داند. سران نظام سرمایه‌داری فریبکارانه شعار حقوق بشر و دموکراسی و آزادی... سر می‌دهند و آن وقت در عمل خود سازنده و پرورش‌دهنده گروه‌های ‌تروریستی و خونخواری مثل داعش در سراسر دنیا هستند و دشمنان داعش را دشمن خود می‌دانند و نقشه ‌ترور آنها را طراحی و خفاش‌وار اجرا می‌کنند. سردمداران این تمدن دست خود را به خون کسانی آلوده کردند که قهرمانان مبارزه با ‌تروریسم و جریانات خونخوار و ضدتمدن چون داعش بودند. آنان کسانی را مستحق مرگ دانستند که ‌ترجیع‌بند سخنانشان «دفاع از مردم بی‌دفاع و مظلوم منطقه» و «خدمت به بشریت» و «خدمت به انسانیت» است. مردانی که صداقت خود را با جهاد شجاعانه و بی‌امان و شهادت مظلومانه خود ثابت کردند.... باری همان طور که شهادت امام حسین(ع) ماهیت بزک‌کرده‌ امپراتوری اموی را- که ابرقدرت زمانه خود بود- برای همیشه تاریخ رسوا کرد، شهادت مظلومانه حاج قاسم سلیمانی این شاگرد ناب مکتب عاشورا و پیرو راستین اباعبدالله(ع)، و یاران همراهش به دست شقی‌ترین موجودات زمان، چهره واقعی مدعیان حقوق بشر و جنایتکاران متمدن‌نما را بر همگان و نه فقط مردم ایران یا منطقه که به جهانیان- ولو کسانی به دلایل مختلف، به تجاهل و نفهمی ‌تظاهر کنند- شناساند و برای همیشه رسوا کرد.

۳- پیوند مردم ایران با اسلام و مکتب اهل‌بیت(ع) ناگسستنی است. کتاب قطور تاریخ شهادت می‌دهد این ملت پس از آشنایی با دین پیامبر خاتم(ص) و پذیرش آن، دیگر از آن جدا نشد و بزرگ‌ترین خدمات را در عرصه‌های مختلف علمی و فرهنگی و فقهی و... به آن ارائه داده  و نقش مهمی ‌در شکل‌گیری تمدن اسلامی(از قرن دوم تا هشتم هجری) بازی کرده است. به گواه همه کسانی که با ملیت‌های مختلف در‌باره تاریخ ایران بعد از اسلام کار و تحقیق کرده‌اند، ایرانیان در طول تاریخ خود اسلام‌خواه بوده و خواهان پیاده شدن بی‌کم‌وکاست اصول و ارزش‌های زندگی آبادکن و آخرت‌ساز آن بوده‌اند. اگر این ملت در اوج هیاهوی ماتریالیسم و کرّ و فرّ مکاتب و ایدئولوژی‌های مبتنی بر آن-  با تحمل هزینه‌های سنگین و مشکلات فراوان - انقلابی مبتنی بر «اسلام» برپا می‌کند دلیلی جز این ندارد که این ملت اسلام را می‌خواهد و فرهنگ و مکتب اهل‌بیت(ع) را قبول دارد و  اسلام و ارزش‌ها و اصول آن فراتر از حرف و سخن و تجلیل؛ بر تار و پود زندگی آنها حاکم و در حوزه‌های مختلف و آنات زندگی آنها عملی و اجرا شود.

۴-  یک‌سال از شهادت حاج قاسم ‌گذشت، اما هنوز در فراق او ‌اشک دیدگان جاری است و دل‌ها سخت در عزا و فقدان او می‌سوزد. راستی رمز و راز این عشق و دلدادگی چیست و خاستگاه این احساسات ناب و همگانی در کجاست؟ کار این مقال پاسخ دادن به این سوال نیست و چون اصولا این قلم یارا و توان تحلیل این حکایت را ندارد، اما همین قدر می‌داند و می‌فهمد که حاج قاسم فرزند انقلاب اسلامی است. او تجسم عینی انقلاب است. همه صفات و خصلت‌هایی که او را محبوب قلب‌ها و سردار دل‌ها کرده است در ذات و طبیعت انقلاب اسلامی است. به همین دلیل بسیار طبیعی است که همان مردمانی که انقلاب کرده‌اند، با همان شور و شعور، به محض شنیدن خبر شهادت سردار محبوب خود، بر سر و سینه‌زنان به خیابان‌ها بریزند. حضور حماسی و خیره‌کننده مردم(از همه تیپ و طبقه، قومیت، جنس، سن...) در مراسم تشییع و همچنین ابراز احساسات تمام‌نشدنی آنها در عزای تجسم عینی انقلاب بیش از هر چیز نشان‌دهنده این است که مردم هنوز به انقلاب خود وفادارند، پای آن ایستاده‌اند. در این ‌تردیدی وجود ندارد. اگر پایداری و پشتیبانی مردم نبود چگونه این انقلاب می‌توانست در برابر هجوم بی‌امان و همه‌جانبه حرامیان در چهل و دو سال گذشته دوام آورد؟ رمز پایداری و تداوم خروشان انقلاب اسلامی جز وفاداری نجیبانه و حمایت جانانه مردم چیز دیگری نیست. مردم ایران برخلاف القائات رسانه‌های معاند بیگانه و سم‌پاشی و زخم زبان هویت‌باختگان داخلی و گرفتاران «ظلمات وهم»، از انقلاب روی‌گردان و ضدانقلاب نشده‌اند، ضدانقلاب آن کسی است که انقلاب مردم را تحریف می‌کند. ضدانقلاب کسی است که لباس مسئولیت به تن دارد و خواسته و ناخواسته مردم را اذیت و آزار و ناراضی‌تراشی می‌کند. مردم از ضدانقلاب و رفتار و منش ضدانقلابی و منافقانه روی‌گردان و متنفرند... مردم پای انقلاب خود ایستاده‌اند و قدردان مجاهدت‌ها و تلاش‌هایی هستند که در راه تحقق آرمان‌های اصیل انقلاب صورت می‌گیرد. این است که مردم «حاج قاسم» را دوست دارند چون او را  عینیت انقلاب اسلامی و «انقلاب اسلامی ناطق» می‌دانند. هر کس می‌خواهد حقیقت انقلاب و سیمای واقعی آن را به دور از تحریفات و شذورات بشناسد و با دو چشم سر ببیند، می‌تواند به سیمای مردانه و انسانی حاج قاسم نگاه کند. ایمان، اخلاص، خشوع، فروتنی، صلابت و ظلم‌ستیزی، شجاعت و جوانمردی، مردمداری و آخرت‌نگری، بندگی و آزادگی، عدالت‌طلبی و آرمان‌خواهی، خدامحوری و انسان‌دوستی و ارادت به اهل‌بیت(ع) و ولایت‌مداری و... همه ارزش‌ها و اصولی است که انقلاب اسلامی آورنده و مروج آن است و هر کس به میزانی که به این صفات و ارزش‌ها آراسته و به آن عمل می‌کند، به انقلاب اسلامی نزدیک‌تر و «انقلابی‌تر» است.

۵- مردم حاج قاسم را دوست دارند، چون انقلاب اسلامی را دوست دارند. چون معنا و تفاوت «حرف» و «عمل» را می‌فهمند. چون فرهنگ توحیدی به آنها فرق رفتار توأم با «اقتدار و عزت» را با «التماس و ذلت» باورانده است. چون او را مردی می‌دانند‌ تربیت‌شده دامان این فرهنگ و این انقلاب که در کمال صداقت و اخلاص حقیقت راستین و سیمای جذاب و انسانی انقلاب را با پرهیز از افراط و تفریط‌ها و در اوج اقدامات ناجوانمردانه تحریف و تفسیر‌های منافقانه و انحرافی به نمایش می‌گذارد و از اصالت و حقیقت و ذات انقلاب این مردم به بهترین وجه دفاع می‌کند. او همان کسی است که مردم از انقلاب خود و کسانی که در نظام جمهوری اسلامی ردای مسئولیت به تن کرده تا آرمان‌های آنان را تحقق بخشند، انتطار دارند مثل او باشند. سخن رهبر انقلاب در فراز آغازین این نوشته روشنگر بیان الکن ماست. سخنی که ایشان سال گذشته در چنین روزهایی در ملاقات مردم قم و در‌باره حاج قاسم فرمودند و به گمان ما لُب کلام و جامع همه اوصافی است که درباره سردار دل‌ها و صاحب «نشان ذوالفقار» تاکنون گفته و نوشته شده است. سخنی کوتاه که می‌توان حتی آن را کلید شناخت شخصیت این قهرمان سرفراز جبهه توحید دانست. «...یک خصوصیت دیگر این بود که (حاج قاسم) هم یک فرمانده جنگاور و مسلط بر عرصه‌های نظامی بود و هم در عین حال به‌شدت مراقب حدود شرعی بود...»  مردم از مدیران و مسئولان خود که این روزها دم از حاج قاسم و اوصاف او می‌‌زنند- و کار خوبی هم می‌کنند- توقع «مدیریت حاج قاسمی» دارند. یعنی مثل او که در حساس‌ترین صحنه‌های نبرد و در مصاف با وحشی‌ترین دشمنان، خداترس و  مراقب «حدود شرعی» بود و در این‌باره احتیاط می‌کرد آنها هم در انجام مسئولیت‌های خود اهل احتیاط و مراقب حدود شرعی باشند، که اگر چنین باشد مسلما وضع مردم و مملکت در همه حوزه‌ها خاصه از نظر اقتصادی خیلی بهتر از اینها خواهد بود و مثلا مفسدان و رانت‌خوارها و دلال‌های افسارگسیخته و... مجال جولان و اخلال در اقتصاد مملکت و بازی با سفره و معیشت مردم را نخواهند داشت.

۶- انقلاب اسلامی مثل خود مکتب اسلام صورت و ادا و ظاهر و سخن و شعار نیست، بلکه بیش از هر چیز «عمل» است. هر کس بیشتر بر طبق معیارهای اسلام در هر شرایط و موقعیتی عمل کند «مسلمان»‌تر  و هرکس بر اساس معیارها و ارزش‌های انقلاب اسلامی «عمل» کند، «انقلابی»‌تر است. بنابراین بهترین راه اثبات دوستی و ارادت خود به آن عارف مجاهد و ادای دین به خون شهیدانی چون سردار سلیمانی، فراتر از حرف و شعار و ابراز احساسات و... این است که همه به‌ویژه مدیران و مسئولان تلاش کنند در مسیر او حرکت و عمل و مهم‌تر از همه «حق‌الناس» رعایت شود. و هر کسی در هر جایی عهده‌دار مسئولیتی در قبال جامعه و بندگان خداست، به وظیفه خود به درستی و در کمال اخلاص و رضای خدا و خدمت به خلق خدا عمل کند و مصداق «‌اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» باشد و در مسیر عزت و سربلندی این مردم به پا خاسته حرکت کند و روح پاک آن عزیز شهید و همه شهدا را شاد و از خود خشنود سازد.

*********************************

روزنامه وطن امروز **

ایران و آینده سیاسی رئیس‌جمهور کره‌جنوبی/مهدی محمودی

 «مون جائه این» رئیس‌جمهور کره‌جنوبی که به دنبال عزل «پارک گئون هائه» رئیس‌جمهور سابق کره‌جنوبی به قدرت رسید، طی چند ماه گذشته با مشکلات فراوان داخلی مواجه بوده است.

«مون» که با تسهیل مذاکرات میان کره‌شمالی و آمریکا زمینه ۳ دیدار میان «دونالد ترامپ» و «کیم جونگ اون» را فراهم کرده بود، توانسته بود جایگاه خوبی در میان افکار عمومی کره‌جنوبی ایجاد کند. با این وجود با شکست کامل مذاکرات دیپلماتیک واشنگتن- پیونگ‌یانگ، ماه عسل مون جائه نیز به پایان رسید. تابستان سال 2020 حتی هزاران نفر از مردم کره‌جنوبی در اعتراض به شکست سیاست‌های دولت سئول، مماشات و رفتار ملایم با کره‌شمالی و همچنین فساد انتخاباتی به خیابان‌های پایتخت ریخته و خواستار استعفای مون جائه شدند. مشکلات رئیس‌جمهور کره‌جنوبی در حال حاضر نسبت به چند ماه قبل بیشتر شده و موقعیت او بیش از پیش متزلزل شده است.

خبرگزاری یونهاپ اخیرا گزارش داد نتایج یک نظرسنجی تازه نشان می‌دهد میزان محبوبیت مون به پایین‌ترین میزان و نارضایتی از وی به بالاترین حد رسیده است. در این نظرسنجی که ماه دسامبر منتشر شد، 7/36 درصد پاسخ‌دهندگان گفته‌اند از مون جائه حمایت می‌کنند که نسبت به نظرسنجی قبل از آن 8/2 درصد کاهش یافته است. درصد محبوبیت رئیس‌جمهور کره‌جنوبی هم به پایین‌ترین میزان خود از مه 2017 رسیده است. میزان افرادی که از عملکرد مون ناراضی هستند نیز 2 درصد رشد داشته و به 7/59 درصد رسیده است. افزایش شمار مبتلایان به کرونا طی چند هفته اخیر و تعلل دولت سئول در تامین واکسن کرونا موجبات نارضایتی مردم این کشور از دولت را بیش از قبل فراهم کرده است. رسانه‌های احزاب مخالف نیز بشدت از عملکرد مون در ارتباط با مدیریت ویروس کرونا و تاخیر دولت در تامین سلامت مردم در حال انتقاد هستند. سئول قول داده است واکسیناسیون سراسری در این کشور اوایل فوریه سال 2021 آغاز شود. حمله معاون وزیر دادگستری کره‌جنوبی به یک راننده تاکسی و کتک‌کاری وی و همچنین انتقاد افکار عمومی از نامزد مون جائه برای پست وزارت زمین در کابینه این کشور از دیگر مواردی است که رئیس‌جمهور کره‌جنوبی را با انتقادات فراوان روبه‌رو کرده است.

در بحبوحه این وضعیت، توقیف نفتکش کره‌جنوبی در آب‌های خلیج‌فارس توسط پاسداران انقلاب اسلامی به دلیل نقض مقررات زیست‌محیطی می‌تواند بحران تازه‌ای برای رئیس‌جمهور کره‌جنوبی در داخل ایجاد کند.

توقیف این نفتکش در حالی رخ داده است که روابط میان سئول و تهران که همواره بر مبنای احترام متقابل بوده است، به دلیل بلوکه کردن 7 میلیارد دلار از پول‌های ایران به بهانه تحریم‌های آمریکا و عدم همکاری سئول برای آزادسازی این پو‌ل‌ها، دچار تنش و تیرگی شده است. بحران پول‌های بلوکه ایران زمانی تشدید شد که ایران برای خرید واکسن کرونا از محل دارایی‌های بلوکه خود در سئول خواستار همکاری کره‌جنوبی شد. مقامات ایران اخیرا اعلام کردند دولت سئول سنگ‌اندازی‌های زیادی در مسیر نقل و انتقال پول خودمان برای خرید واکسن کرونا ایجاد کرده است. این در حالی است که طبق قوانین بین‌المللی، خرید کالاهای بشردوستانه به هیچ عنوان شامل تحریم‌های یک‌جانبه و چندجانبه نیست. این مساله زمانی بغرنج‌تر می‌شود که بدانیم سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده مجوز خرید واکسن را از خزانه‌داری آمریکا گرفته و قاعدتا مقامات سئول با مشکل خاصی در این زمینه مواجه نبودند و می‌توانستند برای دسترسی سریع‌تر مردم ایران به واکسن کرونا با جمهوری اسلامی ایران همکاری کنند و تهدیدهای آمریکا نمی‌تواند توجیهی برای دولت سئول در امور بشردوستانه باشد.

اکنون نفتکش کره‌جنوبی در توقیف ایران است و توپ در زمین کره‌جنوبی است. مون جائه می‌داند اگر نتواند مقامات ایرانی را راضی کند براحتی نمی‌تواند نفتکش این کشور که حاوی هزاران تن سوخت مورد نیاز صنایع این کشور است را رفع توقیف کند. روز سه‌شنبه رسانه‌های کره‌جنوبی از اعزام یک هیات دیپلماتیک به تهران برای مذاکره درباره توقیف این نفتکش خبر دادند که می‌تواند نشانه خوبی از عزم سئول برای حل‌و‌فصل این مساله باشد. همچنین قرار است دیپلمات‌های دیگری از سئول برای مذاکره درباره پول‌های بلوکه‌ ایران در بانک‌های کره‌جنوبی به ایران سفر کنند.

شاید آینده سیاسی رئیس‌جمهور کره‌جنوبی به نحوه مدیریت وی در پرونده توقیف نفتکش و پول‌های بلوکه ایران گره خورده باشد. عدم همکاری مون جائه با ایران و تشدید بحران توقیف نفتکش ممکن است ضربه نهایی را بر وجهه سیاسی وی در داخل کره‌جنوبی وارد کند.

*********************************

روزنامه خراسان**

بازدارندگی امنیت آفرین/دکترهادی محمدی

در اوج فضای پرتنش لفظی و تهدیدآمیز میان ایران و آمریکا و در حالی که ایالات متحده با تحرکات نظامی خود در خلیج فارس سعی دارد نظام محاسباتی جمهوری اسلامی و افکار عمومی داخلی ما را به هم بریزد و وادار به خطایی کند که نتیجه اش خواسته ترامپ است، ارتش جمهوری اسلامی ایران در یک رزمایش به موقع، ناوگان انبوه و راهبردی خود از انواع پهپادهای بومی را به پرواز درآورده تا ضمن آزمایش و تست این پرنده های هدایت پذیر از راه دور در شرایط مختلف شبه عملیاتی، عزم جزم تهران در دفاع همه جانبه در مقابل هر تهدید و تجاوزی را به نمایش بگذارد.

رزمایشی که عملا  دستاورد عملی  تقویت قدرت بازدارندگی کشورمان است.اگرچه راهبرد  بازدارندگی از جمله روش‌های قدیمی و معطوف به روابط دو ابرقدرت در زمان جنگ سرد است که در تاریخ نظامی کاربرد بسیار داشته است اما امروزه اشکال و ابزارهای این بازدارندگی تطور و تنوع بسیاری یافته و حتی منحصر به مقوله نظامی نیز نمانده است. این روزها خیلی ها از بازدارندگی نرم افزاری که می تواند قدرت اقتصادی یا حتی تکنولوژیک و علمی را شامل شود هم سخن می گویند اما به اذعان اکثر کارشناسان همچنان  ابزارهایی که برای تحقق این راهبرد استفاده می‌شود  معطوف  به برتری نیروهای نظامی متعارف و توان نظامی و تسلیحاتی غیرمتعارف  است. قرار گرفتن ایران در منطقه خاورمیانه و تهدیدات مختلف از سوی آمریکا و اسرائیل موجب شده تا بحث  بازدارندگی در مقابل این تهدید ها همواره  در سیاست گذاری کشور جایگاه ویژه ای داشته باشد. بازدارندگی، ضامن امنیت ملی کشور بوده  و تقویت روزافزون توان دفاعی یک راهبرد پایدار است که  تجربیات ناشی از جنگ تحمیلی و تحرکات بعدی آمریکا در منطقه، هرچه بیشتر مسئولان  نظام را به این  ضرورت واقف ساخت.در همین راستا ایران در سال های اخیر و به همت متخصصان داخلی خود در صنعت دفاعی توانسته پس از تثبیت جایگاه خود به عنوان یک قدرت موشکی منطقه ای و جهانی  در حوزه ساخت انواع پهپاد به عنوان عنصر جدید و موثر در نیروهای نظامی دنیا به پیشرفت هایی برسد که علاوه بر حضور در میان پنج کشور اول این حوزه در جهان، نیم نگاهی نیز به صادرات این محصول پر ارزش داشته باشد. توانمندی بومی ساخت پهپاد در شرایطی رقم خورده که ایران در سال های اخیر تحت شدیدترین تحریم های ظالمانه قرار داشته و هر نوع تبادل نظامی و تجهیزاتی و حتی انتقال فناوری نیز با کشورمان به عنوان یک خط قرمز محسوب می شده است. با تغییر تهدیدات علیه کشورمان این نیاز ایجاد شده که متناسب با تهدیدات جدید، تجهیزات و تسلیحات جدید نیز به کارگیری شود و در واقع یکی از اهداف مهم رزمایش بزرگ پهپادی ارتش نیز تطبیق ماموریت ها و نیازهای جدید نیروهای مسلح با این تجهیزات جدید از جمله پهپادهای به روز ماست. از سوی دیگر ایران توانسته با توان داخلی به پهپادهای دوربردی دست یابد که از برخی موشک هایمان نیز برد بیشتری دارند و می توانند راهبرد دفاع در عمق را برای ما محقق کنند همچنان که امسال شاهد پرواز پهپاد سیمرغ بودیم که شنیده می شود بیش از هزار کیلومتر در عمق اقیانوس هند پرواز کرده و با موفقیت هدف مدنظر خود را منهدم کرده است. همچنین دیگر ویژگی اثرگذار این رزمایش که در نوع خود بی نظیر ارزیابی می شود همزمانی هدایت و کنترل تعداد زیادی از پهپادهای رزمی و شناسایی ارتش است که نه تنها باعث افزایش توان مدیریت و کنترل ما می شود بلکه نمایش قدرت در حوزه پهپادی است؛ یک نمایش قدرت موثر که قطعا از نگاه ناظر قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای ما پنهان نخواهد ماند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران که چند روزی است به منظور ایجاد بازدارندگی در آماده باش پدافندی برای دفاع و آماده باش موشکی برای پاسخ به موقع و پشیمان کننده به دشمن به سر می برند، با این رزمایش بدون التهاب آفرینی های معمول قدرت های فرامنطقه ای و در راستای تمرین نیروها و تجهیزاتش این پیام را مخابره می کند که ایران با وجود علاقه نداشتن به آغاز هر نوع تنش و التهاب آفرینی در منطقه همچنان آمادگی خود را در حد عالی حفظ کرده و پاسخ گویی به تهدیدات را با همه توان و ابزارهای موجودش یک اصل می داند و حاضر نیست بر سر امنیت و اقتدار خود به هیچ عنوان تردید کند. دشمن فرامنطقه ای ما نیز باید این واقعیت را درک کرده باشد و به دنبال تکرار تجربه های گذشته اش نباشد.

*********************************

روزنامه ایران **

دروغ‌های برجامی و منافع ملی/عبدالرضا فرجی‌راد

استاد ژئوپلیتیک دانشگاه

شــــــروع بخشـــی از فعالیت‌های هسته‌ای کشورمان و از سرگیری غنی‌سازی 20 درصدی در هــــر شــــــرایـــطی می‌توانســــت خـــــط بطلانـــی باشـــد روی ادعاهای سال‌های اخیر مخالفان برجام درباره تعــطیلـی صــنعت هسته‌ای. آن ادعای پرتکرار هم‌اکنون در مقابل یک واقعیت عملی و روشن قرار گرفته که همین از سرگیری غنی‌سازی 20 درصدی تنها در عرض کمتر از 24 ساعت است. همین موقعیت دوگانه می‌تواند زمینه سؤالات بسیاری از مخالفان داخلی برجام باشد. مهم‌تر از همه اینکه امروز تناقض بین آن ادعا و فعالیت هسته‌ای کشور چگونه قابل توجیه است و آیا اکنون نمی‌توان ادعاهای یاد شده را نوعی «فریب افکار عمومی»، آن هم برای مدت 5 سال دانست؟

مضاف بر آغاز غنی‌سازی 20 درصدی در کشور، گزارش ماه قبل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هم سند دیگری بود بر رد ادعای تعطیلی صنعت هسته‌ای کشور. به طور مثال در این گزارش به مواردی چون 12 و نیم برابر شدن ذخایر اورانیوم ایران طی یک سال و نیم گذشته، انجام غنی‌سازی در سایت فردو، قرار گرفتن سانتریفیوژهای IR2 در خط تولید و شروع فعالیت دو آبشار از این نسل دستگاه‌ها اشاره شده بود که به روشنی نشان می‌داد ادعای تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای و توقف تحقیق و توسعه چیزی بیشتر از یک «دروغ» نبوده است.

واقعیت قابل پیش‌بینی اما این است که هیچکدام از این فعالیت‌ها و حتی بیشتر از آن باعث بازگشت بخشی از مخالفان داخلی برجام از آن ادعاها نمی‌شود. چرا که زمینه مخالفت‌های این عده نه «فنی» بلکه «سیاسی» بوده و هست. کمااینکه به نظر می‌رسد تغییر چشم‌انداز پیش روی برجام در هفته‌های اخیر زمینه‌ساز دور تازه‌ای از تلاش‌ها برای مخالفت‌خوانی و بیان ادعاهایی تازه در این رابطه بوده باشد. خصوصاً در آستانه یک انتخابات مهم در ایران و تغییر فضا در امریکا به نظر نمی‌رسد شانس چندانی برای اعتراف به غیرواقعی بودن بخش زیادی از ادعاهای فنی درباره خسارت برجام توسط مخالفان داخلی وجود داشته باشد. چه اینکه به همان شکلی که زدن برجام برای این عده بخشی از رقابت سیاسی داخلی بوده، اکنون نیز همین انگیزه برای آنها پابرجاست.

اهمیت این دست رفتارها که در اخلاقی بودن آن نیز حرف و حدیث بسیار وجود دارد، نه در چارچوب یک منازعه سیاسی داخلی بلکه در ابعاد بزرگتر و مهم‌تری یعنی منافع ملی متبلور می‌شود. وقتی جمعی می‌توانند و به خود این اجازه را می‌دهند که «واقعیت» را به پای منافع حزبی قربانی کنند، قطعاً پتانسیل و زمینه آن را دارند که همین کار را با «منافع ملی» نیز تکرار کنند. این همانجایی است که می‌تواند در چشم‌انداز آینده برای ما خطیر باشد. اما برخلاف تصور عمومی خطر پیش روی مورد اشاره بعد از ترک کاخ سفید توسط ترامپ و آغاز ریاست جمهوری بایدن بشدت افزایش می‌یابد. ما با آغاز این دوران باید سعی کنیم به سرعت تحولی در پرونده هسته‌ای رقم بزنیم. این کار سه دلیل عمده دارد.

پیش از هر چیز باید اشاره کرد که بایدن بر خلاف ترامپ دارای توان اجماع‌سازی در عرصه بین‌المللی است و قابل پیش‌بینی است که از این توان علیه ما بهره بگیرد. سابقه نیز نشان داده در این یارکشی و تغییر موقعیت امریکا، رفتار روسیه و چین الزاماً چیزی نیست که ما انتظار داشته باشیم. تعلل و وقت‌کشی ایران هم می‌تواند این دو کشور را از ما دورتر کند.

مسأله دوم اما افزایش توان لابی و توسعه دامنه تأثیر کشورها و بازیگران خارجی مخالف برجام در فضای تعلل ایران است. هر نوع وقت‌کشی یعنی زمان دادن به این بازیگران برای تأثیر بیشتر بر پرونده هسته‌ای کشورمان و گرفتن فرصت از ما در این عرصه. مسأله سوم اما مسائل داخلی و چشم‌اندازی است که مردم منتظر آن هستند. سابقه سه سال گذشته به روشنی نشان داده که جامعه ایران می‌تواند آبستن چه حوادث مخرب و خطرناکی باشد. حوادثی که بروز آنها در انتظار تعیین تکلیف دعواهای داخلی و انتخابات 1400 و مسائلی از این دست نیست بلکه بسته به چشم‌انداز و موقعیتی است که جامعه احساس می‌کند.

متأسفانه ادعاهای خلاف واقع درباره برجام در بخشی از تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات ما در سال‌های گذشته تأثیر گذاشت. هر چند این تأثیر نتوانست روند عقلانی محاسبات در این خصوص را کاملاً منحرف کند اما نمی‌توان از ضربه‌های آن به اعتماد عمومی، همگرایی ملی، سرعت تصمیم‌گیری و کیفیت اقدامات دیپلماتیک صرف نظر کرد. امروز آنچه اهمیت دارد این است که با روشن شدن بخشی از واقعیت درباره برجام و مشخص شدن نادرست بودن بخش زیادی از ادعاها در این خصوص، استمرار این دست ادعاها و ادامه تلاش برای دو قطبی‌سازی بر سر برجام تأثیری بر تصمیمات ما در این خصوص نداشته باشد و فرصت پیش رو را از کشور نگیرد.

*********************************

روزنامه شرق **

ابهام بیشتر برای شرایط نامزدی ریاست‌جمهوری/احمد شیرزاد . استاد دانشگاه

مجلس در ذیل بررسی قانون انتخابات ریاست‌جمهوری، ماده‌ای را به تصویب رسانده که از همین الان باید نسبت به پیامدهای آن هشدار داد. مباحث قبلی درباره نامزدی نظامیان در انتخابات و ایجاد محدودیت‌های سنی نا‌بجا، سر جای خود باقی است؛ اما اتفاق مهم و عجیب در اصلاحیه ماده ۲ رخ داده که در ظاهر معیارهای رجال سیاسی و مذهبی را تعریف کرده‌اند.

یک تصور خوشبینانه این بود که تعریف مصادیق، از انتخاب سلیقه‌ای مجری و ناظر جلوگیری کرده و معیارهای عرفی، به تکثر در نامزدها با سلایق مختلف کمک می‌کند. تا‌به‌حال در هر دوره انتخابات به‌‌طور عمد راهی باز گذاشته می‌شد تا عده زیادی با ربط و بی‌ربط ثبت‌نام کنند و صدا‌و‌سیما با حضور در وزارت کشور، از برخی افراد تابلو که برای ثبت‌نام ریاست‌جمهوری آمده بودند، مصاحبه‌هایی طنز‌گونه می‌گرفت. مشخص بود آنان با لباس‌های عجیب یا شعارهای خاص، آمده بودند تا فقط لحظاتی جلوی دوربین باشند. پخش این تصاویر در این راستا بود که القا کنند کسانی باید در میان این همه کاندیدا و شبه‌کاندیدا، مصداق رجل سیاسی و مذهبی را با قانون تطبیق دهند؛ پس شورای نگهبان باید بتواند اعمال نظر کند.‌ در گذشته انتقاد از ناظران انتخابات در ادوار مختلف این بود که بر اساس سلیقه و معیارهای یک جناح خاص، سایر نامزدها را رد‌صلاحیت می‌کنند. اکنون شروطی که در ماده ۲ پیشنهادی طرح آمده و با کمال تعجب با ۱۵۵ رأی موافق به تصویب رسیده، به‌مراتب وضع را بدتر کرده است. در بند اول درباره معیارهای رجال مذهبی، اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه، بند ۲ ثبات و استواری در التزام به عقاید و‌... اشتهار به آن آمده است. اشتهار به واجبات و تقید به ترک محرمات، چگونه قابل اندازه‌گیری است؟ کافی است رسانه‌های اجتماعی و سایت‌های تخریبگر علیه کسی سم‌پاشی کنند؛ همین اشتهار می‌تواند باعث رد‌‌صلاحیت او شود. بند بعدی درباره مذهب تشیع، در حد توانایی اثبات حقانیت دین اسلام و مکتب تشیع است. مگر کار رئیس‌جمهور این است که با علمای ادیان دیگر بحث مذهبی کند؟! پس چه کسی کارهای اجرائی کشور را انجام دهد؟ در این بخش، هزاران طلبه و استاد دانشگاه هستند که به این قبیل امور بپردازند. اگر قرار بر نفی افراد باشد، با استناد به همین بند که فردی نمی‌تواند اثبات حقانیت تشیع کند، هریک از علمای محترم را هم می‌شود رد‌صلاحیت کرد! چه کسی می‌تواند به‌‌طور تضمینی این بخش را احراز کند؟ به لحاظ عرف قانون‌نویسی، این مصوبه به یک متن قانونی شباهت ندارد، بلکه تداعی‌کننده بیانیه سیاسی یک جناح خاص در آستانه انتخابات است که بگویند به چه کسی رأی دهید. بند بعدی، احساس مسئولیت در قبال امور دینی مردم است. این را با چه متری می‌توان سنجید و چه کسی می‌خواهد بسنجد؟ در قانون قبلی، همه می‌دانستند کسی تأیید صلاحیت می‌شود که اعضای شورای نگهبان او را بپذیرند؛ اکنون با چه معیاری باید این ویژگی‌ها را به آنان اثبات کرد؟

بند ۵ صداقت در گفتار و رفتار با بررسی گزارش‌ها و ارائه آمار‌ها از مسئولیت‌های گذشته نامزد انتخابات است. حالا اگر مسئولی با برنامه‌ای آمده و به دلایل متعدد نتوانسته برنامه خود را اجرائی کند، مصداق عدم صداقت است؟ گویی مردمی که می‌خواهند رأی بدهند، فاقد درک هستند که صداقت در گفتار را تشخیص دهند. اگر ناظر بر انتخابات قرار باشد مسئول سنجش صداقت در گفتار و عدالت در رفتار شود، این به‌جز با اتکا به رأی و سلیقه فردی و گروهی چگونه قابل انجام است؟ مصداق‌های رجل سیاسی نیز جالب است؛ عملکرد شفاف در برابر جریان‌های غرب‌گرا و واگرا و فتنه‌های بعد از انقلاب! این آدرس‌ها به کجا داده می‌شود؟ یعنی به کسانی رأی بدهید که دارای خط فکری مشخص و منطبق بر نظرات خاص باشند. به نظر می‌رسد برخی افراد که روی صندلی مجلس نشسته‌اند، نمی‌دانند قانون یعنی چه. حداقل همین حقوق‌دانان اصولگرا به آنها بگویند در متن قانون نمی‌شود از این عبارت‌های مبهم و تفسیر‌پذیر استفاده کرد. این قانون عادی، با عنایت به پیشینه عملکرد شورای نگهبان، می‌رود تا به یکی از متون مقدسه جناح اصولگرا تبدیل شود که دیگر با هیچ ساز‌و‌کار عرفی و قانونی تغییر‌پذیر نباشد و از اصول قانون اساسی نیز مهم‌تر و محکم‌تر شود؛ همچنان که نظارت استصوابی چنین سرنوشتی داشت. در قانون اساسی حرفی از نظارت استصوابی نیامده است؛ این قانون به شکل یک اصلاحیه بر قانون انتخابات، مصوبه مجلس چهارم بود و بسیار عجولانه و در شرایط خاص تصویب شد و بعد از آن باعث عملکردهای انتقاد‌برانگیز ناظران شد. مجالس بعدی و به‌ویژه مجلس ششم، در عمل نتوانستند این بند از قانون انتخابات را اصلاح کنند. وقتی انتقادهایی از اعمال نظارت استصوابی می‌شد، آقایان اعضای شورای نگهبان می‌گفتند قانون است و مجلس اصلاح کند؛ اما در پی اصلاحیه‌ای که دولت دوم اصلاحات، معروف به لوایح دوقلو، به مجلس داد، شورای نگهبان در ذیل بحث‌های مرتبط با معیار‌پذیر‌کردن احراز صلاحیت یا عدم صلاحیت، به‌شدت با هر نوع اصلاحی مخالفت کرد و همه راه‌ها را بست. قانون‌هایی از این دست واقعا دست‌و‌پاگیر کشور می‌شود و امکان هر نوع اصلاح و تغییر قانونی و منطبق بر تحولات اجتماعی را سلب می‌کند. تصویب این قانون واقعا جای نگرانی دارد؛ هرچند بعید می‌دانم این انتقادها راه به جایی ببرد. تنها نهادی که می‌تواند در مسیر اصلاح آن قدم بردارد، شورای نگهبان است که تصور نمی‌کنم از این مصوبه مجلس اصولگرا چندان ناراضی باشد. مجلس به‌ظاهر مدعی است که می‌خواهد از دو واژه سیاسی و مذهبی به‌عنوان صفات کاندیدای واجد صلاحیت رفع ابهام کند، ولی در فرایند این رفع ابهام، ده‌ها واژه و عبارت مبهم آورده که شرایط نامزدی انتخابات ریاست‌جمهوری را بسیار دشوارتر می‌کند. خدا رحم کند!

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات