روزنامه کیهان **
دشمنشناس باشیم، مثل مردم!/ سیدمحمد سعید مدنی
۱- خانم نیکی هیلی یکی از ضدایرانیترین عناصر دولت سابق آمریکا، اخیرا ضمن اعلام پشیمانی و شرمندگی به خاطر همکاری با دولت ننگین و تروریست ترامپ، درباره هدف اصلی تحریمها علیه ایران گفته است: «میخواستیم اقتصاد ایران را چنان تضعیف کنیم تا شاهد تظاهرات خیابانی باشیم.» به بیانی دیگر و روشنتر هدف تحریمها مثل سایر تاکتیکها و دشمنیهای دیگر در عرصههای مختلف، مقابله با اصل نظام و محو سیرت و تاثیرات انقلاب است. و این البته هدف کهنه و همیشگی شیطان بزرگ درباره انقلاب اسلامی است. هدفی که از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی قبل از اینکه دولت ترامپ در کار باشد از سوی گردانندگان اصلی نظام سرمایهداری و تمدن غرب در دستور کار قرار گرفته و بدون تردید بعد از ترامپ هم از طرف دولت جدید- ولو مثلا دموکرات- «باید» ادامه داشته باشد! این واقعیتی غیر قابل انکار و همراه با دهها مصداق و سند است که دموکرات و جمهوریخواه، بایدن و ترامپ، هر تفاوت و اختلافی که با یکدیگر داشته باشند و مواضع ناهمسانی درباره هر چیز و هر جاداشته باشند(چین، روسیه، آمریکای لاتین، شرق دور، ارتجاع عرب و...) در مقابله تمام عیار با ایران انقلابی و انقلاب اسلامی کوچکترین اختلاف دیدگاه و نظری ندارند. هدف هر دو، دشمنی آشتیناپذیر و جنون آمیز با انقلاب اسلامی است. در این باره بر خلاف میل و القائات بیامان دلدادگان غرب و هویت باختههای داخلی، روزی نیست که اظهار نظری که موید این نظر باشد به گوش نرسد. همین چند روز پیش بود که «لارنس دیوید سن» تحلیلگر آمریکایی در نشریهای (کانتر پانچ) نوشت: دولت بایدن، علیه ایران، رویکردی مشابه با سیاستهای ترامپ اتخاذ کرده است...» او در بخش دیگری مینویسد «تحریمهای آمریکا علیه ایران امروز دیگر تحریمهای ترامپ نیست بلکه بایدن با مخالفت با برداشتن تحریمها علیه ایران(۷فوریه ۲۰۲۱) اکنون مالک این نمایش ترسناک(تحریم علیه ایران) است...»
۲- یکی از سنتهای الهی و درسهای تاریخ که منحصر به عصر و زمان خاصی نیست ومربوط به جغرافیا و قومیت خاصی هم نمیشود، این است که خواسته و نقشه دشمنان بیرونی وقتی عملی و موفق میشود که شرایط و عوامل و بالاخره عناصری از «درون» با او همراهی و همکاری نمایند. هیچ جامعهای، و هیچ دولت و تمدنی تا زمانی که از درون قرص ومحکم است دشمن خارجی نمیتواند او را شکست دهد و ساقط کند. در این باره تاریخ مثالها و شواهد فراوان در برگهای خود ثبت کرده است سقوط امپراتوریهای هخامنشی و صفوی در ایران، افول امپراطوری بنی عباس و عثمانی در جهان اسلام و فروپاشی امپراطوری رم و آزتک در اروپا و آمریکا بیش از آنکه به دلیل قدرت دشمن بیرونی باشد، حاصل «انحطاط درون» بوده است. همچنین علاوه بر تذکرات کتب آسمانی و پیامبران الهی، سخنان هشدار دهنده بسیاری در این باره از قول حکما و فلاسفه و عالمان تاریخ برجای مانده است. بنابراین اصل تاریخی اگر دشمنان این آب و خاک باهمه دشمنیهای علنی و وحشیانه و موذیانه خود طی بیش از چهاردهه اخیر در مصاف با انقلاب اسلامی کاری از پیش نبرده و در همه حملات و هجمههای خود شکست خورده و رسوا شدهاند یکی از دلایل اصلی آن حتما این بوده است که انقلاب و کشور، مردم و مسئولان و... از درون محکم و متحد بوده و اجازه ندادهاند فردی یا گروهک و جریانی- با همه تلاشها و خیانتهایی که مرتکب شده و «گرا»هایی که دادهاند- پازل و نقشه دشمن را در داخل کامل کنند و... راه را برای ورود و سلطه او هموار نمایند.
۳- دشمنان، علیه انقلاب اسلامی و برای از نفس انداختن و توقف حرکت تاریخی و تمدن ساز ملت ایران دست به هر حربه و ترفندی زدهاند، طی این ۴۲ سال، خباثت و شرارت و جنایتی نبوده که به آن دست نزده باشند. ساده اندیشی و از سر مرحله پرتی یا خود را به کری و کوری زدن است که حرف دشمن را باورکنیم که این همه صرفا به خاطر مسائل هستهای ایران است. یا برای متوقف کردن پیشرفتهای تسلیحاتی و صنایع موشکی ایران است و یا این جنایتکاران ضد بشر که بزرگترین جنایتها و خباثتها را درباره بشریت مرتکب شدهاند به خاطر حقوق بشر با ایران انقلابی مشکل دارند.... اینها همه بهانه است؛ دلیل اصلی این دشمنیها اصل وجودی انقلاب اسلامی است. مشکل و مشغله اصلی که ۴۲ سال است ذهن و فکر و توجه سردمداران تمدن سرمایهداری را به خود مشغول داشته و خواب خوش را برآنها حرام کرده است اصل برپایی و بعد تثبیت و تداوم خروشان انقلاب اسلامی است.
۴- درباره جنگ اقتصادی و تحریمهای غیر انسانی و وحشیانه شیطان بزرگ و همپالکیهای اروپاییاش هم داستان باید همین باشد. یک بار دیگر حرفهای خانم هیلی را مرور کنیم. او میگوید میخواستیم اقتصاد ایران را تضعیف کنیم میان مردم و مسئولان چنان جدایی و اختلافی ایجاد کنیم تا مردم ناراضی و عاصی از فشار اقتصادی تنها راه پیش روی خود را در صفکشی علنی علیه نظامی که خود برپاکرده ببینند و به خیابانها بریزند و... دشمن شاد شوند. البته در اینجا هم از آنجا که دشمن، ایران و مردم ایران و فرهنگ و اعتقادات و جامعهشناسی و... آن را نمیدانند به نتیجه مطلوب نرسیدهاند. اما باید سخت مراقب و هشیار بود که از «درون» افراد یا باندها و جریاناتی خواسته و یا ناخواسته در زمین دشمن، و مطابق میل و آرزوی او علیه مردم و انقلاب اسلامی بازی نکنند. چرا که همانطور که با رجوع به تاریخ اشاره شد تا جامعهای از درون قرص و محکم باشد محال است دشمن خارجی بتواند به اهداف خود برسد.
۵- بر خلاف آنها که دل در گرو غرب دارند و در ضمن ادای روشنفکر بودن و واقعگرایی و امروزی بودن را درمیآورند و در پرونده و سابقه تاریخی آنها جز اهانت و تحقیر این ملک و ملت و احساس حقارت در برابر غرب و بدتر از همه خیانت و تحمیل قراردادهای ننگین وطن فروشانه ثبت نشده، مردم ایران، دست دشمن را خواندهاند. با رجوع به سابقه و گذشته نه چنداندور، نیتها و انگیزههای آنها را میشناسند. و این شناخت دلیل اصلی صبر و استقامت آنها در برابر انواع خباثتها و شرارتهای دشمن است. عامل نومید کردن دشمنی است که به قول خانم هیلی منتظر است تا فشار اقتصادی و تنگناهای معیشتی آنها را از پای درآورد، آن چنانکه، بنا بر خواست دشمن رفتار کند.در قبال چنین مردم و دشمنانی وظیفه مسئولان و کسانی که امور جامعه و مملکت را اینجا و آنجا برعهدهدارند، خیلی روشن است. آنها هم باید مثل این مردم دشمن زخم خورده را بشناسند و باور کنند این دشمن وجود یک ایران مستقل، آزاده و عزتمدار را خار چشم خود میداند و هرگز نمیتواند آن را تحمل کند، بنابراین باید از او کاملا قطع امید کنند. درعوض باید عملا- نه فقط در حرف و سخن -قدرشناس این مردم فهیم و آگاه باشند و تحمل و صبر آگاهانه و استقامت مومنانه آنها را با خدمتگزاری خالصانه و تلاش بیامان و جهادی برای خنثی کردن تحریمها و... پاسخ دهند. دشمنان را باید مثل عرصه نظامی در تهاجم اقتصادی هم نومید کرد. همان طور که بعد از شروع جنگ تحمیلی با تکیه بر توان و دانش داخلی حرکت انقلابی و سازنده به سوی خودکفایی نظامی را آغاز کردیم تا آنجا که امروز دشمن از توان نظامی و تسلیحات موشکی ایران سخت به هراس افتاده است، و این باره اعتراف هم میکند، باید باور کنیم دشمن یک جنگ اقتصادی تمام عیار را با ما شروع کرده است. او به زعم خود» پاشنه آشیل» را پیدا کرده و به هیچ قیمت آن را رها نمیکند وبه طور وحشیانه هم ادامه میدهد، و در این جنگ اقتصادی هم جز بر پای خود ایستادن و تکیه به داشتههای بکر و خدادادی و امکانات سرشار طبیعی و جغرافیایی و همچنین انسانی و معنوی و... راهی برای خنثی و درهم شکستن تهاجم دشمن و رسوا کردن او وجود ندارد.
۶- غفلت از درون، دست روی دست گذاشتن و چشم امید به دشمنان خونی این ملک وملت داشتن، خواه و ناخواه به رهابودگی اقتصاد، فقدان نظارت، جولان دلالیسم افسارگسیخته، گرانی، سختی معیشت مردم خاصه طبقاتی که در همه میادین نفسگیر و مردافکن در دفاع از انقلاب و نظام با خلوص تمام سینه سپر کرده و عزیزان خود را روانه قربانگاه کردهاند، دست درازی به بیتالمال و ولنگاری مالی، وادادگی و بالاخره همکاری پنهان و غیرعلنی بعضی کسانی که به غلط ردای مسئولیت به تن کرده با منفعت پرستان و حرام خواران و... منجر میشود و اینها آفاتی است که از درون چون موریانه عمل میکند و دقیقا چیزی است که دشمن میخواهد و به دنبال آن است. یکی از اصلیترین علل ایجادکننده این آفات هم فساد برخی از کارگزاران و فامیل بازی و عدم رعایت ملاکهای مدیریتی مثل شایستهسالاری و رواداشتن تبعیض و... است که پایههای اجتماع را سست و میان مردم بدبینی وتفرقه و نفرت پراکنی میکند... و در نهایت مانع از وحدت و همدلی مردم (که بزرگترین عامل پیروزی انقلاب و تداوم آن تا به امروز بوده) و سلامت جامعه و حرکت بالنده و پرنشاط کشور به سوی «تحول» و «قوی شدن» و «پیشرفت» میشود؛ این همه تاکید اکید و توصیه مکرر و هشدار گونه بزرگان دین در رعایت حق الناس و محافظت از بیتالمال از همین روست. این علی(ع) است که میفرماید «انصف الله و انصف الناس و من خاصه اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک»(نهجالبلاغه نامه ۵۳) تفسیر این سخن در کلام رهبری چنین است «درباره خودت، درباره دوستان و خویشاوندان و رفقای خودت؛ رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن؛ یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده؛ یعنی همین چیزی که دوستان عزیز فرنگی مآب ما به آن « رانت خواری» میگویند... «این کارها نتایج و پیامدهای منفی دارد» این کار جزو کارهای ضد مردم سالاری است... باید با این فسادها مبارزه شود. برادران و خواهران عزیز! تا این فسادها در مجموعه کارگزاران کشور وجود داشته باشد، توانایی کار وجود نخواهد داشت و پیشرفت امکان ندارد؛ هرکار هم بکنید امکان نخواهد داشت...»
*********************************
روزنامه وطن امروز **
تخصیص ارز دولتی به شرط تضمین دولت/حمید کمار
پس از تقدیم لایحه بودجه سال 1400 به مجلس در میانه آذرماه و آشکار شدن مفاد این لایحه، موج سنگینی از انتقاد از لایحه مذکور شکل گرفت. رشد شدید هزینههای جاری در کنار رشد اندک درآمدهای مالیاتی، رقم کسری تراز عملیاتی را به حدود 320 هزار میلیارد تومان رسانده بود. در چنین شرایطی دولت برای جبران این شکاف عظیم، اقدام به افزایش چشمگیر رقم بدهیها و همچنین برآوردهای موهوم از فروش نفت در سال آینده کرد. پیشبینی موهوم از فروش روزانه 3/2 میلیون بشکه نفت در سال آینده، مساله عمده دیگری بود که در ارقام لایحه مذکور مشاهده شد. گذشته از مشکلات عمیق ارقام بودجه، ساختار غیرشفاف هم مساله اساسی دیگر لایحه بودجه سال 1400 بود. این مسائل در کنار بسیاری مسائل دیگر باعث شد کار اصلاح لایحه بودجه سال 1400 حدود ۲ ماه در کمیسیون تلفیق بودجه به طول انجامد. با این حال دولت که از ابتدا موافقت خود را با اصلاحات مدنظر مجلس اعلام کرده بود، ناگهان در هفتههای پایانی از مخالفت خود با تغییر لایحه بودجه خبر داد. این گردش ناگهانی موضع دولت، در نهایت باعث رد شدن کلیات لایحه بودجه در جلسه رایگیری شد، چرا که مجلس از عدم همراهی دولت برای اجرای مفاد بودجه نگران بود؛ چیزی که رئیس دولت هم پس از آن به صراحت به آن اذعان کرد و از عدم اجرای بودجه حتی در صورت تصویب آن سخن گفت. اکنون با تصویب کلیات لایحه اصلاحی بودجه در مجلس، نمایندگان در بزنگاه حساسی قرار دارند. اگر اشکالات اساسی لایحه را تغییر ندهند، تبعات سنگین آن گریبان اقتصاد کشور را تا چندین سال خواهد گرفت. در مقابل در صورت اصلاح اساسی بودجه، امکان عدم اجرای آن از سوی دولت کاملا وجود دارد. همچنین ممکن است دولت تمام مشکلات اقتصادی سال آینده را به اصلاحات نمایندگان در بودجه مرتبط کند و مجلس را مقصر سوءمدیریت خود جلوه دهد. این مساله بویژه درباره تداوم یا پایان سیاست تخصیص ارز 4200 تومانی وجود دارد.
در چنین شرایطی به نظر میرسد بهترین گزینه پیش روی مجلس، تکرار اصلاحات اعمالشده پیشین کمیسیون تلفیق البته بدون «حذف ارز 4200» است. به نظر میرسد بهترین تصمیم درباره ارز 4200 تومانی، گرفتن تضمین از دولت درباره تکرار نشدن سوءمدیریت در تخصیص ارز و تخصیص این منابع به شرط اثربخشی است. در این شرایط راه دولت برای مقصر جلوه دادن مجلس در گرانی کالاها و همچنین بدون هزینه ماندن هدررفت منابع بسته خواهد شد.
*********************************
روزنامه خراسان**
پیام های حمله راکتی اربیل به بایدن/دکتر علیرضا تقوی نیا
گروهی ناشناس که خود را «سرایا اولیاء الدم» می نامیدند ، ساعت ۹:۱۵روز ۲۷ بهمن ، حمله راکتی سنگینی را به پایگاه آمریکایی حریر اربیل انجام دادند. در این حمله که با یک وانت ساده مجهز به راکت انداز ۲۴ تایی ۱۰۷ میلی متری انجام شد ، یک هواپیمای مسافربری از نوع super king air 350 و یک پهپاد هجومی آمریکا منهدم ، یک پیمانکار امنیتی کشته شده و14نظامی آمریکایی زخمی شدند.در باره این حمله چند نکته باید ذکر شود:1- «سرایا اولیاء الدم» که یک گروه تازه تأسیس است، مسئولیت این حمله را بر عهده گرفته است. این موضوع نشان میدهد ادعاها درباره سازمان الحشد الشعبی و نقش آن در حمله به اماکن دیپلماتیک و پایگاههای نظامی و به طور کلی ناامنیهای عراق نادرست است. گروههای متعددی در عراق شکل گرفتهاند که با حضور نظامی آمریکا در این کشور مخالف هستند، اما شاید در زمره گروههای زیرمجموعه سازمان الحشد الشعبی محسوب نشوند.افزون بر این که این حمله با ابتدایی ترین سلاح های تاکتیکی انجام شد ، اما تلفات و خسارات تحمیلی بر طرف آمریکایی سنگین بود . به عبارت دیگر به چالش کشیدن ابرقدرت غربی با سلاح های ساده نشان دهنده ضعف راهبردی ایالات متحده در برابر حملات ایذایی است و سامانه های پیشرفته پدافندی چون C-RAM نیز برای آنان مصونیت نخواهد آورد .2-آمریکا در اوایل سال ۲۰۲۰ تلاش کرد با تجمیع نیرو در دو پایگاه «عین الاسد » در الانبار و «حریر » در اربیل و پناه بردن به حریم امنیتی منطقه اقلیم کردستان ، نظامیانش را از تیررس خارج کند و در گام بعدی با نخست وزیر کردن مصطفی الکاظمی و روی کار آوردن افرادی همچون عبدالوهاب الساعدی بر راس دستگاه های امنیتی و ضد تروریسم ، در برابر مصوبه پارلمان عراق برای خروج نظامیانش از این کشور ایستادگی کند ،اما شلیک دستکم 14 موشک به مناطق استقرار اشغالگران آمریکایی این پیام را به واشنگتن رساند که پناه بردن به استانهای شمالی عراق، امنیت بیشتری برای نظامیان آمریکایی در پی نخواهد داشت. این پیام در شرایطی منتقل میشود که تنها یک ماه از آغاز فعالیت دولت جدید آمریکا میگذرد و این دولت در پی تقویت حضور نظامی در عراق است.3-جو بایدن سیاستمدار تربیت شده در ساختار سیاسی آمریکاست و به همین دلیل بیش از ترامپ بر حضور نظامی در نقاط راهبردی جهان ( از جمله عراق ) پافشاری می کند و از طرفی بر تلفات نظامیان خود نیز حساس است. سلف او سعی داشت با مشت آهنین این حملات را پاسخ دهد و عملیات های مستقیم علیه فرماندهان و نیروهای مقاومت عراق را در دستور کار قرار داد اما نتوانست برای آمریکایی ها بازدارندگی لازم را ایجاد کند . در چنین شرایطی حملات راکتی به اربیل می تواند حاوی این پیام به دولت جدید آمریکا باشد که دست سیاست های نظامی وسیاسی آمریکا در عراق رو شده و اگر دولت جدید مستقر در کاخ سفید همچنان به حفظ نظامیان خود در این کشور یا انتقال آن ها به منطقه کردنشین اصرار داشته باشد با مقاومت گروه های عراقی روبه رو خواهد شد و هیچ نقطه ای از خاک عراق برای آن ها امن نخواهد بود. به ویژه این که دولت جدید آمریکا قصد ندارد نظامیان آمریکایی را از منطقه به ویژه عراق وافغانستان خارج کند و حتی در این باره نگرانی هایی از طرح دولت دموکرات ها برای کلید زدن تجزیه عراق از سوی عراقی ها ابراز می شود.آمریکاییها همچنین در حال گسترش پایگاه حریر هستند تا با استفاده از مرز سیمالکا و پایگاه نظامی العربیه در شمال شرق سوریه، خط زمینی ایمن جدیدی برای دسترسی به شمال سوریه ایجاد کنند.این حمله می تواند سیگنال منفی جدی به این برنامه نیز باشد4-به رغم مصوبه پارلمان عراق، دولت آمریکا در دوره ترامپ با وقت کشی و نادیده گرفتن این مصوبه به تقویت پایگاه های نظامی خود در عین الاسد و همچنین انتقال نیروهای خود به منطقه کردستان عراق اقدام و از سویی با نقل وانتقال نیروهای داعش از خاک سوریه به عراق و سازمان دهی مجدد آن ها نیروهای عراقی را با چالش های امنیتی روبه رو کرد تا حضور خود را به بهانه مبارزه با بقایای داعش توجیه کند.«سرایا اولیاء الدم» با انجام این حمله سنگین ، پیغامی نیز به طرف آمریکایی ارسال کرد و آن عزم جدی برای اخراج نظامیان اشغالگر از میهن شان است و با توجه به مصوبه پارلمان عراق به نظر می رسد سران واشنگتن یا باید خروج از این کشور را بپذیرند یا خود را آماده دادنِ تلفات بیشتر و در نتیجه فشار افکار عمومی داخلی کنند.
*********************************
روزنامه ایران **
دولت، بخش خصوصی را رها کند/علی قنبری/استاد دانشگاه
در حال نزدیک شدن به روزهای پایانی سال 1399 هستیم؛ سالی که تمام حوزههای اقتصادی روزهای سخت و پر از چالشی را سپری کردند. از سال 97 سیاستگذاران و بخش خصوصی با تحریمهایی روبهرو شدند که پیش از این اقتصاد کشور آن را تجربه نکرده بود. تحریم؛ اقتصاد ایران را ملتهب کرد و خیلی از صنایع و تولیدکنندگان تا مدتها به جهت صدمه دیدن از تحریم با افت و حتی توقف تولید مواجه شدند. با وجود تمام سختیها بخش خصوصی توانست تا حدودی از موانع بزرگ عبور کند و به صادرات و تولیدی که از دست رفته بود، برسد. اما برای اینکه شاهد امید در سال 1400 باشیم و اتفاقهای خوبی در اقتصاد کشور رخ دهد یک راهکار وجود دارد و آن حضور پررنگتر بخش خصوصی در فضای اقتصادی است. تحقق چنین امری قاعدتاً وابسته به رفتار سیاستگذاران است. اگر دولت شرایط و فضا را برای فعالیت بخش خصوصی فراهم کند میتوان از فعالان بخش خصوصی انتظار داشت که برای اقتصاد کشور کاری انجام دهند.
در این میان یک سؤال وجود دارد و آن اینکه انتظار از بخش خصوصی برای سال آینده چیست؟ و آیا بخش خصوصی میتواند انتظارات را پاسخ دهد؟
در جواب باید گفت که فعالان بخش خصوصی سربازان اقتصادی هستند و زمانی میتوان از این گروه انتظار داشت که بهسمت افزایش سرمایه گذاری، رشد تولید و جذب نیروی کار بروند که بستر برای گسترش فعالیت آنها مهیا باشد. سربازی که دستش خالی باشد امکان دفاع از خود را هم ندارد از اینرو از او نمیتوان انتظار داشت که ضمن دفاع از خود به کشور خدمت کند. فعالان اقتصادی هم چنین شرایطی را دارند. برای آنکه بخش خصوصی سال آینده که انتخابات ریاست جمهوری را هم پیش رو داریم فعالتر شود و بتواند در فضای اقتصادی اثرگذارتر باشد از دولت میخواهیم که میزان دخالت در اقتصاد را کمتر کند و بیش از گذشته به فکر نظارت و برنامهریزی با هدف حسن اجرای قانون باشد.
بهنظر میرسد که رفتار دولت در مواجهه با بخش خصوصی اینگونه بوده که بخش خصوصی تابع آن باشد. این موضوعی است که در تمام دولتها اتفاق افتاده است. بخش خصوصی در این سالها همواره چشمش به تصمیم گیریهای دولت بوده است و از آنجا که هراس دارد سرمایهاش بهخطر بیفتد خود را وابسته به دولت میکند. این در حالی است که بخش خصوصی زمانی میتواند موفق عمل کند که استقلال داشته باشد. لذا برای کاهش این وابستگی ضروری است که دولت ثبات تصمیمگیری داشته باشد و اگر میخواهد تغییری در قوانین داشته باشد از فعالان بخش خصوصی مشورت بگیرد. متأسفانه باید بگویم که ما بخش خصوصی ضعیفی داریم. زمانیکه بخش خصوصی قدرت لازم را نداشته باشد نمیتواند در بازار داخلی و خارجی پویا باشد؛ از اینرو به جای آنکه روی پای خود بایستد و سعی برای رشد و تعالی داشته باشد، روز به روز بر وابستگی آن به دولت و برخی از رانتها بیشتر میشود. وقتی بخش خصوصی با چنین وضعیتی مواجه میشود نمیتوان از آن انتظار داشت که تحول در اقتصاد کشور ایجاد کند؛ چنین بخش خصوصی ناکارآمد است. بدین جهت توصیه میکنم فعالان اقتصادی بیش از هر زمان دیگر خود را از وابستگی به دولت خارج و سعی کنند که فعالیتهای توسعهای خود را افزایش دهند تا بواسطه آن بتوان به اقتصادی پویا دست یافت. اقتصاد پویا براحتی دست یافتنی نیست و باید برای رسیدن به آن همه بخشها تلاش کنند. به غیر از قوه مجریه، قوه مقننه و قوه قضائیه در ایجاد شرایط مناسب برای فعالیت بخش خصوصی سهم دارند. اگر سه قوا در تسهیل شرایط همکاری کنند اطمینان دارم که بخش خصوصی میداند چه مسیری را برود و چگونه به رشد اقتصادی دست پیدا کند.
با توجه به سه نکته رهاسازی اقتصاد از سوی دولت، با تسهیل شرایط و اعتماد به بخش خصوصی میتوان مسیر فعالیت بخش خصوصی را هموار کرد و از فعالان بخش خصوصی انتظار داشت که به سمت توسعه سرمایهگذاری و رشد تولید با هدف صادرات حرکت کنند. ما نیازمند پویایی بخش خصوصی هستیم. بخشی که در تمام کشورها جایگاه ارزشمندی دارند.
*********************************
روزنامه شرق **
افسانه شرق غیرایدئولوژیك/بهزاد احمدی . کارشناس حوزه بینالملل
ایدئولوژی متشکل از «ایده» و «لوژی» به معنای علم مطالعه ایدههاست. از قرن نوزدهم به بعد ایدئولوژی به معنای مجموعه باورها، اندیشهها و ارزشهای ناظر بر رفتار اجتماعی و سیاسی، شکل معنایی امروزین خود را یافت و قرن بیستم یا قرن ایدئولوژیهای بزرگ شاهد حرکتهای ایدئولوژیکی بود که مدعی پیشرفت و سعادت بشر بودند؛ اما مسئولیت بخش عظیمی از بدبختیهای این قرن را برعهده گرفتند. این ایدئولوژیها به رژیمهای سیاسی وقت هویتی ایدئال بخشیدند که منعکسکننده کیفیتها و خصلتهای هریک از ملتها و منبع الهام آنها بودند؛ اما با ورود به قرن 21 و به دنبال فروپاشی کمونیسم، ایده پایان تاریخ فوکویاما تحققیافته به نظر میرسید و برخی در غرب و شرق، از هلال طلایی لیبرالدموکراسی سخن به میان آوردند. ایده شرق غیرایدئولوژیک قبل از اینکه در یکی از روزنامههای داخلی مطرح شود، برخاسته از همین نگاه پایان تاریخ فوکویامایی است؛ اما چرا این ایده مدتها بعد از طرح اولیه آن، در داخل کشور بازتاب یافته است؟ به دنبال اظهارات آذریجهرمی، سیاستمدار جوان این روزها، درباره ضرورت دلنبستن به شرق و پیگیری اصل نه شرقی و نه غربی؛ ادعایی مبنی بر غیرایدئولوژیكبودن شرق در مقاله منتشره در روزنامه جوان با عنوان تأملبرانگیز «آذری هم اندازه خود را نشان داد» مطرح شد؛ ادعایی كه توسط روزنامههای همفكر و برخی نمایندگان مجلس، با استفاده از كلیدواژه شرق ایدئولوژیك یا جغرافیایی، بارها مورد استفاده قرار گرفت.
مقاله منتشر شده با این ادعا که روسیه دیگر سلطهطلب و ایدئولوژیک نیست؛ ضمن تأكید بر بیتجربگی وزیر (كنایه به جوانی او از طرف روزنامهای كه خود عنوان جوان را یدك میكشد) او را به بیاطلاعی از «کلام امام حتی در سطح یک فعال سیاسی تازهکار» متهم كرد و این صحبتها را نشانه بیتجربگی او دانست. مقاله روزنامه جوان هرچند واکنشی سیاستزده به یک سخنرانی بود؛ اما پرسشهای مهمی را درباره چیستی مفهوم شرق غیرایدئولوژیك و همچنین فهم محافل نزدیک به تصمیمسازی از استقلال در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، پیشروی نخبگان سیاسی و علمی كشور قرار داد. آیا واقعا شرق ایدئولوژیک وجود خارجی ندارد و ما تنها با شرق جغرافیایی روبهرو هستیم؟ و آیا اصولا در قرن ۲۱ که ابزارهای بسیج عمومی بیشتر و تکاملیافتهتر از هر زمان دیگری است، میتوان جغرافیایی را یافت که فاقد ایدئولوژی باشد؟
از شرق ایدئولوژیک به شرق غیرایدئولوژیک؟!
ایدئولوژی دارای دو بخش اصلی است: یکی، کار و فعالیت ذهنی کارگزار و دیگری، عمل و رفتار او. از این منظر اگر ایدئولوژی در قرن ۲۰ هر دو عنصر سازنده را به شکل پررنگ داشت و همانطور که گفته شد، ابزاری برای خاصگی ملتها بود در قرن ۲۱ ایدئولوژی بیشتر متمرکز بر ویژگی دوم و ابزاربودگی برای رسیدن به قدرت و نفوذ است. ازاینرو ایدئولوژیهای قرن ۲۱ در سطح بینالملل با وجود خاستگاههای مختلف همه یک هدف را دنبال میکنند که نشئتگرفته از ادبیات سرمایهداری است. برخلاف ادعای مطرحشده در روزنامه جوان، شرق و بهخصوص چین در کاپیتالیسم گوی سبقت را از آمریکا و اروپا ربوده است. اگر روزگاری سرمایهداری بازار آمریکایی (Market Capitalism) حرف اول را میزد و به دنبال آن سرمایهداری رفاهی اروپایی (Welfare Capitalism) خودنمایی میکرد، امروز ما با سرمایهداری رفاقتی روسیه (Predatory Capitalism) و سرمایهداری سوسیالیستی چین (Socialist Capitalism) مواجه هستیم. دراینبین سوسیالیسم بازارمحور چین با تکیه بر سرمایهداری دولتی در حال تسخیر دنیا و ارائه خود بهعنوان الگویی موفق از حکمرانی است که جنبههای متعددی از آن ازجمله در حکمرانی سایبری در بین دولتمردان کشور ما نیز طرفداران زیادی دارد. بدونشک امروزه چین شاگرد اول آموزههای هژمونی گرامشی از یک سو و تبدیل آموزههای قدرت نرم جوزف نای به قدرت هوشمند از سوی دیگر برای نیل به قدرت است؛ بنابراین همه این کشورها در بسترِ نظم سرمایهدارانه لیبرال عمل میکنند و الزامات آن، ازجمله تبعیت از تحریمهای ظالمانه علیه ایران را نیز پذیرفتهاند. هر دو کشور روسیه و چین علاوه بر ایدئولوژیهای اقتصادی مذکور، در سیاستهای خارجی و امنیت بینالمللی خود نیز از ایدئولوژیهای سلطهجویانهای پیروی میکنند که به یُمن اقتدار و استقلال کشور تا به امروز متوجه ما نشده است. روسیه بعد از ناکامی ایدئولوژیک دوره یلتسین با تمسک به آموزههای کلیسای ارتدوکس خود را رم سوم و مرکز تمدن اوراسیایی میداند. بازسازی هویتی اوراسیایی روسیه با درآمیختن با ویژگیهای فردی پوتین به ایجاد مکتبی در این کشور انجامیده که تحت عنوان پوتینیسم شناخته میشود. این هویت ایدئولوژیک به دنبال احیای عظمت روسیه و تضمین سلطه آن بر مناطق پیرامونی درست براساس دوران شوروی و حتی روسیه تزاری و پیگیری ایده نفوذ كلاسیك (بر مبنای كشورگشایی) از سوی این كشور است؛ وگرنه مسکو این همه در منازعات قفقاز، کریمه و شامات هزینه نمیکرد. یا دولت چین هرچند برچسب کمونیستی را حمل میکند؛ اما در دو دهه اخیر بازهای چینی صاحب قدرت، نوعی ملیگرایی تهاجمی را با آموزههای کنفسیوسی، عقلانی و بازتولید کردهاند که بهخوبی خود را در نحوه رفتار چین در هنگكنگ، سنگاپور، دریای چین جنوبی، سیاستهای تجاری تهاجمی برای تصاحب بازارهای كشورهای كمتر توسعهیافته در آفریقا، آسیای میانه و اروپای شرقی و تعامل دولت این کشور با اویغورهای مسلمان نشان میدهد.
در این زمینه توجه به مفهوم «نفوذ فریبنده» در سیاست خارجی چین و جستوجوی منابع قدرت و نفوذ توسط این كشور در قالب طرحهایی مانند یك جاده، یك كمربند با هدف تسلط بر زیرساختها، جاده ابریشم دیجیتال با هدف تسلط بر جریان داده و ساخت چین 2025 با هدف تسلط بر فناوریهای لبه، تأییدکننده این مدعاست. بنابراین از میان سه برچسب ایدئولوژیكی، كمونیستی و نفوذ (سلطه)طلبی، ممکن است تنها شرق كمونیست دیگر وجود خارجی نداشته باشد؛ ولی شرق سلطهطلب ایدئولوژیک (چه در قالب نفوذ به معنای كلاسیك و چه در شكل فریبنده آن) نهتنها وجود دارد؛ بلكه در سالهای اخیر، فعالتر نیز شده است. ازاینرو برخلاف ادعای نویسنده مقاله روزنامه جوان نباید با نگاهی سادهانگارانه فرض کرد که دو قدرت اوراسیایی به دنبال سلطه نیستند که اگر چنین نمیبود، ابتکار یک پهنه یک راه که نوعی طرح مارشال چینی به شمار میآید، در کار نبود و عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و اتحادیه اوراسیایی با اماواگرهای فراوان مواجه نمیشد. براساس آنچه به اختصار اشاره شد، میتوان ادعا کرد قرن ۲۱ به مراتب بیشتر از قرن ۲۰ ایدئولوژیک و محل نزاع ایدئولوژیها خواهد بود؛ هرچند این نزاع شاید شکل قرن بیستمی نداشته باشد و بیشتر در قالب نزاع بین سرمایهداری خوب و بد متبلور شود. مراد از این استدلال کاستن از اهمیت شرق برای جمهوری اسلامی ایران یا شرقهراسی برای فراموشی غربهراسی یا آمریکاهراسی نیست؛ بلکه مراد شناخت واقعی شرق و غوركردن در مفهوم استقلال بهعنوان یكی از مبانی بنیادین انقلاب اسلامی است. در این زمینه باید توجه كرد كه نگاه تقلیلگرایانه به مفهوم استقلال و تعریف محدود از آن در قالب صرفا استقلال ایدئولوژیكی، آسیبزا است؛ بهویژه اینكه این تعریف از استقلال ایدئولوژیكی نیز بر مبنای فهمی منسوخ از ایدئولوژی صورت گرفته است؛ فهمی كه ایدئولوژی را در قالب كهنه آن، بهعنوان یك جهانبینی انتزاعی و نه در شمایل جدید آن بهعنوان راهنمای عمل كشورها به منظور جستوجوی حوزههای نفوذ، درك میكند. رابطه با شرق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره حائز اهمیت فوقالعاده بوده است. در این زمینه، دو گروه را میتوان از یكدیگر متمایز کرد: گروهی که از رابطه با شرق برای متوازنسازی سیاست خارجی بهویژه در قبال غرب و براساس اصل نه شرقی نه غربی و تأمین منافع ملی استفاده میکنند و تبلور نگاه خردمندانه آنها را میتوان در قرارداد 25ساله همکاری ایران و چین دید. این گروه و حامیان آنها را میتوان حامیان نگاه متوازن به شرق نامید که معتقدند جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرتی منطقهای و براساس ویژگیهای ساختاریاش نیازمند نگاه توأمان به شرق و غرب است و به دوران شکوفایی روابط با شرق در برهه خوب روابط با غرب بهعنوان مدعای استدلال خود اشاره میکنند. گروه دومی نیز وجود دارد كه براساس اصل دشمنِ دشمنِ من دوستِ من است، رابطه با شرق را بیشتر از منظر دشمنی با آمریکا مینگرد؛ پس صرفا بر شرق متمرکز است و دوستی با شرق را در نفی غرب تعریف میکند. باید توجه كرد كه نگاه صرفا به شرق یا صرفا به غرب در تاریخ ایران سابقه طولانی و البته ناگواری دارد. در اینجا فرصت آن نیست که یادآوری شود چنین تکیهکردنهایی از زمان قاجار چگونه کشور را بازیچه قدرتهایی نظیر روسیه و انگلیس غیرایدئولوژیك آن زمان کرده بود. بنابراین اگر استقلال را به معنای قرارنگرفتن راهنمای عمل و منافع ملی كشور، ذیل اولویتهای دیگران تعریف كنیم، ایده نه شرقی نه غربی بهعنوان ایدهای انقلابی و ایدئولوژیک، از قضا ایدهای بسیار غیرایدئولوژیك و مبتنی بر اصول سیاست واقعگرایانه (Real Politik) است؛ ایدهای كه نهتنها تاریخ انقضا ندارد؛ بلكه تعقیب آن، مستلزم پیگیری راهبرد متوازن در قبال شرق و غرب است؛ راهبردی كه از اعطای وضعیت انحصارگونه به هریك از طرفها، پرهیز دارد؛ انحصاری كه مبتنی بر تكیه نادرست به افسانه شرق غیرایدئولوژیك است. در تلاش برای مقابله با نظام تکقطبی، میتوان از ظرفیتهای ناهمسو با آن به گونهای سود جست که استقلال کشور در محیط بینالمللی را مخدوش نسازد و رفتار بینالمللی کشور را مشروط نگرداند. به این شکل، این ظرفیتها مفر یا منفذ نیستند که به سوی آنها بگریزیم یا به صورت مأمن بینالمللی ما درآیند؛ بلکه میتوانند بهعنوان محملی برای کنشگری مستقلانه ما در عرصه بینالمللی به کار آیند. اینجاست که باید گفت صحبتهای آذریجهرمی جوان نهتنها نشانه عدم فهم او از کلام امام (ره) نبوده؛ بلکه بر فهم دقیق او از شرق ایدئولوژیک معاصر و تحولات کنونی نظام بینالمللی دلالت دارد؛ امری که نویسنده روزنامه جوان یا از تغافل یا از ناآگاهی از فهم آن عاجز بوده و به افسانه شرق غیرایدئولوژیك تن داده است.
*********************************