صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۶  ، 
کد خبر : ۳۲۸۳۸۰

یادداشت روزنامه‌ها 28 بهمن ماه

روزنامه کیهان **

چرا برخی برای نظام هزینه‌زایی می‌کنند؟!/ دکتر محمدحسین محترم

۱- در شرایط کنونی که عملیات روانی دولت جدید آمریکا بازی با افکار عمومی برای دوقطبی کردن جامعه و ایجاد تفرقه و اختلاف در کشور است، سخنان و مواضع برخی از مدیران دولتی بسبار عجیب و سؤال‌برانگیز است. متاسفانه در روزهای اخیر اظهارنظرهای غیرکارشناسی و عجولانه برخی از مسئولان که انتظار می‌رود با تأمل و پختگی بیشتری درخصوص اظهارنظر نکردن تصمیم بگیرند، دستمایه و خوراک تبلیغاتی رسانه‌های غربی و معاند و به‌‌ویژه فارسی‌زبان برای القای وجود اختلاف در ایران و اعمال فشار علیه ملت ایران قرار گرفته است.

۲- وزیر اطلاعات در یک برنامه تلویزیونی سه گاف بزرگ و هزینه‌زا برای نظام داد که باید بررسی شود از روی ناآگاهی چنین گاف‌هایی داده یا به رسم سناریوهای امنیتی به‌ دنبال اهداف خاصی از جمله جناحی و سیاسی بوده است! وی گفته «براساس فتوای رهبری تولید سلاح هسته‌ای خلاف شرع است اما اگر گربه‌ای را گوشه‌ای گیر بیندازند ممکن است رفتاری کند که گربه‌ای که آزاد است آن رفتار را نمی‌کند!» بسیاری از رسانه‌ها از جمله بی‌بی‌سی و دویچه وله فارسی و رویترز و... در کسری از ثانیه این سخن را شکار و تا به امروز شروع به داستان‌سرایی علیه نظام جمهوری اسلامی کرده‌اند که «وزیر اطلاعات ایران تلویحاً به تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای اعتراف کرد!» این رسانه‌های امپراطوری خبری سخنان آقای علوی را تاییدی بر ادعای خود که ایران را متهم به ساخت مخفیانه بمب هسته‌ای می‌کردند، عنوان و ادعا کردند «این اظهارات موجب اعتراضات بین‌المللی و منطقه‌ای و انتقادات داخلی علیه جمهوری اسلامی شده است.» این‌گونه اظهارنظر کردن نتیجه همان قسمی است که رئیس‌جمهور داده بود تا وی بدون هیچ‌گونه تخصصی مسئولیت وزارت اطلاعات را برعهده بگیرد! آقای علوی در پازل طراحی شده دولت برای «برگشت سریع به برجام به هر قیمتی» احتمالاً با هدف ترساندن بایدن چنین گاف سیاسی- رسانه‌ای- امنیتی و خلاف منافع و امنیت ملی داده است. اما در شرایطی که دولت آمریکا با ادعای اینکه فاصله ایران با ساخت بمب اتمی کم شده و باید فشار دیپلماسی را به فشار حداکثری علیه ایران تحت عنوان فشار هوشمند اضافه کنیم، چنین ادعایی بسیار در خور تأمل است که چطور وزیر اطلاعات بهانه لازم را برای آمریکا برای اعمال فشارهای بیشتر علیه ملت ایران و برای رسانه‌های معاند جهت القای اختلاف در کشور فراهم می‌کند؟! متاسفانه نکته غیرقابل اغماض و توهین‌آمیز در سخنان وزیر اطلاعات این است که ملت ایران به گربه تشبیه شده است؟! وی در ادامه نیز ادعا کرده که «درباره ترور شهید فخری‌زاده هشدار داده بودیم اما توجه نکردند!» اولاً این سخن مصداق همان فرمایش رهبری است که در پاسخ به «باید بشودهای» آقای روحانی فرموده بودند «این باید بشودها را خود آقای روحانی باید انجام دهند.» ثانیاً در شرایط کنونی بیان چنین اظهارنظری چه توجیه عقلی و سیاسی دارد و از کدام عقلانیت سیاسی- امنیتی جز فراهم کردن زمینه یک فتنه در کشور، برخوردار است؟! رهبری در فتنه 88 خطاب به برخی از خواص تاکید داشتند «این‌جور نیست که هرچه انسان احساس کرد، بتواند بگوید. بعضی حرف‌ها را باید گفت و برخی را نباید گفت. ممکن است آن کسی که در توطئه‌های داخل کشور حرکت می‌کند، خودش اصلاً نفهمد، البته فهمیدن این هم، ذکاوت می‌خواهد. بعضی‌ها این ذکاوت را ندارند. ولی این واقعیت را عوض نمی‌کند که آنها بفهمند یا نفهمند، بدانند یا ندانند. آیا نباید فکر کرد به چه دلیل و توجیهی دستگاه‌های تبلیغاتی دنیا سخنان به ضرر جمهوری اسلامی را منتشر می‌کنند؟... خط دشمن ایجاد تفرقه و اختلاف است، دشمنی دشمن خلاف انتظار نیست اما غفلت ما خلاف انتظار است. برای خواص مواضع درست گرفتن و حرف درست زدن وظیفه است.»

۳- چرا کانادا و رسانه‌های غربی به خود اجازه دادند با انتشار یک فایل صوتی مجهول در‌باره علت سقوط هواپیمای اوکراینی منتسب به وزیر خارجه، اقدام به القای اختلاف و چالش قدرت در حاکمیت ایران کنند؟ آیا این فقط یک اقدام ناشیانه رسانه‌ای بود و یا یک اقدام حساب‌شده در یک سناریوی طراحی‌شده؟! قطعاً ساده‌ترین و خوشبینانه‌ترین حالتی که می‌توان تصور کرد این است که با اظهارات پی‌در‌پی و مکرر و خلاف سیاست اعلامی نظام، از سوی آقایان روحانی و ظریف در روزهای اخیر در‌باره برگشت سریع به برجام، چنین امیدی در دشمنان و سناریونویسان پشت صحنه رسانه‌های معاند ایجاد شده که می‌توانند از مواضع آنها در جهت ایجاد اختلاف در کشور سوءاستفاده، و پازل طراحی‌شده خود را بدون هیچ واکنش خاصی کامل کنند!

۴- در ادامه خط خبری ایجاد تفرقه در کشور، رسانه‌های غربی ظریف را متهم به تناقض‌گویی و عقب‌نشینی از مواضع قبلی خود کردند و با استناد به مواضع متغیر وی و با ادعای اینکه «سخنان آیت‌الله خامنه‌ای سقف مذاکرات است تا ظریف بتواند چانه‌زنی کند و به نفع ایران است که مذاکره مستقیم کند، در غیر این صورت بازنده است!»؛ به نوعی در مواضع رهبری القای تردید و دوگانگی می‌کنند. بی‌بی‌سی با پخش سخنان رهبری مبنی بر اینکه «مواضع نظام مورد اتفاق همه سیاستمداران کشور و تغییرناپذیر است»، سخنان ظریف در مصاحبه با همشهری را مبنی بر اینکه «اجماعی برای مذاکره ایران و آمریکا در داخل ایران وجود ندارد»، پخش و ادعا کرد «ظریف نه‌تنها وجود اجماع میان تصمیم‌سازان جمهوری اسلامی در قبال ایران را رد کرده بلکه خواستار پادرمیانی اتحادیه اروپا شده است!»

۵- ظریف در گفت‌وگوی ویژه خبری هفته قبل یک جمله کلیدی داشت که فاصله توان وزارتخانه تحت مسئولیت وی با وزارتخانه در طراز جمهوری اسلامی را به‌خوبی نشان می‌دهد. وی گفت «ما در حد توان خودمان صحبت کردیم که آمریکا برجام را نقض کرده!» سؤال این است که آیا با «دیپلماسی صحبت کردن و توئیتری» می‌توان مطالبات ملت ایران را محقق کرد؟! براساس همین توان و درک از مسائل بین‌المللی و سیاست نظام سلطه است که آقای ظریف ادعا می‌کند «رژیم آقای ترامپ برجام را نقض کرد»، چرا که توان درک این موضع وجود ندارد که رژیم حاکم بر ایالات متحده، آمریکاست، چه با حضور ترامپ و چه با حضور بایدن. همین توان دیپلماسی صحبت کردن است که نمی‌تواند درک کند دشمنی اروپایی‌ها با ملت ایران در عمل کمتر از دشمنی آمریکایی‌ها نیست. لذا ادعا می‌کند «اروپایی‌ها می‌خواستند به قطعنامه شورای امنیت عمل کنند اما آمریکا آنها را مجبور به نقض برجام کرد!» در «دیپلماسی صحبت کردن» بر «برمی‌گردیم» و «برگشت‌پذیر بودن اقدامات ایران» و نه «برداشتن تحریم‌ها» تاکید می‌کنند. لذا چرا آقای ظریف در این همه مصاحبه و اظهارنظر روزانه و بعضا ساعتی با مصادره به مطلوب کردن مواضع رهبری و مصوبه راهبردی مجلس فقط با جملاتی مبهم و تردیدآفرین تلاش دارد برگشت به برجام را به‌جای برداشتن تحریم‌ها موضوع اصلی القا و آن را هم خلاصه در فروش چند بشکه نفت کند؟! موکول کردن بحث خسارات ایران و دادن تضمین برای عدم اعمال تحریم‌ها به آینده‌ای که به ‌قول آقای ظریف خیلی هم نزدیک نیست، از دیگر نکات ابهام مواضع وی است.

۶- متاسفانه بعد از اینکه رویترز ادعا کرد «بایدن هنوز برای بازگشت به برجام تصمیم‌گیری نکرده»، آقای ظریف نیز بلافاصله یک روز بعد ادعا کرد «تحلیل من این است از این حرف‌های بالا و پایینی که می‌زنند، مشخص است که رئیس‌جمهور بایدن! دلش می‌خواهد به برجام برگردد اما هنوز تصمیم نگرفته و ما صبر می‌کنیم تا تصمیم بگیرد!» با ابراز تأسف از تنزل سطح تحلیل وزیر امور خارجه تا حد یک روزنامه آمریکایی، باید گفت متاسفانه با همین حرف‌های بالا و پایینی که می‌زنند، برخی را آن‌قدر بالا و پایین می‌کنند تا دیگر قدرت تشخیص نداشته باشند که سیاست همان سیاست ترامپ و خر همان خر است و فقط پالانش عوض شده، و نکته مهم‌تر اینکه اکنون در دولت آمریکا بحث بر سر این نیست که بایدن در‌باره برجام تصمیم گرفته یا نه، بلکه با تصمیم برگشت به برجام با حفظ تحریم‌ها برای افزایش فشارها علیه ایران، بحث بر سر این است که قبل یا بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ ایران به برجام برگردند؟ حال سؤال این است که وزیر امور خارجه چرا این‌قدر بی‌خبر است و سؤال مهم‌تر اینکه واقعاً بی‌خبر است یا برای برخی منافع حزبی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ خود را به بی‌خبری می‌زنند تا با ارسال پالس‌های بیشتری بایدن را متقاعد به برگشت به برجام قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری کنند؟!

۷- برومبرگ استاد سیاست در آمریکا با ‌اشاره به «اعمال ۷۰۰ تحریم آمریکا علیه ایران» تاکید می‌کند» اولاً لغو این حجم از تحریم غیرقابل انجام است. ثانیاً در کنگره با مخالفت‌های جدی روبه‌رو خواهد شد. ثالثاً در میدان حقوقی بازی نمی‌کنیم بلکه در‌باره یک موضوع کاملاً سیاسی سخن می‌گوییم که ایران و آمریکا در برجام در‌باره موشک‌های بالستیک و مسائل منطقه مذاکره کرده بودند اما بنا به دلایل سیاسی کنار گذاشته شد تا بعد از برجام به توافق برسند و اکنون با بازگشت دو طرف به برجام، آمریکا می‌تواند به این موضوعات بپردازد!» بی‌بی‌سی هم که در هفته‌های اخیر خط خبری القای اهرم هویج آمریکا را دنبال می‌کرد، با اشاره به سیاست بایدن اذعان کرد «هر روز که بیشتر می‌گذرد معلوم می‌شود که تحریم‌ها بعید است به این زودی‌ها برداشته شود!»

*********************************

روزنامه وطن امروز **

«محاکمه ترامپ» یا «معامله بر سر ترامپ»؟!/حنیف غفاری

 وکلای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق و شکست‌خورده آمریکا در صدد بودند به هر نحو ممکن، از محکومیت او در جلسه استیضاح (که توسط مجلس سنا برگزار شد) جلوگیری کنند که با همراهی جمهوری‌خواهان و عدم توفیق دموکرات‌ها موفق هم شدند. اگر حداقل 67 سناتور از 100 سناتور آمریکایی وی را بابت تاثیرگذاری در حوادث ششم ژانویه و حمله به کنگره محکوم می‌کردند، او به صورت مادام‌العمر از حضور در معادلات سیاسی و حزبی آمریکا منع می‌شد. ظاهر ماجرا هم نشان می‌داد در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن، تنها تعداد انگشت‌شماری از سناتورهای جمهوری‌خواه در پروسه استیضاح دوم ترامپ به دموکرات‌ها خواهند پیوست و به این ترتیب، رئیس‌جمهور سابق آمریکا از این مهلکه رهایی پیدا خواهد کرد که همین‌طور هم شد اما آیا ماجرا در همین نقطه پایان می‌یابد؟ قطعا خیر!

صورت مساله این است که حتی نزدیک‌ترین سناتورها به ترامپ مانند تد کروز و تام کاتن نیز کمترین شک و شبهه‌ای درباره تعلق خاطر گروه‌های رادیکال و ناسیونالیست (مانند پسران مغرور) به رئیس‌جمهور سابق این کشور ندارند.  همچنین بر همگان محرز است ترامپ در پشت‌پرده حادثه حمله به کنگره و تسخیر آن توسط هوادارانش قرار داشته و از این اقدام دفاع کرده است. با همه این اوصاف، سناتورهای جمهوری‌خواه معتقدند اگر رای مثبت به استیضاح ترامپ می‌دادند، رای هواداران ترامپ به آنها در انتخابات‌ سنا و ریاست‌جمهوری از دست می‌رفت. آنچه در انتخابات اخیر در ایالت جورجیا رخ داد، وحشت جمهوری‌خواهان از این مساله را دوچندان کرد. در انتخابات حساس و سرنوشت‌ساز ایالت جمهوری‌خواه جورجیا (بر سر کسب ۲ کرسی سنا)، بسیاری از طرفداران ترامپ در اعتراض به نحوه عملکرد حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست‌جمهوری -که منجر به شکست ترامپ در جورجیا و حمایت برخی جمهوری‌خواهان این ایالت از بایدن شد- شرکت نکردند و همین مسأله، پیروزی ۲ نامزد دموکرات را در این ایالت رقم زد. سناتورهای جمهوری‌خواه معتقدند پروسه «حذف ترامپ» نباید توسط آنها انجام شود، زیرا در این صورت، «تیر خلاص» را به سرنوشت سیاسی خود زده‌اند. از سوی دیگر، بروز ایده‌هایی مانند «تشکیل حزب سوم» از سوی رئیس‌جمهور سابق آمریکا، برخی جمهوری‌خواهان را درباره «لزوم حذف ترامپ» به تکاپو انداخته است. در واقع‌بینانه‌ترین تحلیل ممکن، باید تاکید کنیم جمهوری‌خواهان میان واژگان «همراهی با ترامپ»، «مهار ترامپ» و «حذف ترامپ» شدیدا سرگردان مانده‌اند. گزینه «مهار ترامپ» با توجه به سوابق سیاسی و رفتاری وی طی سال‌های 2016 تا 2020، ناممکن به نظر می‌رسد! در این میان، جمهوری‌خواهان ناچار بودند میان ۲ گزینه «حذف ترامپ» و «حمایت از ترامپ» دست به انتخاب بزنند. هر انتخابی در این باره، برای هم‌حزبی‌های ترامپ بشدت دردسرساز است.

بی‌دلیل نیست که دقیقا همزمان با برگزاری جلسه استیضاح ترامپ، شاهد آغاز پروسه محاکمه وی در دادگاه ایالتی جورجیا بودیم.  دادستان‌ها در ایالت جورجیا می‌گویند درباره اتهام تلاش وی برای اعمال نفوذ بر نتیجه انتخابات سال گذشته در این ایالت تحقیقات کیفری را آغاز کرده‌اند. این دومین پرونده کیفری‌ای است که ترامپ در جورجیا با آن مواجه است. امکان محکومیت ترامپ در این پرونده (با توجه به اسناد قطعی موجود) بسیار بالاست. به این ترتیب، با آنکه ترامپ از مهلکه استیضاح جان سالم به در برد اما قدرت مانور چندانی در برابر پرونده‌های قضایی و انتخاباتی خود ندارد! البته این موضوع برای سناتورهای جمهوری‌خواه چندان نامطلوب نیست! آنها ترجیح می‌دهند اگر قرار بر «حذف ترامپ از معادلات سیاسی آمریکا» باشد، این کار توسط «نهاد قضایی آمریکا» انجام شود نه «مجلس سنا».

سوم ژانویه سال ۲۰۲۰ مکالمه تلفنی دونالد ترامپ با مسؤول انتخاباتی جورجیا منتشر شد که در آن رئیس‌جمهور وقت از طرف مقابل می‌خواست برایش آن قدری رای «پیدا کند» که با آن بتواند نتیجه انتخابات را تغییر دهد. ترامپ در آن فایل صوتی، از «برد رافنسپرگر» وزیر امور داخلی ایالت جورجیا خواست برایش 11 هزار رای جور کند تا او بتواند در جورجیا پیروز شود!

آنچه در مجلس سنا بر سر استیضاح ترامپ رخ داد، «تمسخر شهروندان آمریکایی» بود. سناتورهای جمهوری‌خواه در این جلسه استیضاح، نه بر سر «صیانت از نهادهای آمریکایی»، بلکه بر سر «سرنوشت سیاسی خود» تصمیم گرفتند؛ اگر نه همه سناتورها به وضوح می‌دانند نقش ترامپ در بروز بحران‌های چند ماه اخیر آمریکا تا چه اندازه پررنگ است! انکار این موضوع (نقش محوری ترامپ در تحریک گروه‌های افراطی و رادیکال) از سوی سناتورهای کنگره، بیش از آنکه «تمسخر دموکراسی» محسوب شود، «تمسخر واقعیت» بود.

آنچه مسلم است اینکه باید نام «جلسه محاکمه ترامپ» در مجلس سنا را «جلسه معامله بر سر ترامپ» گذاشت! در این میان رئیس‌جمهور نگون‌بخت و شکست‌خورده آمریکا باید به کناری بنشیند و مشاهده کند جمهوری‌خواهان و هم‌حزبی‌هایش، با وجود عدم رای آوردن استیضاح، چه سرنوشتی را برای وی در عرصه سیاسی- اجرایی آمریکا رقم می‌زنند!

*********************************

روزنامه خراسان**

استراتژی جدید به  جنگ یمن  پایان می دهد؟/امیر مسروری

با آغاز سلسله حملات مقاومت اسلامی در یمن به اهدافی در عربستان طی چند روز اخیر، کارشناسان معتقدند صنعا سیاست جدید دفاعی را در پیش گرفته است. از ابتدای جنگ در یمن و تجاوز عربستان، یمنی ها سیاست های دفاعی خود را بر اساس کنش های سیاسی و میدان نبرد دستخوش تغییرات قرار دادند. در اولین گام، «دفاع سرسختانه» راهبرد چند ماهه  کمیته های مردمی بود و توانست صنعا را از اشغال نجات دهد. سیاست دفاع نامتقارن و عملیات در عمق، راهبرد دوم یمنی ها بود که تا ابتدای سال 2020 ادامه داشت. از ابتدای سال 2020 سیاست دفاعی یمن در قالب دفاع متقابل بر این اساس تنظیم شد که هر هدف از سوی متجاوزان را به شکلی مشابه پاسخ دهد، بدین صورت که اگر عربستان یک فرودگاه را در یمن هدف حمله قرار دهد، یمنی ها در خاک عربستان مقابله به مثل خواهند داشت و یک فرودگاه سعودی زیر آتش توپخانه ای، موشکی یا پهپادی یمنی ها قرار خواهد گرفت. این سیاست تا همین چند روز قبل ادامه داشت تا آن که سخنگوی ارتش یمن اعلام کرد به شرکت های هواپیمایی هشدار می دهیم برای امنیت خودشان از فرودگاه های عربستان استفاده نکنند. این خبر با حمله پهپادی و نقطه زنی موشکی یمنی ها تکمیل شد. ظرف یک هفته چند هدف در ابها، جده و چند نقطه دیگر مورد اصابت پهپادهای پیشرفته یمنی قرار گرفت و عملا وضعیت فرودگاه های عربستان بغرنج شد. از آن جا که یمنی ها در این سال ها نشان دادند در ایام حج، حملات به عربستان را تا حدودی متوقف خواهند کرد به طور حتم برای پایان دهی به جنگ و فشار آخر به ریاض، حملات پهپادی و موشکی خود را افزایش می دهند و سطح درگیری در چند روز آینده به شدت افزایش می یابد. با این حال در این حملات سه نکته بسیار مهم قابل تحلیل است:

1-از نیمه دوم تجاوز عربستان به یمن، نیروهای مقاومت ارتش این کشور بر آن شدند علاوه بر پاسخ نظامی، اهداف اقتصادی عربستان را در فهرست واکنشی خود قرار دهند. حملات به آرامکو و خطوط لوله نفتی بخشی از این راهبرد بود که تا حدودی موفقیت چشمگیری هم داشت اما نتوانست به جنگ پایان دهد. حمله به فرودگاه های عربستان و قطع ارتباط هوایی عربستان با اهداف پیشین تفاوت چشم گیری دارد. عربستان در این سال ها تلاش بسیاری کرد تا امنیت در خاک خود را در بالاترین سطح نشان دهد و برای نمایش آن هزینه های گسترده ای نیز کرد. این حملات می تواند موج ناامیدی را تشدید و فشارهای روانی بی شماری را به بن سلمان وارد کند به ویژه آن که بن سلمان بر آن است سرمایه های خارجی گسترده‌ای را  در سال 2021 جذب کند.

2-همان طور که پیشتر یک مقام شورای عالی سیاسی یمن  اعلام کرده بود حامیان عربستان در این جنگ از حملات درامان نخواهند ماند. این بدان معناست که باید شاهد تغییر صحنه نبرد از یک جنگ نقطه ای به جنگ منطقه ای بود. یمنی ها تسلط خوبی بر باب المندب دارند و اگر بخواهند همانند عملیات موشکی علیه اهدافی در بیش از 1000 کیلومتر اجرای آتش داشته باشند، این قدرت در دریا برای کشورهای حامی ریاض فاجعه بار و خسارت آور خواهد بود.

3-برخلاف عملیات های قبلی، اهداف اعلامی در فرودگاه ابها و جده کاملا بر پایه اطلاعات رزمی و اشراف امنیتی بود. یمنی ها هرچند توضیح بیشتری ندادند اما عملیات پهپادی علیه این دو فرودگاه بر پایه شنیده ها با هدف از پیش طراحی شده صورت گرفت و بعید نیست ضربات اطلاعاتی سنگینی به ریاض وارد شده باشد. از آن جا که عربستان در کتمان دستاوردهای عملیات یمنی ها شفافیت لازم را ندارد، باید منتظر بود و دید صنعا چه اخباری از این عملیات منتشر می کند. با این حال می توان اذعان کرد این چندعملیات بسیار حائز اهمیت است. حذف فرماندهان سعودی، اخطار به سران این کشور در زمان حضور در فرودگاه، حمله به زیرساخت ها و مواردی از این دست بخشی از سناریوی احتمالی است.

*********************************

روزنامه ایران **

نقش‌آفرینی متفاوت قطر در منطقه/سید صباح زنگنه/کارشناس سیاست خارجی

قطـــــر خصـــوصاً در سال‌های اخیر به سمت تبدیل شدن به یک بازیگر سیاسی فعال در منطقه خاورمیانه و جهان عرب پیش‌ می‌رود و به شکل واضح مایل است تا بتواند به کنش فعال در بسیاری از معادلات بپردازد. قطر از مدت‌ها قبل‌تر دریافته بود که برای آنکه بتواند علی‌رغم محدودیت‌های جغرافیایی خود تبدیل به یک قدرت شود لازم است تا نقش سیاسی فعالی در تحولات منطقه‌ای بر‌عهده بگیرد. این از آن‌رو برای دوحه دارای اهمیت بود که این کشور کوچک اما دارای منابع قابل توجه انرژی، به شکلی در محاصره جغرافیایی عربستان و البته زیر سایه تجارت امارات متحده عربی قرار دارد. رقابت‌های معمول سیاسی - اقتصادی از یک‌سو و شکاف ایدئولوژیک با این دو کشور از سوی دیگر قطر را وا‌می‌داشت تا به دنبال یک ایفای نقش مستقل‌تر باشد. راه‌اندازی رسانه‌هایی در ابعاد جهانی همچون الجزیره در این کشور نیز در راستای همین سیاست و قوی‌تر کردن ابزارهای سیاست‌ورزی و تأثیرگذاری بین‌المللی قطر بود. با این پیشینه قطری‌ها خصوصاً طی چهار سال گذشته تحولات بسیار مهمی را در عرصه بین‌الملل تجربه کرده‌اند که اوج آن عمیق شدن اختلافات دامنه‌دار آنها با عربستان سعودی و قطع رابطه دو طرف بود. در چنین شرایطی است که سفر وزیرامور خارجه قطر به کشورمان را باید در راستای تلاش‌هایی بیشتر و مهمتر از روابط دوجانبه تفسیر کرد.

به نظر می‌رسد در این میان بجز مسأله روابط دو جانبه، سه موضوع مهم دیگر هم مطرح باشند؛ مسأله لبنان، مسأله یمن و همین‌طور میانجی‌گری بین ایران و امریکا. قطر پیش از این هم در بحث لبنان و تلاش برای میانجی‌گری بین گروه‌های لبنانی تلاش‌های جدی انجام داده بود. زمانی تمام گروه‌های لبنانی با دعوت قطر در این کشور به یک توافق مشترک رسیده بودند. هر چند عملاً این اقدام شبیه اقدام پیشتر عربستان تحت عنوان «توافق طائف» بود و در عمل هم به تمام اهداف خود نرسید اما نشان می‌دهد که قطر هم علاقه‌مند به این مسأله است و هم آشنا به موضوع. مخصوصاً اینکه این کشور مایل است معادلات لبنان کمتر به دست بازیگران سعودی رقم بخورد. از همین‌روست که قطری‌ها ایران را در این شرایط هم به لحاظ میزان نفوذ در لبنان و هم نزدیکی به مواضع همدیگر در برخی مسائل دیگر، به چشم یک متحد بالقوه در این معادله می‌بینند. از همین روست که سعی دارد با این رایزنی هم جبهه خود را تقویت کند و هم به راه‌حلی عینی‌تر برای مسأله لبنان برسد. بخصوص اینکه عربستان هم‌اکنون از جناح دیگری از اهل سنت حمایت می‌کند که عملاً آقای سعد حریری را در مقابل خود قرار داده است.

در بحث یمن هر چند قطری‌ها در سال‌های ابتدایی همسوتر با سعودی‌ها و اماراتی‌ها ظاهر شده بودند اما در ادامه اختلافات بین آنها و این دو کشور و تحولات دیگری باعث تغییر موضع آنها شد. تا آنجا که شاهد هستیم در سال‌های اخیر قطری‌ها موضعی منطقی‌تر و سازنده‌تر در قبال مسأله یمن دارند. با روی کار آمدن دولت آقای بایدن و تغییر کلی در سیاست امریکا در قبال بحران یمن که در همین مدت کوتاه شاهد آن بوده‌ایم، قطر امیدوار به تضعیف موضع و سیاست‌محور سعودی - اماراتی در یمن می‌باشد و یکی از نتایج روشن این وضعیت هم تقویت سیاستی است که جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا در قبال این مسأله بر آن تأکید داشت. از همین‌روست که قطر هم تمایل دارد در چشم‌انداز آینده تحولات یمن در اردوگاهی قرار بگیرد که دست بالای احتمالی را در اختیار دارد و مهمتر از آن اینکه دارای زاویه مشخص و جدی با سیاست‌های عربستان و امارات باشد. به عبارتی اکنون قطر دریافته که زمان طلایی تشکیل یک ائتلاف علیه جنگ یمن و اقدامات نظامی در این کشور و رفتن به سمت گفت‌و‌گوهای یمنی-یمنی وجود دارد و اگر چنین شود قطعاً بازیگر اصلی این جناح در منطقه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. اما مهمتر از همه اینها پتانسیلی است که قطر احساس می‌کند در میانجی‌گری میان ایران و امریکا می‌تواند از خود نشان دهد. این کشور اساساً دولت جدید امریکا را با توجه به روابط ترامپ و سعودی‌ها، موقعیتی متفاوت برای خود می‌داند و در عین حال واقف است که سطح مطلوبی از روابط دوجانبه را چه با واشنگتن و چه تهران دارد. متوجه باشیم که این میانجی‌گری نه تنها نزدیکی بیشتر به دو قدرت، یکی در سطح جهانی و دیگری در سطح منطقه‌ای است بلکه اگر منجر به موفقیت شود عملاً معنای آن یک پرستیژ سیاسی متفاوت برای قطر خواهد بود. توجه کنیم که این در شرایطی است که فرانسه خواستار ورود عربستان به مذاکرات برجام شده و با توجه به رقابت قطر با این کشور اگر حکومت دوحه موفق به کار خود شود، عملاً معنایش این است که کاری را انجام داده که اتحادیه اروپا موفق به انجامش نشده بود و مهمتر اینکه یک دهن‌کجی هم به عربستان انجام شده است.

*********************************

روزنامه شرق **

غلبه حواشی بر متن در یک سفر/جاوید قربان‌اوغلی

‌سفر محمدباقر قالیباف به مسکو و ملاقات‌نکردن با ولادیمیر پوتین یکی از پرحاشیه‌ترین تحولات سال گذشته در روابط ایران با یکی از متحدان خود بود. قرار بود اولین سفر خارجی قالیباف در کسوت رئیس مجلس در آذر ماه انجام شود که ظاهرا به دلیل قطعی‌نشدن دیدار او با ولادیمیر پوتین به تعویق افتاد و نهایتا هم بدون تحقق این ملاقات به پایان رسید. در حواشی و بازتاب‌های گسترده این سفر به ذکر چند نکته بسنده می‌کنم.‌تبادل سفر بین دو کشور در راستای روابط دوجانبه یا رایزنی‌های سیاسی امری عادی است. آنچه سفر قالیباف را متمایز و پرحاشیه کرد، اصرار او بر دیدار با رئیس‌جمهور روسیه بود. گفته می‌شود علت تعویق این سفر نیز در راستای رایزنی برای تحقق چنین ملاقاتی بود که نهایتا با ردشدن از طرف روس روبه‌رو شد. چه‌بسا انجام سفر در موعد مقرر متضمن دستاوردهای بیشتر در راستای اهداف آن برای کشور بود و حواشی بر متن غلبه نمی‌کرد. ‌به عنوان کسی که چهار دهه از عمر خود را در دستگاه وزارت خارجه سپری کرده است و در سفرهای متعددی با عالی‌ترین مقامات کشور حضور داشته، اصرار ملاقات مقامات ایران با رؤسای جمهور کشورهای جهان را از آفت‌های سیاست خارجی می‌دانم. ملاقات‌هایی که نه ضروری است و نه تحقق آن تأثیری در هدف سفر می‌گذارد. صرفا جنبه پرستیژی برای مقام سفرکننده دارد و احتمالا استفاده داخلی بر آن مترتب است. دو نمونه را در کتاب «با ماندلا در سرزمین رنگین‌کمان» ذکر کرده‌ام و موارد بسیاری را به دلیل بی‌ارتباطی با موضوع کتاب وانهاده‌ام.

در عرف دیپلماسی شخصیت و جایگاه افراد، عامل اصلی در «استقبال و ملاقات» از طرف مقابل ‌است. سفرهای زنده‌یاد هاشمی‌رفسنجانی به روسیه، چین، ژاپن، عربستان، الجزایر و... که بیشتر‌ آنها در زمان ریاست مجلس انجام شد، دلیل روشنی بر این مدعاست. «کین ایچی کومانو» سفیر ژاپن که پیش و پس از انقلاب سه دوره مأموریت دیپلماتیک در ایران داشت، پیش از ترک تهران در آخرین دوره سفارتش در مصاحبه‌ای گفت: در دوران جنگ، آقای هاشمی‌رفسنجانی رئیس مجلس بود و واقعا او بود که جنگ را تحت نظر امام مدیریت کرد. هاشمی از طریق چین به ژاپن آمد و پنج روز آنجا ماند و ملاقات‌هایی با نخست‌وزیر و رؤسای مجالس داشت و با امپراتور هم دیدار کرد.‌کشورهای جهان هر حکومتی بر اساس نظام سیاسی «عرف تشریفات» خاص خود را دارند. در‌‌ انگلستان ملاقات با ملکه در سفرهای رسمی رؤسای کشورها امری الزامی نیست. تشخیص ضرورت آن با «کاخ باکینگهام» و البته با نظر مشورتی وزارت امور خارجه یا نخست‌وزیر است. برای ماندلا قبل از اینکه رئیس‌جمهور شود، فرش قرمز پهن کرده و کالسکه ملکه را زین می‌کنند و برای فردی دیگر اصلا برنامه دیداری تنظیم نمی‌شود. در ژاپن ملاقات با امپراتور دیداری کاملا تشریفاتی است که بر اساس تشخیص مقامات آن کشور در برنامه ملاقات رئیس کشور دیگر (یا همان‌طور که ذکر شد رئیس مجلس وقت ایران) گنجانده می‌شود.

در کشور خودمان نیز تعیین سطح ملاقات با رهبری تعریف شده و پذیرش رؤسای جمهور و نخست‌وزیران (در سیستم‌های پارلمانی) از سوی رهبری «الزام دیپلماتیک» نیست. درباره این سفر اما، ابتدا در بوق و کرنا اعلام می‌شود که فلانی حامل یا «حاوی»!! پیام رهبر انقلاب به پوتین است. هنگامی که به هر دلیل ملاقات صورت نگرفت، با آسمان‌ریسمان‌کردن برای آن دلیل می‌تراشند. امیرعبداللهیان دستیار ویژه قالیباف پس از این اتفاق، در توجیه آن از مسکو در یادداشتی می‌نویسد: «دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ مسکو، ساختمان پارلمان دوما/ طبق پروتکل همه‌گیری کرونا در روسیه - دیدار با رئیس‌جمهور پوتین نیازمند طی چند روز قرنطینه بهداشتی در مسکو است که این انتظار عزتمند نیست». عجیب اینکه جناب امیرعبداللهیان که خود از کارشناسان زبده وزارت خارجه و در سمت‌های سفیر و معاون وزیر بوده، از این پروتکل و «انتظاری که عزتمند نیست» پس از ورود به مسکو اطلاع یافته است. وقوع چنین احتمالی درباره سفری با این درجه اهمیت و به کشوری در حد روسیه از محالات است. عجیب‌تر از این برای رفع آثار سوء توهین به کشور از طرف روسیه، از «تجربیات تلخ» زانوزدن ظریف در مقابل امیر کویت، تماس تلفنی اوباما با روحانی یا سخنرانی احمدی‌نژاد در آمریکا مثال بیاورد که به‌زعم جناب دستیار ویژه «با درایت قالیباف، در سفر به روسیه تکرار نشد». آیا شرایطی بدتر از این هم برای این سفر می‌توان متصور بود که «پیام کتبی» رهبر معظم انقلاب به رئیس دوما داده شده و تازه با افتخار هم گفته شود: «به محض پایان ملاقات، پیام را به پوتین می‌رساند و آن را حتی در مصاحبه مطبوعاتی از خود جدا نکرد». نکته‌ای که مصطفی میرسلیم هم به‌درستی گفت: «مقامات ارشد کشور موظف‌اند قبل از سفرهاى رسمى خود تمام بررسى‌هاى تشریفاتى را بکنند تا نظام ما هزینه تبلیغات جاه‌طلبانه نشود».

آشی که اطرافیان قالیباف پختند، آن‌چنان شور بود که حتی جناح همسو با رئیس مجلس نیز برنتابید. رجانیوز این اقدام را «ذوق‌زدگی و دستپاچگی اطرافیان» قالیباف توصیف و تأکید می‌کند که تیم قالیباف «چگونه برای کشور هزینه می‌تراشد». مدیرمسئول کیهان نیز در شبکه افق تأکید می‌کند: «سفر آقای قالیباف به روسیه سفری کاری و به دعوت مسکو است. بحث انتقال پیام هدف اصلی این سفر نبوده، بلکه به اهداف این سفر اضافه شده است». شریعتمداری با صراحت تأکید کرد که «این موضوع را با اطلاع» بیان می‌کند.

آقای امیرعبداللهیان بهتر از راقم این سطور می‌داند، روش صحیح و مرسوم در این‌گونه موارد،

رایزنی از مجاری رسمی (وزارت امور خارجه و سفارت ایران در کشور مربوطه) بود. در این حالت

کنترل امور در دست «خودی» است. در صورت پاسخ مثبت طرف پذیرنده و قطعیت «تحویل پیام» به مخاطب اصلی، می‌توان آن را رسانه‌ای کرد. در صورت اطمینان‌نداشتن نیز می‌توان تصمیم مقتضی را اتخاذ و سفر به دیدار با همتا و مذاکره درباره موضوعات از قبل طراحی‌شده را محدود کرد. اگرچه نزدیکان قالیباف عدم ملاقات با پوتین را از «کم‌کاری» وزارت خارجه اعلام کرده‌اند، اما سخنگوی این وزارت در واکنش به این اتهام گفت: «از ابتدا هم قرار نبوده است دیداری با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه و آقای قالیباف انجام بگیرد و آقای قالیباف از این موضوع مطلع بوده است».

مشکل قالیباف نگاه پررنگ او به «پاستور» است. او در همه حرکات و سکنات خود را با عینک ریاست‌جمهوری تنظیم می‌کند. در سه ماراتن قبلی شکست خورده و هنوز رؤیای جلوس بر صندلی پاستور را از سر بیرون نبرده و برای دستیابی بر آن این‌گونه برای کشور هزینه‌تراشی می‌کند.

معمول این است که سیاست‌مداران عرض و جان خود را برای حفظ و حراست کشور هزینه می‌کنند نه بالعکس. تاریخ معاصر ایران از این شخصیت‌ها کم به خود ندیده که در حساس‌ترین مقاطع تاریخ به میدان آمده و کشتی توفان‌زده کشور را به ساحل نجات رسانده‌اند. نگاه به روسیه توسط نائب‌السلطنه‌ها، سنتی «قجری» است که قرن‌هاست منسوخ شده است.

*********************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات