روزنامه کیهان **
گزارش یک ناکامی؛آمریکا چرا درمانده شده؟/محمد ایمانی
آنچه در هفتههای اخیر میان ما و غرب میگذرد، آزمون ارادههاست. یک طرف برای احقاق حق پایمالشده خود تصمیم به اقدام متقابل در برابر عهدشکنان گرفته، و طرف دیگر که به شهادت همه دنیا، پیمانشکنی کرده و دستش خالی است، اما میخواهد با ترکیبی از واسطهتراشی و فریب و تهدید، به وقتکشی ادامه دهد. تیم بایدن با وجود اینکه پیش از انتخابات آمریکا، بارها به شکست «فشار حداکثری» دولت ترامپ اعتراف کردند، حاضر نیستند خللی در آن وارد کنند. آنها میخواهند با رفتارهای تاکتیکی و نمایشی، و بدون انجام تعهدات، به برجام برگردند و سپس راهی برای طلبکاریهای جدید بگشایند! اما واقعیتها به زیان آمریکاست.
روزنامه نیویورک تایمز چند روز قبل در این زمینه نوشت: «بایدن میداند که برای احیای برجام باید تحریمها علیه ایران را لغو کند اما این کار را نمیکند، چون مستلزم اعتراف به حقیقتی تلخ است. اگر احتمال موفقیت کافی برای آمریکا وجود داشته باشد، در آن صورت این رویکرد میتواند قابل دفاعتر به نظر برسد، اما معمولا این طور نیست. با وجود تحریمهای اوباما علیه ایران و تلاشها برای براندازی حکومت ونزوئلا و سوریه، آنها امروز کنترل قاطعانهتری نسبت به قبل دارند... بایدن می خواهد دوباره وارد توافق با ایران شود، اما این منوط به لغو تحریمهاست. اما چرا کنار گذاشتن سیاستهایی که اثبات شده بسیار ناکارآمد و غیراخلاقی هستند، دشوار است؟ پاسخ واضح است: اساسا کنار گذاشتن آنها مستلزم اعتراف به حقایقی سخت از سوی واشنگتن است. مقامات آمریکا ترجیح میدهند به تحریمها ادامه دهند تا اینکه ناتوانی خود را بپذیرند».
در حالی که فشارهای آمریکا حداکثری بود و فروش نفت ایران به زیر دویست هزار بشکه رسیده بود، کشورمان توانست از مرداد امسال، همین رقم صادرات را به بالای یک میلیون بشکه برساند و فروش محصولات فرآوریشده نفتی (مثل بنزین) را هم توسعه دهد. این اتفاق مهم، لگدمال شدن عملی تحریمها بود. به عبارت دیگر، «خنثیسازی» تحریمها با جدیت و به شکل موثر آغاز شده و ایران دیگر مثل دو سال گذشته، معطل پشتهماندازی آمریکا و اروپا نخواهد ماند. امروز پس از پنج سال، سوءنیت آمریکا و اروپا کاملا برای جمهوری اسلامی ایران رو شده و با رفتارهای تاکتیکی قابل کتمان نیست.
هفتهنامه فرانسوی «اکسپرس» اخیرا از قول «برونو ترتره» (معاون مؤسسه تحقیقات راهبردی پاریس) فاش کرد: «هدف غرب از دعوت به مذاکرات جدید، همانند مذاکرات برجام، فقط به دست آوردن وقت برای مهار ایران است و نه رسیدن به توافق. هدف از امضای توافق، به دست آوردن زمان جهت کُند و مهار کردن فعالیتهای اتمی ایران بود. امروز نیز همین هدف، از نو در دستور کار قرار گرفته. با وجود پایان یافتن دوره ترامپ، غرب حاضر نیست به شش سال پیش بازگردد. برنامه اتمی توسعه پیدا کرده و ایران، به مهارتهای تازه دست یافته. بعید است بتوان ایران را به چشمپوشی از پیشرفتهای خود واداشت. با این حال، امروز نیز هدف کشورهای غربی فقط خریدن زمان است. (اما) هیچ شانسی برای توافقی گستردهتر که برنامۀ موشکی و فعالیتهای ایران را در منطقه محدود کند، وجود ندارد». تروئیکای اروپایی -به نیابت از آمریکا- در حد فاصل سالهای 82 تا 84، همین هدف وقتکشی برای مهار توانمندیهای ایران را دنبال میکردند که ابتدا گفتند تعلیق داوطلبانه را به مدت شش ماه بپذیرید اما پس از دو سال وقتکشی گفتند بهترین تضمینی که ایران میتواند برای عدم انحراف برنامه هستهای خود بدهد، دائمی کردن تعلیقها -تعطیلی برنامه هستهای- است!
برجام از نگاه غرب، برنامهای برای توقف پیشرفت فنی، و سپس مهار قدرت منطقهای و دفاعی ایران بود. چنانکه «ارنست مونیز» وزیر انرژی آمریکا 13 مرداد 1394 اظهار کرد «توافق هستهای با ایران، بخشی از پروژه امنیتی آمریکا برای خاورمیانه است». در همان زمان، دولت اوباما در حال توسعه جنگ نیابتی داعش و دیگر گروههای تروریستی به مرزهای ایران و لبنان بود. در یمن نیز دولت اوباما، دست رژیم سعودی را برای جنایت جنگی و نسلکشی تمامعیار باز گذاشت. این، برنامه «فشار حداکثری» دولت اوباما علیه ایران و متحدانش، در جهت ترسیم «نقشه خاورمیانه جدید» بود؛ نقشهای که توسط بوش و رژیم صهیونیستی و با حمله به عراق و افغانستان و لبنان و فلسطین کلید خورد. درست زمانی که جان کری با ژست تعامل، کنار همتای ایرانی در ژنو قدم میزد، پنتاگون و سیا، هواپیماهای نظامی را برای تجهیز تسلیحاتی داعش به فرودگاه موصل گسیل کرده و نقشه عملیات را با فرماندهان داعش مرور میکردند. این نقشه جنگی البته با هوشیاری و شجاعت سردار سلیمانی و همرزمانش نابود شد.
اما تنها ارنست مونیز نبود که برجام را بخشی از پروژه (ضد) امنیتی غرب برای خاورمیانه میدانست. «ریچارد هاویت» که ماموریت تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران» را بر عهده داشت، 15 آبان 95 گفت «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود... ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما میخواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم». ده روز بعد، فدریکا موگرینی گفت «چالشهای زیادی پیش روی ما قرار دارد؛ از جمله انتخابات ریاست جمهوری در ایران... هدفم از سفر به تهران، یافتن زمینههای مشترک همکاری برای حل بحران سوریه بود».
البته بدعهدی و وقت کشی در خدمت واشنگتن، فرصت مد نظر هاویت و موگرینی را نابود کرد و اروپا را در حد شریک جرم خیانتهای آمریکا تنزل داد. همزمان، فرزندان مقاومت با اراده خود -بدون مذاکره و التماس- تهدیدها را خنثی نموده و سرنوشت جنگها را یکی پس از دیگری تعیین کردند. آخرین نمونه، مقاومت مظلوم اما پیروز یمن است. اکنون اندیشکده آمریکایی «بروکینگز» مینویسد: «ایران، برنده بزرگ جنگ یمن است. با ادامه روند جنگ، حوثیها به ایران نزدیکتر شدند و تهران نفوذ بسیاری در صنعا نسبت به شش سال گذشته بدست آورد. ایران، تکنولوژی موشک و هواپیمای بدون سرنشین را در اختیار حوثیها قرار داد. عربستان یا وجود اینکه بزرگترین واردکننده تسلیحات در جهان طی سالهای ۲۰۱۵ - ۲۰۱۹ بود و واردات تسلیحاتیاش ۱۳۰ درصد افزایش یافت، نتوانست در جنگ پیروز شود».
اینها، واقعیات منطقه، در مقایسه با نقشه نابودشده آمریکا و تروئیکای اروپایی است. رفتار متکبرانه ترامپ، ضربهای بزرگ به نقشه «خاورمیانه جدید» زد که علیالدوام از سال 2001 در حال پیگیری بود. او خیال میکرد اردیبهشت 97 با توقف اجرای تعهدات برجامی -در حالی که مطمئن شده ایران به تعهداتش پایبند میماند- و به واسطه اجرای «فشار حداکثری»، آرزوی ناکام شش فرعون قبلی آمریکا را ظرف چند ماه عملی میکند. به همین دلیل هم مشاور احمقتر از خودش (جان بولتون) گفت «مردم ایران جشن چهلسالگی انقلاب را نخواهند دید و ما کریسمس ۲۰۱۹ را در تهران جشن میگیریم»! با این حال، ترامپ آبان امسال در توییتی نوشت «جان بولتون یکی از احمقترین افراد در دولت من بود که افتخار کار را با او داشتهام. او هیچ چیزی به امنیت ملی اضافه نکرد... یک احمق واقعی!».
آنچه ترامپ را ترغیب به گستاخی و زیر پا گذاشتن حقوق ایران کرد و باید تا ابد عبرتآموز باشد، اطمینان از این موضوع بود که دولت ایران تعهداتش را به شکل یکطرفه انجام میدهد! نشریه آمریکایی پولیتیکو 22 اردیبهشت 97 به نقل از سخنان فدریکا موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا نوشت: «من از روحانی تضمین گرفتم که حتی در صورت خروج آمریکا از توافق و برگرداندن تحریمها، ایران به برجام پایبند بماند»! تشجیع اینچنینی ترامپ در حالی اتفاق افتاد که حتی حسین موسویان (سخنگوی اولین تیم مذاکرهکننده روحانی) آبان 98 در شورای روابط خارجی اروپا گفت: «من با سیاست فعلی آقای روحانی موافق نیستم. آمریکا از برجام خارج شد و تحریمها را بسیار فراتر از گذشته برگرداند. اگر من جای روحانی بودم، تعهدات به NPT را تعلیق میکردم و از برجام خارج میشدم».
آمریکا نمیتواند شکستهای خود را به عنوان امتیاز برای ایران فاکتور کند. دولت قبلی آمریکا ضمن خروج از توافق، تحریمها را برگرداند و دولت فعلی نمیتواند بدون برداشتن تحریمها (برجامی و پسابرجامی) به توافق برگردد و عضوی از آن باشد. آمریکا و تروئیکا اکنون با مشاهده قاطعیت جمهوری اسلامی ایران برای احقاق حق خویش، به دست و پا افتادهاند و میکوشند مسئولیت «برداشتن تحریمها» را با ترفند «پیچیده و مبهمسازی موضوع» یا «وعدههای بیارزش» لوث کنند، شاید که در اراده ایران خلل بیفتد. اما از سرگیری غنیسازی 20 درصد و یا توقف اجرای پروتکل الحاقی، تصمیماتی است که قریب سه سال به تاخیر افتاده و باید همان اردیبهشت 97 انجام میشد. آن زمان سه دولت اروپایی با وعده دادن و زمان خریدنهای چندماهه، تلاش کردند ضرب اقدام متقابل ایران را بگیرند. بنابراین با رو شدن دست غرب، طبیعی است که وعدههای جدید دیگر نتواند در تصمیم راهبردی جمهوری اسلامی ایران خلل وارد کند. جالب اینکه در کنار وعدههای منتشره در نشریات غربی، گفته میشود «هر گونه تخفیف تحریمها نه فوری، بلکه در ماههای آتی و بعد از شروع مذاکرات اتفاق میافتد»!
موضع جمهوری اسلامی ایران روشن است: برداشتن همه تحریمها، به شکلی که ایران بتواند بدون کارشکنی، صادرات و واردات داشته باشد، نفت بفروشد، و بتواند با درآمد خویش تجارت کند. ضمنا ایران دیگر معطل غرب نمیماند. حالا نشریه فارین پالیسی گزارش میدهد: «احیای برجام، اهرم بیشتری را برای فشار در اختیار آمریکا میگذارد؛ اما حفظ فشار حداکثری، ایران را به میز مذاکره باز نمیگرداند. ایران برای به حداقل رساندن تأثیر تحریمها، بر سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصاد مقاومتی متمرکز شده تا اقتصاد خود را از راههایی که بیشتر به درون متکی است و نه به غرب، پیش ببرد. پیشبینی میشود اقتصاد ایران در سال 2021 بهبود یابد».
***************************************
روزنامه وطن امروز**
لوایح مرتبط با FATF و سناریوهای مختلف پیش روی مجمع تشخیص مصلحت نظام/مهدی مظهر
پس از موافقت رهبر انقلاب، لوایح مربوط به FATF بار دیگر در دستور کار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت. مجمع تشخیص در این باره سناریوهای مختلفی پیش رو دارد که منطقیترین گزینه رد این لوایح است. پس از موافقت رهبری، لوایح مربوط به FATF بار دیگر در دستور کار مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار گرفت؛ لوایحی که بر اساس آنها، ایران باید تصمیم بگیرد به عضویت ۲ کنوانسیون بینالمللی مبارزه با تأمین مالی تروریسم (CFT) و مبارزه با تأمین مالی جرائم سازمانیافته فراملی (پالرمو) بپیوندد یا نه. به گفته محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار است تعیین تکلیف این لوایح، اسفندماه به سرانجام برسد.
سناریوهایی که مجمع تشخیص مصلحت نظام پیش رو دارد، 4 سناریو است که به بررسی هر یک از آنها میپردازیم.
* سناریوی نخست: پذیرش بیچون و چرای خواستههای FATF
با توجه به اینکه در شرایط تحریم، همکاری با FATF میتواند سبب افشای مسیرهای دور زدن تحریم شده و فشارها را علیه ایران افزایش دهد، قطعا همکاری با FATF در شرایط کنونی یک اشتباه راهبردی است. این موضوع اگر چه ابتدا از سوی حامیان FATF انکار میشد اما در حال حاضر موافقان و مخالفان FATF به یک وفاق نسبی در این زمینه رسیدهاند. از این رو سناریوی نخست نه به صلاح کشور است و نه طرفدار جدی در میان جریانهای سیاسی کشور دارد.
* سناریوی دوم: مسکوت گذاشتن این لوایح
سناریوی دیگری که قابل فرض است، مسکوت گذاشتن این لوایح و چشم دوختن به حوادث آینده است؛ این سناریو، در واقع پا گذاشتن بر همان مسیری است که در یکی دو سال اخیر رخ داده است. جریان غربگرا در ۲ سال اخیر به دلیل آنکه فضای مجمع تشخیص مصلحت را مخالف این لوایح میدید، تلاش میکرد با به تعویق انداختن این لوایح نظر مجمع را به نفع خود تغییر دهد. مجید انصاری یکی از موافقان FATF در مجمع اعتراف میکند به دلیل اینکه ممکن بود در صورت رأیگیری، پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام رد شود، پیشنهاد داده است رأیگیری در این باره به تعویق افتد.
اما باید توجه داشت مسکوت گذاشتن این لوایح به هیچوجه به صلاح کشور نیست، زیرا تداوم فضای عدم اطمینان و عدم قطعیت، اثری جز معطل نگه داشتن ظرفیتهای داخلی اقتصاد ندارد. خسارت ناشی از تردید و بلاتکلیفی فعالان اقتصادی و بتدریج شرطی شدن آنها نسبت به تصمیمهای سیاسی خارج از کشور، کمتر از ضررهای ناشی از لیست سیاه FATF نیست. این در حالی است که در چنین شرایطی گروههای ذینفع و سودجو نیز ممکن است با فرصتطلبی بخواهند در بازار و اقتصاد کارشکنی کنند.
موضوع مهم دیگری که مسکوت گذاشتن این لوایح در پی دارد، هزینه کردن از جایگاه رهبری است. اگر چه رهبر انقلاب از همان ابتدا تصمیمگیری درباره این لوایح را به عهده مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار دادند اما تأخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در تعیین تکلیف این لوایح سبب شد عملا هزینههای این کار به پای رهبری نظام نوشته شود.
* سناریوی سوم: پذیرش لوایح با قرار دادن حق تحفظ
سناریوی دیگری که اخیرا از سوی حامیان FATF دنبال میشود، پذیرش این لوایح و پیوستن به این کنوانسیونها با گذاشتن حق تحفظ است. منظور از حق تحفظ این است که ایران به صورت مشروط به این کنوانسیونها بپیوندد. این پیشنهاد بتازگی از سوی رئیسجمهور و تیم حقوقی دولت مطرح شده است. به گفته محسن رضایی، روحانی پیشنهاد داده است برای FATF، شرط عدم ارائه اطلاعات دور زدن تحریم گذاشته شود.
این سناریو نیز با دلایل و استدلالهای متعددی، مردود بوده و قابل اجرا نیست، زیرا بر اساس ماده 19 کنوانسیون حقوق معاهدات، حق شرطی که با هدف و روح معاهده در تعارض باشد، پذیرفته نخواهد شد. طبق ماده یک کنوانسیون پالرمو، هدف از این کنوانسیون ارتقای همکاریهای بینالمللی در زمینه مبارزه با جرائم سازمانیافته فراملی است؛ بر این اساس هر شرطی از جمله شرطی که از سوی دولت مطرح شده است، مغایر این هدف قلمداد شده و پذیرفته نخواهد شد. در معاهده CFT نیز درباره تعریف تروریسم بیان شده است معاهده هیچ استثنایی را نمیپذیرد. در ماده ۶ معاهده بیان شده است که نباید مسائل مذهبی، نژادی، قومی و... تعریف تروریسم را محدود کند. لذا حق شرط در این کنوانسیون نیز نمیتواند کارآیی داشته باشد.
از سوی دیگر پیوستن به کنوانسیونهای پالرمو و CFT از جمله توصیههای FATF است و این نهاد بر نحوه اجرای آنها نظارت میکند. با توجه به تجربه چند ساله ایران در تعامل با FATF، کاملا قابل پیشبینی است که FATF این حد از همکاری را برای رعایت استانداردهای تعریف شده، کافی ندانسته و همچنان ایران به دلیل اجرا نکردن خواستههای FATF در لیست سیاه باقی خواهد ماند.
نکته قابل توجه دیگر این است که موضوع حق شرط در کمیسیون حقوقی و قضایی مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال ۹۷ مورد بررسی قرار گرفت و با اکثریت مطلق آرای اعضا، فاقد ارزش تشخیص داده شد. پس طرح مجدد این پیشنهاد و بررسی مجدد آن فاقد مزیت و ارزش افزوده است.
* سناریوی چهارم: رد لوایح
اما سناریوی چهارم در این زمینه، رد قاطع این لوایح و پایان دادن به این بلاتکلیفی چند ساله است. اگر چه جریان غربگرا و بازوهای رسانهای آن همچنان تلاش میکنند با ایجاد رعب و وحشت نسبت به تبعات رد این لوایح، سیاستهای خود را پیش ببرند، باید توجه داشت این تصمیم تنها سناریوی در دسترس، امکانپذیر و معقول برای ایران است، زیرا:
اولا بهرغم قرار گرفتن در لیست سیاه FATF از حدود یک سال پیش تاکنون، وضعیت تجارت خارجی ایران از جمله هزینههای مربوط به تراکنشهای مالی و بانکی و وضعیت صادرات نفت، نسبت به سال گذشته بهبود یافته است. طبق اعلام عبدالناصر همتی، رئیسکل بانک مرکزی، رشد اقتصادی ما در نیمه اول سال هم در بخش نفتی و هم در بخش غیرنفتی مثبت شده است.
ثانیا با توجه به راهبرد دولت بایدن در قبال ایران که همچنان به دنبال ادامه سیاست دیپلماسی با پشتوانه فشار است، بعید است تغییری در ساختار تحریمهای آمریکا ایجاد شود، بنابراین افق روشنی برای لغو تحریمها در آینده نزدیک وجود ندارد. اقدامات دیپلماتیک اخیر آمریکا در رابطه با پس گرفتن نامه پمپئو، وزیر سابق خارجه دولت آمریکا به شورای امنیت سازمان ملل جهت بازگرداندن قطعنامههای تحریمی شورای امنیت و همچنین برداشتن محدودیت کنترل رفتوآمد داخلی نمایندگان ایران در نیویورک مثال خوبی در رابطه با این سیاست است، چرا که این اقدامات به لحاظ تحریمی و برداشتن تحریمها، فاقد ارزش است.
ثالثا طیفی از موافقان FATF همچون همتی، رئیس بانک مرکزی، معتقدند در شرایط تحریمی ضررهای همکاری با FATF از منفعت آن بیشتر است. همتی اسفندماه 98 با بیان اینکه با لوایح FATF موافق نیست، توضیح داد: «ما اکنون کل تجارت خود را از طریق روشهای غیرقابل تحریم انجام میدهیم. بانکهای کشورهای دوست همکاری جدی با ما ندارند ولی ما سیوپنجونیم میلیارد دلار از اول سال تا حالا برای کالاهای اساسی ارز تامین کردیم؛ چگونه این کار را انجام دادیم؟ پس ما روشهای دیگری داریم». در چنین شرایطی رد لوایح مرتبط با FATF، هزینه سیاسی زیادی را نیز متوجه مجمع تشخیص مصلحت نظام نخواهد کرد.
***************************************
روزنامه خراسان**
نبرد مأرب و سرنوشت خاندان سلمان /امیرمسروری
با نزدیک شدن به هفتمین سالگرد جنگ یمن، نیروهای مقاومت اسلامی و کمیته های مردمی به دروازه شهر مأرب رسیدند و به نظر می رسد شهر مأرب عملا در آستانه پاک سازی است. با گرفتن مأرب انصار ا... و ارتش یمن به دروازه های شرقی این کشور می آیند و نوار شرقی به صورت دومینو در اختیار مقاومت قرار خواهد گرفت. فراموش نشود با پاک سازی مأرب به طور حتم شاهد پیروزی های چشم گیری در مناطق الجوف و شبوه و حتی حضرموت خواهیم بود و به احتمال زیاد نیروهای ارتش یمن و کمیته های مردمی به نوار مرزی عمان خواهند رسید. دلیل این که مأرب دروازه پیروزی در شرق است بدین سبب خواهد بود که بیابان حضرموت و حتی بخش هایی از شبوه عملا برای ارتش متجاوز سعودی و ائتلاف عدن فاقد کارکرد نظامی و در اختیار نیروهای القاعده و داعش است. نبود توان مقابله از سوی داعش و القاعده عملا محاصره سنگینی بر ارتش سعودی ایجاد می کند و می تواند ورق را در مناطق جنوبی و حتی نوار شمالی به نفع مقاومت تغییر دهد. فراخوان عمومی داعش برای مبارزه با انصار ا... در مأرب و کمک به ریاض بدین سبب است. از طرفی خبرها حکایت از این دارد که بایدن پشت بن سلمان را خالی کرده و بعید نیست با پیروزی های مقاومت در یمن عملا ساختار سیاسی عربستان دچار تغییرات شود. انصار ا... اعلام کرده برای آزادسازی هر وجب از خاک اشغال شده می جنگد و عدن نیز ساختار سیاسی متزلزلی دارد. جریان منصور هادی و ائتلاف سعودی نیزدر کشاکش قدرت با اماراتی ها مانده و بعید به نظر می رسد به این سادگی به یک اتحاد منسجم در برابر صنعا دست یابد. تحلیل اوضاع پیش روی یمن حاکی از دو موضوع مهم است.
الف:پیروزی مقاومت در مأرب: مقاومت برخلاف سال های اولیه جنگ، در ماه های پایانی سال ششم جنگ، زمین نبرد را تعیین می کند و این بدان معناست که بر اساس زمین، توان رزمی و قدرت بسیج عمومی می تواند پای عربستان را به یک نبرد تمام عیار باز کند و از این ماجرا پیروز بیرون بیاید. شکست عربستان و متحدانش در مأرب به طور حتم بسیاری از عشایر جنوبی را که امید به سعودی ها یا اماراتی ها دارند، نا امید می کند و می توان به قدرت گیری مجدد انصار ا... و دولت صنعا در جنوب امیدوار بود. موضوعی که پیشتر در نوار غربی مأرب و الجوف با همکاری عشایر و مقاومت اسلامی شاهد آن بودیم. پیروزی در مأرب مهم تر از ایستادگی در الحدیده است و می تواند موجب پایان یافتن تجاوز عربستان شود.
ب: شکست بن سلمان: هرچند بایدن سیاست هایش در قبال جنگ یمن را تغییر نداده و عملا راهبردهای فشار حداکثری و جنگ علیه صنعا را دردستور کار قرار داده اما بر پایه تحلیل هزینه – فایده، حمایت واشنگتن از بن سلمان معنا ندارد و ولیعهد سعودی ها به یک عنصر فاقد کارکرد تبدیل شده است. نه بایدن آن چنان علاقه ای به بن سلمان دارد و نه بن سلمان می تواند با توافقات میلیاردی خرید اسلحه، شرکای بایدن را راضی نگه دارد. پیروزی و شکست بن سلمان در مأرب نتیجه پادشاهی عربستان در خاندان سلمان را مشخص خواهد کرد. البته باید اذعان کرد پنتاگون به طور حتم در این نبرد از ریاض حمایت خواهد کرد اما اگر انصار ا... پیروز شود، حمایت از بن سلمان برداشته خواهد شد و بن سلمان درون خاندان سلطنتی تنها می ماند. پیروزی نیز می تواند نظر بایدن و مشاورانش را تغییر دهد و مجالی دیگر برای بن سلمان باشد. وضعیت میدان حاکی از این است، انصار ا... کار سختی دارد اما شواهد نشان می دهد پیروز نبرد مأرب، مقاومت اسلامی و ارتش یمن خواهد بود،ان شاءا... .
***************************************
روزنامه ایران**
سفر گروسی فرصت به دیپلماسی/رضا فرجی راد/استاد ژئوپلتیک دانشگاه
ســـفر رافائل گروسی، مــــدیــرکـــــل آژانـــس بینالمللی انرژی اتمی به ایران را به صورت کوتاه میتوان به فرصت دادن بیشتر به دیپلماسی تفسیر کرد. نشانههای موجود در دو طرف به صورت مشهود حکایت از آن دارد که چه ایران و چه طرفهای اروپایی و امریکا هیچ تمایلی ندارند که تحولات ناظر بر مسأله برجام بیش از این به سمت تنش کشیده شود و معتقدند که این مسأله میتواند و باید از مسیر دیپلماسی حل و فصل شود. اما همزمان مشکل در این است که هیچ طرفی نمیخواهد گام اول را بردارد و عقبنشینی نخست را انجام دهد. ما در این صحنه سخت معتقدیم که چه از منظر حقوقی و چه سیاسی، این امریکاست که باید متعهد به جبران اتفاقات 4 سال اخیر باشد. چرا که ایران در تمام این مدت پایبندی خود را به صورت کامل به برجام حفظ کرده است. در این فضا آقای گروسی میکوشد تا به پروژه زمان دادن بیشتر به دیپلماسی کمک کند. تلاشی که اروپا نیز به طور جدی با آن همدل است.از تحولات روزهای اخیر و همین طور سخنان مقامات کشورمان از جمله آقای سید عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه که از کاهش توان 20 تا 30 درصدی آژانس برای نظارت بعد از اجرای مصوبه مجلس گفته بود، اینگونه برمیآید که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی دست خالی تهران را ترک نخواهد کرد.
چرا که به نظر میرسد تاکتیک کشورمان در این برهه زمانی برای اجرای مصوبه مجلس به این شکل است که هم پیام ایستادگی و ادامه روند کاهش تعهدات را به طرف مقابل بدهد و هم اینکه برای کوتاهمدت فضا را جهت تحولات احتمالی آینده نبندد. چرا که قطعاً اولویت جمهوری اسلامی ایران هم در حال حاضر پرهیز از تشنج و رفتن به سمت رفتارهای تند است. زمانی که ترامپ در ماههای پایانی کار خود و خصوصاً در دوره انتقال دست به رفتارهای تحریکآمیز و گاه دیوانهوار میزد، جمهوری اسلامی با تدبیر تمام نشان داد که استراتژیاش در این برهه زمانی پرهیز از تنش بی حاصل است. با این تجربه به طریق اولی همین پرهیز از تنش در شرایط فعلی در دستور کار سیاست خارجی کشور وجود دارد. با این تبصره که در مقابل پیام ضعف و عقبنشینی هم به طرف مقابل صادر نشود.
هم اکنون تدارک اولیه برای برگزاری یک نشست غیرعلنی در اروپا با حضور طرفین در جریان است. کشورمان نیز در حال بررسی تصمیم برای حضور در این نشست است. یکی از مهمترین کارویژهها و نتایج سفر آقای گروسی قطعاً ناظر به همین نشست است که بتواند با انتقال پیامی منطقی و سازنده از سوی ایران، فضا را برای آن نشست مهیاتر کند. کشورمان قطعاً سه پیام مهم را به واسطه سفر آقای گروسی و تحولات آن ارسال خواهد کرد؛ اول اینکه ایران محکم بر مسیر کاهش تعهدات خود تا زمانی که برجام اثرات عملیاتی خود خصوصاً در حوزه تحریمها و اقتصاد را نشان دهد ایستاده است. دوم هم اینکه جمهوری اسلامی ایران با تدبیر کامل همچنان به دیپلماسی زمان میدهد. اما مورد سوم که بسیار مهم است، اینکه زمان دادن ایران به دیپلماسی همیشگی نیست که اروپا و امریکا بتوانند بیش از این دست به وقتکشی و تعلل بزنند. اساساً علی رغم عدم علاقه همه طرفها به تشدید تنش، مشکل مهم این است که امریکا با کندی و البته قدری عدم هماهنگی کافی در سطح دولت بایدن در مسیر بازگشت به تعهدات برجامی و لغو تحریمها به عنوان خواسته قانونی و مشروع ایران حرکت میکند. هر چند قابل تصور است که دولت بایدن در این مسیر با مشکلات داخلی هم مواجه است اما واقعیت امر این است که این مشکلات هیچ ربطی به ایران و رفتار غیرقانونی امریکاییها با برجام در طول 4 سال گذشته ندارد و این مشکلی است که خود زمامداران کاخ سفید باید برای آن چارهاندیشی کنند.
تمام شواهد تاکنون حاکی از این هستند که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سفر خود به تهران از مهمترین موضوع در حوزه برجام یعنی استمرار تعهد ایران به همکاری با آژانس مطلع شده و نسبت به آن اطمینان یافته است. این در کنار تأییدات قبلی آژانس حداکثر میزان اطمینانی است که ایران در شرایط نقض برجام توسط امریکا و بی تعهدی و انفعال اروپا در قبال آن، میتوانسته به طرف مقابل بدهد. گروسی حامل این پیام روشن خواهد بود که علی رغم این فضا ایران همچنان متعهد به برجام است و اقدامات تقابلی آن هم چیزی خارج از چارچوب توافق نیست. این بیشترین کاری است که جمهوری اسلامی ایران میتواند ناظر به مثبت شدن تحولات بعدی انجام دهد. هم اکنون دو طرف ایران و امریکا با بیاعتمادی نسبت به یکدیگر برای تحولات آینده آماده میشوند. در نشست غیر رسمی آتی در اروپا، در همین فضای بی اعتمادی باید گامهایی برای تعیین تکلیف موضوع برداشته شود و برای این گامها نیاز به یک مفاهمه اولیه وجود دارد. اروپا نیز سخت مایل به وساطت برای ایجاد این مفاهمه است و اقدامات فنی ایران که توسط آقای گروسی رصد شده و به اروپا و امریکا منتقل خواهد شد این پیام را دارد که ایران آماده مفاهمه اما منتظر برداشتن اولین گام توسط امریکاست. گامی که اگر برداشته نشود، در آن صورت جمهوری اسلامی ایران آمادگی برای پیش کشیدن برنامههای دیگری در مسیری متفاوت را هم دارد.
***************************************
روزنامه شرق **
زلزله سیسخت و پهنه گسله کازرون/مهدی زارع*
زمینلرزه شامگاه 29 بهمن 99 در ساعت 22:05 در ژرفای 10کیلومتری زمین درست در مجاورت شهر سیسخت در استان کهگیلویهوبویراحمد رخ داد. این زمینلرزه در جنوب استان اصفهان بهویژه شهرستان سمیرم احساس شد. زلزله سیسخت بر اثر جنبایی بخشی از قطعهای فرعی از گسل سیسخت و همراستا با پهنه گسله «بلند زاگرس» در زاگرس میانه رخ داد. زلزله علاوه بر خرابی خانهها در شهر سیسخت و روستاهای اطراف به ترس و اضطراب اهالی منطقه و آمدن آنها به خارج از خانه منجر شد. علاوهبراین تعدادی از خانههای منطقه پادنا و شهر کمه در استان اصفهان نیز دچار خسارتهایی شدند. زلزله ۲۹ بهمن ۹۸ در شمال یاسوج و در مجاورت شهر سیسخت بر اثر یک گسلش فشاری با بزرگای گشتاوری 5.4 و با جنبایی قطعهای فرعی از گسل سیسخت در پهنه گسله کازرون روی داد. گسله سیسخت، قطعهای از پهنه گسله کازرون است که در شمال قطعه گسله دنا قرار گرفته است. پهنه گسله کازرون یک پهنه گسله شمالی-جنوبی است. این پهنه گسله فعال یک خط ساختاری قدیمی در پوسته زمین است که از دوران اول زمینشناسی ساختار و رسوبگذاری قسمت مرکزی زاگرس را کنترل کرده و در شکلگیری مخازن نفتی این رشتهکوه اثر داشته است. پهنه گسله کازرون مرز غربی بیرونزدگی گنبد نمکیهای زاگرس را مشخص میکند. در بامداد پنجشنبه 99/11/30 پسلرزهای با بزرگای 3.6 روی همین گسل رخ داد. در 15 دی 1389 نیز زلزلهای با بزرگای 5.3 در جنوب سیسخت و در دوازدهم و شانزدهم اردیبهشت 1397 نیز دو زلزله به ترتیب با بزرگاهای 5.3 و 5.0 در سیسخت رخ داد؛ بنابراین زلزله 29 بهمن 99 چهارمین زمینلرزه متوسط با بزرگای بیش از 5 در سیسخت در دهه اخیر بوده است. همچنان انتظار وقوع پسلرزه در روزها و هفتههای بعد در پهنه کانونی این زمینلرزه وجود دارد. از ایستگاه شتابنگاری سیسخت مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی گزارش داد که شتاب حداکثر در شهر سیسخت نزدیک نصف شتاب جاذبه زمین (0.45 G) بود و این خود نشاندهنده تکانهای بسیار شدیدی است که در پهنه رومرکزی مردم حس کردند و دلیل خرابی نسبتا گسترده در خانهها در پهنه رومرکزی نیز وقوع زلزله درست در زیر پهنه شهری سیسخت بود. البته زلزله در ساعات نیمهشب رخ نداد؛ بنابراین بیشتر مردم هنوز بیدار بودند. پهنه کانونی نیز جمعیتی بالغ بر حدود 120 هزار نفر، ولی بیشتر غیرمتمرکز و مستقر در روستاها و شهرهای کوچک داشت. شهر سیسخت براساس سرشماری سال 95 جمعیتی حدود هشتهزار نفر و شهرستان دنا که سیسخت مرکز آن است، جمعیتی بالغ بر 45 هزار نفر داشت. متمرکزنبودن جمعیت در مرکز شهرستان دنا (سیسخت) کمک کرد تا زلزله بدون تلفات باشد.
البته باید به یاد داشت که زلزله در زمانی رخ داده است که دمای هوا در شهر سیسخت در شب به حدود هفت درجه زیر صفر و در روز به حدود صفر میرسد و زندگی مردم در چادرها خطر سرماخوردگی و شیوع کرونا را در بین زلزلهزدگان به همراه دارد. زندگی در چادر در چنین شرایطی بسیار مشکل و پیچیده است و برای مردم زلزلهزده تحمل آن بسیار سخت است. امید است بهسرعت استقرار مردم در کانکسهای مجهز و بلافاصله منزلهای مسکونی جدید انجام شود.
* استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله
***************************************