صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۶:۵۴  ، 
کد خبر : ۳۲۸۴۶۱

یادداشت روزنامه‌ها 2 اسفند ماه

روزنامه کیهان **

تعفن فرهنگ غربی و ادکلن فرانسوی! /عباس شمسعلی

مشهور است که یکی از علت‌های رشد صنعت عطر و ادکلن در فرانسه از قدیم‌الایام، کم‌توجهی مردم این کشور به استحمام و پناه بردن آنها به مواد خوشبوکننده برای پوشاندن و در امان ماندن از بوی بد و نامطبوع بوده است. اما اکنون بوی آزاردهنده و وحشتناکی از این کشور مدعی پرچمداری فرهنگ غربی و سایر جوامع مشابه در غرب در حال متصاعد شدن است که با بهترین و قوی‌ترین عطرها و ادکلن‌های معروف فرانسوی هم قابل تحمل و مخفی کردن نیست.

به این خبر که یورونیوز چند روز قبل منتشر کرد توجه کنید: «اریک دوپون مورتی، وزیر دادگستری فرانسه روز یک‌شنبه گفت که مایل است که ۱۸ سالگی را به عنوان سن قانونی برای ابراز رضایت نسبت به برقراری رابطه جنسی با اعضای خانواده تعیین کند. بیش از ۱۶۰ شخصیت فرهنگی و هنری فرانسه اخیرا در بیانیه‌ای خواستار تعیین ۱۸ سالگی به عنوان سن قانونی برای ابراز رضایت نسبت به این رابطه جنسی شده بودند.

خلاصه آنکه مسئولان فرانسوی به جای حل این معضل، آزار جنسی کودکان را یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر می‌دانند که باید به آن چارچوب داد و آن را قانونمند کرد!

شاید آنچه در این خبر به آن ‌اشاره شد، در نگاه اول باور کردنی نباشد اما واقعیت آن است که مدعیان تمدن و فرهنگ در غرب مدت‌هاست در بن‌بست و باتلاق خودساخته‌ای گرفتار آمده‌اند که برای رهایی از آن در یک سیکل باطل دست به پست‌ترین و رذیلانه‌ترین تصمیمات می‌زنند. یک روز در برخی از کشورهای غربی ازدواج همجنس‌بازان آزاد اعلام می‌شود تا جایی که یکی از وزرای مرد دولت جدید آمریکا پشت تریبون از تلاش‌ها و زحمات شوهرش تشکر می‌کند! و روز دیگر فارغ از ابتدایی‌ترین اصول اخلاق و ارزش‌ها، برای ظاهراً دفاع از حقوق کودکان، تیر خلاص را به کانون خانواده وارد کرده و به دنبال تصویب قانون رسمی کردن ارتباط جنسی محارم باشند!

سقوط باور‌نکردنی فرهنگ و ارزش‌ها در غرب به این معنی است که این جوامع پس از آن همه نظریه‌پردازی و تلاش برای القای این ادعا که نسخه مدرن سعادت مردم دنیا، پیروی از مکاتب نظری و فلسفی و سبک زندگی غربی است و پس از بت‌سازی از چهره‌های مختلف در حوزه‌های جامعه‌شناسی، روانشناسی، انسان‌شناسی و... امروز گرفتار در دام خودتنیده فساد و تباهی به جایی رسیده‌اند که مثلاً به جای مبارزه با معضل کودک‌آزاری و رشد روزافزون تجاوز و تعرض جنسی در این کشورها یا درمان این دردهای آزاردهنده با آن همه ادعا، رسماً به مردم خود می‌گویند کار از کار گذشته؛ با عرض معذرت؛ هر غلطی (حتی رواج روابط نامشروع درون خانوادگی) می‌خواهید بکنید اما در چارچوب قانون!

حال باید مدعیان و مدافعان سینه‌چاک فرهنگ غربی به این سؤال پاسخ دهند که این حد از انحطاط در این جوامع محصول چیست و چرا نسخه‌های نظریه‌پردازان غربی نه تنها شفابخش نبوده بلکه کور‌کننده هم بوده است؟

واقعیت آن است که جوامع غربی به ویژه در یکی دو قرن اخیر برای رسیدن به جامعه آرمانی و مادی‌گرایانه خود مسیری را در پیش گرفتند که گرفتاری‌های امروز آنها محصول و نتیجه طبیعی همان بیراهه است. آثار کنار گذاشتن ارزش‌ها، دین و معنویت از سطح جامعه و شخصی خواندن دین با وجود اجتماعی بودن ادیان توحیدی و کتب آسمانی، قربانی کردن انسان و خانواده در بین چرخ‌های توسعه جنون‌آمیز صنعتی، کشاندن افراطی زن به سطح اجتماع با اهداف تجاری از قبیل ارزان بودن دستمزد و در ادامه تبدیل زنان به کالا و پیش‌برنده تبلیغات و آگهی‌های بازرگانی غافل از مسئولیت‌های طبیعی این عنصر قوام‌بخش خانواده و تربیت و انسان‌سازی، ترویج فرهنگ برهنگی و اختلاط بی‌حد و حصر زن و مرد در سطح اجتماع با توجیه رفع موانع چشم و دل سیر بودن مردان!، ترویج مصرف‌گرایی به جای ترویج اندیشه و...  امروز به وضوح در انحراف و انحطاط جوامع غربی و هر کشور و جامعه دیگری که این فرهنگ و راه و رسم مخرب را در پیش گرفته قابل مشاهده است.

اما عجیب است که با وجود این آینه عبرت تمام‌نما و نمایان بودن عاقبت نوع سبک زندگی غربی، هنوز در برخی کشورها از جمله جامعه ما و دیگر کشورهای مسلمان عده‌ای سنگ فرهنگ رسوای غرب را به سینه می‌زنند. در کشور ما که به علت سطح غنای فرهنگی و جاری بودن دین و ارزش‌ها در جامعه از بسیاری آفات اجتماعی و آنچه غرب به آن گرفتار شده است مصون مانده‌ایم، سال‌هاست از یک سو به واسطه تلاش همه‌جانبه کشورهای غربی برای تهاجم فرهنگی و ترویج سبک زندگی مطلوب آنها از طرق مختلف به ویژه پس از گسترش ابزار رسانه و شبکه‌های اجتماعی و از سوی دیگر تلاش پیگیر غربگرایان داخلی و نفوذ نمونه‌های فراوانی از آنها در گلوگاه‌های کلیدی عرصه‌هایی همچون هنر، سینما، دانشگاه، برخی مسئولیت‌ها یا مشاوره‌ها و... باعث شده است متاسفانه شاهد رواج برخی ظواهر و سبک و سیاق زندگی متاثر از فرهنگ نامأنوس غربی در سطح جامعه باشیم.

در این بین برخی رفتارهای باورناپذیر و البته مشکوک را نیز از برخی مدیران در سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که نتیجه‌ای جز ریختن آب به آسیاب دشمن و کسانی که آرزوی به زوال کشاندن فرهنگ غنی ایرانی اسلامی ما را دارند نمی‌تواند داشته باشد. یکی از این موارد امضا و تصویب سند خفت‌بار 2030 بود. این سند چیزی نبود جز نسخه‌های سمی و خواب‌های خطرناکی که غربی‌ها به محوریت سازمان‌های آلت دست خود همچون یونسکو برای انحراف فرزندان این سرزمین و کشورهای دیگر پیچیده و دیده بودند و البته با درایت و دستور رهبر انقلاب جلوی اجرای این سند گرفته شد هر چند جسته و‌ گریخته در مواقعی تحرکاتی در دامنه همین سند دیده می‌شود که باید مورد رصد و حساسیت قرار بگیرد.

راستی مدافعان سند 2030 که یکی از کارکردها و محاسن آن را دادن آموزش بی‌پرده به فرزندان برای در امان ماندن از آزار جنسی می‌دانستند اکنون که جوامع مدافع و مروج این سند خود در باتلاق گیر افتاده و دنبال قانونی کردن این ارتباطات ناسالم و آزارها هستند چه پاسخ و توجیهی دارند؟

یکی از نمونه‌های دیگر میدان دادن خواسته یا ناخواسته به مسلط کردن فرهنگ غربی را می‌توان در تلاش عجیب و منفعلانه برخی مدیران حوزه زنان و خانواده برای ارتباط‌گیری با سازمان‌ها و کشورهای غربی و انجام و پیاده‌سازی خرده‌فرمایشات آنها دیددر حالی که این سازمان‌ها و کشورها خود کارنامه سیاهی در این حوزه دارند و کشور ما پس از انقلاب اسلامی در عمل مدافع جایگاه ارزشمند زنان بوده است و رشد سطح تحصیل و حضور اجتماعی زنان با حفظ جایگاه مادری از نمونه‌های این کارنامه درخشان است.

نتیجه این انفعال آن می‌شود که برخی مدیران دولتی حوزه زنان و خانواده و رسانه‌های همسو با آنها گاه به جای پرداختن به اولویت‌های اساسی زنان و دختران کشورمان از جمله رفع موانع تسهیل ازدواج و فرزندآوری، پیگیری اجرای قانون معطل‌مانده مرخصی 9 ماه زایمان، رفع مشکلات زنان سرپرست خانوار، ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی در بین خانواده‌ها و... وارد حاشیه می‌شوند و مثلاً به‌اشتباه به جای تلاش برای گسترش سطح امکانات ورزشی بانوان در سراسر کشور، نیاز زنان را رفتن به ورزشگاه و دیدن فوتبال مردان می‌دانند! یا به یکباره دنبال تلاش برای تصویب افزایش سن ازدواج می‌روند و به جای پاسخ به اینکه طی این سال‌ها خود و مسئولان دولتی بالادستی آنها چه کرده‌اند که متاسفانه روز به روز به علت مشکلات اقتصادی سن ازدواج دختران و پسران با وجود کاهش سن بلوغ جنسی به اذعان کارشناسان افزایش یافته و تعداد زیادی از جوانان نیز از سن طبیعی ازدواجشان گذشته است، مشغول سخنرانی در مخالفت با ازدواج شرعی و قانونی یک دختر 15-16 ساله بالغ که در بسیاری از مناطق کشور تابع فرهنگ‌های حاکم می‌باشد می‌شوند و متاسفانه همصدا با رسانه‌های معاند و سازمان‌های بین‌المللی معلوم‌الحال سرگرم پروژه آنها تحت عنوان کودک‌همسری می‌شوند.

 بهتر است این افراد و مدافعان فرهنگ غرب از خود بپرسند اگر این سازمان‌ها و رسانه‌های معاند که سرتا پا دچار تناقض و دورویی هستند و مسئولان ریاکار کشورهای غربی دلسوز واقعی خانواده و کودکان و نوجوانان هستند، چرا در برابر تلاش برای تصویب قانون ارتباط جنسی آزادانه با نوجوانان 15 ساله در فرانسه سکوت می‌کنند؟ آیا از نظر این سازمان‌ها و کشورها و رسانه‌های آنها ازدواج یک دختر 15-16 ساله مضر و ارتباط جنسی خارج از چارچوب در این سن بلامانع است؟ آیا تلاش فرانسه برای مشروعیت دادن به ارتباط جنسی فرزندان 18 ساله در خانواده امری قانونی اما ازدواج بر اساس شرع و عرف در همین سن در کشور ما خطرناک است؟

این مدعیان تمدن و آزادی باید پاسخ این سؤال را نیز بدهند که چرا در همین فرانسه مدعی قانونمداری و آزادی حتی روابط غیراخلاقی درون خانواده و جامعه پذیرفته و به دنبال تصویب قانون برای آن هستند، اما پیروی مسلمانان در این کشور از قانون الهی حجاب در مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات ممنوع است، یا اینکه توهین به پیامبرخاتم(ص) در نشریات آزاد اما سؤال درباره افسانه هولوکاست ممنوع و مشمول مجازات است؟

حال که بیش از هر زمان دیگری نتیجه تن دادن جوامع به سبک و منش فرهنگ مخرب غرب عیان شده است و در همان کشورهای غربی برخی از آزاداندیشان با فهم صحیح این موضوع به دنبال راه خروج از این بن‌بست هستند، و گرایش به اسلام به دلیل قوانین و احکام مترقی و مدافع خانواده، زن و جامعه در حال افزایش است، بهتر است همه صاحبنظران، کارشناسان، مسئولان و مردم کشورمان بیشتر قدر گوهرهای ارزشمندی که داریم را بدانند و از سوی دیگر به جای تقلید و ترویج سبک زندگی و فرهنگ غربی، ترویج و به‌کار‌گیری ارزش‌های اصیل موجود در فرهنگ غنی خودمان همچون جایگاه و اهمیت خانواده و حجاب که دشمن آگاهانه آنها را مورد هدف قرار داده است را بیش از پیش سرلوحه خود قرار دهند.

*********************************

روزنامه وطن امروز **

امنیت جهانی و کنترل تسلیحات پس از استارت جدید/رضا عدالتی‌پور*

 توافق روسیه و آمریکا بر سر تمدید پیمان استارت جدید برای یک دوره 5 ساله، اگر چه از نابودی آخرین معاهده کنترل تسلیحاتی باقی‌مانده بین روسیه و آمریکا جلوگیری کرد اما منجر به از بین رفتن نگرانی‌ها و هشدارهای قبلی پیرامون مسائل امنیت جهانی نشده است. واقعیت امر در عرصه امنیت بین‌الملل و معاهدات مربوط به کنترل تسلیحات، این است که با وجود نهادهای متعدد بین‌المللی، صلح جهانی در وضعیت باثباتی نیست. در عرصه کنترل تسلیحات حداقل می‌توان به 3 روند عمده اشاره داشت که چالش‌هایی را برای سیر آتی کنترل تسلیحات در جهان پدید خواهد آورد. این روندها شامل رقابت منافع بین قدرت‌های بزرگ بویژه قدرت‌های هسته‌ای، ازکار افتادگی توافقات موجود کنترل تسلیحاتی و فناوری‌های نوین است. در بحث رقابت قدرت‌های بزرگ باید گفت اگر کنترل تسلیحات محصولی از محیط ژئوپلیتیک و روابط قدرت‌های بزرگ باشد، رقابت کنونی بین چین، روسیه و ایالات متحده وضعیت مطلوبی برای کنترل تسلیحات بر اساس مفهوم‌سازی سنتی ثبات استراتژیک نیست. واقعیت این است که ایالات متحده و متحدان اروپایی آن اکنون با ۲ قدرت بزرگ نظامی روبه‌رو هستند که از قضا در دوران ریاست‌جمهوری بایدن روابط حسنه‌ای با اروپا و آمریکا نخواهند داشت. به عبارت دیگر رفتار آمریکا در سال‌های اخیر سبب شده با ایجاد یک فضای خالی از اعتماد، روسیه و چین بیش از باور به امکان پدید آمدن شرایط همکاری با آمریکا، به دنبال دستیابی به دستاوردهای استراتژیک باشند. سرانجام، این رقابت ممکن است به نتیجه برسد، یا از طریق یک بحران خطرناک مانند بحران موشکی کوبا یا یک مسابقه تسلیحاتی ناپایدار از نظر اقتصادی، واشنگتن، مسکو و پکن را وادار به جست‌وجوی یک تنش‌زدایی جدید کند- که می‌تواند شامل اقدام در مسیر کنترل تسلیحات باشد- اما در حال حاضر، رقابت ژئوپلیتیک، یک چالش قابل توجه برای آینده کنترل تسلیحات است. در این بین اختلاف نظر طرفین بر سر تنظیم معاهدات و موضوع معاهدات نیز، این وضعیت را تشدید کرده است. در شرایطی که اولویت آمریکا در قبال روسیه و چین، کاهش زرادخانه‌های استراتژیک است، روسیه و چین خواهان مذاکره بر سر سیستم دفاع موشکی آمریکا هستند. در بحث از کار افتادگی توافقات موجود در عرصه کنترل تسلیحات نظیر پیمان INF و معاهده مربوط به «آسمان‌های باز» که از سوی دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا نقض شد، می‌توان گفت این وضعیت نه تنها باعث کاهش اعتماد بین کشورها شده بلکه باعث تشدید تنش‌های ژئوپلیتیک شده است و عملکرد کنترل تسلیحات را نیز تضعیف کرده است. سومین موضوع اما مساله ظهور فناوری‌های نوین در عرصه نظامی و تاثیر آن بر کنترل تسلیحات است. واقعیت امر این است که هر ۳ کشور چین، روسیه و ایالات متحده به طور بالقوه در حال تولید موشک‌های سریع مافوق صوت یا به اصطلاح «هایپرسونیک» هستند که می‌توانند کلاهک‌های معمولی و هسته‌ای را حمل کنند. این سلاح‌ها می‌توانند از دفاع موشکی فرار و زمان تصمیم‌گیری را کوتاه کنند. در کنار این مورد، سایر فناوری‌ها مانند سایبر و هوش مصنوعی مجموعه‌ای کاملا جدید از چالش‌ها را به نمایش می‌گذارند. پیش‌بینی تأثیر بسیاری از این فناوری‌ها بر ثبات استراتژیک بسیار دشوار است. از این رو می‌توان گفت مساله تمدید استارت جدید در بهترین حالت، آغاز یک فرآیند خواهد بود. اما با توجه به وضعیت حاکم بر نظام بین‌الملل، به نظر می‌رسد دستیابی به توافقات تازه در عرصه کنترل تسلیحات در بین قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای دست‌کم در آینده نزدیک بسیار بعید خواهد بود و اساسا تصمیم‌گیران و مقامات کشورها شرایط موجود را برای ورود به این قبیل معاهدات نه‌تنها مطلوب نمی‌دانند که در صورتی که عزم قدرت‌های جهانی برای حفظ و بازگشت به معاهدات کنترل تسلیحاتی نسبت به قبل تغییر نکند، هر آینه امکان خروج هر یک از کشورهای جهان از معاهدات خلع سلاح و کنترل تسلیحاتی وجود دارد.

* کارشناس ارشد دیپلماسی کنترل تسلیحات

*********************************

روزنامه خراسان**

بازی رسانه ای برجامی به سبک بایدن/دکتر حامد رحیم پور

 با نزدیک شدن موعد اجرای تهدید ایران درباره پایان اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی، دولت بایدن برخی گام های نمادین را برای به اصطلاح نمایش حسن نیت خود اعلام کرد. آمریکا درخواست وتو شده اش در شورای امنیت، درباره بازگشت خودکار تحریم های ضد ایرانی را پس گرفت؛ محدودیت اعمال شده درباره نبود امکان تردد دیپلمات های ایرانی در مدار ۲۵ مایلی در نیویورک (مقر سازمان ملل) را برداشت و اعلام کرد دعوت اروپا برای حضور در کمیسیون مشترک برجام را می پذیرد، اقداماتی که نمی توان آن ها را چرخشی  کلیدی درباره احیای برجام محسوب کرد، چرا که در همین چند ماه گذشته اقدام پمپئو وزیر خارجه ترامپ برای فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریم های سازمان ملل با مخالفت  13 عضو دایم وغیر دایم شورای امنیت روبه رو شده بود، حالا اگرچه می توان این اقدام بایدن را ازسویی به معنای اعتراف به شکست یک جانبه گرایی ترامپ  دانست اما پر واضح است که جو بایدن  از زمان حضور در کاخ سفید تمام توان خود در سیاست خارجی را بر ائتلاف سازی و احیای چند جانبه گرایی برای  مقابله با  آن چیزی گذاشته است که حاکمان کاخ سفید تهدید روسیه، چین و ایران می خوانند. همچنان که سخنرانی دیشب  بایدن در کنفرانس مونیخ مشخص کرد ایالات متحده فعلا هوس بازی کردن دارد، یک بازی برای به تعویق انداختن لغو تحریم های هسته ای ایران همزمان با  احیای اتحاد استراتژیک  میان آمریکا و اروپا. در واقع، دولت بایدن در حوزه استراتژیک، با وجود نکوهش فشار حداکثری ترامپ، حاضر نیست مکانیسم فشاربر ایران را تغییر دهد یا دچار ضعف  کند و صرفا با تحرکات تاکتیکی،  می خواهد ضمن حفظ  این راهبرد، ایران را به پای میز مذاکره ای بکشاند که ازقبل ائتلاف هم‌پیمانان خود را برای نشستن در آن سوی میز تدارک دیده است. شیوه دولت جدید آمریکا درباره ایران عملا تا حد زیادی نشان دادن حرکت در جهت خلاف مسیر ضد دیپلماسی دولت ترامپ است تا از این طریق  حداقل در افکار عمومی توپ را در زمین ایران بیندازد. این مضحک ترین شیوه اظهار پشیمانی برای بازگشت به یک توافق است؛ بهره مندی از مزایا و امکانات آن، بدون جبران عهدشکنی! مزایایی که شاید مهم ترین آن برای دولت بایدن در بازگشت به برجام بهره مندی از امکان فعال کردن واقعی مکانیسم ماشه باشد، مکانیسمی که دولت ترامپ هم سعی در فعال کردن آن داشت اما عملا به واسطه همراهی نکردن دیگر کشورها حتی متحدان قدیمی آمریکا در شورای امنیت عملا ناکام ماند. در مقابل، موضع ایران روشن است: برداشتن همه تحریم های برجامی و پسا برجامی، به شکلی که ایران بتواند بدون کارشکنی، صادرات و واردات داشته باشد، نفت بفروشد و با درآمد خویش تجارت کند. در غیر این صورت، اقدامات بی ارزش اخیر، هیچ خللی در اراده قاطع ایران برای توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و گام های بعدی ایجاد نخواهد کرد. با این حال، نکته مهم تر این است که  اروپا و آمریکا با پیگیری این بازی جدید به صورت همزمان اهداف رسانه ای و اقناعی را نیز دنبال می‌کنند. غرب سعی در متقاعدسازی افکار عمومی داخلی و خارجی در خصوص قصد آمریکا برای تغییر مسیر گذشته و بازگشت به برجام دارد. فشار رسانه ای و سیاسی حاصل از این راهبرد چند هدف موازی را دنبال خواهد کرد. علاوه بر تاثیر گذاری بر افکار عمومی سعی در ایجاد تزلزل در میان مسئولان و شنیده شدن صداهای چند گانه  به واسطه این گام های نمادین و امتیازهای تاکتیکی  دارند که در کوتاه مدت از اقداماتی که برای توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی آغاز کرده است، خودداری کند و در میان مدت و بلند مدت هم وارد فرایند احیای مذاکرات شود که  تهی کردن قدرت دفاعی و منطقه‌ای  ایران خواهد بود که وزارت خارجه بایدن از آن به عنوان کف خواسته‌های آمریکا و نه سقف آن یاد کرده است. مهم این است که  مسئولان وجریان‌های مختلف سیاسی در ایران از بازی رسانه ای غرب و موارد مشابه آن احساس ذوق‌زدگی نکنند. ایران مواضعش را که با قانون اخیر مجلس به الزامی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده، با شفافیت کامل مشخص کرده و چنان چه رهبر انقلاب در دیدار مردم تبریز خطاب به طرف مقابل درباره برجام و تحریم ها تاکید کردند: «حرف فایده ندارد، فقط عمل».

*********************************

روزنامه ایران **

اولویت چشم‌ناپوشیدنی دولت/علی ربیعی

دستیارارتباطات اجتماعی رئیس‌جمهوری و سخنگوی دولت

با گذشت یک ماه از تغییر دولت در امریکا سرانجام دولت بایدن با مشاهده مقاومت بی‌نظیر مردم ایران در نپذیرفتن زورگویی و تحمل شدیدترین جنگ اقتصادی که یک ملت در زمان صلح به خود دیده از یک طرف و از طرف دیگر خویشتنداری و شکیبایی دولت در ایستادن بر حقوق ملت با زبان و راه دیپلماتیک، اکنون در آستانه کنار گذاشتن سیاست فشار حداکثری قرار گرفته است. هرچند هنوز برای قضاوت نهایی زود است اما امیدواری به اینکه عقلانیت بر تصمیم‌های دولت ایالات متحده بازگردد در مقایسه با ماه‌های گذشته افزایش محسوسی نشان می‌دهد.لغو محدودیت تردد نمایندگان ما در مقر سازمان ملل متحد و بازپس‌گرفتن درخواست امریکای ترامپ از شورای امنیت مبنی بر بازگرداندن قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران گام‌های کوچک و نشانه‌هایی ناکافی شاید از حسن‌نیت امریکاست...

اما این قدم‌ها برای راضی کردن مردمی که همچنان و به‌رغم پایبندی به تعهدات و توافق‌های بین‌المللی متحمل سخت‌ترین مشقات معیشتی شدند و از حق طبیعی و قانونی خود از داشتن رفاه و ارتباطات تجاری بین‌المللی و مهمتر از همه دسترسی‌های عادلانه به امکانات بهداشتی و درمانی جهانی در عصر پاندمی ویروس کرونا محروم شدند، ناچیز و بشدت ناکافی است. از نگاه ایرانیان این واقعیتی انکارناپذیر است که حتی اگر همین امروز امریکا با لغو همه تحریم‌ها به تعهدات خود بازگردد، زمان از دست رفته ملی و خسارت‌های آن به آسانی جبران نخواهد شد. نزدیک به دو دهه بحران‌سازی جعلی حول برنامه‌های صلح‌آمیز هسته‌‌ای که محصول بدخواهی دشمنان ایران از توسعه و پیشرفت علمی مستقل بود، مردم و جامعه را دچار مشکلات زیادی کرد. به همین دلیل است که برداشتن سایه تحریم‌ها از فراز ملت ایران که طی هزاره‌ها سزاواری خود را برای داشتن زیست آزاد، مستقل و شرافتمندانه به اثبات رسانده‌‌اند اولویت چشم‌ناپوشیدنی دولت تا آخرین روز کاری آن خواهد ماند. آن روزی که دولت با وجود فشارهای داخلی و خارجی برای خروج از برجام در پاسخ به خروج امریکای ترامپ از آن ایستاد می‌توانست روزی را ببیند که حقانیت حقوقی ایران، زورگوترین رژیم جهان را در شورای امنیت و فراتر از آن در دادگاه لاهه متوقف کند.

دولت در سایه حمایت کاملی که مقام معظم رهبری از آن طی این سال‌ها داشت در پیش‌بینی بازگشت‌ناگزیر امریکا به برجام موفق بود. لازم به تکرار نیست که اگر جانفشانی احترام‌برانگیز مردم در تحمل تهاجم غیرانسانی رژیم ترامپ نبود، موفقیت درخشان امروز وجود نمی‌داشت و سرزندگی برای تعقیب دیپلماسی حداکثری برای به صفر رساندن تنش‌ها در روابط خارجی ما شکل نمی‌گرفت. اکنون نیز با اطمینان می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که به‌رغم کش و قوس‌های دیپلماتیک که مقدمه طبیعی در بازگشت همه طرف‌ها به تعهدات و از جمله لغو تمامی تحریم‌ها در آینده نزدیک است، ابتکارهای دیپلماتیک به‌خوبی و تا رسیدن به نتیجه مطلوب عمل خواهند کرد. هرچند که در هفته جاری و بر‌اساس بند ششم قانون مصوب مجلس شورای اسلامی، دولت موظف به توقف پروتکل الحاقی است اما این اقدام نه مغایر با پایبندی ما به برجام و نه مانعی برای پاسخ‌های مقتضی و متناسب ما به هرگونه اقدام امریکا در اثبات حسن‌نیت در فرایند بازگشت طرفین به تعهدات است؛ بلکه حتی می‌توانیم این اقدام را در فضای نوین ایجاد شده بخشی از فراز و فرود این فرایند مثبت بدانیم و به دولت‌هایی که علاقه‌مند به اعاده برجام و نگران پیامدهای این تصمیم هستند، اطمینان بدهیم که هیچ تغییر شگفت‌انگیز یا نیتی فنی فراتر از تعهدات حقوقی ما در برجام و تعهد اخلاقی و شرعی ما در فتوای ممنوعیت تسلیحات هسته‌‌ای ندارد.

 به‌علاوه، این اقدام همچنان بر اساس بند ۳۶ برجام که به هر کدام از طرف‌ها حق می‌دهد در مقابل نقض تعهدات، به‌طور جزئی یا کلی از انجام تعهدات خود سرباز بزنند، انجام می‌گیرد و مشابه با گام‌های کاهش تعهد پیشین، به‌سرعت و تنها در شرایطی که امریکا و اروپا انجام تعهداتشان را با لغو تحریم‌ها از سر بگیرند، برگشت‌پذیر است. همان‌گونه که رئیس‌جمهوری و وزیر خارجه گفتند ما آماده‌‌ایم که به محض لغو تحریم‌ها بلافاصله تمام تعهدات را بر‌اساس نص برجام از سر بگیریم.

از هر زاویه‌‌ای که به مقطع کنونی نگاه کنیم، ما با سربلندی یکی از سخت‌ترین مراحل تاریخ متأخر را پشت سر گذاشتیم و اطمینان داریم که نوروز ۱۴۰۰ را با فضایی گشوده‌تر در اقتصاد و سلامت ملی و در موقعیتی ظفرمندانه در غلبه بر تحریم و کرونا آغاز خواهیم کرد. هیچ زمانی بهتر از امروز نمی‌تواند نشانه ثمربخشی وحدت ملی در برابر مصایب ناخواسته باشد و البته بدون تداوم اتحاد ملی نمی‌توانیم این دستاورد را حفظ کنیم. این امید و اعتماد به‌نفس شکوفا شده در حالی که انتخابات دیگری برای تعیین سرنوشت و برگزیدن گفتمانی در پیش داریم که بتواند از فرصت‌های تاریخی ایجاد شده در مسیر توسعه، رفاه و پیشرفت ایران حمایت کند، نویدبخش آینده‌‌ای روشن‌تر است. آینده‌‌ای که با پشتوانه پیروزی بر کرونا و تحریم، با پشتیبانی مشارکت حداکثری مردم در صندوق‌های رأی و با در پیش گرفتن موج تازه‌‌ای از دیپلماسی حداکثری در فردای انتخابات، عقب‌افتادگی‌های تحمیل شده در سه سال اخیر را با سرعتی بیش از قبل جبران کند.

*********************************

روزنامه شرق **

شکست نرم؟/احمد غلامی . سردبیر

در وضعیت کنونی و با نزدیک‌شدن به انتخابات 1400 باید کانون التهابات سیاسی ایران سیاست داخلی آن باشد، اما این‌گونه نیست و کانون تنش‌های سیاسی ایران بر حوزه سیاست خارجی و بین‌الملل متمرکز شده است. این مسئله نشان می‌دهد انتخابات 1400 و مسائل داخلی ایران بیش از حد لزوم همبسته تحولات منطقه‌ای و خارجی است و از نگاه بسیاری این ضعف سیستم داخلی است و از نظر برخی با موضع‌گیری‌های ایران در منطقه و حضور فعالش در عراق، لبنان، بحرین و سوریه دور از انتظار نیست. درحال‌حاضر ایران، اسرائیل و عربستان بیش از سایرین درگیر مسائل منطقه‌ای‌اند و تلاش می‌کنند حوزه نفوذ خود را گسترش دهند و در حکمرانی منطقه‌ای دست بالا را پیدا کنند. آمریکا، چین و روسیه نیز در جهان چنین وضعیتی دارند؛ «این قدرت‌های بزرگ آگاه‌اند کشورهایی سرشت سیاست بین‌الملل را رقم خواهند زد که قوی‌تر از بقیه باشند». پس رقابت در منطقه و جهان در حال جریان است و وضعیت ایران بیش از دیگر کشورهای منطقه حساس است. به تعبیر هانس مورگنتا سیاست‌ خارجی هر کشوری با یکی از این الگوها مطابقت دارد: «حفظ توازن قدرت، زیاده‌خواهی یا توسعه‌طلبی و سیاست منزلت». وضعیت کنونی حاصل کاربردی‌کردن این مفاهیم است که بنا‌ برضرورت و شرایط یکی از آنان از دیگری کارایی بیشتری پیدا می‌کند. ایران با استفاده از توازن قدرت درصدد است از «سیاست منزلت» politics of prestige خود صیانت کند. سیاستی که این امکان را می‌دهد تا کشورهای دیگر منطقه‌ را به میزان قدرتی که دارند تحت تأثیر قرار دهد. اگر امروز ایران می‌تواند در منطقه نقش‌آفرینی کند، یکی از دلایل قاطع آن همین توازن قدرت است. اگر جهان تا دیروز بر پاشنه دوقطبی آمریکا و شوروی می‌چرخید، امروز با توازن قدرت روبه‌رو است. استعاره‌ای که مطلوب  جورج ‌کنان بود که باور داشت: «ثبات بین‌المللی در گرو بازآفرینی نظمی چندقطبی است که جنگ جهانی دوم آن را ویران کرده بود». کنان تمایل داشت این نظام چندقطبی مانند گذشته، اروپامحور باشد و باور داشت آمریکا با قدرت اقتصادی خود می‌تواند قطب‌های اروپا و ژاپن را تقویت کند تا مهار شوروی آن زمان آسان‌تر شود. اینک نظام چندقطبی رخ داده است اما نه با کشورهایی که کنان در سر می‌پروراند. اروپا چندان در معادلات بین‌المللی اثرگذار نیست و خودش خوشه‌چین این توازن قدرت از معادله بین آمریکا، چین و روسیه است. با این صورت‌بندی توازن قدرت، بی‌دلیل نیست که هر کشوری در پی «سیاست منزلت» خویش باشد. تلاش فرانسه که در میان کشورهای اروپایی نسبت به آنها به‌لحاظ‌ اقتصادی و نظامی برتری خاصی ندارد، از همین منظر قابل فهم است. جهان نسبتا باثبات امروز را‌ تعبیر سوم مورگنتا یعنی «زیاده‌خواهی و توسعه‌طلبی» بیش از پیش تهدید می‌کند. کشورهای منطقه و جهان درصددند با استفاده از «بی‌ثباتی‌هراسی» به منافع حداکثری خود دست یابند. در این میان تنها نقطه‌ای که از بی‌ثباتی و بی‌ثباتی‌هراسی سود می‌برد اسرائیل است.

 از سوی دیگر بی‌ثباتی و بی‌ثباتی‌هراسی به نفع ایران نیست و حتی به ضررش است. همین دوگانه است که سیاست منطقه‌ای و جهان ایران را پیچیده و فهم آن را غامض کرده است. ایران درصدد است تا به سیاست منزلت خود معنا ببخشد و به دیگران القا کند اوست که نقش تنظیم‌کننده (رگولاتور) را دارد. تا جایی که این بی‌ثباتی و بی‌ثباتی‌هراسی در کنترل ایران باشد، دست بر قضا به نفع او خواهد بود. این صورت‌بندی جهان و منطقه است که انتخابات 1400 برای ایران و بازگشت آمریکا به برجام را حساس کرده است. تعلل آمریکا برای بازگشت به برجام برای خلع سلاح ایران و خنثی‌‌کردن نقشش در خاورمیانه است. اگر ترامپ سعی می‌کرد ایران را شکستی سخت بدهد، بایدن در پی شکستی نرم است تا هم وجهه‌اش را در آمریکا حفظ کند و هم ایران این شکست را بپذیرد. پرسش اصلی این است ایرانی که در برابر فشار حداکثری دوام آورده و تن به شکست نداده، چه ضرورتی دارد بدون هیچ امتیازگیری تن به شکست نرم بدهد؟ با وجود این، شرایط انتخابات 1400 باید از جنس دیگری باشد و بعید است نامزدهایی که درک درستی از این شرایط ندارند و با آن همراه نیستند شانس زیادی برای پیروزی داشته باشند. این گفته فارغ از آرای مردمی است که مستلزم پیروزی هر نامزدی است. اگر شرایط جهانی و منطقه‌ای تا 1400 همین‌گونه دست‌نخورده باقی بماند، بعید است کسی در ایران تمایل داشته باشد نامزدی بر صندلی ریاست‌جمهوری بنشیند که از یک شور سیاسی مانند 76 یا حتی 92 سر برآورده باشد، گیرم مردم بسیاری هم پای صندوق‌های رأی بیایند؛ ادعایی که فعلا شواهدی از آن در دست نیست.

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات