صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ - ۰۶:۲۶  ، 
کد خبر : ۳۲۹۵۳۸

یادداشت روزنامه‌ها 24 فروردین ماه

روزنامه کیهان **

بازی خطرناک با خطوط قرمز/سید محمدعماد اعرابی

۷ مهر ۱۳۹۲ وقتی محمدجواد ظریف در اولین حضورش در نیویورک به عنوان وزیر امور خارجه ایران با این سؤال مجری شبکه آمریکایی ABC مواجه شد که: «وبسایت رهبر عالی ایران به افسانه هلوکاست اشاره کرده است. شما نظر آیت‌الله خامنه‌ای را تصدیق می‌کنید؟ آیا هولوکاست افسانه است؟» این‌طور پاسخ داد: «نه؛ هولوکاست افسانه نیست. هیچ‌کس درباره افسانه صحبت نمی‌کند. اگر آن سایت [چنین چیزی]گفته؛ این یک ترجمه بد است و متفاوت از محتوایی که داشته ترجمه شده است.» آقای ظریف نتوانست از منطق روشن نظام اسلامی ایران در موضوع هولوکاست دفاع کند. این رویداد، شروع خوبی برای وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران نبود. کسی که در سال‌های بعد باید یکی از حساس‌ترین مذاکرات تاریخ انقلاب را با اروپا و آمریکا راهبری می‌کرد. حالا سؤالی اساسی مطرح می‌شد: آیا فردی که قادر به دفاع از روشن‌ترین مواضع جمهوری اسلامی ایران درباره هولوکاست در یک گفت‌وگوی تلویزیونی نیست، توانایی دفاع از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران را در مذاکرات هسته‌ای دارد؟
گذر زمان نشان داد تردید‌ها درباره توانایی و قدرت چانه‌زنی وزیر خارجه و تیم مذاکراتی او چندان هم بی‌راه نبود. در طول این مدت موارد مشخصی توسط رهبر انقلاب به عنوان خطوط قرمز ایران ترسیم شد که وزارت خارجه از آن‌ها عبور کرد و البته در برخی موارد نیز قادر به حفظ آن‌ها شد. شاید اولین مورد به آبان ۱۳۹۲ بازگردد. در ماه‌های آغازین دولت یازدهم و پیش از توافق ژنو در آذر ۱۳۹۲ رهبر انقلاب در دیدار با دانش‌آموزان و دانشجویان اولین خط قرمز مذاکرات را برای تیم مذاکره کننده ایرانی این‌گونه ترسیم کردند «[این مذاکرات]فقط در مورد مسائل هسته‌ای است.»، اما پس از صدور قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل و گنجانده شدن برخی مفاد مربوط به برنامه موشکی ایران در آن مشخص شد علی‌رغم تأکید رهبر انقلاب تیم ایرانی نتوانسته بود مذاکرات را در چهارچوب موضوع هسته‌ای محدود کند و رایزنی درباره موشک‌های دفاعی ایران ولو به صورت محدود و غیرالزام‌آور به این مذاکرات راه پیدا کرده بود. حد فاصل توافق موقت ژنو در ۳ آذر ۱۳۹۲ تا شروع مذاکرات لوزان در ۲۵ اسفند ۱۳۹۳ رهبر انقلاب جزئیات بیشتری از خطوط قرمز نظام برای مذاکرات هسته‌ای را تبیین کردند. ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ سخنان رهبری در دیدار با مدیران، متخصصان و کارشناسان سازمان انرژی اتمی حاوی دو راهبرد مشخص برای تیم مذاکراتی ایران بود: «مذاکره‌کنندگان ایران باید بر ادامه تحقیقات و توسعه هسته‌ای پافشاری کنند» و دیگر اینکه «روابط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با ایران نیز باید به‌صورت متعارف و غیرفوق‌العاده باشد.» با این حال فرآیند تحقیق و توسعه هسته‌ای در برجام با محدودیت‌های جدی مواجه شد. بر این اساس ایران حق تحقیق و توسعه فناوری‌های جداسازی ایزوتوپی اورانیوم با روش غیرسانتریفیوژ گازی نظیر فناوری‌های لیزری، الکترومغناطیسی، ایرودینامیکی و... را نداشت. حتی تحقیق و توسعه غنی‌سازی اورانیوم با روش سانتریفیوژ گازی نیز تا ۱۰ سال تنها به چهار ماشین IR۴، IR۵، IR۶ و IR۸ محدود شد. علاوه بر این تحقیق و توسعه «غنی‌سازی اورانیوم در فردو»، «بازفرآوری سوخت مصرف شده» و «فعالیت‌های فلزشناسی اورانیوم و پلوتونیوم» تا ۱۵ سال ممنوع شد. برجام رابطه ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را نیز به شکلی فوق‌العاده و منحصر به فرد درآورد تا جایی که رئیس‌جمهور وقت آمریکا رژیم بازرسی‌های موجود در آن را «بی‌سابقه» توصیف کرد. «رافائل گروسی» مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز با اوباما هم‌نظر بود و به نشریه اشپیگل گفت: «رژیم بازرسی گسترده‌ای داریم... تیم‌های ما همیشه و هر ۳۶۵ روز سال آنجا هستند.» و البته محمدجواد ظریف به عنوان وزیر خارجه و رئیس تیم مذاکراتی ایران نیز این مورد را تأیید می‌کرد: «بیش از ۹۲ درصد از مجموع بازرسی‌های بین‌المللی آژانس در ایران انجام شد.» در این مورد باز هم تیم مذاکره‌کننده ایران نتوانسته بود خواسته‌های رهبر انقلاب را عملی و خطوط قرمز نظام را رعایت کند. ۱۶ تیر ۱۳۹۳ رهبر انقلاب مجددا بر فعالیت‌های تحقیق و توسعه هسته‌ای تأکید کرده و مشخصا از مجتمع فردو نام بردند: «مسئله تحقیق و توسعه که قطعاً باید رعایت بشود؛ حفظ تشکیلاتی که دشمن قادر به تخریب آن نیست. روی «فردو» تکیه می‌کنند، چون غیرقابل دسترسی است برای آنها؛ می‌گویند جایی که ما نمی‌توانیم به آن ضربه بزنیم، نباید داشته باشید!»، اما به موجب برجام نه تنها فعالیت غنی‌سازی اورانیوم در فردو که حتی هرگونه تحقیق و توسعه مربوط به غنی‌سازی اورانیوم در این مجتمع متوقف شد. تنها شش آبشار شامل ۱۰۴۴ ماشین IR۱ (قدیمی‌ترین نسل سانتریفیوژ‌های ایران) در فردو باقی ماند که از این تعداد چهار آبشار ساکن (بدون استفاده) و دو آبشار دیگر (۳۴۸ ماشین IR۱) بدون اورانیوم به چرخش ادامه می‌داد. با پذیرش این شرایط فعالیت‌های غنی‌سازی ایران در مجتمع نطنز منحصر شد که به سبب موقعیت جغرافیایی آسیب‌پذیری بالایی نسبت به فردو داشت. مجتمعی که پس از برجام دست کم دو بار هدف اقدامات خرابکارانه قرار گرفت و قسمت‌هایی از آن صدمه دید. ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ رهبر انقلاب در دیدار با کارکنان وزارت خارجه چهارچوبی که برای ارتباط دولتمردان ایران با مقامات آمریکایی تعیین و به آن‌ها ابلاغ شده بود را گوشزد کردند: «بنا شد مسئولان تا سطح وزارت خارجه تماس‌ها، نشست‌ها و مذاکراتی داشته باشند.» اگر تماس تلفنی غیرقابل توجیه حسن روحانی با باراک اوباما را که پیش از این سخنان در ۵ مهر ۱۳۹۲ صورت گرفته بود، نادیده بگیریم. دیدار محمدجواد ظریف با اوباما ۶ مهر ۱۳۹۴ در سازمان ملل مصداق مشخص دیگری از زیر پا گذاشتن خطوط قرمز مذاکرات بود. دیداری که اگرچه «اتفاقی» خوانده شد، اما قابل پیشگیری بود. یک هفته پس از تفاهم لوزان در ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ و مشخص شدن چهارچوب کلی توافق ایران با ۱+۵.
رهبر انقلاب باز هم به پرهیز از نظارت‌های فوق‌العاده توسط آژانس و ادامه تحقیق و توسعه هسته‌ای تذکر داده و درباره تحریم‌ها اضافه کردند: «تحریم‌ها به‌طور کامل و یکجا بایستی لغو بشود... تحریم‌ها بایستی در همان روز توافق به‌طور کامل لغو بشود.»، اما در توافق نهایی موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که به امضای وزیر خارجه ایران رسید این مورد نیز رعایت نشد. دست‌کم دو بار در یکی از اصلی‌ترین ضمایم برجام از لفظ «تعلیق» برای تحریم‌ها استفاده شد و طرف اروپایی و آمریکایی که متولی برداشتن تحریم‌ها بود با گنجاندن برخی لغات تفسیرپذیر در متن برجام این عبارات را به جای «لغو» به «توقف» و «تعلیق» تحریم ترجمه کرد. حتی برداشتن تحریم‌ها نیز به صورت «یکجا» صورت نگرفت و فواصل زمانی ۵ و ۸ ساله برای اروپا و آمریکا در نظر گرفته شد در حالی که ایران تمامی تعهدات خود را در روز اجرای توافق انجام داده بود. این مورد یعنی منوط شدن برداشتن تحریم‌ها به اجرای تعهدات ایران نیز یکی دیگر از خطوط قرمز زیر پا گذاشته شده توسط دولتمردان بود. با اوج‌گیری مذاکرات و نزدیک شدن به توافق نهایی رهبر انقلاب در ۲ تیر ۱۳۹۴ بار دیگر بر خطوط قرمز تعیین شده برای مذاکرات تأکید و تشریح کردند: «آن‌ها (غربی‌ها) اصرار دارند بر محدودیّت بلندمدّت؛ ما گفتیم ما محدودیّت ده سال و دوازده سال و مانند این‌ها را قبول نداریم؛ ده سال یک عمر است... محدودیّت را قبول کرده‌ایم، امّا تعداد سال‌های محدودیّت را گفته‌ایم ده سال و دوازده سال و این چیز‌هایی که این حضرات می‌گویند قبول نداریم.» با وجود این بیانات صریح، اما باز هم مذاکره‌کنندگان ایرانی نتوانستند خواسته‌های به حق جمهوری اسلامی ایران را در توافق نهایی عملیاتی کرده و محدودیت‌های متعدد ۱۰ ساله و ۱۵ ساله تحمیل شده از جانب طرف‌های غربی را پذیرفتند. در زمینه نظارت‌های غیرمتعارف آژانس آن‌ها حتی تن به محدودیت‌های ۲۰ ساله و ۲۵ ساله در متن توافق دادند. تیم مذاکرات ایران علی‌رغم همه تلاش‌هایش نتوانست بسیاری از خطوط قرمز اعلام شده توسط رهبر انقلاب را در توافق نهایی بگنجاند. اتفاق تلخی که بنا بر سخنان مقام معظم رهبری، محمدجواد ظریف نیز به آن معترف شد: «وزیر خارجه محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً]اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم.»
عدم حفظ خطوط قرمز نظام در فرآیند دستیابی به توافق برجام متأسفانه پس از آن نیز در فرآیند تصویب و اجرای برجام ادامه یافت. رهبر انقلاب ۲۹ مهر ۱۳۹۴ در نامه‌ای به رئیس‌جمهور برای اجرای برجام ۹ شرط معین کردند. سرنوشت این شروط ۹ گانه نیز چیزی بهتر از خطوط قرمز مذاکرات هسته‌ای نبود تا آنجا که رهبر انقلاب ۱ خرداد ۱۳۹۸ در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان فرمودند: «یکی از دوستان گفتند تصویب برجام را به رهبری نسبت داده‌اند؛ خب بله، امّا شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را می‌فهمید! آن نامه‌ای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این [توافق]تصویب می‌شود... بنابراین نه، برجام را به آن صورتی که عمل شد و محقّق شد، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بار‌ها هم به خود مسئولینِ این کار - به آقای رئیس‌جمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران- همین را گفته‌ایم و موارد زیادی را به آن‌ها تذکّر داده‌ایم.»
حالا پس از گذر از آن روز‌ها و خسارتی که به دلیل نادیده گرفتن خطوط قرمز نظام در معاهده برجام به ملت ایران تحمیل شد؛ «لغو همه تحریم‌ها و راستی‌آزمایی عملی آن» حرف قطعی امروز ایران برای بازگشت به برجام است. این بار واژه «لغو» تفسیرپذیر نخواهد بود و تحریم‌ها نیز شامل تحریم‌های دوران ترامپ و اوباما و اعم از تحریم‌های هسته‌ای و غیرهسته‌ای است. با این حال همچنان اظهارات متعارضی با «حرف قطعی» جمهوری اسلامی ایران از جانب برخی دولتمردان به گوش می‌رسد. ایده‌هایی نظیر «سیاست گام به گام» یا «همزمان» برای بازگشت به برجام و یا «راستی‌آزمایی سریع» به وضوح مغایر با خطوط قرمز اعلام شده است. دیگر فرصت آزمون و خطا و بازی با خطوط قرمز نیست، اما به نظر می‌رسد تیم مذاکراتی ایران توانایی اجرای بدون تنازل سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران را برای بازگشت به برجام ندارد. اتفاقی که با توجه به سابقه آن‌ها اصلا دور از ذهن نیست. در چنین شرایطی شاید بهتر باشد برای حفظ منافع ملت ایران و لغو واقعی همه تحریم‌ها طرحی تازه انداخت و پرونده هسته‌ای را مجددا به شورای عالی امنیت ملی بازگرداند. با این اقدام می‌توان امیدوار بود خرد جمعی و بهره‌گیری از نظرات کارشناسی جایگزین تعصب به مسیر خطای آزموده شده شود.

*********************************

روزنامه وطن امروز **

آب سرد فراموشی بر آتش انتقام آبسرد و تکرار طنز تلخ نطنز/زهرا محسنی‌فر

تا وقتی از نگاه ما هر توافقی بهتر از عدم توافق است، تروریسم هسته‌ای نطنز هم مذاکرات برق‌آسای وین را از پریز نمی‌کشد. طنز تلخ روزگار این است که نتانیاهو هم دیگر می‌داند خرابکاری هسته‌ای، مذاکرات سازنده را خراب نمی‌کند. وقتی انتقام‌ها تلنبار شود، اتفاق‌های بد تکرار می‌شود. آن‌ها می‌زنند و برخی در دولت خود را به آن راه می‌زنند؟! این‌ها مثل آب خوردن از کنار انتقام آبسرد گذشتند تا امروز خرابکاری‌های گاه‌و‌بیگاه، آب سردی باشد بر. قرار گرفتن در موضع پدافندی، اشرار عالم را بر ما مسلط می‌کند. نفوذ در گنبد آهنین مانع نفوذ در سایت هسته‌ای است. پاسخ نطنز را باید در دیمونا داد، نه وین. برای پاکسازی امنیتی ایران باید خانه عنکبوت را تکاند. برای قطع نفوذ مویرگی باید شاهرگ غده سرطانی را زد؛ این زبانی است که غرب وحشی می‌فهمد.  
۸ سال است معیشت مردم گروگان سیاهچال مذاکره شده تا در «تله تنش» نیفتیم. وقتی سانتریفیوژ‌ها هوا می‌روند، یک خوش‌غیرت یقه‌دیپلماتی باید بگوید «بالمره تمام مذاکرات تا اطلاع ثانوی پر»! عجله برای احیای برجام تا انتخابات ایران، کار شیطان بزرگ است و الا تا دیروز صبر استراتژیک بر بدعهدی‌های غرب سرلوحه دیپلماسی ما بود. ساختمان کلنگی برجام را می‌خواهند بکوبند و از نو بسازند، آجر به آجر، گام به گام. تعهدات خود را که سفید امضا در وجه قاتل به ترامپ شرخر دادیم و رفت، اما چک توافق هسته‌ای با دموکرات‌های خرنشان هم پاس‌شدنی نیست. تا سایه گرگ‌و‌میش مذاکره از سر کشور دور نشود، کار ملت سلام و صلوات است. مردم را به توبه‌توبه انداخته‌اید تا شیطان بزرگ توبه کند؟ «سیاست قطعی» رهبری، اقتصاد را از قحطی نجات می‌دهد، نه خط‌خطی کاغذی بایدن. توقف غنی‌سازی در نطنز، امتیاز نقدی است که آمریکا پیش از توافق احتمالی وین گرفته است. رفع تحریم‌ها پیشکش، لکن طوری مذاکرات را ریل‌گذاری کنید که از نطنز فقط زمین سوخته به دولت بعدی نرسد. وقتی زیر سایه امن توافق هسته‌ای سانتریفیوژ‌ها از بین می‌روند، گلابی برجام تحفه نطنز می‌شود.  
عقل حکم می‌کند کار فردوسازی نطنز را به فردا نیندازیم. رو بازی کردن ما، غربی‌ها را پررو کرده است. فعالیت‌های زیرزمینی زیرساخت‌های هسته‌ای را حفظ می‌کند. چراغ دانشی را که احمدی‌روشن‌ها روشن کرده‌اند، با قطع برق خاموش نمی‌شود. شاهکار معماری هسته‌ای شهریاری‌ها با خرابکاری ویران نمی‌شود.
افتخارآفرینی فخری‌زاده‌ها در خودکفایی، با انفجار از بین نمی‌رود. عزت ملی را آن‌ها که خلوص دارند، غنی‌سازی کرده‌اند. دستاورد‌های هسته‌ای بادآورده نیست. خون‌ها داده‌ایم و خون دل‌ها خورده‌ایم. مادامی که شهادت ارث پدری آرمیتاهاست، صنعت اتمی نه یتیم می‌شود، نه عقیم.

*********************************

روزنامه خراسان**

تله انتخاباتی نتانیاهو/دکتر حامد رحیم پور

کمتر از ۹ ماه بعد از حادثه نخست در تاسیسات هسته‌ای نطنز و البته یک روز پس از اعلام راه‌اندازی دوباره «مرکز مونتاژ سانتریفیوژ‌های پیشرفته»، این تأسیسات  بازهم شاهد انفجاری خرابکارانه بود. اقدامی که  موجب قطع برق و از کارافتادن فعالیت سانتریفیوژ‌های آی آر ۱  شد. پس از این حمله گمانه‌زنی‌های بسیاری درباره میزان خسارت، علل، اهداف و تبعات این حادثه در سطح رسانه‌ها و فضای مجازی شد که اشاره به نکاتی ضروری است:
۱-تاکنون معمولا سرویس‌های مخفی رژیم صهیونیستی مانع از انتشار اخبار و جزئیات درخصوص انتساب عملیات‌های مخفی در رسانه‌های داخلی و محلی این رژیم می‌شدند و به گونه‌ای سانسور می‌کردند تا رسانه‌های اسرائیل از قول منابع غربی خبر‌ها را کار کنند، اما این بار در حادثه نطنز این سانسور اتفاق نیفتاد و همچنین از نتانیاهو تا بقیه، همه تلویحا به نقش اسرائیل اشاره کردند. دلیل این تفاوت تا قسمت زیادی به بحران داخلی حاکم بر سرزمین‌های اشغالی بر می‌گردد. اسرائیل در دو سال گذشته چهار انتخابات پارلمانی برگزار کرد که آخرین آن در مارس گذشته بود. این چهار انتخابات به دلیل این بود که پس از هر انتخابات هیچ جریانی موفق به کسب اکثریت مطلق ۶۱ کرسی پارلمان نشد. پس از دو انتخابات اول، کابینه اسرائیل تشکیل نشد و پس از انتخابات سوم نیز کابینه ائتلافی دو قطب مخالف انتخابات یعنی «بنیامین نتانیاهو» و «بنی گانتز» حتی شش ماه هم دوام نیاورد. اکنون در شرایطی نتانیاهو بار دیگر مامور به تشکیل کابینه شده که امکان رسیدن به ۶۱ کرسی به منظور تشکیل کابینه برای وی بسیار سخت است و مامور شدن نامزد دیگر یا انحلال مجدد پارلمان دور از انتظار نیست. در چنین شرایطی، بنیامین نتانیاهو بار دیگر به حوزه خارجی روی آورده است. نتانیاهو برای پیروزی در چهار انتخابات گذشته نیز تمرکز ویژه‌ای بر سیاست خارجی داشته که در انتخابات چهارم نیز طرح «معامله قرن» در کانون تبلیغات وی قرار داشت. اوصرفا بر دستاورد‌ها و جنبه‌های ایجابی سیاست خارجی نیز تمرکز نمی‌کند بلکه از ابعاد سلبی نیز بهره می‌گیرد. عمده تمرکز سلبی هم بر ایران هراسی و مقاومت هراسی قرار دارد. در این چارچوب، اسرائیل پیش از دو انتخابات اول در مارس و سپتامبر ۲۰۱۹ در چند نوبت علیه سوریه، حزب ا... لبنان و حشد الشعبی عراق حملاتی انجام داد. اکنون در شرایطی که نتانیاهو در تنگنای تشکیل کابینه قرار گرفته، خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای کشورمان  را هدف گرفته که حادثه نطنز در همین راستا قابل تحلیل  است. نتانیاهو با این اقدام و بزرگ نمایی کاریکاتوری آن  از یک سو تلاش دارد افکار عمومی را حتی موقتا از بن بست سیاسی و تنگنایی که خود وی برای تشکیل کابینه مواجه است، دور کند و از سوی دیگر بر مسیر مذاکراتی که اکنون در وین میان ایران و ۱+۴ جریان دارد، تاثیر بگذارد.
۲-بسیاری از رسانه‌های اسرائیلی پس از این حادثه مدعی توقف روند غنی سازی در ایران شدند، طبیعی است که اسرائیلی‌ها می‌خواهند کار خود را بزرگ‌تر از آن حدی که انجام داده اند؛ جلوه دهند، اما باید توجه داشت حتی دیروز روند غنی سازی در سایت نطنز در حال انجام بود اگرچه با  ظرفیت غنی سازی کمتری نسبت به قبل از حادثه تولید صورت می‌گیرد. همزمان غنی سازی در فردو  که در دل کوه است نیز  با شش آبشار و بیش از هزارو ۴۴ ماشین در حال انجام است. پس همان گونه که حملات و خرابکاری‌های گذشته نتوانست خللی در برنامه هسته‌ای ایران ایجاد کند اکنون با وعده مقام‌های کشور مبنی بر وارد چرخه کردن سانتریفیوژ‌های پیشرفته در نطنز و ساخت تونل‌های غیرقابل نفوذ در داخل کوه ها، انتظار می‌رود قدرت غنی سازی در این مرکز به مراتب افزایش یابد و درمدت زمان کوتاه‌تر وبا صرفه بیشتر ایران به مقاصد خود در غنی سازی اورانیوم برسد.
۳-بدیهی است ایران  در تله انتخاباتی نتانیاهو نخواهد افتاد و قطعا  در زمان و مکان مناسب بر اساس اصل دفاع مشروع طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل پاسخ این  اقدام رژیم صهیونیستی را  خواهد داد و روزی‌که خویشتنداری ایران در برابر آتش افروزی رژیم صهیونیستی به پایان برسد دیگر جبهه نبرد به زدن سایت هسته‌ای دیمونا محدود نخواهد شد و آن روز  این رژیم در آتشی که برافروخته خواهد سوخت. ضمن این که باید تدابیر امنیتی و حفاظتی از این تاسیسات را جدی‌تر کند.
۴- ایران باید بلافاصله در مجامع بین المللی  خطرات حمله به سایتی را که در آن مواد هسته‌ای زیر نظر آژانس غنی سازی می‌شود، پیگیری کند و مسئولیت عواقب وخیم این موضوع را متوجه کسانی اعلام کند که این ماجراجویی خطرناک را آغاز کرده ا ند. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که همواره ایران را زیر نظر داشته و حتی از طریق برخی تفاهم‌ها و به خصوص توافق نامه برجام، نظارت و بازرسی‌های مکرر و شبانه‌روزی از ایران داشته است، همواره به این اقدامات تروریستی توسط صهیونیست‌ها و آمریکا علیه تاسیسات هسته‌ای ایران مهر سکوت بر لب زده است. این در حالی است که این آژانس علاوه بر نقش «نظارت»، نقش «صیانت» و همکاری با سازمان‌های هسته‌ای کشور‌های عضو را بر عهده دارد. به نظر می‌رسد ضروری است که ایران اقدامات متناسب و مشخصی را علیه این سکوت  آژانس درنظر بگیرد.
 ۵-این حادثه تروریستی در زمانی انجام شد که وزیر دفاع آمریکا در تل آویو مهمان دولت اسرائیل بود. خیلی بعید است که اسرائیلی‌ها وزیر دفاع آمریکا را از این اقدام جنایتکارانه خود مطلع نکرده باشند. مسئولیت دولت بایدن در این زمینه غیر قابل چشم پوشی است چرا که شواهد و قراین بسیاری اثبات می‌کند هیچ اقدام تروریستی از این جنس توسط صهیونیست‌ها وجود ندارد مگر این که پیش از آن هماهنگی مشخصی بین آن‌ها و آمریکایی‌ها انجام شده باشد. ویروس استاکس نت، مشخصاً پروژه مشترکی بین آن‌ها و برخی دولت‌های تروریستی دیگر بود و غیر از آن در ترور دانشمندان و اقدامات تروریستی خرابکارانه دیگر هم شواهد، نشان‌دهنده هماهنگی و همکاری بین آمریکایی‌ها و صهیونیست‌هاست. درباره حمله اخیر به کشتی ساویز نیز  برخی رسانه‌های آمریکا گفتند اسرائیل قبل از انجام آن به پنتاگون اطلاع داده است. به هر حال، هر چند میان آمریکا و اسرائیل در شرایط کنونی در شیوه برخورد با ایران یک نوع اختلاف نظر مشهود است، اما بعید است که تل‌آویو صرفا در تضاد با دولت بایدن خواسته باشد این مسیر را جداگانه و صرفا برای به شکست کشاندن دیپلماسی آن در پیش گیرد. آمریکا باید بداند شراکت در ماجراجویی رژیم صهیونیستی می‌تواند عواقب بدی در پی داشته باشد.

*********************************

روزنامه ایران **

انتقام از دیپلماسی/دیاکو حسینی

رژیم صهیونیسـتی سال‌هاست که‌خـود‌را متعهد به عقب‌راندن برنامه‌های هســته‌ای ایران‌می‌داند‌و بار‌ها با ترور دانشمندان هسته‌ای و خرابکاری‌های متعدد در تأسیسات هسته‌ای کوشیده است که این تعهد را در عمل نیز نشان دهد. حمله اخیر به زیرساخت‌های برق‌رسانی سایت نطنز نه کسی را متعجب کرد و نه نسبت به نقش رژیم صهیونیستی در این حملات کسی را به تردید انداخت؛ بویژه آنکه این حمله در جریان نشست‌های کمیسیون مشترک برجام  و تقویت احتمال احیای کامل توافق انجام گرفته است. در پشت پرده این حمله سه سناریو را می‌توان در نظر گرفت. اول اینکه رژیم صهیونیستی  در ناامیدی از منصرف کردن امریکای بایدن از بازگشت به توافق هسته‌ای تصمیم گرفته به آنچه به‌طور مجعول خطر اتمی ایران می‌نامد، رسیدگی کند. از آنجایی که تمامی برنامه‌های اتمی ایران زیر نظر سختگیرانه‌ترین بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای قرار داشته و مطابق گزارش‌های بازرسان، ماهیت صلح‌آمیز آن‌ها مورد تأکید قرار گرفته، بعید است که رژیم صهیونیستی  نگرانی واقعی از انحراف این فعالیت‌ها داشته باشد. در سناریوی دوم، رژیم‌صهیونیستی  در هماهنگی با ایالات متحده به منظور تضعیف اهرم مذاکراتی ایران دست به این خرابکاری زده است.
امریکا می‌تواند دلایلی برای این حمایت ضمنی داشته باشد؛ از جمله برای اطمینان دادن به رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه به رغم احیای برجام آماده است دستان رژیم صهیونیستی را در مواقع ضروری برای عملیات‌های خرابکارانه باز بگذارد یا زمان طولانی‌تری برای مذاکرات بازگشت به برجام بخرد. هرچند این سناریو به هیچ وجه نامحتمل نیست، اما دولت امریکا باید می‌دانسته که این قبیل اقدامات ریسک بدبینی مضاعف ایران به امریکا را به همراه دارد و براحتی می‌تواند فضای ابتدایی مثبت در مذاکرات را مسموم کند. بعلاوه، امریکا بخوبی آگاهی دارد که دلیل واقعی محدود بودن فرصت دیپلماسی نه تنها مربوط به سطح غنی‌سازی ایران که تحت تأثیر بلندمدت از چنین حمله‌ای قرار نمی‌گیرد بلکه عمدتاً به‌خاطر دامنه بازرسی‌های آژانس از فعالیت‌های هسته‌ای است که در صورت تصمیم ایران به کاهش بیشتر تعهدات خود در معرض آسیب جدی قرار دارد. تا وقتی ایران از این اهرم فشار برخوردار باشد، فواید حمله اخیر کمتر از زیان‌های آن است. در سناریوی سوم، رژیم صهیونیستی روی پیش‌بینی‌پذیری فضای سیاسی در ایران حساب کرده و شاید می‌دانسته که چنین حمله‌ای می‌تواند با تحریک ایران، امید به پس کشیدن تهران از ادامه گفتگو‌ها را افزایش دهد. شاید رژیم صهیونیستی تلاش کرده که ناامیدی از هدایت دولت امریکا در مسیر مطلوب خود را با به چالش گرفتن شکیبایی ایران جبران کند. قبل از این نیز نشانه‌هایی از خرابکاری رژیم صهیونیستی در مسیر کشتی‌های ایرانی و رفتار‌های تحریک‌آمیزی نسبت به آنچه اهداف منسوب به ایران در سوریه نامیده شده، وجود داشته است. مسأله تنها این نیست که برجام یا بازگشت همه طرف‌ها به تعهدات در این توافق، ضربه هولناکی به ابر روایت رژیم صهیونیستی در جعل «تهدید فوری» ایران است بلکه رژیم صهیونیستی بابت تأثیرات احیای برجام بر تقویت تعامل و دیپلماسی نیز نگرانی‌هایی دارد. اعتقاد به دیپلماسی و گفتگو از جانب دولت‌های ایران، روایت کلان رژیم صهیونیستی از ایران را مخدوش می‌کند و تبلیغات ایران هراسانه را کمتر باورپذیر نشان می‌دهد. همین روایت راه را برای ایجاد اجماع بین‌المللی دشوار کرده و با کاهش اشتیاق دیگر کشور‌ها به مراودات سیاسی و اقتصادی با ایران، به انزوای بیشتر ایران و تقویت جایگاه رژیم صهیونیستی کمک می‌کند. اگر رهبران رژیم اسرائیل به چنین نتایجی رسیده باشند، می‌توان فهمید که چرا تا این حد از احیای برجام در آینده‌ای نزدیک و مهمتر از آن به‌کار افتادن دوباره دیپلماسی میان ایران و امریکا واهمه دارند. هرچند تلافی در زمان بموقع و مکانی متناسب می‌تواند هزینه‌های این قبیل اقدامات را برای رژیم صهیونیستی افزایش دهد، اما در کوتاه مدت هر نوع واکنش سیاسی که روند گفتگو‌ها را در چارچوب برجام مختل کند تنها به رژیم صهیونیستی کمک می‌کند که به هدف از پیش تعیین‌شده‌اش دست پیدا کند. در حال حاضر، تلاش چندجانبه برای احیای برجام و مستلزم آن رفع تحریم‌ها در صورتی که مقدور باشد، آخرین امید‌های رژیم صهیونیستی را به برجای ماندن تنش‌های منطقه‌ای حول برنامه‌های هسته‌ای ایران بر باد می‌دهد. اگر رژیم صهیونیستی در متقاعد کردن واشنگتن به پرهیز از احیای برجام شکست خورده، شکست دادن آن در تهران باید به مراتب آسان‌تر باشد.

*********************************

روزنامه شرق **

زمزمه‌های فیلترینگ کلاب‌هاوس/جاوید قربان اوغلی
زمزمه فیلترینگ شبکه اجتماعی «کلاب‌هاوس» در روز‌های گذشته از حد شایعه فراتر رفته و احتمال وقوع آن افزایش یافته است. رئیس سازمان تنظیم مقررات وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات با ارسال نامه‌ای خطاب به مدیرعامل سه اپراتور همراه اول، ایرانسل و مخابرات ایران تأکید کرده که طبق قانون، مأمور حراست و حفاظت از تبادل اطلاعات در شبکه‌های اطلاع‌رسانی است. در این نامه به اپراتور‌ها هشدار داده شده که در صورت «استمرار اختلال و با توجه به جمع‌آوری ادله فنی، گزارش رخداد جرم برای پیگیری قضائی به دادسرا ارائه و درخواست پیگرد قضائی آمران و عاملان این اختلال ثبت و پیگیری خواهد شد». هرچند روشن است در شرایطی که وزیر این وزارتخانه در معرض پیگرد قضائی قرار دارد، عاملان فیلترینگ برای هشدار معاون وی تره‌ای خرد نکرده و به این‌گونه هشدار‌ها وقعی نمی‌نهند. این اتفاق‌ها و اقدام‌های انجام‌شده در اعمال محدودیت و کنترل فضای مجازی در دو دهه گذشته، من را به یاد خاطره‌ای انداخت که ذکر آن را خالی از فایده نمی‌دانم. هشدار دولتمردی متعهد و روشنفکری تحصیل‌کرده به کسانی که فارغ یا بی‌خبر از مشکلات مردم، در گوشه‌ای دنج درباره اعمال محدودیت در زندگی اجتماعی مردمی گرفتار در ابتدایی‌ترین نیاز‌های خود تصمیم می‌گیرند؛ گویی وظیفه‌ای جز دامن‌زدن به چالشی دیگر و گذاشتن باری بر گرده کشور ندارند. ظاهرا و به قول معروف قرار است در این کشور هر‌کسی کار خودش را بکند. ۳۱ سال پیش و قبل از عزیمت به محل مأموریت در الجزایر، با زنده‌یاد دکتر حسن حبیبی، معاون‌اول رئیس‌جمهور ملاقات کردم. دکتر حبیبی سیاست‌مداری متفکر، روشنفکر و انسانی به‌شدت متواضع بود. به واسطه زندگی در فرانسه و تحصیل در آن کشور، الجزایر، مستعمره سابق فرانسه را به‌خوبی می‌شناخت، با خلقیات مردم این کشور آشنا بود و اطلاعات وسیع و ارزشمندی درباره مبارزات ضد‌استعماری جبهه آزادی‌بخش ملی الجزایر و رهبران آن داشت. راهنمایی‌های آن مرد بزرگ برای من در آستانه مأموریتی دشوار و در اوج بحران داخلی آن کشور، بسیار مفید و ارزشمند بود. نمی‌دانم چطور شد که دکتر حبیبی سخن را از روشنفکران کافه‌نشین الجزایر، فرانتس فانون و همراهی و حمایت از مبارزات آزادی‌بخش مردم این کشور، یکباره به داخل کشاند و با آهی که از درون نگران از آینده انقلاب و کشور حکایت داشت، گفت: «امروز استفاده از ویدئو را برای مردم قدغن کرده‌ایم، اما من روزی را در آینده نه‌چندان دور می‌بینم که هر‌کس در درون خانه خود با یک ریموت‌کنترل کوچک و گیرنده‌ای که روی شیشه آپارتمان نصب شده، صد‌ها کانال تلویزیونی را مشاهده می‌کند و هیچ ابزاری قادر به کنترل آن نیست. امروز می‌توانیم واردات ویدئو را ممنوع کنیم، ولی در آن زمان که هیچ مرزی وجود ندارد چه کار خواهیم کرد؟». دغدغه‌ای که آن روز دکتر حبیبی داشت، امروز به منصه ظهور رسیده و توسعه خارق‌العاده فناور‌های نوین ارتباطات نه در گرو سال و ماه که مترتب بر روز، ساعت، دقیقه و ثانیه است.

اگر دغدغه تصمیم‌گیران «حفظ امنیت اخلاقی» جامعه از طریق کنترل فضای مجازی و دسترسی آسان مردم به کانال‌ها و سایت‌های مختلف است، اولا باید به این سؤال پاسخ داده شود که اعمال فیلترینگ درباره شبکه‌های متعدد دیگر از سوی شورای عالی فضای مجازی با بودجه‌ای که «نه تو دانی و نه من» از جیب همین مردم گرفتار در شش‌و‌بش زندگی و سفره‌هایی که هر روز کوچک‌تر می‌شود، چه نتایج مثبتی در راستای هدف‌گذاری در‌بر داشته است؟
کلاب‌هاوس، رسانه جدیدی که اخیرا حضور وزرای خارجه و فناوری اطلاعات در یکی از نشست‌های آن، جنجال‌آفرین شد و به‌ظاهر به همان دلیل در معرض فیلترینگ قرار گرفته، اولین رسانه در «تبادل آزاد اطلاعات» نیست و به یقین آخرین آن نیز نخواهد بود. به تعبیر شاعر «هر دم از این باغ بری می‌رسد، تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد»، در پرتو رشد شتابان فناوری‌های جدید و رقابت شرکت‌های بزرگ، هر روز نسخه‌ای جدید از رسانه‌های ارتباطات شنیداری و تصویری به بازار عرضه می‌شود و کار ما فعلا این شده که هم‌و‌غم خود را برای جلوگیری استفاده از آن از سوی مردم کشور بگذاریم.

خوشبختانه نگارنده به همان دلیلی که وزیر محترم خارجه در آن نشست گفت، فعلا به کلاب‌هاوس دسترسی ندارد و بنابراین دفاع از آن برای استفاده بدون فیلتر، اتهامی غیر‌موجه است. تردید نباید داشت که سرنوشت فیلترینگ رسانه‌هایی مانند تلگرام، فیس‌بوک و قس‌علیهذا از هم‌اکنون در انتظار اقدامی مشابه درباره این رسانه است. مضافا اینکه اگر دغدغه مسئولان همان چیزی است که پیش‌تر ذکر آن رفت، خوشبختانه این مفسده (البته به‌زعم آقایان دست‌اندرکار فیلتر) درباره رسانه اخیر مصداق ندارد. کلاب‌هاوس رسانه‌ای صرفا شنیداری است که مشارکت‌کنندگان و مخاطبان افرادی با اسم‌و‌رسم و عنوان شناخته‌شده هستند؛ اقشاری نوعا تحصیل‌کرده و در رده‌های بالای کنشگری اجتماعی که بیشترین دغدغه آن‌ها موضوعات فکری و سیاسی است. در همین راستا، اگر نگرانی آقایان از طرح این‌گونه مباحث در فضای مجازی از سوی مسئولان دولتی و فعالان مدنی و اعمال محدودیت برای کنترل آن است، راهکار همان نیست که درباره سایت‌های دیگر رفتند و نتیجه‌ای هم نگرفتند و فقط هزینه‌های دو طرف استفاده‌کننده و اعمال‌کنندگان فیلترینگ را افزایش داد؛ با این تفاوت که اولی مستقیما از جیب مردم هزینه شده و دومی غیرمستقیم و ظاهرا نامحسوس. دیدگاه «کنترل جامعه از توفان برخاسته از دستاورد‌های تکنولوژی فناوری اطلاعات» و ایمن‌سازی اخلاقیات مردم، بر اساس تجربیات چندین ساله گذشته، شکست خورده است. اگر بهترین راهکار معالجه «پیشگیری» است، حداقل این بار با شناخت درست بیماری (البته اگر مرضی در کار بوده و ناشی از تصورات نباشد) درصدد معالجه آن برآمده و راهی را برویم که دیگران رفته و نتیجه گرفته‌اند. به هزار و یک دلیل مصونیت از طریق اعمال محدودیت جواب نمی‌دهد؛ این را در چند دهه گذشته آزموده‌ایم. این سخن به آن معنا نیست که اگر نمی‌توانیم باید آن را به حال خود واگذاشت؛ به یقین باید آن را مدیریت کرد، ولی چگونه؟ سؤالی که باید آن را به اهل فن، استادان و تحصیل‌کردگان رشته‌های مربوط سپرد. مشکل زمانی بیشتر خود را می‌نمایاند که عده‌ای خود را مسئول ایمان دیگران می‌دانند و هر صدایی غیر از بانگ خود را خارج از دایره ایمان تلقی می‌کنند؛ اقدامی که به استناد نظرمتفکران بزرگ قدیم و جدید هیچ توجبه عقلانی بر آن مترتب نیست. سخن گران‌قدر زنده‌یاد دکتر حبیبی را آویزه گوش کنیم.

*********************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات