روزنامه کیهان **
غرق مصنوعی؛ مذاکرات و انتخابات/محمد ایمانی
یک نگرانی مهم غرب درباره ایران، انتخابات ریاستجمهوری است؛ اینکه ریل دولت با رای مردم تغییر کند و دولتی دارای اهتمام و باورمند به ظرفیتهای بزرگ ملت ایران، سکان اداره کشور را به دست بگیرد. این به معنای پایان وضعیت هشتساله «انفعال، معطلی و انتظار» است. دولتی جوان و باانگیزه، و دارای روحیه خودباوری ملی و اعتماد به نفس، بیتردید دست روی دست نخواهد گذاشت تا غربیها به هر نحو که خواستند در اجرای توافق موش بدوانند و او تماشاچی باشد. بلکه اصلا همه مسئولیتهای خود را بار وزارت خارجه و برجام نخواهد کرد و پاسخ هر مطالبه اقتصادی و اجتماعی را به برجام و وعده برداشتن تحریمها مشروط نخواهد کرد. تغییر ریل در انتخابات، همچنین میتواند به این معنا باشد که دولت جدید، چون خود را معطل و گروگان توافق یکطرفه نمیداند، پاسخگوی مردم میشود و حس نشاط و امید واقعی را که مقدمه هر حرکت ملی است، در کالبد جامعه میدمد.
پیشبینی چنین چشماندازی، آمریکا و غرب را که در طول این سالها به نُرمالیزاسیون رفتار طرف ایرانی امید بسته بودند و میتوانستند عهد بشکنند یا ضربه بزنند، در هراسی زایدالوصف فرو میبرد. باید راه تغییر و تحولی آنچنانی را که ایران را به تراز اقتدار انقلابی خود باز میگرداند، بست. اما چگونه؟ نگاه بسیط این بود که آمریکا بهراحتی به توافق برگردد و با احیای برجام، از این طریق به دوپینگ جریان غربگرا در انتخابات ایران همت گمارد. اما آنها گزینه متفاوتتری را در پیش گرفتند که دادن امتیاز موردی و موقتی -و چند برابر مطالبه کردن آن پس از انتخابات- بخشی از آن است. از نگاه غرب، تغییر ریل دولت در ایران، متوقف به نوع فهم افکار عمومی از توانمندی یا ناتوانی کشور است. اگر مردم به این ارزیابی رسیده باشند که ایران، قدرتمند است و ظرفیت قویتر و روئین تن شدن در برابر فشارها را دارد، آنگاه بر تغییر ریل اهتمام میکنند و جنبش ملی ذیل شعار «تغییر برای ایران قوی» شکل میگیرد. اما اگر بتوان ذهن مردم ایران را این گونه دستکاری کرد که «کشور شما، درمانده و بیچاره است»، در آن صورت، انفعال هشتساله توجیه میشود و گزینهای عاقلانه به نظر میآید.
از زاویه نگاه دشمن، باید شبانهروز به مردم ایران قبولاند که کشورشان درمانده است. از یک سو باید تولید رنج و محرومیت و مصدومیت نمود و از طرف دیگر، تصویرسازی کرد. کنارش هم گفت که اگر کوتاه میآمدید، گرفتار این رنجها نبودید! این فضاسازی، برنامهای برای سلب روحیه از یک ملت مستقل است. بردن او در شرایط حبسشدگی سخت (غرق مصنوعی)، به کمک عواملی در داخل که عرصه معیشت را سخت میکنند تا احساس ناتوانی بازتولید شود. این یک مهندسی عینی - ذهنی است که راه اجرای بازی «پلیس بد- پلیس خوب» را باز میکند.
تامین امنیت اقتصاد و معیشت مردم، متوقف به مدیریت مسئولانه است. اگر برخی مدیران که مسئول نگهبانی حریم اقتصاد هستند، کاربلد نباشند، بیمبالاتی کنند، یا در مقابل دستدرازی مماشات کنند، طبیعی است که ریسک دستکاری در اقتصاد و دستبرد به آن پایین میآید. در این صورت، مفسدان زالوصفت از یک طرف به زندگی مردم دستدرازی میکنند و تروریستهای اقتصادی سازمانیافته، از طرف دیگر؛ و چهبسا، چون منافع آنها با هم منطبق است، همپوشانی هم بکنند؛ چنانکه در چند سال اخیر، بلعیده شدن ۱۸ میلیارد دلار ارز حراجشده ظرف دو ماه و گسیل چند ده میلیارد دلار به استانبول و اربیل و دوبی و هرات را شاهد بودیم. همین طور است قاچاق سازمانیافته مایحتاج مردم، یا کمیابی مرغ و تخم مرغ و روغن و پوشک و گرانیهای آنچنانی.
قطعا در این «بازی- جنایت» با معیشت مردم، هم اتاق عملیات دشمن نقشآفرینی میکند، هم دلالان و مفسدان اقتصادی، و هم فضای رسانهای مسموم؛ اما آن متغیر اصلی که به عوامل دیگر ضریب میدهد، بلکه مجال اخلال را فراهم میسازد، «مدیریت اشرافی فشل، آلوده و نفوذزده» است. مدیریتی که گوشهای از مفاسد و آلودگیهای آن، در قالب نجومیبگیران سیریناپذیر و مدیران رانتخوار(ارز، کارخانهها، انحصارهای واردات و...) آشکار شد. چنین مدیریت ناکارآمد و پرهزینهای میل به تکثیر دارد. دستیار فلان دولتمرد ارشد، یا دختر و پسر و داماد بهمان وزیر و یا قوم و خویشهای سیاسی آنها را میبینید که بدون کمترین لیاقتی، نفوذ اداری پیدا کرده و فرصتهای اقتصادی ناب را به نیش کشیدهاند. کارخانههایی که به نام خصوصیسازی، توسط فلان عضو ارشد ستاد انتخاباتی، در قالب زد و بند اقتصادی یا سیاسی هبه شدهاند و سپس، همان امتیازگیرندگان، بخشی از اموال غارتی را در خدمت سرمایهگذاری سیاسی و رسانهای و هنری و اجتماعی قرار دادهاند که خروجی آن در انتخابات یا التهابات (فتنههای) سیاسی خودنمایی میکند. بدین ترتیب، موقعیتهای متعلق به بیتالمال به جای اینکه در خدمت رفع مشکلات مردم باشد و گرههای زندگی آنها را بگشاید، صرف ایجاد یگان سیاسی، اقتصادی و رسانهای میشود که دلش جای دیگری است. طیفی که اول، گروگان جاهطلبی، امتیازطلبی و زیادهخواهی خود میشوند، سپس به خاطر همین نقطه ضعف، توسط بیگانه مهاجم، گروگان گرفته میشوند. از اینجا به بعد است که انواع فشار را به ملت خود تحمیل میکنند. آنها هستند که به فشارهای دشمن ضریب میدهند و در زندگی ملتی عزتمند کارگر میشود.
کشور ما تا قبل از برجام، هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا بود و اکنون نیز با وجود سوءمدیریت اقتصادی، در رتبههای ۲۲ تا ۲۶ (بر اساس شاخصهای متفاوت) ارزیابی میشود. برجام و برجامیزاسیون، با اقتصاد ما چه کرد که دچار این پسرفت شد؟ مگر نه اینکه قبل از برجام در سالهای ۹۰ تا ۹۲ با وجود همه تحریمهای فلجکننده دولت اوباما، توانسته بودیم به رتبه هجدهم اقتصادی دست پیدا کنیم؟
چه شد که امروز بازگشت به همان شرایط اقتصادی پیشابرجام برای برخی دولتمردان تبدیل به آرزو شده و بعد از هشت سال خودرایی و سوءمدیریت، میگویند چند سال طول میکشد تا به وضعیت اقتصادی سال ۹۰ یا ۹۲ برگردیم؟! آیا غیر از این است که تمام فرصت هشتساله را با همین تعلیق و انتظار، و وعده این صد روز یا صد روز بعدی، تباه کردهاند؛ و حال آنکه میشد صرف اجرای دو برنامه چهارساله درونزا برای رونق اقتصادی کرد؟
دو ماه دیگر، زمان انتخابات در ایران است. غرب نه میخواهد از اخلاق مستکبرانه کوتاه بیاید و حق ملت ایران را به او بدهد و نه میخواهد مردم ایران به این نتیجه برسند که چاره خروج از گرفتاری هشت ساله، تغییر رویکرد دولت است. پس چه باید کرد؟ نخست اینکه باب مذاکره را گشوده نگه داشت. این کار، هم احتمال «گشایش از طریق رفع تحریمها» را سر پا نگه میدارد و هم به غرب این مجال را میدهد تا از طرفی که پذیرفته با وجود نقض حقوقش، باز هم مذاکره کند، امتیاز جدید مطالبه کند. اما این کافی نیست. مذاکره، به مفهوم میزی برای طلبکاری و دیکته کردن، و نه احترام متقابل و تعامل مشترک، برای غرب بسیار مهم است؛ و برای اینکه این میز برقرار بماند، باید طرفی که به این بازی یکطرفه و نامتوازن تن داده، در قدرت بماند. آیا باید به او امتیازی بزرگ در حد حقوق کشورش را داد؟ اینکه میشود مذاکره با یک دولت ملی و انقلابی وفادار به خطوط قرمز کشورش و در آن صورت باید بقیه طلبهایشان را هم داد و سرشکستگی پس از سالها گردنکشی را پذیرفت؟! آمریکا به چنین مسیری تن نمیدهد. راه جایگزین برای آمریکای مستکبر این است که شرایط به شکل اتاق بازجویی و غرق مصنوعی انگارهسازی شود. از یک طرف و تا نزدیکی انتخابات، سوء مدیریت به علاوه تروریسم اقتصادی سازمانیافته و سودجویی دلالان زالوصفت، تسمه از گرده مردم بکشد و از طرف دیگر، کسانی باشند که در این تنگنای رنج و فشار، نقش پلیس خوب یا واسطه دلسوز (!) را ایفا کنند و مثل یک سوپرمن وارد میدان شوند. کار ویژه واسطه (بازجوی خوب) چیست؟ از پلیسهای بد بخواهند کمی عقبتر بروند. سایه آنها که کناری رفت و فشار موقتا کم شد، امکان دستکاری در ذهن فراهم میشود: «تو الان میتوانستی راحت و آزاد باشی، خوب زندگی کنی، دسترسی داشته باشی. اصلا میخواهی برایت دسترسیهایی فراهم کنم؟ آب و غذای کافی نداشتهای؟ برایش آب و غذا بیاورید! جراحت داری و درد میکشی؟ پزشک و مُسکّن قوی بیاورید و...».
فشارهای تحریمی سال ۹۰ تا ۹۲ توسط دولت اوباما که پس از برجام، با فشارهای تحریمی آیسا و سیسادا ادامه یافت، و سپس، فشارهای تحریمی دولت ترامپ که تا امروز توسط دولت بایدن حفظ شده، یک هدف بیشتر نداشته است.
اینکه به واسطه بد کارکردی برخی مدیران در داخل و عملیات رسانهای شبانهروز، ملت ایران را به رنج بیندازد. بقبولاند که بیچاره و ناچار از تسلیم هستید. اما دست ملت ایران در همه این سالهای بیمهری برخی مدیران، بسته نبود. مدیران و کارآفرینان پرتلاشی هم بودند که محاصرهها را شجاعانه شکستند و «ما قدرتمندیم و میتوانیم» را چنان به نمایش گذاشتند که تحسین جهانی و ناله دشمن را برانگیخت. شهید سلیمانی و همرزمانش نشان دادند که حتی در مصاف نظامی نابرابر با دشمن، چگونه میتوان حماسهای پیروز را رقم زد و با وجود انبوه ترور شخصیتها، تبدیل به شخصیت محبوب و قهرمان ملی شد. شهید شهریاری و همسنگران گمنامش با خون خویش امضا کردند که میتوان حصار تحریمها را شکست و با درنوردیدن مرز فناوریهای فوقپیشرفته، سوخت بیست درصد غنیسازی شده را برای تولید رادیوداروها تولید کرد.
اگر طهرانیمقدمها، موشکهای قدرتمند نقطهزنی ساختند که توانست تور راداری و پدافندی پیشرفته آمریکا را بدرد و امنترین دژ منطقهایاش در عینالاسد را درهم بکوبد، یا هواپیمای جاسوسی فوقمدرن آنها را شکار کند، مجاهدان مسئولیتشناس دیگری بودند که پالایشگاه ستاره خلیجفارس را در اوج تحریمها برافراشتند، کشور نیازمند واردات بنزین (تحریم شده) را به صادرکننده بنزین تبدیل کردند و تحریم را دو بار زیر پا گذاشتند. اگر مدیریت اشرافیتزده، در بحبوحه مذاکرات به دروغ میگفت خزانه خالی است و دست کشور را حتی در چانه زنی و مذاکره میبست، مدیران غیوری بودند که خط قرمزهای اشرافیت سیاسی و اقتصادی را زیر پا گذاشتند، گریبان دانهدرشتها را گرفتند و با وجود جیغها و تهدیدها، آنها را پای محاکمه آوردند تا معلوم شود دهها هزار میلیارد تومان از سرمایهها و اموال و امکانات بیتالمال، در دوره تحریم دشمن، هزینه کامجویی اشرافیت بدمست شده است. در همین دو سال اخیر به همت دستگاه قضایی، دو هزار واحد تولیدی تعطیل، نیمهتعطیل و یا غارت شده، به چرخه اقتصاد کشور برگشت و شغل دهها هزار کارگری را احیا کرد که تقریبا امیدی به احیای معیشت خود نداشتند. این اتفاقات شیرین همگی در حالی رخ داد که برخی متولیان اصلی امور در دولت، اهتمام و همراهی نداشتند؛ بنابراین تصور این ادعا موجب تصدیق آن است که اگر اختیارات فراوان دولت در اختیار خدمتگزاران با انگیزه و شجاع و خطرپذیر و نامعادله به همزن قرار بگیرد، میتواند حصارهای خود ساخته را در هم بشکند و فشارهای خصمانه دشمن را بیرمق کند.
***************
روزنامه وطن امروز **
مجلس قدرت مذاکره را بازگرداند/دکتر عباس مقتدایی
مجلس یازدهم نشان داد در حفظ منافع ملت قاطعیت لازم را دارد؛ تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران، دستاوردی بود که به واسطه آن دست دولت مجددا پر شد و ملت ایران بر اساس این قانون، دارای قدرت بیشتری در اقدام راهبردی شده است.
ما اکنون از یک سو شاهد آن هستیم که این قانون دستاوردهای قابل توجهی برای ملت داشته است و هر روز بر دستاوردهای آن که حاصل دوراندیشی مجلس بود، اضافه میشود و از سوی دیگر شاهدیم که مماشات دولت با کشورهای غربی در حال تضعیف این قاطعیت برآمده از مصوبه مجلس است و توقع آن است که آقای روحانی به این روند کاهنده قدرت کشور خاتمه دهد.
ما در مصوبه مجلس تصویب کرده بودیم ایران از ۵ اسفند به اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی خاتمه دهد، چون تحریمها برداشته نشده است، اما عملا فرصتی که دولت به کشورهای بدعهد و آژانس داد، نشان از این داشت که بنا بر حراست از قانون مجلس را ندارد. البته مجلس نظارتهای خاص خود را دارد و بارها تأکید کرده عدم دقت دولت در اجرای مصوبه پذیرفته نیست؛ به دولت مستقیم و غیرمستقیم گفتهایم در مساله برجام رفتارهای گام به گام وجود ندارد، چون ما قبلا گامهای خود را برداشتهایم و به تعهدات خود نقداً عمل کرده و بدعهدی دشمن را در عمل دیدهایم. به همین دلیل، اینکه آمریکا اعلام کند من از برجام خارج میشوم و بعدا اعلام کند دوباره به برجام وارد میشوم، این نوعی امتیاز دادن به یک کشور بدعهد و بدرفتار است؛ بنابراین اینکه امروز غربیها اعلام کنند برای آزادسازی پول ایران مذاکره میکنیم یا آمریکاییها بگویند به کره اجازه میدهیم یک میلیارد از اموال شما را آزاد کند، «بدعهدی روی بدعهدی» است، زیرا بنا بر این بود که تحریمها لغو شود نه اینکه اموال و داراییهای ایران، آن هم به صورت قطرهچکانی آزاد شود و پذیرش این امر از سوی دولت و وزیر امور خارجه یعنی نادیده گرفتن عزت ملت ایران.
در هر صورت اقدامات کنونی دولت به نظر میرسد شائبههای تبلیغاتی و تأثیرگذاری بر انتخابات دارد تا رعایت تام و تمام منافع ملت ایران.
ما دیدیم در عمل بایدن و ترامپ تفاوتی ندارند و اتفاقا همین موضوع درباره آقای روحانی هم قابل مشاهده است، دکتر روحانی هم نشان داد تجربه را به عنوان یک موضوع مهم در نظر نمیگیرد. ما نباید از یک سوراخ ۲ بار گزیده شویم.
آمریکاییها تحریمها را متوقف نکردند، موانع پیش پای صادرات نفتی و غیرنفتی را برنداشتند و، چون اینچنین نکردند، ما نباید مجددا به بدعهدان فرصت دهیم یا به آنان اینگونه وانمود کنیم که هر چه شما انجام دهید، ما با شما همراه هستیم.
در هر صورت ایران تعهدات خود را انجام داده و بارها آژانس اجرای این تعهدات را تایید کرده است، بنابراین دولت نباید مانع اجرای مصوبه مجلس شود.
۵ خردادماه پایان توافق ۳ ماهه ایران با آژانس است و آقای روحانی نباید همانگونه که در ابتدای دولت تلاش کرد ۱۰۰ روزه اقداماتی را انجام دهد که بعدها مشخص شد شتابزده عمل کرده است، اکنون هم در ۱۰۰ روز مانده به پایان دولت، همان اشتباه قبلی را تکرار کند و از هول حلیم در دیگ بیفتد.
ماده ۷ قانون اقدام راهبردی، تکلیف را مشخص کرده؛ مجلس تصمیمگیرنده است و دولت باید به این نکته توجه کند که حتی رفع محدود تحریمها در تناقض با منافع کلان ملت ایران است. ما باید به فکر خاتمه تحریمها و لغو کامل آنها و صیانت از حقوق ملت باشیم.
با روش رفتاری دولت، عملا یک سال بعد از خروج آمریکا، در برجام ماندیم. اروپا با توجه به روحیهای که دولت فعلی ایران داشت، به تضمینهایی که داده بود، عمل نکرد و قانون مجلس پس از ۲ سال بدعهدی، به کمک دولت آمده است.
مجلس هیچگاه دریچه دیپلماسی را نبسته است، در عین حال عملا دست دولت را برای آنکه بتواند در مذاکرات برتری داشته باشد، باز کرد. به عنوان مثال مجددا غنیسازی ۲۰ درصد را احیا کرد، مجوز استفاده از سانتریفیوژها را داد و قدرت ایران را برای اقدامات راهبردی افزایش داد. حالا هم غنیسازی ۶۰ درصدی، اروپا و آمریکا را به دست و پا انداخته است. توقع آن است که مذاکرهکنندگان ایرانی در جلسات وین بیش از هر چیز به فکر صیانت از منافع ملت ایران باشند نه اینکه به فکر دلجویی باشند یا مطابق سلیقه غربیها عمل کنند. غربیها در عمل نشان دادهاند تضعیف ایران را برنامهریزی میکنند و خواهان تقویت شدن ایران و دستیابی ما به منافعمان نیستند.
***************
روزنامه خراسان**
ارتش؛ محبوب و مقتدر/کورش شجاعی
اگر کشوری توان تولید و حفاظت از استقلال و تمامیت ارضی و تامین امنیت خود را نداشته باشد، نه تنها قطعا نمیتواند امیدی به رشد و پیشرفت، تعالی و سرافرازی و آیندهای روشن در تولید علم، خود اتکایی، ایجاد رفاه و تولید ثروت و ... داشته باشد بلکه حتی در چنین کشوری نمیتوان به چرخیدن چرخ زندگی روزمره مردم و دستیابی به امکانات اولیه امیدوار بود و البته قطعه قطعه شدن، تجزیه و سلطه پذیری و زانو زدن در مقابل سلطه گران و کُرنش در مقابل زورگویان و «گدایی تامین امنیت» از دیگران سرنوشت دور از انتظاری نیست؛ و اگر امروز در ایران عزیز به رغم همه مشکلات اقتصادی و تورم و گرانی افسار گسیخته ناشی از کم تدبیری برخی مسئولان و تحریمهای ظالمانه در بسیاری از عرصهها از جمله تولید علم، تبدیل شدن به صادرکننده بسیاری از محصولات از جمله بنزین و انواع تولیدات پتروشیمی و ...، شاهد دستیابی به توفیقات قابل توجه در صنعت و کشاورزی، طراحی و ساخت عظیمترین سکوهای نفت و گاز و پیشرفتهای محیرالعقول در عرصههای گوناگون پزشکی و تجهیزات و صنایع دفاعی و ... هستیم، همه و همه محصول شکوفایی استعدادها و توان ایرانی در محیط «امن» ایران بزرگ است، امنیتی که حاصل تلاش، جان فدایی، ایثار و دلاورمردی غیورمردانی است که لباس مقدس سربازی دین و میهن را با افتخار به تن دارند و امنیت کم نظیر کشورمان آن هم در این منطقه خاص را به بهترین شکل تامین میکنند، در منطقهای که یکی از کشورهای همسایه، بزرگترین تولیدکننده تریاک و قاچاق مواد مخدر است و آن دیگری لانه تروریستهای خانگی و فراری و آن دیگری همچنان درگیر تامین امنیت خود و مبارزه با تروریستهای باقی مانده داعش و ... و تلاش شکسته بسته برای بیرون کردن نیروهای آمریکایی و ... و آن سوتر سعودیهای وهابی که مرکز نشر تفکر تکفیری و تروریستی و تربیت و صادرات تروریست هستند. آری در چنین منطقه و شرایطی دلاور مردان بی ادعایی که لباس ارتش و سپاه و مرزبانی و بسیج و نیروهای انتظامی و امنیتی را لباس غیرت و دفاع از دین و ناموس وطن میدانند، با پوشیدن این لباس عاشقانه مشغول خدمت و تامین و حفاظت از استقلال و امنیت و تمامیت ارضی وطن هستند. وطنی که استقلال مثال زدنی و کم نظیر و امنیت پایدار امروزش آسان به دست نیامده بلکه خونهای فراوانی از بهترین فرزندان این سامان بر زمین ریخته تا ایران، امروز امن و مستقل و سرافراز باشد، خون بیش از ۲۳۰ هزار شهید انقلاب و دفاع مقدس که بیش از ۴۵ هزار نفر از ایشان در قالب نیروهای وظیفه و کادر مفتخر به برتن داشتن لباسهای مقدس ارتش بوده اند.
ارتشی که استقلالش، کارآمدی و اقتدارش، مردمی بودن و ایمانش، آمادگی و نظم و انضباطش و عزت و اعتبار و محبوبیتش زبانزد است و خاص دوران دفاع مقدس نبود بلکه به خاطر پای کار و در کنار مردم بودنش همچون دیگر نیروها در حوادث گوناگون از جمله سیل و زلزله و ... این عزیزان همچنان و امروز نیز همچون دیگر حافظان استقلال و امنیت و تمامیت ارضی کشور و دیگر خدمتگزاران واقعی، محبوب اند و در دل مردم جای دارند. ارتشیان غیور، سرافراز و دلاورمردی که حتی در شرایط کرونا مانند بسیاری دیگر از نیروها، جوانمردانه در کنار مردم هستند و برای حفاظت از جان و سلامت مردم در کنار مدافعان سلامت فداکارانه و ایثارگرانه در میدان حاضرند. جمعه شب ۲۷ فروردین بود که خانم دکتر سوسن عزیزمحمدی، رئیس بیمارستان هاجر ارتش در برنامه «بدون تعارف» شبکه دو سیما وقتی از شهادت همسرش دکتر ابوالفضل محمدعلیزاده، جراح مغز و اعصاب بر اثر کرونا و حین خدمت سخن به میان آورد، از شهادت ۱۵ ارتشی در جریان مبارزه با کرونا خبر داد، خبری که دیگر بار از رشادت و ایثارگری و ایمان و اخلاص و تعهد فرزندان نیک نام و سرافراز ایران اسلامی حکایت میکند.ای ارتشیان وای همه خدمتگزاران و حافظان امنیت و استقلال و عزت کشور درود بی پایانتان باد.
***************
روزنامه ایران **
افزایش مبتلایان کرونا در سایه تقدیرگرایی/شهلا کاظمی پور
همکاری مردم با مسئولان و رعایت پروتکلهای بهداشتی در ماههای آخر سال گذشته باعث شده بود در اسفند ماه تنها چند شهر قرمز و نارنجی داشته باشیم و شهرهای دیگر در شرایط نسبتاً بهتری قرار داشتند. اما متأسفانه کاهش محدودیتها و حضور مردم خسته از قرنطینه در بازارهای شب عید و بعد از آن دورهمیها و مسافرتهای نوروزی باعث شد امروز با موج جدید بحران همهگیری کرونا در کشور مواجه شویم. به این معنا که بیشتر شهرها در شرایط قرمز و فراتر از آن قرار گرفتهاند. هرچند با کاهش محدودیتها این شرایط قابل پیشبینی بود، اما درشرایط فعلی بیتفاوتی مردم بر شدت بحران موجود دامن میزند. متأسفانه با وجود اعلام محدودیتها هنوز برخی از کسبه به فعالیت خود ادامه میدهند. در این شرایط نه تنها نظارت درستی بر رعایت محدودیتها وجود ندارد بلکه خود مردم هم نسبت به رعایت دستورالعملها بیتفاوت شدهاند. از آن بدتر اینکه برخی از پزشکان تحصیلکرده که فعالیتهای غیرضروری مانند عملهای زیبایی انجام میدهند و هرروزه بیماران بسیاری در مطب آنان بدون رعایت پروتکلها در کنار هم مینشینند نسبت به همکارانشان در بخش عفونی احساس مسئولیت نمیکنند. در حقیقت احساس مسئولیت نسبت به یکدیگر در جامعه کمرنگ شده است.
احساس مسئولیت و احترام باید در تک تک اعضای جامعه وجود داشته باشد بهطوری که آنها از بیم بیماری و انتقال آن به دیگران پروتکلهای بهداشتی را بیش از پیش رعایت کنند. موضوع دیگر بحث تقدیرگرایی است. متأسفانه هنوز تقدیرگرایی در جامعه وجود دارد وبرخی با این اعتقاد که هرچه قسمت باشد پیش خواهد آمد در جامعه تردد میکنند. این درحالی است که آنها باید بدانند که فقط خودشان در معرض بیماری قرار ندارند و با بیمارشدن بهعنوان یک ناقل بیماری را به چندین نفر دیگر منتقل خواهند کرد.
ارزش و منزلت انسان موضوع مهم دیگری است که تک تک افراد جامعه باید به آن توجه داشته باشند. مردم باید قدر خود را بدانند و برای خرید یا مسافرتهایی که میتوان به تأخیر انداخت جان خود را به خطر نیندازند. این آمبولانسهایی که شبها تا دیروقت از بیمارستانی به بیمارستان دیگر میروند تا برای مریضشان تخت خالی بیابند برای نجات جان یکی از مردم همین جامعه تلاش میکنند پس باید وخامت شرایط را جدی گرفت. البته برخی از بزرگترها نیز بیتقصیر نیستند. طولانی شدن قرنطینه و کاهش رفت و آمدها باعث خسته شدن و کسالت بسیاری از آنها شده بههمین دلیل است که میبینیم از فرزندانشان دعوت میکنند که به دیدنشان بروند. این درحالی است که هریک از فرزندان میتوانند ناقلین بیعلامت و تهدیدی برای سلامت و جان پدر یا مادر عزیز خود باشند. در نهایت باید بگویم که حتی در کشورهای توسعه یافته هم عملکرد مسئولان در مقابله با این بیماری زیر سؤال رفته است؛ بنابراین این خود مردم هستند که باید بیش از پیش به جان خود و خانواده خود اهمیت بدهند و پروتکلها را رعایت کنند.
***************
روزنامه شرق **
مذاکرات فرسایشی و قدرت/کیومرث اشتریان
نظریه بازیها این آموزه را دارد که در بحرانهای بینالمللی هرچه شمار بازیگران و گستره موضوعات مورد مناقشه بیشتر باشد، دستیابی به توافق سختتر و بلکه امکانناپذیر میشود. گفتگوهای برجامی ایران و شش قدرت جهانی از این سنخ است و براساس نظریه بازیها چشمانداز دستیابی به توافق بسیار مبهم است. هریک از این کشورها، خواستهها و مطالباتی دارند و سعی میکنند که از این نمد برای خود کلاهی به دست بیاورند. از سوی دیگر، عربستان و اسرائیل و دیگران در پی مداخلهاند و عملا دامنه این مناقشه فراتر از ایران و آمریکا رفته؛ بلکه عملا تبدیل به یک موضوع فرامنطقهای و شبهجهانی شده است. از حیث موضوع نیز آمریکا و اروپا در پی آناند که فراتر از مناقشه هستهای به قدرت موشکی ایران و مناقشه پایانناپذیر حقوق بشر بپردازند. نتیجه سخن ساده است؛ هر کشوری که در پی افزایش بازیگران و تکثر موضوعات باشد، عملا نمیخواهد این توافق به سرانجام برسد؛ بلکه در پی کشدارکردن موضوع است. در کشدارکردن موضوع هم که تقریبا همه کشورهای طرف ما منتفع میشوند؛ هریک به گونهای. از سوی دیگر، مطالعات فرهنگ سیاسی آمریکایی به ما نکته مهمی را نشان میدهد: به قول یکی از پژوهشگران این حوزه، فرهنگ سیاسی آمریکا چنان است که منظورش از همکاری بینالمللی این است که کشورها به پروژههای آمریکایی بپیوندند و با موضوعات مدنظر آنان همکاری کنند. اما این سخنان به معنای آن نیست که باید میز مذاکره را ترک کرد یا اینکه به مذاکرهکنندگان ایرانی ناسزا گفت. واقعیت این است که در وضعیت متناقضنمایی قرار گرفتهایم که بهسختی میتوانیم از فرصت احتمالی بهره لازم را ببریم. یک گزینه رادیکال این است که یکباره با آمریکا کنار بیاییم و به کلی عطای انرژی هستهای را به لقایش ببخشیم. این گزینه نهتنها از سوی ایران امکانپذیر نیست؛ بلکه به نظرم از سوی آمریکا و اروپا هم به معنای پایان مناقشه نیست؛ چراکه بلافاصله موضوع موشکها و سپس حضور منطقهای و حقوق بشر را پیش میکشند. عملا راه را خود بستهاند؛ نه اینکه ایران بسته باشد؛ چون در این مناقشه آمریکا، فرانسه، چین و حتی روسیه میلیاردها دلار از اعراب خلیج فارس سود بردهاند. اتحاد با ایران «موضوعیت استراتژیک» برای این کشورها ندارد؛ بلکه حفظ «وضعیت مناقشهای» برای اغلب و بلکه همه کشورهایی که نام بردیم، موضوعیت استراتژیک پیدا کرده است. فهم این نکته مهم است که عمق مسئله را برای ما آشکار میکند و استراتژی ما را در سیاست داخلی و خارجی تعیین میکند. ما در یک وضعیت تاریخی قرار گرفتهایم که فهم آن از سوی همه نیروهای مذهبی و ملی ضروری است؛ بنابراین نباید به این بسنده کرد که همه مقاصد خود را در گفتگوها دنبال کنیم که اساسا امکان ندارد؛ چون آنچنانکه گفته شد، تقریبا هر شش کشور برجامی هریک به درجاتی از طولانیشدن این موضوع بهره میبرند؛ بنابراین زمان به سود ما نیست و بلکه فرسایشی است. در هر صورت راهی بیبازگشت را آمدهایم. این راه با افزایش قدرت در همه ابعاد به سرانجام میرسد. از قدرت موشکی تا افزایش نفوذ منطقهای. از حیث داخلی نیز این مذاکرات نباید به انسجام داخلی ضربه بزند. درحالیکه همگی میدانند که راهی جز مذاکره کوتاهمدت نداریم و رهبری هم فرمودند که «ما بحثی در این زمینه نداریم.
ولی باید مراقبت شود که مذاکره فرسایشی نباشد». حیرتآور است که این مذاکرات به عاملی برای عدم انسجام و فرسایش داخلی تبدیل شده است و حیرتآورتر آن است که در درون نظام هم اقدامی جدی در راستای کاهش تفرقه نمیشود. این تفرقه در درازمدت بسیار آسیبزا است. از سویی شماری از نیروهای خدوم این کشور را از میدان به در میکند و از سوی دیگر افراطگری و جهالت را در مدیریت دامن میزند.
*********************************