صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۶:۳۰  ، 
کد خبر : ۳۳۰۰۵۵

یادداشت روزنامه‌ها 9 اردیبهشت ماه

روزنامه کیهان **

کدام دیپلماسی کدام میدان؟ /جعفر بلوری

دیپلماسی یا میدان؟ کدام یک بر دیگری اولویت دارد؟ این جدیدترین دو قطبی است که، قطبی‌سازان به راه انداخته‌اند تا شاید در این یکی دو ماهی که از عمرشان باقی است، افکار عمومی را بتوانند، اندکی منحرف سازند. این دو قطبی، یکی از آن نکاتی است که با انتشار فایل رسوایِ صوتی، بر سر زبان‌ها افتاده و هر طیف، بسته به ذائقه سیاسی و جناحی که دارد، مشغول تحلیل و دادن پاسخی به آن است. طیف سیاسی که در این ۸ سال سکان اداره کشور را در دست داشته‌اند، قائل به این هستند که، این دیپلماسی است که پیش برنده امور است و گاهی «میدان» (بخوانید قوه قهریه)، مثل یک دست‌انداز در برابر دیپلمات عمل کرده و جلوی پیشروی را می‌گیرد. مثلا آقای ظریف مثال «برجام» را می‌زند و می‌گوید، سردار سلیمانی به‌عنوان پیش برنده امورِ میدان، مانع از به نتیجه رسیدن دیپلماسی و در نتیجه برجام شد! او اما، پس از مواجه شدن با سیل عظیم انتقادها، بدون اینکه یک عذرخواهی ساده کند، سعی در توجیه اشتباهِ بد خود می‌کند و در حالی که به‌نظر می‌رسد، تحت فشار سنگین افکار عمومی، دوست ندارد سفر منطقه‌ای‌اش تمام شود! تلاش می‌کند خطای بزرگ خود را در سطح یک بحث نظری و علمی تقلیل دهد. در این‌باره گفتنی‌هایی هست:
۱- با نیم‌نگاهی به معادلات سیاسی حاکم بر روابط کشورها، کشوری را تصور کنید که، توان نظامی ندارد، یا مثلا توان علمی و یا اقتصادی آن بسیار ضعیف است. کشوری فقیر را تصور کنید که بدون کمک سازمان‌های بین‌المللی قادر به سیر کردن شکم مردمانش نیست. یا حتی ثروتمند که بدون حمایت‌های نظامی کشور‌های دیگر قادر به دفاع از مردم و ناموس و سرزمینش نیست. ژاپن، کره جنوبی، عربستان، بحرین، قطر، امارات و... نمونه‌هایی از این کشور‌های ثروتمند هستند که رشدی «نامتوازن» داشته بعضا حتی، دیپلماسی را خوب هم بلدند اما، بدون حمایت‌های سیاسی و نظامی آمریکا، شاید یک روز هم دوام نیاورند. چنین کشور‌هایی کجای معادلات سیاسی دنیا قرار می‌گیرند؟ مگر در علوم سیاسی نمی‌خوانیم که در معادلات سیاسی و روابط بین‌الملل، یا باید گرگ بود یا کنار یک گرگ بود؟! (گرگ کنایه از همان قوه قهریه یا یک قدرت است). نتیجه اینکه باید دو مولفه «میدان» و «دیپلماسی» را در کنار هم داشت تا به نتیجه مطلوب رسید. آقای ظریف گویا معتقدند، همان یک مولفه کافی است! کسانی که این دو مؤلفه را در کنار هم نداشته باشند، به نتیجه‌ای نمی‌رسند و در بهترین حالت از در دیپلماسی هم که وارد شوند، فقط دیکته می‌نویسند! دشمن دیکته می‌کند، آن‌ها هم می‌نویسند!
۲- دیروز مصاحبه‌ای از «هنری کیسینجر» منتشر شد. همین‌طور مصاحبه‌ای با بن‌سلمان، ولیعهد سعودی. کیسینجر در گفتگو با مدیرعامل یک شرکت انتشاراتی بزرگ آلمانی با نام «اکسل اشپرینگر»، وقتی به دلایل شکست شوروی از آمریکا اشاره می‌کرد، دو نکته مهم را یادآور شد. شوروی در دوران جنگ سرد، در دو حوزه نظامی و اقتصادی بسیار ضعیف‌تر از آمریکا بود و این دو مسئله در کنار مسائلی دیگر، باعث شکست شوروی شد. کیسینجر در ادامه به سراغ «چین» می‌رود و اینکه چرا دولت «بایدن» نباید با چنین کشوری، سرشاخ شود. به اعتقاد این دیپلمات پیر و کهنه‌کار، چین، هم در حوزه اقتصاد و هم در حوزه نظامی قدرتمند است. راه‌حل کیسینجر برای مقابله با چنین کشوری به اندازه کل مصاحبه او قابل توجه است. او می‌گوید یک راه‌حل وجود دارد و آن، «همزیستی با چین است». بله، وقتی کشوری مولفه‌های قدرت را در کنار هم نگه داشت و از ابزار‌هایی که داشت، به درستی استفاده کرد، آنجا دیپلماسی خوب جواب می‌دهد و قدیمی‌ترین و کارکشته‌ترین دیپلمات‌ها را هم به این نتیجه می‌رساند که، باید آن قدرت را به رسمیت شناخت و نمی‌توان با آن درگیر شد. اظهارات محمد بن‌سلمان در گفتگو با شبکه تلویزیونی العربیه نیز، در همین چارچوب قابل تحلیل است. او که تا یک‌سال پیش می‌گفت، باید جنگ را به خیابان‌های ایران کشاند، وقتی ضرب شست متحدان ایران در میادین جنگ به‌ویژه در مأرب را و همین‌طور، حملات دقیق موشکی و پهپادی الحوثی‌ها به مراکز حساس و نظامی و اقتصادی خود را دید، لحنش از حالت قهری و تهاجمی تغییر کرد به سمت دیپلماسی: «ایران کشوری همسایه است. امیدوارم روابط خوبی با آن داشته باشیم...». او تا پیش از این الحوثی‌ها را «شبه نظامیان مورد حمایت ایران» می‌خواند، اما این‌بار آن‌ها را با الفاظ «عرب» و «یمنی» مورد خطاب قرار داد. آیا چیزی غیر از آن پیشروی‌ها در میدان جنگ، باعث تغییر لحن او و چرخشش به سمت دیپلماسی شده است؟ این شاید جدیدترین مصداق خدمت میدان به دموکراسی بود!
۳- در ماجرای مذاکرات هسته‌ای دشمن، حین مذاکرات، قوه قهریه خود را به ظاهر هم که شده، وارد میدان کرده بود که اگر نکرده بود، مردم را از «سایه جنگ» نمی‌ترساندند. آن جمله معروفِ «همه گزینه‌ها روی میز است» که حین و پس از هر دور از مذاکرات گفته می‌شد، مگر کنایه از «گزینه نظامی» نبود؟ یا همین پروژه کثیف داعش، مگر همسو با مذاکرات هسته‌ای علیه ایران و متحدانش کلید نخورد؟ ما قهری‌تر و خشن‌تر از داعش هم داریم؟! اینکه کشوری حینِ مذاکره، امنیت و حیات خود را در معرض تهدید ببیند بهتر امتیاز می‌دهد یا نبیند؟! اصلا معنای «دیپلماسی قایق‌های توپدار» آیا چیزی جز «کار ویژه نیرو‌های مسلح در سیاست خارجی» است؟! هنوز غم‌انگیزترین قسمت ماجرا مانده. دولت و طیف سیاسی که خود را اصلاح‌طلب می‌داند، زیاد روی مذاکره مانور می‌دهد و این در حالی است که، به گواهِ برجام و وضعیت اقتصادی که در آنیم، تنها کاری را که بلد نیستند همین «مذاکره» و «دیپلماسی است». مذاکره یک فن است. یک تخصص است. مذاکره یعنی، یک چیز بده و یک چیز بگیر. در مذاکرات هسته‌ای که هنوز هم ادامه دارد! ما امتیاز‌های زیادی به‌صورت نقد دادیم. در عوض مشتی وعده نسیه گرفتیم که هنوز برای نقد شدنش، می‌دویم. این یعنی، این طیف تنها کاری را که بلد نیست، همین مذاکره است.
۴- تا لحظه تنظیم این یادداشت، دولتمردان بابت اظهارات سخیف ظریف درباره سردار سلیمانی، تا دلتان بخواهد آسمان ریسمان کرده و حاشیه رفته‌اند، اما عذرخواهی نکرده‌اند. مهم‌ترین مسئله درباره این رسوایی را به حاشیه رانده و دنبال افشاکننده می‌گردند در حالی که یافتن افشاکننده این فایلِ مثلا محرمانه، نه اولویت اول است و نه کار سختی است. آن‌ها به جای توضیح درباره تحلیل‌های کج و معوج سیاسی‌شان و اینکه، چرا در این ۸ سال خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته و باعث به‌وجود آمدن این همه خسارت شده‌اند، دنبال «دزد فایل صوتی» می‌گردند! در حالی که به قول حاج حسین، دزد در میان خودشان است!
۵- دیروز دوستی می‌گفت، هدف از این بازی‌های سیاسی که در آستانه انتخابات به راه انداخته‌اند، پیروزی در انتخابات بود. آن‌ها تصور می‌کردند با انداختن بار مسئولیت این همه ناکامی بر روی دوش سردار محبوب سلیمانی و سپاه می‌تواند، از حذف شدنشان از صحنه سیاسی جلوگیری کند اما، طبق معمولِ این ۸ سال، اشتباه تحلیل کردند و مهم‌ترین گزینه انتخاباتی‌شان را به میدان مین فرستادند. این دوست ادامه داد، سردار سلیمانی به کار سه دولت پایان داد: دولت اول داعش، دولت دوم ترامپ و دولت سوم همین جریان سیاسی!

**************

روزنامه وطن امروز **

مردم مرد میدان می‌خواهند/روح‌الله اژدری

در یک هفته گذشته ۲ موضوع نظر نگارنده را به خود مشغول کرده است؛ اول پخش گزارشی از صداوسیما بود که در آن مردم با دیدن تصویر سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی اشتیاق خود را برای رای دادن به چنین شخصی برای ریاست‌جمهوری نظام جمهوری اسلامی ابراز می‌داشتند. دوم درست بعد از آن گزارش، پخش فایل صوتی مصاحبه محمدجواد ظریف بود که در آن تلاش شده بود با تخریب شخصیت و عملکرد میدانی شهید سلیمانی، ناکامی‌های خود و دولت متبوعش را لاپوشانی کند. در پشت هر دو این موضوعات یک مساله مهم و حیاتی برای کشور نهفته است و آن مساله انتخاب مردم است. در گزارش اول این مردم هستند که می‌گویند ما رئیس‌جمهوری با ویژگی‌های شهید سلیمانی می‌خواهیم و در پشت پروژه پخش فایل صوتی ظریف جریانی می‌خواهد بگوید: مردم! مشکل شما، مایی که ۸ سال کشور را معطل دیپلماسی برجامی کردیم، اقتصاد را نابود کردیم و فرهنگ عمومی را با واژه آزادی به افتضاح کشاندیم، نیستیم. نگذاشتند مثل ۱۰۰ روز اول مشکلات را حل کنیم. آدرس هم می‌دهند درست به همان گزینه‌ای که مردم آرزو دارند شخصیتی، چون او رئیس‌جمهور کشور شود. آری مساله، مساله انتخاب مردم است. هدف از پروژه‌سازی‌های مکرر در آستانه انتخابات تاثیرگذاری بر انتخاب مردم است. زخم‌خوردگان از مکتب سلیمانی، روشنفکران لیبرال، تقی‌زاده‌های معمم، امریکنفیل‌های نفوذی در کشور و سلبریتی‌های بی‌سواد در آستانه انتخابات در فضای حقیقی و مجازی درصددند مردم را از یک انتخاب درست بازدارند. اما مردم در طول ۸ سال گذشته بخوبی تشخیص داده‌اند نتیجه عملکرد ۲ جریان انقلابی مقاومت‌محور و در میدان و غربگرای پشت میزنشین منفعل چه شده است. شهید سلیمانی و ظریف هر کدام نماد یک جریان سیاسی در کشورند. مرد میدان با تلاش شبانه‌روزی و حضور پرثمر میدانی در طول ۸ سال اخیر یاد نفوذ ۳۵۰۰ سال پیش ایران در کرانه‌های دریای مدیترانه را زنده کرد و نفوذ ژئوپلیتیک ایران را به‌رغم مانع‌تراشی‌های جریان غربگرا در غرب آسیا توسعه داده و زمینه بسیار مناسبی برای نفود ژئواقتصادی ایران در منطقه فراهم کرد. مرد میدان از تثبیت قدرت و نفوذ ژئوپلیتیک آمریکا در منطقه غرب آسیا بویژه در کشور‌های همسایه ایران از جمله در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و یمن که می‌توانست همچون دستی قوی بر گلوی ایران باشد، جلوگیری کرد به طوری که نتیجه آن عقده‌گشایی وحشیانه آن‌ها در ترور و به شهادت رساندن وی تجلی یافت. مرد میدان بزرگ‌ترین گروه تروریستی جهان یعنی داعش را با آن اندیشه تکفیری و ضدشیعی که تهدیدی بالفعل برای مردم شیعه ایران و منطقه محسوب می‌شد، از صفحه روزگار محو کرد. اما مدیریت پشت میزنشین با شعار دیپلماسی ۸ سال مذاکره کرد و نتیجه آن برجام بود که خود مذاکره‌کنندگان هم از بعضی عبارات دو پهلوی آن خبر نداشتند. قرار بود کل تحریم‌های غرب با اجرای برجام بالمره لغو شود که نشد. مدیریت منفعل و خسته می‌گفت آمریکا نمی‌تواند از برجام خارج شود که شد. علاوه بر تحریم‌های برجامی، بیش از ۱۵۰۰ تحریم بعد از برجام ضد ملت ایران اعمال شد. بعد از برجام نافرجام، آب خوردن مردم را خداوند حل کرد، اما دلار سر به فلک کشید. خودرو با سرعتی سرسام‌آور به قله قیمت‌ها فرار کرد. مرغ کمیاب شد. بازار بورس با تدبیر سیاه دولت چنان فرو ریخت که مردم یک‌شبه فقیر شدند. قیمت مسکن رویایی شد. مرد میدان هسته‌ای را ترور کردند. میدان هسته‌ای را که پشتوانه دیپلماسی محسوب می‌شود منفجر کردند. اما کارنابلد‌های پشت میزنشین هنوز امید به مسبب تحریم‌های ظالمانه یعنی مکارترین و خبیث‌ترین حاکمان جهان بسته‌اند. هنوز در آرزوی حل کردن ۱۰۰ روزه مشکلات کشور هستند. مردم با این مقایسه‌ها فهمیده‌اند که کدام تفکر و اندیشه چاره‌ساز و مشکل‌گشاست لذا به نظر نگارنده، این فحوای کلام ملت ایران است: «رئیس‌جمهوری با تفکر سلیمانیم آرزوست»، چرا که سلیمانی جامع نگر و اهل دیپلماسی در داخل کشور بود. جامع‌الاطراف بود. با جریان‌های مختلف فکری تعامل داشت، اما منافع هیچ جریانی را به منافع اسلام و منافع ملی ترجیح نمی‌داد. گروه‌گرا و عضو جریان خاص سیاسی نبود، اما بشدت انقلابی و اهل سیاست بود. مخلص بود، کار را برای خدا و خدمت به خلق می‌کرد نه برای تعریف و تمجید و ارضای نفسانیت متوهم. مرد میدان شجاعت بود و ترس برای او جز از خدا معنا نداشت. در سخت‌ترین و مشکل‌ترین صحنه‌های عملیاتی و میدانی چه در جنگ و چه غیرجنگ حاضر بود. نگاه او به مردم پدرانه بود، به جوانان باور عمیق داشت و با اتکا به جوانان در عرصه میدانی ماموریت مبارزه با آمریکا و داعش موفق شد. هم به آزادی معنوی و هم به عدالت برای مردم می‌اندیشید. در عین تلاش برای کمک به سیل و زلزله‌زدگان، از آن دختر کم‌حجاب هم دفاع می‌کرد. دلسوز مردم بود و در هر حادثه‌ای مثل سیل پلدختر، زلزله کرمانشاه و سیل خوزستان برای تسلای روحی و مادی مردم می‌کوشید. برخلاف مدیران اشرافی که با کفش، پای بر فرش زلزله‌زدگان می‌گذاشتند، ایشان برای مردم با لباس سرلشکری تا زانو در گل فرو می‌رفت. با مردم صمیمی بود. با تاکسی به خانه‌اش می‌رفت. دست مرد سیل‌زده خوزستانی را برای خروج از خانه‌اش می‌بوسید. تقوای او شهره آفاق بود، به طوری که دشمنان از او با عنوان «ژنرال پارسا» یاد کردند. ایشان ابتدا قدرت میدانی تولید می‌کرد و از آن در راستای پیشبرد دیپلماسی استفاده می‌کرد. سلیمانی از زیرک‌ترین افراد در فهم و به کار بردن دیپلماسی بود. تشکیل حشدالشعبی عراق و نیروی دفاع ملی سوریه از این نمونه‌هاست. او در تراز یک دیپلمات کارکشته و برجسته ظاهر شد. جذبه و جذابیتش از یک سو و تسلطش به آداب و فنون مذاکره در عرصه دیپلماسی از سوی دیگر به او قدرت تأثیرگذاری فوق‌العاده‌‍‌ای در این میدان داده بود. این ویژگی‌ها مکمل فرماندهی نظامی او بود. مرد میدان معتقد به مدیریت جهادی بود. نستوه و خستگی‌ناپذیر بود. شبانه‌روز در حال فعالیت و تلاش بود. خستگی را خسته کرده بود. از هیچ مشکلی نمی‌هراسید و هیچ‌گاه دچار رخوت و سستی و رکود نمی‌شد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خویش نمی‌اندیشید. کیش شخصیت نداشت. نه به فکر رنگ ریشش بود و نه از خواندن ترانه در وصف عبای شکلاتی‌اش خشنود می‌شد. به مال دنیا چشم نداشت. خانه‌اش ساده و به دور از مظاهر اشرافی بود. خانه‌اش را با تصاویر شهدا پرمعنویت کرده بود. تبارگرا نبود. به دامادش توصیه کرد برای اینکه دامادش شود از سپاه استعفا کند، تا خدای نکرده روزی از موقعیتش سوءاستفاده نکند. فرزندانش را در عین بزرگی و منش معنوی و صلاحیت عمومی مستخدم دولت نکرد. در مقابل دشمنان کشور کرنش نکرد. با آنان که دشمنان مردم هستند، پیاده‌روی دوستانه نکرد. از آنان نامه‌ای نپذیرفت. به اعتراف رایان کراکر نوشته‌ای برای‌شان به عنوان سند به جا نگذاشت. نگاه نافذش مظهر اقتدار ایران بود. هیچ توصیه‌ای نپذیرفت و هیچ تقاضایی برای خود و خانواده‌اش نداشت، اما برای خانواده شهدا همیشه پیش‌قدم بود. فرزندان شهدای مدافع حرم را همچون فرزندان خود می‌دانست. با احساس آن‌ها همراه می‌شد. بالاتر از همه ولایتمدار بود. نسبت خود را با ولایت تعریف می‌کرد. بالاترین شئون عاقبت بخیری را ولایتمداری می‌دانست. رمز موفقیت خود را اطاعت از ولایت مطلقه می‌دانست. او به تمام معنا سرباز ولایت بود. توصیه‌اش این بود که سربار ولایت نباشید.  
آری! این ویژگی‌ها بود که مردم را همچون خروش سیلی میلیونی و گریان پای تشییع پیکر مطهرش کشید و در غم فراقش به ماتم نشاند. امروز کشور یک شخصیتی با تفکر شهید سلیمانی نیاز دارد. مردم از دروغ و خالی‌بندی، ریاکاری، اشرافیت، تبارگرایی و تولید آقازادگی، قدرت‌پرستی و مقام‌دوستی، اختلاس و ارتشا، تبعیض‌های ناروا، فقر ناشی از سیاست‌های لیبرال، بی‌حیایی و بی‌عفتی، بیکاری و سرگردانی جوانان و سیاست‌های برون‌گرایانه التماسی خسته شده‌اند. نیازمند یک منجی اقتصادی و یک منجی فرهنگی و اجتماعی هستند. این گفتمان مردمی، نیازمند فردی با ویژگی‌های سردار شهید سلیمانی برای تحقق‌بخشی به خواسته خود است. کاندیدا‌های ریاست‌جمهوری باید بدانند این عرصه نیازمند یک مرد میدان واقعی است. اگر کسی خود را نزدیک به ویژگی‌های سردار سلیمانی نمی‌داند، زحمتی برای مردم نتراشد. مردم هم باید هشیار باشند تا در کوران هیاهوی انتخاباتی بدل را به جای طلا به آن‌ها نفروشند. رسانه‌های معاند، ضدانقلابیون فعال فضای مجازی، روشنفکران لیبرال و تقی‌زاده‌های معمم و مکلا در تلاش هستند با ترفند‌هایی مثل دوقطبی‌سازی، مردم را از یک انتخاب درست بازدارند.

*********************

روزنامه خراسان**

پشت پرده تغییر لحن بن سلمان/دکترحامد رحیم‌پور

پس از آغاز دور جدید مذاکرات برجامی ایران با ۱+۴ در وین، شاید بتوان مهم‌ترین رویداد سیاسی غرب آسیا را آغاز گفتگو‌ها بین ریاض و تهران در بغداد دانست. همزمان بن سلمان، ولیعهد سعودی که مدعی بود جنگ را به داخل ایران خواهد کشاند، در یک مصاحبه تفصیلی با شبکه العربیه با تغییر لحنی تامل برانگیز گفت: «ایران همسایه ماست، همه تلاش ما این است که روابط در سطح خوب و بالایی با ایران داشته باشیم؛ آرزو داریم که مشکلات حل و روابط مان با ایران خوب و مثبت شود.» ایران در پنج سال گذشته بار‌ها برای احیای روابط با عربستان اعلام آمادگی کرد، اما ریاض بر طبل تداوم تنش با ایران کوبید. اکنون با گذشت پنج سال وهمزمان با مذاکرات وین، براساس گزارش‌ها  ریاض و تهران در منطقه سبز بغداد برای احیای روابط سلسله گفتگو‌های خود را آغاز کرده اند و بن سلمان نیز در چرخشی آشکار از دوستی با ایران سخن می‌گوید. البته همزمانی مذاکرات تهران- ریاض  با مذاکرات وین هرچند ارتباط مستقیمی ندارد، اما بی‌ارتباط هم نیست. از آن جایی که  حصول نتیجه  در وین در توازن‌های منطقه‌ای موثر است، عربستان سعی دارد از این وادی عقب نماند، اما جدای از این مسئله این سوال مهم مطرح می‌شود که با گذشت پنج سال از قطع روابط، چرا ریاض اکنون به مذاکرات مستقیم و کاهش تنش با تهران روی آورده است؟ کدام عوامل بن سلمان را که روزگاری می‌خواست جنگ را به داخل ایران بکشاند، به پذیرش واقعیت‌ها و دراز کردن دست دوستی به سمت تهران سوق داده است؟ به نظر می‌رسد، نخستین دلیل در این خصوص را باید در سطح ساختار نظام بین‌الملل دانست. دولت سعودی پیش از این در سایه حضور ترامپ در کاخ سفید، قدرت مانور بیشتری در منطقه غرب آسیا داشت. این قدرت مانور سبب اشتباهات متعددی در سیاست خارجی عربستان شد که از جمله می‌توان به قطع روابط با ایران و قطر و جنگ علیه یمن اشاره کرد. در واقع، این سیاست‌های سعودی به حضور ترامپ در رأس قدرت آمریکا وابستگی داشت و با شکست او در انتخابات ریاست جمهوری و تغییر‌هایی که در سیاست خارجی واشنگتن مشاهده شد، دولت سعودی به ناچار نگاه واقع‌بینانه‌تری را درباره مسائل سیاست خارجی خود در پیش گرفته است. از سویی به نظرمی رسد با شکایت خانواده‌های قربانیان ۱۱ سپتامبر از دولت عربستان احتمالا فشار‌ها بر سعودی افزایش خواهد یافت. شکست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، تصمیم  دولت بایدن برای بازگرداندن آمریکا به برجام و همچنین توافق ۲۵ ساله ایران و چین حکایت از گشوده شدن صفحه جدیدی از معادلات قدرت در منطقه دارد که با خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان واحتمالا در آینده نزدیک از عراق وسوریه نشان دهنده پررنگ شدن نقش آفرینی ایران در منطقه خواهد بود.   پیشتر نیز اگرچه  عربستان برای ممانعت از به هم خوردن موازنه قدرت منطقه‌ای به نفع ایران به همکاری غیررسمی با اسرائیل روی آورد، اما رسمی نکردن این همکاری بیش از همه به این دلیل بود که ریاض می‌دانست روابط رسمی با اسرائیل به موقعیت این کشور در جهان اسلام ضربه می‌زند. اکنون گفتگو و احیای احتمالی روابط با ایران که سبب خشم مقامات اسرائیلی نیز شده است، می‌تواند در عمل به ضرر اسرائیل تمام شود  یا دست کم از سرعت گسترش روابط ریاض و تل‌آویو بکاهد. ضمن این که ریاض دراین رویکرد جدید مذاکرات با قطر و حتی ترکیه را هم کلید زده است. اما شاید بتوان دومین و مهم‌ترین دلیل چرخش ریاض را تحولات اخیر میدانی در جنگ بین سعودی و یمن دانست که ولیعهد جوان و پرادعا را رام کرده است. حالا او که روزگاری از پیروزی سه هفته‌ای در یمن دم می‌زد، سعی در دست یازیدن به دامان ایران برای حل بحران و بیرون آمدن از باتلاق یمن دارد. این را می‌شود از ادبیات نرم و بی‌سابقه «محمد بن‌سلمان» در قبال انصارا... یمن در مصاحبه اخیرش هم فهمید. ولیعهد سعودی با ادبیاتی که تاکنون سابقه نداشت، تلاش کرد از راه دیپلماسی وارد شود و گفت که «حوثی‌ها» خوی و منش یمنی و عربی دارند و امیدوار است تا پیش از اولویت قرار دادن هر چیزی، منافع خود و یمن را مد نظر قرار دهند. این ادبیات بن سلمان به رغم این که درون خود اتهام‌زنی همیشگی علیه جنبش انصارا... را دارد، اما با لحن شش سال گذشته وی متفاوت است، به طوری که وی همواره انصارا... را «شبه‌نظامیان وابسته به ایران» خطاب می‌کرد. درواقع شکست رویکرد تهاجمی عربستان در حمله به  یمن وافتادن عربستان در این باتلاق از دیگر دلایلی است که  سعودی‌ها را  وادار کرده است تا راه دوستی و  نزدیکی به تهران را انتخاب و سعی کنند از ظرفیت‌های ایران استفاده کنند تا از این باتلاق خارج شوند.   هم ایران و هم یمن بار‌ها تاکید کرده اند که  بمباران‌ها و عملیات نظامی سعودی و امارات باید در سراسر خاک یمن متوقف شود. پروژه تجزیه و ساخت پایگاه نظامی غیرقانونی برای اسرائیل در جزیره سقطری و سایر جزایر یمنی نزدیک باب المندب نیز باید متوقف شود. به هر حال هر کشوری اختیار خاک خود را دارد و هیچ کشور و طرفی حق ندارد خاک کشور مستقل دیگر را مورد هجوم قرار دهد و آن را تجزیه و به رژیم تروریستی صهیونیستی واگذار کند. انصارا... اکنون نماینده جریان مقاومت در این منطقه است و اگر  در عرصه  میدان نیز دو استان  مارب و تعز آزاد شوند،   سعودی‌ها چیزی در چنته ندارند که بر سر میز مذاکره بگذارند. افزون بر این، عربستان نیاز دارد دغدغه منطقه‌ای خودش درباره حمله به کشتی‌ها و پالایشگاه‌های نفتی را در این شرایط سخت کرونایی و مشکلات اقتصادی حل کند. دلیل مهم دیگر را باید در سطح داخلی عربستان و آشکار شدن تبعات سیاست خارجی پرتنش ریاض برای مقامات سعودی دانست. به نظرمی رسد مسائل داخلی عربستان و احتمال بروز جنگ قدرت در داخل این کشور به ویژه این که بن سلمان با پرونده هایی، چون قتل خاشقچی دست به گریبان است و دولت‌های آمریکا و انگلیس از برخی رقبای او، چون محمدبن نائف و احمدبن عبدالعزیز  حمایت می‌کنند، شرایطی را به وجود آورده است که خانواده سلمان و هوادارانش به این نتیجه رسیده اند با کاهش تنش‌های خارجی، مسائل داخلی را در اولویت قرار دهند. به هر روی، قطع روابط و تنش با ایران نه تنها موقعیت منطقه‌ای عربستان را بهبود نبخشید بلکه سبب هزینه‌های زیاد در سیاست خارجی و تضعیف جایگاه این کشور در غرب آسیا شد. در واقع، امروز «ایران هراسی» عربستان در منطقه غرب آسیا رنگ باخته و در عمل تبعات معکوسی برای خود ریاض در پی داشته است، تا جایی که شواهد حاکی است حتی نزدیک‌ترین متحد عربستان در سیاست‌های منطقه‌ای یعنی امارات نیز در عمل به کاهش تنش با ایران روی آورده است. با این حال باید اکنون دید که آیا مقام‌های عربستان حاضر به رفع اختلافات هستند یا فقط با چنین گفته‌ها و دیدار‌هایی در صدد تکرار ادعا‌های واهی علیه تهران هستند که هیچ نتیجه‌ای در برندارد، چنان چه تاکنون چنین ادعا‌هایی ثمره‌ای برای سعودی‌ها نداشته است.

********************

روزنامه ایران **

تلاش برای زمینگیر کردن تنش‌زدایی/غلامرضا ظریفیان*

انتشار فایل صوتی مصاحبه اسفندماه آقای ظریف در روز‌های اخیر بخش عمده توجهات در فضای سیاسی را متوجه خود کرده. در این فضا سطح تنش در داخل کشور دچار تغییراتی شده که طبیعتاً تأثیرات بسیار جدی به دنبال خواهد داشت. در یک تحلیل کلی می‌توان گفت مجموعه نشانه‌ها و شواهد حول این موضوع نشان می‌دهد که هدف اصلی از انتشار این فایل صوتی، منحرف کردن مسیر منطقی تدبیر مسائل در برهه زمانی فعلی است. این مسائل را هم می‌شود به‌طور کلی در دو سرفصل کلی قرار داد؛ یکی مسأله دور جدید مذاکرات هسته‌ای در وین و دیگری تحولات ناظر به انتخابات ریاست جمهوری. اینکه در داخل کشور چه نیرو‌ها و افرادی با چه اهدافی اقدام به ارسال این فایل صوتی کرده‌اند معلوم نیست، اما از خط و ربط رسانه منتشر کننده آن می‌توان این‌گونه برداشت کرد که زمینگیر کردن مسیر تنش‌زدایی فعلی در حوزه هسته‌ای مرکز اصلی اهداف این کار قرار دارد. چه اینکه وابستگی این رسانه به عربستان سعودی و در ادامه مخالفت سرسختانه همیشگی سعودی‌ها با احیای برجام اظهر من‌الشمس است. بدیهی است این مجموعه نه تنها نظر مثبتی درباره مسائل ناظر به وحدت ملی ما ندارد، بلکه همواره در پی ایجاد تنش در این حوزه نیز بوده است. از سوابق افشا شده هم روشن گشته که فقط در یک فقره اقدام در دوران مذاکرات برجام، دخالت عربستان سعودی انجام توافق را حدود ۶ ماه به تأخیر انداخته است. حواشی فایل صوتی یاد شده و فضای تند ایجاد شده پس از آن در دو سطح مهم، دوقطبی‌هایی را در کشور تشدید کرده است؛ یکی سطح حاکمیتی و دیگری سطح اجتماعی. ایجاد دوقطبی کاذب دیپلماسی-میدان و باور کردن آن پیش از هر چیز در سطح حاکمیتی فرایند‌های تصمیم‌گیری ما را دچار اختلال جدی می‌کند و این بهترین فرصت برای گرفتن امتیاز توسط طرف‌های خارجی یا میدان گرفتن آن‌ها برای ضربه زدن به ما است.
در سطح دیگر بازتاب همین دوقطبی در سطح جامعه به شکل میدان دادن به یک رودررویی اجتماعی است که ما را از مسأله مهم وفاق ملی غافل می‌کند. چنین وضعیتی بهترین موقعیت برای تحمیل خواسته‌های طرف مقابل در مذاکرات وین به ما یا حتی به شکست کشاندن این روندی است که با نظر کلیت نظام آغاز شده است. جدای از این قطعاً ایجاد چنین فضایی ناظر به تحول انتخاباتی پیش روی کشور هم هست.
قطعاً خیلی‌ها به دنبال این هستند که رودر رویی‌های ناشی از این رقابت به سمت تنش و دوقطبی‌های پایدار بروند. به‌شکلی که پایان انتخابات تازه آغاز تشدید این فضای رویارویی باشد. چنین وضعیتی هم فارغ از اینکه در مذاکرات وین چه نتیجه‌ای حاصل شود یا اینکه چه کسی توسط مردم از صندوق رأی بیرون خواهد آمد، به طور مشخص موقعیتی است برای سوختن فرصت‌های کشورمان خصوصاً در رقابت با رقبای خارجی.
با این تفاسیر باید به اهداف انتشار این فایل صوتی و تبعات آن با دیده شک و تردید جدی نگریست. مضافاً اینکه اگر با رعایت انصاف به این گفتگو دقت کنیم، بجز برخی نقد‌ها و نظر‌های شخصی که قطعاً حق و شأن وزیر امور خارجه کشور است، رد و نشانی از برخی مطالب نادرستی که منتقدان به ایشان می‌دهند وجود ندارد. به عبارتی مشهود است که بسیاری از این قضاوت‌ها یک نوع بزرگنمایی است که به احتمال زیاد متأثر از دعوا‌های سیاسی رخ می‌دهد. اتفاقی که شاید بتواند زمینه برخی توفیق‌های جناحی و انتخاباتی باشد، اما قطعاً ضربه به منافع ملی از طریق تضعیف کارگزاران مستقر نظام است.

*عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین

***************

روزنامه شرق **

‌میدان و دیپلماسی/سیدمصطفی هاشمی‌طبا

انتشار فایل صوتی وزیر امور خارجه کشورمان به‌هرحال و به هر طریق امری پسندیده نیست، نه آنکه محتوای آن عجیب و غیرقابل توجیه باشد بلکه به این علت که چنین گفت‌وگویی برای بار اول از یک رسانه بیگانه و البته معاند پخش می‌شود و اینکه چگونه چنین فایل‌هایی که علی‌القاعده جنبه خصوصی و محرمانه دارد، بدون آنکه مردمانمان از آن مطلع باشند، به دست بیگانگان می‌رسد. در این میان هر گفته و هر سخنی که در مصاحبه‌های این‌چنینی باشد، بلافاصله مورد تعبیر و تفسیر و موضع‌گیری گروه‌ها قرار می‌گیرد و چه‌بسا در درک جملات آن نه‌تن‌ها اتفاق نظری وجود نداشته باشد، بلکه کاملا آن را متضاد درک کنند. ضمن آنکه هدف این نوشتار بررسی یکی از موارد بیان‌شده است، خاطرنشان می‌کند که حداقل در محیط سیاسی و متفکر کشور تقریبا همه موارد اشاره‌شده از سوی آقای ظریف، مطرح بوده و آنچه آقای ظریف گفته‌اند از قبل حداقل به‌صورت مجمل آگاهی داشته‌اند. مسئله‌ای که اینک به آن اشاره می‌شود، موضوع میدان و دیپلماسی است که بخش مهمی از سخنان آقای ظریف را تشکیل می‌دهد و به‌خاطر همین بخش گروهی در کشور به ایشان حمله می‌کنند که چرا این‌گونه گفته است. موضوع میدان و دیپلماسی مسئله‌ای جدید در دنیا نیست. کشور‌ها به‌صورت عمومی در دنیا با دیگر کشور‌ها ارتباطاتی دارند که به آن دیپلماسی می‌گویند و نمایندگان هر کشور در تلاش برای توجیه رفتار خودشان با دیگران همت می‌گمارند و صدالبته نوعی جاسوسی نانوشته در وظایف نمایندگان هر کشور در کشور‌های دیگر پذیرفته شده است و به‌همین‌دلیل محموله‌های دیپلماتیک از هر نوع بازرسی وارداتی معاف شناخته شده‌اند. امر دیپلماسی یک فعالیت وسیع و عمومی است؛ اما امر میدان نه یک فعالیت عمومی و نه وسیع است بلکه در تاریخ حیات کشور‌ها لحظاتی پیش می‌آید که باید در میدان نبرد‌ها حاضر باشند. لحظاتی که برای یک ملت و یک کشور تعیین‌کننده است و اگر آن لحظات از دست برود، حیات جامعه دچار مخاطره می‌شود. در اینجا میدان نقش تعیین‌کننده و اولویت‌دار را به خود می‌گیرد؛ یعنی هر آنچه در جامعه و کشور هست، برای سرافرازی در میدان به کار می‌آید و این جدا از مسئله سیاسی و حاکمیت نهاد یا گروه یا سازمان خاصی بر جامعه است. در دفاع مقدس اولویت همه‌چیز به جبهه و جنگ اختصاص یافت و حتی اولویت تغذیه مردم، پس از رفع نیاز‌های جبهه و جنگ قرار گرفت. آنچه وزیر امور خارجه گفته، موضوعی بدیهی است. دیپلماسی در خدمت میدان قرار گرفته و این هیچ ربطی به سپاه، ارتش و... ندارد، بلکه لحظات حضور در میدان تعیین‌کننده آینده است. آنچه میان ایشان و شهید سلیمانی گذشته (به نقل از ایشان) امری بسیار طبیعی است؛ یعنی به‌خدمت‌گرفتن دیپلماسی برای پیروزی در میدان. ایشان به‌صراحت گفته هر کاری که شهید سلیمانی از ایشان خواسته است، به انجام رسانده و تعبیر خرج‌کردن دیپلماسی برای میدان را به کار برده است. شاید اگر ایشان موضوع را به نحو دیگری مطرح می‌کرد و به‌طور ویژه وزارت خارجه را نهادی مستقل، خودرأی و توانمند مطرح می‌کرد، از لحاظ شخصیتی برای ایشان منزلت سیاسی فراهم می‌کرد، درحالی‌که در عین گفتن واقعیات، خدمات دیپلماسی را حسب نظر سردار سلیمانی برای پیروزی در میدان اختصاص و تعریف کرده بوده است.

شاید هر بیان دیگری در رابطه با میدان و دیپلماسی از ایشان قابل نقد و بررسی بیشتری بود، ولی آنچه ایشان گفته، حاکی از نزدیکی فکری و وحدت برای پیروزی میدان بوده است، هرچند به‌طور طبیعی ممکن است از لحاظ فردی چندان خوشایند مقامی، چون وزیر خارجه نباشد، اما درک عمومی کشور و منافع آینده کشور چنین تواضعی را می‌طلبد.
آن‌ها که می‌گویند به سردار اهانت شده و آن‌ها که می‌گویند سخنان ایشان به حاکمیت سپاه بر کشور دلالت دارد، هر دو در اشتباه هستند. آقای ظریف امری بدیهی و لزوم وحدت برای پیروزی در میدان را مطرح و به آن عمل کرده است، حال این پیروزی می‌خواهد به نام هرکس و هر نهادی ثبت شود.
 دیپلماسی امری گسترده و همیشگی است و البته در بسیاری موارد موجب سربلندی کشور، اما زمان برای دیپلماسی آن‌چنان که برای پیروزی در میدان حیاتی است، تعیین‌کننده نیست؛ بنابراین به گاه حضور در میدان این دیپلماسی است که حتی به قیمت فداشدن خود باید در خدمت میدان باشد و بیان ظریف وزیر خارجه هم اشاره به همین وحدت و همدلی دارد و حکایت از رعایت بدیهیات. بدیهیاتی که با کمال اسف در بسیاری از موارد رعایت نمی‌شود.
 کارگزاران حکومت و نظام اگر فقط بدیهیات را به نحو احسن رعایت کنند، در حقیقت امهات وظایف خود را به انجام رسانده‌اند.

*********************************

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات