روزنامه کیهان **
علی (ع) الگوی بزرگِ «مردان میدان»/عباس شمسعلی
۱۴۰۰ سال بعد از فقدان ظاهری و شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام، گویی انسان امروز در عصر حاضر بیش از هر زمانی به آن وجود نورانی و الگوی مجسم انسانیت نیاز دارد و نه تنها امروز بلکه تا دنیا دنیاست، انسان برای رسیدن به سعادت دست به دامان این آبروی خلقت خواهد بود.
سیره و مرام علی (ع) معنی زندگی راستین و سعادت است، اما علی (ع) نه تنها چاره کار و راه نجات همعصران خود (که البته قدرش نشناخته و حقش ادا نکردند) بلکه بیشتر از آن دوای دردها و پاسخ نیازها و گشاینده گرههای امروز دنیاست.
مگر نه اینکه بشریت امروز تشنه عدالت است، پس بهترین و کاملترین نمونه این مرهم و داروی نجاتبخش را کجا میتواند بیابد جز در کوی علی (ع)؟
انسان امروز که برای زدودن غبار و زنگار فطرت به بازیچه گرفته شده توسط شیاطین جنی و انسی، دنبال کورسویی از معنویت، گرفتار گندمنمایان جوفروش در مکتبها و حلقههای عرفان کاذب و انحرافی شده است را چه نسیم روحنوازی جز معنویت و ایمان بیانتهای علی (ع) که خدای بندگی و معنویت است میتواند به ساحل آرامش برساند؟
در عصری که اخلاقیات و ارزشهای انسانی نیز از گزند تحریف و انحراف مصون نمانده است، کدام الگو برتر و نجاتبخشتر از تجسم عینی اخلاق یعنی علی (ع) میتواند باشد که هر رفتار او درس اخلاق و انسانیت است؟
در دنیای امروز که تجاوز به حقوق مظلومان و ارزش پیدا کردن زور بهجای حق، باعث جولان روزافزون سردمداران بیمنطق دنیا و جرأت یافتن آنها در تداوم ظلم و تعدی بیشتر شده است، آیا میتوان راهی جز حقطلبی و ایستادگی در پای حق و دفاع از مظلوم که علی (ع) سردمدار و پرچمدار آن است را برای مبارزه با ظلم و جور تصور کرد؟
در روزگاری که در عالم با سرعتی شگرف روز به روز فاصله فقیر و غنی افزایش یافته و بسیاری از انسانها و ملتها در نتیجه سیاستهای پرادعا، اما ویرانگر مکاتب اقتصادی مادی و به دور از معنویت که تبلیغ سعادت کردند، اما فقر و نابرابری به ارمغان آوردند از بسیاری امکانات و حقوق و سطوح اولیه زندگی محروم هستند، چه چیزی برای انسان امروز آموزندهتر است از به یاد آوردن اینکه فقر و نیاز مردم آرامش از وجود و خواب از چشم علی (ع) میربود و ایشان در مقام امامت امت و نفر اول دنیای گسترش یافته اسلام، عمر و مال و زندگی خود را در راه رفع احتیاجات نیازمندان و کمک به احیای زندگی کسانی که در پیچ و خمهای زندگی گرفتار شده بودند صرف میکرد؟ چنین الگوی بینظیری آیا نیاز امروز بشریت نیست؟
وقتی به خانه نورانی علی (ع) و حضرت زهرا (س) مینگریم و راه و روش همسرداری و فرزندپروری آن دو تربیتیافته محضر پیامبر خاتم (ص) را با آشفتگیهای امروز بشریت در کانون خانواده مقایسه میکنیم، دوای تمام دردها و گره سخت زندگی انسان امروزی را مییابیم. زندگی سراسر اخلاق و معنویت در خانه علی (ع) و زهرا (س) را میتوان صدها جلد کتاب کرد و مدعیان روانشناسی و محققان و مشاوران سبک زندگی در سراسر عالم را به پای درس آن نشاند تا بشریت بداند راه سعادت و شیرینی زندگی نه در امکانات مادی و سطح بالای زندگی بلکه در پیروی از الگوی ساکنان آسمانیترین خانه تاریخ است.
کاش انسان خسته از سیاست زدگی و دغلبازیهای رایج در دنیا که به نام و توجیه سیاست به خورد مردم داده میشود میدانست که اخلاقمدارانهترین سیاستها در زندگی علی (ع) و فرزندان طاهرینش قابل رویت و تلمذ است و اندکی از آن میتواند زندگی بشریت را از دام مسمومترین سیاستبازیها نجات دهد. اینکه وقتی در صفین هر بار که سپاه حضرت بر شریعه تسلط مییافت برخلاف منش معاویه آب را به روی دشمن نمیبست را چگونه میتوان در کتابهای علوم سیاسی امروز تفسیر کرد؟ چه زیبا امیرمومنان (ع) فرمود: «به خدا سوگند! معاویه از من سیاستمدارتر نیست، اما معاویه حیلهگر و جنایتکار است. اگر نیرنگ ناپسند نبود، من از زیرکترین افراد بودم، ولی هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر و انکار است.» (خطبه ۲۰۰ نهجالبلاغه)
کدام دانشکده معتبر یا استاد و دانشمند علم مدیریت در دنیا میتواند نسخهای به قوام و تکامل نامه حضرت به مالکاشتر و تشریح وترسیم نحوه صحیح حکومت بر مردم و مدیریت در اداره حوزه مسئولیت را عرضه کند؟ عهدنامهای که هنوز پس از ۱۴۰۰ سال بیشک راهگشای هر مسئول و مدیری در هر سطحی است.
به راستی انسان این عصر چه کم دارد که نتواند آن را در علی (ع) بیابد؟
البته همانطور که راه و روش علی (ع) و سبک الهی حکومتداری و منش ایشان در زمان حیات مبارک آن حضرت، خار چشم دنیاطلبان و ناپاکان آن عصر بود، در طول ۱۴ قرن اخیر نیز هر زمان که اندک مجالی برای به کرسی نشاندن این سبک بینظیر و عمل به شیوه حکومتداری علوی محیا شد، همان بندگان دنیا، رشد فرهنگ عدالت، معنویت، حق خواهی، دفاع از مظلوم در برابر ظالم و... را برنتافتند.
پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان و تشکیل حکومت بر اساس اسلام و سیره اهلبیت (ع)، اما فرصتی استثنایی و شاید بینظیر در طول تاریخ پس از صدر اسلام را برای به کرسی نشاندن راه و رسم و سیره علوی محیا کرد. هر چند از همان ابتدا تا امروز باز هم مخالفان سیره علوی که سردمداران ظلم و جور در عالم و زراندوزان به دور از انسانیت هستند هر آنچه توانستند برای ناکامیاین حکومت اسلامی به کار گرفتند، اما با نگاهی به بیش از چهار دهه تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی یک نکته غیرقابل کتمان وجود دارد و آن اینکه هر کجا با جدیت و ایستادگی نسخه و الگوی مدیریت و زندگی مبتنی بر مکتب علی (ع) فرصت ظهور و بروز پیدا کرده بزرگترین و بینظیرترین دستاوردها نصیب مردم و نظام شده است؛ از همان پیروزی نهضت اسلامی در سایه حق طلبی و مبارزه با ظلم و طاغوت تا پیروزی در جنگ تحمیلی علیرغم برتری ظاهری و عددی دشمن و خلق انبوهی از صحنههای رشادت و جانبازی که پیش از آن باید در داستانها و روایات صدر اسلام دنبال آنها میگشتیم، رشد و جهش بینظیر در عرصههای علمی، صنایع دفاعی و نظامی، خدمترسانی به محرومان، عقب راندن دشمن در زیادهخواهیها و سایر عرصهها نیز از دیگر دستاوردهای عمل به این مکتب است. اما هر کجا با غفلت و تن دادن به الگوهای نامأنوس و دیکته شده از سوی مکاتب مادی غرب از نسخه راستین خود دور شدهایم شاهد ناکامیها و عدم توفیقها بودهایم همچون دلخوش کردن به دشمن به امید گرهگشایی، فاصله گرفتن عدهای از مسئولان از سادهزیستی و گرایش یافتن به تجملات و زندگی بیگانه از آموزهها و ارزشهای مورد انتظار از یک مسئول در نظام اسلامی، غفلت و کمکاری برخی مسئولان از عمل به وظیفه و تعلل در مبارزه با ویژه خواریها یا حتی دامنزدن به آن، ارجح دانستن روابط و پیوندها به جای شایستهسالاری، بیتوجهی از کسانی که برای رسیدن به خواستهها و کسب ثروت هر آنچه با زندگی مردم میتوانند میکنند و... همه و همه ماحصل غفلت از مکتب علوی است.
اما علیرغم برخی موارد و مصادیق فاصله گرفتن از فرهنگ و مکتب علوی، باز هم جوانان این کشور بودند که پس از قرنها غبار از آینه شفاف و زلال این مکتب کنار زدند و زمینهترویج و گسترش آن به سایر کشورها و همراه نمودن جوانان آزاده در سطح منطقه و حتی جهان را فراهم نمایند تا نشان دهند بهترین راه تبلیغ وترویج این فرهنگ ناب، عمل و عینیت بخشیدن به آن است.
این روزها که سخن از «مرد میدان» زیاد گفته میشود، باید گفت که بزرگترین مردان میدانتربیت یافتگان مکتب علی (ع) هستند. به برکت انقلاب اسلامی و ترویج روحیه جهادی و ارزشی و با وجود بزرگ مردانی که با تاسی از «مرد مردان» علی (ع) عرصههای مختلف را تبدیل به «میدان» خدمت و ادای تکلیف کردهاند، باید گفت امروز «میدان» در فرهنگ انقلاب اسلامی تنها به عرصه و صحنه نظامی و رشادتهای مردان این عرصه محدود نشده است. بسیاری از کسانی که در دوران دفاع مقدس یا دفاع از حرم در عرصه جهاد و شهادت و دفاع از مظلوم وارد میدان شدند، در میدان کمک به محرومین هم حاضر بودند و در مواقع زیادی خود را وقف محرومیتزدایی از دور افتادهترین روستاها و اردوهای جهادی کرده بودند، از جهاد سازندگی دهه ۶۰ گرفته تا اردوهای جهادی جوانان امروزی.
از سوی دیگر، چه بسیار مردان میدانی که بیادعا عرصه مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن را برای مجاهدت برمیگزینند یا تلاش برای خودکفایی کشور و نظام اسلامی در عرصه اقتصادی و قطع وابستگیهای علمی را سرلوحه خود قرار میدهند. چه زیبا مردان میدانی همچون شهیدان سلیمانی، فخریزاده، شهریاری، علیمحمدی، احمدی روشن، کاظمی آشتیانی، بلباسی، ابراهیم هادی، حججی و... تا پای جان تلاش برای سربلندی نظام اسلامی را رها نکردند تا بگویند راه سعادت، حرکت در مسیر علی (ع) و تلاش برای دفاع از اسلام و مقابله با دشمنان در عرصه نظامی، اقتصادی، فرهنگی، محرومیتزدایی و... است. آن مسئول و مدیری که با وجود همه امکانات موجود، زندگی ساده و عمل به وظیفه را در پیش میگیرد هم مرد میدان مبارزه با نفس و شاگرد مکتب علوی است.
این فرهنگ علوی است که جوان افغانستانی را به جبهههای دفاع از ایران در برابر صدام یا دفاع از مردم عراق و سوریه در برابر داعش میکشاند. این مکتب علی (ع) است که جوان مسلمان ایرانی آوای مولای خود که فرمود «اگر یک مرد مسلمان از تأسف اینکه خلخال از پای دختر یهودی کشیده و جنایتهایی انجام دادهاند بمیرد، حق دارد» به یاد میآورد و جان خود را فدای نجات زنان و دختران مسلمان و ایزدی و مسیحی در عراق و سوریه میکند.
اشک چشم در سجاده عبادت و دست نوازش سردار شهید سلیمانی بر سر فرزندان شهدا و نمایش کوه عطوفت از کسی که حضورش در میدان لرزه بر اندام دشمن میانداخت هم تبلور مکتب علوی است.
اکنون که در آستانه انتخاباتی سرنوشتساز هستیم نباید از این تجربه گرانسنگ غافل شویم که راه پیشرفت و سعادت این کشور و رفع موانع، حرکت در مسیر مولایمان علی (ع) است نه دلخوش کردن به وعدههای پوچ کاخ سبز معاویه. پیشبرد اهداف متعالی نظام و انقلاب و جمهوری اسلامی جز با تبعیت از این الگوی بیهمتا ممکن نیست. برای به ثمر نشستن ارزشها و شعارهای انقلاب اسلامی باید کسانی در مصدر امور باشند که به این ارزشها اعتقاد عملی داشته باشند. نمیتوان از کسانی که در عرصههای داخلی و خارجی به جای پیروی از مکتب متعالی علوی و ایستادگی در برابر دشمن و احقاق حق چشم به الگوها و آموزههای بیثمر غربی داشته و به لبخند عمرو عاصها و توبه معاویهها دلخوش کردهاند انتظار نصرت و موفقیت در انجام مسئولیت داشت.
**************
روزنامه وطن امروز **
سلیمانی هویت ماست/حشمتالله قنبری
طى چند روز گذشته شبکههاى معاند رادیویى و تلویزیونى بویژه تلویزیون وابسته به وهابیت و آلسعود به طرز معنادارى مصاحبه طولانى آقاى دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه با آقاى سعید لیلاز را به اشکال مختلف منتشر و منطبق با خواستههاى خودشان تحلیل و در داخل کشور هم طبقات و صنوف مختلف در رابطه با علت انتشار این گفتگو اظهارنظر میکنند و تا اطلاع ثانوى هم این شرایط ادامه پیدا خواهد کرد.
اساس و هدف از این گفتگو نیز ثبت تاریخ شفاهى براى ضبط در سابقه دولتهای یازدهم و دوازدهم عنوان شده و دستگاه مسؤول این کار هم کلیدىترین بخش نرمافزارى دولت بوده است. من در ضرورت انجام چنین کارى اشکال وارد نمىکنم و نسبت به انتشار سخنان و مکنونات باطنى مهمترین عضو دولت هم نه تنها حساسیتى ندارم، بلکه انتشار آن را با وجود آثار زیانبارى که بر جا گذاشت، از الطاف خفیه الهى مىدانم و، چون شخصیت آقاى دکتر ظریف را بشخصه دوست دارم، چند جملهاى را برادرانه براى خود ایشان صحبت و یادآورى مىکنم تا در تاریخ هم ثبت شده باشد.
نکته ابتدایى و عمومى اول عرایضم این است که معمولا هر دولت و دستگاهى در پایان دوره خود گزارش عملکرد ارائه مىکند و براى تبیین و ترسیم حسن عمل، وسعت و عمق اقدامات دولتها نیازى به تاریخسازى نیست، چرا که بخشى از تاریخ دولتها همان عملکردهایى است که مردم کشور از مضار و منافع آن بهرهمند بودهاند و بر اساس آنها در رابطه با رئیس و اجزای دولت قضاوت و اظهارنظر مىکنند. تاریخسازى محصول بىعملى یا بد عملى است. هنگامی که در شرایط طبیعى، واقعه و رخداد و عملکردى قابل دفاع نباشد، فرافکنى و تحریف و ناقص گفتن حقایق براى آیندگان در دستور کار قرار مىگیرد. اما مطلب دوم این است که حضرت ایشان مفهوم جدیدی از دوگانه «دیپلماسی/ میدان» را در سپهر سیاست داخلى و بینالمللى ایران به تعریف کشیدند و فرمودند در ایران برخلاف آموزههای علوم سیاسی و روابط بینالملل، دیپلماسی در خدمت میدان قرار داده میشود و مرد میدان است که بر مقدرات کشور سایهافکن است و به طور مشخص سردار سپهبد حاجقاسم سلیمانى بود که بر همه چیز و همه کس احاطه داشت و دیپلماسی رسمى کشور دستگاه مظلوم و معصومی است که بلاگردان مرد میدان است. این دوگانهپنداری اشتباه، ریشه در عجلهکارى و تاریخناشناسی آقای وزیر دارد. اگر ایشان مثال معنادار مجرى برنامه در رابطه با ابوموسی اشعری و عمرو عاص را بدرستی تحلیل و درک میکرد، هرگز در زمین بازی مردان مونتاژگر تاریخ نمىدوید. مجرى محترم خواسته یا ناخواسته کلیدواژه خوبى را به آقاى وزیر امور خارجه تقدیم کرد ولى آقاى دکتر ظریف به هر علتى با سرعت و دستپاچگى از کنار آن عبور کرد، اما این بنده ناقابل جهت استحضار ملت بزرگ ایران چند جملهاى را در رابطه با خرافه نکبتآفرین حکمیت عمرو بن العاص السهمى و ابوموسى اشعرى عرض مىکنم. محکمترین مستندات تاریخى از عامه و امامیه شهادت مىدهند که در ماجراى نبرد صفین مرد میدان به خیمه فرماندهى معاویه رسیده بود و غائله و فتنه بنىامیه در شرف خاتمه بود که مردان سیاسىکار و در رأس آنها اشعث بن قیس در یک تبانى رسوا با مستکبران شام ورق را برگرداندند. على تنها ماند و مرد میدان با بغض در گلو و شمشیر برا ناچار شد تیغ را از سر معاویه بردارد و میدان را به مردان مذاکره بسپارد و سیاستمداران دین به دنیافروش بودند که با استفاده از جهل مردم، اراده خود را به امیرالمومنین تحمیل کردند؛ و هنگامی که خط سازش و پیروان مذاکره با معاویه اراده خود را تحمیل کردند، امیر جهان و سردار میدان تنها ماندند. شما مىدانید که براى آغاز فرآیند مذاکره، ابوموسى برگزیده على نبود، او نماینده اشعث بن قیس بود و دست و دل و عقل اشعث در اختیار معاویه بود. وقتى مذاکرات آغاز شد ابوموسی به هیچ کدام از توصیهها و رهنمودهای علی اعتنا نکرد و هماهنگ با عمرو عاص پیشنویس تفاهمنامه دومهالجندل را تدوین و امضا کرد؛ و حق مطلق و سیاستگذارى الهى و حکیمانه علی و امارت او بر مؤمنان با فتنه معاویه و فضاسازی جریان نفوذ (توسط اشعث بن قیس) نادیده گرفته و به خورد مردم داده شد و این هم از زشتیهای دنیاست که اراده اشعث بن قیس بر علی تحمیل شد. برادر ظریف عزیز باور کند که اگر میدان مذاکره و دیپلماسی دومه الجندل اسلامی و انقلابی بود و از کارکرد مطلوب برخوردار بود، سرنوشت تاریخ به گونه دیگرى رقم مىخورد؛ نه دلیلی برای قتل و شهادت مظلومانه مالک اشتر باقی میماند، نه حوادث اسفناک بعدی تحقق پیدا میکرد، البته تاریخ از سیمای ابوموسی و مالک اشتر پردهبرداری کرد و چهره کریه اشعث بن قیس و مظلومیت شگفتانگیز علی را به عنوان نقاط و نکات مهم تاریخ انسانیت به تصویر کشیده است.
خورشید عالمتاب قاسم سلیمانی و مالک اشتر نخعی قابل تخریب شدن نیست، اینها مدافع حرم بودند و دست و دل مدافع حرم همیشه به پای فیض علی بسته است. میدان، مزاحم دیپلماسى نیست، چون مرد میدان خود را طلبکار نمىداند. همه عمر را در میدان بود و مىبینیم از آن همه عزت و رشادت و عظمت، سهم دنیا از پیکر او تنها یک دست بریده بود!
سرداران بىادعاى میدان به دیپلماسى معنا مىبخشیدند و به مردان سیاست اعتبار مىدادند. همانطور که خودتان فرمودید همان وزیر خارجهاى که در ضیافت و جشن برجامى شما حاضر نشد، ساعتها دل خود را به قاسم سلیمانى داد و رئیسجمهورى که عدهاى براى جواب سلام او غش مىکنند، با همه وجود با منطق والاى مرد میدان هماهنگ شد. امروز مانند روز ننگین حکمیت ابوموسى نیست، تاریخ اسلام و ایران به برکت مردان میدان، سمت و سوى دیگرى پیدا کرده، على تنها نمىماند و ملت بزرگ ایران با تاریخسازى و قصهپردازى گرفتار غفلت نمىشود. علی بود و علی هست و علی خواهد ماند و در روزگار ما برای جعده و قطام و محمد بن اشعث زمینهای برای خلق کربلا وجود ندارد. امروز مالک و قاسم با همان ویژگیهایى که على فرموده است در همه میادین مجاهده حاضر و آماده جانفشانى هستند، قاسم هویت ما را ساخت و رفت و بر قلههاى بلند نشست و اکنون ناظر ما است. امیرالمومنین شناسنامه مالک را امضا کرده است:
ألا إنَّ مالِکَ بنَ الحارِثِ قَد قَضى نَحبَهُ، وأوفى بِعَهدِهِ، ولَقِیَ رَبَّهُ
بدانید که مالک بن حارث، روزگار خود را به پایان برد و به پیمان خویش وفا نمود و به دیدار پرورگارش شتافت
فَرَحِمَالله مالِکاً! لَو کانَ جَبَلاً لَکانَ فِنداً، ولَو کانَ حَجَراً لَکانَ صَلداً
خدا مالک را بیامرزد! اگر کوه مىبود، قله اى دست نیافتنى و دور و بلند مىنمود! و اگر سنگ مىبود، صخرهاى سخت مىنمود!
للهِ مالِکٌ! وما مالِکٌ! وهَل قامَتِ النِّساءُ عَن مِثلِ مالِک! وهَل مَوجودٌ کَمالِک!
آفرین بر مالک! مالک که بود؟! آیا زنان، مانند مالک را مىزایند؟! آیا در روزگار ما، چون مالک هست؟!
برادر ظریف عزیز ما! نزدیک به ۸ سال است مهتران این دولت محترم در محافل و مجالس مىفرمایند: اگر ما نبودیم قحطی تمام ایران را گرفته بود، اگر ما نبودیم ایران در بنبست هستهاى مىماند، اگر ما نبودیم وضع صد برابر بدتر از این بود، اگر ما نبودیم معلوم نبود چه بر سر ایران میآمد، اگر غیر از ما دولت دیگرى بود کل ایران را از دست میداد.
به تعبیر وجود نازنین خودتان چطور و چگونه باید عدم را اثبات کرد؟
با ذرهاى انصاف مىشود براحتى دریافت که براى تحقق وعدههاى دولت و رئیسجمهور، میدان دیپلماسى باز بود و هیچ مانعى وجود نداشت و فکر نمىکنم از زمان خشایارشا تا به امروز کسى مانند جنابعالى و همراهانتان با همتایانشان در اقصى نقاط این عالم مذاکره و خوش و بش کرده باشند و اکنون هم حاصل همه وعدهها و عملکردهاى دولتمردان عزیز ما در معرض قضاوت و در متن زندگى مردم جریان دارد. شما ادعا کردید با اعمال سیاست تنشزدایى احترام و عزت را به گذرنامه ایرانى بازمىگردانید، اما گذرنامه دیپلماتیک را هم از اعتبار انداختید و در دوران شما بود که نماینده ایران در سازمان ملل تروریست نامیده شد و از ورود او به نیویورک جلوگیرى کردند، دیپلماتهاى ایران را از هلند، آلمان و آلبانى اخراج کردند و بدتر از آن آلمانها دیپلمات ما را به بلژیک تحویل دادند و زشتتر از آن آلمان از سوخترسانى به هواپیماى شما خوددارى کرد و از همه قبیحتر در ماجراى فاجعه منا که نزدیک به ۶۰۰ زائر مظلوم ایرانى به شهادت رسیدند، سعودیها اجازه ملاقات به شخص شما را ندادند. این بىاحترامیها بىعزتى افزونترى را به ارمغان آورد. رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در فرازی از سخنان خود فرمودهاند به خاطر پرواز هواپیمایی جمهوری اسلامی به لبنان مورد مواخذه آمریکاییها و اروپاییها قرار گرفتهاند، ایشان هم در مقام دلجویی، از شخص رئیسجمهور و وزیر راه و مدیرعامل هما پیگیر این خطای استراتژیک مردان میدان شده و در نهایت مقصر هواپیماسوار شناخته شد و معلوم شد این جرم بزرگ متوجه عالیترین مرد میدان است.
من سوال میکنم آیا شما تعهدی سپرده بودید؟ آیا برای اینکه چه کسی از ناوگان حملونقل کشور خودش استفاده کند به آمریکاییها التزامی سپردهاید؟
آقایان تاریخنویس کشور را کجا بردهاید؟ و برنامههای بعدی شما چیست؟!
۴۰ و چند سال پیش انقلاب شده است و مردم ایران ننگ دستنشاندگی را از سیمای سیاست ایران پاک کردهاند، شما از چه میترسید؟
معلوم است که شما FATF و امثال اینها را برای چه میخواهید؛ خوب است کمی به سخنان اخیر اردشیر زاهدی گوش کنید شاید برایتان روحیهبخش باشد.
شما حق دارید از مرد میدان ناراحت باشید و ناراحت بمانید، اما حق ندارید با سیاسیکاری و از ترس و خوف از تهدیدهاى بىارزش نظام سلطه حیثیت کشور را به تاراج بگذارید.
شاخصترین دستاورد دولت و دستگاه دیپلماسى در سالیان اخیر همنشینى با همتایان آمریکایى و اروپایى و امضای برجام بود، برجامى که همه جا ادعا مى کنید سایه جنگ را از سر کشور برداشت، ما بالغ بر ۴۰ سال با این تهدیدها مواجه بودیم و به برکت مردان میدان دشمن جرأت هیچ عمل غلطى را پیدا نکرد.
برجام، چه برجامى بود؟!
در سایه برجام، شما مومنانه و با شتاب فراوان و موبهمو تعهدات هستهای دولت ایران را اجرا کردید و ٩٧ درصد اورانیوم غنى شده را که حاصل سالها تلاش دانشمندان کشور بود از کشور خارج کردید.٧٨ درصد کل سانتریفیوژهاى فعال را اوراق کردید، ماهیت رآکتور آب سنگین اراک را تغییر دادید و قلب رآکتور را خارج کرده و از کار انداختید. در قبال این همه هزینههاى سنگین، آژانس بینالمللى انرژى اتمى بیش از ۱۵ بار صداقت عملى شما را در قبال نظام سلطه تأیید کرد، اما در نقطه مقابل آمریکا و اروپا نه تنها به هیچ کدام از ۲۷ تعهد پذیرفته در برجام عمل نکردند، بلکه بر حجم و اندازه تحریمها افزودند و برادران دموکرات بالغ بر ٧٠٠ نوع و اعزه جمهوریخواه بالغ بر ٨٠٠ نوع تحریم را بر مردم ایران تحمیل کردند و قوانینی مانند آیسا و کاتسا معروف به مادر تحریمها و سیاهچاله تحریم علیه ملت مظلوم ایران وضع شد. در حالی که عمر دولت به انتها رسیده است، اما دستاوردهاى مهمى هم براى مردم و معیشت و اقتصاد مردم به جا مانده است که من چند نمونه از آنها را عرض مى کنم تا در ساختن تاریخ از قلم نیفتد. در سال ٩٢ قیمت هر متر مربع مسکن در تهران ۳ میلیون و ۸۹۹ هزارتومان بود و در سال ٩٩ حداقل ۲۳ میلیون و ۱۰۷ هزار تومان، در سال ٩٢ هر دلار ٢٩٠٠ تومان مىارزید و در سال ٩٩ به ۲۴ هزار تومان رسید، یورو ۳ هزار و ۹۴۰ تومان بود و بر کرسى ۳۱ هزار تومانى نشست، در سال ٩٢ قیمت پراید ۱۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بود و در سال ٩٩ به بهای ۱۲۰ میلیون تومان به فروش مىرسید، در سال ٩٢ یک قطعه سکه ۹۲۵ هزارتومان ارزش داشت و در سال ٩٩ به ۱۳ میلیون تومان رسید.
قیمت نان و گوشت و مرغ و تخممرغ هم که بماند.
اما بخش پایانى عرایضم را با زبان دیگرى تقدیم مىکنم. براى مرد میدان شدن خیلى چیزها لازم است؛ قلب بزرگ، دل شجاع، سر نترس، به سینه دشمن زدن، عشق بازى با تیر و ترکش، آشنا کردن رگ گردن با تیغ تکفیرى، پشت به دنیا و رو به قیامت حرکت کردن، خستگى روز و شبهاى بلند را در کنار شنى تانکها و روى خاک از تن به در کردن، بدنهاى قطعهقطعه شده را در آغوش کشیدن، از امام زمان جا نماندن و تسلیم محض ولایت بودن. غریبه بودن با میدان، مردان سیاست را به اشتباه محاسباتى مىاندازد. مرد میدان به درخواستهاى مقامات نظامى و امنیتى نظام سلطه بىاعتناست و مردان سیاست همنشینى با سیاستمداران مکار و غدار آمریکا را نشانه قوت و اقتدار مىدانند. دور ماندن و فاصله گرفتن مردان دیپلماسى از مردان میدان مولد اینگونه گلایهمندیها و قضاوتهاى غیرمنصفانه است. اگر مردان دیپلماسى از میدان و مرد میدان شناخت درستى داشتند و عظمت میدان را درک کرده بودند، هر کدامشان یک هوذه بن قیس و یک رکنآبادى و یک غضنفر در بیشه ولایت بودند. الحمدلله ما در دولت و وزارت امور خارجه از این سرداران و سروران میدان کم نداریم، اما مخاطب من آنهایى هستند که خودشان مىدانند و عرصه را براى مردان میدان تنگ کردهاند. مانند همه جاى دنیا حرمت مرد میدان را حفظ کنیم؛ همان کسى که اگر داعش، جبههالنصره، احرارالشام و بقیه گروههاى روسیاه تکفیرى را مهار نمىکرد، امروز ساختمان و محوطه وزارت امور خارجه بازار بردهفروشان دولت خرافى شام و عراق بود. مرد میدانی که شما با بىمهرى شخصیت بزرگش را دستاویز توجیه ناکارآمدیهاى دیپلماسى دولت کردید، مرد همه میدانهاى مبارزه با استکبار بود، هر جا ورود کرد اقدام و عملش از جنس معجزه بود، حاجقاسم همان مردى بود که شما با سینه ستبر گفتى نباید او را تهدید کرد و آن کسى که از تهدید نمى هراسد، تخریبشدنى هم نیست و بدانید که اگر قلب و اخلاص و شجاعت و خودافکندگى و خداباورى سردار سلیمانى در سینه مردان سیاست و دستگاه دیپلماسى کشور بود، امروز نیازى به این قبیل تاریخسازیهاى شفاهى نبود. ناگفته نماند که بعد از این ماجراها جناب آقاى دکتر ظریف در پیام توئیترى خود سخن عمیق و حکیمانهاى را مطرح کردند که بسیار قابل احترام و اعتناست. ایشان مرقوم فرموده بودند براى خدا و مردم کار کنید نه براى تاریخ. حالا که فرصت در اختیار شماست، براى خدا نگذارید با شما تاریخ تحریف شود.
*********************
روزنامه خراسان**
چرا امیرمومنان مظلوم بود؟ /کورش شجاعی
ماجرای مظلومیت امیرالمومنین علی بن ابی طالب، واقعیت بس تلخ و شگفت آور و تامل برانگیزی است که تا قیامت هرچه در این باب گفته و نوشته شود هنوز قابلیت بحث و بررسی و مداقه و البته درس آموزی و عبرت پذیری دارد چرا که ظلم بر علی (ع) این تنها مولود کعبه که خداوند علی اعلی به این نام، نامبردارش فرمود، فقط ظلم به یک نفر نبود بلکه ظلم در حق همه بشریت تا ابد بود و هست. آن چه برخی در حق مولای متقیان روا داشتند گرچه در عصبیت دوران جاهلیت، ریشه داشت، اما اوج ظلم و ستم و پایه گذاری انحراف، از تن ندادن به فرمان الهی ابلاغ شده توسط پیامبر اکرم در غدیرخم شکل گرفت و بنیان گذاشته شد. ظلم و انحرافی که آثار شوم آن هنوز و همچنان در جهان خصوصا دنیای اسلام ادامه دارد.
آخر چگونه میشود که فرزند ابوطالب این پرورش یافته دامان حضرت ختم المرسلین و اولین مرد گرونده به آیین پاک محمدی (ص) و اولین اقتداکننده به نماز پیامبر رحمت در کنار خدیجه کبری باشد و «لیلة المبیت» به وجود سراسر اخلاص و برکت او شکل بگیرد و در تاریخ ماندگار شود و همین علی (ع)، جزو معدود جانفدایان واقعی پیامبر خدا باشد از جمله در جنگ «اُحُد» که به گاه جدی شدن خطر همه جز او، از میدان گریختند و همچنین تنها کسی باشد که اعظم رُسُل ضربت او را در «یوم الخندق» افضل و برتر از عبادت جن و انس برشمرد، ولی عدهای برای بیعت گرفتن از او بر در خانه اش یورش برند و حرمت خانه فاطمه زهرا (س) دخت حضرت مصطفی را بشکنند، حرمت خانهای که به دستور نبی مکرم، تنها خانهای بود که «درش» به روی مسجد النبی باز نگاه داشته شد.
همان خانهای که ساکنانش علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) تنها همراهان تعیین شده پیامبر عظیم الشأن اسلام در جریان «مباهله» بودند و علی (ع) به عنوان «جان» و «نفس» پیامبر، فاطمه به عنوان مصداق «نساء» و حَسنین به عنوان مصادیق «ابناء» پیامبر حضور داشتند، در چنین شرایطی اگر تعرض به خانه علی (ع) و فاطمه (س)، شکستن حرمت اهل بیت پیامبر و ظلم بر علی (ع) نیست، پس چیست؟!
و اگر صبر و سکوت معنادار و پر از حکمت مولی الموحدین در جریان چنین واقعهای بس تلخ و حرمت شکنانه نشانه وسعت دید مولا و آینده نگری حضرتش و فداشدن به خاطر ماندگاری اصل اسلام و البته مورد ظلم قرار گرفتن علی (ع) این جانشین بر حق و بلافصل رسول خدا نیست پس نشانه چیست؟!
و آیا صف آرایی و نواختن طبل جنگ توسط اهل «جمل» در مقابل جانشین پیامبر (ص) که پس از ۲۵ سال خانه نشینی به اصرار مردم، عنان خلافت را به دست گرفت، ظلمی دیگر در حق علی (ع) و بلکه ظلم به اسلام و امت اسلام نیست؟!
و آیا لشکر آرایی معاویه این زاده «هند جگرخوار» و «ابوسفیان» که شام را مقر «سلطنت» خود قرار داد و به همراهی و مشاورت کسانی همچون عمر و عاص، همان «پیراهن خونی» را بهانه جنگ با امیرمومنان قرار داد و آتش «صفین» را برافروخت، ظلمی بزرگ در حق امت اسلام و علی (ع) همو که پیامبر عظیمالشأن بارها و بارها از جمله در حدیث «دار» و حدیث «منزلت» بر وصایت و جانشینی او تاکید فرمود، نبود؟!
همان صفینی که «خوارج» و «جنگ نهروان» از دل آن سربرآورد و این بار منافقین و «مارقین» بر پسرعم، داماد، برادر، جان و وصی و جانشین بر حق حضرت ختم المرسلین شمشیر کشیدند و آیا ظلمی بدتر از این که کسانی بلکه فرقه و جریانی انحرافی بر اثر جهالت و جمود و تحجر و سطحی نگری در عین این که به ظواهر اسلام عمل میکنند و عدهای شان حتی حافظ قرآن بودند، شمشیر کین بر فرق مبارک وجودی میآورند که «قرآن ناطق» است و انتخاب شده حضرت رب العالمین به جانشینی پیامبر اعظم در غدیرخم، شوی زهرای مرضیه آن منصوره دو عالم و پاره تن رسول است و پدر حسنین و زینبین، فاتح خیبر و باب مدینه علم نبوی، همو که نهج البلاغه اش «اَخالقرآن» است و باور و ایمانش به پروردگار آن چنان راسخ و مستحکم که خود میفرماید، اگر همه پردهها کنار رود ذرهای به ایمان علی اضافه نمیشود، نماینده منحرفین متنسک متحجر، شمشیر جهالت بر فرق مبارک عبد صالحی فرود آورد که خدای رب العالمین را نه از ترس جهنم و نه به طمع بهشت بلکه به خاطر سزاواری حضرتش به یگانگی پرستش میکرد، ظالمان به تاریخ و انسانیت و اسلام و امت اسلام محاسن، ولی و حجت خدا و امام بر حقی را به خون سرش خضاب کردند که اعلم و اتقی، ازهد و اعدل، اشجع و رحیم، بخشنده و سخی، یتیم نواز و کریم بود و در کنار پیامبر رحمت که «پدر امت» بود او نیز به مضمون فرمایش حضرت رسول همانند حضرتش و در کنار ایشان «اَب» و پدر امت بود. خوارج دنیا را از وجود ظاهری تجسم ایمان و خداباوری و مقسم «نار» و «جنت»، «ساقی کوثر» و عدالت مجسم محروم کردند، مبارک وجودی که در حدود چهار سال خلافت و حکومت و ۳۰ سال امامت بر حقش یادگاری بی بدیل از خود در جهان به جا گذاشت که هنوز و تا ابد همه آزادگان و باورمندان وخردمندان و عدالت طلبان جهان آرزوی تحقق عدالت علوی را دارند، یادگاری که امثال داعش و مربیان و پرورش دهندگان آنان به عنوان «اخلاف خوارج» در زمان حاضر با آن همه جنایت و خونریزی قصد به تاریخ سپردن آن را داشتند، اما به لطف و نصرت الهی و همت وایمان جبهه مقاومت این آرزو را به گور بردند و براساس وعده الهی، جلوه اَتّم حاکمیت و عدالت علوی و آن بزرگ یادگار امیرالمومنین با ظهور منجی عالم وجود حضرت مهدی موعود محقق خواهد شد و جهان طعم شیرین حاکمیت حق و عدالت را دیر یا زود خواهد چشید.
شب قدر، شب بیدارشدن و شب تقدیر و شب تمنای تعجیل ظهور حضرت صاحب الزمان (عج) و طلب تحقق حاکمیت عدل الهی در سراسر گیتی است. التماس دعا
********************
روزنامه ایران **
امیرالمؤمنین (ع) امام انسانیت/سید ابوالحسن نواب*
امام علی (ع) را باید «امام انسانیت» نامید. امامی که همّ اولش انســــان بود. برای او تنها انسان؛ بدوننژاد، رنگ و دین و ملیت مطــــــرح بود. وقتی مالک اشتر مأمور امیرالمؤمنین (ع) در مصـــــــر شـــــــد، امیرالمؤمنین (ع) به وی فرمودند: «ای مالک، مردمی که در مصر هستند، یا هم دین تو هستند یا همزاد تو در خلقت هستند.» یعنی حتی اگر مسلمان و همدین تو نباشند، انسان هستند؛ باید رعایت آنان را کرد. یا در جای دیگری فرمودند: «اگر از پای یک زن یهودی خلخال به ظلم و جنایت در بیاورند، انسان خوب است تا از این غصه بمیرد.» این سخنان نماد آن است که حضرت علی (ع) «امام عدالت» هستند. به همین دلیل بعد از ۱۴ قرن از شهادت ایشان بهترین کتاب درباره امام اول شیعیان را مسیحیها مینویسند. جورج جرداق، کتابی به نام «الامام علی صوتالعداله الانسانیه» مینویسد درباره اینکه امیرالمؤمنین، صدای عدالت انسانیت است. یعنی پس از ۱۴ قرن پاسداشت آن نگاه بلند و انسانی امیرالمؤمنین (ع) را حفظ کردهاند و امیرالمؤمنین امام بشریت است. از ابتدا تا انتهای نهجالبلاغه، فریاد امام علی (ع)، فریاد عدالت و حقطلبی و دفاع از حقوق انسانها است.
امیرالمؤمنین در طول حکومت کوتاه ۵ سالهاش نامههای زیادی به کارگزارانش نوشت و در این نامهها بر رسیدگی به محرومان، ظلم نکردن، جدایی از اشرافیت و درهم نیامیختن با زورمندان و قدرتمندان و حیله گران تأکید داشت. به حکام میگفت: شما نباید از مردم فاصله بگیرید. شما نباید سر سفره های رنگین بنشینید. شما نباید از پاسخگویی به محرومان طفره بروید؛ بلکه باید غمخوار محرومان باشید. این حکومت و این پست و این مقام، بر شما یک طعمه نیست؛ وسیله ای است برای خدمت کردن و نه وسیله ای برای زراندوزی و مالاندوزی و قدرتطلبی و تجاوز به حقوق انسانها.
امیرالمؤمنین (ع) در زمانی که حکومت ظاهری نداشت، از نصیحت به کارگزاران و حاکمان وقت هیچ کوتاهی نمیکرد و در دفاع از نظم و انضباط ظاهری حکومت، کوتاه نیامد؛ حتی آنگاه که شورشیان میخواستند عثمان، خلیفه مسلمین را بکشند، فرزندان خود را برای دفاع از وی فرستاد و در مشورت دادن به خلیفه اول و دوم هم هیچ کوتاهی نکرد. اگرچه حکومت، حق او بود، ولی اکنون که دیگران آن حکومت را گرفته بودند، با انتقامجویی و حرکتهای ایذایی و غیرمنطقی نظم جامعه اسلامی را بر هم نزد. امیرالمؤمنین (ع) امام عقلانیت، منطق و نظم بود. امیرالمؤمنین (ع) نظم جامعه را حفظ کرد و در نهایت هم که حکومت را بر اثر اصرار مردم پذیرفت، فرمود: «اگر خواست شما نبود، من افسار این شتر را بر گردنش میانداختم.»
امیرالمؤمنین (ع) یک لحظه از کار و تلاش در زندگی شخصی فروگذار نکرد حتی امروز پس از ۱۴۰۰ سال به مدینه که مشرف میشویم، منطقهای است به نام «آبار علی»؛ یعنی چاههایی که امیرالمؤمنین با دست مبارک خود کندهاند و ایجاد کار و اشتغال کردهاند. امیرالمؤمنین (ع) در ایجاد اشتغال، فعالیت و تلاش، یک لحظه از پا ننشستند.
امام علی (ع) «مرد میدان جهاد» بود و هر آنگاه که اسلام مورد حمله قرار میگرفت، در کنار رسول الله (ص) مانند یک سرباز فداکار تا سرحد جان از اسلام دفاع می کردند و در جبهه جهاد هم اخلاق و معنویت را فراموش نمیکردند. ایشان در جنگ با عمرو بن عبدود آنگاه که او به صورت امیرالمؤمنین آب دهان انداخت، از روی سینهاش بلند شدند تا کشتن او در آن لحظه، از روی خشم شخصی نباشد و دوباره به میدان برگشتند و در مصاف با او سرش را از تن جدا کردند.
در بازگشت از جنگ صفین نیز وقتی از امام علی (ع) درباره معارف الهی (قضا و قدر) سؤال کردند ایشان با آرامش به سؤال کننده پاسخ داد. سپس دیگران به امیرالمؤمنین گفتند: «این چه وقت پاسخ دادن بود؟» و ایشان فرمودند: «جنگ ما برای بیان حقیقت و معارف الهی است.» پس بهطور خلاصه می توانیم بگوییم که امام علی (ع)، امام انسانیت، عدالت، اخلاق، تلاش، نظم، فداکاری، جهاد و دفاع از اسلام بود.
*رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب
********************
روزنامه شرق**
علی و اخلاص عمل/محمدتقی فاضلمیبدی
در ابتدای این نوشتار ابیاتی از مولانا جلالالدین محمد از مثنوی میآورم، سپس سخنی و تحلیلی از علی (ع) و اخلاص او متذکر میشوم: از علی آموز اخلاص عمل/ مرد حق را دان مطهر از دغل/ای علی که جمله عقل و دیدهای/ شمهای واگو از آنچه دیدهای/ چشم تو ادراک غیب آموخته/ چشمهای حاضران بردوخته/ تیغ حلمت جان ما را چاک کرد/ آب علمت خاک ما را پاک کرد.
نمیدانم در میان شاعران پارسیگو و مدیحهسرایان عرب، کسی به زیبایی مولانا جلالالدین حنفیمذهب در ستایش و حقیقت حضرت علی شعر گفته و مفاهیمی به این زیبایی آفریده است؟ در مثنوی بیش از ۲۰۰ بیت درباره خصایل و فضائل حضرت علی (ع) سروده شده است. میتوان گفت در میان شاعران مشهور ایران، آغازگر اشعار پرنغز و پرمغز درباره امام علی (ع)، حکیم ابوالقاسم فردوسی است که او نیز مضامین بلندی در ستایش امام (ع) سروده است. برخی ابیات شاهنامه را در آخر این نوشتار خواهم آورد. و، اما اخلاص عمل یا اخلاص در عمل؛ به تناسب همزمانی شب مبارک قدر و شهادت این امام همام (ع)، این نوشته را به تحلیل و تبیینی از اخلاص در عمل که برگرفته از شعر مولوی است، اختصاص میدهم. میدانیم که از آموزههای اثربخش اسلام در تربیت انسان، اخلاص در عمل است. قرآن کریم اخلاص در عمل را از زبان حضرت ابراهیم اینگونه بیان میکند: قل ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین (انعام / ۱۶۲)؛ بگو همانا نماز من و عبادت من و حج و قربانی من و زندگی من و مرگ من از آنِ خدا پروردگار جهانیان است؛ یعنی اهداف زندگی و دینداری انسان باید برتر از مطامع و منافع مادی باشد و جز حقیقتی ورای این عالم منظور نداشته باشد. پیامبر اکرم (ص) در روایتی فرمودند: من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ از بابهای ورود حکمت در قلب انسان، خلوص در عمل و برای خدا زندگیکردن است. حافظ شاید این غزل را در تناسب با این روایت سروده باشد: سحرگه رهروی در سرزمینی/ همی گفت این معما با قرینی/ کهای صوفی شراب آنگه شود پاک/ که در شیشه بماند اربعینی. مولوی در مثنوی، دفتر نخست، داستانی را ذکر میکند و حقایقی بسیار شنیدنی و ستودنی از حضرت علی مکشوف میدارد. آن داستان، آبدهانانداختن دشمن در حال جنگ به روی علی (ع) است. هنگامی که حضرت در جنگ تن به تن با عمرو بنعبدود در گودال خندق با شمشیر چیره گشت و در حال کشتن او بود، آن خصم بر صورت حضرت «خدو» (آبدهن) انداخت. علی به جای اینکه کار او را تمام کند، شمشیر را یک سو مینهد و کار کشتن را به تعویق میاندازد. آن مرد مغلوب علت را از حضرت جویا میشود. مولانا از زبان امام (ع) چنین میسراید: گفت امیرالمؤمنین با آن جوان/ که به هنگام نبردای پهلوان/، چون خدو انداختی در روی من/ نفس جنبید و تبه شد روی من/ نیم بهر حق شد و نیمی هوا/ شرکت اندر کار حق نبود روا. مولانا بعد از ادامه چند بیت نسبت به این خلوص در عمل چنین نتیجه میگیرد: او به تیغ حلم چندین خلق را/ واخرید از تیغ چندین حلق را/ تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر/ بل ز صد لشکر ظفرانگیزتر. شگفتکاری مولانا در این است که خلوص عمل را در حساسترین حالات انسان نشان داده است.
هر انسانی ممکن است هنگام عبادت در برابر خداوند اخلاص خود را حفظ کند، ولی در برخورد با مخالف یا مخاصم و معاند، کینههای شخصی را کنارگذاشتن کار هرکسی نیست. چرا مولانا از خلوص نماز حضرت علی (ع) سخن نگفت؟ برای آن هم داستانی است که تیر را از پای حضرت کشیدند و ایشان متوجه نشدند. برای اینکه برخوردهای مخاصمتآمیز که میان آدمیان صورت میگیرد، باید تا چه میزان پای حق در میان است؟ اگر کسی تاریخ جنگها را بررسی کند، خواهد دید که این جنگها، کشتنها و غارتها غالبا برای غیر خدا بوده است. به تعبیر مولانا، غیر خدا در کار حق شرکت داشته است. توهمات، لجبازیها، کینههای شخصی، پرخاشهای شیطانی و احیانا خطبازیهای سیاسی درخت خلوص را از ریشه خشکانده است. به تعبیر مولوی: بر خیالی صلحشان و جنگشان/ وز خیالی فخرشان و ننگشان. مولانا در اینجا از امام (ع) یک انسان جنگجوی و شمشیرکار خونریز نمیسازد، بلکه بزرگترین سرمایه و صفت انسانی را طرح میکند و آن تیغ حلم است که این تیغ بردباری را از صد لشکر پرزورتر میداند. خلوص امام علی در دوران حکومت در برخورد با مخالفانش بیشتر آشکار است. از بحثهای مهمی که در این روزگار وجود دارد، حقوق مخالفان است.
اگر کسی با حاکمیت سر مخالفت داشت، با او چه باید کرد؟ آیا باید مخالفان را از حقوقشان محروم و از کار بیکار کرد؟ خلوص امام علی (ع) در حکومتداری تا آنجا گسترش مییابد که حقوق مخالفان خود را که عمدتا از خوارج بودند، به رسمیت میشناسد. آنگاه که خوارج راهشان را از على (ع) جدا کردند، امام (ع) تا وقتى که آنان قیام مسلحانه نکرده بودند، با آنها حداکثر مدارا را مى کرد، حتى حقوقشان را از بیتالمال قطع و آزادیشان را محدود نکرد. در برابر دیگران به او جسارت و اهانت مىکردند، ولى ایشان حلم مىورزید. هنگامی که حضرت از جریان طلحه و زبیر پیش ابنعباس پرده برداشت، ابنعباس گفت: «چرا به آنها اجازه خروج دادی و آنان را به بند نکشیدی و به زندان نفرستادی؟» امام علیهالسلام در پاسخ فرمود:ای فرزند عباس! آیا به من دستور میدهی قبل از نیکی و احسان، به ظلم و گناه اقدام کنم و بر اساس گمان و اتهام قبل از ارتکاب جرم مؤاخذه کنم (شیخ مفید، الجمل، ص ۱۶۶- ۱۶۷). ظاهر سخن امام علیهالسلام این است که قبل از ارتکاب جرم، هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن جایز نیست و تنها پس از ارتکاب جرم است که میتوان مجرم را دستگیر کرد. اینها نمونههایی از اخلاص امام علی (ع) در امر حکومتداری است. این نوشتار را با ابیاتی از فردوسی بزرگ به پایان میبرم: که من شهر علم و علیم در است/ درست این سخن گفت پیغمبر است/ منم بنده اهل بیت نبی/ ستاینده خاک پاک وصی/ اگر چشم داری به دیگر سرای/ به نزد نبی و وصی گیر جای/ گرت زین بد آید گناه من است/ چنین است و این دین و راه منست/ هرآنکس که در جانش بغض علی است/ ازو زارتر در جهان کیست؟
*********************************