انتخاب مطلوب ما با شناخت اين دو گفتمان و تفاوت و مرزهاي آنها ممکن خواهد بود و بايد توجه نمود که نامزدهاي مختلف حاضر در رقابتهاي سياسي به کدام يک از اين دو گفتمان تعلق دارند و اينکه از نگاه ما کدام گفتمان امروز حلال مشکلات واقعي کشور خواهد بود.
کمتر از 50 روز تا انتخابات خردادماه 1400 باقي مانده و صفآرايي رقابتهاي سياسي در حال شکلگيري است. در اين ميان اين سوال مطرح است که در اين دوره از انتخابات رقابتهاي سياسي با چه چارچوبي شکل خواهد گرفت؟! رقابت در اين انتخابات همچون انتخاباتهاي صورت گرفته در يک دهه اخير بين دو اردوگاه اصولگرايان و اصلاح طلبان خواهد بود. که براي هر يک ميتوان ويژگي هايي را برشمرد:
1. اصلاح طلبان در حوزه سياست خارجه سياست تنش زدايي با همه کشورها را در دستورکار دارند. در اين نگاه بخشي از دشمنيهاي موجود در فضاي بينالملل محصول سوءتفاهماتي است که از طريق گفتگو ميتوان بر آنها فائق آمد. اين جريان در عمل بر تلاش براي تعامل با غرب با هر روش ممکن تاکيد دارند و در اين مسير حاضرند از بسياري از اصول و چارچوب هاي منافع ملي حتي کوتاه بيايند!
در آستانه انتخابات نيز همه اميدش به آن است که مذاکره وين ثمراتي را به همراه داشته باشد تا بتواند آن را دستمايه موفقيت خود در انتخابات کند. همچنين اميدوار است که در آستانه انتخابات بخشي از اموال بلوکه شده جمهوري اسلامي در طول اين سالها آزاد گردد تا اينگونه القاء نمايد که سرانجام برجام به ثمر نشسته است. و راه حل مشکلا کشور نيز تداوم همين خط و مشي است.
در حوزه اقتصاد معتقد به هضم شدن در نظام بينالمللي و پيوست خوردن با اقتصاد جهاني هستند. آنها حل مشکلات کشور را از طريق حل مشکلات ديپلماتيک دنبال ميکنند و در طول هشت سال گذشته اين خط و مشي را دنبال کردهاند. نکته آنکه در طول هشت سال گذشته اقتصاد و توليد کشور تابعي از سياست خارجه بوده و به نحوي معطل حل مشکلات ديپلماسي کشور شده است که متاسفانه دود اين خطاي راهبردي به چشم مردم بالاخص طبقات محروم جامعه رفته است!
در حوزه فرهنگ، اين جريان اعتقادي به نقش آفريني دولت هادي و فعال ندارند. وظايف دولت در عرصه فرهنگ را حداقلي و در حد حامي مالي ميدانند و از رهاشدگي در اين عرصه سخن ميگويند! سياست پوپوليستي آنان در قالب رهاسازي فضاي مجازي و عدم اعتقاد به کنترل بر اين فضا، با فريب افکار عمومي همره بوده که متاسفانه عوارض آن را در رشد ناهنجاريهاي اجتماعي و تضعيف بنيان خانواده در سالهاي اخير مشاهده ميکنيم!
در حوزه سياست داخلي نيز بر الگويي از توسعه سياسي تاکيد دارند که رنگ و بوي سکولاريزم به خود گرفته است، هرچند تحت عناويني چون مشروطهخواهي و جمهوريخواهي باشد. سياست داخلي آنها آنگونه که افرادي چون مصطفي تاجزاده تعريف کردهاند، عبور از حکومت ديني، کناره گذاشتن يا محدود کردن ولايت فقيه، تغيير ساختار قانون اساسي، مقابله با شوراي نگهبان، بسط آزاديهاي سياسي بدون حد و مرز و ... است.
در انتخابات 1400 نيز بر تداوم برجام و مذاکره با غرب به مثابه تنها راه حل مشکلات کشور تاکيد خواهند کرد، و از اعطاي آزادي به جوانان و کاهش کنترلهاي فرهنگي – اجتماعي دولت از جمله در فضاي مجازي و ... سخن خواهند گفت و طلب برگزاري انتخابات آزاد، طرح اتهام مهندسي انتخابات و مقابله با شوراي نگهبان نظارت استصوابي خواهد نمود.
2. در مقابل جرياني بر بسط و گسترش و فراگيرسازي شعارهاي اصيل انقلاب اسلامي که استقلال و آزادي و جمهوري اسلامي در سايه آموزههاي اسلام سياسي - انقلابي تاکيد دارد. اين گفتمان بحث توسعه و پيشرفت کشور را از نگاه به درون آغاز ميکند و بر شعار "ما ميتوانيم" و تقويت ساخت دروني قدرت با اتکا به بضاعتهاي مادي و استعدادهاي انساني کشور تاکيد دارد.
اين جريان از گفتگو و مذاکره واهمهاي ندارد، اما چرخش چرخ توسعه کشور را در گرو حل مشکلات ما و غرب نميداند و در سياست خارجي مبتني بر سه اصل عزت و حکمت و مصلحت عمل ميکند و براي خود چارچوب و خط قرمزهايي قائل است که يکي از مهمترين آنها عدم تسليم در برابر زياده خواهي استکبار جهاني و صهيونيسم بينالملل و به رسميت شمردن رژيم صهيونيستي است. همچنين حمايت از مظلومين و مستضعفان را يکي از وظايف خود دانسته و در برابر نظام سلطه، ايستادگي و مقاومت را پيشه خود قرار داده است.
در عرصه فرهنگ معتقد به نقشآفريني دولت در امر هدايتگري است و براي آن رسالت قائل است و معتقد است که بايد کاري کرد که مسير هدايت در جامعه هموارتر از مسير انحراف باشد. لذا با جريان هاي انحرافي که ايمان نسل جوان را نشانه رفته اند مقابله ميکند. به واقع تلاش دارد تا آزادي به بستري براي رشد و تعالي و آزادگي شهروندان ختم گردد نه آنکه به عاملي براي فروپاشي اخلاقي و شخصيتي افراد بدل شود!
در حوزه توسعه سياسي نيز به الگوي اسلامي – ايراني اسلامي پيشرفت معتقد است و بر مردم سالاري ديني تاکيد دارد و فرآيند توسعه سياسي غربي را در تضاد با آرمانهاي انقلاب اسلامي ميداند. محصول توسعه سياسي در اين گفتمان تقويت انسجام دروني و رقابت سياسي براي خدمت به جامعه و ارتقاء کارامدي خواهد بود.
در شعارهاي انتخاباتي اش نيز بر ضرورت تشکيل دولت جوان انقلابي و مديريت جهادي براي تحقق آرمانهاي بيانيه گام دوم انقلاب اسلامي تاکيد دارد و پرچم تحقق عدالت و مبارزه با فساد را در انتخابات بالا خواهد برد.
***
انتخاب مطلوب ما با شناخت اين دو گفتمان و تفاوت و مرزهاي آنها ممکن خواهد بود و بايد توجه نمود که نامزدهاي مختلف حاضر در رقابتهاي سياسي به کدام يک از اين دو گفتمان تعلق دارند و اينکه از نگاه ما کدام گفتمان امروز حلال مشکلات واقعي کشور خواهد بود.