خروج آمریکا به همراه متحدین خود از افغانستان و پایان بیست سال اشغالگری این کشور، به معنی شکست سنگین آمریکا به مثابه خورد شدن استخوان های هژمونی آمریکا بود. آمریکا در حالی از افغانستان خارج شد که توان و قدرت "نظامی- اقتصادی- رسانه ای" ماندن در افغانستان و یا هر اشغالگری دیگر را عملا از دست داده است. اتفاق میمون و مبارکی که به معنی آشکار شدن افول هژمونی آمریکا در دنیا است.
عاموتس عاسا-ئِل» در روزنامه صهیونیستی نوشت: امپراتوری آمریکا، دوران پرهزینه، متناقض و جاهطلبانه تاریخ این کشور در آستانه پایان قرار گرفته است. با در نظر گرفتن تاریخچه امپریالیستی، شرایط بینالمللی و ژنتیک جامعه آمریکا، اکنون عقبنشینی در عرصه جهان تنها کاری است که {آمریکایی ها} باید انجام دهد. شکست در افغانستان باید آخرین جنگ امپریالیستی آمریکا باشد. امپراتوری آمریکا به نوع پوچی تبدیل شده که به مردم خود بیاعتنایی میکند اما خزانه خود را برای جنگیدن برای آرمانی غیرممکن علیه دشمنی که دیگر وجود ندارد، خالی میکند". حال که جنگ برای آمریکا جز نابودی و از دست دادن قدرت هژمونی حداقل در بیست سال اخیر نداشته است و آمریکایی ها از طریق نظامی گری نتوانستند هیچ بحرانی را در خاورمیانه حل و فصل کنند، برخی اتفاقات درجامعه بین المللی بخصوص در خاورمیانه نشان میدهد که کشورهای زیادی به دنیای بعد هژمونی برتر آمریکا می نگرند.
«هنری کسینجر» در هفتهنامه اکونومیست، در خصوص شکست آمریکا از افغانستان نوشت آنچه که در افغانستان روی داد یک شکست داوطلبانه و ناگزیر آمریکا بود و واشنگتن خود را در شرایطی دید که مجبور به عقبنشینی از افغانستان شد. «در تصمیمی که هیچ توجهای به هشدار همپیمانان یا افرادی که در در طول ۲۰ سال گذشته در افغانستان حضور داشتند نشد و مشاورهای با آنان صورت نگرفت.» او پرسید: «چرا باید در میان مردم آمریکا چالش اساسی اینگونه تصویر شود که یا باید به طور کامل بر افغانستان چیره شویم یا کاملا عقبنشینی کنیم؟»
کسینجر تأکید کرد که نمیتوان با هیچ اقدام راهبردی دراماتیک دیگری که در آینده نزدیک در دسترس نخواهد بود، شکست در افغانستان را جبران کرد. ارائه تعهدات جدید در دیگر مناطق میسر نیست و صرفا باعث نا امیدی هم پیمانان و شادمانی کشورهای متخاصم آمریکا میشود.هنری کسینجر در بخشی از مقاله خود به مقایسه اتفاقی که برای آمریکا در افغانستان افتاد با شرایطی که این کشور در عراق و ویتنام دچار آن بود، پرداخت نوشت: «زمانی که ایالات متحده آمریکا جان سربازانش را به خطر میاندازد و با استفاده از جایگاه خود کشورهای دیگر را با خود همراه میسازد، باید این کار را بر اساس مجموعهای از اهداف استراتژیک و سیاسی انجام دهد؛ از لحاظ استراتژیک باید بتواند شرایطی که در آن میجنگیم را توصیف کند و از نظر سیاسی باید چارچوبی که طبق آن، نتایج حاصله در کشور مربوطه و در سطح جهانی حفظ میشود، مشخص شود.» این نظریهپرداز آمریکایی در بخش دیگری از مقاله خود نوشت که ایالات متحده باید به این درک برسد که هیج اقدام در دسترس استراتژیکی برای جبران شکست خود در افغانستان وجود ندارد و نمیتواند تعهدات جدیدی در مناطق دیگر بدهد چرا خروج بی برنامه و شتابزده از افغانستان موجب نا امیدی دوستان آمریکا و خوشنودی دشمنان و سردرگرمی ناظران شده است."
رصد دیدگاه تحلیگران بین الملل نشان می دهد افول آمریکا از سالها پیش اتفاق افتاده است که شکست و خروج از افغانستان به همراه اتفاقات دیگر افول آمریکا را شتاب بخشیده است. بنابراین روند افول آمریکا همزمان با چند عرصه دیگر پرشتاب شده است. آمریکا در عرصه داخلی به سمت واگرایی شدیدی می رود که بخشی از آن در انتخابات 2020 ریاست جمهوری آمریکا نشان داد و به اعتقاد کارشناسان نیز در انتخابات 2022 و 2024 شاهد فعال شدن گسل های سیاسی و اجتماعی جهت برهم زدن سیستم فعلی آمریکا باشیم. بنابراین پیوست های قدرت آمریکا در داخل نیز در حال تضعیف شدن است. از طرف دیگر آمریکا متحدین بین المللی خود را نیز در حال از دست دادن است.بطوری که امروز خاورمیانه که زمانی بطور کامل در اختیار آمریکا بود، نفوذ این کشور به کمترین حد خود رسیده است. و اینکه آمریکا برای دفاع از منافع خود، قدرت هیگونه اقدام نظامی را ندارد.
کریستوفر لین از تحلیلگران برجسته سیاسی و عضو هیئت علمی دانشکده خدمات دولتی در دانشگاه تگزاس است. وی ظهور چین را نخستین و مهمترین عامل در این افول میداند. لین نوشته است: «امروزه ستونهای نظامی، اقتصادی و سازمانی که نگهدارنده پکس آمریکانا (سلطه آمریکا) بودهاند توسط چین به چالش کشیده شدهاند. او درباره افول قدرت نظامی آمریکا نوشته چین در این حوزه فاصلهاش با آمریکا را کمتر کرده. لین به نقل از اندیشکده رند نوشته بین سالهای 2020 تا 2030 ساختار نظامی چین در زمینههای مانند دکترین، تجهیزات، پرسنل و آموزش تقریباً با آمریکا برابری خواهد کرد. در تحلیل این اندیشکده همچنین پیشبینی شده سلطه نظامی آمریکا بین همین سالها در آسیای شرقی به شدت کاهش خواهد یافت. لین معتقد است در طول دهه گذشته نشانههای کاهش قدرت اقتصادی آمریکا و از سوی دیگر افزایش قدرت اقتصادی چین بیشتر از آن بودهاند که بتوان آنها را نادیده گرفت. از زمان شروع دوران رکود بزرگ، چین به طور مستمر در زمینه صادرات، تجارت و تولید جزو کشورهای رده بالا بوده است. سال 2014 بانک جهانی با اعلام اینکه چین به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شده، جهان را شگفتزده کرد. لین علاوه بر این معتقد است حوادثی که در صحنه دنیا اتفاق افتادهاند قدرت نرم آمریکا را هم به شدت کاهش دادهاند. او معتقد است یکی از بزرگترین تأثیرات دوران رکود اقتصادی بزرگ، اثراتی بود که روی ادراکهای عمومی در جهان از قدرت نرم آمریکا ایجاد کرد.
این واقعیت که نظام مالی تحت سلطه آمریکا به دلیل بحرانی که در خود آمریکا ایجاد شده بود دچار تشویش شد حیثیت و قدرت این کشور را لکهدار کرد و این ادعاهای جهان غرب مبنی بر اینکه اقتصاد بازار آزاد، دموکراسی و جهانی شدن تنها مسیرهای تحقق توسعه سیاسی و اقتصادی هستند را به شدت بیاعتبار کرد. لین همچنین به نقل از تحلیلگران دیگر نوشته است این واقعیت که نظام مالی تحت سلطه آمریکا به دلیل بحرانی که در خود آمریکا ایجاد شده بود دچار تشویش شد حیثیت و قدرت این کشور را لکهدار کرد و این ادعاهای جهان غرب مبنی بر اینکه اقتصاد بازار آزاد، دموکراسی و جهانی شدن تنها مسیرهای تحقق توسعه سیاسی و اقتصادی هستند را به شدت بیاعتبار کرد.