رقابت بین چین و آمریکا در حوزه های مختلف بویژه حوزه اقتصادی باعث شده است که ایالات متحده آمریکا، هژمونی خود را در خطر ببنید و نگران جایگزینی چین به جای خود باشد. از این رو در همه تحولات بین المللی، موسسات علمی ایالات متحده، هزینه و فایده تحولات را با چین بزرگترین رقیب خود می سنجند.
بنحوی که تمام تلاش آنها این است که اولا ایالات متحده آمریکا بستر ساز توسعه و پیشرفت آمریکا نباشد و دوم اینکه محاسبه هزینه و زیان تحولاتی که حضور دارند را بسنجند تا از رقیب خود در حوزه اقتصادی آسیب نبینند. در این خصوص موسسه کارنگی به حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه و رابطه آن با توسعه چین می نویسد: چین با خروج آمریکا از خاورمیانه و رفتن به سایر مناطق از جمله کشورهای هم مرز با چین چون تایوان مخالف است. چرا که پکن از حضور نیروهای آمریکا در خلیج فارس و فرو رفتن در باتلاق بحران های این منطقه منافع مهمی دارد. چنانکه ازیک سو با ایجاد ثبات و امنیت در خلیج فارس که با هزینه آمریکا تامین می شود، تحقق توسعه اقتصادی و مبادلات انرژی و مواصلات دریایی برای چین بهتر فراهم می شود؛ و از طرف دیگر چینی ها به دنبال آن هستند که با درگیری و مشغول ساختن آمریکا در این منطقه فرصت حضور این کشور در مناطق حساس خود را از بین ببرد. البته این رویکرد چین موقتی بوده و در بلندمدت این کشور در فکر پر کردن خلاء آمریکا در منطقه و تبدیل شدن به قدرت برتر خاورمیانه و خلیج فارس است.
گرچه تحولات امروز و بحران های فعلی در خاورمیانه باعث شده است، آمریکا به فکر رابطه حضورشان با توسعه خود به عدم عقب ماندگی از رقیب خود چین بیافتد ولی بنظر می رسد که آمریکایی ها کمی دیرتر متوجه اشتباه خود شدند.
سال 2001 و زمان لشگر کشی آمریکا به خاورمیانه، آغاز افول و عقب ماندگی اقتصادی، امنیتی و سیاسی ایالات متحده آمریکا از چین بوده است.
طبق اعتراف صریح دونالد ترامپ، آمریکایی ها 7 تریلیون دلار هزینه مستیقم جنگ در خاورمیانه کردند و پیش بینی می شود که 30 الی 40 تریلیون دلار هم هزینه های غیرمستقیم جنگ باشد. همین موضوع فرصت سرمایه گذاری و بهبود وضعیت اقتصادی و ایجاد کسب و کار را از آمریکایی ها را گرفت و مشخص شده که اگر بخشی از این پول صرف امور داخلی آمریکا می شد، شاید آمریکا به لحاظ اقتصادی در برابر کشوری مثل چین، به این قدر آسیب پذیر نمی شد. بنابراین به لحاظ مالی، لطمه زیادی به جامعه آمریکا وارد شد.
بدیهی است که افول آمریکاو شدت توسعه و پیشرفت کشورهایی همچون چین باعث عقب ماندگی آمریکا در مرحله اول و ناتوانی این کشور در حل بحران های آینده در حوزه بین المللی را در پی خواهد داشت. البته امروز عدم ناتوانی آمریکا در حل بحران افغانستان، عراق، سوریه و ... نشان ناتوانی آمریکا است که این موضوع خود را بیشتر نمایان خواهد ساخت.
اقتصاد چین تا سال ۲۰۲۰، از آمریکا سبقت نگرفت، اما رشد اقتصادی آن سریعتر از اقتصاد آمریکاست. بنابه اعلام سازمان آمار جمهوری خلق چین، اقتصاد این کشور بهرغم تاثیر کرونا در سال ۲۰۲۰ میلادی ۲.۳ درصد رشد کرد. گزارش اقتصادی مرکز تحقیقات اقتصادی و بازرگانی (CEBR) انگلیس نشان میدهد چین به دلیل اثرات همهگیری کرونا پنج سال زودتر از آنچه پیشبینی میشد از آمریکا سبقت میگیرد و مقام نخست اقتصاد جهان را در سال ۲۰۲۸ به خود اختصاص خواهد داد.
اقتصاددانان تخمین میزنند چین حدفاصل سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ رشد متوسط سالانه ۵.۷ درصدی را تجربه کند و سپس طی سالهای ۲۰۲۶ تا ۲۰۳۰ رشدی ۴.۵ درصدی داشته باشد. در سوی مقابل پیشبینی میشود آمریکا پس از احیای چشمگیر اقتصادی در سال آینده، از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ رشد ۱.۹ درصدی را تجربه کند و سپس برای سالهای بعد در محدوده ۱.۶ درصدی متوقف شود.
توفیقات چین به حوزه اقتصاد محدود نمیشود. در دو دهه گذشته ارتش چین، از شکل یک نیروی قدیمی و بزرگ به ساختاری توانمند و مدرن تبدیل شده و توانسته است قابلیتهای خود را در مقابله با موقعیتهای بحرانی ارتقا دهد. شمار نیروهای نظامی درحال خدمت چین سه میلیون و ۳۵۵ هزار تن و نیروهای ذخیره آن ۵۱۰ هزار نفر هستند. ارتش چین بیش از سه هزار و ۲۶۰ هواپیمای نظامی از جمله یک هزار و ۲۰۰ جنگنده و ۳۷۱ هواپیمای تهاجمی دارد و همچنین دارای ۹۰۲ بالگرد نظامی از جمله ۳۲۷ بالگرد تهاجمی است. این ارتش سه هزار و ۲۰۵ تانک و بیش از ۳۵ هزار دستگاه خودروی زرهی دارد. همچنین بیش از یک هزار و ۹۷۰ تانک خودکششی، یک هزار و ۲۳۴ توپخانه میدانی و دو هزار و ۲۵۰ سامانه موشک انداز در اختیار دارد. از نظر قدرت دریایی، ناوگان دریایی چین متشکل از ۷۷۷ شناور دریایی است که شامل دو ناو هواپیمابر، ۷۹ زیردریایی، ۵۰ ناوشکن، ۴۶ ناوچه و ۳۶ کشتی مین روب است. بودجه دفاعی و متوسط هزینههای سالانه ارتش چین ۱۷۸ میلیارد دلار آمریکا است.
توان چین برای رقابت از سال ۱۹۹۰ تقریباً در هر منطقه نظامی و غیر نظامی افزایش اساسی یافته و این کشور اهداف گستردهای را برای دستیابی به برابری و برتری استراتژیک تعیین کرده است. بنا به گزارش ۲۰۲۰ وزارت دفاع آمریکا «چین بر استفاده یکپارچه از قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی تأکید دارد و از این داراییها برای دستیابی به اهداف خود بدون جنگ با قدرتهای بزرگی مانند آمریکا استفاده میکند؛ آمریکا و کشورهای غربی به طور فزایندهای تلاش کردهاند با استفاده از اقداماتی مانند تحریم پاسخ دهند که موفق نبودهاند.»