صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۰ - ۰۶:۱۰  ، 
کد خبر : ۳۳۴۱۷۵

یادداشت روزنامه‌های ۲۸ مهر

روزنامه کیهان**

این همه هیاهو در منطقه برای چیست؟!/دکتر محمدحسین محترم

با توجه به مذاکرات پنج‌شنبه گذشته انریکه مورا معاون هماهنگ‌کننده اتحادیه اروپا در تهران، قرار است در روز‌ها و یا در یکی، دو هفته و شاید هم یک ماه آینده، احتمالا مذاکرات برجام مجدداً از سر گرفته شود. اما با توجه به سیاست جدید جمهوری اسلامی به‌نظر می‌رسد آمریکا و رژیم صهیونیستی و چند متحد اروپاییِ آنها، خود را از قبل بازنده این مذاکرات تصور می‌کنند. در این راستا نخست‌وزیر و وزیرخارجه تازه کار رژیم صهیونیستی برای تحت‌الشعاع قرار دادن این شکست، برای خودنمایی در سازمان ملل به یک خیمه شب بازی، شبیه خیمه‌شب‌بازی نتانیاهو دست زدند و در سفری به آمریکا تلاش‌کردند علیه ایران فضاسازی کنند، اما مورد استقبال کشور‌های جهان واقع نشدند، حتی دولت‌هایی که با آن‌ها رابطه دارند! لذا از یک سو علت و از سوی دیگر هدف صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها از تناقض‌گویی‌های روز‌های اخیر در‌باره ایران چیست؟! در این خصوص درک چند نکته مهم است:
۱- یائیر لاپید وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی با اذعان به شکست سفر نخست‌وزیر این رژیم به واشنگتن برای بررسی طرح‌های جایگزین در برابر ایران، در یک عقب‌نشینی آشکار گفت «جایگزینی برای توافق هسته‌ای ایران وجود ندارد و آمریکا هیچ نوع اشتیاق یا آمادگی برای بررسی طرح جایگزین در صورت شکست مذاکرات هسته‌ای و یا حتی شرکت نکردن ایران در این مذاکرات، نشان نداد»! شبکه سعودی العربیه هم تصریح کرد: «این مسئله در اسرائیل قطعی است که آمریکا اصلا به فکر گزینه نظامی نیست، به همین علت اسرائیل کشور‌های غربی و آمریکا را تشویق می‌کند تا از گزینه‌های صلح‌آمیز دیپلماتیک در مقابله با ایران استفاده کنند!».
۲- هرچند جمهوری اسلامی هیچ وقت به‌دنبال سلاح هسته‌ای نبوده و نیست و این موضوع برای جهان روشن شده است، اما علی‌رغم ادعا‌ها و خیمه‌شب‌بازی‌های نتانیاهو و نفتالی بنت نخست‌وزیران قبلی و فعلی رژیِم صهیونیستی در سازمان ملل و فضا سازی‌های سیاسی - رسانه‌ای غربی‌ها، اولا؛ تاییر هایمن رئیس نهاد اطلاعاتی ارتش صهیونیستی اذعان کرد «ایران در مرحله‌ای نیست که سلاح هسته‌ای بسازد و طبق داشته‌های ما ایران در حال حرکت به سمت ساخت و دستیابی به بمب اتمی و خروج از فرایند صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای خود نیست». ثانیا؛ یوسی کوهن رئیس سابق موساد هم که زمانی خود سردمدار فضاسازی در‌باره ساخت بمب هسته‌ای علیه ایران بود، در کنفرانس روزنامه جروزالم پست اذعان کرد «ایران تاکنون حتی به دستیابی به سلاح هسته‌ای نزدیک هم نشده است!». نکته جالب اینجاست که علی‌رغم این اذعان‌ها، صهیونیست‌ها باز نمی‌توانند خباثت ذاتی خود را پنهان نمایند و این دو در همان مصاحبه و کنفرانس، ایران را تهدید و درحالی که ادعا کردند ایران منزوی‌تر شده!، اما پاسخ ندادند پس این همه فضاسازی و فریاد و خودزنی‌های رژیم صهیونیستی علیه ایران برای چیست؟!
۳- نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی پس از ناکامی در سازمان ملل که شبکه تلویزیونی رژیم صهیونیستی اذعان کرد «اسرائیل هیچ راهبرد و برنامه‌ای علیه ایران ندارد و این مهم‌ترین موضوعی بود که نخست‌وزیر جدید اسرائیل در سازمان ملل چیزی از آن نگفت»، و همچنین بعداز شکستش در سفر به واشنگتن، در یک اقدام غیرمعمول و غیردیپلماتیک مجبور شد برای داشتن دستاویزی با پمپئو وزیر خارجه سابق آمریکا دیدار و به ادعای او درباره تهدید ایران گفتگو کند! این دست به دامنِ پمپئو شدن هم خود نشانه دیگری از ضعف و شکست اسرائیل در مقابل محور مقاومت است، چرا که آمریکا با تعطیلی میز مستقلی که پمپئو برای ایران در سازمان سیا ایجاد کرده بود، عملاً و رسما شکست مقابل ایران را پذیرفته و اگر افرادی همچون پمپئو توان اقدامی علیه ایران را می‌داشتند، با آن همه خصومت و دشمنی که با ملت ایران دارند، در دوران مسئولیت شان به کار می‌گرفتند!
۴- تنها بهرهِ بنت از سفر به واشنگتن تکرار اذعان نانسی پلوسی رئیس مجلس آمریکا بود که گفت: «حمایت از اسرائیل در زندگی و دی‌اِن‌اِی و خون هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات ریشه دارد!». البته این حمایت نیز اکنون فقط به حرف محدود شده و در عمل به شدت زیر سؤال رفته است چراکه مایک پمپئو نیز با تجربه گذشته‌اش در ناکامی شروط ۱۲گانه و تهدید گزینه نظامی‌اش مقابل جمهوری اسلامی، در کنفرانس جروزالم پست آب صافی را روی دست بنت ریخت و اذعان کرد «هرگونه اقدام اسرائیل علیه ایران خطر عذرخواهی آمریکا و جسورتر شدن جمهوری اسلامی را در پی دارد!». روزنامه اسرائیل‌هیوم نیز بعداز اینکه بایدن نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی را در زمان مقرر به حضور نپذیرفت، نوشت «اسرائیل و امنیت آن دیگر جزو اولویت‌های آمریکا نیست!» این یعنی ادعای «امنیت اسرائیل، امنیت آمریکاست»، در عمل در حال تبدیل شدن به این گزاره است که «هرگونه تلاش برای تامین امنیت اسرائیل، تهدیدی برای امنیت آمریکا محسوب خواهد شد» و آمریکا قبل از نگرانی در مورد امنیت اسرائیل، نگران امنیت و منافع خود است که در سراسر جهان در تیررس نیرو‌های مقاومت قرار دارد؛ لذا این ادعای آمریکایی‌ها که «امنیت راهبردی و حیاتی شما، امنیت ماست»، برای متحدانش چه در منطقه و چه در خارج از منطقه و حتی برای متحدان اروپایی‌اش، مفهومش را از دست داده و آن‌ها درک کرده‌اند که توهّم امنیت از آمریکا، لاجرم سیلی حماقت را به دنبال خواهد داشت و سعودی‌ها نیز با همین درک تن به مذاکره با ایران دادند! عبارت «امنیت شما، امنیت ماست» در عالم سیاست یعنی وقتی دو دست از دو فرد برای مصافحه به هم می‌رسند، دلیلی نمی‌شود که در دست دیگر آنان خنجری وجود نداشته باشد! لذا اهداف نهان چنین سخنانِ در زرورق پیچیده شده آمریکایی‌ها را باید مثل دستگاه «ایکس‌رِی» تشخیص داد و امنیت ملی را هیچ‌گاه در روابط بین‌الملل جست وجو نکرد، بلکه باید بر توانایی‌های خود تکیه کرد.
۵-، اما این همه فضاسازی‌های تناقض‌آمیز ناشی از بحث اصلی یعنی خروج تدریجی آمریکا از منطقه است که موازنه امنیتی در منطقه را به ضرر رژیم صهیونیستی تغییر خواهد داد و ادعای جایگزینی رژیم صهیونیستی به جای آمریکا در منطقه و احتمال راهبرد تهاجمی اسرائیل علیه ایران نیز گزافه‌گویی‌هایی برای پنهان کردن به خطر افتادن موجودیت اسرائیل و نزدیک شدن رژیم صهیونیستی به ساعت پایان عمر خود بر اساس وعده حق رهبری و تلاشی برای دریافت تضمین‌هایی جهت تاخیر در تحقق این وعده جبهه مقاومت است.
۶-، اما چرا پمپئو وزیرخارجه سابق آمریکا مجبور شد به طورعلنی چنین اذعانی داشته باشد؟ چون رؤسای‌جمهور سابق و فعلی آمریکا از هر دو حزبی که ژن حمایت از اسرائیل در خونشان است، اذعان می‌کنند «آمریکا دیگر ابرقدرت نیست و در حال از دست دادن موقعیت و قدرت خود است!» بعد از آشکارسازی ضعف‌های آمریکا از سوی ترامپ، حالا بایدن نیز با هشدار نسبت به تبدیل شدن تورم به چالش و مشکل اصلی آمریکا می‌گوید «روراست می‌گویم آمریکا دیگر مثل گذشته رتبه نخست نیست و همه چیز به طرز باورنکردنی در حال تغییر است و این تغییر به دشمنان ما پیام‌هایی می‌دهد»! نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل هم «شکاف‌های داخلی و همه‌گیری نفرت از آمریکا» حتی در بین خود آمریکایی‌ها را یکی از خطرناک‌ترین و بزرگ‌ترین تهدیدات علیه آمریکا و مضرتر از هر ویروسی برشمرده و گفته است «این چالش‌های داخلی باعث تضعیف جایگاه آمریکایی‌ها در صحنه بین‌المللی شده و به همین علت آمریکا در نشان دادن قدرت خود در برابر ایران ضعیف است». از سوی دیگر مرکز ضد جاسوسی سازمان سیا با بررسی ده‌ها پرونده در چند سال اخیر در گزارشی فوق محرمانه، به شکست طرح‌هایش در سراسر دنیا و به‌ویژه علیه ایران با لو رفتن جاسوسانش و همچنین به قدرت فزاینده ایران در به‌کارگیری ابتکاراتی مانند اسکن‌های بیومتریک، شناسایی چهره، هوش مصنوعی و ابزار هک به منظور رهگیری افسران سازمان سیا و نفوذ ایران در سیستم محرمانه ارتباطاتی سازمان سیا و شناسایی شبکه‌های این سازمان، اذعان می‌کند.
۷- تحولات سریع منطقه حاصل رخداد‌های زنجیره واری است که «هر کدام متأثر از دیگری» و «همگی متأثر از هم» و «همه متأثر از همه» هستند. نکته مهم این تحولات این است که همه این رخدادها، هم از «دلایل» شکست آمریکا و تقویت قدرت و گسترش نفوذ محور مقاومت در منطقه، و هم از «نشانه»‌های این دو مولفه است. خروج آمریکا از افغانستان و چشم‌انداز خروجش از عراق علی‌رغم فتنه‌انگیزی در انتخابات اخیر، ناکام ماندن آمریکا در ایجاد تنش در مرز‌های شرقی و شمالی ایران با حضور طالبان در افغانستان و گروه‌های تروریستی و صهیونیستی در جمهوری آذربایجان و مهار این چالش‌ها با مدیریت مقتدرانه جمهوری اسلامی، اجلاس شانگهای، ارسال سوخت ایران به لبنان و ونزوئلا و شکست تحریم‌های آمریکا، مذاکرات ایران و عربستان و چشم انداز احتمالی پایان جنگ یمن، بازگشت کشور‌های عربی به دمشق برای بازگشایی سفارتخانه‌های خود و بازگشت سوریه به اتحادیه عرب، و... و نهایتا پیشرفت‌های هسته‌ای و در پیش گرفتن سیاست بهبود وضعیت اقتصادی ایران با گسترش روابط با همسایگان و کشور‌های منطقه بدون توجه به هر نتیجه احتمالی مذاکرات برجامی، و در نتیجه هیاهو‌های آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، همگی نشان می‌دهد که آن‌ها نگران مرحله پساآمریکا در منطقه هستند که به سرعت در حال بروز است و به مرحله پسااسرائیل ختم خواهد شد.
 

**************

روزنامه وطن امروز**

زمان در مذاکرات هسته‌ای به نفع کیست؟/ثمانه اکوان‌

ژوزف بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی روز گذشته در سخنانی خاطرنشان کرد اعضای این اتحادیه برای ایران این مساله را شفاف کرده‌اند که زمان به نفع آن‌ها نیست و بهتر است مذاکره‌کنندگان ایرانی سریع‌تر به میز مذاکره هسته‌ای بازگردند. این در شرایطی است که سخنگوی وزارت امور خارجه در ابتدای هفته جاری اعلام کرده بود علی باقری، معاون سیاسی وزیر خارجه قرار است روز پنجشنبه به بروکسل برود تا درباره مسائل هسته‌ای با اعضای اتحادیه اروپایی گفتگو کند. در همین حال بورل روز گذشته اعلام کرد جلسه‌ای برای پیگیری مسائل هسته‌ای در بروکسل تعیین نشده است. انتشار اخبار ضدونقیض از شکل‌گیری جلسه مذاکرات هسته‌ای ایران با اتحادیه اروپایی نشان می‌دهد بورل نیز نمی‌داند در شرایطی که وظیفه‌ای که آمریکا بر عهده اتحادیه اروپایی در شرایط فعلی گذاشته، تنها تحت فشار گذاشتن ایران و مقصر جلوه دادن تهران در شکست احتمالی مذاکرات است، چطور باید با آمادگی ایران برای آغاز مذاکرات هماهنگ شود.
تلاش اتحادیه اروپایی و آمریکا برای کشاندن ایران پای میز مذاکرات هسته‌ای، اتفاقا برعکس صحبت‌هایی که بورل اعلام کرده است، نشان می‌دهد زمان کاملا به نفع تهران بوده و می‌تواند بر برتری ایران در مذاکرات اضافه کند. با آنکه دولتمردان آمریکایی و وزارت خارجه این کشور و همچنین مسؤولان اروپایی اعلام می‌کنند زمان به نفع ایران نیست و گذر زمان می‌تواند گفتگو‌ها را با چالش‌های متعددی مواجه کند، تحلیلگران دیگر در حوزه مقابله با گسترش سلاح‌های کشتار جمعی معتقدند اتفاقا گذر زمان تنها به نفع ایران است، زیرا می‌تواند بر داشته‌های هسته‌ای خود افزوده و دست برتر را در مذاکرات داشته باشد؛ این تفکر تا جایی پیش رفته است که «ری تکیه» از کارشناسان معروف حوزه مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی آمریکا در مقاله‌ای در مجله «فارن افرز» نوشته است گذر زمان و به نتیجه نرسیدن مذاکرات در نهایت باعث می‌شود دنیا به این نتیجه برسد که باید با ایران دارای سلاح هسته‌ای کنار بیاید.
تهدیدات مسؤولان رژیم صهیونیستی و آمریکا و سخن گفتن از آنچه «پلن بی» یا برنامه دوم مقابله با ایران می‌نامند، این روز‌ها شدت بیشتری گرفته است. با آنکه وزرای خارجه و دفاع هر ۲ طرف اعلام می‌کنند برنامه‌های مختلفی برای مقابله با ایران هسته‌ای در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات دارند، هنوز اعلام نشده است منظور آن‌ها از «پلن بی» یا برنامه‌های دیگر در این زمینه چیست. تلاش آمریکا برای خروج هر چه سریع‌تر از منطقه و توجه ویژه‌ای که به منطقه شرق آسیا و چین نشان می‌دهد، مشخص کرده است این کشور به دنبال راه‌اندازی جنگی دیگر در منطقه نیست. در واقع دولت بایدن، هم نمی‌خواهد به گزینه‌های دیگری غیر از گفتگو بیندیشد و هم در عین حال تلاش دارد هیچ امتیازی به ایران ندهد و با ایران به عنوان کشوری که تکنولوژی پیشرفته هسته‌ای دارد، وارد گفتگو‌های مرتبط با خلع سلاح هسته‌ای شود و تلاش کند تهران هیچ توقعی برای برداشته شدن تحریم‌ها یا هر نوع امتیازدهی ایالات متحده به ایران نداشته باشد. نقشی که اتحادیه اروپایی در این میان ایفا می‌کند، تلاش برای ادامه مذاکرات و دیپلماسی در پرونده هسته‌ای ایران است، آن هم در پازلی که آمریکا برایش مشخص کرده است؛ یعنی فشار بر ایران برای پذیرفتن شروط آمریکا در مذاکرات جدید.
نگاهی به آرایش سیاسی تهران، اتحادیه اروپایی، آمریکا و متحدانش در گفتگو‌های جدید هسته‌ای نشان می‌دهد بار دیگر دولت دموکرات در آمریکا تلاش دارد با پیش کشیدن مساله احتمال روی میز بودن گزینه نظامی علیه ایران و در عین حال فشار‌های دیپلماتیک، سیاسی و تحریمی بر تهران، مقامات جمهوری اسلامی را وادار کند در مذاکراتی که قرار نیست نتیجه‌ای به دست آورند، شرکت کرده و در نهایت با فشار‌های بین‌المللی تعهدات خود را اجرایی کرده و در مقابل، هیچ توقعی برای اجرایی شدن تعهدات آمریکا در این باره نداشته باشند. در این میان مساله‌ای که آمریکا چندان به آن توجهی نداشته، طبیعت و ذات دولت فعلی ایران است که بشدت با دولت قبل متفاوت است و قرار نیست زیر فشار‌های دیپلماتیک و سیاسی اتحادیه اروپایی و متحدان آمریکا در منطقه، تسلیم شده و به فکر اجرایی کردن یکطرفه برجام باشد. هم‌اینک ایران غیر از داشتن دولتی قاطع برای برداشتن تحریم‌های بین‌المللی علیه کشورمان، دارای دستور کاری جدی از سوی مجلس شورای اسلامی است که تنها در صورتی مذاکرات انجام شود که اطمینان حاصل شود تمام تحریم‌ها علیه ایران برداشته می‌شود. در صورتی که مذاکره‌کنندگان هسته‌ای هم بخواهند، از نظر قانونی اجازه ندارند تا برداشته شدن کامل تحریم‌ها، به توافقی با غرب برسند و این مساله در شرایطی که سانتریفیوژ‌های ایرانی در حال چرخیدن است، کار را برای غرب سخت‌تر می‌کند. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا چند روز پیش اعلام کرده بود توپ در شرایط فعلی در زمین دولت ایران است، زیرا مسؤولان دولت ایران باید به این نتیجه برسند که می‌خواهند به مذاکرات ادامه دهند یا خیر، اما با نگاهی به وضعیت هسته‌ای ایران و در عین حال خواسته‌های شفاف و دقیق جمهوری اسلامی برای برداشته شدن تحریم‌های آمریکا در ازای بازگشت به برجام، به نظر می‌رسد توپ هم‌اینک در زمین آمریکا و اتحادیه اروپایی باشد نه تهران. آن‌ها هستند که باید تصمیم بگیرند آیا همچنان می‌خواهند از فشار‌های دیپلماتیک و رسانه‌ای قدیمی و بی‌اثر در مقابل ایران استفاده کنند یا به قدری در مذاکرات جدی هستند که برای برداشته شدن تحریم‌ها تضمین بدهند.

**************

روزنامه خراسان**

۱۰۰ هزار در برابر یک دنیا/امیر مسروری

سخنرانی سید حسن نصرا... که در واکنش به جنایت پنج شنبه گذشته منطقه «الطیونه» بیروت انجام شد، متفاوت از سخنرانی سال‌های اخیر دبیرکل حزب‌ا... لبنان بود. نکته مهم سخنان نصرا... این بود که حزب‌ا... از ورود به هرگونه جنگ داخلی در لبنان اجتناب می‌کند، اما در صورت اصرار دشمنان داخلی و خارجی، حزب‌ا... از قابلیت نظامی بالایی برای دفاع برخوردار است. دبیرکل حزب‌ا... لبنان در این خصوص گفت: «ساختار نظامی حزب‌ا... شامل ۱۰۰ هزار نیرو است. ما برای نخستین بار شمار نیرو‌های رزمنده خود را اعلام کردیم؛ نه برای تهدید، بلکه برای جلوگیری از جنگ داخلی.» این در حالی است که پیشتر در برآورد‌های اطلاعاتی و رزمی مختلف، توان رزم یگان‌های نظامی حزب‌ا... ۵۰ هزار نفر یاد می‌شد. با اعلام این خبر تحلیلگران مختلف به چند نکته اشاره می‌کنند.
یک- ۱۰۰ هزار در برابر چند نفر: ۱۰۰ هزار نفر در واقع بزرگ‌تر از ارتش لبنان و تمام نیرو‌های داخلی این کشور است. به عبارت دیگر توان رزم نفری حزب ا... بزرگ‌تر از تمام بازیگران داخلی این کشور است و از این منظر حزب ا... تنها بازیگر مهم لبنان شناخته می‌شود. از طرفی توان آتش حزب ا... مساوی با بسیاری از کشور‌های منطقه‌ای است که این خود دستاورد مهمی شمرده می‌شود. سید حسن نصرا... برای یک بار همیشه پرونده تنها بازیگر لبنان را بست تا بسیاری متوجه شوند دیگر دهه هفتاد و هشتاد میلادی لبنان نیست که بخواهند در این کشور بازیگری کنند.
دو- ۱۰۰ هزار نفر در برابر ۲ و نیم میلیون: حزب ا... لبنان ۱۰۰ هزار نیروی رسمی (مرد) دارد. در حالی که ارتش اسرائیل نزدیک به ۲۰۰ هزار پرسنل رسمی، ۵۰۰ هزار پرسنل ذخیره دارد و حسب اخبار موجود حسب وضعیت حیاتی یا قرار گرفتن اسرائیل در شرایطی که موجودیتش سلب شود به ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر نیرو افزایش خواهد یافت. یادآوری این موضوع که در جنگ ۳۳ روزه چه گذشته است اهمیت دارد. در جنگ ۳۳ روزه با آن که رژیم صهیونیستی زمینی وارد جنگ با لبنان و در اصل حزب ا... شد؛ اما نتوانست پیشرفت چندانی داشته باشد. استراتژی اصلی مقاومت در لبنان توان و دفاع نامتقارن است. موضوعی که در آن جنگ به قدرت بالای نیروی انسانی حزب ا... اشاره شد. در آن نبرد حزب ا... با سازمان دهی استراتژی نوینی که وامدار از نبرد دفاع خرمشهر بود توانست ارتش صهیونیستی را در موارد بسیار زیادی با تعداد کمی دچار بحران کند. تلفات بالا، آسیب فراوان در کنار توقف پیش رو، بلایی بود که یگان‌های نخبه حزب ا... بر سر تل آویو آورد. در این نبرد حزب ا... ساختار نظامی خود را با طرح موزاییکی به نحوی سامان دهی کرد که یگان‌های کوچک با سقوط مناطق اطراف دست به مقاومت تا آخرین نفس زدند و نتیجه آن شکست مفتضحانه ارتش صهیونیستی بود.
سه- ۱۰۰ هزار نفر بدون آتش: ارتش حزب ا... حقیقتا یک ساختار منسجم و پیچیده است. ۱۰۰ هزار نیروی رزمی در کنار چند صد هزار راکت و موشک در کنار چندین هزار پرتابگر قدرت بالایی به حزب ا... بخشیده است. فراموش نشود یگان پهپادی حزب ا... اعم از پهپاد‌های عملیاتی در کنار پهپاد‌های انتحاری توان حزب ا... را بی نظیر ساخته است. واحد‌های تخریب حزب ا... با تله‌هایی که بیش از پیش بلای جان یگان‌های رزمی و زرهی ارتش صهیونیستی است حقیقتا معادلات منطقه‌ای را تغییر داده است. این در حالی است که شبکه عناصر اطلاعاتی حزب‌ا... در عمق رژیم صهیونیستی و واحد‌های مختلف همسو با مقاومت در سوریه، غزه و کرانه باختری، فضای هولناکی را برای تل آویو ایجاد کرده است. اعلام آمار صدهزارنفرتن‌ها علیه سمیر جعجع نبود. تنها علیه فالانژ‌ها و طراحان جنگ داخلی نیست، پاسخی است به زیاده گویی‌های چند روز گذشته مقامات رژیم صهیونیستی و اعلام ظرفیت بالای ارتشی که آماده است تا از منافع محور مقاومت همانند منافع ملی و مذهبی خود دفاع کند. واکنش حزب ا... به تصویب یک میلیارد و نیم بودجه علیه ایران به تنهایی و بدون درگیر شدن انصار ا...، یگان‌های مختلف سطحی و میان سطحی در سوریه، یگان‌های مقاومت عراق و ده‌ها ساختار منسجم دیگر می‌تواند کابوس تل آویو و ارتش صهیونیستی باشد. پیامی که دبیرکل حزب‌ا... لبنان از عمق بیروت برای تهران به تل آویو داد و چالش بزرگی برای ارتش صهیونیستی ایجاد کرد. باید دید واکنش تل آویو به این آمار چیست و چگونه قرار است سناریوی دفاع از سرزمین‌های اشغالی را طراحی کند و تغییر دهد! سناریویی که اگر حزب ا... بخواهد به آن بتازد مطمئنا قبل از تغییر یا طراحی دچار فروپاشی خواهد شد.

**************

روزنامه ایران**

خداحافظی «خلیل‌زاد» از کرسی نمایندگی امریکا در افغانستان/زهره صفاری

«زلمای خلیل‌زاد» فرستاده ویژه امریکا به افغانستان و از معدود بازماندگان منتخب «دونالد ترامپ» در دولت «جو بایدن»، با تقدیم استعفانامه‌اش به وزیر خارجه ایالات متحده، از سمت خود کناره‌گیری کرد و جای خود را به معاونش داد.
به گزارش «نیویورک تایمز»، «خلیل‌زاد» ۷۰ ساله که متولد افغانستان است و اصالتی امریکایی- افغانستانی دارد، یکی از مهره‌هایی بود که در دولت جمهوریخواه «جورج دبلیو بوش» برای براندازی حکومت طالبان در افغانستان سال ۲۰۰۲ نقش بسزایی داشت. او ۲۰ سال بعد نیز بار دیگر در اتفاقی تاریخی مرتبط با طالبان نقش‌آفرینی کرد، اما این بار مذاکره‌اش با رهبران طالبان به تحقیر امریکا و خروج شتابزده‌اش از افغانستان پس از ۲۰ سال حکومت، نتیجه‌ای نداشت.
در واقع مأموریت «خلیل‌زاد» از همان سپتامبر ۲۰۱۸ که از سوی «دونالد ترامپ» برگزیده شد با آغاز مذاکرات صلح با طالبان کلید خورد و ۱۸ ماه بعد را بیشتر در دوحه و به نشست با نمایندگان شبه نظامیان گذراند و دست آخر فوریه ۲۰۲۰ با تعهد به خروج نظامیان امریکا در فرایندی چند ماهه از افغانستان توانست امضای توافق صلح را بگیرد. اما در این میان سرنوشت مردم و مشارکت و نقش دادن به دولت افغانستان حلقه مفقوده این توافق بود که سبب شد از «خلیل‌زاد» به عنوان عامل تضعیف کننده جایگاه دولت افغانستان انتقادات زیادی وارد شود. با این حال او در مصاحبه‌هایی با رد همه این انتقادات مدعی شده بود در این توافق صلح تنها منافع امریکا را مدنظر نداشته و در غیاب حتی یک نماینده از دولت افغانستان تا حد ممکن امتیازاتی را از رهبران طالبان گرفته است.
او حتی تا آخرین روز‌های حضور در افغانستان نیز همچنان بر خدمات خود بر مردم و دولت افغانستان تأکید داشت به طوری که به نوشته «یورونیوز»، او روز ۲۱ مه سال ۲۰۲۱، تنها دو ماه مانده به سقوط افغانستان توسط طالبان به کنگره امریکا رفت و خطاب به نمایندگان امریکا گفت که پیش‌بینی‌ها در مورد پیشروی سریع نیرو‌های طالبان و سقوط کابل توسط آن‌ها بعد از خروج ائتلاف بین‌المللی از افغانستان بدبینانه است.
اما شرایط برخلاف پیش‌بینی‌های او پیش رفت و در میانه‌های آگوست در حالی که بسیاری از نظامیان خارجی فرایند خروج را آغاز کرده بودند، با فرار «اشرف غنی» رئیس جمهوری افغانستان به ازبکستان و از آنجا به امارات و سقوط دولت این کشور، طالبان حکومت را در دست گرفت.

استعفای دیرهنگام

از ماه مه و چندی پس از اعلام تصمیم «جو بایدن» برای خروج از افغانستان زمزمه‌هایی از استعفای «خلیل‌زاد» مطرح شده بود، اما شرایط طوری پیش رفت که مأموریت او به درازا کشید. سرانجام او روز دوشنبه با تقدیم نامه استعفایش به «آنتونی بلینکن»، رسماً کناره‌گیری کرد و جای خود را به «تام وست» معاونش داد. او در این نامه هدف از مأموریتش در افغانستان را کاهش فشار نظامی و اقتصادی افغانستان بر امریکا و رهایی منابع حیاتی آن برای بهره‌گیری در اولویت‌های داخلی و تمرکز بر چالش مرتبط با چین اعلام کرد. او در این نامه بار دیگر در پاسخ به انتقادات گفت: «توافقات سیاسی میان دولت افغانستان و طالبان آن طور که انتظار می‌رفت، پیش نرفت. دلایل آن بسیار پیچیده است و پس از کناره‌گیری حرف‌های زیادی برای گفتن دارم.»
بسیاری از دموکرات‌ها در پایان دولت «ترامپ»، انتظار استعفای «خلیل‌زاد» را داشتند، اما او به خواست «آنتونی بلینکن» وزیرخارجه «بایدن» مأموریتش را این بار با عنوان «فرستاده ویژه امریکا برای صلح افغانستان» ادامه داد. در واقع «بلینکن» قصد داشت از روابط عمیق «خلیل‌ز‌اد» با رهبران طالبان برای ارتقای شرایط فرایند خروج امریکا از افغانستان بهره گیرد و در مقابل «خلیل‌زاد» نیز به خاطر روابط با «بایدن» در دوران سناتوری او سود خود را در ماندن دید.

**************

روزنامه شرق**

چرایی رفتار‌های نامناسب بوروکرات‌ها/حمزه نوذری

هرازگاهی کلیپ‌هایی در فضای مجازی منتشر می‌شود که برملاکننده رفتار نامناسب و دور از انسانیت بوروکرات‌ها و کارکنان سازمان‌ها با افراد جامعه است. رفتار نامناسب مأموران گشت ارشاد با دختران و کارکنان مرکز نگهداری سالمندان نمونه‌های اخیر آن است. هرکدام از ما در مراجعه به سازمان‌های اداری با چنین برخورد‌های زشت و دور از شأن انسانی بوروکرات‌ها مواجه بوده‌ایم. در کلیپ‌های اخیر رفتار با شهروندان عادی به‌گونه‌ای ناصواب و نادرست بود که گویی جانیان و تبهکاران خطرناک هستند. رفتار‌های این‌چنینی اقدامات مناسب سازمان‌ها را زیر سؤال می‌برد؛ برای مثال فعالیت‌های مناسب نیروی نظامی در حوزه امنیت و آرامش شهروندان با اقدامات نادرست چند مأمور گشت ارشاد ممکن است کم‌رنگ شود، اما همه می‌دانیم که هم امنیت و هم احساس امنیت در کشور ما در وضعیت خوبی است. اما چرا چنین رفتار‌های نامناسبی شکل می‌گیرد؟

بخشی از پاسخ در نداشتن مهارت‌های نرم کارکنان و عدم آموزش مناسب آن‌ها نهفته است. در استخدام کارکنان از مسائل عقیدتی و فقهی پرسش می‌شود (که در جای خود اهمیت دارد)، اما پرسش از مهارت‌های نرم چندان مورد توجه نیست. در آ‌موزش‌ها به مهارت‌های تعاملی و ارتباطی نیز توجه نمی‌شود. در اموری که جنبه تعاملی و ارتباطی دارند، کارکنانی به خدمت گرفته شوند که به مهارت‌های اجتماعی و نرم تسلط داشته و به تعامل و ارتباط با دیگران علاقه‌مند باشند که این موضوع در سازمان‌های ارائه‌کننده خدمات اجتماعی اهمیت دوچندان می‌یابد. اما مهارت‌های اجتماعی و نرم کدام‌اند؟ مهارت‌های نرم مهارت‌هایی برای توسعه توانایی‌هایی مانند کار گروهی، ارتباط مؤثر و ارتباطات اجتماعی موفق در نظر گرفته می‌شود. برخی مهارت نرم را به معنای پذیرش چالش‌ها، غلبه بر مشکلات و حل مسائل مربوط به کار و همچنین شناخت، درک و مدیریت احساسات خود و دیگران برای دستیابی به عملکرد بهتر شغلی در نظر می‌گیرند. مهارت‌های نرم که همان مهارت‌های انسانی شامل مهارت‌هایی مانند ارتباطی، کار گروهی، مفهومی و مدیریت هستند، نه‌تن‌ها توانایی افراد برای درک و ارتباط با دیگران را افزایش می‌دهند، بلکه مهارت‌های سخت (فنی) افراد را نیز غنا و ارزش بیشتری می‌دهند. به‌طور‌کلی، مهارت‌های نرم در مقابل مهارت‌های سخت (کار با تکنولوژی و ماشین‌آلات، جزئیات فنی و محاسبه‌ای) به معنی درک، کار و مشارکت با دیگران در محیط کار تعریف می‌شود. اگر کارکنان مهارت اجتماعی و نرم را فرابگیرند، سعی می‌کنند راهی برای همکاری و تعاون افراد یا گروه‌هایی با ترجیحات عمیقا متفاوت و کمک برای نظم‌بخشی مجدد به آن ترجیحات بیابند. این کار عمدتا به واسطه تلاش برای ساختن یک هویت جمعی مشترک صورت می‌گیرد. کارکنان و افراد مهارت‌دیده کنش‌هایشان را متناسب با سازماندهی حاضر میدان، موقعیت خودشان در آن میدان و حرکت‌های سایر افراد و گروه‌های دیگر در میدان پردازش می‌کنند. افرادی که مهارت‌های اجتماعی و نرم را فرامی‌گیرند، قدرت تسامح و تساهل بیشتری در ارتباط با دیگران پیدا می‌کنند. کارکنانی که با سایر افراد جامعه پیوسته در ارتباط هستند، باید روشی را برای ترجمان قواعد و منابع حاضر به تولید نظم‌های محلی به وسیله متقاعدکردن طرفدارانشان به همکاری و یافتن ابزار تطابق با سایر گروه‌ها بیابند. آن‌ها این کار را به وسیله ساختن هویت‌های مصالحه‌پذیری که گروه‌های بسیاری را به صحنه می‌آورد، انجام می‌دهند. چند نکته اساسی در حوزه مهارت‌آموزی کارکنان باید مد‌نظر باشد: نخست، رویکرد آموزشی و مهارتی نباید تنگ‌نظرانه باشد. دوم، آموزش و مهارت صرفا انتقال اطلاعات نیست، بلکه تقویت پتانسیل انسانی برای کنش ارتباط با سایرین است و مهم‌تر از همه اینکه باید بیاموزیم چگونه بیاموزیم. رویکرد مهارت‌آموزی مبتنی بر انسان‌محوری باشد، یعنی تقویت و افزایش ظرفیت‌های انسانی اساس کار باشد و مباحث تجاری و منطق سود کمتر مداخله داشته باشد. سوم، مهارت‌ها مبتنی بر نیاز جامعه و بازار باشد. چهارم، ارائه خدمت مهارت‌آموزی جامع و فراگیر باشد. اندیشیدن به راه‌ها و شیوه‌های بهتر انجام‌دادن کار‌ها که هم خلاقانه و نوآور و هم انسان‌محور باشد، نیاز امروز جامعه است.

********************************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات