صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۲  ، 
کد خبر : ۳۳۵۶۶۹

ترجمه گزارش «انستیتو میدل ایست». چرا استفاده از گزینه نظامی علیه ایران بعید است؟

عملیات گسترده نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران می‌تواند منازعات منطقه‌ای را تشدید ببخشد و شتاب تشکیل یک معماری صلح‌آمیز امنیتی منطقه‌ای را متوقف کند. این امر تعهد ایالات متحده برای عقب نشینی نیرو‌های نظامی اش را از منطقه دشوار می‌سازد.

چرا گزینه‌ی نظامی، بدترین راهبرد در قبال ایران است؟

 

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی بصیرت؛ مذاکرات هسته‌ای وین بر سر احیای برجام تاکنون با موفقیت همراه نبوده است. لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا در دیدار با همتایان اسرائیلی خود در واشینگتن اعلام کرد که در صورت شکست مذاکرات دیپلماتیک، ایالات متحده برای توقف برنامه هسته‌ای تهران، آماده توسل به گزینه‌های دیگر است. کاخ سفید همچنین تایید کرد که جو بایدن، رئیس جمهور امریکا به تیم خود دستور داده تا اقدامات بیشتر را آماده کنند. گزارشات رسانه‌ای در مورد گفتگوی آمریکا و اسرائیل نشانگر این است که گزینه دیگر، حمله نظامی مشترک به تاسیسات هسته‌ای ایران است.

با این حال در اوایل ژانویه ۲۰۲۲م همه چیز شروع به تغییر کرد. توافق ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای نصب مجدد دوربین‌های نظارتی در تاسیسات هسته‌ای کرج و ارزیابی آمریکا از پیشرفت‌های دیپلماتیک اندک در مذاکرات هسته‌ای وین، امید به راه حل دیپلماتیک را برانگیخت. این مسئله موضع اسرائیل را در قبال توافق آمریکا با ایران به طرز چشم‌گیری تغییر داد. یائیر لاپید وزیر خارجه اسرائیل در اظهاراتی گفت که اسرائیل مخالف توافق نیست بلکه توافق خوب چیز خوبی است. با این حال، بین هالیوا، رئیس اطلاعات نیروی دفاعی اسرائیل و دیوید بارنیا رئیس موساد در مورد گزینه‌های نظامی اختلاف نظرهای قابل توجهی وجود دارد.

 

بحث‌و‌گفتگو در مورد راه حل نظامی برای برنامه هسته‌ای ایران به شدت بین دو گروه اختلاف ایجاد کرده است: عده‌ای بر این نظر هستند که جنگ و حمله نظامی پیشگیرانه می‌تواند راه حل باشد و عده‌ای بر این نظر هستند که اقدام نظامی تنها برنامه هسته‌ای ایران را تسریع می‌بخشد. این اختلاف نظر همچنین در هسته‌ی اصلی ارزیابی‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل می‌باشد. حقیقت این است که بسیار غیرمحتمل به نظر می‌رسد که تهران برنامه هسته‌ای خود را پس از یک حمله نظامی کنار بگذارد. علاوه بر این، برای موفقیت چنین عملیاتی، محدودیت‌های جدی وجود دارد که در پایان، تهران را قادر می‌سازد تا حوزه‌های کلیدی فعالیت‌های هسته‌ای خود را اندکی پس از حمله از سر بگیرد. علاوه بر این، هزینه‌های داخلی ترک پروژه هسته‌ای بسیار زیاد خواهد بود.

 

باور اینکه رهبران ایران بعد از سرمایه هنگفتی که در حوزه هسته‌ای داشته اند، به ایالات متحده اعتماد کنند، امری غیرمنطقی است. بالعکس حمله نظامی باعث خواهد شد تا مقامات ایران به این ارزیابی دست یابند که باید برای تامین امنیت خود به سمت تولید سلاح اتمی قدم بردارند و این امر پویایی منع اشاعه در خاورمیانه را تشدید می‌بخشد. در حالی که اغلب این بحث مطرح می‌شود که زمان برای دستیابی به توافق در حال اتمام است، در واقع طرف‌ها به دلیل فقدان گزینه‌ها محدود شده‌اند و به عنوان تنها گزینه منطقی موجود، متعهد به حل دیپلماتیک بحران هستند.

 

بررسی سریع حملات ضد اشاعه قبلی اسرائیل ممکن است مفید باشد. حمله ارتش اسرائیل به سایت هسته‌ای سوریه در دیرالزور در سپتامبر 2007 از یک تصمیم و چرخه عملیات کوتاه بهره‌مند شد. در اواخر سال ۲۰۰۶م برنامه‌ریزی و اجرای حمله بر اساس عملیات غافلگیرانه بود. سایت هسته‌ای سوریه تنها به استتار و پنهان‌کاری متکی بود، زیرا بشار اسد محاسبه کرده بود که محرمانه بودن بیشترین حفاظت را برای پروژه فراهم می‌کند. این ارزیابی پروژه را در برابر افشای اطلاعات آسیب پذیر کرد. رآکتور سوریه نه تنها از حفاظت سامانه دفاعی موشکی زمین به هوا  برخوردار نبود، بلکه فقط زره پوش متوسطی داشت و در بالای زمین قرار داشت.

 

راکتور اوسیراک در عراق، که در حمله اسرائیل در سال 1981 هدف قرار گرفت، به همین ترتیب یک هدف نرم و منفرد بود. علاوه بر سامانه دفاع موشکی زمین به هوای ضعیف عراق، حمله نظامی اسرائیل در بحبوحه جنگ ایران و عراق انجام شد. این به اسرائیل امکان سرپوش گذاشتن بر حمله و همچنین غافلگیری تاکتیکی حیاتی در مورد جهت آن را داد.

 

هیچ یک از این شرایط با وضعیت کنونی ایران منطبق نیست و حمله آمریکا و اسرائیل در یک محیط استراتژیک اساسا متفاوت انجام خواهد شد.

 

اولا؛ بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران هیچ عنصر غافلگیر کننده‌ای نخواهد داشت. سال‌هاست که روسای جمهور ایالات متحده و کارشناسان امنیت بین‌المللی چنین سناریویی را تحلیل می‌کنند. تهدید حمله نظامی بخش ثابتی از استراتژی مذاکره ایالات متحده بود. تهران بیش از اندازه زمان کافی برای تهیه و تدوین یک طرح ضد حمله در اختیار داشته است. در واقع، تهران به طور خاص تأسیسات هسته‌ای کلیدی خود مانند فردو را برای مقاومت در برابر چنین حمله‌ای طراحی کرده است.

 

دوم؛ استراتژی تهران ترکیبی از اقدامات پدافند عامل و غیرعامل به عنوان بخشی از برنامه آمادگی خود بوده است. تحقیقات، تولید سانتریفیوژ، استخراج و فرآوری اورانیوم و تأسیسات احتمالی تولید سلاح به طور گسترده در سراسر کشور پراکنده است. علاوه بر این، همه آنها از سطوح مختلف سامانه‌های دفاع هوایی و اقدامات جنگ الکترونیک بهره می‌برند. نطنز در عمق 20 متری زمین و فردو در زیر 80 متری صخره در کوه مدفون است. اینها اهداف سخت و عمیقا مدفون (HDBT) هستند که هدف‌گیری و برنامه‌ریزی عملیاتی را پیچیده می‌کند و بر میزان موفقیت عملیاتی تأثیر منفی می‌گذارد.

 

سوم؛  در مورد میزان برآورد موثر بودن حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای نطنز و فردو توسط بمب سنگرشکن‌های ۳۰۰۰۰ پوندی ( بانکر بوستر) شکاف اطلاعاتی وجود دارد.

 

چهارم؛ به دلایل فوق، این عملیات به عنوان یک لشکرکشی گسترده در مقیاس عظیم تلقی می‌شود. به گفته سرویس تحقیقات کنگره، نیروی هوایی اسرائیل یا ایالات متحده به صدها هواپیما و هزاران سورتی پرواز برای ارسال بمب‌های کافی بر روی چندین هدف نیاز دارد. به عبارت دیگر، ایالات متحده و اسرائیل نیز باید طرحی برای کور کردن سامانه ملی پدافند هوایی ایران در سراسر کشور با توجه به عمق سایت‌های هسته‌ای در داخل ایران طراحی کنند. با این حال، تهران سرمایه‌‎گذاری زیادی در سیستم‌های پدافند هوایی نیز انجام داده است. آنها را از نظر جغرافیایی پراکنده کرده است. سامانه دفاع موشکی زمین به هوای غیرمتمرکز ایجاد کرده که در برابر پارازیت مقاوم هستند و قابلیت‌های جنگ الکترونیک آن توسط روسیه بهبود یافته است و از باتری‌های بومی ناشناخته استفاده می‌کند. این یک معماری چندلایه با برد کوتاه تا بلند، نسخه‌های بومی تا وارداتی سامانه دفاع موشکی را اجرا می‌کند. در مورد قابلیت‌های عملیاتی آن‌ها اطلاعات محدودی وجود دارد و برخی از آن‌ها مانند سامانه باور ۳۷۳  ناشناخته هستند. تهران در مورد پاسخ کوبنده هشدار داده است و در آخرین رزمایش «پیامبر اعظم» نسخه جدیدی را از طرح حمله به سایت‌های هسته‌ای اسرائیل نشان داده است. این بدان معناست که برنامه ریزان آمریکایی و اسرائیلی نیز باید راهی برای خنثی کردن قابلیت حمله دوم ایران بیابند. همه اینها دستور العملی برای یک سناریوی جنگی تمام عیار است که به هیچ وجه با عملیات کم هزینه اسرائیل در عراق و سوریه قابل مقایسه نیست. برخلاف پرونده عراق که کمتر مورد توجه عموم بین‌المللی قرار گرفت، احتمالاً به دلیل وقوع آن در بحبوحه جنگ صدام حسین با ایران، برنامه هسته‌ای ایران یک موضوع کاملاً عمومی است. رآکتور هسته‌ای سوریه نیز در سکوت کامل توسط یک حمله انکارناپذیر اسرائیل مورد اصابت قرار گرفت. حداقل هزینه‌های سیاسی را برای اسد افزایش داد. در مقابل، تهران تاکنون میلیاردها دلار و همچنین سرمایه سیاسی عمده در پروژه‌های هسته‌ای خود سرمایه‌گذاری کرده است. در تبلیغات داخلی، توان هسته‌ای ایران مایه غرور ملی و یکی از موفقیت‌های کلیدی انقلاب تلقی شده است. تحقیر عمومی ناشی از حملات به سایت‌های هسته‌ای ایران، ناگزیر آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب را تحت فشار سیاسی عظیمی برای واکنش قرار می‌دهد.

 

پاسخ ایران احتمالاً دو جانبه خواهد بود و شامل هر دو پاسخ نظامی و هسته‌ای است. اما همانطور که در مطالعات موردی قبلی نشان داده‌ام، رفتار ایران از منطق اصلی «موازنه تهدید» و «تشدید برای کاهش تنش» پیروی می‌کند. همانطور که در سال‌های 12-2011 و تنش های 2019 در تنگه هرمز مشهود بود. ارزیابی فزاینده تهدیدهای موجود باعث می‌شود تهران از پیگیری‌های سیاست محافظه‌کارانه فاصله بگیرد و در عوض یک استراتژی حاشیه‌ای را اتخاذ کند تا خطرات سیاست رقبای خود را آشکار و متجاوز را در مورد هزینه‌های متقابل ناامنی متقاعد کند.

 

واکنش تهران به چندین اقدام خرابکاری هسته‌ای اسرائیل از سال 2020 از منطق مشابه‌ی پیروی کرده است. واکنش ایران به ترور محسن فخری زاده در 27 نوامبر 2020 ترکیبی از اقدامات سیاسی، قانونی، فنی و محدودکننده بود که در نهایت به گسترش فعالیت‌های هسته‌ای این کشور منجر شد. همانطور که گروه بین‌المللی بحران گزارش می‌دهد، این شامل لایحه‌ای در مجلس ایران بود که شامل شروع غنی سازی اورانیوم 20 درصد و انباشت سالانه 120 کیلوگرم در آن سطح، 500 کیلوگرم اورانیوم غنی شده ماهانه؛ نصب سانتریفیوژهای اضافی IR-2 و IR-6؛ آماده سازی برای بازگرداندن راکتور آب سنگین اراک به پیکربندی قبل از برجام؛ و تعلیق اجرای پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای می شد.

 

 واکنش به خرابکاری در تاسیسات نطنز در آوریل 2021 تصمیمی مشابه برای غنی سازی 60 درصد اورانیوم و بازسازی یک کارگاه حفاظت شده جدید در تونلی در زیر کوه بود. در واقع، این حمله فرصتی منحصر به فرد برای تهران فراهم کرد تا توانایی‌های فنی خود را برای غنی‌سازی نزدیک‌تر به سطح تسلیحات آزمایش کند و تأسیسات خود را در برابر تلاش‌های خرابکارانه احتمالی آینده مقاوم کند. واکنش ایران به دنبال خرابکاری در مرکز تولید سانتریفیوژ کرج در 23 ژوئن 2021 نیز با منطق مشابه‌ی هدایت شد. این خرابکاری به تاسیسات آسیب رساند و تولید آن را متوقف کرد، اما در طی این رویداد دوربین های نظارتی آژانس بین‌المللی آسیب دیدند. اما پس از سرگیری فعالیت‌ها در این سایت، آژانس از نصب دوربین‌های جدید منع شد. تهران مجدداً با بهره‌مندی از چندین ماه فعالیت‌های نظارت نشده، تلاش کرد تا هزینه خرابکاری را به متجاوز تحمیل کند. دانش هسته‌ای بومی تهران این امکان را به آن می‌دهد تا تأسیسات تخریب‌شده را بازسازی کند.با این اوصاف، می‌توان ادعا کرد که پاسخ تهران ممکن است بیش از تعدادی اقدامات تاکتیکی، محدودیت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یا حتی بازنگری مجدد در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای باشد.

 

آیا حمله نظامی، منطق دستیابی به بمب هسته‌ای توسط ایران را تقویت می‌کند؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این سوال مثبت باشد. یک حمله نظامی ممکن است محاسبات نخبگان ایرانی را در مورد محیط امنیتی خود به طور اساسی تغییر دهد. بیل برنز، رئیس سیا، به صراحت گفت که او معتقد نیست که رهبر ایران تصمیم گرفته باشد برای دستیابی به سلاح هسته‌ای اقداماتی انجام دهد. با این حال، یک حمله می‌تواند ارزیابی نظام ایران را از تهدیدهای فوری امنیتی تغییر دهد و به این ادراک برسد که ایران برای بازداشتن دشمن از حمله نظامی به سلاح اتمی نیاز دارد و در یک محیط تهدید فزاینده، سلاح‌های متعارف نمی‌تواند کشوری را از حمله نظامی بازدارد. یک راه حل نظامی برای حل مناقشه هسته‌ای ایران ممکن است سیاست ایالات متحده را برای تمرکز بر رقابت قدرت‌های بزرگ به خطر بیندازد. اگر تهران تصمیم بگیرد که برنامه هسته‌ای خود را بهتر بسازد و به سمت بمب حرکت کند، آنگاه ایالات متحده خود را در چرخه مکرر اقدامات اطلاعاتی و نظامی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران خواهد دید. پس از حمله نظامی و محدود شدن توانایی نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، پیچیدگی عملیات اطلاعاتی برای مکان‌یابی و شناسایی سایت‌های جدید ایرانی افزایش خواهد یافت. در عین حال، اتحاد نهادهای بوروکراتیک و علمی در سطح ملی ممکن است سرعت فعالیت‌های ایران را افزایش دهد و بر پیچیدگی ارزیابی‌های اطلاعاتی بیفزاید.

علاوه بر این، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اکنون نسبت به زمانی که فردو را از سال 2007 ساخته، از توانایی فنی بهتر و تجربه بیشتری در ساخت سازه‌های مدفون در عمق برخوردار است. این بدان معناست که تأسیسات هسته‌ای آینده ایران احتمالاً اقدامات پدافند غیرعامل جدید و پیچیده‌تری را در بر خواهند گرفت و بهتر خواهند بود. این امر پنتاگون و جامعه اطلاعاتی را مجبور می‌کند منابع بیشتری را به این موضوع اختصاص دهند - منابعی که به رقابت استراتژیک با چین و روسیه اختصاص داده نمی‌شود. در عین حال، دستیابی به یک توافق سیاسی با تهران در شرایط پس از حمله حتی دشوارتر خواهد بود. تهران محاسبه خواهد کرد که حتی اگر با خواسته‌های ایالات متحده موافقت کند، واکنش آینده ایالات متحده ممکن است همچنان شامل مداخله نظامی باشد.

 

هرچه درک اعتبار آمریکا در محاسبات ایران ضعیف‌تر باشد، دستیابی به یک راه‌حل سیاسی در آینده برای این مشکل دشوارتر خواهد بود - وضعیتی که ایالات متحده را مجبور می‌کند برای ادامه تعامل نظامی با ایران در پیگیری‌های دوره‌ای آماده بماند. نباید فراموش کرد که برجام بخشی از یک مسیر بزرگتر به سوی بازسازی یک سیستم امنیت منطقه‌ای صلح آمیز در خلیج فارس و خاورمیانه است. این امر به پیشبرد مذاکرات اخیر عربستان و امارات با ایرانی‌ها کمک میکند تا که گامی بیشتر به سوی حل‌وفصل سیاسی سایر درگیری‌ها در منطقه بردارند. برعکس نیز ممکن است صادق باشد.

 

یک عملیات گسترده علیه تأسیسات هسته‌ای ایران می‌تواند منجر به یک سری حملات نظامی در سراسر منطقه شود و عرصه‌های درگیری موجود را تشدید کند و شتاب تشکیل یک معماری صلح‌آمیز امنیتی منطقه‌ای را متوقف کند. این می‌تواند رویکرد نظامی تازه‌ای را در قبال مشکلات منطقه‌ای ترویج کند، که سپس توسط سایر بازیگران منطقه‌ای از جمله ایران اتخاذ می‌شود - همه اینها کاهش ایمن تعهد یا عقب‌نشینی از منطقه را برای ایالات متحده دشوار می‌سازد.

 

بر خلاف دیدگاه‌ها در مورد مزایای تهدید جنگ برای منع تکثیر سلاح هسته‌ای، رویکرد نظامی به بحران هسته‌ای ایران نمی‌تواند مشکلات ناشی از منع اشاعه را حل‌وفصل کند. این رویکرد مشابه فشار حداکثری دولت ترامپ است که هزینه‌های کوتاه مدتی را به همراه داشت ولی نتوانست مانع از هسته‌ای شدن ایران شود. حمله نظامی می‌تواند هزینه‌ای را نیز به ایران تحمیل کند، اما احتمالاً زمانی که نوبت به حذف رویکرد هسته‌ای شدن ایران برسد، شکست خواهد خورد. این برنامه همچنین خطراتی دارد که ممکن است به طور غیرمنتظره‌ای از کنترل خارج شود و هزینه‌ها را افزایش دهد. علاوه بر این سطح معنی‌داری از ترس، تهران را متقاعد به دادن امتیاز نمی‌کند و در عوض، امتیازات سیاسی به جای ترس در متقابل باید براساس منافع مشترک باشد. فقدان گزینه جایگزین برای مذاکرات هسته‌ای واقعیتی است که هم واشنگتن و هم تهران باید در نهایت آن را بپذیرند.

 

ایران باید این واقعیت را بپذیرد که نمی‌تواند اقتصاد خود را برای همیشه تحت تحریم‌های شدید بین‌المللی حفظ کند، به‌ویژه زمانی که بتواند منافع اقتصادی و امنیتی واقعی را از احیای برجام کسب کند. به همین ترتیب، ایالات متحده و اسرائیل باید بدانند که حمله نظامی نمی‌تواند نگرانی‌های آنها را در مورد عدم اشاعه حل کند، زیرا تلاش برای حل یک مناقشه سیاسی از طریق ترس نه تنها شکننده، بلکه یک استراتژی بسیار پرریسک است. موفقیت مذاکرات وین مرهون امتیازات سیاسی متقابل می‌باشد.

 
 
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات