ایالات متحده آمریکا در کنار متحدان خود سخت ترین تحریم های تاریخ را علیه جمهوری اسلامی را به اجرا گذاشتند. سیاست فشار حداکثری در حالی مطرح شد که قبل از آن توافق نامه هسته ای معروف به برجام به امضا رسیده بود. آمریکا از روز اول اجرای برجام نه تنها به هیچ گونه از تعهدات خود را انجام نداد و بلکه همواره دولت آمریکا هر روز یک تحریم علیه ایران اعمال می کردند. تا اینکه در اردیبهشت 1397 ترامپ از برجام خارج شد و نزدیک 1600 تحریم جدید علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال نمود. برآورد آمریکا این بود که از طریق برجام قدرت هسته ای ایران تهی شده است و بنابراین دیگر نیازی به برجام نیست و آمریکا باید از آن خارج شود.
ترامپ تصور می کرد با اعمال سیاست فشار حداکثری می تواند سایر قدرت های بازدارنده جمهوری اسلامی را از بین ببرد. یا اینکه از طریق فشار حداکثری بتواند جمهوری اسلامی را از بین ببرد. در نشست منافقین در پاریس در سال 2018 جان بولتون مشاور وقت امنیت ملی آمریکا در کمال تعجب اعلام کرد که کریسمس 2019 را در تهران جشن خواهند گرفت. این در حالی است که انقلاب اسلامی وارد چهل و چهارمین سال پیروزی خود شد ولی نه از فشار حداکثری و نه خبری ترامپ و جان بولتون است. دنیا در حالی شاهد شکست سیاست فشار حداکثری است که امروز جمهوری اسلامی بالاترین میزان فروش نفت را دارد و آمریکا بعنوان بازنده ترین کشور در برجام با حالت التماس گونه بدنبال راهی برای برگشت به برجام است. البته بازگشت آمریکا منوط به رفع تحریم های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی خواهد بود و دیگر برجام بدون هزینه برای آمریکا امکان پذیر نخواهد بود.
نشریه «میدلایست مانیتور» در مطلبی تحت عنوان تهران همه را با توانایی خود در جذب اثرات منفی محاصره شگفت زده کرده است، به نتیجه بخش بودن راهبرد مقاومت در برابر سیاست فشار حداکثری آمریکا اشاره می کند. ترجمه متن نشریه مورد اشاره بدین گونه است:
"با گذشت بیش از ۴ دهه، جمهوری اسلامی ایران همچنان درگیر همان مبارزه ای است که در بهمن ۱۳۵۷، محمدرضا شاه را سرنگون کرد. در آن روز، انقلابیون به رهبری آیت الله خمینی {ره}، شعارهایی از جمله استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی سر میدادند. از جمله اصولی که در سیاست خارجی ایران ثابت هستند، می توان به مسئله فلسطین، مقابله با استکبار جهانی یا شیطان بزرگ (آمریکا)، وحدت مسلمانان و حمایت از مستضعفین اشاره کرد.
یکی از نخستین اقداماتی که پس از پیروزی انقلاب انجام شد، قطع روابط با اسرائیل و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی و قطع عرضه نفت به هر دو رژیم بود. پس از هشت ماه، روابط ایران با آمریکا قطع شد و این امر پس از آن صورت گرفت که دانشجویان ایرانی سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند و دیپلمات های آن را به مدت ۴۴۴ روز گروگان گرفتند. با وجود گذشت زمان، این مسائل همچنان ثابت مانده است.
شکاف بین تهران و واشنگتن منجر به درگیری مسلحانه مستقیم بین آن ها نشد، اما اختلافات همچنان ادامه یافته است. این ها منجر به تنش هایی شد که تقریبا آتش یک درگیری نظامی تمام عیار را شعله ور می ساخت. برای نمونه دو سال پیش، پس از ترور سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، تنش بین ایران و آمریکا به اوج خود رسید. واکنش ایران به ترور سردار سلیمانی، حمله موشکی به پایگاه عین الاسد بود و تهدید به انتقام بیشتر برای کشته شدن سلیمانی همچنان پابرجاست. اما دولت آمریکا از بیم عواقب آن از پاسخ گویی به حمله به عین الاسد خودداری کرده است.
ایران و آمریکا دارای قابلیت های نظامی و فناوری متفاوتی هستند، در حالی که گاه درگیری های مسلحانه وجود دارد، آن ها درگیر جنگ های ایدئولوژیک، روانی، فناوری، سایبری و استراتژیک هستند. بزرگترین دستاورد آمریکا، تقویت جایگاه اسرائیل از طریق پروژه عادی سازی روابط با امارات و بحرین است و این چالش مستقیمی برای ایران در خلیج فارس است. این یک تحول خطرناک در موازنه استراتژیک است که ایران تاکنون نتوانسته آن را خنثی سازد. این امکان وجود دارد که این وضعیت دیوانه کننده، باعث گردد تا حضور نظامی چین و روسیه در منطقه تقویت یابد. در حال حاضر نشانه هایی از اتحاد استراتژیک بین تهران، پکن و مسکو برای مقابله با گسترش نفوذ ایالات متحده در خلیج فارس، اقیانوس هند، آسیای جنوب شرقی و دریای چین جنوبی وجود دارد. اگرچه حملات گاه و بیگاه در منطقه ممکن است یک عامل بازدارنده برای یک جنگ تمام عیار باشد، اما این یک راه حل دائمی برای هیچ یک از طرفین نیست، زیرا چنین حملاتی می تواند جرقه یک رویارویی بزرگ را ایجاد کند.
... آمریکا از هر فرصتی برای مهار ایران استفاده کرده است و از نفوذ و تاکتیک های قلدری معمول خود علیه مخالفان هژمونی آمریکا استفاده می کند. تحریم های اقتصادی همه جانبه است و حتی شامل دارو و غذا می شود. دو سال پیش، ایالات متحده تحریم های خود را بر بخش مالی ایران تشدید و تهران را از سیستم بانکی جهانی منزوی کرد. علاوه بر این، انجمن جهانی ارتباطات مالی بین بانکی (سوئیفت) روابط خود را با سازمان های مالی ایرانی مشمول تحریم ها قطع کرد.
با این وجود، تهران همه را با توانایی خود در جذب اثرات منفی محاصره شگفت زده کرده است، حتی اگر ارزش پولش در نتیجه این امر کاهش یافته باشد. تحریم ها یکی از عوامل اصلی توانایی ایران برای دستیابی به خودکفایی نسبی در بسیاری از بخش های حیاتی، حتی انرژی هسته ای می باشد که در معرض محاصره همه جانبه قرار دارد.
علاوه بر این، روابط منطقهای ایران کاهش چندانی نداشته و حتی ممکن است در سالهای اخیر گسترش یافته باشد، بهویژه که این کشور با سه عضو شورای همکاری خلیجفارس یعنی پادشاهی عمان، کویت و قطر مناسبات معقولی دارد. این کشور ضمنا روابط دوستانه ای با ترکیه و پاکستان داشته و در سه کشور سوریه ، لبنان و عراق نفوذ قابل توجهی دارد.
ایرانیها از نقش اسرائیل در اعمال فشار بر آمریکا و متحدانش برای پیچیدهتر کردن مذاکرات هسته ای وین و مهار برنامه نظامی و موشکی ایران آگاه هستند. اما مطمئنا تهران در زمینه ی موشکی با آمریکا مذاکره نخواهد کرد، زیرا چنین اقدامی تاثیر مستقیمی بر امنیت ملی ایران خواهد داشت. بنابراین منطقی است که بگوییم مذاکرات متوقف شده وین می تواند دروازه ای باشد که از طریق آن جنگ یا صلح بین غرب و جمهوری اسلامی ایران ظهور می کند."
آنچه در این متن مسلم است، اعتراف غرب به ناتوانی آمریکا در مهار جمهوری اسلامی ایران است. در واقع پس از سالها نتیجه سیاست فشار حداکثری برای غرب تقویت جایگاه و توان جمهوری اسلامی ایران است، بطوری که سیاست خارجی ایران در بهترین وضعیت خود در حال رایزنی با کشورهای شرق است. عضویت در شانگهای، امضای قرارداد 25 ساله با چین و قرار داد 20 ساله با روسیه، تقویت رویکرد منطقه گرایی و ... موضوعاتی است که بعد از سیاست فشارحداکثری رخ داده است.
افزایش فروش نفت خام، از دست رفتن اثرگذاری تحریم در اقتصاد ایران و در نتیجه رهاسازی اقتصاد از شرطی شدن، افول جایگاه آمریکا و شکست های سنگین آمریکا در منطقه، اوضاع نابسامان آمریکا در داخل کشورش و... بخشی موفقیت های جمهوری اسلامی ایران بعد از اعمال رویکرد فشار حداکثری توسط آمریکا می باشد.