روزنامه جوان نوشت: گویا سید ابراهیم رئیسی قرار است در نشست مجمع عمومی سازمان ملل نیز که اندکی بعد از اجلاس شانگهای در زمان مرسوم خود خواهد بود، شرکت کند، اما استدلال محکمی وجود دارد که غیبت رئیسی در نیویورک، مواهب مادی و معنوی بیشتری برای ایران دارد تا حضور در آنجا و یک سخنرانی و یک مثلاً «عدم ملاقات» با بایدن و رفقای اروپاییاش.
اکنون این دولت میگوید از آن برزخ برجامی که گذشتگان و امریکا برای ایران درست کرده بودند، با رویکرد مستقل و نوین خود خارج شده و کشور را از شرطیشدن با شروط برجامی درآورده است. از طرفی نزدیکی ایران به شرق برای امریکا و اروپا، دشوار هضم و نپذیرفتنی است و حتی همین نگه داشتن ایران در «فضای مذاکره» اگر هدفی اصلی داشته باشد، کاستن از پیوند کامل ایران با دوستان شرقی و با همسایگان است و درواقع تلاش میشود آن راه باریکهای که هنوز به سمت غرب باز است، همچنان بازنگه داشته شود تا بلکه روزی بتوان آن را تبدیل به بزرگراهی آسفالته با امکانات فراوان کرد! با این دو فرض قوی، بهترین کار هم برای منافع ملی، هم برای مذاکرات هستهای و حتی هم برای رابطه سالم و عزتمندانه با غرب که جزئی قطعی از سیاستخارجی ایران است، حرکت در مسیری است که ما را از نیویورک دور، و به همسایگان و دوستان راهبردی روزهای سخت از جمله چین نزدیکتر کند.
رئیسجمهور ایران هرچهقدر خود را بینیازتر از اینگونه سفرها نشان دهد، غیبت او در مجمع عمومی سازمانملل محسوستر و برای تبدیلشدن به یک پروپاگاندای رسانهای و سیاسی مناسبتر است. یک ایران قوی و مستقل که مشاوران رئیسجمهورش برخلاف برخی گذشتگان و درگذشتگان، قبل از سفر به نیویورک، برای دیدار در دالانها و توالتهای سازمان ملل با سران کدخدا و اروپای فشل برنامهریزی نکرده باشند، بیشتر در چشم دشمن، بزرگ مینماید؛ و البته عزیزبودن در چشم مردم ایران صدها بار بیشتر و مهمتر خواهد بود. هنوز خاطره سفرهای پرهیاهوی رئیس دولتهای نهم و دهم به نیویورک که بهزعم خود و اطرافیانش آورده زیادی برای ایران داشت، اما درواقع با آن مصاحبههای تحقیرآمیز مجریان امریکایی و با آن لوکیشنهای ظلمانی استودیوها و آن سؤالاتی که طرف گمان میکرد، پاسخهای محکمی میدهد، اما سؤال مهمتر بود تا پاسخ، به سفرهایی تبدیل شد که هیچ آوردهای نداشت و بسیار هم کسورات داشت، از خاطرمان نرفته است. آقای رئیسی! مرد انقلابی را با صحنوسرای دیپلماتیک تهوعآور «سازمان امریکایی ضدملل» چهکار؟! نیویورک را واگذار و به سمرقند پر از قند برو!