بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
خدای متعال را جدّاً سپاسگزارم که بعد از سبک شدن این مشکل کرونا بار دیگر این جلسهی شاداب و زنده و امیدبخش تشکیل شد. حقیقتاً حضور شما جوانها به خصوص شما جوانان نخبه، خلّاق امید است؛ یعنی حضور شما در هر جا که باشید امید را به وجود میآورد و خلق میکند. برای همین هم هست که کسانی که با پیشرفت کشور موافق نیستند، با حضور شماها در آن جایی که باید حاضر باشید موافق نیستند.
نخبه یکی از مهمترین ثروتهای انسانی کشور است. منابع طبیعی مهم است، جایگاههای جغرافیایی مهم است، شکل اقلیمی مهم است، همهی اینها مهم است، اما یکی از مهمترین ثروتهای انسانی کشور وجود نخبه است. نخبه را ثروت عظیمی باید دانست. وقتی آن را ثروت عظیمی دانستیم، در تولیدش تلاش میکنیم.
یک رکن مهم پیشرفت کشور دانشگاه است و در دانشگاه هم عمدتاً نخبگان علمی هستند. این که شما میبینید در مقاطع مختلف ــ نه فقط حالا دیروز و پریروز ــ تلاش شده که دانشگاهها و کلاسها تعطیل بشود، بچهها سر کلاس نروند، استاد نرود و ... این ناشی از این است که دانشگاه نقش اساسی دارد. حالا آن کسی که استاد را تلفنی تهدید میکند که اگر بروید چنین و چنان، -او حالا خودش معلوم نیست عامل اصلی باشد، عامل پشت صحنه مهم است- این بخاطر آن است که هر چه دانشگاه را بتوانند لنگ و تعطیل و خراب و ناقص کنند برای دشمنان کشور و برای دشمنان پیشرفت کشور مغتنم است.
دانشگاه یکی از بزرگترین موانع در مقابل سلطهی استکبار است، ما باید این را بدانیم که قدرتهای گردن کلفت جهانی هدفشان سلطه است، به چه وسیله؟ یک روز با اسلحه، یک روز با فریب، یک روز با علم، با علم هم سلطه پیدا میکنند. دانشگاه جلوی سلطه را میگیرد یعنی شما اگر چنانچه توانستید سطح علم کشور را بیاورید بالا در مقابل سلطهی دشمن یک مانعی ایجاد کردهاید.
برای اینکه نخبه بتواند آن استعداد ذاتی را بروز بدهد و فرصت تلاش پیدا کند، زمینه لازم است؛ گاهی نخبه هست و آمادگی کار هم دارد اما زمینه برایش فراهم نمیشود. این زمینه در دوران طاغوت وجود نداشت، اگر هم بود خیلی جزو سیاستهای رسمی طاغوت نبود، زمینه وجود نداشت. خیلیها بودند دارای استعدادهای خوب، آمادهی تلاش هم بودند، اما توی سرشان میزدند. من چون از اول انقلاب در مجموعهی دانشجویی و دانشگاهی و دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر حضور داشتم با استاد و با دانشجو و اینها دائم نشست و برخاست داشتم، من این را با همهی اعتقاد و با قابلیت اثبات عرض میکنم، با انقلاب اسلامی زمینه برای نخبهپروری فراهم شد.
اولاً توسعهِی دانشگاهها؛ شما ببینید کجای کشور الان دانشگاه ندارد؟ همهجای کشور دانشگاه هست.
بعد هم دانشگاهیان، گسترش دامنهی دانشگاهی چه دانشجو چه استاد. حدود بیست و پنج برابر دانشجویان کشور رشد پیدا کردهاند، بیست و پنج برابر. خیلی است. سالهای اول انقلاب همان سالهای حدود ۵۹، ۶۰ آنطور که در ذهنم هست حدود ۵۰۰۰ استاد هیئت علمی در کشور بود. الان بیش از ۱۰۰ هزار است.
این توسعهی علم در کشور خیلی چیز باارزشی است. جزء زمینههای نخبهپروری یکی این است. یعنی واقعاً باید تشکر کنیم از خود دانشگاهیها؛ دانشگاهیهای ما نگذاشتند که ما محتاج غربیها بمانیم.
بدون مبالغه باید بگوییم نخبگان دانشگاهی ما مایهی آبروی ایران شدند. شما نسلِ جوانِ نخبگان هستید. قبل از شما هم نخبگان زیادی، نسلهای قبل از شما، در این چهل سال وجود داشتند که آبرو دادند به کشور. در هر مسئلهای دانشمندان ما ورود کردند و متمرکز شدند، کاری کردند که در محافل علمی جهان مورد تحسین واقع شد. حالا من چند نمونهاش را اینجا بگویم که البتّه همهی شما هم میدانید:
تحقیقات و دستاوردهای پژوهشگاه رویان؛ نه فقط در مسئلهی سلولهای بنیادی، [بلکه] شبیهسازی حیوان زنده، در دنیا یک چیز کمیابی بود، این اتّفاق افتاد.
انتقال ماهواره به فضا. این مال چند کشور است. همهی کشورها این را ندارند. خیلیها ماهواره در فضا دارند، ولی مال خودشان نیست، خودشان پرتاب نکردند. آنهایی که خودشان پرتاب میکنند تعداد معدودی کشورند. ما البتّه عقبیم، امّا پرتاب کردیم، توانستیم، رفتیم. دانشمندان ما متمرکز شدند.
ساخت رباتهای انساننما در دانشگاه تهران مهم است.
دستاوردهای بنیادین در صنعت هستهای؛ ما به مسائل بنیادین در صنعت هستهای دست پیدا کردیم. ما دنبال سلاح و بمب اینها نمیرویم امّا خود این صنعت خیلی برکات دارد. ما توانستیم دست پیدا کنیم.
ساخت تجهیزات پیشرفتهی موشکی و پهپادی که چند سال پیش از این وقتی که عکسهایش منتشر میشد، میگفتند این فتوشاپ است. حالا میگویند که پهپادهای ایرانی خیلی خطرناک است. چرا به فلان کس میفروشید، به فلان کس میدهید.
ساخت واکسنهای پیچیده به خصوص واکسن کرونا و امثال اینها.
خب اینها کارهایی است که نخبهی ایرانی انجام داده. این برای کشور آبروست.
از دستگاهها توقع داریم که از نخبگان حمایت کنند. این حمایت همهاش به معنای پول دادن نیست، گاهی پول دادن مضرّ است؛ بلکه حمایت عاقلانه، خردمندانه و با توجه به جوانب گوناگون باشد. نخبه، حالا چه نخبهای که در ایران درس خوانده چه نخبهای در خارج درس خوانده و آمده ایران، دو توقّع دارد. یکی از موارد حمایت این است که این دو توقّع را برآورده کنیم:
یک توقع آنها اشتغال مناسب با دانششان است؛ یک توقّع هم امکان ادامهی تحقیقات و ارتباط با مراکز علمی دنیاست. این دو توقّع نخبههای ماست.
توقّع زیادی نیست. بنده اطلاع دارم نخبهای که میخواهد در هیأت علمی دانشگاه وارد بشود، با انواع و اقسام ترفندها جلویش را میگیرند نمیگذارند. چرا؟ چرا از این نخبه استفاده نمیکنید؟ بعضی از نخبههای ما، نخبههای برجسته بیرون درس خواندند، آمدند اینجا به امیدی که بتوانند کار کنند، بر اثر همین رفتار برگشتند رفتند. دیدند اینجا نمیشود زندگی کرد. خب من چه توقّعی بکنم از این جوان؟ باید حمایت کرد.
نگذارید نخبه از دانشگاه مأیوس بشود، حالا حداقلش این است که بتواند در دانشگاه وارد بشود، جایگاهی پیدا کند. بعضیها سنگ نخبه را به سینه میزنند، مدام میگویند نخبهها، نخبهها، اما در عمل نخبه را مأیوس میکنند، ناامید میکنند، مانعتراشی میکنند.
دشمن سعی میکند در مورد نقاط ضعف ما اغراق گویی کند، نقاط قوّت ما را بپوشاند، نباید بگذاریم، ما نباید به دشمن در این زمینه کمک کنیم.
از اوائل انقلاب اسلامی غربیها در تبلیغاتشان اینجور وانمود میکردند که نظام جمهوری اسلامی که بر اثر انقلاب بوجود آمده رو به زوال است، از همان روزهای اول رو به زوال است. گاهی میگفتند دو ماه دیگر، گاهی میگفتند یکسال دیگر، گاهی میگفتند پنج سال دیگر، زمان معیّن میکردند. یک عدّهای هم در داخل متأسّفانه حالا یا از روی غفلت، بعضیها هم از روی بدخواهی همین را ترویج میکردند. زمان امام یک روزنامهای که اسم نمیآورم برداشت یک مقالهی مفصّلی نوشت به نظرم تیتر هم زدند از آن تیترهای درشت صفحهی اولی که مضمونش این بود که خلاصه نظام در حال فروپاشی است! امام(ره) آن وقت جواب دادند گفتند خودتان در حال فروپاشی هستید، نظام محکم و مستحکم ایستاده. بعد از رحلت امام(ره) در سال ۶۹ یک اعلامیهای دادند بعضی از موجّهین، آدمهای موجّهی بین آنها بودند، چهرههای معروف نظام و موجّه، سابقهی کاری هم در نظام داشتند، اعلامیه دادند که نظام در لبهی پرتگاه است. کی؟ سال ۶۹. یعنی همین روزها است که خلاصه تمام بشود. در سال ۸۲ یک عده از نمایندگان مجلس نامه نوشتند به بنده، یک نامهی واقعاً غیر منصفانهای بود، خیلی غیر منصفانه بود. یک چیزهایی را گفتند، یک سئوالهایی از ما کردند که جوابش را خودشان باید میدادند چون هم مجلس دست خودشان بود، هم دولت دست خودشان بود، باید آنها جواب میدادند، از من سئوال کرده بودند. آن وقت آن نامه مضمونش این بود که خلاصه باید تسلیم بشوید و الّا کارتان تمام است. مال سال ۸۲ است. تسلیم نشدیم، ایستادیم و انشاءاللّه باز هم خواهیم ایستاد.
نخبههای کشور از ظرفیتهای عظیم و وسیع کشور مطلع هستند؟! من فکر نمیکنم یعنی میدانم که اکثر مطّلع نیستند. یک روزی یک آقایی گفته بود که ما از لحاظ سلاح در مقابل آمریکا صفریم، میتواند مثلاً با یک ساعت فلان کند؛ من اینجا گفتم که این آقایان را یک تور گردشگری بگذارید بروند صنایع تسلیحاتی ما را ببینند تا از این اشتباه بیرون بیایند. حالا این تور را برای همهی شماها باید گذاشت. یکی از کارهای مهم این است. من میدانم که خیلیها مطّلع نیستند. بعضی از این ظرفیتها را حتّی انکار میکنند، مثل آن شاه نادان که به او گفتند یک مادهی بدبوی سیاهرنگ منحوسی به نام نفت از یک جاهایی جوشیده، این خارجیها بیچارهها حاضرند بیایند این را بردارند ببرند، اجازه بدهید ببرند. آن هم گفت خیلی خب ببرند راحت بشویم. حالا هم به ما میگویند که یک چیز زحمتدار مشکلی به نام صنعت هستهای وجود دارد در کشور، بگذارید جمعش کنند ببرند، نماند! میگویند این حرف را. به دروغ ادعا میشود که دنیا از صنعت هستهای و از انرژی هستهی روگردان شده؛ دروغ محض. روز به روز دارند پایگاههای هستهایشان را، نه پایگاههای نظامی؛ پایگاههای صنعتی دارند اضافه میکنند. ما هم احتیاج داریم. ما امروز اگر شروع نمیکردیم؛ یعنی آن روزی که شروع کردیم اگر شروع نمیکردیم بایستی ده سال دیگر شروع میکردیم و سی سال دیگر نتیجه میگرفتیم. یعنی این چیزی نیست که یک کشور بتواند از آن صرفنظر کند.
اولین انتظار از نخبگان این است که ظرفیت برتری را که خدای متعال به شما داده این را تبدیل کنید به ظرفیت ملّی؛ بایستی نخبه، این توانایی شخصی را تبدیل کند به توانایی ملّی. یعنی چه؟ یعنی این توانایی را در خدمت حلّ مسائل کشور قرار بدهد.
متأسفانه بعضی این کار را نمیکنند؛ بعضی از نخبهها ــ یعنی دارای استعداد حالا تعبیر نخبه شاید با توضیحی که دادیم برایشان درست نباشد ــ اینها در اینجا رشد میکنند، وقتی نوبت ثمردهی میرسد میروند میوهشان را به دیگری میدهند. گاهی هم آن دیگری دشمن است. گاهی میروند میشوند پیچ و مهرهی استکبار جهانی برای تصرّف ملّتها و دشمنی با ملّتها، میشوند ابزار او، میشوند پیچ و مهرهی او. بعضی اینجورند. خب، اینها ناشکری میکنند البته خیر هم نمیبینند اینها. درواقع به نظرم اینهایی که اینجور پشت کنند به مردم خودشان خیر نمیبینند. نخبه باید در کنار مردم خودش بماند. نمیگویم مهاجرت نکند، درس نخواند، فلان کشور فلان دانشگاه برتر یا فلان مرکز نرود، نه، برود اما برای مردمش برود، برود برای اینکه برگردد اینجا برای کشورش کار کند. نرود برای اینکه برای او ابزار و مهره بشود. نخبگان ما باید در محضر وجدان خودشان و در محضر خدا این مسئله را حل کنند.