بنا بر این گزارش به نقل از رادیو گفتوگو، در دوران دوقطبی بودن قدرت در جهان وضعیت آرایش نیروها در منطقه غرب آسیا دارای اهمیت است، بعد از فروپاشی نظام دوقطبی آمریکا بهعنوان ابرقدرت جهان و نظام تکقطبی ایجاد شد و آمریکا در این دوران در غرب آسیا به اعمال قدرت پرداخت و در سال 2001 به افغانستان و در سال 2003 به عراق حمله کرد در مقطع این حملات شاهد هستیم هزینه زیاد مالی و انسانی شد و وضع بیثباتی ایجاد شد و عوامل شکست آمریکاییها دارای اهمیت است.
رویکرد آمریکا نسبت به مسائل بینالمللی نسبتاً مبهم است؛ چون بعد از جنگ جهانی دوم ایالت متحده به کشوری مهم بدل شد و به تشکیل نهادهایی مانند سازمان تجارت بینالملل که مروج تعامل بینالملل بود پرداخت و اگرچه این قوانین واقعی نیستند؛ ولی آمریکا خود را مقید به قراردادها و معاهدهها نمیدانند و از آنها نیز حمایت نمیکند و قوانین خود را زیر پا میگذارند.
بدیهی است بعد از جنگ جهانی دوم خواستار تشکیل سیستمی بودند که از بروز جنگ جهانی سوم جلوگیری کنند؛ ولی همزمان نظام تکقطبی توسط آمریکا ایجاد شد که بعد از جنگ سرد عیانتر شد و در این دوران در حال مبارزه با شوروی بود، به نحوی نظام دوقطبی شکلگرفته بود و سعی داشتند با کشورهای دیگر ائتلاف تشکیل دهند؛ لذا آمریکا بهخاطر منافع با کشورهای دیگر متحدانه عمل میکند؛ ولی این انگیزهها بعد از جنگ سرد از بین رفت.
آمریکا دیگر نمیتواند رویکرد یکجانبهگرایانه سابق را به کار گیرد و مشکل این سیاست همین است که رقبای خود را مورد انتقاد قرار میدهند و آنها را بابت نقض حقوق بشر محاکمه میکنند درحالیکه خودشان همواره به این قوانین پایبند نیستند و ادعاهای امریکا برای جهانیان پوچ به نظر میرسد؛ لذا باتوجهبه وضعیت آرایش نیروها و قدرت ایران در منطقه دیگر شاهد جنگ تمامعیار نخواهیم بود و آمریکا قدرت و توان گذشته را ندارد.
وضعیت تاریخی بلوک شرق و غرب
منوچهر محمدی، استاد دانشگاه تهران پیرامون بررسی فروپاشی نظام دوقطبی و تأثیرات آن بر امنیت غرب آسیا در برنامه خداحافظ آمریکا در رادیو گفتوگو اظهار کرد: بعد از جنگ جهانی دوم شرایطی به وجود آمده بود که در واقع دنیا به دو قطب بزرگ هم از لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک و هم از لحاظ نظامی تقسیمبندیشده بود.
وی با بیان اینکه از نظر سیاسی و ایدئولوژیک دنیا در واقع شاهد دو قطب سرمایهداری و نظام لیبرالیستی و نظام سلطه و کمونیستی بود افزود: در این دو قطب و دو بلوک، دو ابرقدرت هم حاکم بودند که در حقیقت رهبری این دو قطب را برعهده داشتند؛ ایالات متحده آمریکا که از جنگ جهانی دوم نهتنها لطمه نخورده بود؛ بلکه سود زیادی هم برده بود بهعنوان رهبری جهان غرب مطرح شد و اتحاد جماهیر شوروی نیز بهعنوان رهبری جهان شرق و بلوک شرق معرفی شده بود که اینها از نظر نظامی نیز در دو اتحادیه به نام ناتو و ورشو حضور داشتند.
سلاح هستهای؛ منشأ قدرت آمریکا و شوروی
استاد دانشگاه تهران گفت: چیزی که مطرح شده این بود که هر دو قطب قدرتشان ناشی از سلاحهای هستهای بود که آمریکا در ژاپن طی دوران جنگ آن را آزمایش کرده بود و شوروی نیز صاحب این سلاح شد و هنوز این دو قدرت منحصربهفرد بودند.
وی افزود: ایدهای استالین بهعنوان نخستوزیر شوروی و همچنین وزیر خارجه آمریکا داشتند که دولتهای دیگر یا باید با ما باشند یا علیه ما، یعنی نوعی نظام دوقطبی متصلب مطرح شده بود در نتیجه شاهد بودیم پیمانهایی که ایجاد میشد در راستای جذب نیروهای کشورهای کوچکتر بود، بهخصوص در جهان غرب شاهد پیمانهای نظامی علاوه بر ناتو پیمان سنتو بودیم که منطقه جنوب غرب آسیا را تشکیل میداد و همچنین پیمان سیتو که در منطقه شرق آسیا شکلگرفته بود.
این کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به اینکه بر اساس نظریهای محقق شده بود که باید شوروی محاصره شود تا از نفوذ شوروی جلوگیری شود ادامه داد: این شرایط دوقطبی حرف دیگری داشت مبنی بر این که دولتهای کوچکتر راهی جز این ندارند یا زیر چتر آمریکا و غرب باشند یا زیر چتر شوروی قرار بگیرند و نمیتوانند مستقل باشند
شکلگیری انقلابها و کودتاها حول دو ابرقدرت جهان بود
وی افزود: جالب این است در سال 1957 که پیمان عدم تعهد ایجاد شد اینها هم از نظر وابستگی نظامی خودشان را غیرمتعهد میدیدند؛ ولی از لحاظ سیاسی وابسته بودند، میگفتند به اتحادیههای نظامی ملحق نمیشویم و به همین علت نام عدم تعهد را پیش گرفتند و در غیر این صورت باید عنوان بیطرف را انتخاب میکردند بر همین اساس در این عدم تعهد شاهد هستیم کشورهای منطقه ما مانند اردن، عربستان و اینها ملحق شده بود و حتی کوبا که وابسته به شوروی بود در همین پیمان عدم تعهد حضور داشت و البته به همین علت این پیمان عدم تعهد کارایی خاصی نداشت؛ چراکه دنیا بر محور این دو ابرقدرت حرکت داشت و هر حادثهای در دنیا یا تحت حمایت شوروی بود یا تحت حمایت آمریکا و انقلابها، نزاع و کودتاها بین دو ابرقدرت مذکور بود.
محمدی تصریح کرد: در انقلاب چین که بعد از جنگ جهانی دوم شاهد آن هستیم، روسها از مائو حمایت داشتند و در انقلاب کوبا نیز باتیستا مورد تأیید و حمایت آمریکا بود و کاسترو مورد حمایت شوروی بود، در کودتاهای مختلف در سایر کشورها مانند عراق و سوریه این حالت وجود داشت.
تبدیل تقسیمبندی غرب و شرق به قانون متصلب در نظام بینالملل
وی افزود: این وضعیت ادامه داشت و این را بهعنوان قانون متصلب و قاطع در نظام بینالملل مطرح بود و حتی در ایران نیز اگر تحولاتی صورت میگرفت، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی این تحولات توسط گروهی مانند حزب توده مورد تأیید شوروی قرار میگرفت و گروهی مانند جبهه ملی مورد حمایت آمریکا بودند و لذا این قانونمندی پذیرفته شدهای در دنیا بود و حوزه نفوذ هرکدام قلمداد میشد و رژیم شاه در ایران بعد از جنگ جهانی دوم با وجود اشغال نقاط شمالی از سوی روسها جزو حوزه نفوذ آمریکا و انگلستان و غرب بود که روسها در نهایت مناطق شمالی را ترک کردند و حوزه نفوذ غرب را پذیرفتند.
استاد دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: این وضعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و پیروزی انقلاب اسلامی در واقع اولین ضربه را بهنظام دوقطبی زد و در زمانی که امام خمینی (ره) قیام کرد و فرمود آمریکا از انگلیس بدتر، شوروی از همه بدتر و همه اینها پلید هستند این اولین مرتبهای بود که چنین بحثی مطرح شده بود و انقلاب اسلامی آن را به چالش کشیده بود و با شکلگیری انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب نظام دوقطبی متزلزل شد، یعنی خیلی از ملتها و دولتها فهمیدند این رقابت و خصومت دو قطب، سطحی است و پس از پیروزی انقلاب این دو علیه انقلاب اسلامی کنار هم ایستادند و حتی در جنگ تحمیلی شاهد این بودیم که هم روسها و هم آمریکاییها و غرب از صدام حمایت داشتند.
آغاز فروپاشی نظام دوقطبی با پیروزی انقلاب اسلامی
وی افزود: از زمانی که انقلاب اسلامی موفق شد بدون کمک هیچکدام از این قطبها و باتکیهبر مردم در داخل به پیروزی برسد از این زمان، فروپاشی نظام دوقطبی رقم خورده است البته 1988 سالی که گورپاچف سرکار آمد و مسئله ضعفهای اقتصادی شوروی را مطرح کرد زمان رسمی آن بود؛ ولی تزلزل آن از دوران پیروزی انقلاب اسلامی بود.
این کارشناس مسائل بینالملل گفت: وقتی نظامی فرومیپاشد دورهای به نام عبور و انتقال پیش رو دارد که بعد از فروپاشی شوروی این دوره آغاز شد، در این دوره هر یک از بازیگران قصد دارد نظام مورد قبول خودش را شکل بدهد و نظامها تابعی از بازیگران هستند درحالیکه در دوران دوقطبی بازیگران تابع نظام بودند؛ لذا ما دورهای آغاز کردیم که در این دوره انتقال آمریکا در پی تکقطبی بود؛ ولی ضرورتاً بقیه کشورها این حالت تکقطبی را پذیرا نبودند و آنها نیز دنبال یک نوع نظامهای خودشان بودند.
وی افزود: اصولاً خود آمریکا میدانست که این نظام تکقطبی نمیتواند دوام بیاورد و بنابراین آقای ریچارد پارتنر**؟ * نظام تکقطبی لحظهای را اعلام کرد؛ چون در نظامهای دنیا همواره دو قطب در برابر هم قرار میگیرند و اگر شاهد هستیم بلافاصله آمریکا سعی کرد به عراق و افغانستان حمله کند در حقیقت برای تثبیت تکقطبی بودن و قدرت خود بود در شرایطی که سایر قدرتها حالت سکوت و بیتفاوتی در پیش گرفته بودند؛ ولی موافق نبودند.
اصرار آمریکا برای تثبیت نظریه نظم جدید جهانی
محمدی اظهار کرد: بعد از فروپاشی چین مسئله چندقطبی را مطرح کرد و حتی غرب و اروپا نیز سعی داشت بهعنوان قطب جداگانه خودش را مطرح کند که موضوع ارتش مستقل اروپا مطرح شد منتهی هنوز شکل نگرفته بود و لذا امریکا اصرار داشت که نظریه خودش تحت عنوان نظم جدید جهانی که جرج بوش پدر، دکترین این طرح را مطرح کرد تثبیت کند ولی میدانستند این دوام نخواهد داشت و دنیا نخواهد پذیرفت تحت سیطره یک قدرت قرار بگیرد.
وی افزود: علاوه بر حمله کردن به برخی کشورها به سایر کشورهای آمریکای لاتین در آن زمان حملاتی صورتگرفته بود که قصد تثبیت داشتند ملی خیلی زود متوجه شدند که امکان حاکمیت تکقطبی نیست و افرادی مانند هانتینگتون نظریه برخورد تمدنها را مطرح کردند و اعلام شد تکقطبی جواب نمیدهد ولی میبینیم که نوعی نظام برخورد تمدنی به وجود میآید.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در همان زمان در پاسخ هانتینگتون مقالهای نوشتم که این برخورد با تمدنها نیست بلکه برخورد با سلطه است؛ چراکه برخی کشورها سلطهگر هستند و کشورهایی نمیخواهند سلطه را بپذیرند و در این تعارض و برخورد وجود دارد؛ چون تمدنها هیچگاه با هم دعوا نداشتند و واقعیت این است ملتها با هم مشکلی نداشتند و پس از آن فوکویاما برای نفی این نظریه، نظریه پایان تاریخ را مطرح کرد و تمام این موارد در دوره انتقال اتفاق افتاد و شاهدیم نوعی برخورد نظریات متفاوت وجود داشته است.
شورای همکاری خلیجفارس نتوانست اهداف نظامی آمریکا را برآورده سازد
وی با بیان اینکه چیزی که در منطقه ما رخ داد پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه تحولات زیادی را شاهد هستیم، از یک سو شوروی نگران 70 میلیون مسلمان بودند و در کنگره حزب کمونیست شوروی اعلام شد ما نگران نفوذ انقلاب اسلامی در میلیونها مسلمان در منطقه اتحاد جماهیر شوروی هستیم افزود: از طرف دیگر بعد از پیروی انقلاب اسلامی و با خروج ایران بهعنوان حلقه مرتبط با سایر کشورها از پیمان سنتو، این پیمان نابود شد و موضوعیتی نداشت؛ ولی آمریکاییها فکر کردند میتوانند با ایجاد یک عقبنشینی در منطقه خلیجفارس شورایی ایجاد کردند به نام شورای همکاری خلیجفارس که البته نتوانست نقش نظامی که آمریکا قصد داشت ایفا کند.
این کارشناس مسائل بینالملل تصریح کرد: شکست آمریکا در عراق و افغانستان امری غیرعادی و غیرطبیعی نبود؛ چراکه امریکا در ویتنام نیز مفتضحانه شکست خورد و 700 هزار نیرو به کار بود و بیش از 50 هزار آمریکایی کشته شدند و در آخر از طریق سفارت آمریکا با هلیکوپتر فرار کردند یعنی شکست آمریکا از آن زمان شروع شده بود؛ نویسنده معروف امریکایی مقالهای با عنوان عقاب سقوط کرد نوشته بود و گفت افول آمریکا از همین زمان جنگ ویتنام آغاز شده است و هیمنه امریکا شکسته شد.
نقش کلیدی سود صنایع نظامی آمریکا در راهاندازی جنگها
وی افزود: برای آمریکا شکست و پیروزی مطرح نیست؛ بلکه بهکاربردن سلاحها، مصرف و فروش تسلیحات اهمیت دارد؛ چراکه در آمریکا هنوز صنایع نظامی نقش کلیدی دارند و آیزنهاور صراحتاً اعلام کرده بود که در خانهها هم صنایع پیچیده نظامی آمریکا وجود دارد؛ لذا بیشتر جنگها را صنایع نظامی راه انداختند چراکه نیاز به بازار مصرف و جنگ دارند.
محمدی خاطرنشان کرد: همین روزها با وجودی که میدانند در جریان جنگ اوکراین شکست میخورند؛ اما سیل ارسال سلاحهای آمریکایی به آن منطقه همچنان ادامه دارد؛ چون سود کلانی صنایع نظامی توانسته برای آمریکا داشته باشد البته به قیمت هزینههای مالیات و یا کشورهای عربی ثروتمند که هزینهها را تأمین کردند بوده است و بعدازاین نیز باید دانست اساس کار امریکا تا زمانی که صاحبان صنایع پیچیده نظامی در امریکا نفوذ و سلطه دارند همچنان در هر جنگی دخالت دارند و جنگها را فارغ از شکست و پیروزی راهاندازی میکنند.
طرح خاورمیانه جدید با تقسیم ملیت و مذاهب
وی با اشاره به این مطلب که طرحی توسط معاون وزارت دفاع آمریکا مبنی بر ایجاد خاورمیانه جدید ارائه شده بود که باتکیهبر قومیت، مذاهب و ملیتهای مختلف تقسیم شوند و بهصورت موزاییک شکل بگیرند و کوچک شوند تا بهتر اداره شوند، مشخص بود که این طرحها جواب نمیگیرد افزود: لبنان کوچک 5 میلیونی را نیز بر اساس همین نظریهها قرار بود تقسیمبندی کنند و جنگ 33 روزه اسرائیل علیه حزبالله راه انداخته بود برنامه تجزیه همین کشور کوچک را داشتند و وزیر خارجه وقت آمریکا اعلام کرده بود که این درد زایمان منطقه خاورمیانه برای اجرای طرح آمریکا است هرچند در راستای منافع خود بوده و البته موفق نشدند.
استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه بزرگترین صاحبان قدرت و ثروت در آمریکا صاحبان صنایع نظامی هستند و از طریق لابیهای ثروتمندان بهصورت غیرمستقیم منافع برای سیاستمداران دارد گفت: اگر آمریکا بخواهد در منطقه جنگ تمامعیار راهاندازی کند تنها دشمن قدرتمند آنها جمهوری اسلامی است؛ اینها تجربه جنگ تحمیلی دارند که در آن رابطه عراق و آمریکا احیا گردید و تمام دنیا نیز علیه ایران بودند اما شکست خوردند و این شکست برای اینها تجربه شد و به این جمعبندی رسیدند که نمیتوانند با ملتی که آمادگی برای دفاع دارد وارد جنگ شوند.
وی افزود: حتی مانورهایی دادند و شکست خوردند؛ لذا تجربه تلخی در جریان عین الاسد کسب کردند که برای اولینبار بعد از جنگ جهانی به پایگاه آمریکایی حمله شده و آنها جرئت پاسخ به این حمله را پیدا نکردند درحالیکه برای جنگ بهانهتراشی میکردند و شاهد بودیم در عراق اعلام کردند سلاحهای اتمی و شیمیایی در اختیار دارند و 11 سپتامبر را ایجاد کردند و اعلام کردند القاعده در افغانستان آمده است و ماجراهایی اینچنینی برای حمله به برخی کشورها خلق کردند.
آمریکا اغتشاشات داخلی را جایگزین جنگ نظامی با ایران کرده است
این کارشناس مسائل بینالملل اظهار کرد: وقتی با مسئلهای واقعی مواجه میشوند و کشوری مانند ایران در منطقه پهپاد گرانقیمت آمریکا را ساقط میکند و در عین الاسد با 15 موشک دوربرد این منطقه را نابود میکند نشان میدهد آمریکا به این جمعبندی رسیده که با ایران نمیتواند بجنگند؛ لذا در پی این هستند که بتوانند به طرق دیگری مانند ماجراهای اغتشاشات، ایران را مشغول سازند؛ لذا شاهد جنگ تمامعیار نظامی در منطقه نخواهیم بود.
وی افزود: در یمن شاهد هستیم ملتی پابرهنه و فقیر میتواند قدرتی را کسب کند که در برابر عربستان و امارات و تمام ائتلافهای آنها ایستادگی کند و آن را مستأصل کند و نشان دهد قدرت ضرورتاً همراه با تسلیحات کلاسیک و ثروت نیست و یا شرایطی را که در اطراف فلسطین اشغالی شاهد هستیم و همچنین مسئلهای که در سوریه پیش آمد و مقاومت توانست گروه دژخیمان عظیمی که مورد حمایت آمریکا نیز بود بهزانو دربیاورد؛ لذا با پدیده جدیدی به نام مقاومت و بازدارندگی در منطقه مواجه هستیم.
محمدی ادامه داد: زمانی در منطقه ما اسرائیل ایده نیل تا فرات را داشت و اگر مطالعه شود از زمان شکلگیری رژیم اسرائیل در 1947 تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی در هر جنگی که داشته بخشی از فلسطین را به منطقه اشغالی خود اضافه کرده است؛ ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری مقاومت برعکس شده و روزبهروز مناطقی را از دست داد و حتی اطراف خودش دیوار 9 متری کشیده و درون مناطق اشغالی خودش را محصور کرده است.
قدرت آینده منطقه در اختیار گروههای بیداری اسلامی مانند حشدالشعبی است
وی افزود: اگر امریکا در پی خاورمیانه جدید بود این خاورمیانه جدید ایجاد شده؛ ولی نه بر اساس تمایلات و منافع آمریکاییها بلکه ملتها روزبهروز بیدار میشوند، قویتر شدند و در جریان سوریه از ملیتهای مختلف اسلامی مانند زینبیون، فاطمیون و حشدالشعبی ایجاد شده و قدرت آینده منطقه در اختیار این گروهها است و آمریکا نمیتواند با اینها برخورد داشته باشد و دولتهای منطقه و محلی نیز نمیتوانند بازیگران قدرتمندی باشند البته دشمن در حال پیداکردن راههای جدید برای سیطره در این منطقه استراتژیک است.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: باید مقاومت افزایش یابد، بصیرتافزایی شود و تهدید و تحریمها را تبدیل به فرصت کنند؛ چنانکه در ایران از لحاظ علمی و خودکفایی به نقطهای رسیدیم که توانستیم پس از پیروزی انقلاب شرایط بهتری داشته باشیم و امروز بهعنوان ابرقدرت مطرح باشیم و به این معناست که از نظر قدرت معنوی و بازدارندگی در منطقه حرف اول را میزنیم.
وی ضمن تأکید بر این نکته که وظیفه تبدیل تهدیدات به فرصتها را داریم افزود: از ابتدای دفاع مقدس که تماماً به آمریکا از نظر نظامی وابسته بودیم؛ ولی از درون جنگ تحمیلی قدرتی ساخته شده که امروز بسیاری از دشمنان به وحشت افتادند و باتوجهبه اینکه تحریم تنها حربه دشمن است فرصتی ایجاد شده که قدرتها به هم نزدیکتر شوند و تحریمها اثری نخواهد داشت.
این کارشناس مسائل بینالملل خاطرنشان کرد: با حماقت و سیاستهای آمریکا نظام جدیدی در دنیا در حال حاکم شدن است که این نظم جدید نوعی نظم آسیایی است که متشکل از ایران، چین و روسیه است که این مثلث آینده قدرت جهان را در میگیرد و البته این قدرتها در پی منافع خودشان هستند؛ لذا باز هم شاهد نظام دوقطبی جدید خواهیم بود که یک طرف آن غرب به رهبری آمریکا که در حال فروپاشی است و در طرف دیگر نیز شرق جدید متشکل از ایران، چین و روسیه در حال شکلگیری است و اتحادیه شانگهای جایگزین اتحادیه ورشو در دوران دوقطبی خواهد شد.
گفتنی است؛ برنامه رادیویی خداحافظ آمریکا پنجشنبهها ساعت 19 به مدت 60 دقیقه از رادیو گفتوگو روی موج FM ردیف 103,5 مگاهرتز پخش میشود. تکرار این برنامه روز جمعه همین ساعت خواهد بود.