در سال 1357، رسانههای دنیا اخبار تحولات نهضت اسلامی ملت ایران را با اشتیاق و دقت زیادی پیگیری میکردند. این وضعیت با حضور حضرت امام(ره) در نوفل لوشاتو شدت گرفت و روزی نبود که حضرت امام(ره) در برابر میکروفن خبرنگاری از یکی از رسانهها و خبرگزاریهای دنیا قرار نگیرند. آنها تلاش داشتند از ماهیت این پدیده نوظهور که خود را نهضتی اسلامی و جمهوری اسلامی مینامید و میرفت تا بزرگترین پایگاه آمریکایی در منطقه خاورمیانه راـ که روزگاری «جزیره ثبات» نامیده شده بودـ به تسخیر خود درآورد، اطلاعاتی کسب کنند!
یکی از پرسشها و ابهامات مطرح این بود که در صورت فروپاشی رژیم پهلوی و استقرار رژیم سیاسی جدید، هندسه قدرت در حکومت جایگزین چگونه خواهد بود و امام خمینی(ره) در قدرت چه نقشی خواهند داشت؟ پاسخ امام در این زمینه جالب و تأملبرانگیز بود. در حالی که به نظر میرسید ایشان خود را همه کاره و برترین قدرت کشور معرفی کنند، اما امام با ادبیات دیگری سخن میگفتند. رهبر نهضت اسلامی ملت ایران در پاسخ به این پرسش خبرنگار روزنامه اندونزی «تمپو» که «اگر شاه استعفا دهد و شما به عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شوید، آیا این وظیفه را قبول خواهید نمود؟» پاسخ میدهند: «من شخصاً چنین مقامی را نمیپذیرم.» ایشان در مصاحبه با خبرگزاری «آسوشیتدپرس» و در مواجهه با این سؤال که «آیا فکر میکنید که بعد از سقوط رژیم فعلی، شخصاً نقشی در حکومت جدید به عهده بگیرید؟»، با صراحت بیشتری میفرمایند: «خیر، نه میل و رغبت من و نه سن من و نه موقعیت من، اجازه چنین چیزی را نمیدهد.»
ایشان حتی در سؤال خبرنگار دیگری که میگفت: «در صورتی که شاه استعفا بدهد، رژیم جدید چگونه خواهد بود، آیا علما خود حکومت خواهند کرد؟» پاسخ میدهند: «علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هادی مجریان امور میباشند. این حکومت در همه مراتب خود، متکی به آرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود.» حضرت امام(ره) با صراحت برای خود نقش هدایتگری قائل بوده و اعلام میدارند: «ما مسئولیت هدایت را داریم. اشتغال به کارهای دیگر، خیر.»
از اولین اقداماتی که حضرت امام(ره) پیش از سقوط رژیم پهلوی در مسیر استقرار قدرت سیاسی جمهوری اسلامی و توزیع قدرت انجام دادند، تشکیل مجمعی با نام «شورای انقلاب» بود که امور انقلاب را به آن واگذار کردند. پیشنهاد تشکیل شورای انقلاب را اولین بار جمعی از یاران امام(ره) با محوریت استاد شهید مرتضی مطهری مطرح کردند و در سفر ایشان به «نوفل لوشاتو» به حضرت امام(ره) دادند. این پیشنهاد بلافاصله با موافقت حضرت امام(ره) همراه شد و ایشان فارغ از هرگونه خودکامگی آماده بودند تا امور نهضت، شورایی اداره شود. پذیرش این ایده برآمده از این باور بود که حضرت امام(ره) قدرت را در اختیار خود نمیخواستند و معتقد بودند امور کشور باید از طریق مشورت با صاحبنظران اداره شود. البته طبیعی بود که این شورا باید به دست افرادی اداره میشد که به نهضت اسلامی ملت ایران اعتقاد داشته و برای تحقق حکومت اسلامی تلاش میکردند.
شهید بهشتی درباره فلسفه شکلگیری شورای انقلاب چنین میگویند: «در آبان ماه سال گذشته(1357)، امکان ملاقات با امام در فرانسه فراهم شده بود و دوستان مختلف برای دیدار با ایشان به پاریس میرفتند. یکی از مسائلی که ایشان (امام) با دوستان مطرح میکردند، این بود که چه کسانی هستند که میتوانند در سازماندهی نیروهای عظیم بسیج شده مردم ایران سهیم باشند؟ نقشی داشته باشند و چه کسانی هستند که میتوانند پس از موفقیت در اداره جامعه مسئولیتی به عهده بگیرند؟... ایشان (امام) با آشناییهای قبلی که داشتند، یک گروه پنج نفری از روحانیت را معین کردند و گفتند: این گروه پنج نفری درباره مسائل تصمیم بگیرد و به وسیله تلفن یا مسافر اطلاع بدهد و من در جریان باشم و تأیید کنم. در آن موقع مجاهد بزرگ مرحوم آیتالله طالقانی زندان بودند. مجاهد عالیقدر آیتالله منتظری هم در زندان بودند. لذا در غیاب آنها پنج نفر از دوستان انتخاب شدند: مرحوم استاد مطهری، آقای هاشمیرفسنجانی، آقای موسویاردبیلی، آقای باهنر و بنده. امام گفتند شما پنج نفر درباره مسائل تبادلنظر کنید و نظر خودتان را برای من بفرستید و ضمناً از شما پنج نفر میخواهم که درباره بخش دیگر، یعنی در نظر گرفتن سرپرست آینده کشور هم مطالعه کنید، افرادی را که متناسب با انقلاب اسلامی هستند، معرفی کنید. به این ترتیب یک هستهای به وجود آمد، به عنوان هسته روحانیت مبارز که با رهبر انقلاب ارتباط داشت و اولاً میبایست برای هماهنگی نیروها تلاش کند و ثانیاً برای آینده هم کار بکند. این اولین هسته شورای انقلاب فعلی بود.»
مرحوم هاشمیرفسنجانی ماجرای شکلگیری شورا را اینگونه نقل میکند: «آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیمالشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند. حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی و موسویاردبیلی و شهید باهنر و اینجانب (هاشمیرفسنجانی) را به عنوان هسته اول شورای انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با اتفاق نظر این پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتیالامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیرروحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.»
مدتی بعد امام خمینی(ره) در نامهای کاملاً سرّی خطاب به شهید بهشتی خواهان اقدام سریع برای تشکیل شورا شد. در این نامه آمده است: «پس از اهدای سلام و تحیت، وقت دارد سپری میشود و من خوف آن دارم که با عدم معرفی اشخاص، مفسده پیش آید. بنا بود به مجرد آمدن ایشان (م.ط) با اشخاص مورد نظر یکییکی و جمعی ملاقات کنید و نتیجه را فوراً به اینجانب اعلام کنید و نیز مرقومی که معرف باشد با خط و امضای عدد معلوم بفرستید. من در انتظار هستم و باید عجله شود و نیز استفسار از بعضی آنها برای مسافرت به خارج. در هر صورت همه موضوعات که به شما و ایشان تذکر داده شد، لازم است با عجله انجام گیرد و اگر اشخاص دیگری نیز پیدا شد، ملحق شود.»
حضرت امام(ره) همچنین در نامه محرمانه دیگری خطاب به حضرت آیتالله حسین نوریهمدانی از ایشان میخواهند که در شناسایی افراد برای عضویت در شورای انقلاب یاریگر آیتالله مطهری و بهشتی باشد. در این پیام آمده است: «پس از اهدای سلام و تحیت، ما احتیاج به رجالی متدین و قابل اعتماد داریم که در عضویت شوراییـ پس از سقوط رژیمـ شرکت کنند و دارای شرایطی باشند علاوه بر تدین و علاقه به اسلام: 1ـ نداشتن افکار مکاتب انحرافی، بلکه عدم تمایل به آن مکاتب؛ فقط افکار اسلامی داشته باشند. 2ـ لیاقت اداره یک وزارتخانه را داشته باشند؛ یعنی مطلع و مدیر باشند. 3ـ معروف به ملیت و خوشنام باشند. 4ـ در دولتهای فاسد و مجلسین معروف به فساد، عضویت نداشته باشند. 5ـ از سرمایهداران و معروف به سرمایهداری نباشند. 6ـ از طبقه روحانیون نباشند. با اسرع اوقات در مجمعی از رفقای با اطلاع روشن، در قم مطلب را طرح و بیدرنگ کوشش کنید، در پیدا کردن چنین اشخاصی؛ حداقل ده نفر را تعیینـ ولو به کمک از مطلعین بلاد دیگرـ و به اینجانب معرفی نمایید؛ با تصدیق واجدیت شرایط و امضای آن. این مطلب به تهران هم تذکر داده شده است. والسلام علیکم»