در سال ۱۳۴۳ شاه و دولت او سعی داشتند روحانیت را از راه مبارزه بازدارند و به آنها بفهمانند دخالت در سیاست کار آنها نیست. روحانی محترم و معزز است چنانچه کاری به حکومت نداشته باشد و تصور میکردند با واقعه ۱۵ خرداد و جریانات بعد آن و در محصور نگهداشتن امام (ره) به نتیجه کامل رسیدهاند و تنبه کافی دادهاند و اکنون در صدد آن بودند که به نحوی امام را به سوی خود جذب و جلب نمایند تا از حمایت روحانیت هم برخوردار شوند و با تغییر دولت بهترین زمان برای این امر حاصل شده بود، چرا که این شیوه رژیم حاکم بود که همواره شاه را مصون از هرگونه تعرضی حفظ نماید و خطاها را به دولتها نسبت دهد و با تغییر و تبدیل نخستوزیر مردم را به آرامش و سکوت بکشانند و کابینه جدید منصور هم باید همین نقش را بازی میکرد و خود را حامی و طرفدار روحانیت معرفی میکرد و چنان وانمود میکرد که شاه به علت عدم رضایت از اقدامات علم او را کنار گذاشته است.
دکتر صدر فرزند صدرالاشراف معروف و وزیر کابینه حسنعلی منصور مأموریت یافت تا به ملاقات امام در قیطریه برود و راه آشتی را هموار سازد، کدورتها را از بین ببرد، دولت جدید را موجه نشان دهد، تمام جنایات و تقصیرها را به عهده دولت دیو صفت قبلی بگذارد و مراحم و عطوفت شاهانه را ابلاغ نماید. وی در قبال تمام فریبکاریها پاسخ امام را دریافت میدارد که ما نه با آن دولت دشمنی داشتیم و نه عقد اخوت با این دولت خواندهایم. ما مراقب اعمال و کردار شما هستیم، اگر اعمال شما تکرار اعمال دولت گذشته باشد، ما همانطور که با آن دولت مخالف بودیم و هستیم و برای همیشه روی آن سیاه شد، با شما نیز مخالف خواهیم بود و اگر در مقابل احکام اسلام خاضع شدید و رویه را تغییر دادید ما همه با هم برادریم و اختلافی نخواهیم داشت.
حسنعلی منصور که تصور کرده بود وزیر کشورش در ملاقات با امام موفق بوده، قدم دیگری برداشت و خود را واسطه مراحم شاه به روحانیت معرفی کرد و گفت: «.. ما معتقدیم که ملت و دولت ایران یک ملت و دولت مسلمان و دین اسلام یکی از مترقیترین و برجستهترین ادیان جهان میباشد. مقام روحانیت برای ما با ارزش است. اینجانب مأموریت دارم که مراحم وعطوفت خاص شاهنشاه را به مقامات روحانی ابلاغ نمایم...»
رویهای که منصور در پیش گرفته بود یک خط مشی حساب شده بود با محاسباتی بود که از نیروی مخالف کرده بودند و تصور این را داشتند در صحنه سیاست تنها نیروی مذهبی میتواند خطر تولید نماید و تودهها را به همراه دارد و اگر به هر قیمت این نیروی مخالف به سکوت کشیده شود دیگر مبارزهای جدی وجود نخواهد داشت و دریافت کرده بودند که خمینی وزنه سنگین و اساسی نیروی مذهبی است راه او را دیگران خواه و ناخواه میپیمایند بنابراین تمام اهتمام را صرف جلب رضایت ایشان ساختند و روز ۱۷ فروردین وزیر کشور آزادی مطلق ایشان را اعلام نمود.
حضور امام راحل در قم شهر را در چراغانی و جشن و سرور فروبرد مدرسه فیضیه مرکز جنب وجوش شد و مردم از هر سوی کشور برای دیدار امام به قم شتافتند.
بهرهبرداری رژیم از آزادی امام و پاسخ آن رژیم قدم در راه آشتی گذاشته بود و در ازای آزادی امام میخواست ولو به ظاهر حمایت روحانیت را جلب کرده باشد و، چون از طریق ملاقاتهای وزیر کشور و دیگران چیزی در تأیید عایدش نشده بود طبق معمول دروغپردازی را شروع کرد.
سرمقاله روزنامه اطلاعات چنان تنظیم شد که گویا آیه آیتالله خمینی از راه خود بازگشته، اصول انقلاب سفید را پذیرفته سوءتفاهمات برطرف شده و اکنون روحانیت جمعاً پشتیبان کامل حکومتاند و تصور کردند با این تلقینات امام را در مقابل امر انجام شده قرار خواهند داد. امام در نطق ۲۱ فروردین ٤۳ سرمقاله اطلاعات را تکذیب کرد و در شرایط آن روز افشاگری بسیار نمود و از مسئول اطلاعات خواست که صریحاً دلیل انتشار آن مقاله و منبع آن را بنویسد و، چون مشخص شد که ساواک مقاله را تنظیم کرده و ساواک پشت آن است امام بیشتر در مقابل آن ایستاد و تا آنجا که دولت نمایندهای به قم فرستاد و تعهد کرده که دیگر چنین اتهاماتی را متوجه روحانیت ننماید.
موضع جدید امام در مقابل رژیم حاکم که با سخنان ۲۱ فروردین و قطعنامه حوزه علمیه قم و مقابله با سرمقاله اطلاعات مشخص شد، تردید باقی نگذاشت که مسئله آشتی و تفاهم با روحانیت و مخصوصاً با امام خمینی خیالی است باطل و همان شیوه خصومت باید تعقیب گردد سازمان امنیت در صدد شناسائی تنظیمکنندگان قطعنامه ۲۱ فروردین برآمد تا آنها را به مجازات سخت برسانند.
نویسنده کتاب بررسی نهضت امام خمینی تصریح دارد به اینکه یکایک مقامات طراز اول حوزه علمیه قم از قطعنامه و نویسنده و تنظیمکننده آن اظهار بیاطلاعی کردند و امام خمینی هم توضیح در این مورد را به معرفی نویسنده سرمقاله اطلاعات موکول ساختند.