حمیدرضا شاهنظری
از مشهورترین نظریهها درخصوص انقلابها نظریه «ترمیدور» است که کرین برینتون پس از بررسی و مقایسه تحولات مهم انقلابهای فرانسه، روسیه، امریکا و انگلستان ارائه داده و به طور خلاصه شامل ارائه الگویی مشابه از طی مراحلی یکسان در این انقلابها و در نهایت رسیدن به مرحله ترمیدور یا مرحله وانهادن اصول انقلابی و آغاز دوران بازگشت به ارزشهای رژیم پیشین و حذف انقلابیها از عرصه قدرت است. قاعدتاً طی چهار دهه گذشته پس از انقلاب اسلامی، غربیها منتظر طی مراحل فوق و ترمیدور انقلاب ایران بودند تا شاهد کنار رفتن ارزشهای دینی و ملی ایرانیان و بازگشت ارزشهای غربی باشند تا زمینه نفوذ مجدد غرب در ایران فراهم شود. با وقوع انقلاب اسلامی یکی از مهمترین مفاهیمی که تغییر معنایی جدی پیدا کرد مفهوم «زن» بود که سبب شد راه برای رشد و تعالی فردی و اجتماعی زنان ایران باز شود و این یکی از مفاهیمی بود که توسط اتاقهای فکر غربی انتظار میرفت بعد از سپری شدن چهار دهه از انقلاب، دچار قلب معنایی شده و به معنای پیشین خود ارتجاع پیدا کند.
انقلاب اسلامی عامل تحول معنایی «زن» در جامعهای بود که در آن، از یک سو طبقه نخبگان حاکم، «زن» را عنصری دلفریب و افسونگر و ابزار گذران اوقات فراغت هوسبازان و صرفاً دارای وظیفه پاسخگویی به شهوترانی و بهرهبرداری جنسی مردان معرفی میکردند و در همین چارچوب، تشویق به حضور پر رنگ زن در جامعه برای ایفای کارکرد فوق میشد و از سوی دیگر بنا بر یک نگاه سنتی، «زن» انسانی درجه دو و سست عنصر تلقی میشد که تاب هیچ مقاومتی در مقابل مشقات زندگی را ندارد و نباید انتظار هیچ کار جدی و مهمی از او داشت، زن طفیلی وجود مرد بوده و میبایست در پستوها به وظایف خود عمل میکرد. نگاهی که حتی در ادبیات محاورهای هم با انتخاب عناوینی، چون «ضعیفه» برای زنان انعکاس پیدا میکرد.
انقلاب اسلامی تحولی معنایی در مفهوم زن ایجاد کرد و زن را انسانی درجه یک، دارای مراتب کمالی همچون مرد و دارای ویژگیهای فراجنسیتی یکسان معرفی کرد که نه تنها به عنوان ابزار شهوترانی آفریده نشده بلکه انسانی همتراز مرد در پیمودن مسیر کمال است و حق حضور و رشد اجتماعی با حفظ شأن انسانی و الهی خود را دارد. انقلاب اسلامی علاوه بر تحول معرفتی و معنایی، تحولی اساسی و ژرف در وضعیت عینی زنان جامعه ایران پدید آورد. این انقلاب منزلت زنان را اعتلا بخشید و جایگاه فردی و اجتماعی آنان را به صورت چشمگیری افزایش داد. با اولین شعلههای انقلاب و تحت آموزههای امام خمینی (ره) و اندیشمندان انقلابی، زن ایرانی تلقی پستونشینی یا بیبندوباری را درهم شکست و همپای مردان جامعه به مبارزه علیه استبداد تحت سلطه بیگانه و زمینهسازان فساد و تباهی زنان پرداخت.
در عصر پهلوی، غربیها با توجه به نقش اساسی زن در تغییرات فرهنگی جوامع به هدایت حکومت وقت برای استفاده از زن برای به انحطاط کشیدن فرهنگ ایران پرداختند که در نتیجه آن، زن کمکم به مثابه یک شیء و یک کالا تلقی شد که هم خود او قابل فروش بود هم عکس او در کنار کالاها به افزایش سودآوری شرکتها کمک میکرد.
سرعت هدایت زنان ایران به سمت تباهی که رهاورد رسوخ تفکر غربی در میان پهلویها بود و از ماجرای کشف حجاب توسط رضاشاه آغاز شد چنان در دوره پهلوی دوم توسعه پیدا کرد که خروش زنان پاکدامن و عفیف ایران را در پی داشت. زنانی که به گواه تاریخ حتی پیش از اسلام نیز کاملاً عفیفانه زندگی میکردند و حیا جزئی از حیثیت وجودی آنان بود.
انقلاب اسلامی تصحیح مسیر اشتباهی بود که طی سالها در معنای زن بودن ایجاد شده بود. از دیدگاه اسلام زن و مرد مکمل هم و از حیث روحی و انسانی با هم برابرند. البته بنا به اختلافات ذاتی، مسئولیتهای آنها با مردان متفاوت است. این تفاوت نه یک تبعیض که یک عامل تکاملی این دو نسبت به یکدیگر است. هدف از این اختلاف برپا داشتن جامعه بشری و رشد تعالی انسانی و ایجاد انگیزه برای زندگی مشترک است. اما این تفاوت سبب نمیشود که زن به عنصر درجه دومی تبدیل شود که صرفاً خدمتگزار و مایملک مرد چه در نگاه عزلتجویانه و چه در نگاه لذتجویانه تلقی شود و این همان نگاهی بود که منادی آن امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود. به گواه شاخصهای مختلف کمی و کیفی، وضعیت زنان قابل مقایسه با پیش از انقلاب و حتی جوامع غربی نیست و در یک مورد فقط حضور علمی زنان در جامعه و افزایش سطح تحصیلات آنان که حتی گوی سبقت را از مردان هم ربوده است نشاندهنده این حقیقت است.
امروز با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی و عدم تحقق پیشبینی نهفته در نظریه «ترمیدور» راجع به این انقلاب، دشمنان این انقلاب و این ملت که هیچ ارزشی برای زنان قائل نیستند و در نگاه آنان «زن» صرفاً یک ابزار مدیریت جوامع است و با پیروزی انقلاب منافع بسیاری را از دست دادهاند و «ایران قوی» یک عنصر برهم زننده سلطه جهانی آنان است دست به کار شدهاند تا تحت شعارهایی، چون «زن، زندگی، آزادی» زنان ایران را به ارتجاع رسانده و مجدداً «شهوت» را جای «منزلت» و «ابزارشدن» را جای «رشد و کمال» به زنان عزتمند و عفیف ایرانی غالب کنند. حتی اگر کنشهای این چند وقت لشکر رسانهای و سایبری دشمن را با دقت مشاهده کنیم هیچ ردی از شعار یا وعده راجع به خود زن بماهو زن، راجع به زمینهسازی به رشد بیشتر زنان در حوزههای اجتماعی و هدفگذاری رشد معرفتی و کمال انسانی زنان مشاهده نمیشود و هرچه هست تأکید بر تعریف زنان در چارچوب ابزار لذتگرایی مردان و آشکار شدن و در دسترس قرار گرفتن جنبههای جنسی آنان است. شورش برنامهریزی شده ماههای اخیر دشمن با شعار «زن، زندگی، آزادی»، تلاش برای ترمیدور معنایی زنان و تلاش برای تغییر فرهنگ جامعه ایرانی و قرار دادن آن در ذیل فرهنگ منحط غربی برای از بین بردن مجدد استقلال و آزادی مردم ایران و مهیا شدن زمینه استثمار و سلطه دشمنان بشریت بر سرنوشت کشور بزرگ ایران است، ولی به فضل الهی و هوشیاری زنان جامعهای که در آن عفت و حیا بارزترین خصلت تاریخی زنان است و از دامان زنان آن هزاران شهید تقدیم اسلام و کشور شده این خواب آشفته نیز هرگز تعبیر نخواهد شد.
هوا سرد شد آلرژی مدعیان اصلاحات عود کرد!
جعفر بلوری
فقط خدا میداند، چقدر از کاهش دمای کشور خوشحالند و فقط او میداند چقدر انتظار این را میکشند که مقام مسئولی در تریبونهای رسمی بگوید، مثلا گاز فلان منطقه به خاطر سرمای زیاد دچار اُفت فشار شده یا در فلان روستا مردم دیگر گاز ندارند. چرا؟ فقط برای این که بگویند، چرا وقتی فلان مقام بلند پایه و رسمی اروپایی میگفت، اروپا زمستان سختی پیش رو دارد، اخبار آن در رسانههای کشور و صدا و سیما بازنشر میشد! تعجب نکنید به صفحات اول روزنامههای امروز و روزهای گذشتهشان رجوع کنید.
اما چرا از بازنشر اظهارات و اخبار رسمی غربیها در رسانههای ایران راجع به زمستان سخت و بحران انرژی و اقتصادی عصبانی میشوند؟ برای فهم این نوع رفتارها، باید وارد ذهن این غربگراها شد و از زاویه دید آنها به مسئله نگاه کرد تا فهمیدشان... اشتباه نکنید. تعصب، یکدندگی و لج بازی دلیل این رفتار جماعت غربگرای ما نیست. این رفتار عجیب ریشههای عمیق تری دارد. این صفات زشتی که از آنها نام بردیم، تا جایی میمانند که فرد، از ناحیه آنها دچار فشار و آسیب جدی نشود اما به محض این که تبعات آنها شدت یافت، چه بسا خود به خود فرد را متعادل سازد.
این که انتظار بحران برای کشورت و مردمانت را بکشی، نتیجه تعصب و یکدندگی نیست و مسئله فراتر از اینهاست. این چه حالتی است و درکجای دنیا برای یخ زدن کشورشان، لحظه شماری میکنند؟ این چه روحیه، بیماری، درد یا مسئلهای است که اگر سرما کشور خودشان را دچار مشکل کند و جان عدهای را هم به خطراندازد، عدهای ذوق مرگ میشوند؟ و اگر حتی دچار مشکل هم نکند، اصرار میکنند که شده است؟ بخوانید: کمتر از یک سال پیش، روسیه با هدف جلوگیری از گسترش ناتو به شرق، جنگ بزرگی را با ناتو و غرب در اوکراین آغاز کرد. گستردگی این جنگ آنقدر عظیم و خساراتش آنقدر بزرگ است که، شاید تصور آن برای «شرقی جماعت»، سخت باشد.
مثلا مجبور شدن انگلیسیها به انتخاب بین گرما یا غذا، هجوم آلمانیها به پارکها برای بریدن درختها و شکستن نیمکتها جهت استفاده به عنوان هیزم، ترویج حشرهخواری، ترویج و تبلیغ خوردن غذاهای کپک زده و تاریخ مصرف گذشته برای کاستن از هزینهها و صرف هزینه پسانداز شده از این راه در پرداخت قبوض برق و گاز، ورشکستگی هزاران کارخانه و شرکت، مهاجرت به کشورهای گرمتر برای فرار از هزینههای کمر شکن انرژی، اعتصابهای فلجکننده و مرگبار در کشورهایی مثل انگلیس، آلمان و فرانسه... به نام کشورها دوباره نگاه کنید: آلمان، فرانسه، انگلیس، سوئد و... ثروتمندترین و صنعتیترین کشورهای اروپایی هستند!
کارشناسان و استراتژیستهای بزرگی مثل «هنری کیسینجر» و «جان مرشایمر» و خیلیهای دیگر که آمدن چنین روزهایی را پیشبینی میکردند، یا به شکل مستقیم یا در دل تحلیلهایشان نوشتند، مقصر این جنگ غرب است چرا که روسیه از سالها پیش نسبت به تبعات عضویت همسایه خود یعنی اوکراین در ناتو هشدار داده بود. کیسینجر که تبعات ادامه این جنگ را در همان هفتههای آغازین آن پیشبینی کرده بود، تلاش کرد طی مصاحبه و یادداشتهای پیدرپی، راهحلی برای آتشبس و صلح ارائه کند و آخرین راهحلی را هم که ارائه کرد، گردن نهادن غرب به همان خواسته اولیه روسیه بود که اگر رعایت شده بود، احتمالا جنگی رخ نمیداد: تضمین عدم عضویت اوکراین در ناتو و تبدیل آن به کشوری بیطرف! اخبار این تحولات و هشدارها و بحرانها نیز به دلیل اهمیت آنها به طور مرتب در رسانهای دنیا پوش داده شدهاند و میتوان با یک جست و جوی ساده اینترنتی به آنها دست یافت.
حالا برگردیم سراغ بحث خودمان. سؤال این بود. چرا غربگرایان از بازنشر این اخبار و تحلیلها عصبانی میشوند. پاسخ در غربگرا بودن هم نیست. چرا که آنها از خود غرب که نمیتوانند غربیتر باشند! منبع اصلی انتشار این اخبار رسانههای معتبر و مقامات ارشد و رسمی همین غرب هستند. بنابر این پاسخ در غربگرایی این طیف هم نیست. ما فکر میکنیم، یکی از پاسخهای اصلی این سول به «برجام» و «مذاکره» با آن سه چهار کشور اروپایی و آمریکا ارتباط دارد. بله درست شنیدید؛ برجام و مذاکرات. برجام همه چیز غربگرایان است.
فلذا، هر اقدامی را که بتواند به این توافق مُرده، حتی یک خَش وارد کند، بر نمیتابند ولو این اقدام، بازنشر اخبار بحرانهای عجیب و غریب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی غرب باشد. انتشار اخبار بحرانهای کمرشکن غرب، ضعف و ناتوانی آنها در حل معضلاتشان را نشان میدهد و این طیف، غرب را در افکار عمومی ایران ضعیف نمیخواهد، حَلال مشکلات میخواهد! در واقع، برجام ناموس این طیف است؛ حتی اگر مُرده باشد. برایشان مثل یک چارچوب نظری است که جهت تحلیل و تبیین هر موضوعی -تأکید میکنیم - هر موضوعی در هر حوزهای که فکرش را بکنید، به کارش میگیرند. اگر مواضع آنها را طی سالهای بعد از شکل گیری توافق برجام مرور کنید، خواهی دید آن را حلال تمام مسائل ایران معرفی کرده و همه چیز را داخل این چارچوب تحلیل و تبیین کردهاند. از آب خوردن مردم تا فیشهای نجومی، از اقتصاد تا فرهنگ و سیاست، از ترور و آدم کشی تا آشوبهای خیابانی و... فقط به عنوان یک مثال خیلی نزدیک، رجوع کنید به یادداشت سه روز پیش یکی از وزرای دولت برجام درباره هتاکی نشریه هتاک فرانسوی تحت عنوان «جمهوری اسلامی در دام شارلی ابدو نیفتد.» شاید باور نکنید اما، هتاکی شارلی ابدو را هم به شکل مستقیم به مذاکرات و به شکل غیر مستقیم به برجام ارتباط داده است!
ایشان درباره واکنش به هتاکی نشریهای که کارش هتاکی به مقدسات است، به جمهوری اسلامی ایران هشدار داده که، مبادا واکنشی نشان دهید. چرا؟ چون باعث تیرگی روابط با اروپا و از بین رفتن آخرین امیدهایش برای احیاء مذاکرات میشود! یا مثلا وقتی انسان بزرگی در تراز سردار دلها سلیمانی- که همین چند روز پیش سومین سالگر شهادتش بود- آن طور ناجوانمردانه ترور شد، گفتند این ترور نباید باعث توقف و تضعیف مذاکرات و برجام شود. وقتی برجام از سوی غرب با آمدن تحریمهای پیدرپی عملا نقض میشد، باز تاکید میکردند برجام باید بماند.
وقتی آمریکا با مشاهده واکنش بینظیر! این طیف در برابر بد عهدیهایش، با خیال آسوده از برجام خارج شد، باز هم گفتند صرفا یک مزاحم از برجام خارج شد و...خلاصه این که، هر تحریم، هتاکی، ترور، آشوب، جنگافروزی و جنایت و خیانتی که از سوی غرب علیه این کشور راهاندازی و مدیریت شد، از نگاه این طیف، نه کار بایدن و بن سلمان و ماکرون که، کار یک طیف تندرو در زیرزمینهای مخفی کاخ سفید و الیزه بوده که هدفش، بر هم خوردن مذاکرات و از بین رفتن آخرین امیدها برای زنده شدن برجام بود! ماجرای زمستان سخت اروپا و گرفتاری عجیب و غریبی که کشورهای غربی با ورود به جنگ اوکراین دچارش شدهاند نیز، از نگاه این طیف نباید باز نشر شود چون اولا، بیفایده بودن مذاکرات را اثبات میکند و مردم با دیدن و شنیدن این اخبار خواهند گفت «موز اگر قوَّت داشت، کمر خود را راست میکرد»، ثانیا، غلط و مُخرب بودن منظومه فکری این طیف را بر ملا میسازد. از نگاه این طیف، ایران باید همیشه ضعیف و گرفتار در مشکلات دیده شود و اوضاع غرب هم همیشه باید گل و بلبل نشان داده شود تا، راه وابستگی به غرب باز بماند.
اما اینجا طیف دیگری هم وجود دارند که، مذاکره با آن سه چهار کشور غربی را بنا به دلایل تاریخی و تجربی بیفایده و پُرخسارت میبینند و معتقد به تنظیم معقول و متوازن روابط با همه کشورهای جهان و توجه به ظرفیتهای عظیم بر جای مانده در داخل و خارج به شکل توأمان هستند. به عبارتی، دنیا را تشکیل شده از 195 کشور میدانند نه 4 کشور! آنها برجام را «خسارت محض» میدانند و برای این اعتقادشان هم دلایل زیادی دارند. شما بفرمایید، توافقی که مجوز هر اقدامی را علیه مردم و کشور عزیزمان بدهد و مانع از پاسخگویی به این اقدامات و جنایات و هتاکیها شود-که مبادا به تریج قبای برجام و مذاکره و غرب بر بخورد- خسارت محض است یا حلال مشکلات؟
همین امروز رجوع کنید به صفحات اول روزنامهها و سایتهایشان. مملو از اخبار، تصاویر و تحلیلهایی است راجع به «زمستان سخت در ایران» تا، «زمستان واقعا سختِ اروپا» در اذهان محو شود این در حالی است که در کشورمان نه کسی مجبور شده از فضولات گربه برای آتشافروزی و تولید گرما استفاده کند، نه کارمندانمان وادار شدهاند، پتوپیچ پشت میزهایشان بنشینند و نه وادار شدهاند، 40 درصد در مصرف انرژی صرفهجویی کنند. هیچ خانه عادی هم مجبور نشده ماهی 30 میلیون تومان بابت پرداخت قبض گاز خانهاش پرداخت کند و هزینههای انرژی مردم نیز شکر خدا 4 برابر درآمد ماهانهشان نشده است. توصیههای همیشگی و همه ساله برای صرفهجویی در مصرف گاز در زمستان در ایران کجا، «زمستان سخت» اروپا با تبعات هولناکی که در بالا به گوشهای از آنها اشاره شد کجا؟!