مرتضی سیمیاری
لباسهای شیک و برند میپوشید، همواره یک عینک ریبن اصل بهصورت داشت، بهترین عطرها را به خود میزد و لوکسترین اتومبیل روز را سوار میشد، اینها بخشی از توصیفات درباره علیرضا اکبری، جاسوس انگلیسی از زبان کسانی است که او را از نزدیک دیده و تیپ ظاهری او را مشاهده کردهاند. برخی دیگر نیز که تیپولوژی او را زیرنظر داشتهاند، اشاره به این موضوع دارند که اکبری تبختر فراوانی داشته و خودش را یک پله بالاتر از دیگران فرض میکرد.
اکبری البته شبیه مأموران فیلمهای جاسوسی در هالیوود نبود که هرلحظه به شکلی خاص دربیاید. او محصول تناقضات رفتاری، خصلتی و روانی خودش بود، این وضعیت باعث شده بود که سرویس اطلاعات خارجه انگلیس پس از مطالعات روانشناسی دقیق روی او سوار شود و از کیش شخصیت عجیبش بهخوبی بهرهبرداری کند. اکبری گمان میکرد آنقدر باهوش است که سفارت انگلیس به دنبال گرفتن تحلیل وقایع سیاسی از او باشد، این نخوت، اما کار دست او داده تا جایی که خود اعتراف میکند که مدتی پس از همکاری با مأموران امای سیکس میدانسته در حال فروش اطلاعات ویژه به این افراد است!
البته جاسوس سفارت انگلیس در تهران از سال ۱۳۸۳ (پنج سال قبل از اولین دستگیری) زیر رصد یکی از واحدهای ضد جاسوسی وزارت اطلاعات قرار داشته است، سال ۱۳۸۷ ارتباط شبکه با اکبری زیر ضربه رفته و تور مویرگی جفری آدامز در ایران پاره میشود؛ مدتی بعد اکبری در اسپانیا دوباره به شبکه متصل و با یک مأموریت جدید به ایران بازمیگردد.
سرنوشت اکبری بیشباهت به بهرام افضلی، جاسوس شوروی در ایران نیست. زمستان سال ۱۳۶۱ واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عملیات حضرت امیرالمؤمنین (ع) را انجام میدهد که تا اواخر سال ۱۳۶۲ به جنجالیترین موضوع روز تبدیل شد. مهمترین دستاورد این عملیات درخشان کشف شبکه نظامی و سازمان مخفی حزب توده بود که ناخدا بهرام افضلی، فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش، سرهنگ بیژن کبیری (فرمانده تیپ ۶۵ کلاه سبزها)، سرهنگ هوشنگ عطاریان (از فرماندهان جبهه غرب و مشاور ویژه وزیر دفاع) و سرهنگ حسن آذرفر (معاون پرسنلی وزارت دفاع) و ناخدا محمد حقیقت (معاون فرمانده نیروی دریایی ارتش) متنفذترین اعضای آن بودند.
افضلی نیز مانند اکبری ارتباط با این شبکه بزرگ جاسوسی را با دادن تحلیل نظامی و سیاسی به رابط خود آغاز میکند و مدتی بعد کار به جایی میرسد که طرحهای عملیاتی و مشخصات ناوچههای نیروی دریایی را روی نقشه مشخص و برای سفارت شوروی در تهران ارسال میکرد. عمق عملیات حضرت امیرالمؤمنین بهقدری بود که حضرت امام (ره) در پیامی از واحد اطلاعات سپاه قدردانی کردند، بعدها یورنسوف تحلیلگر ارشد وزارت خارجه شوروی در تشریح این عملیات نوشت که بعد از ضربه سپاه به حزب توده در ایران کر و کور شدیم!
مفسران امنیتی اعتقاد دارند که عملیات درخشان حضرت امیرالمؤمنین (ع) ضربه به نیمکره شرقی دستگاه ادراکی دشمن در زمان خودش بوده است، از آن زمان تا به امروز همواره این سؤال مطرح بود که چه زمانی نیمکره غربی آن متلاشی خواهد شد. حالا میتوان به این سؤال پاسخ روشن داده و اعلام خبر انهدام شبکه جاسوسی سفارت انگلیس را ضربه به نیمکره غربی آن دانست.
واقعیت آن است که در دوران جنگ سرد بخش «چپ» دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران که وظیفه رصد، کنترل و مقابله با تحرکات احتمالی سازمانها و گروهکهای چپگرای مارکسیستی و دولتهای کمونیستی را به عهده داشت، به وظایف خود به خوبی عمل کرده است. اما پس از پایان جنگ سرد بخش «راست»، به معنای مجموعه وسیع نیروها و گروهکهای لیبرال و راستگرای مخالف انقلاب و نظام در داخل و نفوذ سرویسهای اطلاعاتی قدرتهای غربی، با وجود ضربات متعدد اطلاعاتی روی پا مانده بود.
حفظ نیمکره غربی دستگاه ادراکی دشمن شواهدی خاص دارد، واقعیت آن است که ضربه به شبکه انگلیسی مکانیسم ادراکی، توصیفی و آنالیزی دشمن را دچار اختلال وسیع کرده است، شاهد این ادعا اقدامات انتحاری اروپاییها و نیز سفر یک هیئت بلندپایه امریکایی به یکی از کشورهای منطقه در روزهای اخیر است. از سویی اعدام اکبری فقط حذف یک خائن از مدار نیست، پس از پایان اغتشاشات شبکه فحشا در برخی محلات معتقد بودند که دستگیری لیدرهای خیابانی آشوبها به معنای انهدام شبکه مادر نیست، در آن زمان این بحث پدید آمد که این شبکه خرابکار یا از کشور خارجشده یا آنکه خودش را محو کرده است، اعدام جاسوس انگلیسی نشان داد که برخلاف آن تفسیرهای خام «نفوذ امنیتی» بهصورت کامل تحت اشراف قرار دارد.
اما کنترل نفوذ امنیتی و حفظ تعادل اطلاعاتی به معنای پایان این ماجرای سخت و پیچیده نیست، پس از کنترل «نفوذ امنیتی» لازم است مبادی «نفوذ اجتماعی» نیز کور شود. در این جنگ امنیتی با محتوای هیبریدی اکبری و افضلی یا حتی کلاهی و کشمیری نه عنصر اصلی که تنها مهرههایی مؤثر در جریان بازی هستند، شاهمهره کسی است که آمار زنان مطلقه را به صندوق توسعه و جمعیت سازمان ملل متحد میفرستاد و حالا با تابلو اینترنت استارلینکی به جنگ حکمرانی سایبری آمده است.
اردیبهشت سال ۹۲ وقتی شبکه مشترک همکاری موساد و سیا به دست سربازان گمنام امام زمان (عج) زیر ضربه رفت، سناتور امریکایی مارکو روبیو، رئیس وقت سازمان سیا را به کنگره فراخوانده و بر سر او فریاد زده بود که اگر نمیتوانید مأموران خود را در ایران حفظ کنید، چرا اجازه دادید آنها به تهران بروند، پس از آن ماجرا یک مقام سابق اعلام کرد که نباید بیخودی یکی دو نفر را از اینجا و آنجا به بهانهای بگیریم و پروندهسازی بکنیم، آن روزها مقاومت در برابر رسیدگی قضایی به آن پرونده حکایتهای عجیبی داشت، اما حالا پس از حذف مهرههای بزرگی، چون اکبری، به زودی شاهمهره به صحنه بازی وارد خواهد شد!
راه بازگشت برای اروپا
مصطفی منتظر
رخدادهای پنج ماه اخیر و پس از آن واکنشهای سیاسی در خارج از کشور به ویژه در اروپا باعث شد تا امیدها برای احیای برجام و میانهروی اروپا از بین برود. واکنشهایی که با فشار لابیهای عربی- عبری و فشار رسانهای ضدانقلاب و کمک برخی ایرانیان حاضر در اروپا، تقویت شد و به نقطه جوش رسید. متاسفانه ضعف در اقدامات موثر در این برهه زمانی به ویژه در عرصه دیپلماسی عمومی باعث شد تا روند این جریان روبه رشد و تقویت شود تا جایی که روز گذشته نیز شاهد اقدام خطرناک و بدعت آمیز پارلمان اروپا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودیم ،اقدامی که اگر چه هنوز جنبه مشورتی دارد و از اهرم ها و ضمانت های اجرایی برخوردار نیست، اما روند تحولات نشان دهنده هوشیاری درخصوص این اقدام است . توطئه ای که باید با مجموعه ای از اقدامات نرم افزاری و سختافزاری خنثی شود.
این وضعیت، ارتباط ایران و اروپا را به نقطه انفجار رسانده و اپوزیسیون را به طمع بسته شدن سفارتخانههای ایران در اروپا انداخته است. اگرچه این هدف فعلا معلق است، اما رفتن به سمت تروریستی اعلام کردن سپاه بخشی از همین پازل است. این اتفاق اثر واقعی در عرصه اقتصاد و سیاست برای کشور ندارد، اما قطعا بخشی از مسیر منزوی سازی کشور و احتمالا زمینهسازی دشمن برای ورود احتمالی به مرحله درگیری محدود است.
مهم است دقت کنیم، وضعیت کنونی در فضای رسانهای و اجتماعی اروپا اجازه نمیدهد که مسئولان اروپایی از مسیر اشتباه قبلی خود بازگردند. در واقع پلهای پشت سر اروپاییها خراب شده و سیاست خارجی آن ها در مسیر افراطی در حال حرکت است. البته باید دقت داشت که اروپا دیگر نقش اساسی و جدی سابق خود در سیاست خارجی بینالملل را از دست داده ،اما هنوز هم نقشی غیرقابل چشم پوشی دارد. لذا مهم است که راهی برای بازگشت اروپاییها به مسیر درست باز شود. نباید فراموش کرد که قبل از شهریور امسال، ماکرون با رئیسی تماس گرفت و از او برای موضوعات عراق و لبنان کمک خواست یا آلمانیها برخی راههای همکاری اقتصادی را باز کرده بودند.این راه برگشت باید ترکیبی از فعالیت دیپلماتیک در پشت پرده، دیپلماسی رسانهای و توضیح واقعیت اجتماعی ایران و برخی تهدیدات و تطمیعها باشد. عرصه رسانه بسیار مهم و اساسی است و ظرفیتهای بسیاری از دست رفته است که باید بازیابی شود. باید از چارچوب داخلی و محدود بودن به احیای برجام خارج شد و فضای جدید را تولید کرد. توجه نکردن به این موضوعات باعث خواهد شد تا فضای ایران در جهان به سمت محدودیت حرکت کند و زمینه را برای فشار آمریکا و اسرائیل به کشور و بازی آن ها مهیا سازد. تحرکات اسرائیل و عدم نتیجهگیری در موضوع عربستان باعث شده تا وضعیت منطقه نیز جزئی از این پازل باشد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که بعید است موضوعات منطقهای به ویژه با عربستان تا قبل از حل مسائل ایران و کشورهای قدرتمند، حل شود. لذا پیگیری بیشتر موجب تلف شدن وقت خواهد بود.
درمقابل اما باید تلاش کرد تا از راههای گریز موجود استفاده کرد تا طرف آمریکایی مجبور به بازگشت به مسیر احیا شود. بدون شک همکاری جدی و جدید و عملیاتی با چین و روسیه میتواند بخشی از این مسیر باشد. همکاری جدید نیز از راه بستن قرارداد روی زمین و عملیاتی کردن آن و تصمیم برای بودن در یک مسیر واقعی کریدوری میگذرد. از طرف دیگر همکاری نزدیک و واقعی با هند و برزیل و کشورهایی نظیر آن ها میتواند فضای تنفس اقتصادی کشور را ایجاد کند. فروش بخش محدودی از نفت در مقابل واردات مواد غذایی (به ویژه از برزیل) برای جلوگیری از فشار ارزی بر اقتصاد کشور میتواند بخشی از این راهحل باشد. در مقابل اروپا نیز، مسیر از طریق دیپلماسی عمومی و گفت وگوی پشت پرده باید بگذرد. باید از تمامی امکانات موجود استفاده کرد تا به دروغهای موجود پاسخ جدی و آفندی داده شود.
روی دیوار این چند کشور یادگاری ننویسید!
جعفر بلوری
وزیر دفاع روسیه چند روز پیش اعلام کرد، به دستور پوتین در حال تشکیل ارتش یک میلیون و پانصدهزار نفری است. این اظهارات در زمانی مطرح میشود که جنگ اوکراین تقریبا یک ماه دیگر یکساله میشود و تصور بسیاری در دنیا این بود که، بهدلیل هزینههای سنگینی که بر طرفین تحمیل میشود، جنگ چند هفته یا حداکثر چند ماه طول خواهد کشید. یکی از معانی اظهارات وزیر دفاع روسیه اما این است که جنگ اوکراین حالا حالاها ادامه خواهد داشت؛ چرا که مسکو تازه نیروهای تازه نفسش به میدان آورده است. اما اگر این جنگ همچنان ادامه باید، چه تبعاتی برای ایران خواهد داشت؟ برای اروپا و آمریکا چطور؟ این تبعات در حوزههای اقتصادی، امنیتی و سیاسی آیا بدتر از وضعیت فعلی خواهد شد؟ و سؤال آخر این که «بازنده بزرگ» این جنگ چه کسانی خواهند بود؟
بخوانید: کارشناسان میگویند «آینده نزدیک» را میشود پیشبینی کرد اما وقتی با انسان دو پا مواجهیم یا وقتی درباره «آینده دور» حرف میزنیم، پیشبینی، کار سادهای نخواهد بود چرا که یک حادثه، یک محاسبه غلط، یک اقدام یا تصمیم پیشبینی نشده میتواند، مسیر تحولات را کاملا تغییر داده و کل مسیر تاریخ را تغییر دهد. (به عنوان مثال رجوع شود به اشتباه محاسباتی یک کارمند ساده سفارت انگلیس در پایتخت دولت عثمانی که منجر به تصویب طرح تشکیل دولت یهود شد و امروز تبعات این محاسبه اشتباه و تشکیل این رژیم منحوس را در منطقه و جهان میبینیم/ در کتاب صلحی که همه صلحها را بر باد داد) بنابر این آنچه در این یادداشت آورده میشود، قطعی نیست و بسته به تحولات آیندهای که از آن خبر نداریم، میتواند تغییر کند.
۱- وقتی روسیه در آستانه یک سالگی جنگ اوکراین اعلام میکند، ارتش یک میلیون و پانصد هزار نفری تشکیل میدهد، یکی از نزدیکترین معانی آن این است که جنگ قرار نیست به این زودیها تمام شود. اگر به اظهارات جدید و ویدئوکنفرانسیِ «هنری کیسینجر» در اجلاس داووس هم دقت کنید، خواهید دید او نیز به این نتیجه رسیده که، شرایط کاملا تغییر کرده و باید اوکراین عضو ناتو بشود در حالی که پیش از این و حدود 10 روز پیش او نظر دیگری داشت و گفته بود، ضمن عقبنشینی ناتو از عضویت اوکراین در این سازمان، باید اوکراین تبدیل به کشوری بیطرف شود تا بتوان به این جنگ پایان داد. حالا اما او میگوید، دیگر عدم عضویت اوکراین در ناتو صلاح نیست و باید این کشور به عضویت این سازمان در آید. این اظهارات نیز نشان میدهد، جنگ اوکراین احتمالا ماهها و شاید حتی یکسال دیگر ادامه پیدا کند. مگر این که در این بین، اتفاقی رخ داده و یکی از طرفین جنگ کوتاه بیاید. اما در صورت درست بودن فرضیه «ادامهدار بودن جنگ»، میتوان پیشبینی کرد، بزرگترین بازنده این جنگ، اروپا خواهد بود. نباید فراموش کرد اروپا، فقط انگلیس و آلمان و فرانسه نیست و کشورهایی در این قاره هستند که، به لحاظ سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی بسیار آسیبپذیرترند. اگرچه همین سه کشور نیز وضعیت بسیار بدی را در این سه حوزه تجربه میکنند و در انگلیس طی همین مدت چندین دولت سرنگون شده است. به عنوان یک نمونه دیگر، فرانسه درگیر یک اعتصاب بزرگ در بخش حملونقل عمومی است و دولت این کشور از مردم سراسر این کشور خواسته در خانههایشان بمانند! طی روزهای گذشته نیز مردم این کشور از ترس اعتصاب پمپبنزینها، به جایگاههای سوخت هجوم برده و یک «هرجومرج» تمامعیار را به نمایش گذاشته بودند. در انگلیس نیز اعتصابها آنقدر ادامه یافته و گسترده شدهاند که دولت «ریشی سوناک» را واداشته برای کنترل اوضاع، علیه ارزشهایی که تبلیغشان میکردند وارد شود. اخیرا قانونی در این کشور علیه اعتصاب و تظاهرات تصویب شد که به پلیس این کشور اختیار سرکوب شدیدتر معترضان در شرایط جدید را میدهد. همین شرایطی که اینجا به گوشه بسیار کوچکی از آن اشاره کردیم، والاستریت ژورنال را به این نتیجه رسانده که، ادامه این جنگ اتحاد غرب (اروپا با آمریکا و اروپاییها با یکدیگر) را خدشهدار کرده و چه بسا اروپا را رفتهرفته از این وضع خسته کند. اظهارات رهبران برخی از این کشورهای اروپایی خدشهدار شدن این اتحاد را نشان میدهد. درخواست تظاهرکنندگان و اعتصابیون در اروپا نیز همین معنا را نشان میدهد. معترضین میگویند جنگ اوکراین به آنها ربطی ندارد و آنها نباید هزینه این جنگ را بدهند. بنابر این، علاوهبر تبعات سنگین اقتصادی و سیاسی و امنیتی ادامه این جنگ برای اروپا، میتوان به خطر افتادن این اتحاد که سمبل آن «اتحادیه اروپاست» را هم یکی از این تبعات دانست. فروپاشی اتحادیه اروپا، پیشبینی است که در همان هفتههای آغازین شروع این جنگ، رسانهها و کارشناسان غربی زیادی به آن پرداخته و دربارهاش هشدار دادهاند.
۲- اما این تحولات چه تاثیراتی بر کشور ما خواهد گذاشت؟ «ناامیدی» که همیشه بد نیست. گاهی باید از برخی افراد و برخی مسائل ناامید شد. اینجا در ایران، هستند جریانهای سیاسی که، بنا به دلایلی که جای طرح کامل آن اینجا نیست، تمام امیدشان به غرب است. آنها آنقدر در مناسبات جهانی به جای کشور خود طرف غرب را میگیرند که انسان تعجب میکند. گویا از این بابت حقوق میگیرند یا دستور دارند تحت هر شرایطی جانب غرب را بگیرند. برخی از آنها آنقدر به غرب امید بستهاند که میگویند، حل مشکل آب خوردن مردم را نیز باید به رابطه با غرب گره زد. آنها حتی چند هفتهای است، تمام ظرفیتهای خود را به میدان آوردهاند که بگویند، «زمستان سختی» در اروپا وجود ندارد و اگر اروپاییها برای گرم و سیر شدن خود به «فضلهسوزی» و «حشرهخواری» افتادهاند، به دلیل هوش و نبوغشان است و این خیلی هم عالی است! ادامه این وضع و این جنگ شاید-تاکید میشود- شاید، باعث نا امیدی این طیف از دل بستن به غرب شود و ناامیدی این طیف مساوی است با، برداشته شدن یکی از موانع مهم توسعه ایران. بله! درست شنیدید، یکی از مهمترین موانع توسعه در کشور ما، همین غربگراها هستند و درگیر بودن دشمنان ایران به جنگ و مشکلات داخلیشان، میتواند کار و کاسبی این طیف را «کساد» و در محاسباتشان تغییر ایجاد کند و این تغییرِ در محاسبات و این ناامیدیِ از غرب، یعنی برداشته شدن یکی از موانع توسعه! میگویید نه! فقط به عنوان یک نمونه، به مواضعشان در مواجهه با زمستان سخت اروپا و زمستان ایران رجوع کنید تا ببینید برای بزک غرب و سیاهنمایی علیه کشور چه تلاشی میکنند!
۳- در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، ایران موضع «بیطرفی» گرفت و خیلی راحت اشغال و تحقیر شد. این اشغال در جنگ جهانی اول کوتاه و در جنگ دوم جهانی طولانیتر بود. حالا هم عدهای معتقدند، در اوکراین به دلیل حضور دهها بازیگر فعال، جنگ جهانی سوم جاری است. مدودف، پاپ و امانوئل تود از جمله این افرادند. برخی نیز معتقدند در صورت شکست اوکراین، جنگ جهانی سوم آغاز خواهد شد که نخستوزیر لهستان یکی از آنهاست. آنچه در این بین مهم است، جهانی و اثرگذار بودن این جنگ بر مناسبات بینالمللی است. بسیاری معتقدند جهانِ قبل از جنگ اوکراین با جهان پس از جنگ اوکراین قطعا متفاوت خواهد بود و تغییرات جدی در نظم جهانی شاهد خواهیم بود. حالا رجوع کنید به مواضع کشورهای درگیر این جنگ بزرگ و مواضع آنها را مقایسه کنید با مواضع همین کشورهای اروپایی درباره ایران، در جنگ جهانی اول و دوم! ما نمیگوییم، آنها خود میگویند مداخله فقط پهپادی ایران در این جنگ، ورق را به نفع طرف دیگر جنگ برگردانده و باید ایران را تحریم کنیم. آنها (نه ما) میگویند کمک ایران به متحدش در این جنگ، به معنای آغاز جنگ جهانی سوم است!
۴- اما نقش آمریکا و تاثیر این جنگ بر این کشور چیست؟ بسیاری از کارشناسان و رسانههای غربی از جمله بلومبرگ با زبان بیزبانی نوشتهاند، آمریکا در خلال این جنگ، یک کار و کاسبی بزرگ و نان و آبدار برای خود به راهانداخته و این بار در حال دوشیدن متحدان اروپایی خود است. آمریکا در حال فروش گاز خود با قیمت نجومی به اروپاییهاست. به عبارتی، جنگ اوکراین، فرصتی تجاری برای دولت آمریکاست همینطور فرصتی برای این کشور برای آزمایش سلاحهای جدید خود در اوکراین. (سیانان) این سوءاستفاده از جنگ کار را به جایی رسانده که صدای اعتراض رئیسجمهور فرانسه را هم درآورد. میلیاردها دلاری که به جیب کارخانههای اسلحهسازی آمریکا سرازیر میشود را نیز باید مورد توجه قرار داد. تمام اینها فرضیهای را که میگوید، آمریکا عامل اصلی تحریک روسیه برای حمله به اوکراین است را تقویت میکند. اما همه این فرضیات در صورتی درست از آب درخواهند آمد که، ناتو در این جنگ شکست نخورد که در صورت شکست، نظمی که قرار است تغییر کند، نظم آمریکایی است.
۵- و اما برخی محاسبات عقلی و انسانی(به معنای انسانیت) نشان میدهد، ادامه بیش از اندازه این جنگ، به نفع هیچ طرفی نخواهد بود بهخصوص اروپاییها. گزارش رسانههایی مثل بلومبرگ نشان میدهد، تا این لحظه روسیه توانسته ارزش پول ملی خود را حفظ و با افزایش قیمت انرژی، کاهش فروش خود را جبران کند و تنها در بخش «نیروی انسانی» و «خسارات میدانی» ضرباتی بخورد. اما طرف مقابل علاوهبر تلفات انسانی، خسارتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... هم خورده و پای سرنوشت نظم جهانیاش هم در میان است. بنابراین بزرگترین بازنده ادامه این وضع، اول اروپاییها خواهند بود همینطور «نواصلاحطلبانی» که دستور دارند! تحت هر شرایطی روی دیوار اروپاییها یادگاری بنویسند! شرایط اقتصادی و سیاسی کشورهای اروپایی نیز قطعا تحت تاثیر ادامه این روند خواهد بود و کسانی در غرب و در انتخابات پیروز خواهند شد که، شعار «بهبود شرایط اقتصادی با توقف حمایتها از اوکراین» بدهند. نمونهاش پیروزی جمهوریخواهان آمریکا در انتخابات میاندورهای کنگره که شعار کاستن از حمایتها از اوکراین، در این پیروزی نقش داشت. بنابراین میبینیم که ادامه این جنگ میتواند تاثیرات سیاسی و اقتصادی بسیار جدیتری در غرب داشته باشد..