خاستگاه الگوی نفوذ آموزشی و تربیتی، به استعمار نو برمیگردد. قدرتهای استعمارگر در قرن 19 به این نتیجه رسیده بودند که با آموزش و تربیت افراد جامعه هدف، بهتر میتوانند منافع خودشان را بدون لشکرکشی تأمین و تضمین کنند. ردّ پای این نفوذ در شیوهنامههای دانشوران یهود نیز دیده میشود. لزوم تغییر نظام تعلیم و تربیت کشورها به صورت صریح در شیوهنامه شماره شانزدهم آمده است که روشهای آموزش را از اساس خراب کنیم و آنها را در قالب روشهای نو با سمت و سویی جدید بریزیم. از این زمان تا پایان قرن بیستم چند موج نفوذ آموزشی و تربیتی از سوی قدرتهای غربی شاهد هستیم. قدرتهای استعماری غربی در موج اول نفوذ آموزشی و تربیتی، به اعزام مسیونرها و تأسیس مدارس در سایر کشورها مبادرت ورزیدند. در این راستا، یکی از کشورهایی که در برنامه نفوذ آموزشی و تربیتی مورد توجه قرارگرفت، «هند» بود. گفته میشود، در این زمینه بین انگلیسیها بحثهای گوناگون مطرح شد. «چارلز کیمران» رئیس شورای آموزش اعتقاد داشت، ارائه آموزشهای اسلامی و سانسکریت(هندویی) موجب میشود هر دو گروه مسلمان و هندو به مخالفت با انگلیسیها برخیزند؛ اما ارائه آموزشهای انگلیسی با شیوههای رایج در بریتانیا، بر احترام و اعتبار در میان همه هندیان خواهد افزود. نویسنده کتاب «سیاست در اسلام» در بررسی نوشتههای انگليسیها درباره طرحهای آموزشی جدید آنها در هندوستان و سایر کشورها، به این نتیجه رهنمون میشود که «چگونه آنها میکوشیدند تا قشری روشنفکر به وجود آورند تا خون و رنگ هندی داشته باشند، اما به فکر منافع انگلیسیها باشند؟»(به نقل از جعفریان، 1365: 32) با توجه به نکته بالا، هدف اصلی نفوذ آموزشی و تربیتی در این دوره این بود که آدمهايی تربیت شوند که ابزار سلطه استعمار در کشورهایشان باشند، زیرا انگلیسیها معتقد بودند: «برتری ما [انگلیسیها] بر این اکثریت عظیم [ملت هند] از دو طریق قابل دوام است: نیروی نظامی و تغییر عقاید و افکار عمومی. بومیان هندوستان یا میبایست در برابر قدرت برتر ما مقهور و تسلیم شوند. در صورتی که گسترش تعلیم و تربیت، به خوبی طرحریزی و هدایت شود. بدون شک، نفوذ معنوی ما را در مردم هندوستان افزایش خواهد داد، بر عکس آگاه شدن بومیان از تواناییهای خود، مطمئنا ما را تضعیف کرده و نمیتوانیم آنان را به اطاعت و انقیاد خود در آوریم.» (رحمانی، 1368: 173ـ174) با وجود این، نفوذ آموزشی در دیگر کشورها، مانند مصر مبلغان مسیحی، به ویژه کاتولیکها و پروتستانها مدارس بسیاری در شهرهای گوناگون افتتاح کردند. مسلمانان مصر، زیر تأثیر نظام آموزشی غرب، فرزندان خود را به این مدارس مسیحی میفرستادند. در موج اول نفوذ تا جنگ جهانی اول در سراسر کشورهای اسلامی بیش از 30185 مدرسه ابتدایی بهوسیله مبلغان پروتستان و کاتولیک دایر شد.(الارشدی،۱۴۰۰ ق: ۴۴)