نام «معلم» پیوند خورده با خاطرات شیرین دوران مدرسه است؛ از روزهایی که با دندانهای شیری یکی در میان! برای دور شدن از مادر گریه میکردیم تا اواخر شهریور ماه هر سال که تعطیلی 3 ماهه ما را دلتنگ دوستانمان میکرد تا دوباره به مدرسه برگردیم؛ نقش اول همه این خاطرات را یک نفر بازی میکرد؛ «معلم.»
ناملایمتیها برایشان زیاد بوده، اما با تمام این اوصاف، هیچ وقت درس و کلاس را بر هیچ چیز دیگری ترجیح ندادند. گچی شدند، فریاد زدند، غصه خوردند و جسمشان فرسوده شد، تا ما بتوانیم چند خطی بخوانیم و بنویسیم!
وقتی از معلم حرف میزنیم، احتمالاً به یاد یک کلاس 20-30 متری و یک تخته گچی رنگ و رو پریده و یک دست میز و صندلی کهنه در دل مدرسهای در کوچه پس کوچههای شهرمان میافتیم که دانشآموزانش روی نیمکتهای فلزی چوبی با دنیایی از یادگاریهای حک شده با خودکار و پرگار مینشینند! همانجایی که صبحهای کله سحر، هیاهوی بچهها خواب شیرین صبحگاهی را از چشمهای همسایهها میرباید و سر ظهرها ترافیک ماشینهایش صدای هر عابر و پیادهای را به آسمان میفرستد.
اما در مدرسه ما نه خبری از آن هیاهو و ترافیک است و نه کسی تجهیزاتش شبیه به کلاسهای مدارس پایتخت است؛ این بار میخواهیم به کلاسهایی متفاوت برویم. نه خبری از آن سر و صداهاست، نه کسی با ماشین میآید و نه کلاس آن چنانی داریم؛ نهایتاً یک تخته سیاه و یکی دو گچ نصفه، شاید هم یک صندلی؛ همین!
صفا و صمیمیت در اوج است اما محرومیت در تکتک چشم بچههایش موج میزند؛ انگیزه دارند و ناامید نیستند، امیدشان به معلمی است که هر روز مسافتی چند کیلومتری را با موتور سیکلت هوندای قدیمیاش سپری میکند تا خودش را به کلاس برساند، یا معلمی که هر سال یک روستای محروم را برای کلاس انتخاب میکند تا مبادا کسی از تحصیل دور بماند.
حالا و در دوازدهمین روز از دومین ماه بهار دوربین روشن مستندسازان این مرز و بوم روایتگر کلاسهای درس در روستاهایی شده که امکاناتش خیلی کم است؛ کمتر از آنکه بتوان اسمش را مدرسه گذاشت.
تلاش معلم فداکار تالشی برای تحقق آرزوی دکتر شدن «آرزو»!
«غوغای بیهیاهو» یکی از مجموعه مستندهایی است که در سالهای گذشته با موضوع مدارس کوچک و دورافتاده در روستاهای کشور و پرداختن به معلمهای فداکار ایران زمین ساخته شد و از تلویزیون پخش شد. نمایش کوچکترین مدارس ایران در فضای زیبای روستایی در کنار زحمتهای معلمین فداکار برای جنگ با بیسوادی صحنههای زیبایی را در این مستندها خلق کرد.
یکی از سوژههای این مستند، معلمی است که در تالش زندگی میکند و پیشتر هم در گزارشی با عنوان «آرزوی بزرگِ آرزوی کوچک» به زندگی او پرداخته بود.
مدرسه شهید اشرفی اصفهانی روستای (مظلم کم) شهرستان تالش، در اولین روز از سال تحصیلی میزبان دو دانش آموز پایه اول و سوم دوره ابتدایی این روستا بود. این روستا از مناطق محروم شهرستان است و 41 نفر جمعیت دارد که اکثرا کوچ نشینند. «مظلم کم» فاقد امکاناتی چون آب لوله کشی، تلفن، گاز و حتی برق است. به علت دوری مدرسههای مقطع متوسطه از نقاط ییلاقی اکثر دانش آموزان به ویژه دختران پس از قبولی در مقطع ششم ابتدایی از ادامه تحصیل در مقطع متوسطه انصراف میدهند."آرزو" یکی از این دختران است و آرزویش دکتر شدن است. معلم این مدرسه تلاش دارد آرزوی آرزو را محقق کند تا او از تحصیل بازنماند.
دو روز پیادهروی در کوه برای رسیدن به معلم فداکار لرستانی
نمایش دیگر از معلمان فداکار این مرز و بوم در مستند «راه بی عبور» تصویر شده است؛ مستندی که در جشنواره سینما حقیقت در 3 رشته بهترین فیلم مستند نیمهبلند (کارگردانی)، بهترین فیلم (تهیهکننده) و بهترین تصویربردار نامزد دریافت جایزه شد.
محمدرضا حافظی کارگردان «راه بی عبور» میگوید: قبل از این، مستند «لیر» را در روستای صعب العبوری با نام کومیه در استان لرستان ساخته بودم که به ماجرای انتقال مدرسه به این روستا که هیچ وسایل ارتباطی آنجا وجود ندارد و مسیر ناهمواری دارد مربوط میشد. در آن مستند با معلمی به نام عزیز محمدی آشنا شدم که او قابلیتهای خاصی داشت و شخصیت فعالی بود که علاقه زیادی داشتم به او بپردازم. اما در «لیر» فرصتی برای این کار وجود نداشت، این بود که دوباره به کومیه رفتم و این بار مستندی درباره این معلم ساختم.
شرایط آن منطقه بسیار خاص بو د و از آخرین نقطهای که با ماشین آن هم خودروهایی که کمک داشتند، پیاده میشدیم، باید دو روز به حرکت در مسیر ناهموار ادامه میدادیم تا به محل کار این معلم برسیم. به راستی که آدمهایی مثل او در مملکت ما کم هستند و نیاز است که در هر حوزهای چنین آدمهایی وجود داشته باشند. او هر ساله داوطلبانه به جایی که کسی حاضر نیست در آنجا به تدریس بپردازد و تا به حال معلم نداشته است، میرود و به اندازه سالهایی که کار کرده هر سال یک روستای بی معلم را پیدا کرده است. به نحوی که مدیر اداره شان میگوید او به تنهایی تعدادی کلاس و مدرسه جدید را به حوزه استحفاظی آنها اضافه کرده است.
عزیزی هر سال در جشنوارههای خیریهای که برگزار میشود با فیلم و عکسهایی که از نقاط محروم تهیه کرده شرکت میکند و آنها را به نمایش میگذارد. اینگونه با خیرین آشنا میشود و برای دانشآموزان لوازم التحریر و هزینه تحصیل به دست میآورد. بنابراین در کلاسهایش کسی پولی پرداخت نمیکند و حتی لوازم التحریر هم توسط او به دانش آموزان داده میشود.
سفری به شرق ایران با معلم فداکار تربت جامی
در شرق ایران هم معلمان فداکاری پیدا میشوند که برای ارتقای تحصیلی دانشآموزانشان از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند.
احمد پوردلکش معلم روستایی تربت جام است که زندگی او در مستند «مردی از دیار تربت جام» به تهیهکنندگی و کارگردانی حسن ساجدی به نمایش درآمده است. او علاوه بر تدریس، همراه با دانشآموزانش به فعالیتهای مختلف جهت تولید، اشتغال و حفظ محیط زیست میپردازد.
ماسال زیبا با معلم فداکارش زیباتر شده است
آخرین مستندی که برای تماشا در روز معلم آماده کردهایم، سوژهای از خطه زیبای ایران یعنی روستای ماسال استان گیلان دارد.
این مستند روایتگر زحمات و تلاشهای خستگیناپذیر معلم دلسوز «مجید نمدفروش» است. او سالهاست در روستای ماسال به دانشآموزان درس میدهد و فعالیتهای فداکارانه او برای خاموش نشدن چراغ علم و تحصیل ستودنی است.
منبع: تسنيم