اگرچه سازمان ملل متحد در زمان وقوع حوادثی مانند انفجار یک بمب کوچک در کشورهای اروپایی، سریعاً چنین اقداماتی را محکوم میکند، اما گویا نسلکشی و کشتار کودکان و زنان فلسطینی همچنان مورد تأیید مقامات ارشد سازمان ملل متحد قرار گرفته است! بدون شک در کنار ارتش و کابینه رژیم اشغالگر قدس و حامیان غربی آن به عنوان مسببان این جنایت، باید نام آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل متحد را نیز مدنظر قرار دهیم. شخصی که در راستای خوشخدمتی همیشگی خود به سازمانهای سیا و موساد، این بار نیز از محکوم کردن جنایات رژیم کودککش صهیونیستی اجتناب کرده است. به راستی سکوت سازمانهای بینالمللی در برابر جنایات رژیم اشغالگر قدس تا چه زمانی باید ادامه پیدا کند؟
وابستگی دبیر کل سازمان ملل متحد به آمریکا و صهیونیستها
سؤال اصلی اینجاست که چرا افرادی مانند گوترش، بانکیمون و دیگر دبیر کلهای سازمان ملل متحد، به مهرههای بازی واشنگتن و تلآویو در جهان تبدیل میشوند؟ نکته مهم این است که در ظاهر، دبیرکل به عنوان تجمیعکننده امور و موضوعات در سازمان ملل ایفای نقش میکند. یکی از وظایف مهم دبیرکل این است که گزارشهای لازم را به مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد منتقل کند؛ بنابراین دبیرکل به مثابه قاضی یک پرونده ایفای نقش میکند. از این رو دبیرکل در سازمان ملل متحد دارای نقش و جایگاهی تأثیرگذار است. دبیرکل سازمان ملل متحد وظیفه دارد اخبار و دادهها و اطلاعات مهم در خصوص مسائل و معضلات بینالمللی را بموقع و در زمان مناسب به اعضای سازمان ملل متحد و اعضای شورای امنیت منتقل کند. دبیرکل در کمیسیونهای حقیقتیاب سازمان ملل متحد نیز نقش کلیدی و مهمی ایفا میکند. همچنین وی مدیر مجمع عمومی و دبیر اجرایی مجمع عمومی سازمان ملل متحد محسوب میشود. پس اگر تنها جایگاه دبیرکل سازمان و وظایف آن را بخواهیم مدنظر قرار دهیم، وی دارای جایگاه مناسب و مهم و تأثیرگذاری است. اما اگر بخواهیم جایگاه واقعی وی را بر اساس سیاست بینالملل و قواعد حاکم فعلی بر نظام بینالملل مورد تفحص و بررسی قرار دهیم موضوع متفاوت خواهد بود.
دنیای امروز، دنیای سازمان ملل متحد و استناد به حقوق بینالملل و مواردی از این قبیل نیست. دنیای امروز، دنیای سیاست بینالملل است. در این معادله، باید نگاه ویژهای که نسبت به مقوله قدرت در سیاست بین الملل وجود دارد مورد مداقه قرار گیرد. بر این اساس، باید توجه داشته باشیم که انتخاب دبیرکل سازمان ملل متحد در قالب سیاست استصوابی شورای امنیت صورت میگیرد. شورای امنیت در انتخاب دبیرکل سازمان ملل متحد نقش اساسی دارد و اگر لابیهای اولیه و قدرتمند حاکم بر شورای امنیت نسبت به فردی در تصدیگری این سمت اطمینان نداشته باشند یا نسبت به مواضع وی منتقد باشند، اساسا اجازه تصدیگری این پست به وی داده نمیشود و فرد مورد نظر در همان مرحله اولیه از تصدیگری پست دبیر کلی سازمان ملل متحد کنار گذاشته میشود؛ بنابراین نقش قدرتهای بزرگ در این فرآیند غیر قابل انکار است.
در چنین وضعیتی، نمیتوان انتظار داشت که فردی مانند گوترش، در برابر جنایات رژیم اشغالگر قددس در کرانه باختری و نوار غزه موضع خاصی اتخاذ کند!
ساختار فعلی سازمان ملل باید از بین برود
نکته دیگر، به ساختار فعلی سازمان ملل متحد (اعم از مجمع عمومی سازمان ملل متحد و شورای امنیت سازمان ملل متحد) باز میگردد. برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سپتامبر هر سال مولد دغدغههای ثابتی در اذهان بشری است. یکی از این دغدغهها اصلاح و بلکه ایجاد تغییر بنیادین در ساختار سازمان ملل متحد میباشد. در این خصوص معمولاً پیشنهادهای زیادی از سوی سران برخی کشورها صورت میگیرد، اما قوه حاکم بر شورای امنیت سازمان ملل متحد ایجاد تغییر در این مجموعه را بر نمیتابد. واقعیت امر این است که ایجاد تغییر در ساختار سازمان ملل متحد با دو مانع اساسی روبه رو است: نخستین مانع حضور جریانهای سلطه در شورای امنیت سازمان ملل است. در این میان بازیگران غربی که خود را وارث نظام بینالملل پس از جنگ جهانی دوم میدانند! در مقام تصمیمگیرنده و قاضی تحولات جهانی برآمده و با حق وتویی که در اختیار دارند همواره نظام بینالملل را به وجهالمصالحه خود تبدیل کردهاند. در چنین شرایطی همین قدرتهای بزرگ هرگز ایجاد تغییر در ساختار شورای امنیت و متعاقباً سازمان ملل متحد را بر نمیتابند. در این خصوص قدرتهای بزرگ هر آنچه حق وتوی آنها را وتو کند وتو میکنند! از این حیث اصلاح ساختار سازمان ملل متحد نمیتواند مصدری درون سازمانی داشته باشد.
بدیهی است که سازمان ملل متحد فیالنفسه تغییر را در خود ایجاد نمیکند و بالعکس، در صدد حفظ وضعیت موجود میباشد. بر این اساس ساختار سازمان ملل متحد به گونهای است که خود تغییر نمیکند و در برابر تغییر نیز مقاومت میکند. در هر حال مهمترین چالش موجود، ساختار قدرت در نظام بینالملل است و تا زمانی که این معضل حل نشود، انجام اصلاحات مذکور نمیتواند چارهساز باشد. ضمن اینکه قدرت هایبزرگ در راستای حفظ منافع خود، حتی با انجام اصلاحات در ساختار سازمان ملل متحد نیز مخالفت میکنند. در این معادله، نباید تصور کرد که تغییر اسامی و نام دبیران کل سازمان ملل متحد میتواند منجر به تغییر رویکرد سازمانی شود که پس از جنگ جهانی دوم بر پایه بازی قدرتهای سلطهگر در جهان تاسیس شده است!
مطالبهای در سرتاسر دنیا
بدون شک ملتهای دنیا نباید در قبال سکوت آنتونیو گوترش و مقامات سازمان ملل متحد در قبال حوادث اخیر در فلسطین سکوت کنند. گوترش نیز در این معادله به مانند نتانیاهو و بنگویر متهم است. قطعاً زمان آن رسیده است که اصلاح بنیادین ساختار سازمان ملل متحد، به یک دستور کار جهانی تبدیل شود و این مطالبهگری، به صورت متمرکز از سوی همه ملتها و دولتهای آگاه مطرح شود. در این صورت، رژیم اشغالگر قدس و حامیان همیشگی جنایات این رژیم از جمله آمریکا و اتحادیه اروپا حرفی برای گفتن نخواهند داشت!