در حالی که این روزها صدای اعتراض بسیاری پیرامون ورود پر تعداد مهاجرین به کشور بالا رفته و برخی خواستار اخراج و برخورد با این رویه شدهاند، اما بهنظر میرسد که این مسئله را باید از دریچه اقتصادسیاسی هم نگریست و ریشه بیعملیها در این حوزه هم به این موضوع بازمیگردد.
از آنجایی که مناسبات در ایران به سمت صاحبان سرمایه سنگینی میکند و آنان در سیاستگذاریها دست برتر را دارند، میتوان تفسیر کرد که استقبال از مهاجرین در این سطح و ورود گسترده آنان، بیربط با تامین ارزانقیمت نیروی کار نباشد.
سرمایهگذار برای کسب سود بیشتر و انباشت سرمایه، باید هزینههای تولید را به کمترین مقدار ممکن برساند و در حال حاضر نیل به این هدف با بهکارگیری و استفاده از نیروی کار جامعه مهاجرین امکانپذیر است.
مهاجرین و بهخصوص آنهایی که غیرقانونی وارد ایران شدهاند همچون نیروی کار ایرانی، در پی ارتقا، رشد و طیکردن پلههای ترقی نیستند و خواستههایشان حداقلی است.همین که شغلی داشته باشند که کفاف امور روزمرهشان را بدهد، جای خواب و سرپناهی باشد و در امنیت زندگی کنند کفایت میکند. دیگر خبری از سر و کله زدن کارفرما با کارگر ایرانی بر سر حق بیمه و سنوات و دستمزد و ... نیست؛ جای خوابی میدهد و اندک دستمزدی که جوابگوی قوت روزمره کارگر مهاجر باشد و بس! برنده این وضعیت، کارفرمایان و صاحبان سرمایهاند و بازنده مطلق، کارگران ایرانی که ورود گسترده مهاجرین، مشاغل را از آنان سلب خواهد کرد.
این نگاهی است که فراتر از تفسیرهای موجود و دلایل مشهوری که پیرامون مهاجرپذیری و افزایش چشمگیر مهاجرین افغانستانی وجود دارد، بیشتر با واقعیتهای عینی تناسب دارد. نه ادعاهای موهوم و تفاسیر مطرحشده در خصوص پروژههای تغییر بافت جمعیتی ایران.
در کشور ما خواست صاحبان سرمایه بر هر اولویتی مقدم است و تمامی سیاستگذاریها و جهتگیری ها مستقیم و غیر مستقیم با منویات آنها تنظیم میشود. این دولت و آن دولت هم ندارد و همه در یک مسیر قدم بر میدارند. واقعیت موجود این است که صاحبان سرمایه بهجای نیروی کاری که دستمزد مکفی بخواهد، از بیمه برخوردار باشد، شان انسانیاش رعایت شود و در پی استیفای حقوق خود باشد، بردهای سر به راه میخواهد که بی چون و چرا و با هر سازی برقصد و این شرایط جز با ورود گسترده مهاجرین میسر نیست و دولت ها هم برای تحقق این خواسته تلاش خود را به کار می بندند!