آغاز پاییز 1402 را باید پایانی بر یکی از بزرگترین توهمات براندازان جمهوری اسلامی ایران دانست؛ توهم پرهزینهای که پاییز سال گذشته را به یکی از نقاط دشوار و در عین حال عبرتآموز تاریخ معاصر تبدیل کرد. ساماندهی بیسابقه یک آشوب خیابانی بزرگ که با قصد آغاز یک جنگ داخلی تنظیم شده بود، بسیار زودتر از تصورات کودکانه ضدانقلاب خارجنشین تبدیل به یک برگ سوخته از کتاب آرزوهای بدخواهان ایران شد. ماهها تمرکز تبلیغاتی برای روشن نگه داشتن آتش اغتشاش و ناامنی و دهها فراخوان و کمپین مجازی برای شلوغ کردن خیابانهای تهران سرانجامی جز شکست و بیآبرویی برای مهندسان خود نداشت. این رسوایی البته محدود به خیابانهای ایران نماند تا براندازان خارجنشین در سامان دادن یک تجمع واحد در خارج از کشور نیز ناکام بمانند.
هدف اصلی دولتهای غربی وارد کردن یک ضربه اساسی به ایران با نیت وارد کردن کشور به یک موقعیت بیثبات داخلی و خارجی بود؛ موقعیتی که هم ایران را ضعیف میکرد و هم این امکان را به آنها میداد تا ایران را وادار به پذیرش خواستههای خود کنند. پاتک متقابل اما با نیت حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی ایران و حفظ بنیادهای قدرتآفرین کشور بود. عمده حوادث و تغییرات را در کشاکش این تک و پاتک میتوان فهم کرد