رفتارها و برنامههای انسانساز اسلام با هدف رشد انسان طرح شده و توأمان با هدفگرایی به نحوه رسیدن به هدف هم نگاه دقیقی دارد. شبهاتی که دشمنان وارد میکنند، بهدلیل نفهمیدن همین برنامههای دقیق و اصولی است. برای نمونه، خداوند به انسان اختیار داده، اما از او میخواهد که خودش را در هر موضوعی کنترل کند و این کنترل را اطاعت از دستور خالقش ببیند؛ زیرا برای او برنامه دارد. بهعبارتی، در هر موضوعی که دقت کنیم، میبینیم یک حداقلی و یک حداکثری وجود دارد. در ثروت، قدرت، سلامتی، شهوت، امیال جسمی، روحی، معنوی و... یک حداقلهایی وجود دارد و یک حداکثرهایی تا انسان هم بتواند زندگی خوبی داشته باشد و هم در رسیدن به خواستههای خود افراط نکند تا خودش و دیگر مخلوقات را آزار و اذیت نکند. وقتی به خانه بزرگ، مرکب راهور و اهل و عیال زیاد سفارش میکند، به هدیه، صدقه، خمس، زکات و... که در ظاهر از اموال انسان کم میشود هم سفارش میفرماید که تعادل در زندگی خودمان و تعامل با همنوعانمان را یاد بگیریم. بهترین مثال آن نیز در آیه31 سوره اعراف آمده که خداوند میفرماید: «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛ این کار باعث رشد انسان و چرخیدن چرخ روزگار میشود که اگر نبود، افراط و تفریط زندگی انسان را در همان ابتدای حضور روی کره زمین نابود میکرد. اینجا باید به اطاعت محض اشاره کنیم که میتواند ما را در مسیری درست بدون افراط و تفریط قرار دهد؛ یعنی بدانیم این میانهرو بودن میتواند زندگی درست را برای ما به ارمغان بیاورد. حضرت زهرا(س) در حدیثی میفرمایند: «إنْ کُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناکَ و تَنتَهی عَمّا زَجَرناکَ عَنهُ فَأنتَ مِن شیعَتِنا و إلاّ فَلا»؛ اگر به آنچه تو را به آن فرمان مىدهیم عمل کنى و از آنچه برحذر مىداریم دورى کنى، از شیعیان ما هستی وگرنه هرگز.(بحارالأنوار، ج۶٨، ص١۵۵) اما این تعادل در تشویقات و ترغیبات دینی هم وجود دارد. روانشناسان میگویند: «ترغیب و تحریک به بهانه جایزه و هدیه موقتی و زودگذر است و اصلا نمیتواند انگیزه جدی ایجاد کند.» حال اگر ثوابهایی را که برای اعمال عبادی تعیین شده، جایزه بدانیم، میتوانیم بگوییم این جایزه تعیین کردن نمیتواند در انسانها ایجاد انگیزه کند برای عبادت و بهعکس او را عادت میدهد که فقط سمت کاری برود که بیشترین ثواب و جزای خیر در دنیا و آخرت برای آن در نظر گرفته شده باشد. در صورتیکه خداوند میخواهد با اعلام اینکه یک عمل دینی چقدر ثواب دارد، عظمت آن عمل را به ما بفهماند. عملی که فکر میکنیم بسیار راحت، مختصر و کوتاه است و نمیشود چنین اجر بزرگی برای آن در نظر گرفته شود، در نزد خداوند آنقدر با عظمت و عزیز است که بهشت را در مقابل آن به انسان میدهد.
مقدسات اسلامی و آنچه اسلام آن را دارای مقام والا و بلندمرتبهای میبیند هم در همین دسته قرار میگیرد؛ یعنی برنامهای در آن وجود دارد و نگاه افراطی در آن وجود ندارد. مقدسات بهخاطر آن مقامی که دارند، باید مورد احترام قرار بگیرند؛ اما ما آن مقام حقیقی را نمیبینیم. یکی از شبهاتی که به اسلام وارد میکنند، این است که چرا مقدساتی ایجاد شده که کسی نتواند نقدی به آن داشته باشد، آن را اصلاح کند، زیر سؤال ببرد و...؟ شبههای که متدینان هم تکرار میکنند و ذهن آنان را هم درگیر خود کرده است. آنچه در دین جزء مقدسات است، دلیلی دارد که چیزی نیست جز عظمت آن موضوع؛ دین مقدساتی را تعریف کرده تا از طریق آن مؤمنان را رشد دهد. از این جهت که توجه تام و کامل به آن داشته باشند، به سمتش حرکت کنند، او را بشناسند و درک کنند، با غرق شدن در معارف آن معنویت خود را ارتقا دهند و... . برای نمونه، وقتی مشاهد شریفه ائمه معصوم(ع) را مکانی مقدس و شب قدر را زمانی مقدس بدانیم، باید به این فکر کنیم که چه عظمتی در این مکان و زمان وجود دارد که اینطور به آن تأکید شده و سعی به جلب توجه مؤمنان شده است؟ در زیارت عاشورا آمده است: «... لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ (بِکُمْ) عَلَیْنا وَ عَلی جَمیعِ اَهْل ِالاِسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِی السَّمواتِ عَلی جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ....»؛ ای ابا عبداللّه بهراستی بزرگ شد سوگواری تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما و بر همه اهل اسلام و تحمل آن مصیبت بزرگ در آسمانها بر جمیع اهل سماوات سخت و دشوار بود. اگر شهادت امام حسین(ع) و دیگر اهل بیت(ع) عظیم دانسته نمیشد، به مقام و بزرگی آنان پی نمیبردیم و در مقابل نمیفهمیدیم آنانکه با این بزرگواران دشمنی کردند چرا ضربهای به بشریت زدهاند و چقدر انسان را از انسانیت خود دور کردند! پس مقدس دانستن برخی اصول اسلامی برای فهمیدن بهتر آن لازم است که البته نباید با رفتارهایی آن را به آفات مختلف دچار کرد. اینجا شاید با یک حداقل و حداکثری مواجه نباشیم؛ اما مطمئناً با اصولی مواجهیم که دنبال رشد انسانها در معنویت و معرفت است. «شهادت» مقامی است عظیم که در قالب خاصی نمیگنجد، پس باید آن را جزء مقدسات بدانیم و بهوسیله آن سطح معرفتمان را افزایش دهیم.