آنچه موجب شد آموزههای دینی و مکتبی پیامبر اسلام(ص) در صدر اسلام مسیری دیگر را بپیماید، برنامهای دقیق را میطلبید که یکی از آنها کار روی روان مردم بود. یک جنگ روانی که مردم را هدف خود قرار میداد، آغاز شد و دیگر هیچگاه پایان نپذیرفت. هدف منحرف کردن ذهن مردم از دستورهای قرآن و پیامبر اسلام(ص) و ایجاد فاصله میان آنان با حقیقتی ناب، مانند علی(ع) بود که هرچه جلوتر رفت، بیشتر هم شد. جامعه هدف حضرت صدیقه طاهره(س) هم مردم بودند؛ به گونهای که در سخنانشان مردم را به تفکر و تأمل در دستورات دین فراخواندند. آنچه در سخنان ایشان بیشتر از هر چیزی به چشم میخورد، این بود که مردم باید به سمت امام و ولی خود حرکت کنند، دین و زندگی دنیایی و آخرتی خود را به او بسپارند و تنها او را مرجع و راهنمای خود بدانند. البته این مراجعه باید آگاهانه صورت بپذیرد و مانند روزی نباشد که مردم هجوم بردند به سمت امیرالمؤمنین(ع) تا با ایشان بهعنوان خلیفه بیعت کنند. تا جاییکه حضرت(ع) در خطبه سوم نهجالبلاغه از این رفتار شکایت میکنند تا مردم را نسبت به نحوه عزیمت به امام، ولی و خلیفه حقیقی اسلامی آگاه کنند. «محمودبنلبید» میگوید: از فاطمه(س) درباره حق علی(ع) و کوتاه آمدن ایشان از آن حق سؤال کردم، فرمودند: «ای ابا عمرو، رسول خدا(ص) فرمود: «مَثلُ الْامامِ مَثَلُ الْکعْبَةِ، اذ تُوْتی وَ لَا تَأْتِی»؛ امام همچون کعبه است که باید بهسویش حرکت کنند، نه اینکه او به جانب مردم رود. بهخدا سوگند اگر میگذاشتند که حق برمدار خود بچرخد و آن را برای اهلش باقی مینهادند و از خاندان محمد(ص) پیروی میکردند، هیچگاه دو نفر یافت نمیشدند که درباره خدای تعالی به اختلاف برسند و این روش از گذشتگان برای آیندگان به ارث میرسید و آیندگان آن را به میراث میبردند، که قائم ما(عج) که نهمین فرزند حسین(ع) است، قیام میکرد.»(عوالم المعارف، ج11، ص228) آنچه حضرت زهرا(س) از مردم میخواست، این بود که باید عاشق علی(ع) باشند و از این عشق به سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی برسند. حالتی که در طول تاریخ برای هر کسی بهوجود آمد، در بالاترین مقامات الهی و اخلاقی جای گرفت. عشقی که میتواند عزم ایجاد کند، تنآسایی و غفلت را از انسان دور کند و خواب را از چشمان او بگیرد. هنگامی که علی(ع) نشانههای مؤمن را برای هَمّامبنشریح ذکر فرمود و همام بیهوش شد و سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد، همین عشق را پیدا کرد. شاید بتوان گفت دلیلی که همام را بیطاقت کرد، سختی یا عدم نیل به این مقام نبود، شوقی بود که او را بیتاب درک حالات یک مؤمن واقعی کرد. بعید نیست علی(ع) در همان لحظه عشق خودش را در قلب همام قرار داد و چشم او را با نور بصیرتش به عالمی بینهایت زیبا روشن کرد. اگر شنیدن این صفات برای انسانها گران بود، چرا افراد دیگر و خود ما که صفات متقین را میشنویم، حالاتمان تغییر نمیکند؟! آنچه میتواند انسان را از فرش به عرش ببرد، قلبی عاشق است؛ پس حضرت فاطمه(س) باید قلب مردم را به عشق علی(ع) مبتلا میفرمود.