شاید یکی از بزرگترین مشکلاتی که در جامعه سیاسی ایران وجود دارد فراموشی مشکلات و اتفاقات سیاسی گذشته میباشد.
آقای روحانی که در طول سالهای ریاست جمهوری خود، کشور را با مشکلات عدیده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و از همه مهمتر در زمینه راهبردهای فکری، نظریاتی و دیدگاهی مواجه کرد حالا بعد از رد صلاحیت توسط شورای محترم نگهبان ژست اپوزیسیون به خود گرفته و اعلام میکند اگر میآمدم چنین و چنان میکردم
استفاده ابزاری از بحث رد صلاحیت توسط برخی افراد شاخص، گاهی اوقات موجب اشتهار و معروفیت این افراد در جامعه، بین مردم و اپوزیسیون میشود، ورود عامدانه و آگاهانه برخی افراد مشکل دار به مبحث انتخابات که خود مطلع هستند که شورای نگهبان آنها را رد صلاحیت میکند، را در حکم امتیازی قوی و موثر برای خود میبینند.
چند نکته مهم در بیانیه اخیر جناب روحانی پس از اعلام رد صلاحیتش:
۱- القای این تفکر که شورای نگهبان من را بدون دلیل رد کرده، مردم مرا میخواهند، ولی نظام مرا نمیخواهد (خود و برخی اطرافیانش را نماد جمهوریت نظام معرفی میکند).
۲- بیان این مسئله که شورای نگهبان دلایل رد صلاحیت مرا اعلام و رسانهای کند.
۳- القا نادرست این مسئله که اقلیت حاکم رسماً و علنا کاهش حضور مردم در انتخابات را میخواهند.
در اینجا توجه به چند نکته مهم الزامیست:
۱- شورای محترم نگهبان به لحاظ قانونی اجازه انتشار دلایل رد صلاحیت افراد را ندارد و این دلایل به صورت شفاهی و یا در صورت تمایل فرد به صورت مکتوب به وی ارائه میشود.
۲- مردم باید دلایل رد صلاحیت آقای روحانی را از خودشان مطالبه کنند.
۳- آقای روحانی، که در همه این سالها در سطح بالا و کلان مسئولیت داشته و پایه گذار قانون بوده و دو دوره ریاست جمهوری، سه دوره عضو مجلس خبرگان رهبری، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و پنج دوره نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خودش دارد چطور الان به سمت هنجار شکنی و قانون شکنی پیش میرود.
۴- همین شورای نگهبانی که ایشان را به خاطر عملکردش رد صلاحیت کرده است آقای هاشمی رفسنجانی و آقای احمدی نژاد را هم در زمان خودشان که از چهرههای شاخص بودند رد صلاحیت کرده است.
در پایان: تطهیر گذشته با استفاده ابزاری، از موضوع رد صلاحیت، برای کسانی که دارای مسئولیتهای سنگینی در این نظام بوده و فرصت به آن داده شده اصلا پسندیده و عاقلانه نیست.
جواد میرشکار