تقویم تاریخی انقلاب اسلامی چهره زشت گروهک تروریستی منافقین را به ثبت رسانده است. یکی از بارزترین آنها خانهای واقع در خیابان بهار تهران بود که در تابستان سال ۱۳۶۱ از سوی عناصر کثیف این گروه جنایتکار به نمایش درآمد. پیگیری سازمان منافقین خلق پس از ترورها و انفجارات متعدد در تابستان سال 1360 در دستور کار نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و در بهار و تابستان سال ۱۳۶۱، یعنی در حین عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس و رمضان ضربات سنگین و کوبندهای به این سازمان وارد شد، به گونهای که کل تشکیلات سازمانی آنها از هم پاشیده شد و اوضاع داخلی و خارجیشان دچار گیجی و منگی شد. به همین دلیل از خارج دستور رسید که عناصر اطلاعاتی نهادهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی را شناسایی و دستگیر کنند و در بازجوییها به همراه فشار و شکنجه از آنها اطلاعات کسب کنند تا بفهمند از کجا دارند ضربه میخورند. به دنبال این دستور سازمانی، خانههای تیمی جدید به شکنجهگاه تبدیل شد. این سازمان، مردم بیخبر از همه جا را دستگیر میکرد و پس از شکنجههای وحشیانه زنده به گور میکرد. این رفتارها و اعمال وحشیانه در خانههای تیمی جریان داشت و اسفناکترین آنها نیز همین خانه مشهور به خانه خیابان بهار بود که در مدت کوتاه شاید کمتر از یک هفته 6 نفر را در بدترین وضعیت به شهادت رساندند. اولین فرد شناسایی شده «حبیب روستا» بود که مدتی هوادار سازمان شده و در همان اوایل سال 1360 کنار کشیده بود. حبیب روستا دنبال کسبو کار و زندگیاش بود که وی را در منزلش ربوده بودند و با این اتهام که نفوذی نظام جمهوری اسلامی در سازمان است، از وی بازجویی کرده بودند تا اعتراف کند، در حالی که او از همه جا بیخبر بود.
دومین فرد شناسایی شده «عباس عفت پیشه» بود که به کار کفاشی اشتغال داشت. آنها از چنین فردی که کاملاً با چنین فضایی بیگانه بود، میخواهند که درباره «آقا عبدالله» اطلاعات بدهد و از شگردهای او مطلع شوند، در حالی که او مردی لاغر اندام و ضعیف بود، در آن شرایط سخت بدون آب و غذا جان باخت.
سه نفر دیگر از اعضای کمیته انقلاب اسلامی نیز بودند که هر کدام جدا جدا ربوده شده بودند. یکی از آنها به نام «شاهرخ طهماسبی» اپراتور بیسیمها بود که مدام اسم او روی شبکه برده میشد. آن دو نفر دیگر یکی به نام «طالب طاهری» و دیگری به نام «محسن میرجلیلی» بودند که در مسیر راه ربوده میشوند. اینها بلافاصله به خانه خیابان بهار منتقل میشوند و بازجویی و شکنجه به سرعت آغاز میشود و شکنجههای دلخراشی انجام میشود که بیان آن دردناک است. نفر ششم به نام «خسرو ریاحی نظری» فقط به دلیل شکل ظاهری و هیکل درشت و قوی که داشت، چون در مقابل یکی از خانههای تیمی سازمان توقف داشته، مورد شک و تردید منافقین قرار میگیرد؛ در حالی که او یک معلم بود.