صبح صادق >>  دیدگاه >> پرونده
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۶  ، 
کد خبر : ۳۶۵۶۳۱
صبح صادق ۷۳۰ روز پس از آغاز بلوای پاییزی ۱۴۰۱ چرایی شکست غائله ژینا را بررسی می‎کند

محصور در اینترنت!

پایگاه بصیرت / محمدمهدی اسکندری

پاییز ۱۴۰۱، موسم عجیب و غیرمنتظره‌ای برای جامعه ایرانی بود. موضوع فوت دختری که به دروغ ادعا شد، به دست گشت ارشاد کشته شده است، جامعه ایرانی، به‌‎ویژه برخی از شهرها، چون تهران، سنندج، زاهدان، ساری و... را حسابی ملتهب کرد و نتیجه درگیری‌هایی که به شدت از سوی رسانه‌های غربی و آمریکایی حمایت می‌شدند، کشته شدن شماری از مردم ایران بود. «غائله ژینا» که در نظر مخالفان وطنی و خارجی جمهوری اسلامی یک نوع خیزش و انقلاب تعبیر شد، در سالگرد دوم خود است. از آن موقع تا به حال تفاسیر و برداشت‌های گوناگونی از این موضوع مطرح شده است؛ اما باید دید در حال حاضر وضعیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی در چه حالتی است؟ پاییز دو سال قبل، قرار بود با تحریک و تهییج هرچه بیشتر مردم ایران، آتش جنگ و درگیری‌های شهری گسترش پیدا کند و خرابی جنگ، تمام شهر‌های ایران را در بر بگیرد و سرآخر نظام جمهوری اسلامی ساقط شود. برافراشته شدن پرچم‌های تجزیه و مطرح شدن دوباره گروهک‌های تروریستی «کومله» و «جیش‌العدل» از عوارض درگیری‌های ضدوطنی‌ای بود که در پندار برخی خیزش برای احیای ایران خوانده می‌شد! از سویی، برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای آن طرف آبی هم باید به میدان می‌آمدند تا بسیج داخلی هرچه بیشتر علیه نظام جمهوری اسلامی ترسیم شود؛ اما موضوع فقط به اینجا ختم نشد و به میدان آوردن چهره‌های جهانی، نظیر برخی بازیگران، مدل‌های جهانی، خوانندگان و نظریه‌پردازانی، چون «ژیژک» از دیگر اقداماتی بود که جریان مقابل برای تجهیز نیرو‌های خود به کار بست؛ اما با همه اینها شاهد آن بودیم که آنچه «انقلاب مهسا امینی» می‎نامیدند، از گستره پلتفرم‌های مجازی تجاوز نکرد و در حد اینترنت باقی ماند. درباره علت این شکست دلایل متعددی را می‌توان مطرح کرد؛ اما شاید لازم باشد بر سر اصل موضوع برویم و آن تبارشناسی حقیقی این اتفاقات است. وقایع سال ۱۴۰۱ به معنای حقیقی کلمه یک انقلاب، خیزش و حتی جنبش نبود. فقدان ایدئولوژی، رأس مشخص، رهبری و اهداف و... از جمله مهم‌ترین دلایلی بود که تلاش ضدانقلاب را با مشکل روبه‌رو کرد. حقیقت آن است که میدان حقیقی با میدان مجازی تفاوت‌های فاحشی دارد. عموم مردم مسئله جان و مال را در برابر حاکمیت برای چیزی که اصالت و ماهیت واقعی‌اش روشن نیست، فدا نمی‌کنند.

۱ ـ واقعیت ماجرا این است که عباراتی، نظیر جنبش، انقلاب و خیزش در علوم اجتماعی معانی مشخصی دارند. برای اینکه بخواهیم اتفاق یا حوادثی را «جنبش اجتماعی» بنامیم، باید ببینیم ویژگی‌ها و بایسته‌های جنبش اجتماعی را دارد یا خیر! جنبش اجتماعی چند ویژگی اساسی دارد که مهم‌ترین آنها این است که با فرهنگ عمومی، شرایط جغرافیای، تاریخ، اجتماع مردم، دین و عقاید آنان سازگاری داشته باشد. برای اینکه متوجه شویم در کشور ما، یعنی ایرانِ اسلامی چه چیزی جنبش نام می‌گیرد، می‌خواهم مثالی بزنم. در سال‌های قبل از انقلاب گروه‌های چپ و التقاطیِ مهمی وجود داشتند که با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند. آنان هرچند دارای کادرسازی، رهبران درس‌خوانده، آشنا با جنگ و حتی مؤثر در تقابل با رژیم شاهنشاهی بودند، اما هیچ‎گاه ظرفیت جنبش‌سازی و جریان‌سازی در ایران را نداشتند. علت اصلی آن هم این بود که نتوانستند با بدنه مردم و فرهنگ عمومی جامعه ما ارتباط برقرار کنند؛ اما دقیقاً در مقابل این جریان‌های چپ مسلح، مانند «حزب چریک‌های فدایی خلق» و «سازمان مجاهدین»، «مسلمانان مبارز» قرار داشتند که از این توفیق برخوردار شدند تا در روند انقلاب ما، جنبش اجتماعی و جریان سیاسیِ در سطح ملی راه‌اندازی کنند. علت موفقیت هم با توجه به نکاتی که گذشت واضح است، آنان به خوبی توانستند با بدنه جامعه ما مرتبط شوند. از بین استادان علوم انسانی هستند کسانی که هنوز وقایع سال ۱۴۰۱ را یک جنبش اجتماعی می‌نامند، گویا هنوز با واقعیت میدان ارتباط نداشته‌اند. به تعبیری همین اطلاق نابجای عبارات بر وقایع دوسال پیش و منطبق نبودن با واقعیت ماجرا نوعی سرخوردگی را برای آشوبگران و اپوزیسیون ایجاد کرد.

۲ ـ جنبش اجتماعی از رهبری و یک رأس برخوردار است. اتفاقات دوسال پیش نشان داد که عملاً رهبری در این سیر و تجمعات معنایی ندارد، پس از این راه نمی‌توان نام جنبش را برای آن انتخاب کرد. تنها چند روز بعد از ایجاد «شورای ائتلاف» بود که اعضای آن با هم به اختلاف خوردند و هر یک که به هرحال بخشی از مخالفان را با خود همسو کرده بود، بر شیپور رهبری دمید!

۳- موضوع بعدی وجود نداشتن مانیفست و یک اساس‌نامه مبارزاتی است، سؤال اصلی که از ۱۴۰۱ تا به حال ادامه دارد این است که ایدئولوژی و مشی سیاسی و اجتماعی آشوبگران چیست و از چه آبشخوری سیراب می‌شود؟ جنبش برای ایجاد باید یک مختصات فکری و عقیدتی داشته باشد، اما چیزی که ما در پاییز ۱۴۰۱ شاهد بودیم، یک آشفتگی از این لحاظ بود. معلوم نبود خط مشی فکری کسانی که در خیابان‌ها می‌آیند، چیست! وقتی این ابهام وجود داشته باشد، طبیعی است که مردم رغبتی به سمت آن نداشته و خطرپذیری حضور در جبهه آنان را به خود راه ندهند. یک موضوع فرهنگی و اجتماعی نظیر حجاب یا عکس مهسا امینی به خودی خود قدرت ایجاد مانیفست سیاسی برای تقابل با نظام جمهوری اسلامی را ندارد. جریانی که در پاییز ۱۴۰۱ به میدان آمد، دچار یک فقر ایدئولوژیک اساسی بود و برای همین نتوانست در برابر نظام و مردم تابِ مقاومت داشته باشد. چیزی که در این ایام شاهدیم، نوعی تلاش و زور زدن برای زنده نگه داشتن همان آشفتگی سیاسی و اجتماعی دوسال پیش است؛ وگرنه با توجه به مطالب گفته شده نمی‌توان نام جنبش را به هیچ عنوان بر اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ گذاشت. از نظریه پادشاهی‌خواهی، تا دموکراسی لیبرال و جامعه کمونیستی در طول سال ۱۴۰۱ داعیه‌دار رهبری شدند که خب عموم مردم به هیچ یک تن ندادند. 
به تعبیر یکی از استادان علوم اجتماعی: «در تحلیل‌های طیف‎های مختلف اپوزیسیون علت و ریشه شکست اغتشاشات ۱۴۰۱ را نبود آلترناتیو و جایگزینی مناسب می‌دانند. به نظر می‌رسد آنان به خوبی درک کردند با توجه به جامعه و ساختار فرهنگی ایران رأس اپوزیسیون باید یک روحانی یا یک شخص متدین باشد؛ چون جامعه ما یک جامعه دینی است و تن به افراد حال حاضر اپوزیسیون نمی‌دهد. جریان اپوزیسیون از فقدان جایگزینی جمهوری اسلامی رنج می‌برد و بر این امر هم وقوف دارد، لذا چاره‎ای نیست جز اینکه با بیان برخی کلیشه‌ها و حرف‌های کلی شکست خود را توجیه کند.»

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات