دکتر محمدحسین محترم
محمد بهبودینیا
این روزها انتخابات امریکا در جریان است و برخیها در ایران مشغول قصهسرایی هستند که انتخاب مثلاً یکی از دو کاندیدای انتخابات برای ایران منافع بیشتری دارد یا حداقل مضرات کمتری را به ایرانیها وارد خواهد کرد! مطالعه عملکرد دولتهای متعدد دموکرات و جمهوریخواه امریکا نشان میدهد که هر کدام از دولتهای فوق که حاکم بودهاند در دشمنی با ملت ایران و ملتهای مستضعف منطقه و محور مقاومت، کم از دیگری نگذاشته و هرچه در توانشان بوده و امکانش را داشتهاند در راه این خصومت انجام داده و تفاوت فقط در شیوه و ابزارهای اعمال این دشمنی بوده است!
در زمینه اقتصادی، بیشترین تحریمها علیه ایران در زمان حضور دموکراتها در قدرت صورت گرفته و ایران بیشترین شدت تحریمها را در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ در دوران یک دموکرات تجربه کرده است، در حالیکه شدیدترین کمپین تحریمی نیز در دوره ترامپ جمهوریخواه تحت عنوان کمپین فشارحداکثری رخ داد. پس روشن است که در زمینه اقتصادی نمیتوان دشمنی هیچ یک از طرفین را کمتر از دیگری دانست بلکه فقط تفاوت در روشها و تاکتیکها و شرایط و مقدورات زمانه بوده که باعث عملکرد متفاوت شده است.
در زمینه روابط بینالملل و دیپلماتیک نیز چند وقت پیش کاملا هریس اعلام کرد که بزرگترین دشمن ما ایران است و ترامپ هم که قبلاً بارها دشمنی خودش با ایران و ملت ایران را به صراحت اعلام کرده و در عمل نیز نشان داده است. دموکراتها و جمهوریخواهان در دشمنی با ایران و محور مقاومت، دارای ادراک یکسانی هستند و علیرغم برخی تبلیغات صورت گرفته، همواره مسائل منطقه غرب آسیا و دشمنی با ایران و دوستانش را در اولویت قرار دادهاند. برای نمونه علیرغم تصور اینکه ترامپ در دوره خود اولویت را به شرق آسیا داده و طی یک چرخش آسیایی، به مقابله با چین پرداخته و غرب آسیا برایش در اولویت دوم قرار خواهد گرفت، باز مشاهده شد که این پیشبینی و ادعا رخ نداد و همچنان امریکا در آن دوره، توجه به غرب آسیا و دشمنی با محور مقاومت را در اولویت خود قرار داد. یا در دوره اخیر و ریاست جمهوری بایدن تصور میشد که بنا بر اهمیت موضوع جنگ اوکراین، دموکراتها سریع موضوع عملیات طوفانالاقصی و جنگ غزه را با برقراری آتشبس و اجبار آن به رژیم صهیونیستی فیصله داده و به موضوع اوکراین تمرکز خواهند کرد، ولی گذر زمان نشان داد که اینگونه نیست و همچنان غرب آسیا و حمایت از رژیم صهیونیستی و دشمنی با ایران و محور مقاومت از بالاترین اهمیت برای امریکاییها برخوردار است.
در موضوع مسائل منطقهای در دوره جمهوریخواهان بزرگترین لشگرکشیها و حمله به کشورهای منطقه رخ داده است. البته در نزدیکی جمهوریخواهان به جناح راست صهیونیست و دشمنی آنان با محور مقاومت تردیدی نیست و اتفاقاً در زمان ریاست جمهوری ترامپ جنایتکار، سردار بزرگ ایران حاج قاسم سلیمانی ترور شد و به شهادت رسید ولی مگر جنایتهای بیش از یک سال گذشته در منطقه به خصوص در غزه و لبنان، در دوره حضور یک دموکرات بر قدرت رخ نداده است؟ باید پرسید که برای نمونه جمهوریخواهان و شخص ترامپ چه امکانی برای رژیم صهیونیستی برای اقدامات جنایتکارانهاش در منطقه فراهم خواهند کرد که دولت دموکرات بایدن در یک سال گذشته فراهم نکرده است؟ در طی بیش از یک سال اخیر، صهیونیستها از همه گونه کمک مادی و معنوی از ناحیه دموکراتها برای انجام جنایات خود بهرهمند بودهاند و اتفاقاً مورد تشویق و حمایت کامل آنها نیز قرار داشتهاند.
در حوزه اقتصادی و تحریم، امریکاییها هرچه در توان داشتهاند و میتوانستهاند ایران را تحریم کردهاند و نهادهای اقتصادی ایران و اشخاص متعدد مرتبط و غیرمرتبط به اقتصاد ایران را زیر تیغ تحریم بردهاند و تنها اصغرآقای بقال سر کوچه مانده که تحریم نشده است! با این حال امروز تیغ تحریم ایران کند شده و جمهوری اسلامی ایران توانسته خود را با شرایط وفق دهد و با روشهای مختلف اقتصاد ایران را از تنگنای شدید خارج کند. برای نمونه امروز ایران به اندازه پیش از تحریم، نفت میفروشد و با روشهای مختلف ارز حاصله را به اقتصاد کشور تزریق میکند. از طرفی با پیوستن ایران به سازمانهایی، چون «شانگهای» و به خصوص «بریکس»، ابزارها و امکانات جدیدی پیش روی کشور برای دور زدن تحریمها و رشد اقتصاد فراهم شده است. این واقعیتها مبین این حقیقت است که دیگر «تحریم» آن برندگی سابق را ندارد و هر دولتی در امریکا بر سر کار بیاید، در این زمینه اقدام چندانی نمیتواند انجام دهد و باید با واقعیت ایران کنار بیاید.
از طرفی رژیم سیاسی حاکم بر امریکا، مسائل کلان جهانی را بر اساس دکترینهای مشخص بر اساس پارادایم سلطه و هژمونی جهانی خود مینگرد و به پیش میبرد و تغییر رئیسجمهور تفاوت چندانی در این موضوع ندارد. در امریکا دولت رسمی که با انتخاب رئیسجمهور بر مصدر امور مینشیند، تأثیر بنیادینی در تغییر سیاستها ندارد و سیاستهای کلان در کانونهای اصلی قدرت و در «دیپ استیت» این کشور تدوین شده و اجرایی میگردد.
امروز واقعیت صحنه این است که مستضعفین و آزادگان جهان شامل اکثریت مردم دنیا و ملت ایران در برابر یک نظام سلطهجو و استثمارگر و زیادهخواه به نام نظام سلطه جهانی به رهبری امریکا قرار دارند و هر دولتی در امریکا بر سر کار باشد موظف به پیگیری سیاستهای کلان ظالمانه و سلطهجویانه حاکمیت این کشور است و رقابت دموکرات و جمهوریخواه و دعوای هریس و ترامپ صرفاً یک بازی قدرت در مقیاس داخلی امریکا بوده و برای مشغولسازی مردم آنجا در حال انجام است و نتیجه آن، تأثیری در سیاستهای سلطهجویانه این حکومت و در سرنوشت ملتهای مستضعف جهان و ملت رشید ایران ندارد. باید واقعبینانه به صحنه نگاه کرد و دچار خودفریبی نشد و سخن حکیمانه گذشتگان را فراموش نکرد که «سگ زرد برادر شغال است!»
تلاش صهیونیستها برای خروج از فشارهای چندوجهی
محسن پاکآیین
رژیمصهیونیستی در روزها و هفتههای اخیر در لبنان به بنبست خورده و وضعیت بحرانی را سپری میکند. بعد از ترورهای فرماندهان مقاومت از سوی رژیمصهیونیستی، جنبش مقاومت بلافاصله توانست توان خودرا بازیابی کندو اکنون نیروهای ارتشرژیمصهیونیستی در معرض شدیدترین حملههای حزبا... و بقیه اعضای جبهه مقاومت قرار دارند.
درعینحال بهدلیل حمله صهیونیستها به مناطق مسکونی لبنان و غزه و کشتار غیرنظامیان، اقدامات رژیمصهیونیستی در سطح بینالمللی و در افکارعمومی جهان بهشدت محکوم شده است و مجموعه این تحولات باعث شده تا صهیونیستها و متحدانشان در این مقطع، بحث آتشبس را مطرح کنند. این درحالی است که حزبا... لبنان پیش از این موضع خود را درباره مذاکرات آتشبس اعلام کرده بود و همچنان بر همان موضع، پابرجاست. حزبا... لبنان تاکید دارد که آتشبس درلبنان بدون برقراری آتشبس در غزه، معنایی ندارد و اصلا بهخاطر دفاع از مردم غزه بود که حزبا... لبنان واردجنگ شدوبنابراین تا وقتی که جنایات رژیمصهیونیستی در غزه ادامه دارد، آتشبس معنا پیدا نمیکند. این فقط نظر حزبا... نیست و سایراعضای جبهه مقاومت ازجمله حماس، جهاد اسلامی، انصارا... یمن و همچنین مقاومت عراق نیز بر همین نظر هستند. بر این مبنا بهنظر میرسد که رژیمصهیونیستی بهدنبال این است تا با برقراری آتشبس درلبنان، خودش رااز زیر فشارهای چندبعدی خارج کند. صهیونیستها از یکسو خودشان را تحت فشار نظامی و حملات حزبا... میبینند و ازسوی دیگر فشار افکارعمومی و فضای بینالمللی بهشدت علیه این رژیم است و حتی برخی کارشناسان سازمان ملل متحد، بحث تعلیق عضویت اسرائیل در این نهاد بینالمللی را بهدلیل نسلکشی در غزه مطرح کردهاند. صهیونیستها برای تعدیل این فشارها بهدنبال برقراری آتشبس در لبنان هستند تا با خیال راحتتر بتوانند به سرکوب مردم غزه بپردازند.
درعینحال یکی دیگر از اهداف رژیمصهیونیستی این است که چنانچه حزبا... با آتشبس مخالفت کند، میان جنبش مقاومت و مردم لبنان، دست به اختلافافکنی بزنند و این ذهنیت را در میان مردم لبنان جا بیندازند که اگر جنگی در لبنان رخ داده، به این دلیل است که حزبا... بر تداوم جنگ اصرار دارد و آتشبس را نمیپذیرد. رژیمصهیونیستی درحالی این اهداف را دنبال میکند که حزبا... لبنان در حال حاضر ملیترین گروه و تشکیلات در لبنان است و بیش از بقیه گروهها و جریانها بهدنبال دفاع از حاکمیت و تمامیتارضی لبنان است و تمام تلاش و امکانات خود را در این راه گذاشته که مردم لبنان در آرامش قرار بگیرند. به همین دلیل برای جلوگیری از تجاوز زمینی و اشغال دوباره لبنان ازسوی رژیمصهیونیستی در حال مبارزه است و بزرگترین فرماندهان خود ازجمله شهید بزرگوار سیدحسن نصرا... و شهید سیدهاشم صفیالدین را در این راه داده است. به همین دلیل مردم لبنان همچنان به حزبا... علاقهمندند و بیش از گذشته ازاین جنبش حمایت میکنند؛ بنابراین بهنظر میرسد موضع حزبا... مبنی بر اینکه تا وقتی آتشبس در غزه برقرار نشود امکان آتشبس در لبنان وجود ندارد موضعی کاملا منطبق بر عقلانیت و منطق است و چنانچه صهیونیستها بتوانند بدونآتشبس در غزه، خودشان را از جنگ در لبنان رها کنند، فرصت خواهند یافت بر جنایات خودشان در غزه با شدت بیشتری ادامه دهند و بدون تردید پس از غزه، نوبت لبنان خواهد بود و صهیونیستها دوباره به این کشور حمله خواهند کرد. بر این اساس تصمیم حزبا... لبنان، کاملا منطقی و مورد حمایت تمام اعضای مقاومت و همه کشورهای آزاده جهان است و به نظر میرسد حزبا... نیز همین مسیر را با قاطعیت دنبال کند.
دکتر سینا شیری
درست در میانه هفته جاری- سه شنبه۱۵ آبان۱۴۰۳- طبق تقویم جلالی ما ایرانیان و پنجم نوامبر۲۰۲۴ میلادی در آستانه انتخاباتی چالشی و کلیدی قرار داریم که به باور نویسنده این نوشتار فارغ از خطای نظرسنجی ها که روال معمول خویش را دارد و نباید زیاد به خروجی این داده ها اکتفا نمود ولی اصلی ترین آیتم تأثیر گذار در ۷ ایالت نوسانی و دورانی که تعیین کننده بوده و بیشترین جمعیت و مجمع رأی الکترال کالج را در دل خویش چون گنجی نهان، پنهان کرده اند؛ دارا هستند که از میان آن ها ایالت پنسیلوانیا که پرجمعیت ترین با۱۹ رأی الکترال است و محل رقابت نفس گیر و شانه به شانه دو کاندید همتای و رقیب سنتی است می توان برشمرد که در این دوره برخلاف دو دوره قبل در۲۰۱۶ میلادی که هیلاری کلینتون رقیب دونالد ترامپ بود و در نهایت شانس با ترامپ یار شد و همای سعادت بر شانه راست او نشست و به کاخ سفید رفت، در این برهه حساس با توجه به دو جنگ فرسایشی در خاورمیانه- جنگ روسیه با اوکراین و رژیم غاصب اسرائیل با فلسطین- این مؤلفه در دقیقه صفر و بامداد پنجم نوامبر، می تواند بر خلاف نظر قاطبه کارشناسان سپهر سیاست نظام بین الملل که رأی زنان لاتین تبار و آسیایی ها به کامالا هریس مؤثرترین مؤلفه پیروزی دموکرات ها برمی شمارند، در صورت پاسخ موشکی ایران به رژیم صهیونیستی به دلیل خطای فاحش و نقض تمامیت سرزمینی و حاکمیتی ایران طبق ماده۵۱ منشور ملل متحد و حمله رژیم اسرائیل به ایران که دو هفته پیش انجام شد و با هوشیاری قاطع پدافندی و رهگیری و منهدم شدن اکثر قریب به اتفاق پهپادها و موشک های این رژیم بوسیله ایران و خسارت محدود به سامانه های پدافندی کشور و شهید شدن ۵ ارتشی دلاور و نستوه این انتخابات دستخوش و آبستن مسائل تازه ای خواهد شد و در این صورت کفه ترازو به سود جمهوری خواهان و نامزد متبوع آن ها- دونالد ترامپ- سنگینی خواهد کرد و به ضرس قاطع پیروز انتخابات خواهد شد، اما ایران این قضیه را کاملا متوجه گشته است و نمی خواهد آمریکایی ها و دموکرات ها به عنوان کاتالیزور و مداخله گر، در صورت پیروزی جمهوری خواهان آن ها را مقصر جلوه دهند و بر این اساس و اصل اخلاقی و خویشتن داری خود تا پس از انتخابات آمریکا صبر استراتژیک خویش را رعایت خواهد نمود و پس از آن حتما جواب درخور و قاطعی به صهیونیست های کودک کش خواهد داد و در این اخلال انتخاب استاندار استان ایلام چون انتخابات آمریکا که رقابت در ایالت کلیدی پنسیلوانیا است؛ محل مناقشه اصلاح طلبان و اصولگرایان شده است و هنوز استاندار ایلام تا زمان نگارش این نوشتار انتخاب نشده است و می طلبد که دولت چهاردهم هر چه سریعتر تکلیف سکاندار و استاندار جدید این استان کوچک و کم جمعیت ولی قهرمان و کلیدی را تعیین تکلیف کند و به نتیجه برساند.
در روانشناسی و علوم شناختی خطای هاله ای«اثر هاله ای» به انگلیسی(Halo Effect) به تمایلی گفته می شود که در آن یک فرد، شرکت، نشان تجاری یا محصول به دلیل مثبت بودن در یک زمینه؛ در سایر زمینه ها نیز مثبت تلقی می شود.اثر هاله ای نام مفهومی است که به موجب آن سنجش گر تمایل به تأثیرپذیری بر اساس قضاوت های قبلی مبتنی بر شخصیت یا کارایی داشته باشد.این خطا، نوعی سوگیری شناختی است و می تواند فرد را از پذیرش یک شخص، یک محصول و یا نشان تجاری بر پایه یک باور خوب یا بد؛ بی اساس باز دارد.خطای هاله ای به حوزه نوعی خطا در شناخت و تصمیم گیری گفته می شود که تخت تأثیر ذهنیت قبلی قضاوت کننده شکل می گیرد و می تواند از حقیقت و انصاف به دور باشد؛ در کنار اثر هاله ای که به زبان ساده خوب دیدن بی دلیل یک فرد است، اثر شاخ نیز سوگیری شناختی است که وقتی گفته می شود این قضاوت دارای بار منفی باشد؛ مانند وقتی شخصی غیرجذاب باشد، به راحتی بیش از کسی که جذاب است در یک جرم مقصر شناخته می شود که از آن به عنوان اثر شاخ(Horn Effect) یاد می شود؛ به عنوان مثال وقتی معلمی یا استاد دانشگاهی یا یک رجل سیاسی از دانش آموز، دانشجو، یا فردی از جناح سیاسی مقابل ذهنیتی منفی به عنوان یک فرد« تنبل» یا تندرو دارد در برخوردهای بعد نیز می ممکن است این پیش داوری بر قضاوت او تأثیر بگذارد؛ از این رو است که به معلمان، اساتید دانشگاه و رجال سیاسی همیشه خواسته می شود در هنگام تصحیح ورقه های امتحانی خود یا جناح مقابل خویش، به اسامی دانش آموزان، دانشجویان و یا افراد جناح مقابل خود نگاه نکنند تا ذهنیت های قبلی بر نحوه قضاوت آن ها تأثیر نگذارد.تأثیر خطای هاله ای می تواند در قضاوت کننده بسته به تصویر ذهنی قبلی مثبت یا منفی باشد؛ شرکت های بزرگ در دنیا و مارک های معروف« برند» در این زمینه تلاش می کنند تا اسم محصول در اصطلاح خراب نشود و اعتبار همیشگی را داشته باشد.این خطای مداوم در قضاوت، بازتاب دهنده و منعکس کننده ترجیحات فردی، پیش داوری ها، ایدئولوژی، آرمان ها و ادراک اجتماعی و حتی سیاسی در سپهر سیاست قلمداد می شود. در واپسین روزهای دو هفته پیش، استاندار همسایه استان ایلام که از سمت شرق با این استان همسایه است، یعنی لرستان« سید سعید شاهرخی » بوسیله وزارت کشور انتخاب و با دستور رئیس جمهور معارفه شد و دیروز استاندار بوشهر و استاندار استان مرکزی نیز انتخاب گردیدند و حالا یحتمل در اواخر هفته جاری همزمان با انتخابات آمریکا یا ابتدای هفته آینده نوبت به استان ایلام که بیشتر رأی را به رئیس جمهور مستقر در پاستور و زادگاه او« مهاباد» به وی در دو کارزار صعب و دشوار انتخاباتی مرحله اول و دوم در ۸ و ۱۵ تیر۱۴۰۳ دادند، نوبت استان آن ها« آلامتو- سرزمین طلوع خورشید» که اسم باستانی ایلام قدیم قلمداد می شود، باشد. ولی حالا نام چهره های نزدیک به اصولگرایان« شاپور پولادی، احمد شوهانی و …» در کوی و برزن و بر زبان مردم جاری و ساری شده که کوچکترین اشتراکی با گفتمان وفاق ملی ندارند و علی رغم بومی بودن، نمی توان آینده خوب و موفقی برای استان محروم اما قهرمان ایلام که در هشت سال دفاع تمام قد مقدس مقابل دشمن بعثی تا بن دندان مسلح ایثار و ایستادگی جانانه و قهرمانانه کردند و در این راه بسیاری از جوانان مومن و معتقد به باورهای ارزشی و آرمان های والای نظام جمهوری اسلامی را فدای آرمان های برجسته و راهبردی انقلاب اسلامی کردند، انتظار داشت و متصور شد که با تصمیمات آنی و خلع الساعه چه بسا باعث خسران برنامه های توسعه ای استان ایلام که در دهه ها و ادوار گذشته متأسفانه به حاشیه برنامه توسعه متوازن رانده شده، بشود و در این راستا وزارت کشور و دولت بایستی با اهتمام، فراست و تدابیر بارز و کلیدی استانداری حساب پس داده، با تجربه و تخصص توأمان و رزومه و کارنامه درخشان در دولت های اصلاحات و اعتدال که نزدیک و همسو با منش گفتمان وفاق ملی رئیس جمهوری در ستاد مرکزی دکتر مسعود پزشکیان در ایلام« مهندس محمدرضا مروارید، دکتر جلال میرزایی، دکتر افشین کریمی،دکتر امین جمشیدزاده و دکتر محمدتقی ساغری» است برای استان قهرمان ایلام چینش و انتخاب کنند.
«اینکه آینده نامطمئن است و اینکه ما افرادی با قابلیت کنش آزادانهایم، هر دو یک واقعیت است. اگر آینده معلوم بود، ما دیگر انسان نبودیم و دیگر آزاد نبودیم... . صرفا موری در لانه مورچگان بودیم. در دنیای امروز کسانی هستند که میکوشند انسانها را به مورچگان تبدیل کنند، گمان نمیکنم این گرایشها موفقیتآمیز باشد!». (لودویک میزس– بازار آزاد و دشمنان آن)
همه برآوردهای کارشناسی از تداوم رشد اقتصادی پایین و تورم بالا در کشورمان در امسال و سال آتی حکایت دارند. از نهادهای بینالمللی اقتصادی نظیر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول که در آخرین گزارشهای خود از رشد سه تا 3.5درصدی و تورم 29 تا 32درصدی برای سال جاری و آتی میلادی خبر دادهاند (رسانهها- 08/12 و 04/28) تا نهاد تخصصی مجلس یعنی مرکز پژوهشها که رشد 2.5 تا 2.8درصدی و تورم 34 و 31درصدی را برای اقتصاد کشور در سالهای 1403 و 1404 پیشبینی کرده است (رسانهها- 08/08).
اما این اعداد و ارقام متأسفانه دیگر حساسیتی را برنمیانگیزند و دلی را به هول و ولا نمیاندازند، عادی شدهاند؛ مثل بسیاری از اعداد و ارقام دردآور دیگر از خروج سرمایهها (حدود 16 میلیارد دلار در دو، سه سال اخیر-1402/12/23) و حجم قاچاق (حدود 31 میلیارد دلار- 1403/07/08) و فساد (رتبه 149 در بین 180 کشور
جهان- 1402/11/13) و... چراکه مردم در زندگی روزمره این سرازیری و روند نزولی را با گوشت و پوست خود احساس میکنند و این ارقام آگاهی جدیدی را به آنان منتقل نمیکند و شاید هم به قول معروف «آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب».
اما این ارقام برای سیاستگذاران و سیاستمداران باید هولآور باشد و پرمعنا. اگر البته از مسئولانی بگذریم که «دیگر ترسی از بحرانها ندارند و میگویند مگر بدتر از ونزوئلا هم ممکن است بشود؟!» (مسعود نیلی- تجارت فردا 28/07) و آن مسئولانی را مخاطب این اعداد و ارقام اقتصادی بدانیم که این روزها تصمیمات سخت کلان سیاسی و امنیتی را اتخاذ میکنند و قاعدتا باید ماندگاری این دولت و ملت مقدم بر هر اولویت دیگری در تصمیمگیریشان باشد. توجه به ارقام فوق وقتی در پسزمینه یک دهه رشد اقتصادی صفر درصدی (دهه ازدسترفته 90) و رشد سه، چهار درصدی دو، سه سال اخیر (آنهم عمدتا متکی به درآمدهای نفتی) و تورمهای بالای 40 درصدی در کشوری که به گفته بالاترین مقامات نظام و برنامههای مصوب، نیازمند رشد پیوسته هشتدرصدی و تورم 10درصدی است تا از آستانه فقر و توسعهنیافتگی خارج شود، اهمیتی دوچندان مییابد تا پیش از اتخاذ هر تصمیم مهمی که با ثبات و منافع ملی کشور سروکار دارد، نهایت احتیاط و وسواس به خرج داده شود.
اینک در وضعیتی بس خطیر به سر میبریم که تصمیمات خطرآفرین نهفقط منجر به شکست سیاستگذاریهای اقتصادی و اهداف توسعهای میشود، بلکه تأثیری دردناک بر اندام بس نحیف و ضعیف جامعهای دارد که یکسوم آن زیر خط فقر مطلق به سر میبرند و طبقه متوسط آن نیز در حال تبخیرشدن و خروج سرمایهها در آن وحشتناک است و... بلکه میتواند بر پیکر آنچه از پس دههها ایجاد شده است، هم آسیبهای جبرانناپذیری وارد کند. در کشوری که به گواهی پیمایشهای رسمی، جامعه کمتر چشمانداز مشخص و روشنی درباره آینده دارد و سخنان مسئولان را کمتر جدی میگیرند (همان). باید بیش از هر زمان دیگری چشمانداز مثبت مشترکی رو به آینده گشود و این نیز میسر نمیشود، مگر با تعیین تکلیف یک سؤال اساسی؛ اینکه وظیفه اصلی نظام حکمرانی و کارویژه اصلی دولت چیست و اینکه آیا اولین و اساسیترین این وظایف و کارویژهها تأمین رفاه و آسایش مردم و پیشرفت و توسعه کشور است یا خیر؟ انتخاب در دوراهی: کاهش فقر و افزایش ثروت اجتماعی یا ایده و آرمانهای خاص فکری و ایدئولوژیک؟
اگر هدف بهبود زندگی مردم است، پس کاهش تنش و تعامل با جهان و نیز تضمین حقوق فردی و اجتماعی و تندادن به قواعد علم اقتصاد از ضرورتهای بنیادین تحقق چنین هدفی است و مبنای هر سیاستگذاری، چراکه هیچ کشوری را نمیتوان یافت که در شرایط تنشهای بینالمللی و شکافهای اجتماعی و تضاد دولت-ملت، موفق به توسعه و اصلاحات اقتصادی شده باشد. چنانکه ناترازیهای عظیم در انرژی، آب، بودجه و صندوقهای بازنشستگی و... ناشی از همین کمبودها و شکافها در شرایط نااطمینانی و بیثباتی بوده است و بیتوجهی جامعه به فردا و نسلهای آینده.
اقداماتی که این روزها با انتخاب معاون رئیسجمهور، استاندار سنیمذهب، معاون و مشاور وزیر و... انجام شده، قطعا گامی در راستای ارتقای سرمایه اجتماعی و اعتماد به دولت بوده است و در خدمت ایده رشد و توسعه کشور، اما این اقدامات باید بسط و عمق بسیار بیشتری در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و تضمین حقوق و آزادیهای فردی و شهروندی یابد و این احساس را به جامعه منتقل کند که ایده اصلی غالب بر ذهنیت مدیریت سیاسی رفاه و آسایش مردم است و اینکه «اختیار و قبول ملت، اساس همه تدابیر حکومت است» (رساله «یک کلمه»- مستشارالدوله).
ایدهای که از 150 سال پیش جامعه ایران در آرزو و تکاپوی تحقق آن بوده است؛ همان ایدهای که دو برنده جایزه نوبل اقتصاد امسال در قالب «دولت (لویاتان) مقید» در مقابل دولتهای مستبد، غایب و کاغذی صورتبندی کردهاند و دستیابی به آزادی و توسعه را از راه باریکی تصویر میکنند که «جامعه برای مهار قدرتمندان بسیج میشوند و قدرت نیز ظرفیتهای خود را برای حلوفصل مناقشات، حاکمیت قانون و ارائه خدمات عمومی افزایش میدهد» (راه باریک آزادی).