صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۶۸۱۵۴

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳

اینجا جنگ است، مشترک مورد نظر در دسترس است، سناریوی رژیم‌صهیونیستی برای تحریک ‌ترامپ؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۰ آبان

اینجا جنگ است 

سید محمدعماد اعرابی
«تاکر کارلسون» مجری مشهور شبکه تلویزیونی فاکس‌نیوز در آمریکا بود. آقای کارلسون در اوج روزهای کاری‌اش قرار داشت و برنامه او یکی از 4 برنامه پربیننده تلویزیونی در آمریکا محسوب می‌شد که هر شب به طور میانگین ۳ میلیون نفر را پای شبکه فاکس‌نیوز می‌نشاند. اما همه اینها باعث نشد که وقتی انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 آمریکا را با ادعاهای غیر مستند متقلبانه خواند و سیاست کلی آمریکا در حمایت از اوکراین را زیر سؤال برد؛ در برخورد با او تردید ایجاد شود. شبکه خبری فاکس‌نیوز 24‌آوریل 2023 (4 اردیبهشت 1402) در بیانیه‌ای از پایان همکاری‌اش با «تاکر کارلسون» خبر داد و او این شبکه را ترک کرد.
شهرت و نفوذ کارلسون در مقایسه با کسی مثل «دونالد ترامپ» به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا تقریبا هیچ به حساب می‌آمد اما حتی قدرت ترامپ نیز مانع از اعمال محدودیت رسانه‌ای بر او نشد چرا که با ادعای تقلب در انتخابات 2020 هوادارانش را تحریک به آشوب و حمله به ساختمان کنگره آمریکا کرده بود. «دونالد ترامپ» هنوز رئیس‌جمهور آمریکا بود و بالاترین قدرت اجرائی در ساختار سیاسی این کشور محسوب می‌شد که ظرف کمتر از یک هفته تمامی حساب‌های کاربری‌اش در فیسبوک، اینستاگرام، توئیتر و یوتیوب مسدود شد. او برای ارتباط با هوادارانش یک وبلاگ راه‌اندازی کرد اما آن وبلاگ نیز در کمتر از یک ماه مسدود شد. ترامپ با سرمایه‌ شخصی‌اش یک شبکه اجتماعی به نام «تروث سوشال»(truth social) راه انداخت اما مدتی بعد این برنامه نیز از فروشگاه‌ رسمی نرم‌افزار گوگل حذف شد تا دسترسي كاربران گوشي‌هاي هوشمند به شبكه اجتماعي ترامپ محدود شود. این‌طور به نظر می‌رسید که سیاست‌گذاران آمریکایی برای کنترل افکار عمومی با هیچ‌کس شوخی ندارند حتی با رئیس‌جمهور آمریکا!
در جریان جنگ غزه این سیاست‌های سختگیرانه با شدت بیشتری توسط رسانه‌های غربی اعمال شد. 16 اکتبر 2023 (24 مهر 1402) کمتر از ده روز از شروع طوفان‌الاقصی می‌گذشت که رسانه وزارت خارجه انگلستان (BBC) 6 خبرنگار خود را به دلیل حمایت از فلسطین در صفحات شخصی‌شان در فضای مجازی کنار گذاشت حتی با وجود اینکه مطالب آنها اندکی بعد از صفحات‌شان حذف شد. «سلما خطاب» خبرنگار BBC در قاهره فقط به دلیل پسندیدن(Like) یک توئیت که «حماس» را «مبارزان راه آزادی» خوانده بود؛ کنار گذاشته شد و «ندا عبدالصمد» سردبیر برنامه‌های BBC عربی در بیروت که سابقه 27 سال همکاری با این شبکه را داشت به دلیل بازنشر یک ویدیو که در عنوانش «حماس» را «رزمندگان مقاومت» لقب داده بود؛ از کار برکنار شد.
تقریبا همان زمان «استیو بل» کاریکاتوریست قدیمی روزنامه انگلیسی «گاردین»، «مایکل آیزن» سردبیر مجله علمی «ای لایف»(eLife) در انگلستان و «دیوید ولاسکو» سردبیر ارشد مجله هنری «آرتفروم»(Artforum) آمریکا به دلیل تولید، تأیید یا بازنشر محتوای انتقادی از اسرائیل و حمایت از فلسطین اخراج شدند. شبکه آمریکایی «ام‌اس‌ان‌بی‌سی»(msnbc) نیز در اقدامی پیش‌دستانه بدون اعلام هیچ دلیلی سه مجری مسلمان خود را از 7 اکتبر 2023 کنار گذاشت. یکی از این افراد «مهدی حسن» مجری سرشناس این شبکه بود که برنامه‌اش مخاطبان بسیاری داشت. اقدامات پیشگیرانه رسانه‌های آمریکایی و اروپایی برای اینکه مطمئن شوند همه چیز را برای هدایت افکار عمومی در کنترل دارند؛ طی هفته‌های اولیه شروع طوفان‌الاقصی به اندازه‌ای بود که «جنویو لیکیر» استاد حقوق دانشگاه شیکاگو آن را با سانسور رسانه‌ها و تصفیه نویسندگان و هنرمندان آمریکایی در دوران جنگ سرد(موسوم به مک کارتیزم) مقایسه کرد و به نشریه پولیتیکو گفت: «این [وضعیت] شبیه یک مک کارتیزم جدید است.» 
حدود یک سال پس از جنگ غزه و با برپایی اعتراضات مردمی به جنایات رژیم صهیونیستی در آمریکا و اروپا؛ اعمال این محدودیت‌ها همچنان ادامه داشت. 16‌آوریل 2024 (28 فروردین 1403) مجلس نمایندگان آمریکا با 377 رأی موافق در مقابل 44 رأی مخالف طرحی را تصویب کرد که عبارت «فلسطین آزاد از بحر تا نهر» را در زمره محتوای «یهودستیزانه» قرار داد و مشمول قوانین و مجازات‌های این حوزه کرد. در اراضی اشغالی نیز علاوه‌بر مقررات سخت برای انتشار اخبار جنگ وقتی «آموس شوکن» ناشر روزنامه عبری «هاآرتص» در نشست خبری این روزنامه در لندن نیروهای حماس را «مبارزان راه آزادی فلسطین» خواند با واکنش شدید زمامداران رژیم صهیونیستی مواجه شد. «شوکن» اندکی بعد به خاطر سخنانش عذرخواهی کرد و روزنامه ‌هاآرتص نیز در مقاله‌ای جداگانه سعی کرد سخنان او را اصلاح کند اما هیچ‌کدام از این اقدامات رژیم صهیونیستی را از برخورد با این روزنامه منصرف نکرد. وزیر ارتباطات [فرهنگ] رژیم صهیونیستی پیشنهاد تحریم این روزنامه توسط تمامی ارگان‌های دولتی را داد. 
«شلومی کرهی» خواستار فسخ همه قراردادهای دولتی و ممنوعیت تبلیغات در این روزنامه شد. وزارت‌خانه‌های داخلی، آموزش و امور جوامع دور از رژیم صهیونیستی (دیاسپورا) نیز کلیه روابط خود با روزنامه ‌هاآرتص را قطع کردند. «یاریو لوین» وزیر دادگستری رژیم از مقامات قضائی اختیارات ویژه‌ای برای محدود کردن روزنامه ‌هاآرتص درخواست کرد و خواستار جرم‌انگاری اظهارات ناشر این روزنامه و در نظر گرفتن مجازاتی تا 10 سال حبس برای آن شد.
اقدامات اسرائیل و آمریکا برای هدایت افکار عمومی فقط به برخوردهای سلبی با رسانه‌ها محدود نمی‌شد. رژیم صهیونیستی با همکاری شبکه‌های اجتماعی آمریکایی و شرکت‌هایی نظیر گوگل از روز اول حمله به غزه کارزاری تبلیغاتی با هدف مخاطبان اروپایی و آمریکایی راه انداخت تا افکار عمومی این کشورها را با عملیات نظامی خود همراه کند. تنها در 9 روز ابتدائی جنگ یعنی از 7 تا 16 اکتبر این شرکت‌های آمریکایی با چشم‌‌پوشی آگاهانه از قوانین خود اجازه انتشار بیش از 100 تبلیغ را به وزارت خارجه اسرائیل دادند که از بزرگسالان تا کودکان را هدف می‌گرفت و حس همدردی با رژیم صهیونیستی برای مشروعیت بخشیدن به جنایات آن در جنگ پیش رو را برمی‌انگیخت. برخی از این تبلیغات تنها در یوتیوب حداقل 16 میلیون بازدید‌کننده داشت. وزارت خارجه اسرائیل برای این تبلیغات در 9 روز ابتدائی جنگ بیش از 1.5 میلیون دلار هزینه کرده بود.
علاوه‌بر وزارت خارجه اسرائیل؛ وزارت امور جوامع دور از رژیم صهیونیستی (دیاسپورا)- یک نهاد دولتی که یهودیان سراسر جهان را با اسرائیل مرتبط می‌کند- از ابتدای جنگ کارزاری گسترده را برای هدف قرار دادن افکار عمومی آمریکا و حتی قانون‌گذاران آمریکایی رهبری کرده است. آن‌طور که «آمیچای چیکلی» وزیر امور دیاسپورا نوامبر 2023 در کنست (مجلس اسرائیل) گزارش داد علاوه‌بر اقدامات سنتی روابط عمومی‌ها و تبلیغات پولی دولت، بودجه‌ جدیدی برای اجرای 80 طرح و برنامه فقط با هدف تحت تأثیر قراردادن افکار توده‌های مردم آمریکا در نظر گرفته شده است. طبق گزارش گاردین در 24 ژوئن 2024 از اکتبر 2023 تا می‌2024 وزارت دیاسپورای اسرائیل حداقل 8.6 میلیون دلار (32 میلیون شکّل) برای این کار هزینه کرده است.
این وزارت‌خانه پویش دیگری را نیز با پیمانکاری شرکت «استویک»- یک شرکت بازاریابی سیاسی مستقر در تل‌آویو- در شبکه‌های اجتماعی شکل داد که طی آن حدود 600 حساب کاربری جعلی بیش از 2000 مطلب در هفته با محتوای حمایت از اقدامات نظامی اسرائیل، محکومیت گروه‌های فلسطینی و رد موارد نقض حقوق‌بشر توسط صهیونیست‌ها منتشر می‌کردند. نیویورک‌تایمز طبق اسناد و اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی بودجه این پویش را حدود 2 میلیون دلار برآورد کرده است.
اینها فقط بخشی از اقدامات رژیم صهیونیستی برای عملیات روانی آن هم در آمریکا است که به منظور مقابله با جریان‌های مخالف اسرائیل در نظر گرفته شده و اطلاعات آن به دست رسانه‌ها رسیده است. مارس 2024 کنست (مجلس اسرائیل) رهبران گروه‌های اصلی طرفدار اسرائیل را از سراسر جهان گرد هم آورد تا گزارشی از فعالیت‌های‌شان طی جنگ ارائه کنند. «مئیر هولتز» رئیس تشکیلات Mosaic United (متحدان موسوی) در این جلسه گفت آنها امسال 12.8 میلیون دلار (48 میلیون شکّل) از دولت اسرائیل برای تبلیغات بودجه گرفته‌اند. کاملا قابل پیش‌بینی است که مشابه همین برنامه‌ها و بودجه‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی ایران نیز در نظر گرفته شده باشد. 
اولویت اصلی «بنیامین نتانیاهو» در برخورد با ایران نه حمله نظامی که بمباران تبلیغاتی است. او 12 سپتامبر 2002 در جلسه استماع «کمیته اصلاحات دولتی» مجلس نمایندگان آمریکا با تأکید بر اینکه استفاده از گزینه نظامی در مقابل ایران برخلاف عراق لازم نیست؛ گفت: «ایران برای مثال 250 هزار دیش ماهوره‌ای دارد؛ اینترنت دارد؛ به رؤسای سیا گفتم اگر می‌خواهید در ایران تغییر رژیم انجام دهید، لازم نیست [جاسوس‌بازی] کنید فقط کافی است فرستنده‌های خیلی بزرگ و قوی بگیرید و سریال‌های «محله مل‌رُز»، «بورلی هیلز» و از این چیزها برای مردم ایران پخش کنید. همین‌ها باعث خرابکاری و توطئه می‌شود. مردم و جوان‌ها نگاه می‌کنند و می‌خواهند همان‌طور باشند و اینها ظرفیت‌های موجود داخلی برای ایجاد اختلاف در ایران است؛ کشوری که بازترین جامعه را در منطقه دارد.»
از ابتدای جنگ غزه تاکنون علاوه‌بر رسانه‌ها و صفحات فارسی‌زبان وابسته به رژیم صهیونیستی، محتوای فارسی تولید شده توسط ارتش اسرائیل و اظهارات گاه ‌و بی‌گاه سخنگوی فارسی‌زبان این رژیم؛ شخص نتانیاهو نیز دو پیام تصویری برای مردم ایران منتشر کرده است. آنها بر روی تغییر افکار عمومی مردم ایران حساب باز کرده‌اند. آمریکا و رژیم صهیونیستی همزمان که جنگی خونین برای اشغال زمین‌ها را پیش می‌برند؛ جنگی به همان اندازه مهم برای تسخیر ذهن‌ها به راه انداخته‌اند. جنگی که در آن حاضرند چهره‌های سرشناس رسانه‌ای خود را کنار بگذارند، برنامه‌های پرمخاطب تلویزیونی خود را تعطیل و میلیون‌ها دلار برای کنترل افکار عمومی خرج کنند.
پرداخت چنین هزینه‌هایی برای حفظ افکار عمومی نه تنها عجیب نیست بلکه کاملا منطقی است. آنچه عجیب به نظر می‌رسد این است که در کشور ما به عنوان یکی از طرف‌های درگیر منازعه؛ افکار عمومی آن‌قدر بی‌پناه است که می‌توان در آن فرمانده بزرگ مقاومت شهید یحیی سنوار را جاسوس خواند؛ در اوج جنگ و تجاوز رژیم صهیونیستی طرح به رسمیت شناختن این رژیم کودک‌کُش را تئوریزه کرد و حتی حامیانش را به دیدار رئیس‌جمهور بُرد و برای مدیرمسئول روزنامه‌ای که خوراک رسانه‌ای شبکه صهیونیستی اینترنشنال را تأمین می‌کند، جشن تجلیل گرفت و او را در هیئت دولت نشاند.
وقتی رسانه‌ها بخشی از برنامه‌ها و هزینه‌های رژیم صهیونیستی برای تحت تأثیر قرار دادن افکار مردم در اروپا و آمریکا را افشا کردند؛ سخنگوی هیئت رژیم صهیونیستی در اتحادیه اروپا در واکنش به این گزارش‌ها به پولیتیکو گفت: «جنگ فقط در زمین نیست.» بله؛ جنگ فقط روی زمین نیست؛ جنگی به همان اندازه واقعی در افکار ما جریان دارد. جنگ واقعی اینجاست اما ما هنوز این جنگ را باور نکرده‌ایم.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۰ آبان

مشترک مورد نظر در دسترس است

حسین فصیحی

باید بررسی شود چرا دارو‌هایی که با ادعای ترک اعتیاد یا لاغری در شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ می‌شود به راحتی در آرایشگاه‌های زنانه توزیع و منجر به اعتیاد مصرف‌کنندگان می‌شود؟ تبلیغات مؤثرترین راه فروش کالا محسوب می‌شود؛ با این حال باید دید آیا هر محصولی که تبلیغ می‌شود مجوز قانونی برای مصرف را هم دریافت کرده‌است یا خیر؟ روشن است شبکه‌های ماهواره‌ای یا مجازی هدفی جز کسب درآمد ندارند، برای همین بدون در نظر گرفتن مجاز یا غیرمجاز بودن محصول، هزینه تبلیغ را از سفارش‌دهنده دریافت و برای محصول تبلیغ می‌کنند. تبلیغ این محصولات در حالی صورت می‌گیرد که سازمان غذا و دارو صلاحیت هیچ‌یک از دارو‌های تبلیغ شده در شبکه‌های ماهواره‌ای و مجازی را تأیید نکرده‌است. سازمان پزشکی قانونی کشور هم نسبت به استفاده از دارو‌های اعتیاد آور در آرایشگاه‌های زنانه هشدار می‌دهد. عمده این دارو‌ها به عنوان دارو‌های لاغری، بدنسازی و ترک اعتیاد در شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ یا توسط افراد و آرایشگاه‌های زنانه در اختیار مصرف‌کنندگان قرار می‌گیرد. براساس گزارش این سازمان این دسته از دارو‌ها حاوی ترکیبات مواد مخدر است که مصرف‌کننده را معتاد می‌کند که مجدداً به سمت مصرف دارو‌ها روی بیاورد و هزینه‌های بیشتری را برای خرید صرف کند. این دارو‌ها هیچ‌گونه برچسب استاندارد و اصالت ندارند و زیر نظر وزارت بهداشت تولید نمی‌شوند و افراد سودجو به قصد تأمین درآمد بیشتر نسبت به توزیع آنها اقدام می‌کنند. 
شهروندان باید در نظر داشته باشند همه محصولاتی که مجوز‌های قانونی را دریافت می‌کنند در داروخانه‌ها قابل دسترس هستند و تجویز آن از سوی پزشک می‌تواند منجر به بهبود سلامت مصرف‌کننده شود. استفاده از چندین قرص یا شربت برای لاغر شدن یا ترک اعتیاد فقط تبلیغی است که برای فروش محصول انجام می‌شود. بسیاری از خانواده‌ها ترجیح‌شان این است فرد معتاد با مصرف چند بسته قرص سلامت دوباره خود را پیدا کند، اما این فرض بیش از اینکه حقیقی باشد، آرمانی است که اگر این موضوع مصداق داشت، اعتیاد باید درجامعه ریشه‌کن می‌شد. این موضوع در مورد لاغری‌ها هم مصداق دارد که اگر با مصرف چند بسته قرص افراد چاق به لاغر تبدیل می‌شدند، افراد از چاقی رنج نمی‌بردند، بنابراین افرادی که به دنبال تهیه این قرص‌ها هستند، بهتر است بدانند به مصرف این دارو‌ها هم اعتیاد پیدا می‌کنند و معضل دیگری هم به معضلات قبلی‌شان اضافه خواهد شد. موضوع دیگر مربوط به ضرورت برخورد‌های قانونی با شبکه‌های قاچاق این دارو‌ها است. روشن است پل ارتباطی سوداگران این بازار با دنبال کردن شماره‌تماس‌هایی که از سوی شبکه‌ها اعلام می‌شود و پول‌هایی که در شبکه‌های بانکی جابه‌جا می‌شود، به راحتی قابل دنبال کردن است و اینکه محصولات همواره از راه بازار سیاه به دست مصرف‌کنندگان می‌رسد، نشان می‌دهد قانون اراده‌ای برای برخورد ندارد که جای شگفتی است.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز یکشنبه‌ ۲۰ آبان

سناریوی رژیم‌صهیونیستی برای تحریک ‌ترامپ

سید‌هادی سید‌افقهی

صهیونیست‌ها در ایجاد جنگ‌های روانی و تبلیغاتی مهارت دارند و این کار را در مقاطع مختلف انجام داده‌اند. آنها در روزهای اخیر در همکاری با آمریکا و از طریق دستگاه‌های امنیتی این کشور، مدعی شده‌اند که ایران تلاش‌هایی برای ترور ترامپ برنامه‌ریزی کرده‌؛ ادعاهایی که برای تشدید درگیری‌ها میان تهران و واشنگتن صورت گرفته است.

 همان‌طورکه سخنگوی وزارت خارجه کشورمان گفته، ادعای مطرح شده درخصوص تلاش ایران برای ترور دونالد ترامپ، پروژه صهیونیست‌هاست. اولین هدف رژیم‌صهیونیستی این است که می‌خواهد با آمدن ترامپ، تضاد و تنش افزایش یابد، به‌ویژه این‌که ترامپ به لحاظ شخصیتی، ظرفیت افزایش تنش را دارد. بر همین اساس، رژیم‌صهیونیستی به‌دنبال تحریک دونالد ترامپ است و آنها می‌خواهند شرایط را به شکلی نشان دهند که ایران قصد جان ترامپ را کرده و در این شرایط نباید به‌هیچ‌وجه به سمت مذاکره با ایران برود یا مواضع جمهوری اسلامی ایران مبنی بر عدم انحراف از فعالیت صلح‌آمیز هسته‌ای را بپذیرد. 
صهیونیست‌ها در ایجاد چنین سناریو‌هایی حرفه‌ای هستند و مهارت خاصی در ایجاد جنگ‌های روانی و تبلیغاتی دارند. به همین دلیل، با مطرح کردن چنین مسائلی تلاش می‌کنند ترامپ را تحریک کنند.این در‌حالی است که ترامپ در کمپین‌های تبلیغاتی خود مسائلی را مطرح کرده که باب میل صهیونیست‌ها نیست؛ برای نمونه ترامپ گفته نمی‌خواهد خارج از آمریکا بجنگد و می‌خواهد به مسائل آمریکا بپردازد. علاوه بر این ،ترامپ یک‌بار نیز گفت که ما حاضریم با ایرانی‌ها درخصوص توافق هسته‌ای از نو مذاکره کنیم.باید توجه داشت که مطرح شدن این مسائل از سوی ترامپ تن صهیونیست‌ها و ضدانقلاب را می‌لرزاند. به‌همین دلیل است که آنها مسأله ترور را برجسته می‌کنند.در ترور شهید سلیمانی نیز دونالد ترامپ یک‌بار با اشاره به نتانیاهو گفت که این سگ، او را تحریک کرده است. به همین دلیل، نتانیاهو در این شرایط تلاش می‌کند ماجرای دو ترور ناموفق ترامپ را به ایران نسبت داده و به این شکل روی آتش، بنزین بریزد.
در این میان البته یک احتمال دیگر نیز وجود دارد و آن این‌که خود دونالد ترامپ می‌خواهد به سمت تشدید تنش با ایران برود و درگیری را افزایش دهد؛ به این شکل که ابتدا درگیری دیپلماتیک و پس از آن درگیری امنیتی را افزایش داده و به مراحل دیگری تسری دهد. به همین دلیل ما باید مسأله مطرح شدن ترور دونالد ترامپ را از دو وجه بررسی کنیم ؛ یک وجه آن روایت رژیم‌صهیونیستی برای تحریک ترامپ است و دیگری نیز خود ترامپ که با مطرح کردن این مسائل به قول معروف می‌خوهد به مرگ بگیرد تا ما را به تب راضی کند.
به‌عبارت دیگر، ترامپ با این سیاست می‌خواهد اگر مذاکره‌ای شکل گرفت، شروط خود را به ما تحمیل کند. اما این شروط قطعا به نفع رژیم‌صهیونیستی است و ایران آنها را قبول نخواهد کرد

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۲۰ آبان

تـاثیر پیروزی تـرامپ بـر ایـران

حسن بهشتی پور

پیروزی ترامپ در انتخابات به معنای آن نیست که حتما جنگی بین دو کشور برپا شود و به نظر میرسد چنین پیش‌بینی‌ای عجولانه است. باید توجه داشته باشیم در نظام سیاسی ایالات متحده مجلس نمایندگان و سنای آمریکا است تنظیم کننده رفتار رئیس جمهور این کشور هستند و قادرند تصمیم های رئیس جمهور را با اکثریت دو سوم وتو کنند اما در انتخابات اخیر ترانپ نه تنها مجموع آراء مردمی را با اختلاف شش میلیون رای از رقیب خود برد بلکه نزدیکان او در حزب جمهوری خواه نیزموفق شدند اکثریت کرسی های مجلس نمایندگان و سنا را به خود اختصاص دهند . بنابراین دست ترامپ برای اجرای سیاست هایی که در راستای تغییرات جدید است باز خواهد بود. به نظر می رسد اکثر کسانی که در انتخابات به او رای دادن دنبال همین تغییرات وعده داده شده هستند. در این میان به نظر می رسد ترامپ سال ۲۰۱۶ که هیچ سابقه اجرایی در صحنه سیاسی نداشت پس از گذشت هشت سال که چهار سال ان ریاست جمهوری آمریکا بود به پختگی لازم رسیده است که بداند در عالم سیاست موازنه‎های قدرت بطورکلی با جهان اقتصاد و بازرگانی متفاوت است. براین اساس انتظار می رود تصمی های او برای روابط با سایر کشورها کاملا متفاوت از دور اول ریاست جمهوری اش باشد. او که می داند این بار تنها چهار سال فرصت دارد تا به عنوان یک رئیس جمهور متفاوت در تاریخ آمریکا نام خود را به نیکی به ثبت برساند به احتما زیاد دست از ماجراجویی های گذشته برخواهد داشت. بی تردید او در سیاست خارجی خود منافع کلان آمریکا را لحاظ می‌کند اما نمی‌شود انکار کرد که روش‌های او با چهار سال زمام داری اش در گذشته فرق می‌کند؛ به ویژه در مورد بحران های موجود در بین روسیه و اوکراین و نیز حوزه خاورمیانه احتمالا شاهد تغییراتی در مقایسه با دوره بایدن خواهیم بود. ترامپ به عنوان بازرگان همچنان اهل معامله گری و ریسک پذیری است در قبال رقبای خود یعنی چین ، روسیه و احتمالا هند خواهد
بود . درباره ایران نمی‌توان رفتارهای ترامپ را پیش بینی کرد اما به نظر می رسد او در چهار سال زمامداری اش به خوبی دریافت سیاست فشار حداکثری در زمینه تسلیم شدن ایران نتیجه ای در بر نداشت بنابراین احتمال دارد او بیشتر مایل باشد از طریق مذاکره با ایران معامله کند. اما برای ایران سخت است که با ترامپ کار کند. زیرا او به عنوان قاتل سردار سلیمانی سابقه بسیار بدی برای خود در اذهان مسئولین به جای گذاشته است . در واقع برای هرکسی در ایران که به خواهد با ترامپ وارد گفتگو و احیانا معامله شود بسیار دشوار خواهد بود که اثبات کند می شود با او مثل صدام حسین رفتار کرد صدام هم در عمل عامل به شهادت رساندن سرداران بزرگ ایرانی در جنگ
بود. اینکه آمریکا در دوره بایدن با حمله به تأسیسات نفتی و هسته‌ای ایران مخالفت کرد از سر دلسوزی برای مردم ایران نبود بلکه آمریکا می‌داند اگر به تأسیسات ایران حمله شود بازار نفت جهانی متشنج می‌شود و وقتی نفت قیمتش بالا برود، بنزین گران می‌شود. یکی از معیارهای مهم در انتخابات آمریکا قیمت بنزین است. همچنانکه افزایش قیمت بنزین باعث شکست بوش پدر در برابر بیل کلینتون در انتخابات سال ۱۹۹۲ شد . ترامپ در تبلیغات می‌گوید که باید به برنامه‌های هسته‌ای ایران حمله شود اما حتی اگر او هم در زمان حمله روسیه به اوکراین رئیس‌ جمهوری آمریکا بود، چنین موضعی را علیه ایران عملی نمی‌کرد، زیرا می دانست تحریم روسیه و خروج رسمی این کشور از بازارهای مصرف انرژی در غرب اگر با بحران نفتی در ایران هم زمان شود چقدر درسرساز برای آمریکا و متحدانش خواهد
بود. در یک جمع بندی کلی می توان گفت چهار سال آینده برای مناسبات ایران و آمریکا بسیار تعیین کننده خواهد بود اما این که تحولات به کدام سمت پیش می رود باید گفت دقیقا بستگی به هر دو طرف دارد.

روزنامه شرق

دیپلماسی ژاپن؛ پلی به‌ سوی تعامل ایران و آمریکا

حسین سلاح‌ورزی
ژاپن به‌عنوان یکی از قدرت‌های اقتصادی جهان با سابقه‌ای دیرینه در دیپلماسی و سیاست صلح‌محور، پتانسیل ایفای نقش واسطه‌گر میان ایران و آمریکا را دارد. این نقش نه‌تنها به جایگاه تاریخی ژاپن به‌عنوان کشوری صلح‌طلب و غیرمداخله‌جو برمی‌گردد، بلکه به دلایلی مانند نیازهای انرژی ژاپن و توازن حساس این کشور بین منافع ایران و آمریکا مرتبط است. در دوران ترامپ، که سیاست خارجی آمریکا به سمت یک‌جانبه‌گرایی و فشار حداکثری بر ایران چرخش کرد، واشنگتن با تأکید بر منافع آمریکا و تحریم‌های اقتصادی به دنبال تغییر رفتار ایران بود. در همین حال، دولت میانه‌رو ایران با وجود مقاومت، تمایل داشت که با کاهش تحریم‌ها به بهبود اوضاع اقتصادی و ارتباطات دیپلماتیک برسد. در این فضای متشنج، ژاپن که روابط تاریخی مثبت و تعاملات اقتصادی پایداری با ایران داشت، توانست به‌عنوان یک گزینه بالقوه برای کاهش تنش و میانجیگری مطرح شود. از منظر سیاست بین‌الملل، ژاپن با اتخاذ سیاست خارجی مستقل که بر تعاملات اقتصادی و صلح‌جویی تأکید دارد، همواره به‌ دنبال پرهیز از درگیری‌های نظامی و ایجاد ثبات در منطقه بوده است. این کشور پس از جنگ جهانی دوم، سیاست‌های مسالمت‌جویانه و توسعه‌ای در پیش گرفت و سعی کرد با کشورهای تولیدکننده نفت، ازجمله ایران، روابط اقتصادی و انرژی خود را گسترش دهد. این وابستگی ژاپن به واردات انرژی و منابع خاورمیانه باعث شد که به‌عنوان بازیگری نگران تنش‌های منطقه‌ای، به دنبال ایفای نقش در کاهش تنش‌ها باشد.
در مقابل، سیاست خارجی ترامپ بیشتر به منافع اقتصادی و فشارهای مستقیم برای دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت تمرکز داشت و این باعث شد که فضای کمتری برای گفت‌وگو باقی بماند. ترامپ که با روحیه‌ای تهاجمی و توجه به منافع اقتصادی مشخصی وارد میدان دیپلماسی شد، به دنبال محدودکردن برنامه هسته‌ای و نفوذ منطقه‌ای ایران بود، بنابراین درگیر جنگ تجاری و تحریم‌های شدید علیه ایران شد. از سوی دیگر، ایران نیز با وجود مقاومت، به دنبال راه‌هایی برای کاهش تنش‌ها بود تا بتواند از تأثیرات مخرب تحریم‌ها بر اقتصاد خود بکاهد. این نگاه‌های متضاد، زمینه‌ساز یک چالش دیپلماتیک پیچیده بود و فضای اعتمادسازی کمی برای میانجیگری باقی گذاشت. ژاپن در چنین فضایی با سابقه تاریخی مثبت و حسن‌ نیت دیپلماتیک در روابط با ایران و همچنین پیوندهای استراتژیک با آمریکا، می‌تواند فرصتی برای تعامل فراهم کند، اما ایفای این نقش نیازمند مجموعه‌ای از مقدمات و شرایط خاص است. اول، ژاپن باید از سوی هر دو طرف به‌عنوان واسطه‌ای بی‌طرف و قابل اعتماد شناخته شود. سوابق و گذشته روابط دوستانه ژاپن با ایران و حضور اقتصادی فعال ژاپن در آمریکا به تقویت این تصویر کمک می‌کند. دوم، ژاپن می‌تواند با استفاده از قدرت اقتصادی خود، مشوق‌هایی برای کاهش تنش‌ها ارائه دهد، بدون آنکه منافع آمریکا به خطر بیفتد.
 
 

علاوه‌بر‌این حمایت جامعه بین‌المللی به‌ویژه اتحادیه اروپا و دیگر کشورهایی که درباره تنش‌ها در خاورمیانه نگران‌اند، می‌تواند به ژاپن کمک کند تا نقش واسطه‌ای خود را با امنیت بیشتری ایفا کند. اتحادیه اروپا که قبلا رویکرد معتدل‌تری در قبال ایران اتخاذ کرده بود، می‌تواند از تلاش‌های ژاپن برای ایجاد مسیر گفت‌وگوی سازنده حمایت کند. از سوی دیگر، البته اگر ایران هم با رویکردی تعاملی‌تر و در راستای کنترل نگرانی‌های بین‌المللی به ژاپن این اطمینان را بدهد که برای کاهش تنش‌ها آماده است.

 در نهایت، میانجیگری ژاپن در این مسیر نیازمند آن است که این کشور بتواند جایگاه خود را به‌عنوان یک میانجی مشروع و مورد اعتماد در هر دو طرف تثبیت کند. اگرچه این مسیر بدون چالش نخواهد بود، اما ژاپن با توجه به روابط مثبت، دیپلماسی فعال و سیاست‌های صلح‌جویانه خود، این ظرفیت را دارد که در صورت تحقق این شرایط، به تنش‌زدایی و ایجاد گفت‌وگویی پایدار میان ایران و آمریکا کمک کند.

 

روزنامه خراسان

واقعا فرقی دارد چه کسی رئیس جمهور آمریکا باشد؟

مصطفی غنی زاده 

پاسخ سوال بالا در کلیات دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، خیر است. اما در جزئیات و روش‌ها حتما و قطعا تفاوت‌های بسیاری وجود داشته و خواهد داشت. این که دیپ استیت در آمریکا غایت کار خود را براندازی یا تضعیف شدید نظام اسلامی در ایران قرار داده، ربطی به افراد و احزاب ندارد و برای همه آن ها یکسان است. اما روش دستیابی به این هدف در بین روسای جمهور آمریکا تفاوت‌های اساسی دارد.
باید فهم کنیم که ترامپ، کاراکتری کاملا خارج از عرف سیاست‌ورزی در جهان مدرن است و همین امر باعث می‌شود تا رفتارهای افراطی از خود نشان دهد. وقتی قدرت در دست یک افراطی باشد، جهان پیرامون آسیب بیشتری خواهد دید. به ویژه آن که نوع نگاه او به مسائل جهان مانند ماهیت درگیری با چین، حضور در ناتو، دفاع از اسرائیل، شعارهای غربی مانند حقوق بشر، شرایط آخرالزمانی و... با نگرش بخش اعظم نظام حکمرانی در آمریکا تفاوت‌های کم تا زیاد دارد. نوع تعریف پله‌های اقدام برای رسیدن به اهداف هم در ذهن او متفاوت با یک سیاستمدار معقول و دارای تجربه است. این ها باعث می‌شود که شکل و شدت فشار حتما تغییر کند. کما این که در دوره اول وی، شکل دشمنی با دور دوم اوباما تفاوت‌های اساسی داشت.
برای مثال ترامپ از «پایان دادن به جنگ‌ها» سخن می‌گوید؛ همان کاری که بایدن هم شعارش را می‌داد اما روش و نوع تلاش برای تحقق این اهداف مهم است. افزایش برخی فشارها بر طرف مقاومت و نه رژیم وحشی، حتما در اولویت ترامپ در این زمینه خواهد بود. تیمی که او در دوره اول در وزارت خارجه منصوب کرده بود،‌ افرادی به شدت ایدئولوژیک با نگرش‌های افراطی بودند که هرگونه گفت و گو را در چارچوب گفتمانی آخرالزمانی می‌دیدند. غیر از پمپئو، برایان هوک یکی از شدیدترین افراد مربوطه در این نگرش بود که به عنوان نماینده ویژه آمریکا در موضوع ایران، دشمنی‌های کم‌سابقه علیه ایران را به کار بست. این که او مسئولیت دوره انتقالی در وزارت خارجه را برعهده گرفته نشان می‌دهد دست فرمان بازهم افراطی‌گرایی خواهد بود. نباید از یاد ببریم که ترامپ به ایران، نگاهی آخرالزمانی داشت و همان زمان که پیشنهاد معامله می‌داد، ۱۲ خواسته کاملا استعماری را روی میز گذاشت. یعنی مواردی که احتمالا حتی بحرین و کویت هم آن ها را قبول نمی‌کردند. درواقع مشکل عدم مذاکره و عدم معامله در واشنگتن بود و نه تهران و نتیجه هم خروج از برجام و در نهایت شهادت حاج قاسم سلیمانی بود.
با این توضیحات باید برای دوره جدید آماده بود. البته باید منصفانه توضیح داد که اصل ایجاد فشار شدید به ایران در سال آخر برجام، چندان تفاوتی بین دو نامزد نداشت و حتما انجام می‌شد. لذا کار درست، طراحی یک بسته‌ کامل برای این فشارها بود. کاری که چین با یک بسته اعتباری بزرگ برای بازار داخلی خود از ماه‌ها قبل آغاز کرده بود و حالا برای درگیری آماده‌تر است. در آینده بیشتر توضیح خواهیم داد که چرا امکان معامله و مذاکره تا لحظه آخر رفع تحریم در اکتبر آینده وجود نخواهد داشت. کار اساسی این است که کارت‌های دشمن را با برخی اقدامات کم‌اثر کنیم و درمقابل برخی کارت‌ها را برای خودمان به وجود آوریم. کاهش نقش درهم در اقتصاد کشور و اهمیت امارات در تعاملات اقتصادی، موفقیت حزب‌ا... در جنوب لبنان برای متوقف کردن رژیم وحشی و همکاری واقعا راهبردی با چین برای خروج از چتر امنیتی و اقتصادی آمریکا در منطقه، آغازگر این مسیر است. البته تجربه شکست وی در کارزار فشار حداکثری ممکن است برخی اقدامات او را تعدیل کند. همان طور که او در یک سال اخیر بارها درباره توافق با ایران صحبت کرده است. اما اصل فشار باقی خواهد بود و به جای فکر کردن به معامله با دولت ترامپ باید به فکر بیشینه کردن کارت‌های بین‌المللی و منطقه‌ای بود.
روزنامه رسالت

تأملی بر انتخابات آمریکا

سید مسعود شهیدی 
از اوایل قرن ۱۵ میلادی  اندیشه سیاسی اجتماعی جدیدی در اروپا پدید آمد  که به‌تدریج ظرف چند قرن به اکثر نقاط جهان تسری یافت که در قرون اخیر تحت عنوان لیبرال دموکراسی معرفی گردید .

 مارتین لوتر در قرن ۱۶ جان لاک در قرن ۱۷ و ژان ژاک روسو در قرن ۱۸ از متفکرانی بودند  که پایه‌های این الگوی سیاسی اجتماعی  جدید  را استحکام بخشیدند .
این الگو که آزادی در همه عرصه‌های اعتقادی ،اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی را مدنظر قرار داده بود در قرن بیستم به اوج گستردگی و شکوفایی خود رسید به‌طوری‌که فوکویاما فیلسوف آمریکایی  آن را اوج تکامل انسان و ایدئولوژی پایان تاریخ  نامید و هانتینگتون برای جهانی کردن این الگو و حذف الگوهای دیگر   نظریه‌پردازی کرد .
مهم‌ترین شاخصه این الگوی جدید  در ساده‌ترین بیان  عبارت است از جدا کردن دین از دولت و اکتفا کردن به  عقل و علم انسان  و حذف کردن وحی و دین و ارزش‌های الهی از ساحت اجتماعی و حکمرانی که اصطلاحا سکولاریسم نامیده می‌شود .
شاخصه مهم بعدی این الگو  ، نظام سرمایه‌داری  یا لیبرالیسم اقتصادی است  که در دوران اخیر با برخی تغییرات نئو لیبرالیسم خوانده‌شده و در بعد اقتصادی   آزادی سرمایه و سرمایه‌دار و حاکمیت نظام سرمایه‌داری را محقق می‌کند  .
این الگوی جدید  ، که از ابتدا  با شعار عدالت ، آزادی ، برابری و برادری آغاز شد و وعده پدید آوردن بهشت زمینی به‌جای بهشت آسمانی را داد  ، به‌تدریج جهان را فراگرفت ولی به‌تدریج از درون با بحران‌هایی مواجه شد که غیرقابل کتمان بود ، مهم‌ترین بحران  ، گسترش  نیهیلیسم یا پوچ‌انگاری بود که جهان و حیات را فاقد معنا تلقی می‌کرد و انسان‌ها را به باتلاق افسردگی و اعتیاد و فساد جنسی و  خودکشی سوق می‌داد  . متفکرین  و فیلسوفان بزرگ غرب کرارا در مورد تبعات  این بحران‌ها هشدار داده‌اند  .  این ایدئولوژی جدید و این  الگوی حکمرانی جدید باوجود برخی موفقیت‌ها اما  نه‌تنها در کشورهای غربی و  در سطح جهان نتوانست  وعده‌های خود را محقق کند و  عدالت ، آزادی ، برابری و برادری و سعادت انسان را به ارمغان آورد بلکه وحشیانه‌ترین اشکال استعمار و استثمار ملت‌ها و بردگی و نژادپرستی و سیاه‌ترین اشکال بی‌عدالتی و شکاف طبقاتی و کثیف‌ترین فسادهای اقتصادی و  بحران‌های اخلاقی و روحی  و بزرگ‌ترین جنگ‌ها و کشتارهای تاریخ  را  پدید آورد  به‌طوری‌که امروز برخی از بزرگ‌ترین فیلسوفان معاصر غرب ، این فرهنگ و تمدن را و پایه‌های فکری و فلسفی  آن را  مردود اعلان  می‌کنند و برای نجات جوامع خود  در جستجوی الگوی جایگزین هستند .
یورگن هابرماس که اورا یکی از بزرگ‌ترین فیلسوف های معاصر غرب و معتبرترین متفکر  مدافع لیبرال دموکراسی می‌دانند با صراحت گفته است دوران مدرنیته ( فرهنگ و تمدن جدید غرب ) پایان‌یافته و دیگر  قابل دفاع نیست و دوران پست‌مدرن (دوران پس از مدرنیته )  آغازشده ،  ولی چون هنوز جایگزینی برای لیبرال دموکراسی پیدا نکرده‌ایم به‌ناچار  از آن دفاع می‌کنم .
 به‌غیراز مراجعه به آراء فیلسوفان و اندیشمندان  معاصر غرب  و نقدهای اساسی آن‌ها به مبانی فکری لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه‌داری  ، راه ساده‌تری هم برای اثبات شکست  و سقوط این  الگو  وجود دارد .
ازآنجاکه مکتب‌ها و الگوهای حکمرانی  ،  در میدان  عمل ، انسان‌ها و جوامع  را مطابق با معیارها و ارزش‌های خود تربیت می‌کنند و تمدن جدید پدید می‌آورند  با نگاه  به جوامع تربیت‌شده می‌توان   میزان موفقیت آن الگوها را دریافت  .
 به‌عنوان‌مثال جامعه آمریکا که حداقل دویست سال  تحت تربیت الگوی لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه‌داری سکولار قرار داشته و امروز مدینه فاضله این مکتب محسوب می‌شود و  طبق شعارها و وعده‌های  اولیه باید ازنظر تربیت جامعه به اوج درخشش و تکامل رسیده و بهشت زمینی ایجاد کرده باشد باید دید  در چه موقعیتی قرار دارد  . از سوی متفکرین و کارشناسان آمریکایی مطالعات گسترده‌ای در مورد وضعیت ،
 اقتصادی ،سیاسی ، اجتماعی ، اخلاقی و فرهنگی آمریکا صورت گرفته که جای تأمل بسیار دارد اما با نگاهی گذرا و فقط با تأمل بر انتخابات اخیر آمریکا ، آنچه فیلسوفان و  اندیشمندان گفته‌اند برای افراد عادی هم قابل‌فهم  می‌شود، 
در روزهای قبل ، فردی  به‌عنوان  برجسته‌ترین شخصیت و الگوی سیاسی ، از طرف بزرگ‌ترین احزاب آمریکا برای قرار گرفتن در عالی‌ترین جایگاه مدیریت آمریکا و حتی مدیریت جهان انتخاب شد  که یک سرمایه‌دار بدنام و بدسابقه و یک  مجرم نژادپرست  زن‌باره و مفسد اقتصادی است .
او مثل دیکتاتورها و فاشیست‌ها صریحا گفته  اگر در انتخابات پیروز نشود  جنگ داخلی آغاز می‌شود  و دیگر انتخاباتی وجود نخواهد داشت .اکثریت  مردم آمریکا  که طی ده‌ها نسل تحت تربیت  الگوی لیبرال دموکراسی بوده  و امروز باید در اوج کمال انسانی ،  الگوی جوامع دیگر باشند ،   ازنظر فکری در موقعیتی هستند که  این مجرم فاسد بدسابقه را برای رهبری کشور خود انتخاب کرده  و حتی بیش از دوره قبل به او رأی داده‌اند  .
 نگاهی به این حزب و این کاندیدا و این  اکثریت  که همه  تربیت‌شدگان نظام  لیبرال دموکراسی  هستند برای مردود دانستن این الگو کفایت می‌کند . شاید گفته شود این‌یک اتفاق و یک استثناء است ولی قبل از این هم از الگوی لیبرال دموکراسی غربی ، جنایتکاران  نژادپرستی  مثل هیتلر و موسولینی سر برآورده‌اند  و امروز هم در کشورهای اروپایی نژادپرستان و رهبران آن‌ها قدرت و محبوبیتی رو به گسترش دارند . این روزها  بسیاری از فیلسوفان ، اندیشه‌ورزان ، دانشگاهیان  و هنرمندان آمریکا  که جزء کوچکی از جامعه آمریکا هستند  از این نظام و از این انتخاب و از این رئیس‌جمهور   دچار سرافکندگی و شرمساری هستند و راهی برای نجات خود نمی‌بینند .
کاندیدای بازنده هم که نماینده یکی دیگر از  بزرگ‌ترین احزاب  آمریکا است و  نیمی دیگر  از مردم آمریکا به او رأی داده‌اند رسماً حامی مالی و نظامی و تسلیحاتی  رژیم جنایتکار اسرائیل است که ظرف یک سال ،  صدها هزار زن و کودک و پیر و جوان بی‌دفاع  غزه و لبنان را به خاک و خون کشیده و از قطع آب‌ونان  و برق و سوخت و دارو هم دریغ نکرده و  از طرف همه مراکز جهانی و افکار عمومی مردم دنیا به‌عنوان جنایتکار جنگی محکوم‌شده است .
این کاندیدا ، بزرگ‌ترین وعده‌اش بعد  از تداوم  حمایت از اسرائیل ، آزادی سقط‌جنین و آزادی همجنس بازی است و نیمی از مردم آمریکا به این تفکر و به این وعده‌ها رأی داده‌اند .
نگاه به  این کاندیداها و این رأی‌دهندگان  هر انسان اهل فکر در سراسر دنیا را به این نتیجه  می‌رساند که اگر  ثمره نهایی لیبرال دموکراسی و نظام سرمایه‌داری   این است ،  باید بشریت  از این الگو امید بردارد و  در جستجوی الگوی جایگزین باشد .
روزنامه وطن امروز
 
توصیه‌های راهبردی شهید نصرالله به رسانه‌های جبهه مقاومت چه بود؟
رسانه نصرالله
مهدی افراز
جناب سیدحسن نصرالله تابستان سال ۱۴۰۰ پس از پایان نبرد سیف‌القدس، بر اساس بازخوردهایی که از آخرین وضعیت میدان و جامعه مقاومت داشت، در افتتاحیه‌ کنفرانس «نوسازی گفتمان رسانه‌ای و مدیریت نبرد» توصیه‌های قابل تأملی را درباره راهبردهای گفتمانی و رسانه‌ای ایراد فرمود که مرور آن برای این روزهای نبرد می‌تواند الهامبخش باشد. 
راهبرد اول: مخاطب قرار دادن بی‌طرف‌ها
در ارائه منطق و اندیشه مقاومت نباید از هیچ طبقه و جریان اجتماعی‌ای به عنوان مخاطب مأیوس شد و اساسا مسؤولیت رسانه این است که بتواند با در نظر گرفتن اقتضائات، افراد بی‌طرف و حتی کسانی را که به جبهه دشمن تعلق دارند به جریان مقاومت ملحق کرده و سرمایه اجتماعی آن را افزایش دهد: «مسؤولیت رسانه آن است که بقیه را هم که هنوز بی‌طرف هستند، خطاب قرار دهد تا این پایگاه مردمی گسترش یابد. همچنین باید مخاطب رسانه‌های آنها را که در جبهه‌ دشمن ایستاده‌اند و از دشمن حمایت می‌کنند یا روابط‌شان را با دشمن عادی‌سازی کرده‌اند یا به ‌دنبال توطئه‌چینی علیه مقاومت هستند، خطاب قرار دهد. نباید از هیچ‌ کسی چه بی‌طرف و چه از کسانی که در جبهه‌ دشمن قرار گرفته‌اند مأیوس شد. وقایع تاریخی در بسیاری از جنگ‌ها به ما نشان داده چطور ممکن است پیام واقعی، صادقانه و منطقی تعداد زیادی از افراد جبهه‌ دشمن را بی‌طرف و حتی به جبهه‌ دوست ملحق کند».
راهبرد دوم: اذعان به نقاط قدرت دشمن
باید ضمن آنکه برای عبور از قابلیت‌های نظامی دشمن برنامه‌ریزی داریم، واقعیت دارایی‌ها، امکانات و تجهیزات دشمن را برای مخاطبان تشریح کنیم: «این از نقاط قدرت گفتمان رسانه‌ای و رسانه‌های محور مقاومت است، استناد به واقعیت‌ها و حقایق عینی میدانی، سیاسی، فرهنگی، عاطفی و وجدانی نزد امت، حقایق و واقعیت‌ها نزد دشمن. ما از نقاط قدرت دشمن اطلاع داریم و به آن اذعان می‌کنیم و برای مقابله با این نقاط قوت، مهار آنها، عبور از این نقاط قدرت و تضعیف آنها تلاش می‌کنیم و از نقاط ضعف دشمن نیز مطلع هستیم تا با اتکا به آنها پیروزی بسازیم. مهم‌ترین چیز در گفتمان رسانه‌ای در ۴۰ سال گذشته آن است که به واقعیت‌ها مستند بوده و به اوهام، تخیلات، اختراعات ذهنی، رؤیا‌ها و دروغ‌ها مبتنی نبوده و همین‌طور هم باید ادامه یابد».
راهبرد سوم: استناد به حقوق طبیعی و انسانی مقاومت
مهم‌ترین برگ برنده مقاومت تلاش آن برای احقاق حقوق طبیعی و انسانی خود است، لذا برای بیان منطق مقاومت، اصلی‌ترین نقطه قدرت‌آفرین تکیه بر همین حقوق انسانی، اخلاقی و دینی مسلم است: «زمانی که می‌خواهیم این گفتمان را ارتقا دهیم یا احیا کنیم، باید آن را با استناد به عناصر اصلی قدرت ارتقا دهیم و احیا کنیم که بیشتر رسانه‌های دیگر یا رسانه‌های دشمن فاقد این عناصر هستند. اول استناد به حق؛ رسانه‌های محور مقاومت و گفتمان رسانه‌ای اینجا بیانگر حق است، حق ملت فلسطین در سرزمین آن از دریا تا رودخانه، حق سوریه در جولان، حق لبنان در باقیمانده‌ سرزمین‌های اشغالی آن. امروز اگر به سراسر کره‌ زمین نگاه بیندازیم، مهم‌ترین و روشن‌ترین حق قانونی، دینی، شرعی، انسانی و اخلاقی، حق فلسطین را در بالاترین درجات وضوح می‌بینیم؛ شما بیانگر حق هستید اما رسانه‌های مقابل شما بیانگر باطلند و بر اساس همه‌ معیار‌های قانونی، شرعی، دینی، اخلاقی و انسانی باطل هستند. این حق است که ملت‌های‌مان سرنوشت‌شان را خودشان به‌ دور از سلطه‌گری آمریکا تعیین کنند. این حق است که ملت‌ها از ثروت‌های‌شان در مقابل غارتگری آمریکا و کشور‌های همسو با آن بهره‌برداری کنند».
راهبرد چهارم: اعتماد به عملکرد گروه‌های مقاومت
 در جریان درگیری، گروه‌های مقاومت حتما دچار اشتباهات و خطاهایی خواهند شد اما نباید اجازه داد این موارد برجسته شده و زمینه سستی و از بین بردن اعتماد به نفس جنبش مقاومت را فراهم بیاورد: «این یک نبرد سخت است که به برنامه‌ریزی و پیگیری نیاز دارد اما در وهله‌ نخست، به اعتماد به‌ نفس هم نیاز داریم. نباید در مقابل این تخریب‌ها و بدنام‌ کردن‌ها سست شویم. ما باید به خودمان، مردم و جنبش‌های مقاومت اعتماد بالایی داشته باشیم. جنبش‌های مقاومت معصوم نیستند و ممکن است مرتکب اشتباه شوند اما این جنبش‌ها از اعتبار، اخلاص و آمادگی بالا برای فداکاری و وفاداری برخودارند. هر چند این مساله، وجود خطاکاران و حتی گناهکاران را در میان آنها نفی نمی‌کند. ما در واکنش به خطا‌ها و گناهان موجود، باید برای درمان و حل آن تلاش کنیم. دشمنان بر بزرگ جلوه‌ دادن اشتباهات تمرکز می‌کنند».
راهبرد پنجم: اعتبارآفرینی بر مبنای صداقت با مخاطب
برخلاف سیاست‌های مدرن، نه زیادی رسانه و مهارت‌های رسانه‌ای و نه پول‌پاشی‌ها نمی‌تواند برای رسانه مقاومت اعتبارآفرینی کند، بلکه آنچه موجب موفقیت است حرکت بر مدار راستی و صداقت با مخاطبان است: «از مهم‌ترین عناصر قدرت در گفتمان و رسانه‌های محور مقاومت، صداقت و راستی است که اعتبار آورده است. اعتبار را با پول نمی‌توان ساخت و با زیادی رسانه‌ها و زیاد کردن مهارت‌های رسانه‌ها به‌ دست نمی‌آید. اعتبار واقعی را راستی به‌ ارمغان می‌آورد، آنچه رسانه‌های مقاومت به مردم می‌گویند، صداقت و راستی در نقل حقایق است و این باید ادامه یابد. امروز شهرک‌نشینان دشمن صهیونیست، به رسانه‌های مقاومت بیشتر از سران و رسانه‌های‌شان اعتماد دارند، چگونه ما به این رسیدیم؟ این نتیجه‌ صداقت، راستی و تجربه‌ طولانی است».
راهبرد ششم: توجه به تنوع سلایق در پایگاه مردمی مقاومت
جریان مردمی مقاومت شامل طیف گسترده‌ای از سلایق و دیدگاه‌های مختلف است، لذا باید با در نظر داشتن تنوعات فرهنگی و ایدئولوژیک برای آنها گفتارسازی و تصویرسازی صورت داد: «طرفدارانی که رسانه‌ها و گفتمان مقاومت به آنها متکی هستند، از عامه مردمی است که در جهان عرب و جهان اسلام و نیز در کل جهان طیف بزرگی را تشکیل می‌دهند. از جمله ویژگی‌های این پایگاه مردمی آن است که از نظر دینی، فکری، فرهنگی، اعتقادی و ایدئولوژیک متنوع است. از نظر قومیتی و نژادی هم تنوع دارد و در امتداد منطقه و جهان هستند و نقطه‌ مشترک آنها قدس، مقدسات آن و مظلومیت ملت فلسطین است».
راهبرد هفتم: استفاده حداکثری از شبکه‌های اجتماعی
شبکه‌های اجتماعی به دلیل برخورداری از بستر مردم‌پایه‌تر، شرایط مساعدتری را برای شکستن انحصارهای رسانه‌ای جریان سلطه پدید آورده‌اند، به همین جهت این شبکه‌ها فرصت بزرگی برای انتقال حقایق به سراسر جهان هستند: «آنچه ما امروز به آن نیاز داریم، استفاده‌ حداکثری از شبکه‌های اجتماعی است. من اخیرا برخی آمار‌ها را مطالعه می‌کردم که در آنها این سوال مطرح شده بود: چرا ابراز همبستگی جهانی با نبرد سیف‌القدس بیشتر از هر نبرد دیگری بود؟ برخی تحقیقات این مساله را به‌ وجود شبکه‌های اجتماعی و اثرگذاری آن مرتبط دانسته‌اند، چرا که دشمنان ممکن است بتوانند یک شبکه‌ ماهواره‌ای را مسدود و یک شبکه‌ رادیویی را تحریم و ساکت کنند و جلوی انتشار یک روزنامه را بگیرند ولی انتشار شبکه‌های اجتماعی در سطح جهان به‌ حدی رسیده است که می‌تواند تحولات را منتقل کند، در حالی که سابقه نداشته است نبرد یا تقابل و مظلومیت و کشتار در فلسطین اشغالی اینگونه منتقل شود. این یک فرصت بسیار بزرگ است که در آن هر انسان و شخصی در این امت می‌تواند برای انتقال تصاویر، حوادث و موضع‌گیری‌ها به جهان وارد عمل شود».
راهبرد هشتم: تکیه بر مقابله با سلطه‌گری آمریکا در منطقه
در طرح مقاومت برای رهایی منطقه، اصل اول مبارزه با سلطه‌گری آمریکاست و آزادسازی فلسطین بدون درهم شکستن سلطه آمریکا در منطقه ممکن نیست، بر همین اساس لازم است ضمن تعمیق دشمنی‌ها با صهیونیسم، توجهات را بر نشان دادن نقش محوری آمریکا متمرکز کنیم و مانع تفکیک نقش اسرائیل از ایالات متحده در اذهان شویم: «نمی‌توان فلسطین را بدون رویارویی با سلطه‌گری آمریکا در منطقه آزاد کرد، زیرا همین سلطه‌گری نظام‌ها و ارتش‌ها را به ساختار‌های مرده‌ای تبدیل کرده است که تحرک و اراده‌ای ندارند و کاری از دست‌شان برنمی‌آید. سلطه‌ آمریکا پایه و اساس و خطرناک‌ترین است، زیرا این سلطه اولا به‌ خودی‌ خود مشکلی برای کشور‌ها و ملت‌های ما است از این جهت که سلطه‌گری مبتنی بر سلب تصمیمات، غارت ثروت‌ها، تحمیل نظام‌ها و منع‌ ملت‌های ما از تعیین سرنوشت خود در همه‌ عرصه‌هاست و ثانیا همین آمریکا حامی اسرائیل است».
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات