شکست «داعش» در منطقه به منزله قویترین، ثروتمندترین، پیچیدهترین و در عینحال، خشنترین و غیرانسانیترین گروه تروریستی در عراق و سوریه از یک سو و روند قدرتگیری روزافزون طرفداران و حامیان جمهوری اسلامی ایران در منطقه، مانند حزبالله در لبنان و انصارالله در یمن و... و در نقطه مقابل، شکست جبهه غربی ـ عبری ـ عربی ـ تروریستی در عراق، سوریه، یمن، لبنان و... در سالهای اخیر و در ادامه، توقیف نفتکش انگلیسی، ساقط کردن پهپاد گلوبال هاوک، حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به هژمونی منطقهای آمریکا در جریان حمله به پایگاه عینالاسد و همچنین، بروز و ظهور قدرتمندانه جمهوری اسلامی ایران در تحولات جاری منطقه و انجام دو عملیات موفق وعده صادق ۱ و ۲ علیه رژیم صهیونیستی و قرار دادن این رژیم در بنبست راهبردی، از شکلگیری و آغاز روند جدیدی در منطقه حکایت دارد. به عبارت دیگر، یک واقعیت مهم در پسِ تحولات منطقه، بروز و ظهور قدرتمندانه و جدی محور مقاومت و بهویژه جمهوری اسلامی در منطقه است که نه تنها مانع از تغییر جغرافیای سیاسی منطقه و ایجاد نظم مطلوب بیگانگان در منطقه شده؛ بلکه امکانات موردنیاز برای ایجاد یک نظم مطلوبِ مبتنی بر مقاومت را فراهم آورده است. بر این اساس، در ورای منازعه جاری در منطقه، باید از معماری نظم جدید منطقهای نیز سخن گفت. در ادامه تلاش میشود این موضوع مهم بررسی شود.
نظم منطقهای در سایه ثبات هژمونیک
براساس تئوری «ثبات هژمونیک» میتوان گفت، اکنون جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی قرار دارد که میتواند نظم مطلوب خود در منطقه را ایجاد کند. ثبات هژمونیک نظریهای است که تأکید دارد هرگونه ایجاد قاعده، رژیم و برقراری نظمی منوط به وجود یک هژمون (قدرت برتر) و حمایت و پشتیبانی آن از اجرای قواعد و برقراری نظم است. بر این اساس، میتوان گفت با توجه به قدرتگیری روزافزون جمهوری اسلامی ایران در منطقه و پیروزیهای مکرر و متعدد آن در جبهههای گوناگون منطقهای، این کشور در مقام هژمون منطقهای میتواند تشکیلدهنده و استحکامبخش به نظم منطقهای با مشارکت کشورهای منطقه و بدون دخالت قدرتهای خارجی و غیرمنطقهای باشد.
در واقع، باتوجه به اینکه چندین سال است که منطقه غرب آسیا بهطور جدی با مسائلی، چون تروریسم، ناامنی، خشونت، عدمتوسعهیافتگی، جنایت نسلکشی از سوی صهیونیستها و مسائلی از این قبیل مواجه است، که البته ریشه بسیاری از این مسائل به حضور و دخالت قدرتهای بیگانه و مداخلهگر خارجی در منطقه برمیگردد، اکنون و با توجه به موفقیت محور مقاومت اسلامی در منطقه به طور اعم و جمهوری اسلامی ایران بهطور اخص در مبارزه با تروریسم و شکست سهمگینترین نوعِ آن در عراق و سوریه و همچنین، موفقیت این محور در زمینگیر کردن رژیم صهیونیستی، با توجه به رویکرد این محور در تأمین امنیت منطقه بهصورت مشارکتی، بهنظر میرسد بهترین گزینه کشورهای منطقه برای مبارزه با تروریسم، خشونت و ناامنی در منطقه، پذیرش قدرت مقاومت، کنارآمدن با آن و حتی همکاری و همافزایی با آن است. افزون بر این، کشورهای غربی نیز اگر واقعاً و صادقانه سودای مبارزه با تروریسم دارند، باید هژمونی مقاومت در منطقه را بپذیرند و نه تنها علیه آن توطئه نکنند، بلکه به آن نیز کمک کنند.
الزامات نظم مطلوب منطقهای
اکنون که در سایه تحولات منطقه و مبارزه جدی و صادقانه با تروریسم غیردولتی، چون داعش و دولتی، چون رژیم صهیونیستی و موفقیت در این مبارزه، جمهوری اسلامی به قدرت تعیینکننده و بلامنازع منطقه تبدیل شده است، به نظر میرسد شرایط بیش از پیش برای این کشور به منظور ایجاد نظم منطقهای مطلوب خود فراهم شده است. در این میان، تئوری ثبات هژمونیک، امکانات تئوریک (نظری) این امر را فراهم میکند و همانگونه که اشاره شد، دلالت دارد بر اینکه تنها با حمایتهای یک قدرت هژمون است که میتوان به ثبات و پایداری یک نظم و رژیم امیدوار بود؛ موقعیتی که اکنون در سایه تحولات منطقه برای جمهوری اسلامی ایران فراهم شده است. بنابراین، میتوان گفت در سایه نقشآفرینیهای موفق و مثبت ایران در منطقه، اکنون این کشور به ناجی منطقه تبدیل شده و کشورهای دیگر باید بکوشند از مزایای همکاری و اتحاد با ایران بهنحو مطلوب بهرهمند شوند. البته مبرهن است که جمهوری اسلامی در این الگوی رفتاری، امنیت و ثبات در منطقه را یک کالای همگانی میداند و برای تأمین آن، بر نفی حضور و دخالت قدرتهای بیگانه، مشارکت همه کشورهای منطقه و بازی با حاصل جمع مثبت تأکید دارد.
مسلم است که تحقق این مهم مستلزم تقویت دیپلماسی رسانهای، دفاعی و سیاسی مؤثر و فعال در ابعاد منطقهای و بینالمللی است. در واقع، با ابزار دیپلماسی، کشورهای منطقه و همسایه باید به این نتیجه برسند که همکاری و همگرایی با جمهوری اسلامی ایران نه تنها تهدیدی برای بقا و منافع آنها نیست، بلکه برعکس موجب بیشینهسازی منافع آنها و کمک به تأمین استقلال و ارتقای سطح حاکمیت آنها خواهد شد. آنچه در این زمینه میتواند پشتوانه پیشبرد دیپلماسی باشد، پیشینه نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه است که از ابتدای تأسیس خود نه تنها هیچ نیت تجاوزکارانه و توسعهطلبانهای علیه همسایگان و کشورهای منطقه نداشته است، بلکه همواره حامی آنها بوده، بهگونهای که ضمن سرکوب شر تروریسم تکفیری در سطح منطقه، همسایگان را برای ایجاد نظم امنیتی مشارکتی با حضور همه کشورهای منطقه و بدون دخالت قدرتهای بیگانه و فرامنطقهای، دعوت به همکاری کرده است.
بهره سخن
مطابق با آنچه به منزله مفهومسازی نظم منطقهای در سایه ثبات هژمونیک آمد و مبتنی بر شواهد و قراین واقعی در میدان و روی زمین در منطقه مهم غرب آسیا درباره قدرت فزاینده جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی با اتکا به قدرت و پیشینه عملکرد اطمینانبخش خود در سطح منطقه از یک سو و آمادگی برای فراهمکردن الزامات این کار از سوی دیگر، از توانایی لازم برای پذیرش محوریت این نظم منطقهای در عمل برخوردار است. البته در این مسیر مبرهن است که با موانع و چالشهایی مواجه است که بیشتر هم فرامنطقهای بوده و از سوی قدرتهایی است که به منطقه تعلق ندارند؛ اما منافع خود را در منطقه تعریف میکنند. این قدرتها در پرتو جنگ شناختی بهدنبال ایرانهراسی برای کشورهای منطقه هستند. مسلماً، برای زدودن تصورات قالبی و ایرانهراسانه در منطقه لازم است اقدامات چندوجهی در ساحت میدان دیپلماسی و رسانه بهمنظور خنثیسازی جنگ ترکیبی اغواگرانه و ایرانهراسانه و تبیین چهره واقعی و اهداف صلحجویانه قدرت معتبر جمهوری اسلامی در منطقه بهصورت ایجابی صورت گیرد تا نظم مطلوب منطقهای با هزینه کمتر و سرعت بیشتری برقرار شود. بنابراین، اقدامات در این زمینه باید بیش از پیش در دستورکار دستگاههای مسئول قرار گیرد.