برجستهسازی و ضریب دادن به آسیبها و مشکلات جامعه ایران و در نقطه مقابل، سانسور، حذف و نادیده گرفتن دستاوردها و به طور کلی، حوزههای قدرت و قوت جامعه و نظام اسلامی یکی از مهمترین ترفندهای دشمن در جنگ شناختی برای ایجاد خطای محاسباتی نزد مردم، نخبگان و مقامات ایرانی است. تمرکز دشمن بر این شیوه در کنار وجود برخی زمینههای عینی داخلی، در مواردی سبب ایجاد قضاوتهای نادرستی نزد برخی مخاطبان وطنی از وضعیت قدرت نظام و موقعیت کشور میشود. این در حالی است که در کنار ضعفها و آسیبها، نقاط قوت و دستاوردهای بیشماری هم در داخل کشور وجود دارد که برای داشتن یک تصویر و قضاوت دقیق و منطبق با واقعیتها، باید با دیدی همهجانبه، در کنار دیدن ضعفها، به قوتها هم توجه داشت. در متن حاضر ضمن پرداختن به این موضوع، دلایل آن و چگونگی مواجهه با آن به اجمال بررسی میشود.
روششناسی ارزیابی قدرت
«قدرت» مفهومی ذوابعاد است که بنا به طبیعتی که دارد، در ارزیابی آن، باید همه این ابعاد و ارکان مدنظر قرار گیرد. در واقع، قدرت مفهومی است که ابعاد ملموس (مادی) و غیرملموس (معنوی) دارد و برای ارزیابی قدرت هر عاملی اعم از فرد یا کشور، باید به مجموعه این ابعاد توجه کرد. با توجه به آنچه گفته شد، یکی از مهمترین آسیبهای روششناسانه در ارزیابی قدرت و موقعیت جمهوری اسلامی ایران، تک بعدی یا تک عاملی دیدن قدرت آن است؛ به این معنا که در ارزیابی عامه، به طور معمول، شاخصهای اقتصادی و به طور کلی، وضعیت اقتصادی کشور ملاک ارزیابی قدرت نظام قرار میگیرد. حال اگرچه اقتصاد و شاخصهای اقتصادی قطعاً یکی از مهمترین معیارهای ارزیابی قدرت هر نظام سیاسی است، اما معیارهای ارزیابی قدرت هر کشوری، فقط معیارهای اقتصادی نیست. اساساً مخاطب وطنی در این شرایط اصطلاحاً گرفتار «خطای هالهای» شده است؛ خطایی که در آن، مخاطب به دلیل با اهمیت دانستن یک بعد از حوزهای خاص، سایر ابعاد مرتبط با موضوع یا مسئله را نادیده میگیرد. بر این اساس، در وضعیت کنونی به دلیل آنکه مسائل اقتصادی کشور تداوم، عینیت و عمومیت بیشتری دارد، افکار عمومی و حتی نخبگی با دقت در این موضوع، از سایر ابعاد قدرت نظام غفلت کرده و بدون توجه به سایر ابعاد و حوزههای قدرت نظام، صرفاً شاخصهای اقتصادی را ملاک ارزیابی قدرت نظام قرار میدهد.
در همین زمینه میتوان به وقایع اخیر منطقه بهویژه تحولات سوریه اشاره کرد؛ به این ترتیب که با سقوط اسد این گزاره مطرح شد که قدرت منطقهای ایران تضعیف شده و محور مقاومت اسلامی دیگر، مانند گذشته قادر به تداوم کنشگری قدرتمندانه در سطح منطقه نیست. در واقع، اهمیت سوریه و تلخی سقوط اسد سبب شد تا این موضوع آنچنان در ذهن مخاطب ضریب بخورد که سایر واقعیتهای مرتبط با مقاومت و قدرت منطقهای ایران را نادیده بگیرد.
دلایل شکلگیری خطای هالهای
چرایی و دلایل شکلگیری این خطای هالهای در ذهن مخاطبان وطنی، علاوه بر وجود مشکلات اقتصادی متداوم و متراکم، به دو عامل دیگر برمیگردد: اول جنگ شناختی دشمن که طی آن تلاش میشود با مگسوار نشستن روی مشکلات اقتصادی، علیه ایدهها، ساختارها، سیاستها، رفتارها، کارگزاران و در مجموع، هر آنچه رنگ و بویی از نظام دارد، عملیات روانی انجام دهد تا در معرض اعتبارزدایی و تخریب قرار گیرند. عامل دیگر شکلگیری خطای هالهای در ارزیابی قدرت نظام، به ضعف در تبیین دقیق، سریع و به موقع شرایط کشور و مشکلات آن از یکسو و توانمندیهای نظام از سوی دیگر برمیگردد. در واقع، در مقابل سمپاشیهای روانیـ رسانهای جبهه شرارتبار دشمنان، اقدامات رسانهای اثربخش برای خنثیسازی اقدامات رسانهای دشمنان و بازگویی توانمندیهای نظام صورت نمیگیرد.
چه باید کرد؟
برای جلوگیری از تشدید این خطای هالهای باید تلاش شود تا منظومه قدرت نظام، یعنی همه ابعاد و حوزههای قدرت نظام، به طور دقیق و واقعی دیده شود. در توضیح بیشتر باید گفت، پایداری نظام در شرایط جنگ ترکیبی جامع و حداکثری دشمن، توسعه نفوذ منطقهای و ایجاد محور مقاومت اسلامی در منطقه، پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک در حوزههای مختلف، دستیابی به قدرت دفاعی بازدارنده و راهبردی، تثبیت سازکارهای مردمسالاری دینی، ایجاد امنیت پایدار و... بخشهایی از قدرت نظام است که همگی تحتالشعاع مسائل و مشکلات اقتصادی قرار گرفته و سبب شده است تا تصویری دقیق از منظومه قدرت نظام نزد افکار عمومی شکل نگیرد.
یک نکته مهم که از بحث بالا نتیجه گرفته میشود، این است که بخشی از آنچه سبب شکلگیری خطای هالهای از قدرت نظام شده، اساساً ماهیت پروژهای دارد؛ یعنی در اثر تلاشهای برنامهریزی شده دشمن ایجاد شده است. بنابراین، در نقطه مقابل باید تلاش شود ضمن خنثیسازی عملیات روانی رسانهای دشمن، تصویری دقیق از منظومه قدرت نظام نزد افکار عمومی شکل گیرد. در تلاش برای این منظور نیز علاوه بر تبیین سریع، دقیق و به موقع رویدادها و روندهای کشور، باید در حوزههای گوناگون کوشید تا با اتکا بر دادههای تاریخی، حافظه تاریخی تودههای مردم را زنده کرد. درواقع، دستاوردها و حوزههای قدرت جمهوری اسلامی اگر با رویکردی تاریخی مورد توجه قرار گیرند، بیش از پیش اهمیت خود را پیدا میکنند؛ نکتهای که تا کنون توجه چندانی به آن نشده است.
یکی از مهمترین دستاوردها و حوزههای قدرت جمهوری اسلامی، حوزه دفاعی است که در این حوزه بر تمامی ضعفها و مسائل تاریخی فایق آمده است و اکنون اگر با رویکرد تاریخی تبیین شود، اهمیت آن بیشتر نمایان میشود. برای نمونه، وقتی نیروی دریایی سپاه در اقدامی غرورآفرین، نفتکش انگلیسی را در خلیج فارس توقیف کرد یا وقتی نیروی هوافضای سپاه، پهپاد آمریکایی گلوبال هاوک را سرنگون کرد، بهترین فرصت برای تبیین نقش قدرت دفاعی نظام و نمایاندن هر چه بیشتر این حوزه از قدرت نظام بود که متأسفانه از آن بهرهبرداری لازم صورت نگرفت. در مواجهه با این قضایا کافی بود تا به سرنگونی هواپیمای مسافربری کشورمان به دست آمریکا یا نقش انگلیس در جداسازی هرات از ایران در اوایل دوره قاجار و در مقاطع دیگری، چون اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و... اشاره میکردیم. توضیح آنکه در همه این قضایای تاریخی، چون قدرت دفاعی بازدارنده نداشتیم، آن وقایع تلخ رخ میداد، اما اکنون، چون قدرت دفاعی بازدارنده داریم، میتوانیم انگلیس و آمریکا را در خلیج فارس تحقیر کنیم و این همان انگلیس و آمریکایی هستند که در طول تاریخ جنایتهای متعددی علیه ملت ایران مرتکب شدهاند. بهرهبرداری نکردن از اینگونه فرصتها برای نمایاندن اهمیت قدرت دفاعی کشور در حالی است که دشمن در جنگ شناختی خود همواره میکوشد تا میان حوزه دفاعی با معیشت مردم دوگانهسازی کند و بنابراین، اهمیت قدرت دفاعی برای افکار عمومی، آنگونه که شایسته است، نمایان نمیشود.