صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۶  ، 
کد خبر : ۳۷۲۰۷۸

یادداشت روزنامه‌های سه‌شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳

انقلاب، توفنده ادامه دارد به‌رغم...؛ انقلاب اسلامی و دستاورد‌های معنوی، تحقق منویات فرمانده کل‌قوا در نیروی دریایی سپاه؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱۶ بهمن

انقلاب، توفنده ادامه دارد به‌رغم...

سعدالله زارعی 
انقلاب اسلامی ایران در آستان چهل و ششمین سالگرد خود ایستاده است، هنوز غرب در مواجهه با این انقلاب و نظام برآمده از آن، از واژه «دشمن» استفاده می‌کند. هنوز رئیس‌جمهور آمریکا ـ دونالد ترامپ ـ پس از گذشت دوازده دوره انتخاب رئیس‌جمهور در آمریکا می‌گوید «ایران یک مشکل فوری و خطرناک است». هنوز پس از 46 سال، رؤسای اتحادیه اروپا، ایران را یک «تهدید امنیتی نزدیک» می‌خوانند و رئیس سیاست خارجی این اتحادیه در دیدار با یک دیپلمات ارشد ایرانی می‌گوید «ما ـ اروپا و آمریکا ـ نمی‌توانیم سیاست خارجی شما را تحمل کنیم» و «روابط خارجی شما، کفه جنگ اوکراین را به ضرر ما سنگین‌ کرده است.» این قلم در مقام ارزیابی این سخنان نیست اما واضح است که انقلاب ایران بعد از 46 سال تغییری نکرده و ادامه پیدا کرده است. حالا شما 46 سال پس از انقلاب‌های فرانسه و روسیه را با امروز انقلاب اسلامی مقایسه کنید تا معلوم شود ارزش این ایستادگی مردم و نظام برآمده از آنان بر مواضع خود چقدر است. 
انقلاب فرانسه که از جهت سرایت به کشورهای دیگر و شروع دوره‌ای تازه در نظامات سیاسی، «انقلاب کبیر» خوانده شده، در سال 1789 میلادی ـ یعنی 236 سال پیش و در سال‌های پایانی حکومت سلسله افشاریه بر ایران ـ به پیروزی رسید، ببینید این انقلاب در سال 1835 در چه وضعیتی قرار گرفته است. خیلی از محققان آغاز روی کار آمدن «ناپلئون بناپارت» در سال 1804 را پایان انقلاب فرانسه دانسته و بعضی هم گفته‌اند پایان انقلاب فرانسه سال 1795 یا 1799 است. به هر حال معلوم است که به‌طور قطع انقلاب فرانسه در سال 1804 یعنی 15 سال پس از پیروزی به پایان رسیده است. مشهور است که «دموکراسی» مهم‌ترین نتیجه کار انقلاب فرانسه بوده است اما «توکویل» اندیشمند هم‌عصر این انقلاب، معتقد است با وجود آن همه تلاش‌ها برای وقوع انقلاب، نتیجه کار، دموکراسی نبود. از این رو او می‌گوید «انقلاب فرانسه در همان سال 1789 که پدید آمد، به پایان رسید.» فرانسه در سال 1835 یک دوره 16 ساله خونین فرمانروایی ناپلئون ـ 12 دسامبر 1799 تا 22 ژوئن 1815 ـ را پشت‌سر گذاشته است. محصول این 16 سال به باد رفتن همه اهداف انقلاب ـ یعنی مقابله با دیکتاتوری نظام سیاسی در داخل و نفی تجاوز به کشورهای دیگر ـ بود. فرانسه پس از پایان دوره ناپلئون، رسماً به دوره سلطنت بازگشت. «لوئی هجدهم» تا زمان مرگش یعنی به مدت ده سال به‌عنوان پادشاه بر فرانسه حکومت کرد و پس از او «شارل دهم» تا زمان برکناری‌اش در سال 1830 پادشاه فرانسه بود و پس از او نیز «لوئی فیلیپ» به ‌مدت 18 سال بر فرانسه سلطنت کرد در حالی که شعار انقلاب، ایجاد جمهوری و دموکراسی بود، این وضع انقلاب فرانسه از حیث ماندگاری و وفاداری به آرمان‌هایش می‌باشد. 
انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 به پیروزی رسید و با روی کار آمدن «جوزف استالین» در سال 1923 و زیرپا گذاشتن اصول انقلاب چپ‌گرای کارگری از سوی وی، به پایان رسید. استالین تا سال 1953 یعنی به‌مدت 30 سال حکمروای مطلق کشوری بود که آن را کشور شوراها و شوروی می‌خواندند! در دوره او، میلیون‌ها کارگر به اردوگاه‌های کار اجباری گسیل شده و اکثر آن‌ها در حین کار جان خود را از دست دادند. پس لازم نیست بپرسیم انقلاب روسیه در سال 1963 یعنی 46 سال بعد از پیروزی چه وضعی پیدا کرده است. در این زمان «نیکیتا خروشچف» اداره کشور برآمده از انقلاب اکتبر را در دست دارد و این در حالی بود که او توانایی جسمی و ذهنی لازم را برای اداره شوروی نداشت. انقلاب ضدامپریالیستی شوروی با مرگ اولین رهبر آن در سال 1923 به یک امپریالیسم تمام‌قد که استثمار در داخل و تهاجم به منابع ملت‌ها در خارج را دنبال می‌کرد، تبدیل گردید. از این‌رو پس از گذشت یک دوره خیلی کوتاه، بحث از انقلاب فرانسه و نیز بحث از انقلاب روسیه برای مردم جاذبه‌ای نداشت و عمدتاً در قالب مراسم رسمی انجام می‌شد و رژه نظامی، مهم‌ترین کاری بود که در سالگرد این انقلاب‌ها به نمایش درمی‌آمد. 
انقلاب اسلامی از حیث وفاداری به آرمان‌های اولیه خود و برخورداری از حمایت گرم هواداران خود یک استثنا به حساب می‌آید. راهپیمایی‌های سراسری میلیونی که در سالگرد انقلاب، در روستاها، شهرها و پایتخت‌ ایران برگزار می‌شود، در واقع هر ساله انقلاب اسلامی و اهداف و آرمان‌های آن را به روزرسانی می‌کند. این راهپیمایی‌ها می‌گوید به‌رغم پاره‌ای از نارسایی‌های آزاردهنده که عمدتاً توسط دستگاه‌های اجرائی پدید آمده، انقلاب موضوعیت خود را حفظ کرده است. این راهپیمایی‌ها، فلسفه تأسیس انقلاب و درستی اهداف آن را مورد تأکید قرار می‌دهد و این مانع ارتجاع ـ عقب‌گرد ـ 
و انحراف از مسیر می‌شود. این راهپیمایی‌ها اجازه نمی‌دهد مناسبات غلط داخلی ـ استبداد ـ و خارجی ـ وابستگی ـ به گونه‌ای در قالب جمهوری اسلامی بازتولید گردد. این خطاهایی که در انقلاب‌های فرانسه و روسیه اتفاق افتاد، محصول فقدان یک قوه نظارتی ملی بوده است. البته برخلاف انقلاب‌های یادشده که انحراف از رهبری آن‌ها شروع شده، در انقلاب ایران، رهبری همواره بر ادامه انقلاب و عدم رجعت و عدم انحراف از مبانی تأکید کرده‌ است اما باید اذعان کرد که مهم‌تر از نقش مؤثر تحذیرات رهبران انقلاب، حضور مستقیم، پررنگ و میدانی مردم در دفاع از اصول و ‌آرمان‌ها مؤثر بوده است. 
موضوع قابل بحث دیگر در سالگرد پیروزی انقلاب این است که دشمن در عین آنکه از ایران به‌عنوان «دشمن نزدیک» و «دردسر مزمن» یاد می‌نماید، در عین حال ادعا می‌کند جمهوری اسلامی، ضعیف شده است و این در حالی است که دو ضرورت که پیدایی انقلاب اسلامی بر پایه‌های آن استوار بوده، موضوعیت خود را هم در داخل و نزد ملت ایران، هم در منطقه و هم در سطح بین‌المللی حفظ کرده‌اند. در داخل کشور هنوز نیاز داریم تا همه مراقبت کنند که دیکتاتوری‌هایی در قالب جمهوریت یا در قالب اسلامیت بروز و ظهور پیدا نکند. ما در همین 25 سال اخیر دست‌کم دو بار در سال‌های 1378 و 1388 شاهد تلاش شدید عده‌ای برای بازگرداندن دیکتاتوری بودیم و اگر حضور گرم ملت در صحنه نبود، انقلاب ایران هم گرفتار دیکتاتورهایی مثل ناپلئون بناپارت و جوزف استالین می‌شد. از سوی دیگر هنوز تلاش عوامل داخلی برای بازگرداندن ایران به زیرسلطه مطلق غرب به‌شدت ادامه دارد. تک‌صداهای دهه 1370 ـ امثال «سعیدی سیرجانی» و «عطاءالله مهاجرانی» ـامروز به یک جریان در کشور تبدیل شده‌ است. امروز ضرورت نهیبی که حضرت امام در جریان پاسخ به نامه مرحوم «سید علی‌اکبر محتشمی‌پور» درخصوص سپرده شدن مناصب به اعضای نهضت آزادی زدند، موضوعیت جدی‌تری دارد. تلاش جبهه‌ای رنگین‌کمان برای الحاق دوباره ایران به پیمان‌های نظامی غربی و انحلال ایران در ‌هاضمه سیاسی نظام مستکبر غرب به‌طور جدی دنبال می‌شود، بنابراین دفاع جدی و پرحجم توده‌های مردم از انقلاب خود، از این به بعد هم هنوز موضوعیت دارد بلکه موضوعیت مضاعف هم پیدا کرده است. 
انقلاب اسلامی به دلیل آنکه انرژی متراکمی را وارد فضای «جمهوری اسلامی» کرد، توانایی ویژه‌ای برای حل سریع مشکلات به آن داد. در خیلی از موارد هم آثار این انرژی متراکم دیده می‌شود؛ مثلاً در حوزه بهداشت و درمان، انرژی متراکم انقلاب، ایران را به یک قطب درمانی بین‌المللی تبدیل کرده است؛ یا در حوزه مخابرات و الکترونیک، ایران یک قطب مهم مخابراتی در منطقه به حساب می‌آید. در حوزه علم و فن‌آوری هم ایران در جایگاه ممتازی ایستاده است. ایران در حوزه توان دفاعی هم به یک قدرت بلامعارض منطقه‌ای تبدیل شده است. اما این انقلاب برای رفع پاره‌ای مشکلات و از جمله مشکلات در حوزه معیشت عمومی، از سوی جریان و جبهه‌ای که روزی محدود به «نهضت آزادی» بود، تحت فشار شدید قرار داشته است. در طول این دوران، بعضی از افراد این طیف که به جایگاه‌های حساس کشور تکیه زدند، معیشت مردم را گروگان تغییر ریل انقلاب قرار دادند و به‌طور پیوسته فرصت‌های حل‌ مشکلات را از بین بردند. این‌ها در حالی که مدعی بودند بدون هماهنگی با خارج نمی‌توان گرهی باز کرد، سال‌ها بر مناصب حساس جمهوری اسلامی تکیه زدند و حال آنکه دقیقاً می‌دانستند مسایل ایران و غرب به دلیل زیاده‌خواهی و بدعهدی غرب قابل حل نیست. بر این اساس می‌توان با صراحت و تأکید نوشت، مشکلات معیشتی توده‌ها که بعضی به دروغ به خود انقلاب مردم و اصول و مواضع آن نسبت می‌دهند ـ و انقلاب اسلامی از این حیث به مظلومیت مضاعف مبتلا گردیده است ـ محصول تفکر غلط و اهمال در انجام مسئولیت‌ها از سوی کسانی است که با حیله مناصب را در دست گرفتند، بدون آنکه کمترین اعتقادی به حل مسایل معیشتی و... مردم داشته باشند. اگر ما مردم را رکن «جمهوریت» بگیریم که بدون تردید چنین است، در واقع کسانی با زدن نعل وارونه و متهم کردن اصول انقلاب، تلاش کرده‌اند جمهور را منحل کنند و از طریق روش‌های استالینیستی و بناپارتی آب ‌رفته را به جوی غرب بازگردانند. البته این شدنی نیست کما اینکه چنین تلاشی از زمان روی کار آمدن اولین دولت در بهمن 57 و اولین رئیس‌جمهور در بهمن 58 صورت گرفته و در حین این 46 سال، کم یا زیاد استمرار پیدا کرده ‌اما با رهبری حضرت امام ـ رحمه‌الله علیه ـ و رهبری حضرت امام خامنه‌ای ـ دامت برکاته ـ و حضور گرم میدانی مردم به صخره خورده است. 

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۱۶ بهمن

انقلاب اسلامی و دستاورد‌های معنوی 

رسول سنائی‌راد

امام خامنه‌ای، رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار شرکت‌کنندگان مسابقات بین‌المللی قرآن کریم، گرایش به قرآن و قرآن آموزی را نشانه و شاخصی از رشد و پیشرفت معنوی در دوره پس از انقلاب اسلامی دانسته و این ادعا را که بعضی اظهار می‌کنند در جهات معنوی رشد نکردیم، رد نموده و در پاسخ به آن فرمودند: «این نمونه قرآنی‌اش است... امروز معنویتمان پیش رفته، قرآن ما بحمدالله پیش رفته، از جهات مادی هم پیشرفت کرده‌ایم، جوان‌های ما کار‌های گوناگونی انجام داده‌اند و این پیشرفت ادامه پیدا خواهد کرد و ملت ایران ان‌شاءالله به برکت توکل به خدای متعال به اوج مطلوب خود خواهد رسید.»
در واقع این بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی پاسخ به شبهه‌آفرینی‌های غیرمنصفانه‌ای است که به دنبال القای افت معنویت در جامعه پس از انقلاب اسلامی و عقب افتادن جامعه در این زمینه و همچنین بهتر بودن شرایط در دوران قبل از انقلاب اسلامی می‌باشد. 
القای شیطنت آمیز و ظالمانه‌ای که به نوعی تطهیر و سفیدشویی رژیم دیکتاتوری پهلوی نیز به حساب می‌آید که تعطیلی مراسمات مذهبی و محدودسازی نهاد‌ها و نیرو‌های مذهبی و اشاعه مراکز فساد، فحشا و بی بندوباری را در سوابق سیاه خود دارد. پیشرفت‌ها و دستاورد‌های معنوی انقلاب اسلامی را می‌توان در چند عرصه مهم به عنوان شاخص‌های عینی و غیر قابل انکار مورد توجه و تأکید قرار داد. عرصه‌هایی چون؛
۱. مراسم اعتکاف که قبل از انقلاب اسلامی عمدتاً در سطح بسیار محدود و آن هم در شهر‌های مذهبی و کم‌شمار با حضور افراد میانسال و خاص مذهبی برگزار می‌شد، اما امروز شاهد توسعه و گسترش سالانه آن و آن هم با حضور تمامی اقشار و سنین، به ویژه استقبال گسترده جوانان و نوجوانان هستیم که تعداد شرکت‌کنندگان در کشور در حدود یک میلیون نفر بود. جالب اینکه بیش از ۵۰۰ هزار نفر از آنان دانش‌آموز بوده و با دانشجویان اکثریت شرکت‌کنندگان را شکل داده‌اند. این جمعیت در حدود ۶ هزار مسجد معتکف شده و بسیاری از آنان برای شرکت در مراسم از مدت‌ها قبل ثبت نام کرده و دغدغه قرار گرفتن در فهرست و سهمیه اختصاصی را داشته‌اند. 
۲. برپایی نمایشگاه‌های قرآن کریم که معمولاً در ماه‌های رمضان برگزار می‌شود و شب‌ها میزبان بازدید‌کنندگان می‌باشد و تنها در تهران تاکنون ۳۱ دوره به صورت بین المللی برگزار شده است. این نمایشگاه در تهران در سال ۱۴۰۳ در ۴۹ بخش و هزار و ۸۰۰ غرفه به عنوان یک رویداد بزرگ معنوی و فرهنگی برگزار شد و شرکت‌کنندگان عمدتاً به صورت خانوادگی و گروهی از آن بازدید داشته و در آن نهج‌البلاغه و سایر کتاب‌های مذهبی نیز ارائه شده و آموزش‌های قرآنی نیز با استقبال مواجه بوده است. 
۳. زیارت اماکن مرکزی که حتی در ایام نوروز و تعطیلات عمومی شهر‌های مشهد مقدس و قم شاهد حضور جمعیت‌های میلیونی بوده و زیارت اربعین و راهپیمایی آن با حضور مشتاقان و دلدادگان با وجود همه سختی‌ها و کمبود‌ها به صورت انبوه برگزار می‌شود. شرکت‌کنندگان ایرانی مراسم اربعین ۱۴۰۳ حدود ۵ میلیون نفر بودند که در شرایط آب و هوایی گرم و تابستانی، عمدتاً به صورت زمینی سفر کرده و تنها شوق معنوی بوده که رنج این سفر را بر مشتاقان هموار کرده است. 
۴. گسترش فرهنگ نماز و نمازخوانی که از حضور پرشور در نماز‌های جماعت تا ساخت مسجد و نمازخانه و برگزاری اجلاس‌های نماز با مشارکت مردم را شامل می‌شود و این سطح از مشارکت به هیچ عنوان با دوران پیش از انقلاب اسلامی قابل مقایسه نیست که خواندن نماز در بین خانواده‌های خاص رایج بود و در اماکن دولتی مثل پادگان‌ها با ممانعت و محدودیت هم مواجه بود. 
۵. جهاد و شهادت‌طلبی به عنوان جلوه عینی معنویت و اوج تقرب الهی که تعداد رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس و داوطلبان دفاع از حرم و مشتاقان کمک به مقاومت اسلامی در همین دوره جنگ حماس با رژیم صهیونیستی پس از عملیات طوفان الاقصی گویای عمق نفوذ معنویت در جان‌های مشتاق ایثارگری در راه خدا است که پیش از انقلاب و آن هم پس از قیام خونین ۱۵ خرداد در بین نیرو‌های محدود و مذهبی قابل رد زنی است؛ بنابراین پیشرفت و رشد کشور در عرصه معنویت و ایمان را می‌توان از جمله دستاورد‌های نورانی انقلاب اسلامی دانست که نه تنها در بعد کمی بلکه در بعد کیفی نوعی جهش داشته و از افتخاراتی محسوب می‌شود که برای بیرون مرز‌های ایران اسلامی نیز الهام بخش بوده است. 
گرایش نیرو‌های مبارز در عرصه مقاومت و ایستادگی علیه استکبار امریکایی و تروریسم و شقاوت صهیونی گویا‌ترین رویدادی است که الهام‌گیری معنوی از انقلاب اسلامی و چرخش از مکاتب مادی شرقی و غربی به سمت مکتب معنوی اسلام را نشان می‌دهد و آثار آن هم برای استکبار و صهیونیسم بسیار دردناک بوده است. 
از این رو، یکی از اقدامات تهاجمی و دشمنانه جهان استکبار و مافیای صهیونی جنگ فرهنگی و معنویت‌ستیزانه علیه انقلاب اسلامی، به ویژه نسل جوان و بی اعتبارسازی گرایش معنوی در عرصه جهاد و مبارزه با خلق و حمایت از گروه‌های تکفیری و حلقه انحرافی و نوظهور مدعی معنویت می‌باشد.
عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز سه‌شنبه ۱۶ بهمن

تحقق منویات فرمانده کل‌قوا در نیروی دریایی سپاه 

سردار علیرضا تنگسیری

نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به‌عنوان نیروی ولایی و انقلابی، در خط مقدم تحقق منویات فرمانده معظم کل قوا قرار دارد. این نیرو در چهار دهه گذشته، توانسته است با ساخت محصولات بومی توسط متخصصان داخلی، پیشرفت‌های بزرگی متناسب با فناوری‌های روز دنیا در حوزه‌های مختلف به‌دست آورد.

یکی از جدیدترین نمونه‌های این موفقیت، رونمایی از شهر موشکی نیروی دریایی سپاه بود. در این اقدام، نیروی دریایی سپاه از یک شهر موشک‌های کروز ضد ناوشکن در یک پایگاه زیرزمینی در جنوب کشور و همچنین یکی از جدیدترین دستاورد‌های خود با عنوان «موشک کروز دریایی قدر ۳۸۰» رونمایی کرد و موفقیت‌های خود را در زمینه موشکی و شناوری به نمایش گذاشت. درحال‌حاضر دشمنان کشور ضمن بررسی جنگ‌های گذشته، عملکرد نیرو‌های نظامی کشورمان را مورد بررسی و ارزیابی قرار دادند. در این راستا تمام سعی و تلاش دست‌اندرکاران نظامی کشور این بوده است که ضمن ارتقای قدرت نظامی و دفاعی، دستاورد‌های حاصل‌شده در این زمینه را حفظ کرده و بهبود بخشند. خوشبختانه در تمام نیرو‌های مسلح، چه ارتش و چه سپاه، حفظ سازه‌های نظامی محقق شده و برای به‌کارگیری در مدت‌زمانی کوتاه آماده شده‌اند. درحال‌حاضر شناور‌های نیرو‌های مسلح در هر نقطه از مرز‌های آبی کشور در کوتاه‌ترین زمان ممکن قابل به‌کارگیری هستند و پایگاهی زیرزمینی که اخیرا رونمایی شد یکی از این پایگاه‌هاست. نگاهی به پیشرفت‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که پیش از انقلاب موشک‌های هارپون در نیروی دریایی کشور بیشترین برد موشکی را داشتند که برد آن حدود ۴۰ کیلومتر بود. درعین‌حال با هر سامانه‌ای که کشور‌های غربی به ایران صادر می‌کردند تعداد زیادی مستشار به کشور تحمیل می‌شدند. امروز نیرو‌های نظامی کشورمان افتخار می‌کنند که دارای موشک‌هایی با برد هزار کیلومتر هستند. این سازه‌های پیشرفته در شرایطی تولید شده‌اند که کشور تحت تحریم‌های کامل قرار دارد. نیرو‌های مسلح کشور نشان داده‌اند که قدرت بازدارندگی کاملی در برابر تحریم‌ها و دشمنان دارند. با توجه به امکانات موجود و جوانان بااستعداد و خلاق کشور، توسعه و پیشرفت توانمندی‌های دفاعی ــ نظامی به‌عنوان اهداف آتی نیرو‌های مسلح تعریف شده است. در نهایت باید گفت همه این موفقیت‌ها مدیون هدایت‌ها و پشتیبانی‌های فرمانده معظم کل قوا، ستاد کل نیرو‌های مسلح و فرماندهی کل سپاه است.

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۱۶ بهمن

چرایی تمایل آمریکا برای مذاکره

حسن بهشتی پور

رویکرد رادیکال ترامپ برای بخشی از جمعیت آمریکا جذاب است چون می‌خواهد القا کند که قصدش احیای قدرت و اقتدار آمریکاست. حال با این مشخصات طرف مذاکره شدن و گفت‌وگو کردن خیلی دشوار است اما واقعیت این است که عملا برای پایان دادن به تحریم‌ها راهی جز مذاکره کردن نداریم.
هرچند می‌توانیم در حوزه اقتصاد اصلاحات انجام دهیم، توان هسته‌ای خودمان را بالا ببریم، برای توجیه سیاست‌هایمان، دیپلماسی رسانه‌ای را فعال کنیم اما در نهایت بدون مذاکره کردن با طرفی که ما را تحریم کرده، این اتفاقات امکان‌پذیر نیست. در این میان مذاکره هم می‌تواند از نقطه قدرت باشد و حداکثر این است که شاید در مذاکرات به نتیجه‌ای نمی‌رسیم و به همین نقطه‌ای که الان هستیم، می‌رسیم و چیزی را از دست نمی‌دهیم.
جمهوری اسلامی ایران با مذاکرات هیچگاه چیزی را از دست نمی‌دهد بلکه می‌تواند امکانی برای رسیدن به توافق مشترک پیدا کند. از این رو به نظر می‌رسد اگر بخواهیم منطقی فکر کنیم باید با قدرت و قوت پای میز مذاکره برویم و مشکلاتمان را با طرف آمریکایی حل و فصل کنیم.
بدون شک طرف آمریکایی پذیرای مذاکره است چون دنبال تحمیل شرایط خودش است تا بدی‌های برجام را به زعم خودش حذف کند و یکسری موارد جدید اضافه کند. آمریکایی‌ها از اصل مذاکره استقبال خواهند کرد و این طرف ایرانی است که باید تصمیم بگیرد. به نظر می‌رسد ما محکم با مجموعه داشته‌هایمان می‌توانیم وارد گفت‌وگو و مذاکره شویم و اگر به نتیجه رسیدیم، چه بهتر و اگر نرسیدیم هم چیزی از دست نداده‌ایم و به همین نقطه که الان هستیم، می‌رسیم.
باید امید داشته باشیم که خردورزی با دیدگاه آخرالزمانی غلبه کند. اینکه حتما سرنوشت محتوم‌مان این است که با آمریکا درگیر شویم و وارد یک درگیری فراگیر و همه‌جانبه شویم و راهی جز درگیری با آمریکا نیست، گفتارهایی است که با چارچوب‌هایی که راه حل‌های دیپلماتیک و راه‌هایی که تامین کننده منافع ملی ایران باشد، نسبتی ندارد. از این رو باید به سمت راه‌حل‌های منطقی برویم.

روزنامه شرق

آیا کار از دست دولت در‌رفته است؟

حسین حقگو
 

«بوروکراسی، فی‌نفسه نه خوب است و نه بد. روشی مدیریتی است که می‌تواند در سپهرهای گوناگون فعالیت‌های انسانی به کار رود... . آنچه امروزه بسیاری از مردم شر می‌دانند، محدودیت تدریجی آزادی فردی شهروندان و جایگزینی کنترل حکومتی به جای ابتکار خصوصی است» (بوروکراسی-میزس).

 

1- آیا کار از دست دولت در‌رفته و آن مختصر اختیارات و امکاناتی را نیز که برای کنترل و جهت‌دهی به اوضاع و احوال داشته، از دست داده که خود «بیل» به دست شده و بارها و بارها درخواست کمک و استمداد از مردم و کارشناسان و... کرده و می‌کند: «هرکس ادعا می‌کند که برای حل مشکلات اقتصادی کشور راه‌حل دارد، من به او اختیارات می‌دهم که مشکلات را حل کند» (پزشکیان- 1403/10/11) آیا دولت به تسخیر دیگر نیروها درآمده و به اعضای ارشد و بلندمرتبه خود خلاصه شده و از دستگاه بوروکراتیک قطع امید کرده که چنین مردم و کارشناسان بیرون از دولت و به‌تازگی نیز بخش خصوصی را مدام مورد خطاب و استمدادخواهی قرار می‌دهد؟ یعنی دولت از دست خود (دستگاه اداری و بوروکراتیک) به عذاب آمده است؟

اگر چنین باشد، وامصیبتا! به نظر می‌رسد آقای پزشکیان با گذار از خوش‌بینی‌های روزهای اول تصدی امور اجرائی که ناشی از کار در محیط قانون‌گذاری بوده و تصور اینکه با وجود قوانین و مقررات و... تحقق اهداف و برنامه‌ها کار چندان دشواری نیست و می‌توان با قدری پیگیری و نظارت امور را سامان داد، روز‌به‌روز بیشتر با دشواری امور اجرائی و پیچیدگی ساختار بوروکراتیک آشنا می‌شود و به‌جان‌آمده از این هزارتوهای اداری که دستورات و قوانین را بی‌اثر و به کلماتی بر کاغذ تبدیل می‌کنند، به سمت روزمرگی و همان رویه‌هایی حرکت می‌کند که دیگر رؤسای دولت در طی این چند دهه با شدت و ضعف‌هایی اسیر آن شدند و البته سابقه تاریخی به عمر حدود هفت دهه دارد. چنان‌که در گزارش مشاوران «هاروارد» در اوایل دهه 40 آمده است «نظام اداری که قاعدتا باید در خدمت عقلانی‌کردن امور باشد، در ایران عمدتا در خدمت منافع فردی و جریانی بوده و هدف‌هایی را دنبال می‌کند که ماهیت سیاسی دارد و نه اداری... .

 

در ایران کمیسیون‌ها، شوراها، شوراهای عالی و سازمان‌های دولتی زیادی وجود دارند که رسما مسئولیت اتخاذ اجرای سیاست‌های اقتصادی را برعهده دارند، بنابر‌این در هر زمان چند سازمان وجود دارند که قانونا مجاز به سیاست‌گذاری کلان در امور واحد هستند. در چنین محیطی برای سد‌کردن راه اجرای سیاست‌ها به‌راحتی می‌توان یک سازمان دولتی را علیه سازمان دیگر برانگیخت... و از به فرجام رسیدن اقدامات جلوگیری کرد و البته نمی‌توان هیچ سازمان یا شورایی را نیز مسئول شکست سیاست‌ها و برنامه‌های دولت دانست» (برنامه‌ریزی در ایران- مک لئود). معضلی که دقیقا هم امروز نیز وجود دارد و از آن با عنوان «تو‌در‌تویی نهادها» یا «پراکندگی قدرت قانون‌گذاری» و... نام برده می‌شود و مثلا لوایح FATF را سال‌هاست بین مراکز مختلف از دولت و مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و... سرگردان و در حال دست‌به‌دست شدن نگه داشته است و... .

2- از منظر اقتصادی مهم‌ترین کارکرد دستگاه بوروکراتیک کشور، از یک‌سو کنترل قیمت کالاها و خدمات و تنبیه و تعزیر تولیدکنندگان و از سوی دیگر توزیع انرژی و تسهیلات و سایر منابع ارزان‌قیمت و ایجاد محیط انحصاری و نیمه‌انحصاری در خدمت گروهی از همان تولیدکنندگان و دهک‌بندی جامعه و توزیع انواع یارانه‌ها و کالابرگ‌ها و... بین مردم است. در این بازی، گروه‌های قدرتمند و ذی‌نفعان بزرگی شکل گرفته و صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی شده‌اند که مانع هرگونه تغییر شرایط موجود به نفع تحولات مثبت در آینده از طریق یک سازوکار بوروکراتیک در خدمت خیر عمومی می‌شوند. با روی کار آمدن رئیس‌جمهور جدید آمریکا و احتمال افزایش فشارها و کاهش درآمدهای ارزی و ریالی دولت، بیشترین فشار به بوروکراسی دولتی وارد خواهد شد که باید در چارچوب بازی یادشده، تأمین و توزیع انواع منابع، کالاها و خدمات و رانت‌ها به تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان را تداوم بخشد.

مدیریت این شرایط سخت نه با به حاشیه راندن نظام بوروکراتیک کشور، بلکه با سبک‌سازی و مقررات‌زدایی و شایسته‌سالاری در این نظام ممکن است که به لحاظ کارایی در پایین‌ترین رتبه‌ها در جهان قرار دارد (121 از 141 کشور جهان- مجمع جهانی اقتصاد). اما تحقق این مهم نیز جز در پرتو توافق نظام حکمرانی بر سر یک تحلیل مشخص از وضعیت موجود و ارائه برنامه اضطراری در قالب راهبرد و اهداف مشخص و با مشارکت فعالانه نظام بوروکراتیک در این ایده‌پردازی و تصمیم‌سازی ممکن نیست. بوروکراسی و نظام اداری یکی از سه ضلع اصلی نظام حکمرانی است (دولت قوی، حاکمیت قانون و دموکراسی) که ناکارآمدی و ضعف و حاشیه‌ای‌شدن آن به تضعیف عقلانی‌کردن امور و تشدید ویژه‌پروری و حامی‌پروری و تسلط سیاسیون و ذی‌نفعان بزرگی می‌انجامد که با توزیع منابع عمومی، رأی و حمایت درصدهایی از جامعه را کسب کرده و دولت را تسخیر می‌کنند (نظم و زوال سیاسی- فوکویاما).

3- درغلتیدن در روزمرگی یا اقدامات دارای سویه‌های پوپولیستی از مصائب دور‌زدن بوروکراسی است و چاره کار توسعه این سرزمین نیست. برهم‌زدن این بازی و راه خروج از این بن‌بست تاریخی نه با بی‌حاصل‌دانستن دستگاه بوروکراسی با چند میلیون مدیر و کارشناس و کارمند، بلکه با مهار‌کردن این غول بزرگ و کارآمد‌کردن آن از طریق باز‌کردن فضای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و آزادسازی و کاهش مقررات و واگذاری امور به جامعه و نهادهای صنفی و مدنی و... و در یک کلام حرکت به سمت «نظام دسترسی باز» است ‌(خشونت و نظم‌های اجتماعی- داگلاس نورث). بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد که ارتقای قدرت بوروکراتیک دولت و ایجاد دولت‌های مدرن حاصل شکل‌گیری ائتلافی از نیروهای خواهان اصلاح نظام اداری و شایسته‌سالاری است. 

در غیر ‌این ‌صورت با دولتی «تسخیرشده» مواجهیم که منابع عمومی را در خدمت منافع افراد و گروه‌های خاص و نه خیر عمومی به کار می‌گیرند. گروه‌ها و افرادی که با ناکارآمدکردن هر‌چه بیشتر بوروکراسی و کنترل نهادها و ایجاد ساختارهای موازی یا «دولت سایه» آزادی و حق انتخاب شهروندان را محدود و دولت مستقر را ضعیف و ناتوان و اسیر روزمرگی می‌کنند.

روزنامه خراسان

زندگی خوب، مطالبه مردم از سران قوا

حسین سعیدی 

نشست مشترک سران و جمعی از مسئولان سه قوه با محوریت «همدلی برای ایران» روز گذشته به میزبانی نهاد ریاست جمهوری برگزار شد و حاضران در نشست راه‎های مشارکت مردم در فعالیت‌های اقتصادی، رفع موانع تولید و سرمایه‌گذاری و تقویت همکاری‌های بین‌المللی را بررسی کردند.
کلیدواژه اصلی سخنان سران قوا در نشست دیروز، «مردم» بود. دکترپزشکیان برخورد براساس عدالت و انصاف و عدم تبعیض بین مردم را گوشزد کرد و دکتر قالیباف همکاری، همدلی و هم‌افزایی سران قوا     را     راه حل اصلی مشکلات مردم دانست و حجت الاسلام محسنی‌ اژه‌ای کاهش تصدی‎گری دولت و استفاده از ظرفیت‌های مردمی و بخش خصوصی برای پیشرفت اقتصاد کشور را جزو الزامات برشمرد.
اما چرا علی‌رغم تمامی فرصت‎ها و ظرفیت‌های بی‌شمار، همچنان نظامی اقتصادی متناسب با یک کشور مستقل تولیدی با محوریت مردم و بخش خصوصی نداریم؟ درسال‎های گذشته، سیاست ایران مرکز مجادلات و مناقشات بی‌حاصل بر سرتقابل دین و آزادی، عدالت و توسعه، معیشت و اخلاق و در دهه گذشته تعریف نقش اقتصادی کشور پیرامون نظام سلطه بود. حول و حوش این موارد و ده‎ها مقوله‌ دیگر بحث‎های فراوانی شد، نظرهای گوناگونی مطرح گردید و مجادلات بالا گرفت. «مردم» حیران از این‎که پایان این گفت‎وگوها و دعواهای سیاست کدام نقطه است؟ و آغاز عمل از کی و کجاست؟
برخی از سیاسیون با افراط‌ها و تفریط‌ها نگاه نگران ایرانیان را نگران‌تر کردند. مجادلات به حذف و طرد و توهین و هتک هم رسید؛ اما پایان نیافت و تدبیرات از میان رفت و چون خرابی‎ها ازحد گذشت سیاست از دست رفت. توسعه و عدالت کم‎رنگ شد و چهره نجیب مردم ایران عبوس گردید. چرا که شرایطی چنین آشفته را در شأن و آبروی خود ندیدند و ملتی که شرايط را در شأن خود نبیند تحمل نمی‌کند. با همه پیشرفت‌های ریز و درشتی که در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی و اقتصادی صورت پذیرفته است، مردم ایران شرایط امروز را برازنده خود نمی‌بينند. اقتصاد و فرهنگ و سیاست و در یک نگاه زندگی ایرانی با شأن و منزلت او متناسب نیست.
گوش ایران و ایرانی برای شنیدن مناقشات و مجادلات بی پایان بسته شده و جامعه نیازمند حرکت به سوی «زندگی خوب» است. آن‎چنان که متناسب با  شأن و منزلت او و به دور از جنگ قدرت و نزاع‎های مرسوم سیاسی باشد. براین اساس شاید مهم‎ترین مطالبه مردم از سران قوا را بتوان در شش عرصه زیر خلاصه کرد:
- تأمین «زندگی خوب اقتصادی» از طریق افزایش قدرت خرید و رونق کسب و کار، به گونه‌ای که درآمدهای هر فرد ایرانی کفاف مخارج زندگی‎اش را بدهد و این محقق نمی‌شود مگر با اولویت دادن به حوزه اقتصاد. به نحوی که در چارچوب بازار هدایت شده به گونه‌ای رفتار شود که با شفاف سازی از رشد زیاد قیمت‎ها جلوگیری شود و با ایجاد تسهیلات زیربنایی و ساده کردن مقررات و رفع موانع تولید زمینه زندگی خوب اقتصادی فراهم گردد.
- ایجاد «زندگی خوب فرهنگی» از طریق ترویج و آموزش نگاه فرهنگی دین‎مدار با آموزش سبک زندگی دینی ازجمله ساده زیستی، پرهیز از اسراف در عین بهره‌مندی از نعمت های الهی، توجه به اقشار ضعیف جامعه، انضباط مالی، تعهد و وجدان کاری، پرهیز از گران‎فروشی و کم‎فروشی و احتکار و...
- برقراری «زندگی خوب اجتماعی» از طریق افزایش سرمایه های اجتماعی همچون اعتماد، افتخار و امنیت اجتماعی
- رسیدن به «زندگی خوب بین‌المللی» از طریق تعامل و به دست آوردن همه فرصت‎های منطقه‌ای و جهانی با  نفی دیپلماسی التماسی و پرهیز از چشم دوختن به حرف و تصمیم مقامات کشورهای دیگر و حرکت خردمندانه، اندیشیده‌شده و محاسبه‌شده و داشتن انعطاف در موارد لازم برای دور زدن موانع سخت و صخره‌ای به منظور ادامه مسیر تا رسیدن  به اهداف کلان
- بسترسازی «زندگی خوب سیاسی» از طریق کاهش تنش‌های سیاسی و مجادلات قدرت در کشور و منع دخالت سیاست قدرت در زندگی خصوصی مردم
-«پیوند فناوری» و«زندگی خوب» برای دسترسی به همه فرصت‎ها و آسان‌سازی زندگی
روزنامه رسالت

شعبان؛ ماه فرار به سوی خدا

جواد شاملو 
شعبان ماه عجیب و غریبی است. تقویم ولادت‌هایش برای خشک‌ترین و چرتکه‌ای‌ترین اذهان هم نمی‌تواند بدون نکته و نشانه باشد. اول، حسین علیه‌السلام پا به دنیا می‌گذارد؛ امام قیام. بلافاصله عباس می‌آید، علمدار قیام. بعد از او زین‌العابدین علیه‌السلام می‌آید، مبلغ و مبین قیام. بعد از قیام، نوبت نصر است و قیام نهایی؛ در نیمه شعبان. زمانی که ماه هدایت به اوج درخشش می‌رسد و تاریخ به نوک قله خود. 
این نظم به خالق، محدود نمی‌ماند؛ مخلوق هم اوج احساس خود را به نمایش می‌گذارد و مناجات شعبانیه خلق می‌شود. دعایی که انگار مقدمه ندارد: وَ اسْمَعْ دُعائی اِذا دَعَوْتُکَ، وَ اسْمَعْ نِدائی اِذا نادَیْتُکَ وَ اَقْبِلْ عَلَیَّ اِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ...
شعبان ماه فرار به سمت خداست. رفتن یک سمت است، فرار یک بحث دیگر. از دست چه کسی می‌توان به خدا فرار کرد؟ از دست همه‌چیز، خصوصاً خودمان. در دنیایی که خوب اگر نگاه کنی همه‌چیزش ترسناک است، در دنیای تنهایی‌ها، تو نمی‌توانی با قدم‌هایی عادی به سمت آغوشی بروی که به گرم‌ترین حالت‌ به رویت باز شده. به سمت آن آغوش می‌دوی... «صدایم را بشنو! نجوایم را بشنو، نگاهم کن! رویت را برنگردان! من به سمتت فرار کردم! از پشت سرم می‌ترسم! هیچ آغوش دیگری به سویم باز نیست! با من قهر نکن...». 
از قضا، از حسن اتفاق، بهمن هم ماه فرار است. شیعه دائما در حال فرار است. فرار به سوی امام. می‌دانی چه می‌گویم؟ ظاهرش این است که آن ۷۲ نفر اسرارآمیز به کربلا رفتند تا حسین‌بن‌علی را یاری کنند. واقعیتش این بود که آن‌ها از دنیای بدون حسین فرار کردند. از کوفه و دل‌خوش کردن به مختصر مال دنیا زیر سایه یزید و عبیدالله فرار کردند. از اینکه به اسیران سکرت و کثرت و شهوت و قدرت اقتدا کنند فرار کردند. حال زبیر را ببین هنگام پیوستن به حسین. حال مسلم‌بن‌عوسجه و حبیب را. جوری سیدالشهداء را لبیک گفتند که انگار خطر نه پیش رویشان، که پشت سرشان بود. ما هم مردی از بنی‌هاشم را داشتیم که عاشق مناجات شعبانیه بود؛ عاشق فرار. او انقلابی به راه انداخت که ماهیتش فرار بود. 
ما فرار کردیم از دنیایی که در آن برای بنیامین نتانیاهو کف می‌زنند. ما فرار کردیم از دنیایی که در آن از ترس مجبور به چشم بستن بر تلف شدن کودکان غزه می‌شوند، کودکانی که یا سوختند یا یخ زدند یا دق کردند. ما به سمت مهدی فاطمه فرار کردیم. مناجات شعبانیه کلید اجابت را در دست ما می‌گذارد: «فقد هربت إلیک...». ما انقلاب نکردیم که تو را یاری کنیم؛ انقلاب کردیم که تو یاریمان کنی. ما از این دنیا می‌ترسیدیم. از دنیای اسلام‌های نااسلام. از دنیای شیوخ دنیاپرست؛ دنیای دین به شرط سرمایه. ما از دنیایی که در آن ازدواج دو برادر قانونی باشد و پوشش سر برای زن قانونی نباشد می‌ترسیدیم. ما از دنیایی که ناپاک‌زادگان قانون‌گذارانش باشند و تجارت بردگان جنسی و کودکان ربوده‌شده از بازرگانی‌های پرسودش می‌ترسیدیم.
نه فقط رمز سلوک، رمز ظهور هم فرار است. دیده‌ای فراریان را که چه جد و جهدی دارند برای رسیدن به پناهگاه؟ فراری انگیزه‌مندترین شخص است. فراری از عاشق هم تندتر می‌دود. بهمن ماه گریز ما از زندان دنیای غرب بود، دنیایی به‌مراتب ترسناک‌تر از زندان کمیته‌ مشترک ضدخرابکاری. گریز از مادی‌گرایی به سمت ایمان؛ گریز از انسان‌گرایی به سمت انسان؛ گریز از بی‌معنایی به سمت قرآن. قدرت انسان الهی و مکتب شیعه در این فراری بودن است. چه کسی می‌تواند حریف انسانی باشد که از خودش فراری است؟ فرار می‌کند از دل بستن به دنیا؟ فرار می‌کند از ماندن پشت دیوارهای کوفه که آجر به آجرش را توجیه چیده و ملاتش بهانه است؟ 
اگر نیامده امام ما، از آن جهت است که ما فراریان خوبی نبوده‌ایم. انقلاب خمینی آن روز به انقلاب مهدی پیوند می‌خورد، که ما فراری‌ها پشت سرمان را نگاه نکنیم. اگر بگریزیم، به کربلا می‌رسیم و می‌بینیم که در تمام مدت، این حسین و عباس و زینب بودند که در انتظار ما بودند. امام ما به پرده غیبت گریخت و ما به سوی او می‌گریزیم. شور شیعه‌گری در این فرار است.
روزنامه وطن امروز
 
انقلاب و انقلابی‌گری
عبدالله بیننده
انقلاب اساساً یک مفهوم مدرن و سیاسی است که بعدها به حوزه‌های دیگر سرایت کرد. انقلاب، جایگزینی مدلی از نظام سیاسی به جای مدلی دیگری از نظام سیاسی است. هر مدل در درون مجموعه‌ای از مناسبات اجتماعی، زبانی، فرهنگی و عقیدتی معنای قابل اعتنایی دارد. انقلاب به لحاظ مفهومی به معنای تحول و دگرگونی است؛ این تحول و دگرگونی ممکن است بنیادین باشد یا روبنایی. در صورتی که تحولی بنیادین باشد که روبناها را نیز از خود متأثر کند، آن تحول، انقلاب تمام‌عیار خواهد بود. انقلاب، در معنای جدید، جز پس از انقلاب‌های دوران مدرن در غرب، مطرح نشده است. مثلاً هیچ‌کس از جایگزینی ساسانیان به جای اشکانیان یا عباسیان به جای امویان، به انقلاب تعبیر نکرده است. برای آنها اصطلاح جابه‌جایی حکومت‌ها یا مفاهیمی همانند این به کار می‌رود. بنابراین اینکه گفته‌اند انقلاب معنایی جدید است، بیراه نیست اما اینکه آیا چنین معنایی - نه چنین اصطلاحی - وجود نداشته است، غلط است، چرا که چنین معنایی وجود داشت، لیکن اولاً برای آن تحولات اصطلاح انقلاب به کار نمی‌رفت، ثانیاً چنین معنایی، در حاشیه مفاهیم و مناسبات سیاسی و زبانی جامعه حضور داشت و ثالثاً مفهومی تقریباً مذموم بود و نه ممدوح، آنگونه که در دوران جدید مورد مدح قرار گرفت.
در وجه زبانی، تمام انقلاب‌های جدید، جایگزینی یک نظام معنایی به جای نظام معنایی دیگر بودند. نظام معنایی، مجموعه‌ای از واژگان و مفاهیم است که از در کنار هم قرار گرفتن آنها، یک نظام منسجم زبانی (فکری) شکل می‌گیرد. نظام معنایی را می‌توان به معنای نظام فکری نیز عنوان کرد، چرا که تفکر، جز به واسطه مجموعه‌ای از مفاهیم، اساساً امکان‌پذیر نیست. البته در هر نظام معنایی، ممکن است یک واژه به معنای خاصی به کار رود که باید معنای آن اصطلاح را در آن نظام معنایی یافت. لذا از منظر زبانی، انقلاب‌ها جایگزینی یک نظام معنایی به جای نظام معنایی دیگر هستند. در یک دوره زمانی، مجموعه‌ای از نظام‌های معنایی در کنار یکدیگر حضور/ وجود دارند، لیکن دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و حتی جهانی سبب می‌شود یک نظام معنایی، غلبه یابد. در هر نظام معنایی، یک یا چند مفهوم کلیدی (نقطه کانونی) وجود دارد، که سایر مفاهیم در نسبت با آن معنا می‌یابند. 
برای انقلاب می‌توان 2 گونه معنای موسع یا مضیق در نظر گرفت. در معنای موسع، انقلاب اگرچه اولاً مفهومی سیاسی است که ناظر به تحول یک نظام سیاسی به جای نظام سیاسی دیگر است، لیکن توانایی تسری به تمام حیطه‌های حیات فردی و اجتماعی را دارد، لذا از انقلاب اقتصادی، اقتصاد انقلابی، انقلاب فکری، فکر انقلابی، انقلاب سیاسی، سیاست انقلابی، انقلاب فرهنگی، فرهنگ انقلابی، انقلاب هویتی و هویت انقلابی و حتی انقلاب در سبک زندگی و سبک زندگی انقلابی سخن گفته می‌شود. در معنای ضیق اما انقلاب، پدیده‌ای سیاسی است که در یک دوره زمانی و به واسطه مجموعه‌ای از علل و دلایل به وقوع می‌پیوندد و پس از مقطعی، شرایط انقلابی فرونشسته و شرایط به به حالت عادی برمی‌گردد. 
انقلاب به مثابه یک مفهوم سیاسی، در ادبیات دانش سیاسی دارای 2 غیریت است؛ یکی اصلاح‌طلبی و دیگری محافظه‌کاری. اصلاح‌طلبی در برابر انقلاب که خواهان دگرگونی یک نظام سیاسی است، خواهان اصلاح نظام سیاسی موجود است. البته این اصلاح ممکن است ناظر به بنیادهای نظام سیاسی موجود باشد یا اصلاح در ساختارها، رویه‌ها، مناسبات و... . محافظه‌کاری اما رضایت دادن به وضع موجود است. توجیه این رضایت متفاوت است؛ برخی به قضا و قدر ارجاع می‌دهند، برخی به سنت‌های موجود در جامعه، برخی به نداشتن راهی بهتر از شرایط موجود، برخی بر ظرفیت‌های نظام موجود تکیه دارند و خلاصه توجیهات مختلفی برای این مساله وجود دارد. هم در معنای موسع و هم در معنای مضیقی که از انقلاب ذکر شد، این دو گونه غیریت حضور دارند. البته این به این معنا نیست که انقلاب، با هیچ‌یک از اینها قدر مشترکی ندارد، چه اینکه این سخن آشکارا خطاست و قدرمشترک‌هایی میان آنها وجود دارد، اگرچه بنیاداً با یکدیگر متفاوت هستند. مثلاً انقلاب نیز خواهان اصلاح است، لیکن مسیر اصلاح را متفاوت از مسیر اصلاح‌طلبی می‌بیند یا اینکه در انقلاب نیز مانند محافظه‌کاری ممکن است به سنت‌ها متوسل شود، لیکن برای مرادی متفاوت از آن و نیز برجسته کردن بخشی دیگر از ظرفیت‌های سنت.
انقلاب اسلامی، به واقع یک پدیدار سیاسی - اجتماعی بود. انقلاب، جامعه بود علیه دولت/ نظام سیاسی. جایگزینی یک نظام سیاسی و نظام معنایی بود به جای نظام سیاسی و معنایی دیگر. در انقلاب اسلامی، حداقل از منظر رهبران انقلاب، مفهوم موسع از انقلاب مد نظر قرار گرفت. انقلاب به مثابه یک پدیده پویا و یک نگرش، منش و رویه «همه‌جا حاضر» تعبیر شد. مفهوم انقلاب مستمر، اگرچه مفهومی است برآمده از ادبیات چپ در شوروی، لیکن در معنایی دیگر در انقلاب اسلامی به کار گرفته شد.
در وجه تاریخی، انقلاب 57، تحول سیاسی از یک حکومت شاهنشاهی موروثی به یک حکومت دینی با نام جمهوری اسلامی بود. این تحول، ابتدا تحولی بود که در بخش‌هایی از جامعه ایران رخ داد؛ تحولی که بتدریج به این نتیجه منجر شد که نظام موجود، نظامی نخواستنی است و باید مدلی دیگر از حکومت جایگزین آن شود. این دغدغه، پیش‌تر در دوره نهضت مشروطه نیز مطرح شد، لیکن در نهایت، تحول از نظام پادشاهی مطلقه به سلطنت مشروطه شد که آن هم با استیلای محمدعلی‌شاه و بعدتر رضاشاه، به جایی نرسید و در نهایت پادشاهی مطلقه با بن‌مایه استبداد جایگزین آن شد و به نحوی دیگر در زمان پهلوی دوم نیز تداوم یافت. 
جمهوری اسلامی اما اساس نظام سلطنت و پادشاهی را هدف گرفت و به لحاظ ساختار سیاسی، نظامی کاملاً متفاوت از نظام پهلوی بنا نهاد؛ ساختاری که اگرچه در کلیات مانند قانون اساسی، مجالس، دولت، نظام قضایی و نیروهای مسلح، در گسست از پهلوی شکل گرفت، لیکن یک گسست همه‌جانبه اتفاق نیفتاد.
انقلاب اسلامی/ جمهوری اسلامی، یک گسست/ تداوم به نسبت دوران پهلوی بود. در معنای جایگزینی یک نظام سیاسی و نظام معنایی، انقلاب اسلامی هم در فرم و هم در محتوا، گسستی از دوران پهلوی بود اما به 2 معنا برخی گزاره‌ها در جمهوری اسلامی تغییر نیافت. یکی به معنای بقای بسیاری از ساختارهای دوره پهلوی مانند بسیاری از قوانین، شکل و وظایف وزارتخانه‌ها، نهاهای آموزشی مانند دانشگاه (البته با تغییر برخی سرفصل‌ها و متون درسی)، انواع کانون‌های فکری، ساختار و مناسبات فرهنگی مانند موسیقی و سینما و مواردی از این دست. دیگری به معنای شباهت‌هایی که میان 2 نظام حکومتی وجود دارد و امروز به این شباهت‌ها نیز پرداخته می‌شود. مانند شباهت جایگاه شاه و ولی فقیه یا شباهت جهاد سازندگی به نهادهایی مانند سپاه‌های دانش و کشاورزی یا اصلاحات ارضی اول انقلاب با اصلاحات ارضی پهلوی. در مورد دوم به عنوان یکی از نمودهایی که برخی ذکر می‌کنند نکات فراوانی وجود دارد که باید درباره آن بحث شود.
تحول در نظام معنایی، یک رکن کلیدی برای فهم تحول نظام سیاسی سلطنت به جمهوری اسلامی در نتیجه انقلاب اسلامی بود. در نظام معنایی شاهنشاهی، شاه نقطه کانونی است و مفاهیمی مانند ملت، مصلحت سلطنت، اوامر ملوکانه، اطاعت، قرابت به شاه، عزت ملت ایران، وراثت به عنوان طریقه جایگزینی یک شاه به جای شاه پیشین و رعیت (به معنای افرادی که همواره باید اطاعت کنند، اگرنه مفهوم رعیت به ذات، یعنی کسی که باید مراعات او بشود و معنی منفی ندارد)، هر کدام در نسبت با مفهوم کانونی شاه معنا پیدا می‌کنند. در این نظام معنایی، آنچه اصالت دارد، شاه به عنوان عنصر محوری است که باید همه مفاهیم و عناصر دیگر، نسبت خود را با آن نقطه کانونی مشخص کنند. شاه حافظ ملت و سایه خداوند بر زمین است و این امر دارای برخی توجیهات دینی نیز بوده است.
 در نظام معنایی انقلاب اسلامی، به تبعیت از نظام عقیدتی شیعی، مفهوم ولی خدا (یعنی کسی که به اذن خداوند دارای حق اعمال ولایت است) در نقطه کانونی قرار می‌گیرد. در این نظام معنایی در شرایط حضور معصوم، این امام است که ولی خداوند است و حق حکومت دارد و در شرایط عدم حضور/عدم ظهور امام، کسی حق دارد از جانب او اذن داشته باشد که در اندیشه امام خمینی از آن به ولی فقیه تعبیر شد. لذا برای فهم این نقطه کانونی باید ابتدا به بحث پیرامون نظام عقیدتی شیعه و بالاخص جایگاه امام در این نظام پرداخت؛ مفاهیم دیگری مانند مردم، امت اسلامی، مصلحت حکومت و امت اسلامی، عزت مسلمین، بغی (شورش علیه حاکم مشروع)، کفر، نفاق، حق و باطل، فرمان (اعم از مولوی و ارشادی)، اطاعت فعال/ مؤمنانه و مفاهیمی از این دست. در این نظام معنایی، آنچه اصل اساسی است، اسلام است و ولی فقیه نیز مجری و پاسبان مراعات احکام اسلامی در حکومت و نظام اسلامی است، لذا به نوعی همه ‌چیز، به گونه‌ای نسبتی با این نقطه کانونی دارد. بنابراین در این معنا، انقلاب اسلامی، تحولی بنیادین و جایگزنی یک نظام معنایی به جای نظام معنایی دیگر بود.
در انقلاب اسلامی، انقلاب یک رخداد صرفاً تاریخی نیست که در یک مقطع زمانی به وقوع پیوسته باشد و تمام شده باشد. در اینجا انقلابی بودن نیز به معنای فعل انقلابی در یک مقطع زمانی نیست، بلکه همه‌‌زمانی و همه‌مکانی است؛ در هر جایی و در هر زمانی می‌توان ‌انقلابی بود. انقلابی بودن در اینجا یک هویت است و گونه‌ای خاص از سبک زندگی. انقلابی بودن یک نظام اندیشه‌ای است. به لحاظ هویتی، فرد انقلابی، همواره خواهان تحول در جهت تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی57 است ولی تعریفی موسع از آن آرمان‌ها نیز دارد. البته مسیر اصلاح را از طریق انقلابِ در انقلاب پی نمی‌گیرد و انقلاب و جمهوری اسلامی را دارای ظرفیت‌هایی برای تحول می‌بیند. به یک معنا می‌توان گفت انقلابی‌گری، روحیه و کنش معطوف به تحول‌خواهی است. 
فرد انقلابی، به وضع موجود راضی نیست و در عین حال بر نظام مستقر نیز شورش نمی‌کند. شورش بر نظام اسلامی را بغی می‌داند. انسان انقلابی در میانه یک دوگانه است؛ از یک سو مدافع اساس و شعارها و آرمان‌های انقلاب است و سوی دیگر وضع نامطلوب کنونی را نمی‌پذیرد. فکر انقلابی، او را به سوی تلاش برای اصلاح وضع موجود از طریق اصلاح بنیادین ساختارها و مناسبات موجود در مسیر آرمان‌های انقلاب اسلامی رهنمون می‌شود. انقلابی خواهان اصلاح است، لیکن طریقه خود را از اصلاح به طریق لیبرالی -به عنوان طریقه مقبول زمانه - سوا می‌داند. او در سپهر مفهومی انقلاب اسلامی می‌اندیشد و اصلاح را از مسیر تحقق آن پی‌ می‌گیرد و نیز مطلوب می‌داند. در سبک زندگی نیز، انسان مؤمنِ مسلمان لزوماً انقلابی نیست. روحیه جهادی/ جهاد، عدالت‌خواهی، مبارزه، کنش فعال در مسائل سیاسی - اجتماعی، دعوت‌کننده دیگران به حق، ایثار و از خودگذشتگی در موارد مورد ابتلای نظام و جامعه اسلامی، تربیت انقلابی فرزندان، داشتن خانواده انقلابی (هم به معنای طرفدار انقلاب اسلامی و هم دارای روحیه انقلابی)، پرهیز از تحجر و تجدد به عنوان 2 غیریت اندیشه انقلابی و مواردی از این دست نیز شاخصه سبک زندگی انقلابی است.
انقلاب اسلامی بر انقلاب مستمر تأکید دارد. انقلاب مستمر لزوماً انقلاب در انقلاب نیست. انقلاب مستمر به یک معنا، به دنبال تعمیم و تسری دادن انقلاب سیاسی و معنایی به همه حوزه‌هاست، لذا برای تمام حوزه‌ها به نوعی پیوست انقلابی تعریف می‌کند. مثلاً فکر انقلابی، جوان مؤمن انقلابی، سیاست‌ خارجی انقلابی، فرهنگ انقلابی، خانواده انقلابی و... . این انقلاب‌ها به مثابه مکمل انقلاب سیاسی - معنایی هستند تا آنگاه بتوان گفت انقلاب اسلامی محقق شده است. در این معنا از انقلاب، تحول بنیادین در مسیر آرمان‌های انقلاب اسلامی مهم‌ترین شاخصه است، لذا می‌توان انقلابی بود، بدون اینکه بر نظام سیاسی شورید و برای براندازی آن کوشید. به این معناست که امروز از انقلابی بودن سخن گفته می‌شود.
در اندیشه رهبران انقلاب، انسان انقلابی بنیادگرا/ اصول‌گرا نیز نیست. بنیادگرا همواره رجوع به گذشته دارد و نوعی از تحجر در آن مکنون است، به نیازها و زبانِ زمانه توجه ندارد، به یک معنا ظاهرگراست، چندان تحول‌خواه نیست و میل به محافظه‌کاری در وجود او نهفته است. بنیادگرا نوستالژی گذشته دارد اما انقلابی، گذشته را ارج می‌نهد، منطق مناسبات جدید را درک کرده و خواهان تحول در آن است و مدعی تلاش برای ساخت تمدن نوین است؛ تمدنی که نسبتش با گذشته عموم و خصوص من وجه است. مسیر تحقق تمدن اسلامی را نیز از طریق تحقق دولت و جامعه اسلامی می‌داند. بنیادگرا اما بیشتر در گذشته و حال مانده است و به نوعی به این وضع هم رضایت داده است و برای آینده نیز افقی روشن طرح نمی‌کند.
انقلاب اسلامی در معنای سیاسی آن، انقلاب جامعه بود علیه دولت؛ جامعه‌ای که اگرچه نمی‌توان و نباید گفت همه مردم اما بخش معتنابهی از جامعه در این مسیر حرکت یا همراهی کرد، البته هرکس به طریقی و با انگیزه‌ای. این انقلاب سیاسی، با وجود بسیاری از تفاوت‌های ظاهری و باطنی که در بافت مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران داشت، لیکن به شکل انقلابی که در حوزه سیاست رخ داد، در حوزه مناسبات اجتماعی و فرهنگی محقق نشد، لذا مفهوم/ پدیده «رجعت» یک گزاره واقعی برای فهم تحولات این دو حوزه است. رجعت بخش غیر انقلابی (اعم از آنهایی که صرفاً با انقلاب همراه شدند، مخالفان انقلاب، ضد انقلاب، آنانی که در انقلاب 57 دخیل بودند ولی از آن منتفع نشدند و از آن طرد شدند) به پیش از انقلاب، یکی از واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی در ایران امروز است. دلایل این رجعت نیز مختلف و بسیار است.
بنابراین انقلاب اسلامی 57 یک پدیده سیاسی بود ولی انقلابی بودن، در نظام معنایی انقلاب اسلامی، منحصر به حوزه سیاست نیست و پدیده‌ای است همه‌‌زمان و همه‌جا حاضر به شرحی که گذشت.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات