صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۰  ، 
کد خبر : ۳۷۲۵۷۲

یادداشت روزنامه‌های شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳

راه‌حل، صدای واحد و ایستادن‌، مسئولیت دولت و ملت در شرایط کنونی، پاسداری از قدرت دفاعی و حرکت به سوی آینده؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز شنبه ۲۷ بهمن

راه‌حل، صدای واحد و ایستادن

سعدالله زارعی

منطقه در یک وضعیت خاص تاریخی است. بسیاری از «تحولات آینده» به نحوه رقم خوردن تحولات فعلی منطقه وابسته است. غرب با محوریت دولت آمریکا یک بار دیگر و پس از بارها تجربه شکست، درصدد برآمده بر منطقه غلبه و موانع فعلی آن را حذف کند. اگر دشمن در این مرحله موفق شود ولو این موفقیت نسبی باشد، کار برای همه کشورهای منطقه و همه مسلمانان سخت و پرهزینه می‌شود. اما اگر کشورهای منطقه خطر مشترک فعلی را درست درک و بر اساس آن عمل کنند، یک مشکل کلیدی و پرپیامد را پشت‌سر گذاشته و روابط آنها با محیط خارجی منطقی‌تر می‌شود. رئیس‌جمهور جاهل و مغرور آمریکا در جریان دیدار اخیر پادشاه اردن با وی در پاسخ به سؤال خبرنگار که پرسیده بود به چه دلیل به موفقیت کوچاندن فلسطینی‌ها اعتماد دارد؟ گفت «قدرت». بنابراین واضح است که خنثی کردن فتنه‌ای که نه فقط علیه فلسطین بلکه علیه همه کشورهای منطقه طراحی شده است جز با نشان دادن قدرت ممکن نیست. کشورهای منطقه بر یک جغرافیای قدرتمند قرار دارند و می‌توانند آمریکا را در این مواجهه به عقب‌نشینی وادار نمایند. همه باید بدانند ترامپ باید به جای خود بنشیند تا امکان اداره منطقه بر مبنای منافع مشترک اعضای آن وجود داشته باشد. از آنجا که ترامپ با شعار «آمریکا اول» به میدان آمده و رسیدن به این شعار را در دوره‌ای کوتاه میسر پنداشته، سیاست «نزاع با همه» را در پیش گرفته و محیط پیرامونی این کشور یعنی آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی را هم در این دایره قرار داده است، شکست دادن او آسان‌تر می‌باشد و لذا کشورهای منطقه نباید در مواجهه با گنده‌گویی‌های ترامپ دچار رعب گردند و احساس ضعف نمایند. 
تهدیدات فعلی آمریکا و دنباله پلید آن در منطقه بیانگر آن است که هرگاه سنگری در برابر آمریکا و رژیم اسرائیل تضعیف شود - آن‌گونه که در سوریه پیش آمد - همه کشورهای منطقه اعم از اینکه بخشی از مقاومت باشند یا نباشند، در معرض تهدید قرار می‌گیرند. کمااینکه در زمانی که ارتش آمریکا عراق را به اشغال درآورد، جرج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا گفت «این بازگشت ما به جنگ‌های صلیبی و پیروزی در آن بود». بنابراین در چنین فضائی فرقی میان ایران، عربستان سعودی، ترکیه و دیگر قطعات این منطقه نیست. 
منطقه با دور تازه‌ای از فشار مواجهه می‌باشد. این فشار با علامت توسعه جنگ همراه است ولی آیا قرار است جنگ‌های تازه‌ای رخ دهد؟ اگر بله، ابعاد آن چیست؟ و اگر نه قرار است چه اتفاقاتی با حربه جنگ در منطقه پیش آید؟ اینک در آمریکا دولتی سر کار آمده که کار خود را با «تهدید همه» شروع کرده است؛ تا آنجا که به ایران مربوط می‌شود، صدور «یادداشت اجرائی» ترامپ می‌باشد که فهرستی از خواسته‌ها و آرزوهای کهنه و شکست‌خورده را بازنویسی کرده است. طبق این یادداشت ایران باید فعالیت هسته‌ای خود را در همین نقطه متوقف کند و اجازه دهد خود آمریکا بر آن نظارت داشته باشد و فعالیت‌های نظامی و تولید سلاح‌های متعارف خود را متوقف و محدود نماید و از گروه‌ها و دولت‌های مقاومت در منطقه که در دو - سه دهه گذشته، طرح‌های استیلاطلبانه و اشغالگرانه آمریکا و اسرائیل را به چالش کشیده‌اند، حمایت نکند و خواسته‌های دیگری که مجموعه آنها یعنی ایران از هرچه به قدرتمندی و توان پاسخ نه دادن آن به آمریکا منجر می‌شود، فاصله بگیرد. کشورهای منطقه و جهانیان و خود آمریکا می‌دانند ایران توان کافی برای نادیده گرفتن تهدیدات ترامپ دارد اما واقعیت این است که آمریکای ترامپ مجموعه‌ای از اقدامات را در نظر دارد که کل منطقه را تهدید می‌کند و اگر منطقه در برابر فتنه ترامپ ضعف نشان دهد همه کشورهای منطقه از جمله ایران دچار خسارت می‌شوند. اینک یک تهدید جدید به‌طور مشترک علیه فلسطین از سوی آمریکا و رژیم اسرائیل مطرح می‌باشد که نقطه کانونی آن کوچاندن فلسطینی‌های غزه و کرانه باختری است که خود این با توجه به تبعات آن یک تهدید علیه منطقه عربی است. البته طرح کوچاندن فلسطینی‌های مقاوم به دیوار می‌خورد و به سرانجام نمی‌رسد اما اگر دولت‌های عربی در خود طرح این موضوع، منفعل باشند بحث‌های جدیدی با هدف تثبیت رژیم صهیونیستی و سیطره آن بر شئون عربی پیش می‌آید و چهره منطقه را تغییر می‌دهد این موضوعی است که استقلال همگان را مخدوش می‌گرداند. الان یک سر تهدیدات مشترک فعلی آمریکا و رژیم اسرائیل، کشور سوریه است، بخش‌های حساس و مهمی از این کشور اسلامی و عربی. اینک در معرض اشغال دائمی رژیم اسرائیل قرار گرفته است. ارتش اسرائیل سرگرم ساخت موقعیت‌های دائمی در مناطق تازه اشغال‌شده «قنیطره» و حومه دمشق است. انهدام زیرساخت‌های نظامی سوریه که در جلو چشم کشورهای عربی و اسلامی صورت گرفته علامتی از تلاش جدی برای استیلای رژیم اسرائیل بر همه کشورهای عربی و اسلامی منطقه است. 
الان یک سر دیگر تهدیدات مشترک آمریکا و رژیم غاصب، کشور لبنان است. جدای از اینکه طی دو ماه گذشته بخش‌های حساسی از مرز مشترک سوریه با لبنان به اشغال ارتش اسرائیل درآمده است، شاهد تلاش ارتش اسرائیل برای ابقا در مناطق مرتفع لبنان - در شمال منطقه خیام و مرجعیون - هستیم اگر با این اقدام برخورد نشود، دولت اسرائیل بر کشور و دولت لبنان سیطره دائمی پیدا می‌کند و از این طریق فشار بر حوزه عربی را افزایش می‌دهد. 
تهدیدات کنونی محدود به محور مقاومت نیست، مصر، اردن، عربستان و ترکیه هم از سوی آمریکا و رژیم اسرائیل تهدید حاکمیتی و سرزمینی شده‌اند. دونالد ترامپ در دیدار با پادشاه اردن تأکید کرد مصر و اردن باید بخش‌هایی از سرزمین‌شان را بدهند تا منطقه به آرامش برسد. رئیس‌جمهور آمریکا اعتقاد دارد دولت‌های مصر و اردن را می‌تواند مرعوب کند و موافقت آنها را بگیرد. در حالی که اگر این دو کشور عربی همسایه فلسطین زیر بار طرح واگذاری بخشی از سرزمین خود به طرح آمریکا بروند، وارد دالانی از بحران‌های داخلی از یک‌سو و امتیازدهی ‌های پی‌در‌پی از سوی دیگر می‌شوند. ترامپ بر خواسته خود اصرار دارد و به نظر نمی‌آید به راحتی رها کند در این میان همه چیز به مصری‌ها و اردنی‌ها بستگی دارد اگر بر موضع «نه» خود بمانند بدون آنکه با هزینه زیاد مواجه گردند، خطر طولانی‌مدت را پشت‌سر گذاشته‌اند و اگر ضعف‌ نشان دهند دچار مشکلات پیاپی می‌شوند. مصر و اردن در دوره اول ترامپ زیر بار طرح «معامله قرن» که دقیقاً همین مضمون داشت و ناظر به واگذاری بخش‌هایی از سرزمین این دو کشور بود، نرفتند و مشکلی هم برای آنان پیش نیامد. 
یک سر تهدیدات دولت جدید آمریکا و رژیم صهیونیستی هم کشور عربستان سعودی است. ترامپ اعلام کرد عربستان خیلی بزرگ است و می‌تواند بخشی از کشور خود را بدهد. کمااینکه دولت اسرائیل هم معتقد است عربستان در بازی با آمریکا و اسرائیل صداقت ندارد و به یک بازی خراب‌کن تبدیل شده است پس واضح است که نزدیک‌ترین دولت‌ها در منطقه به دولت آمریکا هم از فتنه کنونی برکنار نیستند. آمریکایی‌ها در این مرحله صرفاً به مصاف جبهه مقاومت نیامده‌اند به مصاف کل منطقه آمده‌اند. واقعیت آشکار این است که در طول 25 سال گذشته، آمریکا و رژیم اسرائیل بارها با جبهه مقاومت زورآزمایی کرده و هر بار به شکست رسیده‌اند از جمله در جریان جنگ ۱۶ ماهه غزه - که شواهد از آغاز دوباره این جنگ‌ طی روزهای آینده حکایت می‌کند - شکست خورده‌اند. به نظر می‌آید آمریکا در تجزیه و تحلیل تحولات و با ارزیابی دقیق از توانایی‌های خود و توانایی‌های منطقه غرب آسیا به این نتیجه رسیده است که باید طرحی کلی‌تر را دنبال نماید و در دل آن مصاف تازه‌ای با جبهه مقاومت شکل بدهد. مثل اینکه در یک منطقه عملیاتی یک قله وجود دارد که تسخیر آن ممکن نیست، راه‌حل دور زدن آن است. آمریکا در پوشش بحث «صلح مسلح» و «امنیت عمیق» درصدد درگیرسازی بخش‌هایی با بخش‌هایی دیگر در منطقه است. آمریکا با ترسیم جغرافیای جدید می‌خواهد چالش‌های خود را از طریق تبدیل کل منطقه به منطقه چالش حل کند، فلسطینی‌ها، سوری‌ها، لبنانی‌ها، اردنی‌ها، مصری‌ها، عربستانی‌ها، ایرانی‌ها و... همه باید درگیر چالش‌های امنیتی و سیاسی بشوند، تا چالش منطقه با آمریکا رفع شود. راهبرد«آمریکا  اول» ، برای ابرقدرتی آمریکا  در دهه‌های آینده می‌باشد در حالی که دوران ابرقدرتی آن به پایان رسیده است. در بازیابی قدرت فروپاشیده آمریکا، چشم ترامپ به تسلط بر غرب آسیا دوخته شده است چرا که این منطقه در شکل‌گیری قدرت بین‌الملل، نقش کانونی دارد.
راه‌حل منطقه در این وضعیت فتنه‌گون اولا؛ً «صدای واحد» بودن است. الان وضع آمریکا به‌گونه‌ای است که همین صدای واحد بودن، آن را به عقب می‌راند. ثانیا؛ً نشان دادن اقتدار از سوی جبهه مقاومت است که امروز هم این صدای واحد و هم این علامت اقتدار را مشاهده می‌کنیم. این باید با قدرت ادامه پیدا کند.
 عناوین اخبار روزنامه جوان در روز شنبه ۲۷ بهمن

مسئولیت دولت و ملت در شرایط کنونی

مصطفی قربانی

داشتن اهداف ملی و مورد حمایت مردم از یک سو و از سوی دیگر، برخورداری مردم ایران از عنصر بصیرت و آگاهی ملی درباره موقعیت خود و دشمنان و اهداف آنها در قبال ایران و در همین زمینه، وحدت و انسجام ملی، یک عنصر مهم موازنه‌بخش در برابر تهدید‌ها و فشار‌های خارجی علیه دولت و ملت ایران در ۴۶ سال گذشته بوده است. درواقع، اگر تعادل و بقای جامعه و نظام سیاسی در ایران بعد از انقلاب اسلامی با وجود انواع و اقسام فشار‌ها و توطئه‌ها حفظ شده است، یکی از مهم‌ترین دلایل این مهم، به حمایت ملت بصیر و متحد ایران از نظام برمی‌گردد. بر همین اساس، در راهبرد دشمنی نظام سلطه با جمهوری اسلامی ایران، با فلج‌کننده شدن تحریم‌های ضدایرانی، این تحریم‌ها علاوه بر فراسرزمینی شدن، از فاز هدفمند به تحریم‌های جامع تغییر کردند. بدین ترتیب که به جای نهاد‌های حاکمیتی مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ای و نظامی ایران، مردم ایران هدف مستقیم تحریم قرار گرفتند. در ادامه نیز نظام سلطه در جنگ ترکیبی، ضمن حفظ فشار‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی، جنگ شناختی را نیز به راه انداخته که طی آن تلاش می‌شود تا با تخریب ایده‌ها، ساختارها، کارگزاران، راهبردها، سیاست‌ها و کنش‌های نظام جمهوری اسلامی ایران، محاسبات مردم در قبال نظام اسلامی تغییر کند. 
در یک نگاه اجمالی هدف دشمن از هدف قرار دادن مردم ایران اعم از تحریم‌های جامع و جنگ شناختی، تهی‌سازی یکی از مهم‌ترین ظرفیت‌ها و حوزه‌های قدرت نظام اسلامی بوده که همانا حمایت‌های مردمی می‌باشد. درواقع، از آنجا که نظام سلطه با به‌کارگیری شیوه‌ها و ابزار‌های مختلف دشمنی نتوانست جمهوری اسلامی ایران را در برابر خود وادار به تسلیم کند، مصمم شد تا با هدف قرار دادن محیط داخلی ایران، اعمال فشار بر مردم ایران و تغییر محاسبات مردم ایران، میان مردم و نظام فاصله انداخته و با قرار دادن جامعه در برابر نظام، جمهوری اسلامی ایران را با فعال‌سازی مکانیسم‌هایی در داخل کشور محدود و مسیر آن را در راستای موردنظر خود کانالیزه کند. 
نکته مهم در این میان آن است که در برهه کنونی نیز دشمن با علم کردن مذاکره دقیقاً درصدد است تا با ترویج روایت خود در باب مذاکره‌ای که در خلال آن خلع سلاح و تسلیم وجود دارد، به‌زعم خود با اغوای بخش‌هایی از جامعه ایران، وحدت و انسجام ملی در ایران را تبدیل به واگرایی و گسست کند تا از این طریق، زمینه را برای تحقق توطئه‌ها و اهداف شوم خود فراهم سازد. بنابراین، همانند همیشه، باید با نمایش بصیرت و انسجام ملی در برابر توطئه‌های دشمن، مانند آنچه در راه‌پیمایی ۲۲ بهمن به نمایش گذاشته شد، به محاسبات غلط دشمنان در قبال دولت و ملت ایران حمله شود تا همانند موارد مشابه در گذشته، این محاسبات غلط دشمنان به هم بریزد. بنابراین، آنچه امروز برای کشور ضروری به نظر می‌رسد، دقت در ارتقای وحدت و انسجام ملی و ترسیم اراده تسلیم‌ناپذیر ملت ایران در برابر دشمنان از جمله خودداری از مذاکرات غیرعاقلانه، غیرشرافتمندانه و غیرهوشمندانه آن هم تحت فشار است. بدون شک، ایران امروز از ظرفیت و قابلیت کافی برای حل مشکلات خود با اتکای به استعداد‌های داخلی برخوردار است. بنابراین، مسئله اصلی برای ایران نه مذاکره با فلان قدرت سلطه‌گر، بلکه همت گماردن بر شکوفایی این استعداد‌های داخلی می‌باشد؛ اقدامی که در شرایط کنونی، مصداق عمل «بموقع» و «در لحظه لازم تصمیم گرفتن» محسوب می‌شود. ضمن اینکه باید توجه داشت که گام برداشتن مسئولان در این زمینه، ضمن تقویت وحدت و انسجام ملی، موجب تقویت و توسعه همراهی مردم با مسئولان هم خواهد شد و بیش از پیش می‌تواند پیام قدرت را به دنیای خارج صادر کند.

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز شنبه ۲۷ بهمن

پاسداری از قدرت دفاعی و حرکت به سوی آینده

یدا... جوانی

یکی ازحوزه‌هایی که جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی درآن شاهدپیشرفت‌های چشمگیری بوده، حوزه صنایع دفاعی و نظامی وهمچنین ساخت تجهیزات لازم برای دفاع ازکشور است. ارزیابی این پیشرفت‌ها مستلزم یک بررسی جامع است که هم وضعیت کنونی را با دوران قبل از انقلاب مقایسه کند و هم جایگاه این صنعت را در مقایسه با سایر کشور‌های جهان مورد سنجش قرار دهد.

مقایسه وضعیت کنونی با دوران پیش از انقلاب اسلامی، یک مقایسه نادقیق و گمراه‌کننده است. در دوران قبل از انقلاب، ایران از نظر صنایع دفاعی و ساخت تجهیزات نظامی، کاملا وابسته به کشور‌های خارجی به‌ویژه آمریکا و انگلیس بود. سیستم نظامی کشور نیز براساس الگو‌های غربی شکل گرفته بود و هیچ‌گونه تلاش جدی برای بومی‌سازی فناوری‌های نظامی صورت نمی‌گرفت. به‌جز تولید محدود برخی سلاح‌های سبک، تقریبا هیچ تجهیزات راهبردی و مهمی در داخل کشور ساخته نمی‌شد. وابستگی شدید به خارج، یکی از دلایلی بود که رژیم بعث عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران حمله کرد. رژیم بعث با آگاهی از ضعف بنیه دفاعی ایران و فقدان دانش و فناوری بومی، تصور می‌کرد که می‌تواند با یک تهاجم سریع و برق‌آسا و با پشتیبانی قدرت‌های جهانی، بر ایران غلبه کند. آنها می‌دانستند که ایران در شرایط تحریم و محاصره اقتصادی قرار دارد و نه قادر به خرید تجهیزات نظامی از بازار‌های جهانی است و نه توانایی ساخت آنها را در داخل دارد. وابستگی ایران به خارج، در تمامی حوزه‌های زمینی، هوایی، دریایی و راداری مشهود بود. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تحمیل جنگ تحمیلی هشت ساله، ملت ایران آموخت که باید روی پای خود بایستد و برای تامین نیازهایش متکی به توانایی‌های داخلی باشد. جنگ تحمیلی، فرصتی مغتنم برای شکوفایی استعداد‌ها و خلاقیت‌های متخصصان ایرانی در حوزه صنایع دفاعی فراهم کرد. تحریم‌های ظالمانه که حتی مانع از ورود سیم خاردار به کشور به بهانه کاربرد‌های دوگانه می‌شد، باعث شد تابا ابتکارونوآوری، صنایع دفاعی کشورپایه‌گذاری و توسعه یابد. درطول جنگ تحمیلی، شهر‌های ایران به‌طور مداوم توسط هواپیما‌های پیشرفته و موشک‌های دوربرد رژیم بعث بمباران می‌شدند، در حالی‌که جمهوری اسلامی ایران امکانات دفاعی چندانی برای مقابله با این حملات نداشت، اما همین محدودیت‌ها و فشار‌های ناشی از جنگ و تحریم، باعث شد تا با تکیه بر خلاقیت و نوآوری، صنعت دفاعی و نظامی درکشورشکل بگیرد و به‌تدریج توسعه یابد. پس ازپایان جنگ تحمیلی، با توجه به تجربیات ارزشمند به‌دست آمده و با درک عمیق از تهدیدات پیش‌رو، مسئولان کشور و به‌ویژه رهبر حکیم انقلاب اسلامی، توجه ویژه‌ای به توسعه و تقویت صنایع دفاعی کشور مبذول داشتند. بدیهی است که صنعت دفاعی هر کشور و نوع تجهیزاتی که باید فراهم شود، متناسب با تهدیداتی است که آن کشور با آن مواجه بوده. ایران به‌دلایل مختلف، دشمنان سرسختی دارد. آمریکا، برخی کشور‌های اروپایی مانند بریتانیا و رژیم‌صهیونیستی در منطقه، از‌جمله دشمنان اصلی ملت ایران هستند. به‌طور کلی، جبهه استکبار جهانی همواره به‌دنبال سلطه بر ایران بوده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تمامی توطئه‌هایی که علیه ملت ایران طراحی شده، یک هدف راهبردی را دنبال می‌کردند: بازگرداندن ایران به زیر سلطه قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا. سیاست غرب همواره بر این بوده که انقلاب اسلامی را شکست داده، جمهوری اسلامی را ساقط کرده و مجددا بر ایران غلبه پیدا کند. این تلاش‌ها صرفا به‌دلیل ماهیت انقلاب اسلامی نیست، بلکه ناشی از شناختی است که غرب از جایگاه و اهمیت تاریخی ایران دارد. غرب به‌خوبی می‌داند که ایران در گذشته یک امپراتوری بزرگ بوده است و از ظرفیت‌ها و استعداد‌های لازم برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی برخوردار است؛ از این‌رو همواره تلاش کرده تا مانع پیشرفت ایران شود و به‌ویژه از پیشرفت آن در حوزه نظامی جلوگیری کند.
با بررسی تاریخ معاصر ایران، می‌توان دریافت که قدرت‌های غربی، به‌ویژه انگلیس و آمریکا، ازحدود۱۷۰سال قبل ازپیروزی انقلاب اسلامی، چهارراهبرد مشخص رادر قبال ایران دنبال کرده‌اند: ۱) کوچک‌سازی ایران (جدا کردن بخش‌های وسیعی از سرزمین ایران در دوران قاجار)، ۲) تضعیف ایران (تخریب اقتصاد، نابودی کشاورزی و ایجاد وابستگی در حوزه‌های مختلف)، ۳) جلوگیری از پیشرفت ایران، ۴) نابودسازی هویت ملی ایرانیان. این راهبرد‌ها با هدف جلوگیری از استقلال و پیشرفت ایران طراحی شده بودند. 

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز شنبه ۲۷ بهمن

سیاست ورزی ایران  در دوره ترامپ

زهرا نژاد بهرام

با روی کار آمدن ترامپ برای بار دوم میتوان عرصه سیاست ورزی ایران را دراین دوره با رویکردی متفاوت از جنس فرصت و پیشگیری از تهدیدات مورد توجه قرار داد.
ترامپ ۲ با تجارب داخلی و بین المللی که از دوره اول ریاست جمهوری خود داشته ، به دنبال ایجاد فرصت های تازه برای نهادینه سازی رویکردهای خود در داخل و خارج آمریکا است . او با نگاهی از جنس تفوق گرایی و فردیت قلدر مابانه در صدد است، معادلات سیاسی عصر حاضر را که بر پایه تفاهم ، گفتگو و حل مسائل به دور از تنش زدایی است را به حاشیه براند و برمبنای زور مداری اهداف بلند پروازانه را به نتیجه برساند  .
ترامپ ۲ با تکیه بر ابزارهای تهدید برای گشودن دروازه های اقتصادی برای آمریکا تلاش دارد که ظرفیت های تمدن بشری که بر پایه استقلال ملت ها و کشورها است را به حاشیه برده  و با رویکرد تک محوری متکی بر ابزارهای اقتصادی ،فضای سیاسی را گل آلود کند .
طرح هایی مثل نفی استقلال کانادا یا خرید گرینلند ، تغییر نام خلیح مکزیک یا کوچاندن مردم غزه ، ارائه تعرفه های اقتصادی جدید برای اروپاییان و حمایت مالی از کشورهای میزان فلسطینی ها بخشی از همان رویکرد  بدون توجه به ظرفیت های منطقه ای و جهانی است ؛
ترامپ ۲ همچنان با روحیه هیجان زده در تلاش است با زمین گیر کردن اقتصاد کشورها، فضای اقتصادی را برای آمریکا مهیا کند که بدون پایه های درون زا  ، به نوعی  تصویری تازه از دوره استعمار را در ذهن نظاره گران جهانی تداعی کند .
ترامپ ۲ با این رویکرد نه تنها در تلاش است اروپا را زمین گیر کند ،حتی نسبت به سرزمین مادری اش انگلیس نیز وفادار نیست و کانادا را که جز کشورهای مشترک منافع  میباشد  را با طرح الحاق به آمریکا یا تعرفه های تازه دراین بستر قرار داده است .
ترامپ ۲ با وفاداری به ثروتمندان آمریکایی در صدد افزایش سود آنها از این کشورگشایی به سبک جدید است تا بتواند دایره حمایتی خود را تقویت کند. وی همچنین درتلاش است که کشورهایی که هم اکنون در میان تنش های نظامی قرار گرفته اند (اکراین و فلسطین )را مجبور به  دادن ظرفیت های اقتصادی جدید به آمریکا دراین دایره تنگ سیاست ورزی از جنس تولید ثروت برای ثروتمندان این کشور قرار دهد .
ترامپ ۲ انتخاب مردم امریکا است ازاین حقیقت نمی توان عبور کرد اما آیا انتخاب آنها به معنای تفوق این کشور بر جهان است !؟ یقینا این نیست ! درهمین ارتباط همگرایی جهانی برای مقابله با زیاده خواهی ترامپ ۲ اصلی است که بسیاری از کشورهای جهان نسبت به آن سوق یافته اند ، اگر  چه هنوز برخی از کشورها زیر چکش بلند شده وی قرار نگرفته اند اما این تضمینی برای چهار سال آینده ریاست جمهوری وی نیست !
لذا به نظر می رسد دراین مقطع از تاریخ سیاسی جهان ضرروت همگرایی جهانی برای مقابله با سیاست ورزی ها ی ترامپ ۲ به صورت  نانوشته در حال شکل گیری است !
آنگونه که اتحادیه اروپا با اعتراض به تعرفه های اعلامی ازسوی وی واکنش های جدی داشته است ؛ اعراب و مسلمانان در برابر طرح ناپخته کوچ مردمان غزه به کشورهای دیگر واکنش تندی داشته  و سازمانهای بین المللی این مهم را بخشی از اشتغال سرزمین های فلسطینی تعریف کرده  و آن را نادرست خوانده اند .
کانادا با اعمال متقابل تعرفه در برابر آمریکا به اعتراض برخاسته و نخست وزیر انگلستان بعد از برگزیت برای اولین بار به اجلاس اتحادیه اروپا رفته است !
دراین میان یادداشت توهین آمیز ترامپ در قالب فشار حداکثری به مردم ایران نیز بخشی از این رویکرد اقتدار محورانه مبتنی زور گویی با تکیه بر انقیاد کشورها در برابر او قابل تعریف است .
از این رو تصویر آینده جهان یقینا با تکیه بر ظرفیت های جهانی و منطقه ای به شکلی که ترامپ ۲ تصور می کند شکل نخواهد گرفت، اما یقینا آسیب هایی را به کشورها وارد می کند.  از اینرو به نظر می رسد تنها راه مقابله با کاهش آسیب ها و افزایش فرصت ها رفع سوء تفاهم ها و اختلافات منطقه ای و قاره ای است تا بتوان در برابر رفتارهای خارج از عرف وی مقاومت کرد و مسیر تغییر رفتار را برای او مهیا ساخت !
دراین میان ایران نیز می بایستی راهی متفاوت را طی کند ، راهی که منجر به کاهش اختلافات با اتحادیه اروپا و  کشورهای منطقه به ویژه خاورمیانه باشد . سیاست ورزی ایرانی دراین بستر قادر است با اطمینان بخشی از مذاکرات چند جانبه و دو جانبه با کشورهای اروپایی راه اختلاف بر انگیزی را که برخی کشورها در صدد نهادینه سازی آن هستند را برطرف کند . ایران می بایستی  فضای گفتگویی را که منجر به کاهش تنش ها و گسترده ساختن روابط می گردد، را  هموار سازد .
باور اروپا به اینکه ترامپ ۲ در تلاش است که این منطقه و اتحادیه  را به ضعف گسترده سوق دهد از یک سو و دست آویز ساختن جنگ اکراین برای تهدید مداوم از سوی دیگر برای انها را به درستی دریافته است ؛ این مهم امری پوشیده برای جهانیان نیست که تداوم بخشی به جنگ در منطقه اروپا هزینه های سنگین دفاعی و امنیتی را برای این منطقه در بر خواهد داشت .  اما هوشمندی سیاسی ایرانی این مهم را میتواند به فرصتی برای پیوستگی قرار دهد و فضای ارتباطی را تقویت سازد .  تمرکز بر همکاریهای فرهنگی ، سیاسی و حمایت از سازمانهای بین المللی که میراث مشترک بشری برای حفظ صلح است و تلاش ایران به عنوان کشوری با سابقه اولین ها در امر حکومت داری و دولت داری قادر است حتی فرصت های همکاری امنیتی را نیز در برابر گروههای افراطی نظیر داعش و … فراهم کند ؛
خروج امریکا از برخی توافق های بین المللی که حیات جهان را تضمین میکند و تحریم دادگاه بین المللی و …. تنها بخشی از این نگاه ترامپ است که می بایستی با نگاهی مشترک با کشورهای دیگر آسیب دیده از این نوع رویکرد،  از  پیشرفت آن  جلوگیری کرد ! این مهم به روشنی حتی برای کشورهای بزرگ شرقی نظیر هند ، چین و حتی روسیه آشکار است، اما این سیاست ورزی هوشمندانه ایران است که می تواند نگاه متفاوتی را ایجاد کند ؛ و  فرصتهای جهانی و منطقه ای را با تاکید بر توانمندی مبتنی بر صلح طلبی شکل دهد.  این مهم نیازمند طراحی دقیق و ایجاد صدای مشترک برای همکاریهای ایران و اروپا ازیک سو و ایران و خاورمیانه از سوی دیگر است !
پذیرفتن پالرمو و CFT شاید بخش نخست این حرکت برای تعامل سازنده باشد که یقینا با تمرکز ریس جمهور پزشکیان قابل دسترس می باشد ؛در پی آن  FATF که ایران ۳۹ مورد از ۴۱ مورد آن را اجرایی کرده گام بعدی است ؛ فراموش نکنیم در بستر جامعه جهانی نیازمند هم پیوندی با اصولی هستیم که بایستی برای مقابله با تهدیدات جدی تر آنها را بکار بندیم !
در پی آن مسائل مرتبط با تروییکا و رفع سوء تفاهم ها به دلیل ناکارآمدی این گروه در  فرصت های برجام برای طرفین است . این گروه به رغم همه ظرفیت های همکاری مشترک که بر گرفته از برجام بود ،متاسفانه نتوانست جدا از آمریکا راهکاری برای ادامه، تدارک ببیند . اما اکنون با توجه به تهدیداتی که ازسوی ترامپ ۲ به این منطقه وارد شده قادر است با نگاهی دیگر با ایران روبرو شود . لذا بهره گیری از این ظرفیت میتواند هوشمندی سیاست ورزی ایران را معنا دار کند.
این مهم درکنار بستر سازی برای نوعی اتحاد نانوشته با کشورهای منطقه و همسایگان نیز است . رفع اختلافات در کنار گسترش تفاهم می تواند فضای امن تری را برای تعامل طرفین دراین منطقه ایجاد کند ؛ قدرتمندی ایران در عرصه نظامی نبایستی نگرانی را برای کشورهای منطقه ایجاد کند ،بلکه آنها باید بدانند که ایران مدافع منافع همه کشورهای منطقه و همسایگان است ! دیدار اخیر ریس ستاد نیروهای مسلح با فرمانده ارتش عمان در تهران میتواند نشانی از این مهم باشد . در نهایت سیاست ورزی در عصر ترامپ ۲ متنوع و متفاوت است که بایستی ازسوی دولت چهاردهم در دستور کار قرار گیرد ، البته این محقق نمی شود اگر وفاق صورت گرفته در حاکمیت قابلیت تحقق پیدا کند .
درهمین راستا استفاده از ظرفیت همسایگی ومنطقه ای با هند به خصوص راه مواصلاتی میان دریای عمان و اقیانوس هند بستری قابل اعتماد برای تقویت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی است که بایستی با سرمایه گذاری مشترک مبدل به ظرفیتی منطقه ای برای همه کشورها حوزه خلیج فارس و حتی کشورهای شمالی ایران باشد . سیاست ورزی در دوره ترامپ از نوع پیوستگی و همبستگی با کشورهایی است که به نوعی از این رویکرد او در خطر هستند و شاید این مهم بتوند نقطه ای برای توافق های عمومی تر باشد . این مهم به این معنا نیست که مسئله ترامپ و دولت او را در صورت تغییر رفتار حل و فصل نکنیم . در نهایت ترامپ ۲ یک پدیده است که بایستی در برابر آن ابزارهای مشترک را بکار گرفت وگرنه به تنهایی کار دشوار وسختی خواهد بود!

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز شنبه ۲۷ بهمن

شراره تورم بر جان اقتصاد

سید جواد جمالی
 

برخی وقایع تنها اثر اندک و محدودی دارند. به‌عنوان نمونه اگر فردی خودروی خود را در زمان مقرر برای انجام سرویس خودرو به نمایندگی مربوطه نبرد، باید منتظر باشد بر اثر بی‌مبالاتی در تله یک هزینه نابهنگام گرفتار شود. برعکس، برخی رخدادها آثار گسترده و درخور‌توجهی بر زندگی افراد دارند. اگر شخصی بیماری آب مروارید دارد، چشم خود را عمل نکند، احتمال دارد بینایی خود را از دست بدهد. نابینا‌شدن سبب می‌شود موقعیت شغلی فرد در معرض خطر قرار بگیرد و بر اثر بی‌کاری احتمالی، زندگی شخص متلاشی شود. کوهنوردی که بدون تجهیزات لازم قصد کوهنوردی دارد، خود را در معرض مرگ قرار می‌دهد و نتیجه این سهل‌انگاری، ناگوار خواهد بود. در اقتصاد نیز برخی رخدادها آثار تخریبی و مهلک فراوانی دارند.

 

تورم پدیده منحوسی است که اقتصاد را به سمت لبه پرتگاه نابودی مشایعت می‌کند. در جوامع با نرخ تورم بالا نباید انتظار چشم‌انداز روشن و امیدوارکننده‌ای را داشت. رضا امیر‌خانی در کتاب «نفحات نفت» اتوبوسی را مثال می‌زند که مسافران آن شامل افرادی زبردست و متخصص ازجمله پزشک، تاجر، مهندس، مدیر کارخانه، سرمایه‌دار و... است. در طی مسیر، مسافران با یکدیگر درباره آینده شغلی‌شان و برنامه‌هایی که برای پیشرفت و توسعه حرفه خود طراحی کرده‌اند، به بحث و تبادل‌نظر می‌پردازند. در حالت عادی و ایمن هیچ‌یک از مسافران توجهی به اتوبوس، راننده اتوبوس و حتی جاده ندارد. حال اگر راننده دائم ایجاد خطر کند، به گارد‌ریل بزند، وارد لاین مقابل بشود یا خود اتوبوس مشکل فنی جدی داشته باشد، آن‌گاه دیگر مسافران درباره حرفه و آینده برنامه شغلی خود گفت‌وگو نمی‌کنند، بلکه اولویت آنها نجات‌یافتن از شرایط فعلی و خطر مرگ احتمالی است. آنها فقط می‌خواهند از بحران موجود جان سالم به در ببرند.

اتوبوس اقتصاد ایران مدت‌هاست در حال تلوتلو‌خوردن و خطر‌آفرینی است. تورم‌های بالا، جاده اقتصاد را مه‌آلود کرده و ناامنی را افزایش داده است. چشم‌انداز تورمی، نا‌اطمینانی به آینده را افزایش می‌دهد و تمایل به سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد. تورم فزاینده، هزینه‌های سرمایه‌گذاری را بالا برده و احداث کارخانجات جدید را ناموجه می‌کند. بر‌اساس‌این نرخ رشد تشکیل سرمایه ثابت در سال‌های گذشته نامطلوب و نگران‌کننده بوده است. طبق گزارش‌های منتشر‌شده، نسبت تشکیل سرمایه ثابت به تولید ناخالص داخلی از 26 درصد در سال 1390 به  15 درصد در سال 1400 تنزل داشته است.

 

سندهیل، استاد برجسته اقتصاد دانشگاه هاروارد، در کتاب «فقر احمق می‌کند» داستانی را چنین روایت می‌کند: در جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده گرفتار سوانح مکرری شده بود که به واسطه جمع‌شدن چرخ هواپیما رخ می‌داد. خلبان‌ها پس از فرود به جای آنکه باله‌های هواپیما را جمع کنند، چرخ‌های هواپیما را می‌بستند. ارتش برای حل این مشکل یک متخصص را به کار گرفت. سروان آلفونسو چاپانیس به‌عنوان روان‌شناسی کارآزموده قرار بود وارد ذهن این خلبان‌ها شود. چرا خلبانان این‌قدر بی‌توجه بودند؟

آیا مسئله خستگی بود؟ آیا مشکل از آموزش خلبانان بود؟ یک سرنخ مهم در‌این‌میان خودنمایی کرد. این مشکل تنها محدود به خلبان‌های بمب‌افکن‌ها می‌شد؛ یعنی خلبان‌های هواپیماهای بی-17 و بی-25. خلبان‌های هواپیماهای نفربر دچار این اشتباه نمی‌شدند. او تصمیم گرفت به جای زیر نظر‌ گرفتن ذهن خلبان‌ها، کابین‌شان را بررسی کند. اهرم‌های کنترل‌کننده مربوط به چرخ‌ها و باله‌ها در این بمب‌افکن‌ها کنار هم قرار گرفته بود و شکل تقریبا یکسانی داشت. در مقابل شکل اهرم‌های کنترل‌کننده هواپیماهای نفربر به کلی متفاوت به نظر می‌رسید. آنچه خلبان‌های نفربر را از خلبان‌های بمب‌افکن متمایز می‌کرد، کابین‌هایشان بود. چاپانیس دریافت که بسیاری از خطاهای خلبان‌ها در حقیقت خطاهای کابین است. طراحی کابین هواپیما سبب شده بود خلبان، تحت تأثیر شرایطی که در آن قرار دارد، دچار خطا شود.

کابین اقتصاد ایران سال‌هاست با تورم‌های فزاینده عجین شده است. در این وضعیت افراد حاضر در کابین لاجرم تحت تأثیر فضای کابین اقتصاد قرار می‌گیرند. تجربه سال‌ها تورم سبب شده مردم و حتی فعالان اقتصادی به دنبال راهکاری برای فرار از گرداب تورم و حفظ قدرت خرید خود باشند. ماحصل این رویکرد، تبدیل پول و پس‌اندازها به دارایی‌هایی مانند زمین، ملک، طلا و ارز و حتی خروج سرمایه شده است. عاقبت این کار رونق فعالیت‌های سفته‌بازانه و غیرمولد است. در این شرایط بخش سوداگری در اقتصاد مورد توجه قرار می‌گیرد و تولید و بخش مولد اقتصاد مهجور خواهد بود. تمایل به خرید دارایی‌ها (ملک و ارز و...) به منظور در امان بودن از آثار مخرب تورم عاملی است برای افزایش شکاف طبقاتی. در شرایط تورمی افرادی که دارایی درخورتوجهی ندارند (مانند مستأجران، کارگران و حقوق‌بگیران و...) به صورت مداوم در معرض آسیب‌های جدی قرار می‌گیرند. در‌حالی‌که صاحبان ثروت و دارایی تا حدی توانسته‌اند خود را از صدمات تورم مصون نگه دارند. به گفته بسیاری از کارشناسان، تورم‌های فزاینده زمینه‌ساز بروز شکاف طبقاتی در اقتصاد هستند.

افزایش شکاف طبقاتی زمینه گسترش فساد را فراهم می‌کند. فردی با دریافتی اندک که درآمدش کفاف هزینه‌های زندگی او را نمی‌دهد، لاجرم مجبور می‌شود به روشی دیگر، تأمین درآمد کند. برانکو میلانوویچ در کتاب «سرمایه‌داری و دیگر هیچ» یادآور می‌شود: افراد فساد «رشوه و اختلاس» را محلی می‌دانند برای جبران بی‌عدالتی که در حق خود متصور هستند. آنها درآمد حاصل از فساد را نه‌تنها نامشروع نمی‌دانند، بلکه خود را شایسته دریافت رشوه دانسته و وصول آن را مبتنی بر حق می‌پندارند. براساس آخرین رتبه‌بندی کشورها بر مبنای نرخ تورم، زیمبابوه، ونزوئلا، سودان، ترکیه، سریلانکا، سورینام و یمن بالاترین نرخ تورم اعلامی را در سال 2023 به خود اختصاص داده‌اند. به‌همین‌ترتیب طبق آخرین گزارش منتشرشده از طریق مراجع بین‌المللی اکثر کشورهای فوق در زمره کشورهای با فساد بالا طبقه‌بندی شده‌اند.

سخن آخر اینکه پیامدهای تورم بالا بسیار فراتر از نکاتی است که در این یادداشت به آن اشاره شد. اقتصاد ایران در سال‌های گذشته جهش‌های متوالی نرخ ارز و متعاقب آن، حادث‌شدن نرخ‌های تورم بالا را تجربه کرده است. جهش‌های چندباره نرخ ارز و تورم سهمگین ناشی از آن، مانند شراره‌ای آتشین چهره اقتصاد را سرخ‌گون کرده و قدرت خرید مردم و معیشت آنها را نشانه گرفته است. ازبین‌رفتن قدرت خرید، منجر به سقوط کرامت و عزت نفس اعضای جامعه می‌شود؛ تورم، شیوع ناامیدی و بدبینی به آینده را ترویج می‌دهد، انگیزه پس‌انداز کردن و تمایل به سرمایه‌گذاری را کاهش می‌دهد و... .

به‌ندرت می‌توان کشوری را نام برد که با داشتن نرخ تورم بالا عاقبت خوشی را تجربه کرده باشد. کشورهایی که مبتلا به نرخ تورم‌های سهمگین هستند، غالبا از وجود دولت‌های بزرگ و ناکارآمد رنج می‌برند. خودرأیی یکی از عوامل فربگی و ناکارآمدی دولت‌ها است. در این ساختار سیاسی، دولت‌ها فضای اقتصادی را به صورت بسته و انحصاری مدیریت می‌کنند. به گفته داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد و نویسنده کتاب «فهم فرایند تحول اقتصادی» برخورداری از ساختارهای اقتصادی رقابتی، فراگیر و خلاق نیازمند داشتن ساختارهای سیاسی چندوجهی، غیرانحصاری و کارآمد است. یکی از عوامل مؤثر برای عبور از نرخ‌های تورم تثبیت‌شده بالا، ایجاد ساختارهای اقتصادی رقابتی و مولد است. داگلاس نورث معتقد است زمانی سازه‌های اقتصادی رقابتی ایجاد شده و به بقای خود ادامه می‌دهند که از طرف سازمان‌های سیاسی منعطف و فراگیر حمایت شوند.

روزنامه خراسان

تنها راه زنده ماندن فلسطین!

غلامرضا بنی اسدی  

خیال برداشته است تاجر مرگ را تا خواب های اشتراکی با نتانیاهو را در زمین غزه تعبیر کند. از کوچاندن صاحبان خانه از غزه می گوید. این دیگر محو رسمی فلسطین است. محو هویتی، تاریخی و سرزمینی فلسطین. کاری را که با جنگی پر کشتار و هولناک نتوانستند به سرانجام برسانند، می خواهند پس از آتش بس به اسم بازسازی غزه محقق کنند. کوچاندن مردم نوار غزه، به هر جایی غیر از این سرزمین، حتی اگر با وعده صد درصد بازگشت هم باشد، هدفی جز محو فلسطین ندارد، چه رسد که ترامپ از کوچ بی بازگشت و سکونت در دیگر کشورها می گوید. قُل جنایتکار و صهیونیستِ او هم تشکیل کشوری به نام فلسطین را نه فقط پیروزی حماس که پیروزی ایران می شمارد و بر آن می شورد. نقشه عریانی است در سر بیمارانی چون ترامپ و نتانیاهو. حالا جهان عرب چه خواهد کرد؟ آنان که شرط دوکشوری را برای قدم های بعدی« پیمان ابراهیم» تکرار می کردند چه خواهند کرد. آیا محکوم سازی ها، فراتر از کلمات بر کاغذ نشسته، ما به ازای عملی هم خواهد داشت؟ جنایتکاران، گام عملی برمی دارند. از دهان شان اژدها تنوره می کشد. می خواهند آخرتِ خود را در دنیای فلسطینی ها به نمایش بگذارند. آیا این همه جسارت را، این همه تهوع آفرینی را چاره خواهند ساخت آنان که هزار ادعا دارند؟ از جهان اسلام چیزی نمی گویم. چیزی به این عنوان به نظر وجود ندارد که بخواهد اظهار وجود کند! اگر وجود داشت، شاهد ایجاد و ماندگاری رژیم جعلی اسرائیل نبودیم. کشورهایی که به عربی صحبت و خود را «جهان عرب» معرفی می کنند تا کجا پای حرف خود می مانند؟ خبرها از تعجیلِ تاجر مرگ برای پایان فلسطین حکایت دارد. انگار دست به جیب هم شده است. این را از زبانِ«مصطفی بکری» از اعضای پارلمان مصر می خوانیم که رئیس‌جمهور آمریکا «دونالد ترامپ» به همتای مصری خود «عبدالفتاح السیسی» پیشنهاد ۲۵۰ میلیارد دلار داده است تا با کوچ اجباری فلسطینیان از غزه به مصر موافقت کند. اتفاقِ ماجرایی چنین خود می تواند اسبِ تراوای قرن باشد. فلسطینی ها به مصر بروند. غربت، غیرت شان را به جوش آورد، یک سنگ به سوی سرزمین های اشغالی بیندازند، بهانه برای تشکیل اولین خطِ پرچم منحوس اسرائیل ایجاد می شود؛ نیل! آنان از نیل تا فرات را هدف گذاری کرده اند. کوچاندن اهالی غزه به مصر، این بهانه را به دست های چدنی شان می دهد. از سوی دیگر، جوابِ سعودی ها را هم نتانیاهو با وقاحتِ تمام داده است؛« سعودی ها می‌توانند یک دولت فلسطینی در داخل عربستان درست کنند؛ آن ها زمین خالی زیاد دارند.» او این را هم به صراحت گفته است که:«من هیچ توافقنامه عادی‌سازی را که ممکن است کشور اسرائیل را به خطر بیندازد، امضا نخواهم کرد.» این یعنی خود را از«پیمان ابراهیم» هم بی نیاز تصور می کند. این اظهارات را نتانیاهو در حالی مطرح می‌کند که ریاض اخیرا درباره طرح کوچ اجباری فلسطینیان شدیدا واکنش نشان داده و طی نامه‌ای به همراه چند کشور دیگر شدیدا با این طرح مخالفت کرده است. علاوه بر این کشورها، تمام گروه‌های فلسطینی و همچنین رئیس تشکیلات خودگردان طی روزهای گذشته با صدور بیانیه‌هایی جداگانه اظهارات رئیس جمهور آمریکا را «نقض خطرناک قانون بین‌المللی و جانبداری کامل آمریکا از اشغالگران و متجاوزان اسرائیلی» دانسته‌اند. اما به نظر ترامپ و نتانیاهو گوشی برای شنیدن سخنان عربی ندارند. کم گذاشتن در حمایت از مقاومت، سنگین برداشتنی چنین را به دنبال دارد. مقاومت هر چه هم ویرانی داشته باشد، خانه کوچی در پی ندارد. هر هزینه ای هم که داشت و داشته باشد، نابودی فلسطین نیست. با رصد گفته های آمریکایی ها و صهیونیست ها به جرئت می توان نوشت و امضا کرد که برای ماندن فلسطین راهی به جز مقاومت وجود ندارد. باید از نو نوشت طرحی را برای فردا به نام پرعظمتِ مقاومت.
روزنامه رسالت

نعمتی که داریم و قدر نمی‌دانیم

مسعود پیرهادی
هر بار که غم، سنگینی می‌کند و ناامیدی بنای استیلا پیدا می‌کند، دل‌ها به وجود قطب عالم امکان، گرم می‌شود و در حقیقت، زنده می‌شود.
تصاویر حضور بی‌نظیر مردم در مسجد جمکران، میعادگاه عاشقان آن امام حی و حاضر، حقیقتا دل‌ها را زنده می‌کند و قوت می‌بخشد.
به بهانه میلاد حضرت صاحب‌الزمان عجل‌الله‌فرجه چند فراز از زیارتی که مرحوم سیدبن‌طاووس نقل کرده را مرور کنیم تا به یاد آوریم چه داریم و قدر نمی‌دانیم.
«السَّلاَمُ عَلَى مُحْيِي الْمُؤْمِنِينَ وَ مُبِيرِ الْكَافِرِينَ» اگر قلب‌ها و جان‌ها مرده، اینگونه نیست که کار تمام شده باشد؛ احیاگری داریم که به برکت وجودش زندگی جریان می‌یابد. اگر غلبه کفار و شدت فتنه‌ها بر قلب و وجودمان سنگینی می‌کند، از بی‌عرضگی ماست که نمی‌توانیم از نابودکننده کفار مدد بگیریم و ورق را برگردانیم.
«السَّلاَمُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ» کسی را داریم که اولیای خدا را عزت می‌بخشد و نمی‌گذارد زور روزگار غدار بر حقیقت بچربد و جایگاه عالی آنان را پس و پیش کند؛ از طرفی اجازه نمی‌دهد دشمنان خدا عزت یابند و به ناحق بر اریکه‌ای تکیه زنند که صلاحیت آن را ندارند.
«السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ أَنْ يَجْمَعَ بِهِ الْكَلِمَ وَ يَلُمَّ بِهِ الشَّعَثَ‏» امام عصر کسی است که خدا به امت‌ها وعده داده عقايد مختلف مردم را به‌برکت و یاری او جمع كند و خلق را از تفرقه برهاند. اگر تشتت و تفرقه و عدم انسجام وجود دارد برای آن است که دست به دامان آن گردآورنده و جامع اطراف نشده‌ایم.
«وَ مُفَرِّجِ الْكَرْبِ وَ مُزِيلِ الْهَمِّ وَ كَاشِفِ الْبَلْوَى‏» اگر دل از اندوه مالامال است اگر سیل بلایا خانمان‌سوز شده و اگر آه و افسوس، قوت غالب گشته است برای عدم درک حضور گشايش‌بخش دلها و برطرف‌كننده هم و غم و بليات خلق است.
برای ما سخت است ندیدن آن حضرت و برای آن حضرت، سخت است دیده نشدن و زبانم لال، نادیده گرفته شدن؛ نه برای خودش بلکه برای ما؛
او چون هم‌نام و هم‌کنیه‌اش پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله «عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم» رنج ما بر او‌ گران و سخت است؛ نسبت به هدایت ما حرص می‌خورد و اصرار می‌ورزد.
او‌ نرفته است که بازآید؛ او هست و همین ماجرا را غم‌انگیز می‌کند که بزرگترین نعمت را داریم و قدر نمی‌دانیم. به‌محض آنکه بفهمیم او هست و باید خدمتش را کرد و به‌مجرد آنکه هم‌جنس و هم‌سنخ او شویم دوره غیبت برای هر کدام از ما پایان می‌یابد.
روزنامه وطن امروز
 
مکالمه ترامپ و پوتین کشور‌های اروپایی را نگران کرده است؛ قاره سبز قربانی بازی آمریکا و روسیه خواهد شد؟
دلواپسی اروپا
ثمانه اکوان
دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، دوران تازه‌ای برای سیاست‌ورزی در کل جهان بویژه کشورهای اروپایی است. ترامپ در همان دور اول ریاست‌جمهوری‌اش، این مساله را به ‌صورت واضح برای اروپاییان روشن کرده بود که آنها دیگر نمی‌توانند به‌ قول او، «از آمریکا سواری مجانی» بگیرند. حالا کشورهای اروپایی با آمریکایی سر و کار دارند که جنگ تجاری با آنها به راه می‌اندازد، در ازای حمایت نظامی و سیاسی از آنها به‌ دنبال کسب منافع بی‌سابقه است و می‌گوید خودشان باید هزینه دفاع از خود را پرداخت کنند. این اما تازه آغاز ماجرای روابط تازه کشورهای اروپایی با آمریکای ترامپ است و آنها ‌غیر از حل مشکلات موجود در روابط‌شان با ایالات متحده، باید به فکر دفاع از دموکراسی خود نیز باشند، زیرا ترامپ و یاران اطرافش که دسترسی بسیار وسیعی به مدیریت شبکه‌های اجتماعی دارند، دموکراسی‌های اروپایی را نیز زیر سوال برده و خواهان قدرت گرفتن احزاب راست‌گرا در این کشورها هستند. انتقادات و شکایت‌های آلمان از ایلان ماسک دقیقا در همین راستا بوده و حالا کشورهای دیگر اروپایی با انتشار محتوای مذاکرات شکل گرفته بین ترامپ و پوتین، نگرانی‌های شدیدتری نیز درباره آینده خود دارند.  شبکه ۴ تلویزیون بریتانیا اخیرا برنامه ویژه‌ای را پخش کرد که در آن به نگرانی‌های اروپا از «دیوانگی‌های ترامپ» در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش پرداخت. مهم‌ترین مساله‌ای که در این برنامه مورد بررسی قرار گرفت، صحبت‌های اخیر وزیر دفاع ایالات متحده درباره امنیت اروپا و ناتو بود. پیت هگست اخیرا خطاب به اعضای ناتو تاکید کرده است آمریکا تلاش می‌کند به نقش خود به عنوان ضامن دائم امنیت اروپا پایان دهد. وی هشدار داده است: کشورهای عضو ناتو در اروپا نباید فکر کنند حضور نیروهای آمریکایی در این قاره همیشگی و تا ابد خواهد بود. هگست خواهان پرداخت هزینه‌های بیشتر از سوی این کشورها برای تأمین امنیت‌شان و تخصیص 5 درصد تولید ناخالص داخلی کشورهای ناتو به مسائل دفاعی شد؛ مساله‌ای که به نظر شدیدا غیرقابل اجرا می‌آید. 
اروپاییان معتقدند با وجود گذشت ۳ هفته از ریاست‌جمهوری ترامپ، آنها هر روز باید با احساس ترس و تردید نسبت به آینده کشورشان از خواب بیدار شوند، زیرا رئیس‌جمهور آمریکا به ‌سرعت در حال اجرای اقداماتی است که بیش از گذشته دموکراسی، امنیت و حتی موجودیت‌شان را زیر سوال می‌برد.  دونالد ترامپ معتقد است مشکل اصلی آمریکا چین است و تمام منابع آمریکا باید صرف رقابت و دشمنی با چین شود. در عین حال میزان وابستگی اروپا برای تأمین امنیت به آمریکا بسیار زیاد است. مشکل اروپا در حال حاضر روسیه است؛ پس خودشان باید هزینه دفاع از خود در برابر روسیه را بپردازند. زمانی که بحث به ماجرای معامله‌گری ترامپ می‌رسد، اروپاییان انتظار دارند بدانند ترامپ در قبال حفظ امنیت آنها، چه چیزی از آنها می‌خواهد. تا اینجای کار مشخص است آمریکا به دنبال منصفانه شدن میزان معاملات تجاری بین ۲ سوی آتلانتیک است اما این به معنای افزایش میزان تعرفه‌های گمرکی و مالیاتی برای صنایع اروپایی و گرفتن منابع مالی بیشتر از آنها در ناتو است. برخی از این کشورها اما توان پرداخت چنین مبالغی را ندارند و اینجاست که کارشناسان اروپایی در نگرانی به سر می‌برند؛ اگر کشوری توان پرداخت منابع مالی و سرمایه‌ای برای آمریکا را نداشته باشد به چه سرنوشتی دچار خواهد شد؟
* اوکراین، دغدغه اصلی اروپا
نگرانی مهم امنیتی اروپا مساله اوکراین است. ترامپ عنوان کرده اوکراین نمی‌تواند عضو ناتو شود، مگر اینکه منابع معدنی کمیاب خود را در اختیار آمریکا قرار دهد و باید به ‌سرعت انتخابات ریاست‌جمهوری در این کشور برگزار شود که به ‌احتمال ‌زیاد به ‌معنای کنار رفتن زلنسکی از قدرت خواهد بود. اوکراین همچنین باید طرح زمین در برابر صلح را پذیرفته و با چشم‌پوشی از 20 درصد مساحت کشورش که هم‌اکنون در تصرف روسیه است، راهی برای صلح پیدا کند. این مواضع با این حال قبل از صحبت تلفنی ترامپ با پوتین بود. دونالد ترامپ عصر چهارشنبه ۲۴ بهمن به وقت مسکو «حدود یک ‌ساعت و نیم» با ولادیمیر پوتین تلفنی گفت‌وگو کرد و متعاقبا با ولودیمیر زلنسکی تماس گرفت. با این حال انتشار این خبر در رسانه‌ها مصادف با انتشار تحلیل‌هایی شد که از این گفت‌وگوی تلفنی با عنوان «ذوق‌زدگی روسیه» و «روز سیاه برای اوکراین» یاد کردند. اما در این تماس تلفنی، ترامپ و پوتین بر ضرورت توقف «میلیون‌ها کشته» در جنگ اوکراین تأکید و توافق کردند تیم‌های مذاکره‌کننده ۲ کشور «بلافاصله» کار خود را آغاز کنند. ترامپ نیز در پستی در شبکه‌های اجتماعی نوشت: «ما هر دو معتقدیم راه‌حل مسالمت‌آمیز امکانپذیر است و مذاکرات باید فوراً شروع شود». ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی خود اعلام کرد عضویت اوکراین در ناتو را «غیرعملی» می‌داند و از متحدان اروپایی خواست مسؤولیت امنیت اوکراین را بر عهده بگیرند. این موضع با اظهارات پیت هگست، وزیر جدید دفاع آمریکا همسو است که بازگشت اوکراین به مرزهای پیش از ۲۰۱۴ را «غیرواقع‌بینانه» خوانده بود. همزمان رهبران اروپایی که نگران معامله مستقیم واشنگتن - مسکو هستند، در بیانیه‌ای مشترک خواستار آن شدند در هرگونه توافق بین واشنگتن و مسکو برای پایان جنگ روسیه علیه اوکراین، موضع اروپا و کی‌یف در نظر گرفته شود. رهبران اروپایی در بیانیه‌ خود تاکید کرده‌اند متحدان اروپایی اوکراین مصممند تا رسیدن به صلحی عادلانه و ماندگار، به حمایت از اوکراین ادامه دهند.موضع ترامپ در مخالفت با عضویت اوکراین در ناتو، پالسی را برای روسیه فرستاده که حالا با خیال راحت‌تری می‌تواند پای میز مذاکره برای صلح بنشیند. اروپاییان با مطرح کردن بحث احتمال پیوستن اوکراین به ناتو، به دنبال گرفتن امتیازات ویژه از روسیه بودند اما ترامپ با این مواضع، امکان امتیازگیری را از اوکراین و اروپا سلب کرد.  به گفته کارشناس این برنامه تلویزیونی انگلیسی، ترامپ از اوکراین خواسته معادن مواد معدنی کمیاب خود را در اختیار آمریکا قرار دهد اما مشکل اینجاست که اوکراین خودش دسترسی به این معادن ندارد و اکثر آنها در معاملات پیشین در اختیار روسیه قرار گرفته! 
اوکراین از سوی دیگر با مشاهده رفتار ترامپ هر روز به اروپاییان خاطرنشان می‌کند کشورش خط مقدم مقابله با روسیه بوده است و جان زنان و مردان اوکراینی در راه حفظ امنیت اروپا در معرض خطر قرار گرفته و به این ترتیب، این مشکل کاملا اروپایی می‌شود که اروپا باید هزینه‌های آن را پرداخت کند. مشکل اروپاییان در حال حاضر این است که بر اساس آنچه تا پیش از این توسط دموکرات‌ها بیان می‌شد، دنیا به ۲ محور «دموکراسی» و «خودکامگی» تقسیم شده است و حالا ترامپ اهمیتی به دموکراسی و ارزش‌های آن یا خودکامگی نمی‌دهد، بلکه تنها چیزی که به آن اهمیت می‌دهد، منافع اقتصادی ایالات متحده است. مشکل در شرایط فعلی برای آمریکا جغرافیا و جغرافیای سیاسی است، به همین خاطر به دنبال کسب منفعت اقتصادی و حتی کشورگشایی با گرفتن گرینلند یا کاناداست. آمریکا احساس می‌کند باید برای مقابله با چین، به رقابت با این کشور از منظر بزرگی جغرافیایی و دسترسی به منابع کمیاب اقتصادی دست بزند و به همین دلیل به قلمروی اروپایی دست‌درازی می‌کند!
وضعیت فعلی اروپا شاید بدترین وضعیت پس از جنگ دوم جهانی باشد؛ از شرق با روسیه‌ای مواجه است که به اوکراین حمله کرد، بخشی از خاک این کشور را تصاحب کرد و حالا با رفتار دولت جدید آمریکا، ممکن است به سایر کشورهای اروپایی نیز با چشم طمع نگاه کند. در غرب نیز، یعنی در آن سوی آتلانتیک، حالا با ترامپی مواجه است که نه تنها برای حفظ امنیت اروپا نباید روی او حساب کرد، بلکه ماجراهایی مانند کانادا و گرینلند باعث شده اروپایی‌ها از ناحیه آمریکا نیز برای تمامیت ارضی خود احساس خطر کنند. دخالت‌های ایلان ماسک و ترامپ در کشورهایی مانند آلمان و انگلیس نشان می‌دهد طمع ترامپ به سرزمین یخی گرینلند محدود نمی‌شود. به هر حال، مکالمه ترامپ و پوتین، بیشتر از همه اروپا را نگران کرده است. اروپا حالا در منگنه روسیه و آمریکا قرار گرفته است. روسیه با جنگ از آنها خاک گرفته است و حالا آمریکا می‌خواهد بدون جنگ به سرزمین آنها دست‌درازی کند!
آنچه در ذهن ترامپ درباره اروپا می‌گذرد، شاید چندان پیچیده نباشد. فشار بر اروپا و تشدید تهدیدات امنیتی بر اروپا می‌تواند موضع آنان را در مقابل شروط و برنامه‌های ترامپ تضعیف کند. در این میان تنها راه خروج اروپا از این معادله تحقیرآمیز، تقویت مبانی استقلال خود در مقابل آمریکاست. اگرچه اروپایی‌ها در هفته‌های اخیر مجددا به این موضوع اشاره کرده‌اند اما در واقعیت، اروپا هنوز زمینه‌های لازم برای تحقق استقلال خود در مقابل آمریکا را ندارد. به همین دلیل است که حتی یک مکالمه تلفنی ترامپ و پوتین، بر تن کل قاره اروپا لرزه می‌اندازد.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات