مرتضی سیمیاری
دیماه ۱۳۸۹ چند هفته پس از برکناری منوچهر متکی از سمت وزیر خارجه و انتخاب صالحی بهعنوان جانشینش، پرونده مذاکرات هستهای در مرحلهای قرارگرفته بود که تقریباً همه ناظران را به این نتیجه رسانده که مذاکره با طرف غربی هیچ فایدهای ندارد، اما یک واقعه خاص همه معادلات را عوض کرد.
شش ماه بعد از فروکشیدن برخی تلاطمهای سیاسی در داخل، قشقاوی معاون وزیر خارجه که برای پیگیری آزادی چند شهروند ایرانی گرفتار در زندانهای امریکا و انگلیس به مسقط سفرکرده بود، از جانب یکی از مسئولان دیپلماتیک عمانی نامهای دستنویس دریافت کرد که در آن نوشته شده بود این کشور آمادگی دارد برای حل برخی مسائل میان ایران و امریکا میانجیگری کند. البته بررسی اسناد نشان میدهد که این نامه بیاسم و امضا با سیگنال پونیت تالوار، یکی از مدیران ارشد امنیتی نزدیک به اوباما را عمانیها نوشتهاند.
بهصورت طبیعی کسی در تهران حاضر نبود که به نامهای بدون مهر و امضا پاسخ بدهد، از همین رو وقتی یکی از مدیران کشتیرانی برای سفر کاری وارد عمان میشود، سالم ناصر الاسماعیلی که آن زمان مشاور پادشاه عمان بوده و رابطه خوبی هم با امریکاییها داشت، به سراغ نماینده ایران رفته و به او گفته بود که میتواند کانال محرمانهای میان تهران و واشینگتن در مسقط باز کند.
هشت ماه بعد از اینکه هماهنگیهای لازم صورت گرفت، نخستین نشست با امریکاییها در عمان برگزار شد. نماینده ایران در مذاکرات علیاصغر خاجی، معاون اروپا و امریکای وزارت خارجه بود. صالحی در شرح آن مذاکرات نوشته است امریکاییها به نماینده ایران گفته بودند که فکر کردیم عمان شوخی کرده و ما برای صحبت با شما، اصلاً آمادگی نداریم! البته این دیالوگ فقط یک سناریو سادهسازی شده از یک تلاش امنیتی چندماهه از جانب امریکا بود که در مسقط شکوفه داده بود.
هیلاری کلینتون درباره مذاکرات عمان در آن مقطع نوشته که طرف ایرانی با دست بالا و با خواستههایی فشرده شده در مسقط حاضر شده و به همین دلیل با مشورت با جیک سالیوان به این نتیجه رسیده که نمیتوان مذاکرات مسقط را ادامه داد. در آن مقطع امریکاییها اظهار تمایل کردند که کانال ارتباطی عمان باز بماند که این از جانب تهران پذیرفته شد.
آنچه امروز در مذاکرات عمان میگذرد تکرار فرمول مذاکرات مسقط بین سالهای ۹۰ و ۹۱ است. در واقع طرف امریکایی تلاش کرده با یک روانشناسی دقیق از جنس مطالبات ایران برسد و به عبارتی فضای طرفین را محک بزند. مارک لاندلر، یکی از افسران سازمان سیا در کتاب شخصیتهای دوم (Alter Egos) نوشته است که مسیرهای عجیب و غیرقابل رؤیت سیاسی برای امریکاییها گاهی حکم کلید را بازی میکند؛ زیرا تست زمین، حجم انرژی تصاعدی در زمان را تعیین خواهد کرد.
البته برخلاف مذاکرات پیشین در مسقط که بار هیجانی بالایی داشته و هژمونی اطلاعاتی امریکاییها روی آن سنگین بود، اینبار مدیریتی هوشمندانه از جانب تهران روی فرم مذاکرات حاکم شده است تا جایی که منطق ترامپ بر مذاکره حاکم نگردیده و نماینده امریکا متوجه شد که با انداختن کارت تهدید روی میز «بیتالحیل» کارش پیش نخواهد رفت. در مسقط سایه اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی ایران از سایه جنگ اطلاعاتی امریکاییها بزرگتر بود.
ویتکاف در این مذاکرات درک کرده است که سیاست برچیدن برنامه هستهای ایران فقط یک توصیه جنگطلبانه از جانب صهیونیستها به رئیسجمهور امریکا بوده و قابلیت اجرایی ندارد. همچنین طرف امریکایی به این نتیجه رسید که به دلیل مواضع متغیر و بیثبات از جانب ترامپ نمیتوان در مذاکرات «اصل پایداری» را اعمال کرد. ترجمه این جمله ساده دارای چند پیچیدگی است، مذاکرات از جانب ایران در زمانی کیفیت لازم را پیدا خواهد کرد که طرف امریکایی در پایان دادن به جنایات صهیونیستها در غزه، آزادسازی اموال بلوکهشده و نیز چند متغیر امنیتی حسن نیت لازم را از خود نشان دهد.
گفتوگوهای شکلگرفته در عمان مقطعی بوده و هرگاه تهران اراده کند، میتواند آن را خاتمه دهد و ادامه مذاکره بسته به رفتار امریکاییها دارد. استفاده از فرمول «مذاکرات مقطعی» علاوه بر ریکاوری روی تحولاتی که در منطقه میگذرد اثر خواهد گذاشت، نقطه ثقل همه تحولات در آینده نه در «مسقط» بلکه در «دمشق» است.
یکی از مهمترین نکات در طول مذاکرات عمان تلاش برای حفظ محرمانگی فرم گفتوگوها است. ترامپ تلاش خواهد کرد که با کشاندن سوژه مسقط به سطح رسانهها آن را تبدیل به ابزار تهدید اجتماعی کند. در این عملیات انگلیسیها نقش مهمی خواهند داشت و بازوی فارسی ترامپ خواهند بود. عدم شنود مذاکرات عمان باعث میشود تا امریکاییها خود را در موقعیت رئالیتی دیده و خلع سلاح شوند. این کاهش شهوت پخش اخبار عمان باید در رسانههای داخلی نیز حاکم شود تا بازی از حالت ترکیبی خارج شود.
باید به این نکته توجه کرد که ایران در مذاکرات عمان در حال بافتن یک فرش مینیاتوری بسیار ظریف است که حتی نباید در یک رج آن خطا کرد. سرویس اطلاعاتی و منطقهای امریکا این روزها در تلاش است که با دادن آدرسهای غلط این فرش را با نقشه خودش ببافد، زیرا اگر تهران این فرش را تا انتها پیش ببرد کالایی گرانبها در بازار منطقه خواهد بود. ترکیدن ضدانقلاب از اخبار مسقط بیدلیل نیست!
دکتر صلاح الدین هرسنی
اگر چه با شروع اولین روز مذاکرات در عمان کمی زود است که مذاکرات را مثبت و سازنده دانست، اما دور اول مذاکرات عمان به روایت عراقچی- ویتکاف مثبت و سازنده ارزیابی شده است. آنان پادرمیانی عمان و همچنین احترام و رعایت نزاکت دیپلماسی در قبال یکدیگر را دلیل این خوش بینی در حصول نتایج مشخص و مطلوب می دانند. اما به میان کشیده شدن پای واقعیت های موجود در آینده کمی از این خوش بینی ها خواهد کاست. چراکه دور اول این مذاکرات به جلسه معارفه و آشنایی با فضای روانی- ذهنی مذاکرات محدود شد و طرفین در این دور از مذاکرات نتوانستند وارد چانه زنی روی خواسته های خود شوند. دلیل دیگر مرتبط با تصورت خوشبینانه ایران است. ایران تصور می کند که از معضل مستقیم و یا غیر مستقیم بودن مذاکره عبور کرده است و با فرض بر این که توانسته اراده خود را برای قبول مذاکره غیر مستقیم از سوی آمریکا تحمیل کند، توانسته از آمریکا امتیاز بگیرد. در حالیکه منطق حاکم نشان می دهند که هنوز طرفین از مسئله مستقیم و غیر مستقیم بودن عبور نکرده اند و این مسئله می تواند در حکم یک چالش بزرگ برای دور های بعدی مذاکرات باشد. چراکه خواسته آمریکا این است که مذاکره باید به جهت جلوگیری ایران برای خرید زمان مستقیم باشد.
علیرضا حیدری
مصطفی نصری
در مصاحبه اخیر رضا پهلوی با روزنامه «The Sunday Times»، او بار دیگر ادعاهایی بلندپروازانه درباره وضعیت ایران و آینده سیاسی آن مطرح کرده است. ربع پهلوی در حالی که مذاکرات بین ایران و آمریکا بر سر مساله رفع تحریم و محدودیتهای هستهای آغاز شده، وضعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران را ضعیف و در آستانه سرنگونی توصیف و اعلام کرده برای این امر حاضر است جانش را فدا کند تا با این موضع جوگیرانه که اصلا به هویتش نمیآید، عصبانیتش از شکست پروژه تحریم سیاسی ایران را بروز داده باشد. رضا پهلوی که مدعی است برای براندازی حاضر است جانش را نیز بدهد تاکنون غیر از سفرهای متعدد به ریاض و تلآویو با هدف رونق کاسبی براندازی، اقدام شاخص دیگری انجام نداده است. او و سایر چهرههای اپوزیسیون که در ایام آشوبهای سال 1401 با طرح ادعاهای واهی درباره سرنگونی ایران برای خود کاسبی به راه انداخته و در ادامه نیز خواهان قطع روابط دیپلماتیک با ایران بودند، اکنون خود را بازنده ماجرا میبینند. پس از قطع کمکهای مالی به براندازان که وزیر خارجه آمریکا مدعی است اپوزیسیون ایرانی 88 درصد آن را برای خود برمیداشتند، اکنون رئیسجمهور تندرو آمریکا نیز تن به مذاکره آن هم در چارچوب دلخواه ایران داده است که تیر خلاصی بر پروژههای ضد ایرانی اپوزیسیون محسوب میشود.
پهلوی مدعی شده جمهوری اسلامی در ضعیفترین موقعیت خود طی دهههای گذشته قرار دارد. این ادعا، هر چند به مشکلات اقتصادی، نارضایتیهای اجتماعی و فشارهای بینالمللی اشاره دارد اما تکراری و فاقد تحلیل عمیق است. ایران سالهاست با چالشهایی مانند تورم، بیکاری و تحریم مواجه است اما این مشکلات به خودی خود به معنای فروپاشی قریبالوقوع نظام نیست. در گذشته نیز - بویژه در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ - او و دیگر مخالفان همین ادعاها را مطرح و پیشبینی کردند نظام در آستانه سقوط است اما نتیجه، شکست پروژه آشوب بود. پهلوی در حالی وضع فعلی را وضعیت در آستانه سرنگونی توصیف میکند که تاریخ ایران شرایط سختتری همچون جنگ تحمیلی و ترورهای دهه 60 را پشت سر گذاشته است. این تکرار بیثمر، نشاندهنده ناتوانی در درک پیچیدگیهای سیاسی ایران و تکیه بر سادهسازیهایی است که صرفاً برای جلب توجه رسانهای طراحی شدهاند.
* اگر همه چیز مهیاست پس بفرما فدا شو دیگه!
ادعای ضرورت سرنگونی نظام، بدون ارائه راهکار عملی، بخش دیگری از این مصاحبه را تشکیل میدهد. پهلوی از نیاز به تغییر سخن گفته و خود را آماده فداکاری نشان داده اما این سخنان فاقد هرگونه جزئیات درباره چگونگی تحقق این هدف است. سرنگونی یک نظام سیاسی نیازمند سازماندهی گسترده، حمایت مردمی فراگیر و شرایط مساعد داخلی و خارجی است. او چه برنامهای برای بسیج مردم، هماهنگی مخالفان یا مدیریت مرحله گذار دارد؟ هیچ! اعلام آمادگی برای فداکاری، در حالی که او 47 سال است در خارج از ایران با اموال سرقتی از مردم ایران زندگی میکند و غیر از کاسبی براندازی هیچ کنش خطیری علیه نظام انجام نداده، بیش از آنکه نشانه شجاعت باشد، به شعاری احساسی برای جلب همدلی شبیه است. اگر او واقعاً معتقد است زمان تغییر فرا رسیده، چرا خود پیشقدم نمیشود و به جای مصاحبههای رسانهای، اقدام عملی انجام نمیدهد؟ این فقدان کنش، شکاف میان حرف و عمل او را آشکار میکند و ادعاهایش را به توهمی دور از واقعیت بدل میکند که احتمالا با هدف تداوم جذب منابع مالی از دولتهای غربی بیان شده است. انتخاب «The Sunday Times» به عنوان رسانهای برای این مصاحبه، خود گویای جهتگیری پهلوی است. او به جای سخن گفتن با مردم ایران، مخاطب خود را جامعه بینالملل بویژه غرب قرار داده است. این انتخاب نشان میدهد او بیش از تأثیرگذاری در داخل ایران، به دنبال جلب حمایت خارجی است. ربع پهلوی با ادعاهای پهلوانگونه خود باعث میشود صفت ربع پهلوی یا حتی ربع براندازی هر روز بیشتر به جامهای اندازه قامت کوچکش تبدیل شود.
* دموکراسی منشوریتان را هم دیدیم
پهلوی در این مصاحبه تأکید کرده هدفش احیای نظام پادشاهی نیست، بلکه استقرار یک نظام سکولار و دموکراتیک است. این موضع ظاهراً مدرن و مردمپسند، در نگاه اول جذاب به نظر میرسد اما با نگاهی به عملکرد او رنگ میبازد. او در گذشته نتوانسته حتی گروههای کوچک مخالف را متحد کند.
تلاشهایی مانند منشور همبستگی که قرار بود به همکاری میان مخالفان منجر شود، به دلیل اختلافات و تمامیتخواهی اپوزیسیون از جمله خود او به شکست انجامید. چگونه کسی که در ایجاد انسجام میان چند گروه محدود ناکام بوده، میتواند مدعی رهبری یک تحول بزرگ به سمت دموکراسی باشد؟ این تناقض، اعتبار وعدههای او را زیر سؤال میبرد. دموکراسی نیازمند همکاری، مدارا و احترام به دیدگاههای مختلف است اما رفتار او در قبال دیگر مخالفان که گاه با توهین و کنار زدن رقبا همراه بوده، نشاندهنده فقدان این ویژگیهاست.
* عصبانیت از دیپلماسی ایران
اظهارات پهلوی همزمان با مذاکرات حساس ایران و آمریکا در مسقط مطرح شده است. این مذاکرات که با میانجیگری عمان در جریان است، میتواند بر آینده تحریمها، اقتصاد ایران و روابط منطقهای تأثیر بگذارد. مطرح شدن چنین ادعاهایی در این مقطع، نشان میدهد رضا پهلوی تلاش دارد توجه قدرتهای غربی را جلب کند یا بر فضای مذاکرات اثر بگذارد. این موضعگیری را میتوان ناشی از عصبانیت اپوزیسیون نیز دانست. آنها که در جریان آشوبهای 1401 خواهان قطع روابط دیپلماتیک با ایران بودند، اکنون شاهد بازگشت دولتهای غربی از جمله آمریکا به میز مذاکره با ایران هستند.
* دیدار با نتانیاهو را باور کنیم یا رد گزینه نظامی
رضا پهلوی در مصاحبه با «The Sunday Times» گزینه نظامی علیه ایران را رد کرده و خود را حامی حمایت از مردم بدون دخالت خارجی نشان داده است اما این موضع جدید با پیشینه او در تضاد است. او پیشتر با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی دیدار و از رویکردهای تند، از جمله اقدام نظامی علیه ایران حمایت کرده بود. این دیدار جنجالی که با انتقاد گسترده ایرانیان مواجه شد، او را به همسویی با سیاستهای ضدایرانی متهم کرد. اکنون به نظر میرسد پهلوی با تغییر لحن، تلاش دارد چهرهای خیرخواه و میانهرو از خود نشان دهد تا از واکنشهای منفی پیشین فاصله بگیرد اما دیدار با نتانیاهو و حمایتهای گذشته او از تهاجم نظامی به مردم ایران، به تنهایی برای زیر سؤال بردن صداقتش کافی است. این تناقض، نه تنها اعتماد به او را تضعیف میکند، بلکه نشاندهنده چرخشهای تاکتیکی برای جلب نظر مخاطبان خارجی است.