نگاهی گذرا به تاریخ ۱۰۰ سال اخیر نشان میدهد برای دههها، جهان تحت سلطه ایالات متحده آمریکا بود؛ قدرتی که پس از جنگ سرد، خود را بهعنوان رهبر بلامنازع نظام بینالملل معرفی کرد. اما اکنون، شواهد روشنی از گذار جهان بهسوی یک نظم چندقطبی دیده میشود. این تغییر نهتنها در عرصه ژئوپلیتیک، بلکه در حوزههای اقتصادی، فناوری و حتی فرهنگی و رسانهای نیز خود را نشان داده است. اگرچه آمریکا همچنان تلاش میکند تا بهزعم خود یک قدرت پیشرو باشد. اما نشانههای آشکاری از افول نفوذ جهانیاش مشاهده میشود. شکستهای پیدرپی در جنگهای منطقه غرب آسیا، خروج از افغانستان، برچیده شدن پایگاههای آمریکا از عراق، عدم توفیق در تأمین امنیت رژیم صهیونی، بینتیجه ماندن ماهها تجاوز نظامی به یمن و ناکامی در کنترل رقابتهای اقتصادی با چین، چالشهایی را برای آمریکا ایجاد کرده است. به این موارد؛ افزایش اختلافات داخلی در آمریکا را اضافه کنید. در این میان چین با اجرای طرح بلندپروازانه ابتکار «کمربند و جاده» که سرمایهگذاری در زیربناهای اقتصادی بیش از ۷۰ کشور جهان است، نفوذ خود را در آسیا، آفریقا و حتی اروپا گسترش داده است. این کشور اکنون نهتنها یک قدرت اقتصادی، بلکه یک رقیب جدی ژئوپلیتیکی برای غرب بهویژه آمریکا محسوب میشود. بهطور قطع، اولویت اول آمریکا مهار «چین» است. اما برای رسیدن به این مهم نیازمند حلوفصل برخی پروندههای باز در منطقه غرب آسیا است. از ماجرای غزه تا اختلافات با ایران و.... از سوی دیگر، روسیه نیز باوجود تحریمها و فشارهای اقتصادی، موفق شده جایگاه خود را در معادلات جهانی حفظ کند و علیرغم جنگ چند ساله اخیر در اوکراین، در برابر فشارها و تحریمهای غرب ایستادگی کند. اما در کنار همه اینها هوش مصنوعی، جنگ سایبری و انقلاب صنعتی چهارم ازجمله عواملی هستند که در حال تغییر دادن ساختار قدرت جهانی هستند. کشورهایی که توانایی کنترل دادهها، تسلیحات هوشمند و اقتصاد دیجیتال را دارند، میتوانند معادلات قدرت را بهنفع خود تغییر دهند. رقابت میان آمریکا و چین بر سر حوزه فناوری نشاندهنده همین روند است. سفر اخیر رئیسجمهور آمریکا به چند کشور عربی حوزه خلیج فارس هم در همین راستا قابل ارزیابی و تحلیل است. سفری که اگرچه با جذب سرمایههای چند تریلیون دلاری همراه است، اما در بُعد دیپلماسی حاوی پیامهایی به افکار عمومی و رقبای سرسخت اقتصادیاش است! این نمایشهای سیاسی، نهتنها نشاندهنده قدرت و اقتدار آمریکا نیست، بلکه حاوی این پیام است که آمریکا برای جلوگیری از افول هژمونی خود و جبران کسریهای اقتصادی و تجاریاش به چنین دورهگردیهایی نیاز دارد!
خلاصه اینکه در دوران گذار از نظام تکقطبی به چندقطبی، پیدا کردن نقش و جایگاه کشورها از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بنابراین این یک فرصت تاریخی برای جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک قدرت برتر منطقهای است تا با نقشآفرینی درست، شناخت دقیق، برنامهریزی و سرمایهگذاری نسبت به تدوین راهبردهای هوشمندانه اقدام کند تا علیرغم تحریمها و محدودیتهای دشمنان، ضمن ارتباط متوازن با همه کشورها و بهرهگیری از فرصتهای بزرگی مانند بریکس، شانگهای و... موفقیتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی کسب کند.