در چهارمین روز از جنگی که رژیم صهیونیستی بر ایران تحمیل کرده، جهان با چشمهایی نگران و ناظری دقیق، تحولات را دنبال میکند؛ چرا که سرنوشت این درگیری میتواند معادلات امنیتی، سیاسی و حتی روانی منطقه و جهان را متحول کند. هنوز زود است درباره پایان این جنگ نظر قطعی داد، اما نشانههایی که از درون ایران و میدان نبرد مخابره میشود، برخی مسیرهای محتمل آینده را آشکار کرده است.
نخستین نکته قابل توجه، حفظ شرایط عادی زندگی در ایران است. در شرایطی که بسیاری از ناظران جهانی انتظار داشتند با آغاز حملات، کشور در حالت بحران فرو برود، اما اتفاقی کاملاً متضاد با این تصور روی داده است. بازارها فعالاند، توزیع کالاهای اساسی بدون اختلال ادامه دارد و هیچ نشانی از فروپاشی در زنجیرههای حیاتی کشور دیده نمیشود. این نهتنها از آمادگی پیشینی در حوزههای اقتصادی و لجستیکی خبر میدهد، بلکه بیانگر نوعی آرامش اجتماعی و اعتماد عمومی به مدیریت بحران است که هر کشوری در روزهای نخست جنگ به آن نیاز دارد.
همزمان، پاسخ نظامی ایران به تجاوز صهیونیستها نه تنها متوقف نشده، بلکه با هر حمله، ارتقا یافته است. این ارتقاء نهفقط در برد و قدرت تسلیحات بلکه در دقت هدفگیری، تنوع تاکتیکی و پیچیدگی عملیاتها دیده میشود. ارتش و سپاه نشان دادهاند که در میدان نبرد، صرفاً در مقام پاسخدهنده منفعل باقی نمیمانند، بلکه ابتکار عمل را در اختیار دارند. حملات پیاپی به پایگاهها، مراکز فرماندهی و زیرساختهای حیاتی اراضی اشغالی، حاوی پیامی روشن است که میگوید ایران نهتنها از قدرت بازدارندگی عبور کرده، بلکه در مرحله تحمیل هزینه راهبردی به دشمن قرار دارد.
در جبهه داخلی اما، رژیم صهیونیستی همچنان تلاش میکند از طریق نفوذ و خرابکاری به اهداف خود برسد. بر کسی پوشیده نیست که رژیم صهیونیستی در دهههای گذشته شبکهای پیچیده از عوامل نفوذی در کشورهای هدف، از جمله ایران، فعال کرده است. با این حال، روند سریع شناسایی، دستگیری و نابودی این هستهها توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران، نشاندهنده درک صحیح از ماهیت تهدید و تسلط اطلاعاتی دستگاههای ذیربط است. این مهار پیشدستانه تهدید، نقش کلیدی در حفظ امنیت روانی و فیزیکی جامعه ایفا کرده است.
اما شاید مهمترین عنصر این روزهای جنگ، نقشی است که مردم ایران در دفاع ایفا میکنند. برخلاف مدل رژیم صهیونیستی که امنیت خود را به فناوری و پناهگاهها گره زده، امنیت در ایران مردمپایه است. گزارشهای مردمی، هوشیاری عمومی، همکاری با نهادهای امنیتی و انتظامی، و پرهیز از ایجاد تجمعات ناامن، همه و همه مؤلفههایی از یک مشارکت فعال و آگاهانهاند که کارایی سیستم دفاعی را به طرز چشمگیری افزایش دادهاند. این همان نقطهای است که ماشین جنگی، بدون اتصال به اراده عمومی، در آن زمینگیر میشود؛ چیزی که اسرائیل بهوضوح از آن بیبهره است.
از سوی دیگر، برخلاف انتظار طراحان جنگ که تصور میکردند اختلافات سیاسی داخلی در ایران به گسست ملی منجر خواهد شد، شاهد یک انسجام مثالزدنی هستیم. شخصیتها، جناحها و نهادهای مختلف با کنار گذاشتن اختلافنظرهای دیرین، در راستای حمایت از مردم و دفاع از کشور حرکت میکنند. این انسجام در سطح تصمیمگیری، مدیریت بحران را مؤثرتر کرده و فرصت بهرهبرداری به دشمن نداده است.
راهبرد نظامی ایران نیز قابل تامل است و آن اینکه در پیش گرفتن تهاجمی که هزینه تصمیمگیری نخست رژیم صهیونیستی را آنچنان بالا ببرد که نهفقط از آن پشیمان شود بلکه سالها از تکرار آن واهمه داشته باشد. این راهبرد، برخلاف واکنشهای محدود و صرفاً دفاعی، تکیه بر بازدارندگی فعال دارد؛ یعنی ایران نهفقط دفاع میکند، بلکه حمله میکند تا ذهن دشمن را برای همیشه نسبت به تهاجم، مسموم و ناتوان کند.
در نهایت، این نبرد چیزی فراتر از درگیری نظامی صرف است. این جنگ آزمونی است میان مردمانی که ریشه در تاریخ و سرزمین دارند، با قومی که با خاکی که اشغال کرده بیگانه است. مردم ایران، وارثان تمدن چند هزار سالهاند و بارها در تاریخ، مهاجمان را از سرزمین خود بیرون راندهاند. اما در آن سوی میدان، ساکنان اراضی اشغالی، با هر انفجاری به سوی پناهگاه میگریزند، چرا که در دل هیچ سرزمینی ریشه ندارند. این تفاوت بنیادین، همان عنصر تعیینکنندهای است که نه در میدان نبرد، بلکه در صبر، پایداری و باور به وطن، سرنوشت جنگ را رقم خواهد زد.
به این ترتیب، اگرچه هنوز صدای انفجارها خاموش نشده و دودی که از ویرانیها برخاسته در افق پراکنده است، اما واقعیتهای میدانی، انسجام اجتماعی و آمادگی راهبردی ایران، نشان میدهد که رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان دیگری با این حقیقت مواجه شده که درگیری با ملتی ریشهدار، فرجامی جز پشیمانی ندارد.