سحرگاه جمعه گذشته (۲۳ خرداد) هنگامیکه در جریان عملیات غیرانسانی و تروریستی ارتش رژیم صهیونیستی صدای شیرجه موشکها و پهپادهای انتحاری، سکوت آسمان کشورمان را شکستعملیات تروریستی رژیم صهیونی که با نام عملیات «طلوع شیران» معرفی شده است، فارغ از ارزیابیهای فنی و نظامی آن، مصداق بارز همین تناقض است؛ یک عملیات به ظاهر موفق در واقعیت یک عملیات «پیرُسی» بود که در بطن خود، بذر شکستهای بزرگتری را برای طراحانش کاشت. حال با توجه به اهمیت موضوع در ادامه به برخی از خطاهای محاسباتی اشاره میشود:
خطای اول: توهم انهدام دانش ایرانی
اساساً، رژیم صهیونیستی دو هدف عمده را از این تهاجم به کشورمان دنبال میکرد که هر دو بر یک پیشفرض اشتباه بنا شده بود. هدف نخست، وارد آوردن ضربهای فلجکننده به برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان بود. اما طراحان این عملیات تروریستی یک حقیقت بنیادین را نادیده گرفتند: در قرن بیستویکم، قدرت واقعی نه در زیرساختهای فیزیکی، که در دانش و سرمایه انسانی نهفته است. همچنین دانش هستهای در کشورمان یک «موجودیت» بومی و نهادینهشده است که در بطن جامعه علمی کشورمان توسعه یافته و به تکمل امروزیاش رسیده است؛ این دانش یک کالا در انبار سازمان انرژی هستهای کشورمان یا تأسیسات نطنز و فردو نیست که با بمباران نابود شود، بلکه یک رودخانه زنده و پویاست که در ذهن و ضمیر هزاران دانشمند و تکنسین ایرانی جریان دارد و نسل به نسل منتقل شده و خواهد شد همانگونه که بعد از ترور «مسعود علی محمدی» و «مصطفی احمدی روشن» و «محسن فخریزاده» و دیگران تا به امروز ادامه یافته است. ترور ناجوانمردانه دانشمندان و شهادت فرماندهان ارشد نظامی، اگرچه ضایعهای بزرگ و دردناک است. اما از منظر استراتژیک، اقدامی عمیقاً غیرهوشمندانه یا بهعبارت سادهتر دارای نتیجه معکوس است و عوارض پرشمار آن دامن بانیان این ترور را خواهد گرفت.
خطای دوم: خودزنی علیه توان بازدارندگی
دومین و شاید بزرگترین خطای راهبردی رژیم صهیونیستی، خودزنی در حوزه بازدارندگی بود. دکترین امنیتی صهیونی برای دههها بر سه ستون ابهام راهبردی، تهدید به پاسخ نامتناسب و ویرانگر، و حفظ برتری نظامی مطلق و انحصاری در منطقه استوار بود. اما عملیات تروریستی «طلوع شیران» هر سه ستون را به لرزه درآورد! رژیم با اجرای یک حمله مستقیم و پیچیده، برگ برنده خود را بازی و از آستانه ابهام عبور کرد. اما نتیجه چه بود؟ پاسخ مشخص است! کشورمان و توان دفاعی و هستهای آن نهتنها فرو نپاشید، بلکه برای سومین بار در تاریخ منازعه، به شکلی مستقیم، علنی و از خاک خود، خاک اراضی اشغالی و مراکز استراتژیک آن را هدف قرار داد. این پاسخ، اگرچه از نظر حج ده یا کنترلشده بود، اما از نظر راهبردی، یک زلزله تمامعیار دفاعی و امنیتی و البته حیثیتی برای رژیم محسوب میشود. این اقدام، تابوی حمله به رژیم صهیونیستی را یکبار دیگر و در سطحی بالاتر از گذشته شکست و یک قاعده جدید در منطقه تعریف کرد، مصونیت آهنین حتی برای رژیم صهیونیستی تحتالحمایه ایالات متحده نیز دیگر معنایی ندارد و عصر «آسیبپذیری متقابل» آغاز شده است! پیش از مجموعه حملات وعده صادق که هر یک بهدلیلی صورت پذیرفتند، تهدید مستقیم کشورمان علیه اشغالگران قدس یک امر بالقوه و در هالهای از ابهام بود؛ اما اکنون این توانمندی به فعلیت رسیده و برای همگان اثبات شده است. رژیم صهیونیستی با دستان خود، آینه بازدارندگیاش را شکست و اکنون در تصویر تکهتکه شده آن، چهره آسیبپذیر خود را میبیند.
خطای سوم: هدیه پیروزی به ایران و مقاومت
شاید بزرگترین پیامد ناخواسته این تهاجم، در حوزه جنگ شناختی و نبرد روایتها رقم خورد. زمانبندی حمله رژیم صهیونیستی یک فاجعه تمامعیار در عرصه دیپلماسی عمومی بود. این اقدام در حالی صورت گرفت که وجدانهای بیدار جهان، از بیش از هشتاد کشور، در قالب کاروانهای شکست حصر غزه، چشم به مرزهای فلسطین دوخته بودند. این همزمانی، یک قاب تصویری قدرتمند در ذهن افکار عمومی جهان ساخت: رژیمی که از یکسو غیرنظامیان تحت محاصره را هدف قرار میدهد و از سوی دیگر به یک کشور مستقل عضو سازمان ملل تجاوز نظامی میکند. در این قاب، پاسخ دفاعی ایران، نه یک اقدام تهاجمی، که واکنشی مشروع در برابر یک متجاوز سریالی و دفاع از حاکمیت ملی تفسیر شد. این تهاجم، مبارزه کشورمان با رژیم صهیونی را از یک منازعه منطقهای صرف خارج کرد و آن را به شکلی ناگسستنی به آرمان جهانی عدالتخواهی برای فلسطین پیوند زد. رژیم صهیونیستی با این حمله، ناخواسته فرآیند مشروعیتزدایی از خود را در مقیاس جهانی تسریع بخشید و یک پیروزی بزرگ در جنگ روایتها را به کشورمان هدیه داد.
چشمانداز پیشروی جنگ: عبور از نقطه بیبازگشت
با عنایت به آنچه بیان شد، تهاجم رژیم صهیونیستی به کشورمان، منطقه غرب آسیا را از یک نقطه بیبازگشت عبور داده است. مسیر دیپلماسی، حداقل در کوتاهمدت، با خون دانشمندان و فرماندهان ما مسدود شده است و هرگونه بازگشت به میز مذاکره، مستلزم یک تغییر پارادایم بنیادین در رویکرد غرب و ارائه تضمینهای عینی و معتبر است. کشورمان اکنون در بازنگری سیاستهای راهبردی خود، با دست بازتری عمل خواهد کرد تا موازنهای پایدار برای تضمین امنیت ملی خود ایجاد کند. رژیم صهیونیستی در تلاش بود تا با یک ضربه قاطع، ساعت را به عقب بازگرداند و به دوران سلطه بیچون و چرای خود بازگردد. اما در عمل، عقربههای ساعت را با سرعتی سرسامآور بهسمت آیندهای نامعلوم و پرمخاطره برای خود به حرکت درآورد. ویرانیهای ناشی از حملات در داخل کشورمان، هرچقدر هم که باشد، تاکتیکی و قابل جبران است؛ اما ترکی که بر پیکره دکترین امنیتی و استراتژی بازدارندگی رژیم صهیونی نشسته است، عمیق و شاید ترمیمناپذیر باشد. بهعبارت دیگر عملیات کذایی طلوع شیران، شاید در تاکتیک موفق بود، اما در استراتژی، غروبی تلخ را برای طراحانش رقم زد!