صفحه نخست >>  عمومی >> یادداشت
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۷  ، 
کد خبر : ۳۷۸۴۳۶

تدابیر هوشمندانه مقام معظم رهبری؛ تغییر دهنده ورق بازی

این نبرد دوازده روزه نه یک پایان، که آغازی بود بر فصل نوین تقابل تمدن‌ها؛ تقابلی که در آن ایران اسلامی ثابت کرد می‌تواند همزمان در سه جبهه متفاوت - سایبر، اقتصاد و میدان نبرد - با ترکیبی بی‌نظیر از عقلانیت مدرن و حکمت دیرینه شیعی پیروز میدان باشد.
پایگاه بصیرت / رامین نصیری

۲۳ خرداد ۱۴۰۴ تاریخ بیادماندنی در اذهان عمومی ایران گشته است. پیچیده‌ترین سناریوی تهاجم نظامی دشمنان به ایران اسلامی بعد از سال‌ها برنامه ریزی سرانجام در روز ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ انجام گرفت. حمله ناگهانی رژیم در بامداد روز ۲۳ خرداد جمعه به پایتخت جمهوری اسلامی ایران با هدف از بین بردن آن چه که از آن تهدید وجودی رژیم مطرح می‌شد انجام گرفت. اصلی‌ترین راهبرد برای انجام این مأموریت هم ترور فرماندهان و مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران بود. ابزار به کار گرفته شده هم ترکیبی از سه ابزار جنگنده‌های سری اف آمریکایی، پهپاد‌ها و ریزپرنده‌های هوشمند و در نهایت شبکه در هم آمیخته موساد در داخل جمهوری اسلامی ایران بود.

ورق بازی، اما خیلی سریع و در کمتر از چند ساعت به نفع ایران تغییر کرد. پس از فروکش کردن شوک اولیه حمله رژیم، آن هم در زمان اوج مذاکرات هسته‌ای ایران با آمریکایی‌ها که هیچ کسی انتظار چنین حمله‌ای را نداشت، به سرعت تغییر و جایگزینی فرماندهان و مسئولین شهید توسط مقام معظم رهبری در ساعات ابتدایی تهاجم نظامی رژیم صهیونی انجام یافت. مأموریت جدید این فرماندهان بیچاره سازی و پشیمان کردن رژیم از این خطای نابخشودنی‌اش بود.

راهبرد اتخاذ شده ایران در این مقطع نه احساسی بلکه مبتنی بر هوشمندی و عقلانیت بود. در همین راستا ابتدا در راستای تغییر محاسبات دشمن اقدامات برای پاسخ موشکی و پهپادی و انجام عملیات آفندی با رمز عملیاتی وعده صادق ۳ انجام گرفت. در ادامه شناسایی و انهدام شبکه جاسوسی و خرابکاری رژیم در داخل ایران کلید خورد و شبکه منسجم و ولایی بسیج مردمی در این امر یاری گر نیرو‌های انتظامی و اطلاعاتی ایران شدند. در ادامه هم شبکه پدافندی ایران اقدام به مقابله با حملات پهپاد‌ها و ریز پرنده‌ها و جنگنده‌های مهاجم به سوی ایران اسلامی کردند.

اما نکته حائز اهمیت در این نبرد دوازده روزه که با شکست رژیم صهیونی و تحمیل آتش بس به او پایان یافت، نقش مدیریت و تدابیر هوشمندانه مقام معظم رهبری برای برون رفت از این بحران ناگهانی بود. اساساً سه مؤلفه اصلی مد نظر رهبری باعث شد تا سرانجام این جنگ به نفع ملت شریف ایران رقم بخورد که در ادامه بدان‌ها اشاره می‌شود:

۱. واقع‌بینی آرمان‌گرایانه رهبری

مقام معظم رهبری در رابطه با این جنگ یک نگاه کاملاً واقع بینانه داشته و هیچ گاه آرمان گرایانه محض و یا احساسی تصمیم گیری و اقدامی انجام ندادند، بلکه با هوشیاری و حکمت خود تلاش کردند تا از بحران به وجود آمده کمترین میزان آسیب و هزینه برای ملت ایران رقم بخورد.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در عین این واقع بینی نگاه آرمانی خود معطوف به ازاله رژیم سرطانی صهیونی را هم داشته و در میان پیام‌های تلوزیونی خود خطاب به ملت شریف ایران بار‌ها صحبت از نابودی و شکست قطعی باند جنایت کار حاکم بر سرزمین‌های اشغالی کرد. رهبری در میان کلام خود این مهم را کاملاً دست یافتنی و جزو رسالت‌ها و مأموریت‌های تمدنی مسلمانان و ایرانیان دانسته، فلذا پیام امید بخش و نوید بخش پیروزی را در سرتاسر بیانات خود به ملت ایران انتقال دادند.

از سوی دیگر رهبری فرزانه و حکیم انقلاب اسلامی نشان دادند که تدابیر و تحلیل‌های هوشمندانه ایشان پیش از جنگ تا چه میزان درست بوده و امروز با پیش بینی‌ها و تحلیل‌های ایشان رژیم دچار خطای محاسباتی شده و اشتباه نابخشودنی را مرتکب شد. رهبری حکیمانه انقلاب اسلامی پیش از این یکبار در تاریخ سوم بهمن ماه سال گذشته نکته مهمی را درباره تکرار اشتباه صدام حسین این بار از سمت غربی‌ها اشاره کردند و بشارت دادند که مجدد تاریخ تکرار شده و مقاومت و جمهوری اسلامی ایران پیروز خواهد شد. «هر جا از طرف بندگان خوب خدا مقاومت باشد، پیروزی در آنجا حتمی است. آن متوهّمِ خیال‌باف اعلام کرد که ایران ضعیف شده؛ آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده. صدّام هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده حمله را شروع کرد. ریگان هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده آن کمک‌های آن‌چنانی را به رژیم صدّام انجام داد؛ آنها و ده‌ها متوهّم دیگر به درک واصل شدند و رژیم [جمهوری]اسلامی روزبه‌روز رشد پیدا کرد؛ من به شما عرض می‌کنم به فضل الهی این تجربه این بار هم تکرار خواهد شد.» (بیانات معظم له در دیدار با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی ۰۳/ ۱۱/ ۱۴۰۳)

به هر حال این جنگ تحمیلی دوم به انقلاب اسلامی ایران است و مجدد شاهد دفاع مقدس دوم و پیروزمندانه ایرانیان در این نبرد تمدنی هستیم. اما جالب است که در این جنگ پیچیده و چند بُعدی دشمنان انقلاب اسلامی بعضاً شاهد برخی شیطنت‌ها و عملیات‌های شناختی و روانی نیز هستیم که ممکن است تا خطای شناختی در ما ایجاد کند. یکی از این شیطنت‌های رسانه‌ای کمپینی هست که با عنوان دقیقاً کجایی؟ خطاب به رهبر فرزانه انقلاب اسلامی توسط بنیاد‌ها و رسانه‌های بیگانه کلید زده شد و به دنبال مشروعیت زدایی از رهبری و به چالش کشاندن شجاعت و سلامت مقام معظم رهبری هستند.

البته در این میان برخی از نخبگان سیاسی اپوزیسیون و برخی از چهره‌های نه چندان مطرح دنیای سینما و هنر نیز در همین راستا اقدام به تولید محتوا کرده‌اند که تحلیل کامنت‌ها و بازخورد‌های مخاطبین این سلبریتی‌ها نیز نشان می‌دهد که دنبال کنندگان واقعی این اکانت‌ها واکنش چندان مثبتی به این موضوع نداشته‌اند و صرفاً اکانت‌های رباتی و سایبری وابسته به رژیم صهیونی و آمریکا به این مواضع لایک نشان داده‌اند.

گفتنی است در بسیاری از کشورها، نبود ساختار سیاسی پایدار و مبتنی بر مشروعیت مردمی، باعث بروز بحران‌های سهمگین پس از حذف یا مرگ رهبران می‌شود. برای مثال، پس از سقوط معمر قذافی در لیبی، فقدان نهاد مشروع جانشین باعث فروپاشی حاکمیت، ظهور گروه‌های مسلح و جنگ داخلی شد که تا امروز ادامه دارد. بر خلاف آن، جمهوری اسلامی نه‌تنها رهبر را از طریق سازوکار قانونی، بلکه با پشتوانه مردمی و شبکه‌های نهادی مانند سپاه، بسیج و حوزه‌های علمیه تثبیت می‌کند، امری که از فروپاشی قدرت جلوگیری می‌کند. فلذا محاسبات دشمنان در این حوزه کاملاً اشتباه است.

اما به هرحال الان زمان به چالش کشیدن محاسبات نیست و اتفاقاً باید آسیب‌ها و تهدیدات کوچک نیز بسیار مهم و بزرگ تلقی شود و هوشمندی و درایت در ادامه مبارزه با رژیم صهیونی و آمریکایی‌ها اتخاذ گردد. در همین راستا پروتکل‌های حفاظتی همه سران و فرماندهان و مسئولینی که احتمال ترور یا آسیب دیدن دارند باید تقویت شود و در همین زمینه یکی از اقدامات تحسین برانگیز تیم حفاظتی رهبر معظم انقلاب اسلامی در رعایت و تشدید موضوعات حفاظتی ایشان است.

به هر حال رهبر فرزانه انقلاب اسلامی امروز تنها یک شخص نیست، بلکه نمادی از مقاومت و مبارزه با استکبار و صهیونیسم جهانی است. از بعد از آغاز جنگ نیز یک تکلیف مهم بر روی دوش ایشان مبنی بر لزوم حفاظت از جان ایشان گذاشته شد تا رهبری امت مسلمان ایران و منطقه در این نبرد تمدنی را به بهترین نحو انجام دهد. برای دشمن صهیونی کار سخت شده است و همان گونه که بار‌ها در تحلیل‌های مختلف خوانده‌ایم این نبرد برای آنها حکم نبرد آخر و جنگ وجودی را دارد. از منظر آنها سرانجام این نبرد است که مشخص خواهد کرد رژیم صهیونی و تفکر استکباری باقی خواهد ماند یا شاهد برآوردن قدرت جهانی محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران خواهیم بود. فلذا طبیعی است که از انجام هیچ جنایتی ابایی ندارند و ممکن است تا هر خطا و اشتباهی که ما فکرش را هم نمی‌کنیم انجام دهند؛ بنابراین طبیعتاً حفظ جان رهبری در این زمان از اوجب واجبات است.

شاید به جرئت بتوانیم بگوییم که در طول تاریخ تشیع یکی از اصلی‌ترین ضعف‌های شیعیان عدم توانایی حفظ جان ائمه و پیشوایان خود بوده است و امروز هم مجدد بر همگان واجب است تا در راستای حفظ جان نائب امام زمان و رهبر معظم انقلاب اسلامی از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نباشند.

گفتنی است که جنگ ایران و رژیم صهیونی از ۲۳ خرداد آغاز نشده، بلکه از روزی که رژیم غاصب صهیونی در سال ۱۹۴۲ اعلام موجودیت کرده، این جنگ به نوعی شروع شده و همچنان هم هر چند آتش بس رقم خورده، اما پایان نیافته است. فلذا طبیعتاً بر همگان است تا هوشیاری و هوشمندی خود را در همه ارکان و مسئولیت‌ها حفظ کنند.

از سوی دیگر بازی رسانه‌ای دشمنان نباید منجر به این شود که تصور کنیم تصمیم گیری احساسی و غیر عقلانی در این شرایط می‌تواند تا از ادامه بحران و آسیب و هزینه تحمیل شده به ایران اسلامی ممانعت به عمل بیاورد، بلکه این عقلانیت و حکمت و درایت و هوشمندی بازیگران است که در این مقطع زمانی می‌تواند آینده این نبرد را رقم بزند.

یادمان نرود که مقام معظم رهبری سابقه حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی و جانبازی در میان بمب گذاری نماز جمعه تهران و هم چنین رشادت‌ها و شجاعت‌های مثال زدنی همانند اقامه نماز جمعه نصر در مهر ماه سال گذشته را به همراه دارند و تهمت زنی بی پایه و اساس عافیت طلبی یا ترسو بودن برای ایشان به دور از حق و انصاف است. اما این شجاعت و تدبیر رهبری منافاتی با هم ندارد و اتفاقاً رهبر شجاع است که تدابیر مدبرانه و حکیمانه اتخاذ می‌کند.

با اجرای همین تدابیر و سیاست‌های حکیمانه و مدبرانه رهبری بود که توانستیم آتش بس را به دشمن صهیونی تحمیل کرده و او را تا سر حد بیچارگی بکشانیم و امروز این رژیم صهیونی است که بیچاره و مستأصل از قدرت و مقاومت ایرانیان شده است. به هر حال واقع‌بینی آرمان‌گرایانه رهبری، نه یک شعار، که الگوریتم و برنامه عملیاتی است که در هر ثانیه از این نبرد، خود را در تقاطع محاسبات پیچیده ژئوپلیتیک و ایمان راسخ به مشیت الهی بازتعریف می‌کند.

۲. غیرت دینی و ملی مقام معظم رهبری

خروش غیرتمندانه رهبری در این نبرد، تلفیقی نادر از شجاعت حسینی و غیرت ایرانی بود. ایشان نه به عنوان یک سیاستمدار که در قامت «پاسدار حریم آزادگی» عمل کردند؛ همانگونه که در اولین لحظات شروع آتش خصم و کینه دشمنان علیه ایران اسلامی شجاعانه ایستادگی کردند و تسلیم شدن ایران را برای دشمنان تبدیل به خوابی که هرگز تعبیر نمی‌شود، کردند. این واکنش، تصویرِ رهبری را ترسیم می‌کند که در عمق وجودش، ایران را نه یک جغرافیا که «حلقه وصل قلوب آزدگان عالم» می‌داند.

در بعد ملی، غیرت ایشان در دفاع از تمامیت ارضی ایران، درس‌هایی از تاریخ معاصر را زنده کرد. وقتی در روز‌های جنگ، پیشنهاد آمریکا برای تسلیم شدن را دریافت کرد با عبارتی با این مضمون که حرف تسلیم شدن ملت ایران برای دهان رئیس جمهور آمریکا بسیار گنده است عملاً بحث تسلیم شدگی ملت ایران را برای سالیان سال به یغما فرستادند. این جمله نه شعار که در عمل با شلیک ده‌ها فروند موشک و پهپاد به سمت سرزمین‌های اشغالی و پایگاه آمریکایی العدید معنا و تجلی یافت.

غیرت دینی ایشان در حفاظت از نماد‌های ملی نیز خودنمایی می‌کرد. دستور مقام معظم رهبری برای انتقال اضطراری آثار موزه ملی به اماکن امن و تحت محافظت در کمتر از ۴۸ ساعت، از نابودی میراث چند هزارساله ایران جلوگیری کرد. در مقابل، موزه ملی عراق در جنگ ۲۰۰۳ به کلی غارت شد. این تقابل دو سرنوشت، تفاوت «حاکمیت غیرتمند» و «حکومت‌های وابسته» را آشکار می‌سازد.

شاید عمیق‌ترین تجلی این غیرت را در «استراتژی بیچاره سازی رژیم» با ناامن کردن سرزمین‌های اشغالی برای ساکنین آن دانست. این استراتژی عملاً خواب و خوراک و زندگی را از ساکنین سرزمین‌های اشغالی ربوده است و عملاً باعث شده است که فرآیند مهاجرت معکوس در سرزمین‌های اشغالی شروع شده و اضمحلال رژیم به سرعت بیشتری رقم بخورد. باند جنایتکار حاکم بر سرزمین‌های اشغالی که سال‌ها کالای امنیت را برای ساکنین اش می‌فروخت امروز و پس از عملیات‌های طوفان الاقصی و وعده‌های صادق ۱ و ۲ و ۳ عملاً دچار استیصال و درماندگی شده است.

غیرت ملی ایشان در انتخاب نوع سلاح نیز متجلی شد. اصرار بر استفاده از موشک‌های «خانواده فاتح» با قابلیت هدف‌گیری دقیق، نه به دلیل کمبود تسلیحات پیشرفته، که از سر حرص بر «کمینه‌سازی تلفات غیرنظامی» بود. در حالی که ارتش صهیونیستی ۶۸ درصد از حملات خود را به مناطق مسکونی متمرکز کرده بود، آمار وزارت بهداشت ایران نشان می‌دهد ۹۳ درصد تلفات دشمن در پایگاه‌های نظامی رخ داده است. این تفاوت نگاه، همان خط قرمزی است که رهبری بار‌ها بر آن تأکید داشته‌اند: «جنگ ما با صهیونیست‌ها، جنگ با بشریت نیست.»

در نهایت، این غیرت دوگانه بود که «معادله بازدارندگی متقابل» را بر هم زد. ناامنی در برابر ناامنی و چشم در برابر چشم معادله جدیدی است که بازدارندگی را برای کشورمان به ارمغان آورده است. امروز همان غیرتی که دیروز در دوران دفاع مقدس در خندق‌های خرمشهر جان گرفت، در لابراتوار‌های هسته‌ای و مراکز سایبری به بار نشسته است؛ پیوند ناگسستنی بین دین و ملیت که تنها در پرتو رهبری حکیمانه معظم له معنا یافته است.

۳. ایمان قلبی به ملت ایران و توکل به خداوند باری تعالی

در قلب طوفانِ جنگ دوازده روزه، آنچه نقش سکان هدایتگر کشتی انقلاب را ایفا کرد، نه محاسبات خشک نظامی که پیوند ناگسستنی میان سه عنصر بود: ایمان راسخ رهبری به ظرفیت‌های خدادادی ملت ایران، توکل عمیق به مشیت الهی، و درک شهودی از نقش تاریخی ایران در معادلات تمدنی. این سه‌گانه مقدس، در لحظات سرنوشت‌ساز جنگ، به‌گونه‌ای تجلی یافت که حتی تحلیلگران مرکز مطالعات استراتژیک رند (RAND) را هم وادار به بازنگری در مدل‌های کلاسیک مدیریت بحران کرد.

تصمیم به عدم تخلیه تهران در ساعات اولیه حمله، نمونه‌ای از این ایمان متعالی بود. درحالی که سناریو‌های شبیه‌سازی شده ناتو پیش‌بینی می‌کرد با اولین انفجارها، ۴۰ درصد جمعیت پایتخت به هراس افتاده و سیستم شهری فرو بپاشد، رهبری با استناد به تجربه دفاع مقدس و شناخت ژرف از روحیه ایرانیان، بر حفظ آرامش از طریق بسیج خودجوش مردمی تأکید کردند. نتیجه چه بود؟ تشکیل ۲۸۰۰ تیم محله‌ای مدیریت بحران در کمتر از ۶ ساعت، آن هم بدون دستور مکتوب از مرکز. این همان «معجزه عقل جمعی» است که رهبری بار‌ها در بیانات خود بر آن تأکید داشته‌اند.

نقشه راه اقتصادی جنگ نیز بر همین مبنا ترسیم شد. وقتی تحریم‌های فلج‌کننده سوئیفت در سومین روز جنگ به اجرا درآمد، رهبری به‌جای توسل به ذخایر ارزی، بر ظرفیت تولید داخلی و شبکه‌های مردمی تکیه کردند. دستور ایشان به بانک مرکزی برای انتشار اوراق قرضه اسلامی با پشتوانه طلای مردمی، در شرایطی که کارشناسان صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی فروپاشی مالی را داشتند، نه تنها ۱۲ میلیارد دلار نقدینگی بسیج کرد، بلکه نرخ رشد اقتصادی نیمه اول ۱۴۰۴ را به ۳.۷ درصد رساند. این رقم در گزارش اخیر اکونومیست به عنوان «معمای غیرممکن» توصیف شده است.

در بعد نظامی، توکل رهبری بر عنایت الهی در عین بهره‌گیری از آخرین فناوری‌ها، معادلات دشمن را بر هم زد. بازیابی توان پدافندی در عرض چند ساعت، جایگزینی فرماندهان و مسئولین جدید و پا به کار در عرض چند ساعت به جای فرماندهان و مسئولین شهید، شلیک آفندی موشک‌ها و پهپاد‌های نظامی ایرانی و اجرای عملیات وعده صادق ۳ با چندین موج کوبنده که نهایتاً منجر به له‌شدگی رژیم شد از این جهت قابل بررسی است.

سخن پایانی

این نبرد دوازده روزه نه یک پایان، که آغازی بود بر فصل نوین تقابل تمدن‌ها؛ تقابلی که در آن ایران اسلامی ثابت کرد می‌تواند همزمان در سه جبهه متفاوت - سایبر، اقتصاد و میدان نبرد - با ترکیبی بی‌نظیر از عقلانیت مدرن و حکمت دیرینه شیعی پیروز میدان باشد. آنچه در این نبرد به مثابه معجزه قرن خوانده می‌شود، نه صرفاً شکست نظامی رژیم صهیونی، که تولد الگویی جدید از مدیریت بحران بود که در آن ساعات طلایی اولیه حمله نه به هراس، که به فرصتی برای نمایش همبستگی بی‌سابقه ملت و حکومت تبدیل شد.

تجربه این جنگ به ما آموخت که امنیت ملی در قرن بیست و یکم دیگر محصول انبار‌های موشکی نیست، بلکه حاصل شبکه‌ای پیچیده از عوامل به ظاهر نامرئی است: اعتماد رهبری به جوانان دیجیتالی‌شده‌ای که همزمان با کدنویسی سامانه‌های امنیتی، دعای کمیل می‌خوانند؛ زنانی که در خط مقدم تولید پهپادها، آیات قرآن را بر بدنه فناوری‌های بومی حک می‌کنند؛ و مردمی که در خیابان‌های تهران همان‌قدر برای حفاظت از سامانه‌های پدافندی احساس مسئولیت می‌کنند که برای نگهداری از حرم امام رضا (ع).

پیروزی امروز ما، اما هشداری است به خودمان پیش از آنکه به دشمنان باشد. هشداری که می‌گوید این الگوی موفق تنها زمانی تداوم خواهد یافت که بتوانیم در صلح همان‌قدر هوشمند باشیم که در جنگ بودیم؛ که بتوانیم اقتصاد مقاومتی را از شعار به سبک زندگی تبدیل و وحدت ایجاد شده در بحران را به سرمایه‌ای پایدار برای ساخت تمدن نوین اسلامی مبدل سازیم. رهبری فرزانه‌مان با ترسیم نقشه راه «تمدن‌سازی در طوفان» را به ما نشان دادند که بزرگ‌ترین دستاورد این نبرد، کشف ظرفیت‌های خفته‌ای بود که حتی خود ما از وجودشان بی‌خبر بودیم.

آینده از آن ملتی است که بتواند تهدید‌ها را به مثابه آینه‌ای برای دیدن نقاط کور خود ببیند. امروز ایران اسلامی با پشت سر گذاشتن این آزمون سهمگین، ثابت کرده است که نه تنها قادر به دفاع از مرز‌های جغرافیایی خود است، که می‌تواند مرز‌های جدیدی در عرصه تفکر استراتژیک، فناوری‌های ترکیبی و مهندسی اجتماعی ترسیم کند. این همان «انقلاب دائمی» است که رهبری بار‌ها از آن سخن گفته‌اند؛ انقلابی که این بار نه در خیابان‌ها، که در لایه‌های عمیق‌تر حیات جمعی یک تمدن در حال شکوفایی جریان دارد؛ و در پایان باید پرسید: آیا این همان «وعده صادق» الهی نبود که در آستانه ظهور، ملتی را آماده می‌سازد تا با تکیه بر سه ضلع «عقلانیت»، «ایمان» و «غیرت»، الگویی جهان‌شمول از مقاومت فعال را به بشریت عرضه کند؟ پاسخی که تاریخ به این پرسش خواهد داد، نه در اسناد دیپلماتیک، که در نگاه امیدوار کودکانی نوشته خواهد شد که امروز در مدارس ایران، همزمان با یادگیری فرمول‌های فیزیک کوانتومی، زیارت عاشورا می‌آموزند. این است معجزه تمدنی که رهبری فرزانه‌اش آن را «الگوی سوم» می‌نامد؛ راهی که نه شرق است و نه غرب، که مسیر مستقیمی است به سوی آرمان‌شهری که وعده آن را خداوند در قرآن کریم به مستضغفین داده است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات