صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۵  ، 
کد خبر : ۳۷۹۹۰۹
مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

جنگ فراترکیبی!

جنگ آمریکا با ملت ایران در ابعاد «فراترکیبی» تمامی ندارد. بزرگ‌ترین دستاورد نبرد ۱۲ روزه با روسیاه‌ترین انسان‌های روی زمین، ضربه کاری به استراتژی دشمن بود در نبرد بعدی خواهید دید از راهبرد دشمن چیزی باقی نخواهد ماند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

پروژه «زاویه‌دارها» با تابلوی دروغین «وفاق ملی»

مسعود اکبری

1- در قاموس سیاسی، «وفاق ملی» نماد همگرایی و کنارگذاشتن اختلافات سیاسی و جناحی برای رسیدن به منافع مشترک و از جمله منافع ملی است. اما متاسفانه بخشی از طیف مدعی اصلاحات و جریان غربگرا، شعارهایی از جمله وفاق ملی را فقط در بزنگاه‌هایی که در قدرت حضور دارند به یاد می‌آورند. به بیان دیگر، «وفاق» برای این طیف، فقط در شرایطی خوب است که آنها سکان دولت یا مجلس را در دست دارند.
2- جماعتی که این روزها، شعار «وفاق ملی» آنها گوش فلک را کَر کرده، در دهه 90 و پس از فتنه 88، شعار «آشتی ملی» سر می‌داد. این طیف هیچ‌گاه در اصرار خود برای «آشتی‌ملی» توضیح ندادند که مگر ملت با یکدیگر در قهر و تقابل به سر می‌برند که «آشتی ملی» ضرورت پیدا کرده باشد؟! 
در آن مقطع پیشنهاد «آشتی ملی» از سوی کسانی مطرح شد که برخی از آنان مطابق اسناد غیرقابل انکار در جریان فتنه ۸۸ در پیوند و ائتلاف با همه جریانات و گروه‌های ضدانقلاب نظیر بهایی‌ها، منافقین، سلطنت‌طلب‌ها، مارکسیست‌ها، تجزیه‌طلب‌ها، نهضت‌آزادی‌ها، ملی‌گراها، تروریست‌های نشان‌دار نظیر کومه‌له و حتی عبدالمالک ریگی، مأموریت براندازی نظام را دنبال می‌کردند. 
رهبر حکیم انقلاب- 27 بهمن 1395- به تعبیر مطرح‌شده با عنوان «آشتی ملی» اشاره و با بی‌معنی دانستن این تعبیر و انتقاد از پر و بال دادن به آن در برخی روزنامه‌ها و رسانه‌ها، فرمودند:«مگر مردم با هم قهر هستند که بخواهند آشتی کنند؟! قهری وجود ندارد، البته مردم ما با کسانی که در سال 88 به روز عاشورای حسینی اهانت کردند و با قساوت و لودگی و بی‌حیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر هستند و با آن‌ها آشتی هم نمی‌کنند.»
3- وقتی به وقایع تیر ۷۸، فتنه ۸۸، اغتشاشات دراویش داعشی در زمستان۹۶، ناآرامی‌های آبان ۹۸ و اغتشاشات ۱۴۰۱ نگاه می‌کنیم، رد پای برخی از اعضای همین جریان‌ در دامن‌زدن به التهاب و فتنه و آشوب و ایجاد دودستگی آشکار است. در همه این موارد، این طیف به جای تلاش برای آرام‌کردن فضا و حفظ انسجام ملی و وفاق، میدان را برای شرارت و گستاخی دشمنان ملت ایران مهیا کرد. حالا همان بازیگران، در مقام قدرت، منتقدان را به رعایت «وفاق ملی» دعوت کرده و کوچک‌ترین انتقاد و نقد کارشناسی به دولت را با برچسب‌هایی از جمله «حمله تندرو‌ها به دولت» و «افراطی‌ها علیه وفاق ملی» و...به حاشیه می‌برند و نمی‌گذارند که «صدای منتقدان» و البته «صدای مردم» به «گوش دولت» برسد.
4- رفتار دوگانه این جریان سیاسی، کاملاً شناخته‌شده است: بیرون از قدرت، اقدامات مثبت طیف مقابل سانسور و حتی تحریف و وارونه جلوه داده می‌شود؛ اما درون قدرت، کوچک‌ترین نقد فنی و محترمانه و دلسوزانه هم «افراط» و «تندروی» خوانده می‌شود. این رویکرد نه‌تنها توهین به شعور مردم است، بلکه مفهوم وفاق را به یک شوخی سیاسی تبدیل می‌کند.
رهبر معظم انقلاب- 14 خرداد 1403- در مراسم سی‌ و پنجمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینی(ره) فرمودند:«بعد از فقدان رئیسی عزیز من دیدم تقریباً همه روزنامه‌ها، همه‌ مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریان‌های مختلف، از خدمات او و تلاش‌های شبانه‌روزی او حرف می‌زنند، از او تمجید می‌کنند، تعریف می‌کنند. دلم سوخت، دلم برای رئیسی سوخت. در زمان حیات او اینها یک کلمه حاضر نبودند از این حرف‌ها را بگویند. در زمان حیات او این برجستگی‌ها را می‌دیدند، اما کتمان می‌کردند. بلکه عکس آن را می‌گفتند.»
5- در یک‌سال اخیر و به عبارتی از ابتدای فعالیت دولت چهاردهم، موجی از برچسب‌زنی به منتقدان و کارشناسان و فعالان سیاسی دلسوز از سوی جریان غربگرا و افراطیون مدعی اصلاحات شکل گرفت. هر کارشناس اقتصادی و هر فعال سیاسی یا نماینده مجلس که از عملکرد دولت انتقاد کرد، یا «تندرو» خوانده شد یا متهم به «برهم زننده وفاق ملی» شد. 
تا اینجای کار و در یک‌سال اخیر بیش از پیش ثابت شد که یکی از اهداف اصلی پروژه سیاسی و حزبی مدعیان اصلاحات با اسم رمز «وفاق ملی»، «بستن دهان منتقدان» و «دیوارکِشی میان صدای ملت و گوش دولت» است. 
6- واقعیت این است که عملکرد اقتصادی دولت چهاردهم در یک‌سال اخیر، با انتقاد جدی کارشناسان و صاحبنظران مواجه شده است. دولت آقای پزشکیان دلار را با قیمت حدود ۵۸ هزار تومان تحویل گرفت؛ اما امروز این نرخ تا حوالی ۹۴ هزار تومان افزایش یافته است. قیمت مسکن در پایتخت طی کمتر از یک‌سال اخیر جهشی چند ده‌میلیونی داشته است.
7- از زمان روی کار آمدن دولت پزشکیان قیمت برنج به طور میانگین حدود 170 درصد افزایش یافته است.در یک‌سال اخیر قیمت نان هم بین 100 تا 150 درصد گران شده است. براساس آمار و گزارش‌های منتشر شده، هزینه درمان در یک‌سال اخیر بیش از ۱۲ درصد افزایش یافته است. رقمی که طی چند دهه بی‌سابقه است.
در حال حاضر نرخ تورم نقطه‌ای به بالای ۴۰ درصد رسیده است. این در حالی است که نرخ تورم در پایان دولت سیزدهم با بیش از ۱۰ واحد درصد کاهش به ۳۱.۶ درصد در مرداد ۱۴۰۳ رسید. 
8- اکنون قریب به دو ماه از انتخاب آقای علی مدنی‌زاده به عنوان وزیر اقتصاد می‌گذرد. وزیر اقتصاد دولت چهاردهم، با وجود سوابق دانشگاهی، تجربه اجرائی محدودی دارد. براساس گزارش‌های منتشر شده، در این مدت 2 ماه، زمان قابل توجهی صرف بازدید و آشنایی وزیر جدید با وزارتخانه شده است. این در حالی است که کشور به برنامه‌ریزی و اقدامات سریع و دقیق اقتصادی نیاز دارد. 
9- طبق آمار بانک مرکزی، متوسط رشد فصلی اقتصاد کشور در ۲ فصل نخست عملکرد دولت پزشکیان به 3/5 درصد کاهش پیدا کرده است. این در حالی است که متوسط رشد فصلی اقتصاد کشور در ۳ سال دولت شهید رئیسی 4/5 درصد بود. طبق گزارش مرکز آمار میانگین تغییرات فصلی در جمعیت شاغل در دوره دولت چهاردهم تاکنون ۲۲۸ هزار نفر بوده است. و حال آنکه در ۱۲ فصل عملکرد دولت شهید رئیسی (پاییز ۱۴۰۰ تا تابستان ۱۴۰۳) میانگین تغییرات فصلی در جمعیت شاغل ۴۳۴ هزار نفر بود.
10- با توجه به قیمت جدید محصولات دو خودروساز مطرح در کشور و مقایسه آن با قیمت‌های پایان دولت سیزدهم مشخص می‌شود که در دولت پزشکیان تاکنون قیمت خودروهای داخلی بیش از ۶۰ درصد افزایش یافته است.
شاخص قیمت تولیدکننده بخش صنعت در بهار امسال نسبت به فصل مشابه سال قبل 45/2 درصد رشد کرد که بیانگر افزایش شدید هزینه‌ تمام‌شده کالاهای صنعتی در کشور است. اهمیت این شاخص به این دلیل است که مشخص‌کننده وضعیت هزینه‌های تولید در کشور است. بر اساس گزارش مرکز آمار، نرخ تورم نقطه‌ای مواد غذایی در پایان دولت سیزدهم ۲۴ درصد بود اما در دوره یکساله دولت چهاردهم به بیش از ۴۲ درصد افزایش یافته است. بورس در یک‌سال اخیر بیش از ۳۰ درصد از ارزش دلاری خود را از دست داده و سرمایه‌گذاران خرد با زیان سنگین روبه‌رو شده‌اند. 
11- یکی از نقاط ضعف دولت چهاردهم، بازگشت خاموشی‌های برنامه‌ریزی‌نشده است که مربوط به دولت روحانی بوده است. امسال در برخی شهرها و حتی بخش‌هایی از تهران، قطعی‌های چهار ساعته برق، آن هم با اطلاع‌رسانی ناقص، به روال تبدیل شده است. این وضعیت در حالی رخ می‌دهد که دولت قبل توانسته بود تابستان را تقریبا بدون خاموشی پشت سر بگذارد.
12- وقتی «وفاق ملی» صرفاً برای بستن دهان منتقدان و سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف و نادیده انگاری قصور و تقصیرها و تحمیل خواسته‌های حزبی و قبیله‌ای به کار می‌رود، نه‌تنها وحدتی شکل نمی‌گیرد، بلکه شکاف‌های اجتماعی عمیق‌تر می‌شود. به عنوان نمونه، در هفته‌های گذشته جبهه اصلاحات نامه‌ای سرگشاده خطاب به رئیس‌جمهور منتشر کرد. در بخشی از این نامه آمده بود«اقدامات عملی برای تحقق آشتی ملی شامل رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی، پایان دادن به محدودیت‌های فضای مجازی، مذاکره همه‌جانبه با آمریکا و پایان دادن به رویکردهای امنیتی در اداره کشور است.»!
پیش از آن نیز به فاصله تنها دو هفته پس از پایان جنگ 12 روزه، یکی از سران فتنه خواستار رفراندوم برای تأسیس مجلس موسسان و آزادی همه زندانیان سیاسی شد. این پیشنهاد با استقبال ویژه دشمنان ملت ایران از جمله منافقین و گروهک‌های تجزیه‌طلب مواجه شد. 
در همان مقطع، 180 نفر مثلا اقتصاددان و استاد دانشگاه در بیانیه‌ای خواستار «تغییر پارادایم» شدند. محتوای این بیانیه دقیقا مشابه بیانیه یکی از سران فتنه بود. 
13- نامه جبهه اصلاحات خطاب به رئیس‌جمهور و بیانیه یکی از سران فتنه و همچنین بیانیه 180 فعال مدعی اصلاحات همگی در یک پازل تعریف می‌شود و آن چیزی نیست جز «براندازی» و «تغییر حکومت».
آمریکا و رژیم صهیونیستی با شراکت برخی دولت‌های اروپایی و برخی سران مرتجع در منطقه دست و پا زدند تا بلکه در جریان یک جنگ تحمیلی، توهم تغییر نظام «رژیم چنج» در ایران به واقعیت بپیوندد. اما در نهایت پس از 12 روز تجاوز، دست از پا درازتر برای آتش‌بس التماس کردند.
حالا پادوهای داخلی دشمن ذیل شعار «وفاق ملی» و «تغییر پارادایم» و...در حقیقت در پی آن هستند که به خیال خود، پروژه ضدایرانی دشمن را که حتی با جنگ نیز محقق نشد، عملی کنند. 
14- اگر دولت و شخص رئیس‌جمهور محترم در پی اجرا و عملیاتی سازی «وفاق ملی» هستند، در گام اول و به عنوان مهم‌ترین گام می‌بایست بدنه دولت و به خصوص شورای اطلاع‌رسانی دولت را از عناصر «زاویه‌دار» و بدسابقه پاکسازی کنند.
دولت محترم باید در گام دوم و پس از کنارزدن مهره‌های این جریان مخرب، بدون واسطه، «صدای مردم ایران» و «صدای منتقدان و کارشناسان و صاحبنظران» را شنیده و آن را در بهبود اوضاع به کار گیرد.  

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

نقطه هدف نظام سلطه از خلع سلاح حزب‌الله

سیدعبدالله متولیان

مصوبه دولت لبنان برای انحصار سلاح در دستان ارتش، ظاهری حاکمیتی دارد، اما در باطن، طرحی خطرناک برای خلع سلاح حزب‌الله و تسلیم لبنان به فشار‌های ائتلاف غربی- صهیونی است. خلع سلاح حزب‌الله قطعه‌ای از جنگ چندلایه نظام سلطه در غرب آسیا است. این تصمیم، امنیت لبنان و محور مقاومت را تهدید می‌کند و نیازمند واکنشی قاطع از مردم و نخبگان بوده و تحلیل این مصوبه از زوایای مختلف را اجتناب‌ناپذیر می‌کند
۱- زمینه‌سازی برای تسلیم استراتژیک: مصوبه اخیر دولت لبنان مبنی بر انحصار سلاح در دستان ارتش، در شرایطی مطرح شده که این کشور زیر فشار‌های اقتصادی و سیاسی ائتلاف غربی- صهیونی قرار دارد. این تصمیم، با ارجاع به اسناد امریکایی و استقبال فرستاده‌های واشینگتن، بخشی از طرح کلان برای ایجاد خاورمیانه جدید از طریق تضعیف مقاومت است. هدف میانی، خلع سلاح حزب‌الله به‌عنوان سنگر بازدارندگی در برابر رژیم صهیونی و هموارسازی مسیر تحقق طرح‌هایی، چون «معامله قرن» و «کریدور آی‌مک» است که به تسلط غرب بر منطقه منجر می‌شود. 
۲- ناتوانی تاریخی دولت لبنان: تاریخ لبنان نشان می‌دهد که دولت مرکزی هیچ‌گاه توان دفاع از جنوب یا مقابله با تجاوزات اسرائیل را نداشته است. از اشغال لبنان در سال ۱۹۸۲ تا جنگ ۲۰۰۶، ارتش لبنان به دلیل محدودیت‌های بین‌المللی در تسلیحات و فقدان اراده سیاسی، ناتوان بوده و حزب‌الله این خلأ را به خوبی پر کرده و به نماد عزت ملی تبدیل شده است. مصوبه انحصار سلاح تلاشی برای بازگشت به دوران ضعف و بی‌پناهی است که لبنان را بی‌دفاع می‌کند. 
۳- پیامد‌های منطقه‌ای: خلع سلاح حزب‌الله فراتر از لبنان محور مقاومت را تضعیف می‌کند. در فلسطین، حذف حمایت حزب‌الله، فشار بر مقاومت غزه را افزایش می‌دهد. در عراق، این مصوبه می‌تواند الگویی برای خلع سلاح گروه‌های مقاومت باشد. برای ایران، تضعیف حزب‌الله معادلات ژئوپلیتیکی را به نفع غرب تغییر می‌دهد. این زنجیره، هدف ائتلاف غربی- صهیونی برای فروپاشی مقاومت منطقه‌ای را آشکار می‌کند. 
۴- نفوذ غرب در لبنان: قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت و فشار‌های اقتصادی و تهدید به تحریم، ابزار‌هایی هستند که ائتلاف غربی- صهیونی برای واداشتن لبنان به این تصمیم به کار گرفته‌اند. خلع سلاح حزب‌الله، توازن قوا را به نفع اسرائیل بر هم می‌زند و لبنان را در برابر تجاوزات بی‌دفاع می‌کند. ذوق‌زدگی توئیتی ویتکاف، نشانه نفوذ عمیق غرب در تصمیم‌سازی لبنان است. 
۵- واکنش حزب‌الله: دفاع از کرامت: حزب‌الله نمی‌تواند نسبت به این مصوبه بی‌تفاوت بماند. خروج وزرای وابسته از جلسه دولت، گام اولیه اعتراض بود. در صورت اصرار بر اجرا، تنش‌های سیاسی و امنیتی محتمل است. این تقابل، از ضرورت حفظ امنیت ملی و کرامت لبنان نشئت می‌گیرد. 
۶- راهکارها: دیپلماسی و وحدت ملی: برای مقابله، ایران باید با دیپلماسی مقاومتی (موضع‌گیری رسمی و تقویت رسانه‌ای)، از حزب‌الله حمایت کند. پیشنهاد تشکیل کمیته ملی در لبنان با حضور نمایندگان گروه‌های مختلف، می‌تواند اجرای مصوبه را به تعویق انداخته و وحدت ملی را تقویت کند. آگاهی‌بخشی عمومی نیز کلیدی است؛ رسانه‌ها و نخبگان باید پیامد‌های خلع سلاح را تبیین کنند. کمپین‌های رسانه‌ای و تجمع‌های مسالمت‌آمیز می‌توانند حمایت مردمی را جلب کنند. 
۷- نقش مردم: نگهبانان مقاومت: مردم لبنان، قلب مقاومت، باید با آگاهی‌بخشی و مشارکت فعال، از هویت ملی خود دفاع کنند. مقاومت، بخشی از عزت لبنان است و حفظ آن، وظیفه‌ای همگانی است. 
مصوبه انحصار سلاح، گامی برای تسلیم لبنان به ائتلاف غربی- صهیونی است که امنیت ملی و محور مقاومت و یکپارچگی غرب آسیا را تهدید به تجزیه می‌کند. نخبگان، علما و مردم باید متحد شوند تا این طرح را خنثی کنند. حزب‌الله، نماد عزت لبنان، باید حفظ شود. مقاومت، ضرورتی تاریخی است که آینده منطقه به آن وابسته است. لبنان، با وحدت و ایستادگی، می‌تواند بار دیگر الگوی آزادگان جهان باشد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

یک گزارش غلط دیپلماتیک

احمد سبحانی

این روزها شاهد اظهار نظرات متفاوت و متناقض مقامات و تحلیل گران ایرانی پیرامون دالان زنگزور هستیم که بعضی آن را موضوعی ساده و برخی آن را به تغییر مرزها و خطرناک توصیف می‌کنند.
با توجه به اینکه گزارشات غلط می‌تواند مبنای برداشت غلط و نهایتا موضعگیری غلط شود، به ذکر خاطره ای از یک گزارش غلط در ارتباط با درگیری آذربایجان در اوایل دهه هفتاد می پردازم. در جریان جنگ اول قره‌باغ در دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، نیروهای ارمنی هر روز منطقه‌ای از خاک جمهوری آذربایجان را تقریباً بدون هیچ‌گونه مقاومتی اشغال می‌کردند. کافی بود چند روز پیش از حمله، ارامنه اعلام کنند قصد حمله به منطقه‌ای را دارند؛ شبانه آن منطقه تخلیه می‌شد. دولت روسیه که از گرایش‌های غرب‌گرایانه جمهوری آذربایجان خشمگین بود، چراغ سبز خود را به ارامنه نشان داد. ارامنه نیز که در طول تاریخ دچار تحقیر ملی شده و از سرزمین‌های اولیه خود رانده شده بودند، فرصت را مغتنم شمرده و به پیشروی خود ادامه می‌دادند. در این میان، سد میل‌ و مغان و همچنین تأسیسات سد در حال ساخت خداآفرین به اشغال نیروهای ارمنی درآمد.
در همان دوران برای شرکت در سمینار سفرای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای تازه استقلال‌یافته شوروی سابق‌به تهران دعوت شدم. در پایان سمینار دیداری با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت ترتیب داده شد.
در جریان این دیدار رئیس‌جمهور محترم با نارضایتی شدید از اقدامات ارامنه گفتند:
«علاوه بر اشغال سرزمین کشور همسایه، اموال سد خداآفرین غارت شده و آبرسانی به دشت مغان مختل گردیده است. اکنون بیم آن می‌رود که این دشت مهم دچار خشکسالی شود.»
در این هنگام آقای ایزدی، سفیر وقت کشورمان در روسیه، اجازه صحبت خواستند و گفتند:
«ما نباید در این جنگ بی‌طرفی خود را خدشه‌دار کنیم.»
اما آقای هاشمی این نظر را نپذیرفتند و با صراحت گفتند:«ارامنه به ما هم بد کرده‌اند.»
سپس آقای واعظی، معاون وقت وزیر امور خارجه در حمایت از سخنان آقای ایزدی مطالبی را مطرح کرد. اما آقای هاشمی با لحنی تند پاسخ دادند:
«ارامنه از خطوط قرمز عبور کرده‌اند.»
همه ساکت شدند.
من که در میان حاضران تنها کاردار و جوان‌ترین فرد جلسه(۳۱ ساله) بودم، دستم را برای صحبت بلند کردم. در این لحظه آقای نهاوندیان، سفیر وقت ایران در جمهوری آذربایجان که در کنارم نشسته بود، آهسته گفت:
«برخورد حاج‌آقا را با آقایان ایزدی و واعظی دیدی؟ اگر تو هم بخواهی همان حرف‌ها را تکرار کنی، حتماً برایت گران تمام می‌شود.»
اما دلم چون دیگ جوشان می‌جوشید. تصمیمم را گرفته بودم و برای صحبت اصرار کردم.
با موافقت رئیس جلسه گفتم:
«حاج‌آقا، به نظر می‌رسد گزارشی خلاف واقع به اطلاع شما رسیده است. در ارتباط با سد خداآفرین، نیروهای ارمنی هیچ اقدام تخریبی نداشته‌اند و در خصوص سد میل‌ و مغان نیز آن‌ها اعلام کرده‌اند که آماده‌اند هدایت آن را به‌عهده ایران بسپارند تا اخلالی در روند آبرسانی ایجاد نشود.»
آقای هاشمی مکثی کردند و سپس گفتند:
«خُب، بگویید کارشناسان آبفا به همراهی تعدادی مسلح برای حفظ امنیتشان به محل بروند و کنترل سد را به دست بگیرند.»
عرض کردم:
«جسارت است حاج‌آقا، منطقه در اشغال است و حضور افراد مسلح از سوی ما مناسب نیست. نیروهای ارمنی خودشان امنیت را تضمین کرده‌اند.»
آقای هاشمی که از این پاسخ خوششان آمده بود، گفتند:
«درست می‌گویید. ابتدا همراه کارشناسان به محل بروید و گزارشی تهیه کنید.»
پس از هماهنگی با نهادهای ذی‌ربط که خود داستان مفصلی دارد  به همراه هیأتی از شرکت آب و فاضلاب عازم منطقه سد خداآفرین شدیم.
نه‌تنها تجهیزات این سد غارت نشده ، بلکه بخش مهمی از ماشین‌آلات به سوی طرف ایرانی منتقل شده بود. سپس به سد میل‌ و مغان رفتیم. وضعیت سد کاملاً عادی بود. نیروهای ارمنی حاضر در محل، تمام تأسیسات را به هیأت ایرانی نشان دادند و گفتند: «لطفاً به ما کمک کنید تا جریان آب طبق روال ادامه یابد یا اینکه کنترل سد را مستقیماً به‌عهده بگیرید.»
و بدین ترتیب، نادرست بودن گزارش برخی تندروها و شاید مغرضان که می‌توانست به موضع‌گیری افراطی کشورمان منجر شود، آشکار شد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

بخش کشاورزی قربانی ماراتن بی‌پایان ادغام و انتزاع

عبدالحسین طوطیایی
 

در خلال حداقل 70 سال گذشته، مدیریت بخش کشاورزی و منابع طبیعی کشور همواره دستخوش تغییرات تابلویی متعددی شده است. تغییراتی که عمدتا بیش از ضرورت، برگرفته از آزمون و خطاهای سلیقه‌ای متولیان تازه جلوس‌کرده بر کرسی‌های آن بوده است.

آزمون‌هایی که اگر با خطا هم اجرا شد، اما پاسخ‌گویی ‌در پس آن وجود نداشت. از مصادیق بارز این روند، تأسیس نهاد غیر‌دولتی جهاد سازندگی در امواج احساسی آغاز انقلاب و تبدیل آن به وزارتی مدعی مدیریت کشاورزی (1365) بود. جالب آنکه در فردای مخالفت مجلس وقت با ادغام این دو وزارت، تابلوهای معاونت دام و منابع طبیعی را برای پرکردن ویترین‌های خالی وزارت جدید جهاد به آن هبه کردند و بعد از 14 سال، وزارتی فربه و ناپویاتر از ادغام هر دو‌ آنها تحت عنوان «جهاد کشاورزی» تشکیل شد. اکنون هم در شرایطی که مدیریت اجرائی کشور با فوریت‌های پرشماری از مشکلات برون‌مرزی و درون‌مرزی دست‌به‌گریبان است، خبر تدوین «سند مأموریت وظایف اساسی و الزامات اصلاح ساختار کلان وزارت جهاد کشاورزی» با امضای معاون اول رئیس‌جمهور شگفتی‌ساز شد.

این سند به ادعای رئیس سازمان امور اداری و استخدامی، طی 9 ماه مطالعات علمی و تطبیقی، بررسی جامع قوانین، تشکیل گروه‌های خبرگانی و جلسات متعدد کارشناسی نهایی شده است. سند مزبور در قالب 12 ماده و بندهای متعدد، صرف‌نظر از زمان نا‌مناسب برای اجرای تغییرات عجولانه ساختاری، با نگارشی کلیشه‌ای و به بهانه کوچک‌سازی و چابک‌سازی مدیریت دولتی تدوین شده است. بدون تردید، ساختار ناپویای مدیریت بخش کشاورزی و منابع طبیعی که بر بستر اقتصادی نفت‌آلود گسترش حجمی یافته است، برای نقش‌آفرینی در اقتصاد کشور نیاز به تحول عمیق ساختاری و متناسب با الزاماتی از قبیل تغییرات اقلیمی، دگرگونی‌های پرشتاب تکنولوژی، افزایش منابع و تغییرات الگوی مصرف و مهم‌‌تر از همه شایسته‌سالاری دارد. بااین‌حال، اقدام شتاب‌زده با چراغ خاموش و بدون حضور نخبگان صاحب‌نظر در تدوین سند مذکور و بدون اراده‌ای سترگ در اصلاح هم‌زمان تمامی اجزای نظام مدیریتی کشور، تنها به تداوم دور باطل فراز و فرود تابلوها می‌انجامد.

فراز و فرودهایی که این بار به‌مثابه تیر خلاصی بر ثبات شکننده شرایط موجود شلیک خواهد شد. واگذاری مسئولیت «امنیت غذایی» (ماده 1) در این سند به وزارت جهاد کشاورزی که باید متولی بهره‌وری پایدار از منابع تولید باشد، اتفاقا از‌جمله خطا‌های راهبردی به‌شمار می‌آید. واگذاری چنین مهمی که مشارکت تمامی ارکان دولت را می‌طلبد، تنها بر شانه‌های لرزان وزارتی که در تناقض «تولید پایدار» و «تنظیم بازار مصرف» دست‌وپا می‌زند، موجب بهره‌کشی افراطی از منابع و نیز گرایش به واردات به‌عنوان راه‌حل‌های «میان‌بر» و برخاستن دیگر بار بخارات مسموم چای دبش دیگری می‌شود.

برای مثال، وعده‌های مکرر متولیان کشاورزی با مضامینی از قبیل «مردم از بابت ذخیره گوشت، سیب‌زمینی‌ یا... نگران نباشند»، نشان از انزوای تولید در بازار مصرف در نگاه مدیریت اکنون آن است. در تمامی بند‌های مندرج در این سند، تناقض بین دو‌گانه تولید و تنظیم بازار مصرف آشکار است. تدوین‌کنندگان سند در جزئیات مواد 2 (‌وظایف اساسی وزارت جهاد کشاورزی) و 3 (حذف فعالیت‌های خارج از وظایف ذاتی) مرتب‌ به تکرار انتقال وظایف حاکمیتی رایج به ستادهای تهران و استان‌ها و واگذاری‌های امور غیر‌حاکمیتی به بخش موسوم به «غیردولتی» (بخش خصوصی) اشاره کرده‌اند.

بنابراین، چنین جابه‌جایی‌هایی نه‌تنها به کوچک‌سازی مورد ادعای متولی کشاورزی نمی‌انجامد، بلکه ستاد‌های وزارت و مراکز استان‌ها را با ترافیک بیشتری مواجه می‌کند. اینکه در این بستر رانت‌آلود از واگذاری‌ها و تنها ظرف شش ماه، چگونه بخش‌های خصولتی به خصوصی همسوی منافع ملی تبدیل می‌شوند، شاید تنها از کرامات وزیری برآید که در اجلاس دو‌روزه‌ای در ترکیه، با لشکری 180‌نفره شرکت کرده بود. ‌کلام آخر تأکید بر این نکته است که روند اجتناب‌ناپذیر چابک‌سازی دستگاه‌های ناپویای دولتی، با تدوین چراغ خاموش این‌گونه سند‌ها و ابلاغ بخش‌نامه‌ای میسر نمی‌شود. ساختاری که در‌ زمانی طولانی به فرهنگ مدیریتی وابسته به ارتزاق از نفت تبدیل شده، مستلزم نگاهی فراگیر، بردبار و خانه‌تکانی در تمامی زنجیره سیستم اجرائی است؛ وگرنه کمترین هزینه اجرای چنین سندی، محو منابع طبیعی کم‌جان سرزمین ما خواهد بود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

جنگ فراترکیبی!

محمدکاظم انبارلویی
۱- امروز جنایات صهیونیسم به اندازه‌ای است که منفورترین رژیم در جهان، اسرائیل غاصب است.
قدرت‌های غربی به سرکردگی آمریکا با بی‌چشم‌ورویی پشت همه این جنایات ایستاده‌اند و ابایی از هزینه‌های حیثیتی، حقوقی، نظامی و حتی ایدئولوژیک آن ندارند.
۲- ۱۲ روز یک نبرد واقعی بین ایران و رژیم صهیونیستی اتفاق افتاد. استراتژیست‌های سیاسی و نظامی جهان از آن به عنوان یک «جنگ فراترکیبی» یاد می‌کنند. ظاهر این نبرد، جنگ اسرائیل با ایران بود اما باطن آن همه استعداد نرم و سخت ناتو به سرکردگی آمریکا و سه کشور اروپایی در این نبرد نابرابر به کار گرفته شد.
جنگ ترکیبی چیست؟ فراتر از آن کدام است؟
اجلاس امنیتی مونیخ، ۸ مورد را جزء ملزومات جنگ ترکیبی معرفی کرده است. جنگ سایبری، جنگ اقتصادی، جنگ دیپلماسی، جنگ چریکی، حمایت از شورش‌ها یا پدیدآوری شورش‌های مصنوعی، جنگ کلاسیک، جنگ دیجیتالی و ...فراتر از این جنگ می‌شود، جنگ در همه زمان‌ها، مکان‌ها و عرصه‌ها!
ملت ایران پیروز جنگی بوده است که امروز همه ناظران جهانی به مطالعه ابعاد و مختصات آن مشغول هستند.
ما گرفتار نبردی با آمریکا هستیم که بی‌وقفه در همه عرصه‌ها ادامه دارد.
دشمن لحظه‌ای از آسیب‌زدن به ملت ما را از دست نمی‌دهد.
در جنگ فراترکیبی، آمریکا از آخرین دست‌آوردهای علمی و فنی و فناوری‌های هوشمند سنتکام، پنتاگون، شرکت‌های بزرگ آمریکایی در زمینه ماهواره، ردیابی سیگنالی، شنود مخابرات، محاسبات کوانتومی و هوش مصنوعی، تصویربرداری پیشرفته هوایی و شبکه‌سازی اجتماعی و ... استفاده کرد. نتیجه چه شد؟ همان هفته اول دست‌ها را بالا بردند توسط چند کشور پیشنهاد آتش‌بس دادند!
امروز همان سیاسیون و نظامیانی که زمانی فرمان حمله به ایران را صادر کردند نشسته‌اند ضربات کوبنده، ویرانگر و بیچاره‌کننده نیروهای مسلح ما در نقطه‌زنی توانایی‌هايی که در حیفا، تل‌آویو و دیگر مناطق اشغالی وجود داشت، را احصا می‌کنند.
۳- تجاوز آمریکا و رژیم صهیونیستی فرصتی شد که ناظران جهانی و برخی غافلان داخلی؛ سرمایه اجتماعی انقلاب، نبوغ رهبری در مدیریت بحران و از همه مهم تر وزن «قدرت ملی» را تمام قد به تماشا بنشینند.
سرعت عمل، هوشیاری، بهنگام بودن و نوآوری‌های بی‌وقفه عملیاتی حیرت جهانیان را برانگیخت. همه با شگفتی سؤال می‌کردند چطور یک کشور مظلوم و تحت تحریم به توانایی‌ای رسیده است که سینه‌به‌سینه بزرگ‌ترین قدرت های  جهانی ایستاده و از نبردی نابرابر، پیروز بیرون می‌آید.
امدادهای خداوند بزرگ و مقدرات الهی را نمی‌خواهیم بگوییم. چون دشمن غدار نه به خدا اعتقاد دارد و نه دست برتر خدا را می‌بیند. همین دو دو تای ظاهری نتایج نبرد را بخواهیم در نظر بگیریم بهت جهانیان به‌ویژه ملت‌های جهان را برانگیخته است.
۴- سن تزو، استراتژیست چینی ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در کتاب «هنر جنگ» می‌گوید؛ «ویران‌کننده‌ترین حمله، حمله به استراتژی دشمن است.» 
این‌که راهبرد امام (ره) «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» بود.
این‌که امامین انقلاب در روشنگری ملت، نسبت به توطئه‌های دشمن روی واژه «آمریکا» و «رژیم صهیونیستی» به‌عنوان پربسامدترین کلمات تمرکز کردند، تمرکز روی ضربه و حمله به استراتژی دشمن است. لذا هیچ حادثه نرم و سخت، رهبری انقلاب را از تمرکز روی توانمندسازی نیروهای مسلح دور نکرد.
اگر جنگ یک هفته دیگر طول می‌کشید دشمن در «زمین»، «هوا» و «دریا» آنچنان ضربه می‌خورد که چیزی از مفهوم «امپریالیسم» در ابعاد سیاسی، نظامی و علمی باقی نمی‌ماند.
اگر باور ندارید صحت این نظریه را در نبرد بعدی می‌توان مورد سنجش قرار داد!
جنگ آمریکا با ملت ایران در ابعاد «فراترکیبی» تمامی ندارد.
بزرگ‌ترین دستاورد نبرد ۱۲ روزه با روسیاه‌ترین انسان‌های روی زمین، ضربه کاری به استراتژی دشمن بود در نبرد بعدی خواهید دید از راهبرد دشمن چیزی باقی نخواهد ماند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

فاز نهایی طرح آمریکایی بازآرایی قدرت در لبنان

مصطفی نجفی 

تصویب طرح انحصار سلاح در دست دولت لبنان را می‌توان نقطه عطفی در تحولات سیاسی و امنیتی این کشور دانست؛ طرحی که مهرماه سال گذشته نشانه‌های آن نمایان شد و  این مطلب را درباره آن نوشتم و اکنون، با عبور از مراحل مقدماتی، وارد فاز نهایی خود شده است.
این تصمیم، در ظاهر گامی برای تقویت حاکمیت ملی و یکپارچه‌سازی ساختارهای نظامی تلقی می‌شود، اما در واقع، تلاشی هدفمند برای مهار حزب‌ا... و بازتعریف نقش آن در معادلات قدرت داخلی و منطقه‌ای لبنان است؛ تلاشی که به‌روشنی هم‌راستا با خواسته‌‌های آمریکا و متحدان غربی‌اش پیش می‌رود.
بی‌تردید، چنین اقدامی برای حزب‌ا... و جامعه شیعیان لبنان نه تنها تهدیدی سیاسی، بلکه چالشی وجودی محسوب می‌شود؛ چراکه سلاح مقاومت در نگاه آنان نه یک امتیاز فرعی، بلکه بخشی از هویت، امنیت و بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی، به‌ویژه اسرائیل و تجاوزات آن است.
از منظر منطقه‌ای، پیامدهای این مصوبه فراتر از مرزهای لبنان خواهد بود. مرزهای جنوبی لبنان و غرب سوریه ممکن است در نتیجه این تغییر، شاهد دگرگونی‌هایی در آرایش امنیتی و جغرافیای قدرت باشند؛ به‌ویژه اگر حزب‌ا... تحت فشار برای عقب‌نشینی از مواضع خود قرار گیرد.
در سطح داخلی نیز، لبنان در آستانه دور جدیدی از قطبی‌سازی سیاسی و تنش اجتماعی قرار دارد. انتظار می‌رود طی هفته‌های آتی، مباحثات شدیدی در دولت، پارلمان، رسانه‌ها و جامعه پیرامون نقش ارتش، مشروعیت مقاومت و آینده سلاح‌ مقاومت شکل بگیرد؛ موضوعاتی که می‌توانند حتی دولت را با بحران مواجه سازند.
در این میان، رژیم اسرائیل این فضا را فرصتی مغتنم برای تشدید فشار اطلاعاتی و امنیتی علیه حزب‌ا... خواهد دانست و آمریکا نیز با تشدید فشارهای دیپلماتیک، در تلاش برای تکمیل پازل راهبردی خود در مهار محور مقاومت خواهد بود.
در نهایت، آنچه امروز در بیروت تصویب شده، نه صرفاً یک تصمیم داخلی، بلکه نقطه شروع یک درگیری ژئوپلیتیک خاموش است؛ درگیری‌ای که آثار آن، هم در خیابان‌های لبنان و هم در معادلات راهبردی منطقه منعکس خواهد شد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

در ذهن دشمن چه می‌گذرد؟

مصباح‌الهدی باقری

در زمانه‌ای بین توقف آتش و احتمال تجاوز مجدد توسط دشمن صهیونی، مهم است که بدانیم در ذهن دشمن چه می‌گذرد؟ چه هدفگذاری برای ادامه ماجرا و چه طراحی‌ای برای تحقق آن وجود دارد؟ آنچه مسلم است اینکه اطراف تخاصم، هر کدام به فکر پیروزی و فتح خود و شکست و هزم طرف مقابلند و برای رسیدن به آن مشغول تأمل و طراحی و پی‌ریزی هستند. لذا یکی از مهم‌ترین ارکان فکر قویم و متین، این است که بدانیم دشمن به چه فکر می‌کند و از این نقطه می‌توان طراحی‌های متقارن، نامتقارن، فعال، به‌هم‌زننده، غافلگیرکننده و حتی پیش‌دستانه‌ای داشت تا دشمن را ناکام گذارد. بدیهی است برخی از ذهنیات دشمن، داده‌های انحرافی است که دشمن تمایل دارد، طرف مقابل را بدان مشغول کند. از این جهت لازم است علاوه بر احصاء تک تک ذهنیات دشمن نسبت به بسته یا بسته‌های چندتایی این ذهنیات و سازگاری و هم‌افزایی‌شان و نتیجتاً اعتباربخشی به آن‌ها اهتمام داشت تا با دقت بیشتری به انواع طراحی‌های مورد نیاز برای شکست ایده دشمن دست یافت. همچنین برخی ذهنیات دشمن کلان و راهبردی و مبنایی و برخی عملیاتی و تاکتیکی هستند که باز هم لازم است تمام این موارد، احصاء و اعتباربخشی شوند. 
در این نوشته برخی از مهم‌ترین ذهنیات دشمن صهیونی مورد توجه قرار می‌گیرد. شناسایی، فهم و درک اندازه هر کدام از این ذهنیات و جمع و برآیند آن‌ها، نشان می‌دهد که سطح عمل و کنش ما - چه در دوره رویارویی مستقیم و چه در دوره توقف آتش - چگونه باید مهندسی شود تا از این رهگذر دشمن طماع و حریص، به راحتی و با جسارت به فکر تجاوز و تعرض مجدد نیفتد. 

1- محو
رژِیم غاصب صهیونی، انقلاب اسلامی ایران را دشمن خونی و جانی موجودیت خود می‌داند و بنای اصل و جد خود را بر محو جریان انقلاب و خشکاندن ریشه‌های آن قرار داده است. لذا ابتدائاً ترور مسئولان و کارگزاران اصلی انقلاب اسلامی، ثانیاً فروپاشی حکومت جمهوری اسلامی و ثالثاً توقف و قطع جریان انقلاب و جبهه مقاومت را هدف اساسی خود می‌داند. برای این منظور، تمام منابع از حیث اطلاعاتی و امنیتی و تسلیحاتی و نظامی را به کار می‌گیرد. 

2- انگاره ایران ضعیف
جدای از اینکه رژیم اشغالگر، چه واقعیتی را در خصوص ایران درک کرده، او بقای خود را ضعیف دانستن ایران می‌داند. یعنی اگر غیر از این انگاره‌ای بسازد و توسعه دهد، قاتل جان خودش می‌شود از این جهت در هر صورتی روی انگاره ایران ضعیف و ترویج و ساخت تصویر آن، همت مصروف می‌دارد. 

3- بازدارندگی مطلق
دشمن صهیونی، تلاش وافر دارد تا جمهوری اسلامی از حیث تفوق نظامی و اطلاعاتی طوری در تنگنا و مضیقه قرار گیرد تا هیچ امکان برای ورود عملیاتی و فوق فعال (حتی فعال) به عرصه نظامی با رژیم را نداشته باشد. بنابراین، در هنگامی که جنگ در میدان ابهام و خاکستری جریان دارد سعی می‌کند با غلبه سخت و نرم بر میدان، جمهوری اسلامی را منفعل کند. 

4- شکست زنجیره جبهه مقاومت
جبهه مقاومت به عنوان یک کل و زنجیره پیوسته و هم‌افزا، بایستی از کار بیفتد. برای این منظور، از بین بردن زنجیره و پیوستگی این جبهه و تبدیل آن به واحد‌های کوچک قابل تقابل در صدر ذهنیات رژیم صهیونی قرار دارد. قطع شریان‌های حیاتی اتصال جبهه، خاصه با مرکزیت جمهوری اسلامی از اولویت‌های رژیم صهیونی است. 

5- استقرار پایه‌ها و پایگاه‌های اشراف منطقه‌ای
دشمن غاصب تلاش دارد یا به صورت مستقیم یا به صورت نیابتی، اشراف منطقه‌ای خود را حداکثر کند تا هیچ موجودیت حقیقی یا داده مجازی بدون امکان رصد رژیم، تولید و منتقل نگردد. برای این هدف، پایگاه‌های اشراف منطقه‌ای به صورت فیزیکی و مجازی دنیای جبهه مقاومت را تحت نظر قرار داده تا کوچک‌ترین و کمترین تحرک از اشراف رژیم، بیرون نماند. 

6- ایجاد تصویر ضعف، جعل و خودکامگی از جبهه مقابل
بخش اساسی و روی زمین ذهن دشمن صهیونی، برای مؤثر شدن راهبرد تقابل، فرونشست اعتماد ملی و سرمایه اجتماعی نظام اسلامی است. از این رو، همان‌طور که سالیان مدید است این سناریو با قدرت و هزینه نسبتاً بالا توسط رسانه‌ها و تریبون‌های دشمن پی‌گیری شده تا روی زمین جبهه مقابل، حمایت و پشتیبانی و انسجام و اتحاد مردمی بی‌ثمر و خنثی شود، در دوره جدید هم این مهم با قوت بیشتری دنبال‌گیری می‌شود. خاصه آنکه حوزه‌های زیرساختی انرژی در کشور دچار بحران ناترازی است و دولت بدون واهمه و عریان، ناتوانی خود را بیشتر از ناترازی فریاد می‌زند. درواقع، دشمن، هم تصویر ضعف را بازتاب می‌دهد، هم اینکه کارگزاران نظام که وکالت اداره کشور را برعهده دارند، کفایت و شایستگی ندارند (جعل) و هم اینکه حکمرانی برای شعار‌ها و آرمان‌های ایدئولوژیک خود، قائل به انتخاب مردم نیست (خودکامگی) و آنچه خود می‌پسندد را پیاده می‌کند و تنها برای مردمش هزینه تراشی می‌کند. 

7- اختلال شناختی و ادراکی در جبهه مقابل
از ابزار‌های پایه‌ای رژیم، دست بردن در شناخت مردم و به‌هم ریختگی روانی ایشان است که از این رهگذر اولویت‌ها به‌هم ریخته، آشفتگی در انتخاب و تصمیم هویدا گشته و نظم عقلایی و محاسبه‌گری دچار دستکاری و تقلب می‌گردد. ایجاد این اختلال هم، سال‌هاست در دستور کار نظام رسانه‌ای و تهاجم شناختی استکبار قرار دارد و توانسته در برخی رویداد‌ها و مقاطع انقلاب با کارگردانی و فیلمنامه خوب، توفیقاتی را نیز حاصل کند. 

8- هزینه بالای تقابل
دشمن صهیونی، تلاش دارد تا هزینه تقابل با خود را در ذهن حاکمان و مردم جبهه مقابل، بالا نشان دهد تا از این رهگذر خواسته‌هایی که دنبال می‌کند، راحت‌تر محقق شود. اینکه بیست و چند سال است موضوع هسته‌ای کشور را در رأس دستورکار‌های تقابل قرار داده و با پیشکش کردن خواسته‌های غیرقانونی از یک طرف و تهدیدات متنوع که بعضی از آن‌ها هم در سال‌های مختلف تا به امروز عملیاتی شده (مثل ترور دانشمندان تا تجاوز اخیر)، مردم و تصمیم‌گیرندگان را به این نقطه برساند که آیا این همه رویارویی می‌صرفد؟ و در نقطه‌ای دیگر، مردم را مقابل حاکمان قرار داده تا حاکمان را با ویژگی‌های تندروی، لجبازی، غیرمنطقی بودن و... متصف نماید. همه این‌ها، برای بالا رفتن هزینه تقابل از طرف جمهوری اسلامی است و رژیم غاصب از هیچ ناحیه و فرصتی برای آن فروگذار نمی‌کند. 

9- شکست رؤیای محو و زوال
در روزگاری که جبهه ایرانی، با روزشمار و کنتور معکوس، محو رژیم صهیونی را انتظار فعال می‌کشد، ذهن حاکمان دشمن در این است که این رؤیا را نابود و صحبت کردن در مورد آن را ناممکن و مسخره و مضحکه جلوه دهد. در واقع، ذهنیت نابودی را کاملاً ضایع کرده و حتی تبدیل به خواسته‌ای غیرعقلایی و نامنطبق با ارزش‌های جهان مدرن جلوه داده و کلاً جوّ را معکوس و وارونه کند طوری که هرگونه دامن زدن به آن با ترس و وسواس فراوان باشد تا آرمان محو فقط از ناحیه تندرو‌های جامعه شنیده شود و اکثریت آن را مطرود کند. 

10- تجزیه
 رژیم غاصب برای اینکه فتح مطمئن حاصل کند، یک هدف بزرگ و فاش دارد و آن تجزیه ایران است. با تجزیه، کلیت جبهه به‌هم خورده و کاملاً مشغول خود می‌شود. این هدف یک برنامه استمراری دارد و رسیدن به هر نقطه عطف می‌تواند برای دشمن، نوعی پیروزی محسوب شود. با اینکه در دسترس بودن این هدف محل تأمل فراوان است؛ اما جذابیت‌های رسیدن به آن که می‌تواند حاکمیت ملی و منطقه‌ای جبهه مقابل را دچار فروپاشی و باز تنظیم مجدد کند، هیچ گاه آن را از دستور کار بودن نمی‌اندازد. 

11- ترس و مهابت از اقتدار رژیم
از ابزار‌های مهم دشمن صهیونی، ددمنشی و سفاکی و هولناک عمل کردن بدون حد و مرز است. رژیم از اینکه طرف مقابل از هیمنه او بترسد و بلرزد، بسیار خرسند شده و برای رسیدن به این حد، تلاش مستمر می‌کند. در واقع ایجاد ترس از مواجهه با هیبت رژیم صهیونی، با انجام هر عمل شنیع و غیرمتعارف حتی به شدت غیر انسانی جزء برنامه‌های روتین است. نوع و شدت و مکان‌های مورد اصابت رژیم در حملات اخیر، تشدیدکننده این ذهنیت است و نه تنها از آن باکی ندارد، بلکه به شدت استقبال می‌کند. حمله به میدان قدس، زندان اوین، تکه تکه شدن اجساد مطهر شهدا و بعضاً گم و نا پیدا شدن آن، فروریختن یک ساختمان بلند به صورت سهمگین و... همه دلالت‌هایی از همین مشی است. 

12- تقلیل نگاه راهبردی - تمدنی ایدئولوژی‌محور به نگاه سیاسی - ملی‌گرای منبع‌محور 
دشمن صهیونی می‌داند که نگاه‌های ایدئولوژیک و مأموریت‌محور، منبع‌ساز و توانمندساز است و می‌تواند از هیچ، صنعت موشکی بسازد و قس علی هذا. از این جهت به جد تلاش می‌کند ذهنیات طرف مقابل خاصه سطح تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر را به سمتی ببرد که با نگاه‌های متعارف سیاسی و ناسیونالیستی، متمرکز بر منابع محدود و در دسترس، به انتخاب برسند و از خطرپذیری‌های جسورانه و شجاعانه که به هم‌زننده نظم عقلایی و پیش‌بینی‌پذیر است، اجتناب کنند. در واقع بین دوگانه انحرافی میدان - دیپلماسی، دیپلماسی چربش پیدا کند و میدان از میدان تصمیم، خارج شود. 

13- تزلزل در امنیت غذایی
یکی از برنامه‌های رژیم، ایجاد اختلال در زنجیره تأمین و توزیع خورد و خوراک مردم است. از این جهت، از آغاز تا انجام این فرایند، به دنبال ایجاد باگ برای ضربه زدن به امنیت غذایی و ایجاد نارضایتی انباشته و متراکم مردم است. 

14- یارگیری بیشتر و وسیع‌تر
رژیم، تلاش فراوان دارد که از بدنه و سطوح مختلف اجتماعی یارگیری کند. بخشی از این تلاش معطوف به تربیت بدنه میدانی رژیم در مواقع بحرانی و لزوم حضور است و بخش دیگر به واسطه سمپاتی و ایجاد ارتباط و هم‌نبضی است و بخش دیگر هم، به انزوا و عزلت‌بردنشان و عدم همراهی با انقلاب است. برای این اهداف متعدد، برنامه‌های متنوع طراحی شده تا هر سطحی به تناسب به پیک خود برسد و در واقع یارگیری کاملی انجام شود. 

15- فروریختن قبح تعرض
یکی از مهم‌ترین ذهنیات رژیم این است که به تجاوز و تعدی‌اش، به مثابه یک حق یا حداقل یک انتخاب لاجرم نگاه شود. دشمن می‌داند مادامی که عنوان حمله و تهاجم صورت گرفته، تجاوز و تعدی‌گری باشد، در ذهن قاطبه مردم محکوم و مطرود است؛ اما اگر آن را به مثابه یک واکنش و انتخاب ناگزیر جا بزند، می‌تواند سطح تعرض را طوری بالا برد و متعارف کند که سطوح پایین‌تر، بدیهی و لاجرم جلوه کند. لذا مذاکره هسته‌ای در جریان و آنچه در فرایند مذاکره تصویر می‌شود، از یک جنبه، برای تدارک همان انتخاب ناگزیر در ذهن مخاطب است. 

16- مشغول شدن به فکر جنگ
دشمن غاصب، معمولاً چند هدف را در قالب برنامه‌ریزی آرمانی (Goal Programming) پیش می‌برد و تلاش دارد تا با مشغول شدن جبهه مقابل به یک هدف، در سایر هدف‌ها، پیشروی کرده و پیروزی کسب کند. رژیم عمدتاً اهداف نظامی، سیاسی و اقتصادی را با هم پیش می‌برد و بعضاً با ایجاد مشغولیت ظاهری در یک جبهه، به دنبال تحقق سایر اهداف است. اولویت‌های فعلی رژیم، استقرار کریدور داوود در ترکیه (و اتصال آن به کریدور زنگزور) و خط آیمک از طرف دیگر در جبهه اقتصادی و توسعه پیمان ابراهیم تا اورآسیا با محوریت آذربایجان در جبهه سیاسی است. لذا با مشغول شدن به جنگ و بعد از آن فکر جنگ (احتمال تهاجم بعدی)، رژیم به نمایندگی منافع ایالات متحده، به دنبال توسعه سیاسی و اقتصادی و مهار ایران است. این خط، به خودی خود روسیه را هم در تنگنا قرار می‌دهد. باید دید برای چین هم خواب قابل تعبیری دیده شده است؟ 

17- غیرقابل پیش‌بینی بودن رژیم در ذهن جبهه مقابل
یکی از منویات رژیم این است که در ذهن طرف مقابل غیرقابل پیش‌بینی شود و هر بار که بازی به تکرار می‌افتد، برگه جدیدی رو کند. از آنجا که نوع بازیگری رژیم حد و مرز ندارد، لذا «غیرقابل پیش‌بینی بودن» هم، مصادیق متنوع و متعددی به خود می‌گیرد و دست رژیم در آن باز است. 

نهایت اینکه، آنچه این روز‌ها، روی میز تصمیمات راهبردی رژیم صهیونی قرار گرفته و در سناریو‌های تئوری بازی‌های رژیم در تقابل با ایران به عنوان برنامه دیده می‌شود و برای آن طراحی‌های متنوع و بعضاً موازی صورت می‌پذیرد عبارتند از: 
1- ایجاد پنجره فرصت جدید برای ضربه پرثمر اما با هزینه حداقلی
2- تضعیف اتحاد و انسجام ملی ایرانیان با وارد آوردن فشار‌های داخلی و خارجی
3- خسته کردن و به‌هم ریختگی ذهنی و شناختی مردم
4- ایجاد فاصله معتنابه بین خواست حاکمان و توان و تمایل توده مردم
بدیهی است برخی از ذهنیات رژیم در دسترس‌تر و برخی تا حد محال و ناممکن پیش می‌رود ولی آنچه لازم است از طرف جبهه خودی طراحی و برنامه‌ریزی شود، عبارت است از: بستن منفذ‌های محقق شدن هر یک از ذهنیات از طریق عملیات امنیتی، رسانه‌ای، فکری و شناختی و البته تغییر موازنه. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های شنبه ۱۸ مردادماه ۱۴۰۴

نرگس محمدی همان صدایی است که نتانیاهو می‌خواهد از درون ایران شنیده شود

نوبل خیانت

محمدامین هدایتی

۱- یکی از مهم‌ترین فواید جنگ تحمیلی ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران، شفاف شدن واقعیت‌ها درباره مواجهه غرب با ایران بود. حمله به ایران آن هم در میانه مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا، مختصات فکری و فضای تحلیلی آمریکا علیه ایران را نمودار کرد. از سوی دیگر یک فهم واقع‌بینانه درباره ماهیت سازوکارهای بین‌المللی و کارکرد آن بویژه علیه کشورهای هدف ایجاد شد. در واقع جامعه ایران تا حدود زیادی به این واقعیت پی برد که نهادهای بین‌المللی، در واقع ابزار و بازوی فشار علیه کشورهای هدف هستند. به همین خاطر نمونه‌ها و مصادیق بسیار زیادی از تناقضات و استاندارهای دوگانه در رفتار نهادهای بین‌المللی نمودار شد.
جنگ علیه ایران نشان داد هم قوانین بین‌المللی نزد آمریکا بی‌اعتبار است و هم نهادهای بین‌المللی نظیر آژانس زمینه‌ساز تهاجم به ایران شده‌اند و هم سازوکارهای بین‌المللی در این جنگ، فاقد کارکرد بودند و نه‌تنها توجهی به نقص قوانین توسط رژیم صهیونیستی و آمریکا نکردند، بلکه حتی از بیان یک محکومیت ساده نیز استنکاف کردند. به صورت خلاصه باید گفت جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، در افکار عمومی ایران منجر به بی‌اعتباری نهادها و سازوکارهای بین‌المللی و همین‌طور هنجارهای ادعایی غرب مانند حقوق‌ بشر شد. 
۲- صحبت‌های نرگس محمدی در کنفرانس سالانه مرکز نوبل صلح، مصداق جدیدی از کارکرد نهادهای بین‌المللی در استراتژی‌های آمریکا و غرب علیه ایران است. محمدی در این سخنان ایران را به خاطر تلاش برای کسب دانش، فناوری و صنعت هسته‌ای محکوم کرد و در نهایت حیرت مدعی شد جمهوری اسلامی ایران دنیا را درباره ماهیت برنامه هسته‌ای خود فریب می‌دهد. او مدعی شد برنامه هسته‌ای ایران در راستای رقابت‌های جهانی برای برخورداری از سلاح هسته‌ای شکل گرفته است و با این ادعا تلویحا مدعی شد جمهوری اسلامی ایران در حال تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای است. 
ماهیت و کارکرد ادعاهای نرگس محمدی آن هم در شرایط جنگی میان ایران و رژیم صهیونیستی و آمریکا به عنوان ۲ قدرت دارای سلاح هسته‌ای، کاملا شفاف و مشخص است.
او در شرایطی که هر لحظه امکان حمله مجدد رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران وجود دارد، انگشت اتهام را به سمت ایران نشانه رفته و با تکرار ادعای آمریکا و رژیم صهیونیستی مبنی بر غیرصلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران، در عمل ادعای این ۲ برای حمله نظامی به ایران و به شهادت رساندن ۱۱۰۰ نفر از هموطنان را تایید کرده و موجه دانسته است. نکته قابل تامل اینکه ادعای نرگس محمدی مبنی بر اقدام ایران برای فریب غرب درباره ماهیت برنامه هسته‌ای خود، دقیقا در راستای بهانه‌جویی مجدد نتانیاهو و ترامپ برای حمله دوباره به ایران ارزیابی می‌شود. 
خلاصه! نزدیک به ۲ ماه پس از حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران، نرگس محمدی ضمن تأیید ادعای آنها برای حمله به ایران، از ضرورت پایان بخشیدن به برنامه هسته‌ای ایران گفت. یعنی همان چیزی که اکنون ترامپ و ۳ کشور اروپایی به دنبال آن هستند و ایران را تهدید می‌کنند در ‌صورت عدم پذیرش آن، امکان حمله مجدد نظامی وجود دارد.
۳- نرگس محمدی در صحبت‌های خود همچنین خواستار تغییر نظام سیاسی ایران شده است. یعنی دقیقا همان چیزی که از ابتدای جنگ تاکنون توسط نتانیاهو و بعضا ترامپ بیان شده است. در واقع اینجا و در این مورد نیز مواضع نرگس محمدی موجب هم‌افزایی و همپوشانی اهداف خطرناک نتانیاهو علیه ایران است. تا اینجای کار، نرگس محمدی هم مدعی تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای شده و صراحتا گفته ایران دنیا را درباره ماهیت برنامه هسته‌ای خود فریب می‌دهد و هم از ضرورت تغییر نظام سیاسی و همراهی مردم با این ایده سخن گفته است.
خلاصه مواضع نرگس محمدی این است که از یک سو هم حمله ناجوانمردانه و غیرقانونی رژیم صهیونیستی و آمریکا به ایران را تایید کرده و موجه دانسته و هم با ادعای فریبکاری ایران، فشار مضاعف غرب بر ایران و احیانا حمله نظامی مجدد به ایران را معتبر کرده است و از سوی دیگر با طرح ایده براندازی، محاسبات دشمن برای حمله مجدد به ایران را تقویت کرده است.
۴- جنگ همه واقعیات پنهان را آشکار کرده است؛ از جمله ماهیت افراد و کارکرد آنها در سازوکارهای بین‌المللی علیه ایران و منافع ملی را. سخنرانی و مواضع نرگس محمدی در اجلاس مرکز نوبل صلح دقیقا همان صدایی بود که ترامپ و نتانیاهو تلاش می‌کردند از درون ایران شنیده شود. نرگس محمدی با طرح این ادعاهای دروغ و خلاف واقع، به صورت کاملا شفاف در راستای نقشه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران رفتار کرده است. واکنش‌های منفی عموم مردم به صحبت‌های نرگس محمدی نشان می‌دهد اکثریت جامعه به یک خودآگاهی جمعی هم درباره ماهیت سازوکارهای بین‌المللی نظیر صلح نوبل و هم کارکرد افرادی که این جایزه به آنها تعلق گرفته، رسیده‌اند.
صحبت‌های نرگس محمدی مصداق بارز خیانت به وطن است. نه تنها خیانت، بلکه او عملا دشمن را به حمله مجدد علیه ایران ترغیب کرده است.
ایران اکنون در شرایط جنگی به سر می‌برد. یکی از الزامات ضروری این شرایط، مقابله صریح با هرگونه خیانت داخلی است. به نظر می‌رسد برخورد با عناصر و عوامل دشمن، مطالبه و خواسته حداکثری مردم است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات