صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۳۸۰۱۰۷
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

آمریکا و رؤیای وکالت بر منطقه

باز هم آمریکا، همان قدرتی که قرن‌هاست خود را قیم ملت‌ها می‌داند، با زبان تهدید و آتش در منطقه ما قدم می‌زند. گویی هنوز نفهمیده که دوران قیم‌مآبی سپری شده و ملت‌ها دیگر با وعده‌های توخالی و پیمان‌های نابرابر رام نمی‌شوند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

از آن جمعه‌ها تا این شنبه‌ها!

عباس شمسعلی

در روزهای گذشته رئیس‌جمهور محترم کشورمان در دیدار با مدیران رسانه‌ها، با طرح موضوع مذاکره اظهار داشت: «گفت‌و‌گو نمی‌کنی؟خب می‌خواهی چه کار کنی؟ می‌خواهی بجنگی؟! خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره می‌آید می‌زند. یکی بگوید می‌خواهیم چه کار کنیم.»
پاسخ به این سؤال جناب رئیس‌جمهور با توجه به علاقه ایشان به تکرار و توجه به کلام گهربار حضرت امیرالمؤمنین علی‌(ع)، با اشاره به یک حدیث نورانی از آن حضرت قابل طرح است. 
حضرت امیر(ع) در اهمیت توجه به تجربه‌ها و به کارگیری عبرت‌ها می‌فرمایند: «اِنَّمَا الْعاقِلُ مَنْ وَعَظَتْهُ التَّجَارُبُ»؛ «همانا عاقل کسی است که تجربه‌ها او را پند دهند.»
توجه به تجربه و پند و عبرت از رفتار گذشتگان، سرمایه‌ای‌ست که نه تنها در زندگی شخصی افراد، بلکه به مراتب در زندگی اجتماعی و پیشبرد امورات یک ملت و کشور نقش و فایده‌ای فراوان دارد. با این نگاه است که مدیران و مسئولان کشور و کسانی که بار سنگین مسئولیت اداره جامعه بر دوش آنهاست می‌توانند و به عبارتی باید با نگرش دقیق به تجربه کسانی که پیش از آنها بر مسند امور بوده‌اند و انتخاب راه صحیح و پرهیز از تکرار اشتباهات قبلی، بار امانت سنگین کشور را به درستی حمل نمایند.
در این شرایط شاید بهترین پاسخ به این سؤال رئیس‌جمهور که «یکی بگوید می‌خواهیم چه کار کنیم»، این باشد که لازم نیست راه دور برویم؛ تنها کافی است ایشان با نگاه همراه با تجربه آموزی به بررسی روش و منش دو دولت قبل از دولت خود بپردازد.
هشت سال دولت آقای روحانی بیشتر بر این معطوف بود که تنها راه‌حل مشکلات کشور مذاکره و بستن با کدخدا و گفت‌و‌گو با آمریکاست و تا زمانی که مذاکره و تفاهم نکنیم مشکلات رفع نمی‌شود و این باور و ذهنیت تا جایی در کالبد مدیریتی آن دولت رخنه کرده بود که رئیس‌جمهور وقت تاکید می‌کرد تا وقتی مذاکره نکنیم مشکل آب خوردن مردم هم حل نخواهد شد! و برخی در همان دولت علت وارد نشدن واکسن کرونا در شرایطی که روزانه صدها هموطن بر اثر این بیماری جان می‌باختند را به تحریم و نپیوستن به FATF ربط می‌دادند و مردم در پاسخ به مطالبه واردات واکسن از رئیس‌جمهورشان می‌شنیدند:«واکسن که سوهان قم نیست که فراوان باشد و به راحتی بتوان تهیه کرد».
نتیجه تاکید بر مذاکرات به عنوان پیش زمینه همه امور کاری کرد که بسیاری از ساده‌ترین امورات هم مورد بی‌توجهی قرار گیرد. نهایتاً مذاکرات طولانی و امضای برجام هم نه تنها مشکلی از کشور حل نکرد بلکه اکنون با وجود گذشت چند سال هنوز بر سر اینکه «مکانیسم ماشه» قرار داده شده در برجام می‌تواند علیه ما و به عنوان ابزار تهدید و فشار اروپا به کار گرفته شود یا نه بحث و نظر فراوان است. 
این چنین بود که هشت سال دولت آقای روحانی در حالی به پایان رسید که به اذعان مسئولان همان دولت، خزانه خالی به دولت بعدی تحویل داده شد و البته انبوه کارهای بر زمین مانده پیش پای دولت بعدی بود.
حتماً گلایه‌های رهبر معظم انقلاب از وضعیت اقتصاد در دهه 90 که بخش عمده آن مربوط به دولت یازدهم و دوازدهم بود را شنیده‌اید.
رهبر انقلاب 10 بهمن 1400 در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی فرمودند: «آمارهای اقتصادی دهه‌۹۰ -آمارهای اقتصاد کلان کشور- حقّاً و انصافاً خرسندکننده نیست: آمار مربوط به رشد تولید ناخالص داخلی، آمار مربوط به تشکیل سرمایه در کشور، آمار مربوط به تورّم، آمار مربوط به رشد نقدینگی؛ اینها خرسند‌کننده نیست. آمار مربوط به تأمین ماشین‌آلات به هیچ ‌وجه مطلوب نیست، یا مسکن و امثال اینها. اینها حقایقی است که اگر مسئولین می‌توانستند وضعیّت را در جهت این آمارها به شکل بهتری هدایت کنند، یقیناً وضع اقتصاد کشور امروز خیلی بهتر بود. خب، آثار این حقایق در زندگی مردم هم نمود پیدا کرده. اینکه درباره‌ معیشت مردم اظهار نگرانی می‌کنیم، مربوط به همین چیزها است. عامل این مشکلات هم صرفاً تحریم نیست؛ البته تحریم بلاشک مؤثر بوده اما صرفاً تحریم نیست؛ بخش مهمی ناشی از برخی تصمیم‌گیری‌های غلط یا کم‌کاری‌ها و امثال اینها است؛ می‌توانست این‌ جور نباشد...».
پس آنچه می‌توان از عملکرد دولتی که آنچنان در باور «گره‌گشایی مشکلات با مذاکره» پیش رفت که از بسیاری امورات جاری مردم بازماند، به عنوان یک تجربه کارگشا و عبرتی مفید برای اداره کشور استفاده کرد.
این تجربه در دولت سیزدهم با پرچمداری شهید رئیسی به خوبی مورد استفاده قرار گرفت. دولت سیزدهم نه اینکه اهل مذاکره و تعامل نبود بلکه به این باور درست رسیده بود که مشکلات را باید با کار و تلاش و به دور از امید واهی به بیگانه ریشه‌کن کرد. البته در کنار این اراده و باور به توان داخل، این اعتقاد نیز وجود داشت که مذاکره و تعامل نباید تنها به کدخدا! و چند کشور اروپایی محدود شود بلکه باید با همسایگان و همه کشورها به گفت‌وگو و تعامل پرداخت. با این اعتقاد بود که روابط ایران با کشورهای همسایه رو به افزایش گذاشت و علاوه‌بر این، عضویت ایران در سازمان‌های مهمی چون شانگهای و بریکس نهائی شد.
با این نگاه بود که بر خلاف بهانه‌گیری‌های قبلی؛ بدون اینکه تحریم‌ها رفع شود یا ایران عضو FATF شود، سیل واکسن‌های مؤثر کرونا در ابتدای دولت سیزدهم وارد کشور شد و مدتی بعد ایران به تولیدکننده و حتی صادرکننده واکسن کرونا نیز تبدیل شد.
با اعتقاد به کار و تلاش و غافل نشدن از توان داخل بود که مشکل ناترازی‌ها و قطعی‌های آزاردهنده برق برطرف شد. مشکل آب بخش‌های مختلفی از مردم که پیش از آن دولتمردان حل آن را به برجام گره زده بودند با تلاش و کار جهادی برطرف شد.
با نگاه به داخل بود که در دوره سه ساله شهید رئیسی مشکل هزاران کارخانه تعطیل و نیمه تعطیل رفع شد، صادرات نفت ایران چند برابر شد، رشد اقتصادی افزایش و تورم کاهش یافت و... 
با تفکر جهادی رئیس‌جمهور شهید و وادار کردن دولت به تلاش مضاعف و بدون بهانه‌گیری، کارهای زیادی در مدت کوتاه به سرانجام رسید. روحیه جهادی رئیس‌جمهور بود که روز تعطیل و جمعه و عید را تبدیل به روز کاری برای دولت می‌کرد. در آن دوره از این جمعه تا جمعه آینده مشکل بسیاری از مناطق محروم در سفرهای مؤثر رئیس‌جمهور شناسایی و حل می‌شد. 
حال با نگاه منصفانه باید پرسید؛ کدام دیدگاه و تفکر در همین دو دولتی که مثال زده شد بیشتر به نفع مردم بود و به حل مشکلات کشور کمک کرد؟ نگاهی که همه چیز را در مذاکره و آن هم صرفا آمریکا و چند کشور می‌دید یا دولتی که در کنار تعامل و گفت‌وگو و دیپلماسی فعال در سطح همسایگان و بسیاری از کشورهای منطقه و جهان، از توان داخل و توجه به حل مشکلات مردم و دور زدن تحریم‌ها به جای انتظار رفع آنها با وعده دشمن غافل نمی‌شد؟
تجربه‌های مذکور و پیش چشم می‌تواند پاسخی به این سؤال رئیس‌جمهور محترم باشد که «یکی بگوید می‌خواهیم چه کار کنیم؟»، وقتی تجربه دو تفکر متفاوت و نتیجه آنها قابل مشاهده و تدبر است، می‌توان دوباره راه پر خطر و کم فایده را در پیش گرفت؟
این نکته مهم که نباید راه‌حل مشکلات کشور را تنها به مذاکره مرتبط دانست، در خطاب رهبر انقلاب به مسئولان دولت فعلی کاملاً محسوس و شفاف و عیان است که با توجه به اینکه رئیس‌جمهور محترم تاکید دارند «از نظر علمی و اعتقادی معتقدم کاری را که خلاف نظر مقام معظم رهبری باشد، نباید انجام داد و انجام هم نخواهم داد»، باید بیش از پیش مورد توجه ایشان و همکارانشان در دولت قرار گیرد.
رهبر انقلاب 26 فروردین 1404 در دیدار جمعی از مسئولان ارشد سه قوه با تاکید بر اینکه نباید مسایل کشور را به گفت‌وگوها گره زد فرمودند: «یک جمله راجع به این گفت‌وگوهای عمان عرض بکنیم. من این نکته را می‌خواهم بگویم که این گفت‌وگوها، یکی از ده‌ها کار وزارت خارجه است؛ یعنی وزارت خارجه ده‌ها کار دارد که یکی‌اش هم این گفت‌وگوهای عمان و این مسائلی است که حالا اخیراً مطرح شده. سعی کنید مسائل کشور را به این گفت‌وگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، این‌جا تکرار نشود. آنجا ما همه‌چیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات؛ یعنی کشور را شرطی کردیم. خب سرمایه‌گذار وقتی که کار کشور منوط به مذاکره باشد، سرمایه‌گذاری نمی‌کند دیگر؛ معلوم است؛ می‌گوید ببینیم عاقبت مذاکرات به کجا می‌رسد. این مذاکرات هم یک کاری است، یک حرفی است، یکی از کارهای چندین‌گانه‌ وزارت خارجه است که دارد انجام می‌دهد. کشور هم کار خودش را در بخش‌های مختلف باید بکند: بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخش‌های گوناگون خدماتی، بخش فرهنگ، بخش‌های سازندگی، موضوعات خاصی که تعریف خاصی برایش شده، مثل همین مسائل جنوب شرق کشور؛ اینها را با جدیت دنبال کنید؛ اینها اصلاً هیچ ارتباطی ندارد به این گفت‌وگوهای جاری‌ای که در عمان شروع شده.»
از جناب رئیس‌جمهور که چندی پیش در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی با انتقاد از بدعهدی آمریکا در مذاکره و شروع حمله اسرائیل در خلال مذاکرات اذعان کرد:«بعد از این همه بدعهدی ما چطور می‌توانیم به آمریکا اعتماد کنیم؟»، انتظار می‌رود تحت تاثیر همان تفکری که بانی برجام و مذاکرات بی‌نتیجه با آمریکا بودند و کشور را هشت سال معطل گوشه چشمی از آمریکا نگه داشتند و امروز در حلقه مشاوران و نزدیکان ایشان حضور دارند، کشور را به وادی بلاتکلیفی پای مذاکره با بدعهدترین طرف‌های گفت‌وگو نکشانند. 
از بالاترین مقام اجرائی کشور انتظار می‌رود که بین دو تفکر «کار جهادی برای گره گشایی از کار مردم و کشور در کنار تعامل جهانی و منطقه‌ای» و «معطل نگه‌داشتن امورات مردم و گره زدن مسایل کشور به مذاکره» بر اساس همان توصیه حضرت امیر(ع) برای مورد توجه قرار دادن تجربه و پند و عبرت از گذشتگان، راه درست را در پیش بگیرند و کسانی را به کار بگیرند که مشاوره و اقدامات آنها برای عبور از راه درست مناسب باشد.
به راستی کشور اکنون به آن تفکر جهادی که از این جمعه تا آن جمعه بدون تعطیلی، دولت و رئیس‌جمهور دنبال حل مشکلات مردم بودند نیاز دارد یا تفکری که از این شنبه تا آن شنبه کشور و بازار و اقتصادمان را به نتیجه مذاکرات وابسته و شرطی کند؟!

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

اربعین میثاق تمدن‌سازی مهدوی

سیدعبدالله متولیان

در اربعین ۱۴۰۴ مانند همیشه میلیون‌ها زائر از سراسر جهان، در بزرگ‌ترین اجتماع انسانی تاریخ، نه‌تنها به زیارت کربلا می‌روند، بلکه در میدانی بی‌نظیر، تمدن نوین اسلامی را تمرین می‌کنند. این راهپیمایی عظیم، در دل بحران‌های تمدن مادی، که در فساد و تفرعن غوطه‌ور است، مشعل گام دوم انقلاب اسلامی را فروزان‌تر کرده و الگویی عملی برای ساخت نظم مهدوی ارائه می‌دهد:
۱- بیانیه گام دوم انقلاب، نقشه راه تمدن‌سازی در عصر غیبت، بر هفت محور بنیادین استوار است: علم، معنویت، اخلاق، عدالت، استقلال، آزادی و عزت ملی. اربعین، این محور‌ها را نه در شعار، بلکه در عمل متجلی می‌سازد. در مسیر کربلا، زائران از اقوام و ملیت‌های گوناگون، با ایثار و همبستگی، عدالت و معنویت را تمرین می‌کنند. موکب‌ها، به‌عنوان واحد‌های خودجوش خدماتی، نماد حکمرانی مردمی و ایمان‌محورند که نیاز‌های زائران را تأمین کرده و الگویی بدیع از مشارکت اجتماعی ارائه می‌دهند. برای نمونه، در اربعین امسال، موکب‌داری عراقی که خانه‌اش را وقف خدمت به زائران ایرانی کرد، جلوه‌ای از ایثار و وحدت امت اسلامی را به نمایش گذاشت. 
۲- اربعین، مدرسه‌ای است برای تربیت اجتماعی. زائران، از پیر و جوان، زن و مرد، ایرانی و پاکستانی، در این مسیر، صبر، نظم و مسئولیت‌پذیری را در میدان عمل می‌آموزند. این تربیت اگر با برنامه‌ریزی فرهنگی و رسانه‌ای همراه شود، نسلی تمدن‌ساز را پرورش می‌دهد که نه‌تنها منتظر ظهور، بلکه آماده ساخت تمدن مهدوی است. در اربعین، حضور بیش از ۲۰ میلیون زائر، از جمله هزاران جوان از کشور‌هایی مانند هند و نیجریه، نشان‌دهنده ظرفیت بی‌نظیر این رویداد برای وحدت‌بخشی و تربیت جهانی است. 
۳- این اجتماع عظیم، فراتر از یک مناسک مذهبی، ابزاری راهبردی برای دیپلماسی مردمی و ارتقای قدرت نرم جمهوری اسلامی است. در دنیایی که تمدن مادی با بحران معنا و اخلاق دست‌وپنجه نرم می‌کند، اربعین الگویی از حکمرانی مشارکتی ارائه می‌دهد که در آن مردم نه‌فقط مخاطب، بلکه کنشگرند. این الگو، اگر تحلیل و بومی‌سازی شود، می‌تواند مبنای بازطراحی نظام‌های حکمرانی در ایران باشد؛ نظامی که بر ایمان، مشارکت و مردمی بودن استوار است. 
۴- در عصر جنگ روایت‌ها، سکوت رسانه‌های غربی در برابر حماسه اربعین، خود گویای قدرت این پدیده است. آنها می‌دانند که روایت اربعین، اگر جهانی شود، بنیان‌های تمدن مادی را به چالش می‌کشد. از این‌رو، جهاد تبیین در مسیر کربلا اهمیتی دوچندان می‌یابد. زائران باید راویان حقیقت عاشورا، ولایت و انقلاب باشند. رسانه‌های انقلابی، با بهره‌گیری از همه ظرفیت‌های موجود به ویژه در دنیای مجازی، باید به جهانی شدن حماسه اربعین سرعت ببخشند. دانشگاه‌ها نیز باید با تحلیل و تئوریزه کردن اربعین، به گفتمان‌سازی تمدنی کمک کنند. حماسه اربعین خوراک یک‌ساله رسانه‌ها را برای تمدن‌سازی تأمین می‌کند. 
۵- جمهوری اسلامی، با راهبری این ظرفیت‌ها، می‌تواند اربعین را به ستون اصلی تحقق گام دوم انقلاب تبدیل کند. این مسیر، جایی است که علم و معنویت در هم می‌آمیزند، عدالت در رفتار موکب‌داران و زائران تجلی می‌یابد و عزت ملی در پرچم‌های برافراشته مقاومت نمایان می‌شود. اربعین، میدانی است که مردم در آن نه‌فقط زیارت، بلکه تمدن‌سازی را تمرین می‌کنند. نقش نخبگان، رسانه‌ها و نهاد‌های انقلابی در این میان حیاتی است. آنها باید اربعین را به‌عنوان پروژه‌ای تمدنی تحلیل، مستندسازی و راهبری کنند. 
۶- اربعین میثاقی است برای ساخت تمدنی که از کربلا تا قدس، پرچم عدالت و عزت را برافراشته می‌کند. اکنون نوبت ماست که این مشعل را با روایت، تحلیل و عمل به نسل‌های آینده بسپاریم. مسیر کربلا، مسیر تمدن‌سازی است و ما با هدایت راهبردی این ظرفیت بی‌نظیر، می‌توانیم گام دوم انقلاب را از آرمان به واقعیت بدل کنیم.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

پشت پرده سفر لاریجانی به لبنان

عبدالرضا فرجی راد 

یک احتمال را باید در نظر گرفت که سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی به لبنان می‌تواند در راستای زمینه سازی برای مذاکره با آمریکا باشد. یعنی علاوه بر مساله هسته ای مسائل منطقه هم مورد گفتگو قرار گیرد. در چند روز گذشته چنداتفاق رخ داده است که در همین راستا بود. صحبتهای تخت روانچی مبنی بر اینکه اگر تحریمها برداشته شود حاضریم محدودیت هایی را بپذیریم، نکته مهمی داشت و اینگونه برداشت میشود که برای مدتی غنی سازی متوقف شود. اگر این برداشت درست باشد اتفاق مهمی است که زمینه پیشرفت در مذاکرات را فراهم میکند. دیگر اینکه آقای پزشکیان تکرار میکند که اگر مذاکره نکنیم چه بکنیم؟ این حرفها نتیجه یک پیش زمینه ذهنی میتواند باشد. نکته بعدی آغار گفتگو با آژانس و سفر معاون گروسی و اعلام اینکه مذاکرات ادامه خواهد یافت. علاوه بر موارد فوق اعلام اینکه مذاکرات با اروپا متوقف نشده و امادگی برای ادامه آن وجود دارد در حالیکه حدود ۱۰ روز قبل دکتر عراقچی اعلام نمود مذاکره با اروپا فایده ای ندارد.
سوال این است که آیا این اتفاقات در مدت کوتاه به هم ارتباطی ندارد؟
بنابراین این احتمال را هم باید داد که سفر دکتر لاریجانی به عراق و لبنان میتواند در رابطه با نزدیک کردن دیدگاههای حشدالشعبی و حزب الله به دولتهای عراق و لبنان باشد و راه حلی برای مشکلات پیدا شود که در مذاکرات بتوان از آن استفاده کرد یا به عبارتی گفتگوهایی که در چند هفته گذشته از طریق واسطه در جریان بوده است. یکی از مسائل مطروحه مساله مقاومت بوده که برای نزدیک شدن رویکردها برای آن تلاش میشود. تمام این موارد احتمالاتی است که از گفته های مسئولان می توان استنباط کرد. قطعا سفر به لبنان نتیجه هماهنگی در بالا و تصویب در شورای امنیت ملی است و نکته مهمی دارد. به نظر می رسد از قبل ملاقاتها گرفته شده و احتمالا بعضی مقامات لبنانی حداقل در سطح رییس جمهور تصور می کنند این سفر ممکن است کمکی به کاهش تنش بکند نه اینکه دکتر لاریجانی سفر میکند که تنش افزایش یابد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

پایان فرصت کمی از این، کمی از آن

مهرداد احمدی شیخانی
 

به رخدادهای دو سال گذشته که نگاه می‌کنیم، سرعت وقایع را بسیار زیاد می‌بینیم، ولی تصمیم‌گیری‌های ما در مقابل آن، سرعت لازم را ندارد؛ حتی شاید بتوان گفت در مقابل این‌همه سرعت، سلانه‌سلانه حرکت می‌کنیم و نه‌تنها حرکت‌مان خیلی کند است، بلکه گویی از دور فقط قافله‌ای پرشتاب را تماشا می‌کنیم و از سیر وقایع عقب‌تر افتاده‌ایم. این دیگر تکراری است که بگوییم بسیاری از آنچه را که رخ داده، دلسوزان از پیش هشدار دادند و ناشنیده گرفته شد.

چه بسیاری که بارها و بارها هشدار دادند باید تغییر بنیانی جامعه را فهمید و نباید این‌همه در مقابل تحولات اجتماعی ایستاد. ولی سرعت‌گیری تحولات، حتی بسیار بیشتر از سرعت پیشین که آن‌هم بسیار سریع بود، پذیرش تغییر را چاره‌ناپذیر کرد، اما نه تغییری که بتواند ما را همگام با تحولات کند. هرچه بود، در نهایت تصمیمی در همان حد انتخابات 1403 گرفته شد؛ تصمیمی که به وفاق معروف شد، اما بیشتر شبیه «کمی از این و کمی بیشتر از آن بود». انگار که تا آخر جهان وقت داریم و می‌توان با همین حد از تغییر کار را پیش برد. اما کاش می‌شد، ولی نشد و شتاب آنچه رخ می‌داد، بسیار بیشتر و خارج از اراده ما بود و ما نه‌تنها کار درخوری نکردیم، بلکه با همان خیالات و عوالم پیشین، در حاشیه تحولات، گویی لِی‌لِی می‌کردیم. این لِی‌لِی‌کردن را چه در داخل و چه در خارج می‌شد دید و متأسفانه شاید بتوان گفت هنوز هم می‌بینیم. هر‌چند به نظر می‌رسد که خواسته ساختار، تغییر است، ولی به هر دلیل گویا برای این تغییر، سرعت چندانی یافت نمی‌شود. اما چرا می‌گویم به نظر می‌رسد که خواسته ساختار کشورمان تغییر است؟ این را بر‌اساس برخی شواهد می‌گویم.

در همین 10 روز گذشته شاهد برخی سخنان و رفتارها بودیم که به گمان من حتی فراتر از انتخابات 1403 است. مثلا بعد از آن انتخابات، رئیس‌جمهور پزشکیان که شخص دوم کشور است، به‌صراحت می‌گفت «اگر بزنید، دوباره می‌سازیم»، اما هفته گذشته در جواب یکی از تندروترین افرادی که کلامش بوی جنگ می‌دهد، گفت «می‌خواهی بجنگی؟ اگر بسازیم، دوباره می‌زنند». این تغییر مبتدا و خبر بسیار مهم است. اینکه بگوییم «اگر بزنید، می‌سازیم»، حالا جابه‌جایش کنیم و بگوییم «اگر بسازیم، می‌زنند». این تحول دیدگاه در طول یک‌ سال، یعنی پا‌گذاشتن بر زمین واقعیت.

هرچند برخی در اعتراض به ایشان گفته باشند که «در میانه جنگ نباید اینها را گفت»، اما پزشکیان در همان ایام انتخابات گفته بود که حقیقت را با مردم در میان خواهد گذاشت و حالا به وعده خود عمل کرده است. غیر ‌از‌ این، نشانه مهم دیگری که حکایت از تصمیم به تغییری بیش از «کمی از این و کمی از آن» دارد، سخن رئیس قوه قضائیه، جناب اژه‌ای، است که گفته برای آزادی زندانیان سیاسی، فهرست اسامی بدهید. هرچند این گفته با اعتراضاتی روبه‌رو شد که فهرست لازم نیست و خودتان می‌دانید که چه کسانی زندانی سیاسی‌اند، ولی از وجه دیگری هم به موضوع می‌توان نگریست؛ آن هم وجهی است که نشان می‌دهد گویا اراده‌ای برای آزادی زندانیان سیاسی در حال شکل‌گیری است، فقط به نوعی در این پیام، درخواستی برای همراهی مستتر است که باید از آن استقبال کرد و چرا چنین نکنیم. و به گمان من، همین که جناب عمادالدین باقی که با درک این ظرافت، فهرستی از حدود 70 زندانی سیاسی آماده و ارسال کرده، یعنی به استقبال تغییر خط‌‌مشی رفتن.

غیر از این دو، یعنی آن سخنان رئیس‌جمهور و این پیام جناب اژه‌ای، بازگشت جناب لاریجانی، بعد از به حاشیه رفتن اجباری نیز پیامی قابل فهم از اراده تغییر است که نشان می‌دهد فهمی از تحولات و ضرورت استفاده از ظرفیت‌های موجود وجود دارد. اما و اما؛ کاش همان‌طور که در بالاتر گفتم، تا آخر جهان وقت داشتیم، ولی نداریم. واقعیت روی زمین که باعث این سه اتفاق معنی‌دار شده، نیاز به اراده‌ای بسیار قدرتمندتر برای تغییر از اینکه عیان شده، دارد و آن واقعیت این است که ایران و بقای آن مهم‌تر از هر چیز و هر باور و مرام برای همه ما ایرانیان است و برای بقای ایران لازم است که از همه ظرفیت‌های موجود بهره برد و وفاق را باید فراتر از کمی از این و کمی از آن تعریف کرد. لازم است از همه ظرفیت‌های موجود بهره ببریم. ظرفیت‌هایی که می‌توان بخشی از آن را فراتر از افرادی مانند لاریجانی دانست و با بهره‌بردن از نیروهای توانمند و صاحب ایده و نظری مانند خاتمی و روحانی و ظریف و بسیاری افراد دیگر یافت. ظرفیت‌هایی که فراتر از شعار مبهم بازگرداندن نخبگان به کشور باشد‌. این اراده را باید به‌روشنی برای اتحادی معنادار و به‌کارگیری همه ظرفیت‌های کشور به صورت آشکار نشان دهیم. امروز نشان دهیم که قطعا بهتر از فردا‌ست.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

آمریکا و رؤیای وکالت بر منطقه

مسعود پیرهادی
باز هم آمریکا، همان قدرتی که قرن‌هاست خود را قیم ملت‌ها می‌داند، با زبان تهدید و آتش در منطقه ما قدم می‌زند. گویی هنوز نفهمیده که دوران قیم‌مآبی سپری شده و ملت‌ها دیگر با وعده‌های توخالی و پیمان‌های نابرابر رام نمی‌شوند. مداخله‌های مستقیم و غیرمستقیم، طراحی بحران‌های مصنوعی و تحریک رقابت‌های فرسایشی، همه بخشی از سناریوی استعمار نوینی است که واشنگتن در منطقه ما دنبال می‌کند. این بار اما مخاطب او، ملتی است که طعم استقلال را چشیده و هزینه آن را پرداخته است.
در چنین فضایی، دیپلماسی فعال نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی استراتژیک است. حضور علی لاریجانی در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای، تنها یک رفت‌وآمد تشریفاتی نیست؛ بلکه بخشی از یک سیاست هوشمندانه برای شکستن انحصار روایت آمریکا و ایجاد کانال‌های تازه گفت‌وگو با بازیگران مؤثر است. این رفت‌وآمدها، اگر با استمرار و پیوست رسانه‌ای و اقتصادی همراه شود، می‌تواند هم معادلات قدرت را به سود ایران تغییر دهد و هم تصویر واقعی ما را در جهان بازسازی کند.
اما تجربه نشان داده که سیاست خارجی قدرتمند، بدون پشتوانه داخلی مستحکم، همچون پلی است که به نیمه راه ختم می‌شود. اگر قرار است مردم به آینده امیدوار بمانند، باید هم‌زمان گره‌های اقتصادی گشوده شود: از مهار تورم و اصلاح سیاست‌های پولی گرفته تا تقویت تولید داخلی و کاهش وابستگی به واردات غیرضرور. امروز بیش از هر زمان دیگر، اقتصاد مقاوم و سفره‌ای که آرام‌آرام رنگ آسودگی بگیرد، پشتوانه اصلی قدرت سیاسی و امنیت ملی است.
آمریکا شاید هنوز در خیال مهندسی آینده منطقه باشد، اما آینده از آن ملتی است که میان میدان سیاست و سنگر اقتصاد، هم‌زمان ایستاده و می‌داند استقلال، با دیپلماسی قوی و اقتصاد قوی‌تر معنا پیدا می‌کند.
امروز خطر اصلی، نه ناوهای آمریکایی در آب‌های منطقه یا قراردادهای امنیتی پشت پرده، بلکه تلاش آرام و خزنده برای تغییر ذهن و ذائقه ملت‌هاست.
طی سال‌های اخیر، از پروژه «ایران‌هراسی» در شبکه‌های منطقه‌ای گرفته تا ترویج سبک زندگی مصرف‌زده و بی‌هویت در پلتفرم‌های جهانی، یک عملیات چندلایه در جریان است که هدفش تخلیه سرمایه اجتماعی و فرسایش قدرت نرم ایران است. وقتی جوان ایرانی اخبار فلسطین یا سوریه را با فیلتر رسانه‌های غربی می‌بیند، یا روایت تحریف‌شده‌ای از تاریخ و هویت ملی دریافت می‌کند، میدان نبرد از مرزهای جغرافیایی به مرزهای ذهن و باور منتقل شده است. تجربه سقوط دولت‌های عراق و افغانستان نشان داد که آمریکا پیش از حضور نظامی، زمین ذهنی را تسخیر می‌کند.
برای مقابله با این تهدید، باید هم‌زمان در سه جبهه پیش رفت: نخست، تقویت روایتگری ملی با تکیه بر رسانه‌هایی که نه منفعل باشند و نه صرفا واکنشی عمل کنند؛ نمونه موفق آن، روایت‌سازی ایران از شکست داعش بود که تصویر تازه‌ای از قدرت منطقه‌ای ارائه داد. دوم، اصلاح ساختار آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها به‌گونه‌ای که مهارت تحلیل، سواد رسانه‌ای و شناخت هویتی در اولویت قرار گیرد؛ درست همان کاری که دشمن با بودجه‌های میلیاردی در قالب بورس‌های تحصیلی و مراکز پژوهشی علیه ما انجام می‌دهد. سوم، فعال‌کردن دیپلماسی فرهنگی در کنار دیپلماسی سیاسی؛ تجربه اربعین و نقش آن در پیوند ایران و عراق نشان داد که یک رویداد فرهنگی-مذهبی می‌تواند هم امنیت ایجاد کند، هم اتحاد. این‌گونه، حتی اگر آمریکا هزاران کیلومتر آن‌سوتر برای بازگشت به منطقه نقشه بکشد، با دیواری روبه‌رو می‌شود که نه از فولاد، بلکه از ایمان، دانش و آگاهی ملت ساخته شده است. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

توهّم در برابر توهّم

پرویز امینی

میدان سیاست نمی‌تواند خالی از منازعه باشد. افراد و گروه‌ها حول‌وحوش ایده‌ها و منافع خویش، گروه‌بندی‌هایی تشکیل می‌دهند که برحسب تفاوت‌ها و تعارض‌ها با یکدیگر به ناگزیر در رقابت یا در خصومت با هم قرار می‌گیرند. بخشی از صحنه سیاسی ایران در پسا انتخابات ریاست‌جمهوری به تداوم تعارضات دو نامزد مرحله دوم (جلیلی و پزشکیان) و حلقه هواداران آن‌ها سپری شده است. 
بهترین عنوان برای این نزاع از منظر حکمرانی و معطوف به راه‌حل‌هایی که دو طرف نزاع برای بهبود امور می‌دهند، نزاع توهم در برابر توهم است. یکی از مؤلفه‌های این توهم، دوگانه‌انگاری داخل در برابر خارج (مذاکره و دیپلماسی) است و نقد دو طرف به یکدیگر بر همین اساس است. جلیلی مذاکره را گوساله‌پرستی و امکان‌های داخلی را تنها راه ر‌هایی می‌داند و پزشکیان تنها مذاکره را حل‌وفصل‌کننده مسائل دانسته و چشم بر توان و امکانات داخلی بسته است. اما بیرون از توهم و در صحنه واقعیت این دو نه جدا از یکدیگر و نه در برابر هم، بلکه مکمل هم و در پیوند هم هستند.
مؤلفه دوم توهم، دید خیال‌پردازانه و آرزو اندیشانه این دو گروه به راه‌حل‌هایشان است. مدافعان مذاکره به‌مانند نجاری که بر اثر تکرار استفاده از چکش همه چیز را میخ می‌بیند، تنها یک گزینه در برابر همه مشکلات دارند به نام مذاکره و تجربیات تاریخی ناکامی مذاکره با آمریکا در حل‌وفصل مسائل چه در برجام و چه در دور جدید که در میان مذاکرات با آمریکا به کشور تهاجم نظامی شد، تغییری در ایده آن‌ها ایجاد نکرده است. وجه توهمی ایده مذاکره برای حل مسائل یکی این است که مذاکره به‌مثابه ابزار را به یک ایدئولوژی متعصبانه تبدیل کرده است که به‌هیچ‌روی و تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند از آن صرف‌نظر کند ولو این که کارآمد نباشد. 

وجه دیگر توهمی بودن صاحبان ایده مذاکره این است که فکر می‌کنند این ایران است که باید کاری بکند درحالی‌که عمده مسئله خواست و اقدام طرف مقابل است. درحالی‌که برای طرف آمریکایی جنگ و مذاکره یکی است و از هر دو تسلیم ایران را می‌خواهد و هیچ نشانه و پالسی از رفع تحریم نیز از خود نشان نمی‌دهد، اصرار مدام بر مذاکره به‌عنوان تنها راه‌حل شبیه ماجرای خواستگاری است که وقتی از خواستگاری برگشت از او پرسیدند که نتیجه چه شد؟ و او گفت ۵۰ درصدش حل است، فقط مانده نظر طرف مقابل. 
اما وجه توهمی ایده طرف مقابل دقیقاً حرف‌هایی است که به‌عنوان راه‌حل بیان می‌شود؛ مثل صادرات صیفی‌جات به روسیه تا مرز یازده میلیارد دلار که حتی در عدد نیز غلط است و برآورد‌ها نشان می‌دهد کل واردات روسیه از صیفی‌جات یک‌دهم این عدد است. وضعیت آبی کشور که این روز‌ها برای همگان محسوس است، عمق راهبردی این توهم را در صادرات یازده‌میلیاردی صیفی‌جات به روسیه به‌عنوان راه‌حل داخلی نشان می‌دهد. 
یکی از نتایج نزاع کنونی توهم در برابر توهم، گسترش اجتماعی این منازعه در سطح نیرو‌های سیاسی و بدنه اجتماعی هوادار دو طرف نزاع است که موجب می‌شود عملاً صحنه اجتماعی و سیاسی و رسانه‌ای به تولید و بازتولید این توهم در حکمرانی تبدیل شود. پیامد این نزاع توهم در برابر توهم نه‌تنها باری از دوش مسائل کشور بر نمی‌دارد، بلکه به مزمن شدن مشکلات، فرسایش دستگاه حکمرانی و تولید یأس و ناامیدی در بهبود امور می‌انجامد. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۵ مردادماه ۱۴۰۴

به پای خود شلیک نکنیم!

سیدپویان حسین‌پور

تجاوز جنایتکارانه‌ رژیم صهیونیستی به ایران در خرداد، شاید از نظر شدت و گستره عملیاتی، از بزرگ‌ترین اقدامات نظامی این رژیم علیه جمهوری اسلامی بود اما آنچه بیش از همه نگاه تحلیلگران را جلب کرد، نه صرفاً ماهیت حمله، بلکه شکست سریع و آشکار طرح عملیاتی رژیم بود که نه‌تنها به اهداف اعلامی خود درباره نابودی توان رزمی پدافندی و آفندی و توان هسته‌ای ایران نرسید، بلکه حتی به ضد خود تبدیل شد و عرصه‌ای برای وارد آمدن ضربات سخت و سنگین ایران بر رژیم صهیونیستی فراهم کرد. بر اساس شواهد و ارزیابی‌های مختلف، یکی از اصلی‌ترین دلایل این شکست، محاسبه غلط تل‌آویو درباره جامعه ایران بود.
در محاسبات پیشینی رژیم صهیونیستی، گمان بر این بود با آغاز حمله نظامی، ایران درگیر یک بحران دوگانه خواهد شد: تهدید خارجی و آشوب داخلی. تحلیلگران امنیتی آنها بر این باور بودند شکاف‌های سیاسی، اختلافات اجتماعی و نارضایتی‌های اقتصادی، همچون مواد قابل اشتعال، آماده‌اند با جرقه یک بحران خارجی شعله‌ور شوند. به زبان ساده‌تر، پیش‌بینی می‌کردند با آغاز حمله، موج گسترده‌ای از اعتراضات و اغتشاشات داخلی، توان ایران را برای واکنش راهبردی کاهش داده و حتی آن را فلج کند.
اما آنچه رخ داد، دقیقاً عکس این پیش‌بینی بود. حمله آشکار و مستقیم، نه‌تنها شکاف‌های داخلی را فعال نکرد، بلکه موجب همگرایی و هم‌صفی اکثریت جامعه برابر دشمن خارجی شد. گروه‌ها و جریان‌هایی که شاید در شرایط عادی با حکومت اختلاف نظر داشتند، در لحظه تهدید ملی، به ‌طور طبیعی در موضع دفاع از کشور قرار گرفتند. این پدیده که در ادبیات سیاسی به «اثر پرچم» معروف است، رژیم را غافلگیر کرد. نتیجه این خطای محاسباتی، شکست عملیات دشمن صهیونیست بود. ایران توانست با اتکا به همین انسجام داخلی، هم در بعد نظامی و هم در عرصه روایت‌سازی رسانه‌ای، ضربات متقابل و مؤثری وارد کند. شکست سناریوی «آشوب همزمان با حمله خارجی» برای رژیم اشغالگر به معنای یک هشدار راهبردی بود: بدون شکستن انسجام ملی ایران، نابودی یا مهار این کشور ناممکن است.
* تغییر راهبرد تل‌آویو؛ از حمله مستقیم تا فروپاشی از درون
بر اساس این تجربه، رژیم ناگزیر است برای ادامه مقابله با ایران، فاز تازه‌ای از اقدامات را در اولویت قرار دهد: تضعیف و از بین بردن انسجام ملی. این راهبرد نه صرفاً یک انتخاب، بلکه شرط بقا برای تل‌آویو در تقابل طولانی‌مدت با ایران است. 
تا زمانی که جامعه ایران در لحظات تهدید، یکپارچه و هم‌موضع باشد، توان بازدارندگی و پاسخگویی ایران حفظ خواهد شد. به همین دلیل، محور جدید تلاش‌های رژیم ـ چه به‌ صورت مستقیم و چه از طریق شبکه متحدان و عوامل نیابتی ـ معطوف به تولید و تشدید شکاف‌های داخلی خواهد بود. این شکاف‌ها می‌تواند قومی، مذهبی، طبقاتی، جنسیتی یا سیاسی باشد. از تحریک نارضایتی‌های اقتصادی گرفته تا برجسته‌سازی اختلافات فرهنگی، همه و همه در خدمت یک هدف قرار می‌گیرد: زدودن اعتماد، امید و همبستگی از درون جامعه ایران.
* نقش «سربازان نادان» در جنگ رژیم
در چنین شرایطی، یک نکته حیاتی را باید به صراحت گفت: هر فرد، گروه یا جریانی که خواسته یا ناخواسته در مسیر تشدید شکاف‌های داخلی و تخریب انسجام ملی گام بردارد، در عمل به‌ عنوان یک «سرباز نادان صهیونیست‌ها» عمل می‌کند. ممکن است نیت آن فرد یا جریان، پیگیری مطالبات شخصی یا اجتماعی باشد اما در سطح راهبردی، خروجی چنین رفتارهایی دقیقاً همان چیزی است که اتاق‌های فکر تل‌آویو به دنبالش هستند. باید توجه داشت انسجام ملی به معنای نبود اختلاف‌نظر نیست. وجود نقد و مطالبه‌گری در هر جامعه‌ای طبیعی و حتی ضروری است اما خط قرمز، آنجاست که نقد و مطالبه‌گری به دشمن‌تراشی درونی و تضعیف جبهه داخلی در برابر تهدید خارجی تبدیل شود. این همان نقطه‌ای است که مرز بین «فعال مدنی» و «پیاده‌نظام بی‌جیره‌ و مواجب دشمن» کمرنگ و گاه محو می‌شود.
* شلیک به پای خود
جامعه‌ای که برابر تهدید خارجی، وحدت و همصدایی خود را از دست بدهد، عملاً راه را برای مداخله مستقیم دشمن باز می‌کند. تاریخ معاصر پر است از نمونه‌هایی که در آن، فروپاشی انسجام داخلی، مقدمه سقوط سیاسی یا شکست نظامی بوده است. کافی است نگاهی به برخی کشورهای منطقه بیندازیم که پیش از حمله خارجی، درگیر آشوب داخلی بودند و در نهایت، نه‌تنها اهداف اصلاح‌طلبانه داخلی محقق نشد، بلکه کشورشان دچار فروپاشی ساختاری شد. اگر امروز در ایران، گروهی با بی‌توجهی به پیامدهای رفتار خود، به سمت ایجاد و تعمیق شکاف‌های اجتماعی حرکت کند، باید بداند گلوله‌ای که شلیک می‌کند، نهایتاً به پای خودش و به پیکر کشورش اصابت می‌کند. رژیم صهیونیستی هیچ نیازی به لشکرکشی مستقیم برای شکست ایران نخواهد داشت، اگر بتواند این کار را با دست خود ایرانی‌ها و با جنگ روانی و آشوب داخلی انجام دهد.
* مسؤولیت جمعی در حفظ همبستگی
حفظ انسجام ملی، تنها وظیفه نهادهای امنیتی یا حاکمیتی نیست؛ این یک مسؤولیت جمعی است. رسانه‌ها، فعالان اجتماعی، نخبگان فرهنگی و حتی کاربران شبکه‌های اجتماعی، هر یک نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری یا تخریب این انسجام دارند. هر کلمه، هر تصویر و هر روایت می‌تواند یا به ترمیم اعتماد ملی کمک کند یا آتش بی‌اعتمادی و دشمنی را شعله‌ورتر کند. امروز، پس از تجربه خرداد ۱۴۰۴، باید هوشیار بود که دشمن مسیر تازه‌ای را آغاز کرده است. جنگ آینده، لزوماً با موشک و پهپاد شروع نمی‌شود، بلکه ممکن است با یک هشتگ، یک کلیپ یا یک شایعه کلید بخورد و اگر ما بی‌محابا وارد این بازی شویم، فقط به پای خودمان شلیک کرده‌ایم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات