صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۹  ، 
کد خبر : ۳۷۹۹۸۰
مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟!

دولت ترامپ در حالی ۶ ماهگی خود را پشت سر گذاشت که رسانه‌های آمریکایی از دولت او به عنوان یکی از بدترین ۶ ماه‌های نخست ریاست جمهوری آمریکا سخن می‌گویند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

آیا احداث گذرگاه در قفقاز جنوبی مسئله جزئی است؟! 

حسن رشوند

امروز تحولات منطقه قفقاز جنوبی وارد مرحله‌ای تازه شده است و دیگر نمی‌توان این تحولات را در امتداد درگیری‌های دو کشور ارمنستان و آذربایجان و تلاش برای خاموش کردن اختلافات و درگیری آنها و یا حتی بلندپروازی‌های رقبای منطقه‌ای ایران همچون ترکیه برای کسب منافع بیشتر فرض کرد.چراکه این منطقه اکنون تبدیل به آوردگاه قدرت‌های جهانی و برخی تسویه حساب‌های آنها (آمریکا با روسیه) و قدرت‌های منطقه‌ای برای باز تعریف یک نظم ژئوپلیتیکی و امنیتی جدید در منطقه شده است.جنگ سه ساله روسیه با اوکراین که با برنامه‌ریزی آمریکا برای گسترش ناتو به شرق و مرزهای روسیه طراحی شده بود، پوتین را وارد فضای جدیدی کرد تا جایی که از برخی مناطق تحت نفوذ که آرزوی آمریکا برای رسیدن به این مناطق بود‌، غفلت شد. سوریه با سقوط دولت اسد و استقرار دولت خودخوانده «جولانی» از حوزه نفوذ روسیه خارج و روس‌ها هم در منطقه قفقاز با بستری که پس از جنگ قره‌باغ دو سال پیش (2023 میلادی) برای آذربایجان فراهم شد، دچار تنگنای شدید ژئوپلیتیکی شدند و شرایط برای یکه تازی آمریکا با وادادگی دولت پاشینیان در ارمنستان و بازی هدفمند ترکیه و جمهوری آذربایجان فراهم شد.
ایجاد گذرگاه یا کریدور«زنگزور»، «دالان تورانی» یا «مسیر ترامپ برای صلح و رفاه بین‌المللی» نام جدیدی که «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا در نشست سه جانبه در امضای سندی در «واشنگتن دی سی» با حضور«الهام علیف» رئیس‌جمهور آذربایجان و «نیکول پاشینیان» برآن نهاد‌، بحثی جدید نبوده و از گذشته‌های دور وجود داشته است. به این معنا که حتی از زمان خلافت عثمانی این بحث‌ها مطرح بوده و به دلیل علاقه به منطقه قفقاز جنوبی، دولت عثمانی مرتب با روس‌ها و انگلیسی‌ها در این منطقه در جنگ و نبرد بوده است.ترکیه بعد از عثمانی هم در زمان «آتاتورک» اقداماتی را در این زمینه انجام داده بود که ناکام ماند، ولی بعد از فروپاشی شوروی دوباره این بحث جدی شد.نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که داشتن فهم و درک ژئوپلیتیکی توسط حاکمان هر کشوری می‌تواند نسخه نجات‌بخش صیانت از داشته‌ها و منافع سرزمینی باشد. امروز این سؤال اساسی مطرح است در شرایطی که می‌دانیم ایجاد این کریدور برای ترکیه در طول حداقل 200 سال اخیر از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است و می‌تواند ترکیه را به قطب ترانزیتی و انرژی منطقه تبدیل و طبیعتا برای آنها برتری سیاسی ایجاد ‌کند، چرا این کریدور برای برخی به عنوان یک مسئله جزئی یا کم‌اهمیت جلوه داده می‌شود. تصور کنید دولت عثمانی برای رسیدن به چنین کریدوری همواره با انگلیسی‌ها و روس‌ها در جنوب قفقاز در حال درگیری و تنش بوده و حکومت رضاخانی به‌دلیل نداشتن درک ژئوپلیتیکی تصمیم می‌گیرد بخشی از خاک کشور را در منطقه «قره سو» به حکومت آتاتورک فقط به جهت اینکه مجذوب برخی ظواهر حکومت او شده و تغییرات اجتماعی ترکیه و کشف حجاب در آن را منشا تحول در ایران می‌دانست، واگذار کند و مسیر پیوند زمینی مستقیم ترکیه با جمهوری خودمختار نخجوان را فراهم سازد. پیوندی که بعدها به یکی از محورهای فشار ژئوپلیتیک بر ایران تبدیل شد. آیا 
با توجه به موضوعی با این اهمیت را باید تنها اجاره بخشی از خاک یک کشور به طول 43 کیلومتر به کشور دیگر دانست یا آنکه این منطقه گذرگاهی است که می‌تواند سرنوشت یک منطقه را با ورود آمریکا و ناتو و بلندپروازی‌های ترکیه و جمهوری آذربایجان دچار تغییر کرده و منطقه را با ناامنی‌های گسترده و چه بسا آغاز جنگ جدیدی در منطقه‌، به حساب آورد.
ایجاد کریدور زنگزور یا هر نامی که امروز بر آن می‌نهند طبیعتا به مثابه از دست رفتن حاکمیت ارمنستان بر بخش مهمی از خاک خود خواهد بود و شاید امروز نخست‌وزیر ارمنستان از درک اهمیت امضایی که پای سندی که در آمریکا با حضور ترامپ انجام داده است‌، عاجز باشد ولی بعدها متوجه خواهد شد که کشورش را به زمین بازی ترکیه، باکو و آمریکا (ناتو) تبدیل کرده است و چه بسا زمینه تجزیه و فروپاشی کشورش را با این امضاء فراهم کرده است. 
درک این قضیه سخت نیست که با تقویت نقش ناتو در قفقاز جنوبی و حضور دائمی آنها در این منطقه دسترسی به اروپا از طریق دریای سیاه توسط کشورهای ترکیه و ناتو بلوکه می‌شود و رنگین‌کمانی ضدایرانی از نیروهای ناتو، وهابی‌ها، تکفیری‌ها، تجزیه‌طلبان قوم‌گرا، پان‌ترک‌ها و صهیونیست‌ها شکل می‌گیرد و ایران را در تنگنای امنیتی قرار می‌دهد. با درک همین اهمیت است که رهبر حکیم انقلاب در دیدار با نخست‌وزیر ارمنستان در مرداد 1403 در‌باره راه‌اندازی چنین کریدوری هشدار دادند و فرمودند: «جمهوری اسلامی ایران مسیر زنگزور را به ضرر ارمنستان می‌داند و همچنان بر این موضع خود ایستادگی دارد.»
یکی از دغدغه‌های مهمی که برای واگذاری این منطقه به آمریکا با هر عنوانی؛ اجاره 99 ساله برای سرمایه‌گذاری یا اهداف دیگر وجود دارد‌، حضور بی‌واسطه رژیم صهیونیستی در مرزهای سرزمینی ایران است. فراموش نکنیم که رژیم صهیونیستی در جنگ 12 روزه از همه ابزارهای نفوذ و جاسوسی خود در کنار حملات هوائی استفاده کرد به امید آنکه بتواند ایران اسلامی را تسلیم کرده و شکستی را علیه کشورمان رقم بزند که با مدد الهی و ایستادگی ملت ایران نقشه آنها نقش بر آب شد. اما چه بسا با در اختیار داشتن این منطقه توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی که باکو در سال‌های اخیر حیات خلوت این رژیم بوده است‌، زمینه تجاوز زمینی به کشورمان یا ورود عناصر تروریستی به ایران برای دشمن صهیونیستی فراهم شود. به خاطر داشته باشیم که «جولانی» حاکم خودخوانده سوریه که سابقه‌ای دو دهه در اقدامات تروریستی در عراق و سوریه دارد اخیرا سفری به باکو داشته و با الهام علی‌اف دیداری داشته است و علی‌اف هم به کشور آلبانی سفر کرده و دیدارهای مشکوکی با برخی سران منافقین داشته است که همه اینها نشان از تشکیل یک شبکه ضدایرانی دارد. هر چند تاکنون اقدامات صهیونیست‌ها تیری در تاریکی بوده است و بارها اقدامات آنها در کردستان عراق با واکنش به موقع و جدی ایران مواجه شده است و حملات راکتی ایران در ۱۲ مارس ۲۰۲۲ علیه مرکز استراتژیک دستگاه‌های اطلاعاتی رژیم در اربیل اقلیم کردستان نشان داد که کوچک‌ترین حرکت این رژیم از نگاه ایران دور نمانده است ولی اگر این تحولات را در کنار تلاش‌هایی که اسرائیل برای باز کردن یک مسیر زمینی از سمت کردستان عراق به سمت ایران می‌کند و حملاتی که اخیرا به جنوب سوریه و دمشق انجام داده است‌، بگذاریم مشخص می‌شود هدف رژیم صهیونیستی ایجاد یک مسیر بزرگ زمینی به سمت مرز ایران است. به عبارت دیگر ایجاد این کریدور، زمینه‌ای است برای هم‌مرز شدن ایران و رژیم صهیونیستی در مرزهای شمال، شمال‌غرب و غرب کشور‌.
در واقع‌،این موضوع همان طرح آمریکایی خاورمیانه بزرگ است. طرحی که بر اساس آن هیچ کشوری در منطقه غرب آسیا، نباید باقی بماند که قدرت و جمعیت زیادی داشته باشد که تهدید‌کننده منافع اسرائیل باشد‌،لذا ایجاد کریدور زنگزور یکی از پازل‌های تکمیل این طرح است. این کریدور در واقع عقبه لجستیکی رژیم صهیونیستی خواهد بود و به رژیم کمک می‌کند تا از انزوا خارج شود. متاسفانه روسیه هم در این میان به واسطه تحریم‌هایی که غرب به بهانه جنگ اوکراین علیه‌شان اعمال کرده است‌، درک درستی نسبت به این کریدور و حضور آمریکا و ناتو بیخ گوش خود ندارند و به این کریدور به عنوان جایگزین مسیری برای ارتباط تجاری خود نگاه می‌کنند، خصوصا که ترکیه از طریق تنگه بسفر مشکلاتی را برای روس‌ها ایجاد کرده و آنها را در تنگنا قرار داده است. برخی منابع خبری از دیدار قریب‌الوقوع ترامپ با پوتین برای اولین بار در «آلاسکا» در شرایط حاضر خبر می‌دهند و باید به انتظار نشست‌، اگر چنین دیداری انجام شود توافقات حاصل از آن چه خواهد بود. آیا این توافقات صرفا درخصوص درگیری‌های لفظی «دیمیتری مدودف» معاون رئیس شورای امنیت ملی روسیه با مقامات کاخ سفید در‌باره زرادخانه‌های هسته‌ای است یا فراتر از آن‌، تحولات منطقه اعم از جنگ اوکراین و واگذاری کریدور زنگزور و غیره را نیز شامل خواهد شد.آنچه مهم است اینکه روس‌ها باید به این نکته توجه داشته باشند که قفقاز به ویژه قفقاز جنوبی با توجه به تلاش آمریکا برای گسترش ناتو به این منطقه‌، نمی‌توانند نسبت به عمق استراتژیک خود بی‌توجه باشند و همچون برخی مقامات کشورمان کریدور زنگزور یا احداث هرگونه گذرگاهی در شمال غرب کشورمان را از «مسائل جزئی» بدانند.
برخلاف این نگاه که کریدور‌ها در رابطه با همسایگان‌، از مسائل جزئی و شاید کم اهمیت است‌، نباید از نظر دور داشت که احداث کریدور زنگزور با نقش‌آفرینی فعال آمریکا‌، در واقع یک جنگ واقعی از نوع «جنگ کریدورها» است که از غرب آسیا و خلیج‌فارس تا قفقاز و آسیای مرکزی را در بر می‌گیرد و از اهداف کلیدی آن کنار گذاشتن ایران، چین و روسیه از مسیرهای تعیین‌کننده در توسعه‌یافتگی است.آنهم در شرایطی که آمریکا هر روز در حوزه اقتصاد‌، ضعیف و ضعیف‌تر و رقیب بلامنازع او چین قوی‌تر می‌شود‌،تلاش مقامات کاخ سفید آن است که از یک سو جلوی شتاب چینی‌ها در جنگ تجاری را با در اختیار داشتن این کریدور‌ها بگیرند و از سوی دیگر، با محاصره ایران ضمن ایجاد اختلال در حوزه تجارت‌، مانع حوزه نفوذ معنوی ایران در منطقه و فرامنطقه شوند. در چنین شرایطی، مسئولان جمهوری اسلامی نه تنها مجاز به دادن پالس‌های منفی مبنی بر کم‌اهمیت بودن هر گونه توافق در‌باره کریدور زنگزور نیستند‌، بلکه باید پیش از نهائی شدن هرگونه توافقی در این رابطه‌، پیام خود را به ‌روشنی به طرف‌های ارمنستانی‌، آذربایجان و ترکیه انتقال دهد و از هیچ اقدامی برای خنثی‌کردن این توطئه دریغ نورزد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

دستیابی به قدرت بازدارندگی با شتاب در رشد علمی 

حسین عبداللهی‌فر

یکی از درس‌های بزرگ جنگ تحمیلی ۱۲ روزه دشمن شناسی و شناخت عمق کینه‌ها نسبت به ملت ایران و دین و دانش به مثابه دو بال مهم برای رشد و پیشرفت می‌باشد. صهیونیزم و استکبار از ملت عقب مانده و توسعه نیافته نمی‌هراسند. تمرکز آنها روی جمهوری اسلامی به خاطر پیشرفت و جایگاه علمی آنها در دنیاست. امر مهمی که رهبر حکیم انقلاب اسلامی در مراسم بزرگداشت شهدای اقتدار مورد اشاره قرار داده و فرمودند: «آنچه استکبار جهانی و در رأس آن، امریکای جنایتکار با آن مخالف است، همین دین شما و دانش شما است؛ با دین شما مخالف‌اند، با این ایمان گسترده مردم مخالف‌اند... اینکه جمهوری اسلامی در عرصه‌های گوناگون علم و دانش ــ چه دانش‌های انسانی، چه دانش‌های فنی، چه دانش‌های دینی ــ بتواند سخن نو به میان بیاورد، اینها را ناراحت می‌کند؛ اینها با این مخالف‌اند. آنچه به عنوان [قضیه]هسته‌ای و غنی‌سازی و حقوق بشر و امثال این چیز‌ها می‌گویند بهانه است؛ اصل قضیه آن است.»
مقابله دشمنان انقلاب اسلامی با علم و دانش ایرانی که در قالب‌های تحریم، ترور، جنگ، اغتشاش، ارعاب و جذب نخبگان علمی کشورمان صورت گرفته، به خاطر تاثیر و رابطه مستقیم پیشرفت‌های علمی و فناوری بر قدرت دفاعی و اقتدار نظامی است. در این رابطه اظهارات دو تن از شهدای والامقامی که در جنگ ۱۲ روزه تحمیلی ناجوانمردانه به دست تروریست‌های دولتی به شهادت رسیدند، گویای تاثیر رشد علمی بر توان دفاعی کشور می‌باشد: شهید حسین سلامی می‌گوید: 
«پایان نامه فارغ التحصیلی من دینامیک پرواز موشک هدایت شونده بود که چگونه این خط دید باید به موازات خود حرکت کند تا در یک نقطه اینها با هم تلاقی کنند. مثل موشک پدافند هوایی که باید یک شیء متحرک در آسمان را که با سرعت صوت حرکت می‌کند یا ماوراء آن، این هم به آن برسد در یک نقطه در فضا تلاقی کنند؛ واقعا این فناوری­‌ها سخت و پیچیده است و ما در حالی به این فناوری‌ها رسیدیم که هیچ کس حتی دوستان ما این فناوری‌­ها را به ما ندادند. ولی ما در فضای تحریم و محاصره مطلق و ترور دانشمندان‌مان به این فناوری رسیدیم. اینکه شما موشک بالستیک را روی هدف متحرک نقطه زن کنید، خیلی مهم است. تقریباً به ظاهر ممکن نیست. ولی ما این کار را کردیم.» شهید عزیز و بزرگوار هسته‌ای کشورمان دکتر طهرانچی در همین زمینه می‌گوید:
«عزیزان هشیار باشید تاریخ علم را نگاه کنید. قبل از جنگ جهانی اول علم برای نظریه آفرینی بود، علم برای علم بود ولی بعد از جنگ جهانی اول، علم برای فناوری‌های نظامی تعریف شد. جالب این است که بدانید پایان جنگ را در کدام کشور اعلام کردند؟ در ایران!. ایران چه‌کاره جنگ بود؟ چرا سه تا صندلی در ایران گذاشتند؟ چون اینجا محور تحول دنیا است. تمدن در اینجا شکل می‌گیرد و خواستند پیروزی‌شان را اینجا اعلام کنند وگرنه جنگ در اروپا بود. پس از جنگ جهانی از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۶ دوران امریکا سالاری با پرتاب اسپوتنیک تمام شد و پرتاب این موشک آغاز جنگ سرد اول شد. در اینجا علم شد برای اقتدار، یک موشک برای این کشور، یک موشک آن کشور، یک اسلحه این کشور و یک اسلحه آن کشور. این شد شرایط جدید حاکم بر شرایط جنگ سرد و به خصوص دانشمندان فیزیک و در رتبه بعد بقیه دانشمندان در خدمت علم برای اقتدار تعریف شده‌اند.» 
با عنایت به تاثیر علم و دانش بر اقتدار نظامی کشور و تمرکز دشمن بر کاهش قدرت علمی کشور بر نخبگان علمی، دانشگاه ها، وزارت علوم و سایر دستگاه‌های آموزشی لازم است راهبرد «خط مقدم» را در دستور کار خویش قرار دهند. خط مقدم از نگاه فرماندهی معظم کل قوا جایی است که دشمن حضور دارد و اگر نیروی خودی آنجا نباشد دشمن پیشروی خواهد کرد. بدخواهان ما در مواردی در خطوط مقدم‌اند؛ پس ما باید خودمان را در مقابل بدخواهانمان قادر بر دفاع کنیم، و این نمی‌شود مگر اینکه به خطوط مقدم برسیم. 
نکته حائز اهمیت این است که اولا بر خطوط مقدم تأکید شده که بر کثرت میادین و ترکیبی بودن جنگ دشمن دلالت دارد و عرصه دفاعی یکی از آنهاست. ثانیاً تصریح شده است دشمنان ما آنجا حضور دارند، که مفهوم آن عقب ماندگی علمی در برخی از انواع جنگ هاست. ثالثا اگر حضور پیدا نکنیم دشمن پیشروی می‌کند که معنای آن نابرابری و عدم موازنه قدرت است. این درحالی است که موقعیت نظام اسلامی ایجاب می‌کند علاوه بر قدرت برتر باید از توان بازدارندگی لازم جهت کاهش هزینه‌ها بهره گیرد. توانی که نیازمند جهش علمی در ابعاد جنگ ترکیبی موجود است

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

واقعیت‌های جنگ

حسن بهشتی پور

در نقد مقاله‌ سوزان مالونی درباره‌ تجاوز نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل به ایران مطالب زیادی می توان گفت.
خانم مالونی تصویری یک‌جانبه از شکست ایران ترسیم می‌کند، اما به دلایل واقعی زمین‌گیر شدن موقت پدافند ایران و بازیابی سریع توان عملیاتی کشور، همچنین تحمیل توقف جنگ به طرف مقابل، هیچ اشاره‌ای نمی‌کند. نویسنده بدون ارائه تحلیل عمیق یا اطلاعات زمینه‌ای، این ضعف را به ناتوانی ذاتی ایران نسبت می‌دهد، حال آنکه حداقل سه عامل کلیدی در زمین‌گیر شدن پدافند ایران نقش داشتند:
عقب‌ماندگی نسبی در فناوری پدافندی در مقایسه با فناوری پیشرفته‌ی تهاجمی آمریکا و اسرائیل؛
هک و اختلال در سیستم‌های راداری و فرماندهی ایران از طریق حملات سایبری و الکترونیکی دشمن؛
ترور پیش‌دستانه‌ی فرماندهان کلیدی پدافند، از جمله سردار حاجی‌زاده و معاونان او، که در ساعات آغازین عملیات، سامانه‌ی فرماندهی را فلج کرد.
این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که ناکارآمدی موقت پدافند ایران نه ناشی از ضعف ساختاری دائمی، بلکه نتیجه‌ی عملیات ترکیبی بسیار دقیق دشمن بود — موضوعی که مقاله به‌طور عمدی از آن چشم‌پوشی کرده و آن را به ناتوانی ذاتی ایران تقلیل داده است.
نویسنده مدعی است که ایران علی‌رغم هشدارها غافلگیر شد و نتوانست ارزیابی اطلاعاتی دقیقی داشته یا پاسخ سریعی ارائه دهد. این در حالی است که پاسخ قاطع ایران از روز چهارم آغاز شد. حملات موشکی ایران به مراکز حساس اسرائیل، از جمله مرکز تحقیقات نظامی و اطلاعاتی وایزمن، نشان‌دهنده‌ی بازیابی سریع توان عملیاتی در شرایطی بود که کشور تحت حملات فیزیکی، سایبری، اطلاعاتی و روانی سنگینی قرار داشت.
اسرائیل مجبور شد بخش عمده‌ای از ذخایر موشکی خود را به‌سرعت مصرف کند تا از گسترش پاسخ ایران جلوگیری نماید، به‌گونه‌ای که تداوم جنگ برایش پرهزینه شد. برخلاف ادعای مقاله، این اسرائیل بود که از طریق تماس با آمریکا و با استفاده از واسطه‌ها، پیشنهاد توقف درگیری را مطرح کرد؛ ایران نیز از موضعی مستحکم و نه از موضع ضعف، این پیشنهاد را پذیرفت.
نویسنده ادعا می‌کند که حملات ایران به اسرائیل و پایگاه‌های آمریکا نمایشی، محدود و بی‌تأثیر بودند و نیروهای نیابتی نیز خنثی باقی ماندند. در مقابل سعی دارد عملیات اسرائیل و آمریکا را موفقیتی کم‌هزینه و قاطع نشان دهد، در حالی که واقعیت‌های میدانی و نظامی چیز دیگری را بیان می‌کنند. بر اساس گزارش‌های رسمی و رسانه‌های آمریکایی، هزینه‌های این عملیات برای اسرائیل و آمریکا بسیار بیشتر از آن چیزی بود که مقاله اشاره کرده است. برای مثال:
شبکه CNN گزارش داد که آمریکا حدود ۱۵۰ موشک رهگیر تاد شلیک کرد که معادل یک‌چهارم کل ذخایر جهانی این موشک‌هاست.
وال استریت ژورنال اعلام کرد که سیستم‌های دفاع موشکی اسرائیل مانند آرو ۳، دیویدز اسلینگ و گنبد آهنین در آستانه‌ی اتمام ذخایر قرار گرفتند.
جایگزینی موشک‌های تاد مصرف‌شده بین ۱.۵ تا ۲ میلیارد دلار هزینه دارد و بیش از یک سال زمان می‌برد. با توجه به نرخ تولید سالانه‌ی ۱۰۰ موشک توسط شرکت لاکهید مارتین، بازسازی کامل ذخایر ممکن است ۳ تا ۸ سال طول بکشد.
این داده‌ها نشان می‌دهد که ادامه‌ی جنگ می‌توانست اسرائیل را در موقعیت خطرناکی قرار دهد، و این یکی از دلایل اصلی درخواست آتش‌بس از سوی آن‌ها بود.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

تجارت ایران در آستانه تحول

تحلیل پیامدهای مذاکرات FATF با رویکرد جمهوری اسلامی ایران و دولت چهاردهم

حسن ارگی
 

در شرایطی که تجارت خارجی ایران همچنان با محدودیت‌های ساختاری در حوزه بانکی و تسویه مالی مواجه است، آغاز مذاکرات مستقیم با گروه ویژه اقدام مالی (اف‌ای‌تی‌اف) در مادرید را می‌توان نقطه عطفی در تلاش‌های جمهوری اسلامی ایران برای بازگشت به مدار رسمی مالی بین‌المللی دانست. این مذاکرات که با دعوت رسمی دبیرخانه اف‌ای‌تی‌اف از دبیر شورای‌عالی مقابله با جرائم پول‌شویی ایران، برگزار می‌شود، پس از تصویب کنوانسیون پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام، امیدها را برای کاهش ریسک‌های تجاری و خروج از فهرست کشورهای پرخطر تقویت کرده است. وزیر اقتصاد نیز به‌تازگی خبر داد که این دعوت در پی رویکرد اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره این موضوع صورت گرفته است؛ رویکردی که می‌توان آن را بخشی از یک پازل گسترده‌تر برای توسعه تجارت ایران در دوران تحریم دانست. این پازل، در کنار دیگر ابتکارات اقتصادی و دیپلماسی تجاری، می‌تواند مسیر را برای رشد صادرات، جذب سرمایه‌گذاری و بهبود جایگاه کشور در زنجیره تأمین جهانی هموار کند.

۱. ظرفیت‌های بالقوه و محدودیت‌های ساختاری تجارت ایران

مزیت‌های تولیدی و صادراتی یک کشور زمانی به ارزش اقتصادی واقعی تبدیل می‌شوند که به زمینه‌های مالی امن، شفاف و متصل به نظام بین‌المللی متکی باشند. با وجود توانمندی‌های ایران در حوزه‌های صنعتی، معدنی، کشاورزی و خدمات فنی-مهندسی، حضور در فهرست کشورهای غیرهمکار اف‌ای‌تی‌اف، زنجیره تأمین و مبادلات خارجی را با محدودیت‌های جدی مواجه کرده است. این وضعیت، استفاده از ابزارهای استانداردی مانند اعتبار اسنادی (ال‌سی)، ضمانت‌نامه بانکی و شبکه سوئیفت را محدود کرده و فعالان اقتصادی را به مسیرهای غیررسمی، پرهزینه و پرریسک سوق داده است. نتیجه، افزایش هزینه مبادلات، کاهش پیش‌بینی‌پذیری و از دست رفتن فرصت‌های راهبردی در بازارهای جهانی است.

۲. پیامدهای خروج از لیست سیاه اف‌ای‌تی‌اف

الف) تسهیل مبادلات بانکی و مالی

• اتصال مجدد بانک‌های خارجی به شبکه بانکی ایران

• کاهش هزینه کارمزد و تسویه سریع‌تر تراکنش‌ها

• امکان بهره‌گیری از ال‌سی، ضمانت‌نامه، سوئیفت و فین‌تک‌های بین‌المللی

• بازگشت شفاف و قانونی ارز صادراتی

ب) رشد صادرات غیرنفتی

• گسترش صادرات به اروپا، شرق آسیا و آفریقا از مسیر قانونی

• بهره‌مندی از تخفیف‌های گمرکی در توافق‌نامه‌های تجارت ترجیحی

• توسعه صادرات دانش‌بنیان و خدمات فنی-مهندسی

۳. دولت چهاردهم؛ پیوند عقلانیت اقتصادی و منافع ملی

رویکرد نظام (مجمع تشخیص مصلحت نظام به‌عنوان نمادی از آن) و دیپلماسی اقتصادی فعال در دولت چهاردهم، تلاش برای خروج از لیست سیاه اف‌ای‌تی‌اف را به یکی از ابزارهای کلیدی تسهیل تجارت خارجی تبدیل کرده است. هماهنگی میان وزارت اقتصاد، وزارت امور خارجه، بانک مرکزی و شورای‌عالی مبارزه با پول‌شویی، نشان‌دهنده نگاه سیستمی به شفاف‌سازی نظام مالی و حمایت از تجارت مشروع و پایدار است که در نهایت منجر به توسعه بیش از بیش توان سازمان‌های تخصصی مانند سازمان توسعه تجارت ایران با بازوانش در دیگر کشورها می‌شود تا به‌عنوان بخشی متأثر از این موضوع در مسیر توسعه تجارت ایران در دوران تحریم در کنار دیگر ابتکارات اقتصادی و دیپلماسی تجاری، زمینه‌های پایدار برای رشد صادرات، جذب سرمایه‌گذاری و بهبود جایگاه کشور در زنجیره تأمین جهانی را بیش‌از‌پیش فراهم کند.

۴. جذب سرمایه‌گذاری خارجی و ارتقای رتبه اعتباری کشور

خروج ایران از لیست سیاه اف‌ای‌تی‌اف نه‌تنها یک تحول فنی در حوزه بانکی، بلکه پیام روشنی به بازارهای مالی و سرمایه‌گذاران بین‌المللی خواهد بود. بهبود رتبه اعتباری کشور در مؤسسات معتبری مانند Moody’s، Fitch و S&P، سیگنال کاهش ریسک و افزایش اطمینان را به جامعه سرمایه‌گذاری جهانی ارسال می‌کند. این تغییر، فضای امن‌تری برای ورود سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) ایجاد کرده و مسیر انتقال سرمایه و ایجاد مشارکت‌های اقتصادی را هموار می‌کند. در چنین شرایطی، قراردادهای کلان در قالب‌های متداول بین‌المللی مانند BOT، BOO و JV با سهولت بیشتری منعقد خواهند شد و ایران می‌تواند در پروژه‌های مشترک زیرساختی و صنعتی نقش فعال‌تری ایفا کند. افزون بر این، دسترسی به منابع مالی و اعتبارات بین‌المللی -including وام‌ها و تسهیلات بانک توسعه اسلامی، صندوق توسعه آسیا و بانک‌های تجاری کشورهای همکار- امکان‌پذیرتر خواهد شد، و این منابع می‌توانند به‌عنوان موتور محرک توسعه اقتصادی و تکمیل پروژه‌های کلان ملی به کار گرفته شوند.

۵. ارتقای تصویر بین‌المللی ایران

تعامل با اف‌ای‌تی‌اف در چارچوب سیاست‌های عزت، حکمت و مصلحت، به‌ معنای تقویت منافع ملی و بازسازی جایگاه ایران در اقتصاد جهانی است. این اقدام مکمل دیگر سیاست‌های کلان کشور، از‌جمله توسعه روابط تجاری و تنوع‌بخشی به مقاصد صادراتی، خواهد بود.

۶. بازتاب در بازار سرمایه و ارزیابی واقع‌بینانه احتمال عضویت

تحولات اخیر درباره مذاکرات اف‌ای‌تی‌اف از دید فعالان بازار سرمایه پنهان نمانده است. رشد ۱۶ هزار واحدی شاخص کل بورس در نخستین روز هفته، نشان داد که سرمایه‌گذاران به‌ طور محسوس نسبت به بهبود فضای تعاملات مالی و بانکی کشور خوش‌بین هستند.

این واکنش، بیانگر انتظار بخشی از بازار برای کاهش ریسک‌های سیستماتیک و فراهم‌شدن مسیرهای رسمی‌تر مبادلات است. با این حال، از منظر فنی و سیاسی، احتمال پیوستن کامل ایران به اف‌ای‌تی‌اف در کوتاه‌مدت پایین ارزیابی می‌شود و چه‌بسا موانع عمده‌ای مانند مواضع ایالات متحده و اسرائیل، همچنان سد راه خروج ایران از لیست سیاه باقی بماند. با‌وجود‌این، نگاه مثبت بازار سرمایه و تحرکات اخیر دیپلماسی اقتصادی نشان می‌دهد که حتی گام‌های تدریجی در مسیر هم‌گرایی با استانداردهای مالی بین‌المللی می‌تواند آثار روانی و عملی مهمی بر بهبود محیط سرمایه‌گذاری و توسعه تجارت خارجی ایران داشته باشد.

نتیجه‌گیری: فرصتی برای بازآفرینی جایگاه ایران در تجارت جهانی

مذاکرات جاری با اف‌ای‌تی‌اف می‌تواند مسیر بازگشت ایران به شبکه رسمی مالی جهان را هموار کند. این تحول، با کاهش ریسک‌های تجاری و افزایش دسترسی به بازارها و منابع مالی بین‌المللی، زمینه رشد پایدار صادرات، جذب سرمایه و ارتقای جایگاه کشور در زنجیره ارزش جهانی را فراهم می‌آورد. اکنون، با استفاده از این فرصت و هم‌افزایی دیگر ابتکارات اقتصادی، می‌توان شرایط موجود را به‌ سوی آینده‌ای پایدارتر و پویاتر هدایت کرد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

لزوم بازتعریف بازی

مسعود پیرهادی
نشانه‌ها کم نیستند؛ از تحرکات آشکار در خلیج فارس و شرق مدیترانه تا رفت‌وآمدهای بی‌وقفه دیپلمات‌های آمریکایی و رزمایش‌های مشکوک با برخی ارتش‌های منطقه. آمریکا که در سال‌های اخیر به‌ظاهر بار خود را از غرب آسیا بست، اکنون با پرچمی تازه بازمی‌گردد؛ این بار نه صرفا برای نفت یا امنیت اسرائیل، که برای تغییر هندسه سیاسی منطقه.

تغییر هندسه یعنی جابه‌جایی مهره‌ها، تضعیف محورهای مقاومت، احیای پیمان‌های امنیتی وابسته و بازگرداندن کشورها به میزهای مذاکره‌ای که نتیجه‌اش نه استقلال، که انقیاد است. این بازگشت، اگر بدون پاسخ فعال ما باشد، می‌تواند مسیر چند دهه مقاومت را به عقب برگرداند.
چه باید کرد؟
۱. تقویت پیوندهای منطقه‌ای مستقل: روابط اقتصادی، امنیتی و فرهنگی کشورهای محور مقاومت باید فراتر از حد نمادین برود؛ از تجارت آزاد و پیمان‌های پولی مشترک تا تبادل فناوری.
۲. پیش‌دستی در دیپلماسی: نباید منتظر ماند تا آمریکا نقشه‌اش را کامل کند. باید با ابتکار عمل در موضوعات کلیدی منطقه – از امنیت دریایی تا بحران‌های انسانی – ابتکار را در دست گرفت.
۳. توان‌افزایی بومی: پیشرفت‌های دفاعی و فناورانه نباید در سطح نظامی متوقف بماند؛ باید به صنایع، کشاورزی و زیرساخت‌های حیاتی تسری پیدا کند.
۴. افزایش قدرت رسانه‌ای: روایت غالب از تحولات منطقه را نباید به دست اتاق‌های فکر غربی سپرد. رسانه‌های ما باید تصویر روشن و آینده‌محوری از همگرایی منطقه‌ای ارائه کنند.
۵. فعال‌سازی دیپلماسی مردمی: روابط فرهنگی، علمی و گردشگری بین ملت‌ها، زیرساختی می‌سازد که با تغییر دولت‌ها هم از بین نمی‌رود.
آمریکا امروز شاید با نیرو و فناوری برتر بازگردد، اما ما می‌توانیم با اراده، هوشمندی و هم‌پیمانی، معادله را وارونه کنیم. هندسه منطقه تنها زمانی تغییر می‌کند که ملت‌ها خودشان خط‌کش و پرگار را به دست بگیرند.
اما واقعیت این است که نشانه‌های تغییر پیداست: افزایش ناوهای آمریکایی در آب‌های خلیج فارس، فشار واشنگتن برای فعال‌سازی دوباره «ناتوی عربی»، تلاش برای احیای توافقات ابراهیم و پیوند دادن آن با پرونده امنیت انرژی و حتی گسترش پایگاه‌های شنود و پهپادی در عراق و سوریه. این تحرکات، در کنار جنگ‌های نیابتی و مهندسی رسانه‌ای افکار عمومی، نقشه‌ای منسجم برای بازآرایی سیاسی و امنیتی منطقه را شکل داده است. برای مقابله با این روند، باید از هم‌اکنون در چند جبهه به‌صورت عملیاتی ورود کرد: راه‌اندازی پروژه‌های مشترک انرژی میان کشورهای همسو تا وابستگی به مسیرهای تحت کنترل آمریکا کاهش یابد؛ ایجاد شبکه‌های حمل‌ونقل و ترانزیت زمینی و دریایی بین ایران، عراق، سوریه و لبنان که معادلات تجاری منطقه را تغییر دهد؛ گسترش پیمان‌های پولی و بانکی بدون دلار با محوریت ارزهای ملی؛ و توسعه پلتفرم‌های رسانه‌ای و شبکه‌های خبررسان چندزبانه که صدای منطقه را مستقیم به جهان مخابره کنند. این اقدامات، اگر امروز آغاز شود، فردا را از دست آمریکا می‌گیرد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

پوتین و ترامپ در چه شرایطی دیدار می‌کنند
یخ‌بندان روابط در آلاسکا

سیدمهدی طالبی

 قرار است دیداری بین دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه در روز ۱۵ اوت (جمعه ۲۴ مرداد) در آلاسکا برگزار شود. موضوع برجسته این دیدار جنگ اوکراین است که رئیس‌جمهور آمریکا در ظاهر اعلام کرده خواهان توقف آن است. دیدار میان سران دو کشور در شرایطی برگزار می‌شود که ترامپ یک هفته قبل در جریان بگو مگوی مجازی با «دیمیتری مدودف» معاون دبیر شورای امنیت ملی و رئیس‌جمهور سابق روسیه، اعلام کرده بود دو زیردریایی مجهز به سلاح هسته‌ای را در پی تهدیدات هسته‌ای مدودف در نزدیکی روسیه مستقر کرده است.
این روند خود حکایت از سبک بازی ترامپ دارد که می‌خواهد غیرقابل پیش‌بینی بوده و همزمان با تحرکات متناقض و بعید، اقداماتش را برجسته‌تر سازد.

نکات
دیدار میان رؤسای جمهور آمریکا و روسیه به ویژه با توجه به محل برگزاری که ایالت آلاسکا اعلام شده، دارای نکاتی است که در ادامه مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
1- تا پیش از این، دیدار میان سران این دو کشور اغلب در کشور‌های ثالث برگزار می‌شد. برگزاری در خاک یکی از این دو و میزبانی آمریکا در دور جدید قابل توجه است. این مسئله نشان‌دهنده نزدیکی این دو به تفاهمی بزرگ است که باید دو کشور در هماهنگی با یکدیگر آن را پیش ببرند.
2- بخش مهمی از ماجرا در برگزاری در آلاسکا نهفته است. این منطقه ویژگی‌هایی دارد که جلسه دو رئیس جمهور را ویژه می‌کند.
الف) روسیه تا قرن نوزدهم در نیمه غربی آمریکای شمالی، از آلاسکا در شمال تا کالیفرنیا در جنوب حضور داشت. با این حال قدرتمندترین حضورش در آلاسکا بود. روس‌ها به دلیل دوری آلاسکا، وجود دریا ما بین سرزمین اصلی و این منطقه، شباهت آن به سیبری، کشف نشدن منابع خاص در آن، احتمال اشغالش توسط انگلیس و یا خود آمریکا، آن را به واشنگتن فروختند. برگزاری جلسه در آلاسکا که خود مصداق تاریخی معامله ارضی میان دو کشور است، از نظر معاملات ارضی کنونی اهمیت دارد. یک معنای مهم جلسه سران دو کشور آمادگی‌شان برای تفاهم بر تقسیمات ارضی جدید در جهان است؛ این دو برای اعتمادسازی اقداماتی را انجام داده‌اند. آمریکا از احتمال باقی ماندن جنوب اوکراین و مناطق تصرف شده در دستان روسیه خبر داده و روس‌ها نیز امتیازاتی در سوریه و قفقاز ارائه کرده‌اند.

ب) آلاسکا در مجاورت قطب شمال قرار دارد. ترامپ پیش‌تر خواهان الحاق کانادا و گرینلند در مجاورت قطب شمال به خاک آمریکا شده بود و برگزاری جلسه در آلاسکا دو معنا دارد؛ نخست آنکه تنها آمریکا و روسیه قطب شمال و منافع عمده‌اش را تقسیم می‌کنند و دوم آنکه، اگر آمریکا آلاسکا را از روسیه خریده، انگلیس هم باید در برابر الحاق کانادا و دانمارک در برابر الحاق گرینلند کوتاه بیاید.
ج) حضور پوتین در سرزمینی که پیش از این به کشورش تعلق داشته از جنبه‌هایی حاوی پیام ضعف است. ترامپ با کشاندن پوتین به زمین مهمی که آمریکا از روسیه به خاک خود ملحق کرده است، می‌خواهد برتری‌اش بر مسکو را به رخ بکشد.
د) یک جنبه ظریف در ماجرای آلاسکا اهمیت منابع انرژی آن است. آمریکا درصدد تقویت حاکمیت خود بر تولید انرژی در سراسر جهان است و دیدار ترامپ با رهبر یکی از دو صادرکننده بزرگ انرژی در جهان در یک منطقه نفت‌خیز که سرپل آمریکا به میادین انرژی قطب شمال است، معنایی از این جهت نیز دارد. اقدامات آمریکا برای تقویت کنترل و نفوذش بر انرژی جهان بزرگ بوده‌اند. تلاش برای حذف غزه و ساقط کردن نظام سوریه برای بهره‌برداری سریع از منابع انرژی شرق مدیترانه و شرق فرات، طراحی کریدور آی مک، شکل‌دهی به کریدور زنگزور برای دستیابی به منابع دریای خزر و آسیای میانه، تهدید روسیه به تحریم نفتی، قرارداد‌های چند تریلیون دلاری سفر ترامپ به خلیج فارس و حتی اخذ امتیاز میادین انرژی پاکستان این گام‌ها را نشان می‌دهند. پاکستان پس از جنگ با هند این امتیاز را به ترامپ داد.
ه) آلاسکا در نیمه غرب آمریکای شمالی قرار داشته و در آن سوی خود به شرق آسیا می‌رسد. آمریکا دو دل‌مشغولی قدیمی در این باره دارد. یک دل‌مشغولی توسعه غرب آمریکا و اتصال آن به ساحل شرقی است. برای این امر دو اقدام بزرگ صورت گرفت؛ توسعه قطار‌های با ظرفیت بالا و دوم حفر کانال پاناما که در دولت دوم ترامپ در لیست الحاق قرار گرفت. دومین دل‌مشغولی تعریف هویت و زمین اصلی بازی آمریکاست. تا پیش از دو جنگ جهانی، آمریکا در حال توجه به شرق آسیا و تعریف هویت بعدی‌اش در آن بود؛ اما دو جنگ بزرگ، هویت واشنگتن را آتلانتیکی ساخته و ناتو از دل آن بیرون آمد. برخی از جنبه‌های کاهش توجه آمریکا به امنیت اروپا و به چالش کشیدن ناتو احتمالاً از این مسئله ریشه می‌گیرند. با این حال انتقال تمرکز آمریکا به شرق آسیا به معنی بی‌توجهی مطلق به اروپا و نابودی ناتو نخواهد بود؛ زیرا واشنگتن حاضر به فروپاشاندن این سازه و دارایی قدیمی نیست.
و) آمریکا هرگاه با روس‌ها در اروپا و شرق این قاره مواجه شده درگیری میانشان اوج گرفته است. در مقابل اما روابط در شرق آسیا و از عینک محیط غرب آمریکا که شامل آلاسکا تا کالیفرنیاست، شامل دوره‌های آرامش نیز بوده است. فروش آلاسکا، دخالت آمریکا در قرارداد پرتموث میان امپراتوری ژاپن و امپراتوری روسیه در جنگ ۱۹۰۵ و تحولات جنگ جهانی دوم از این جمله‌اند؛ هرچند در جنگ جهانی دوم در اروپا نیز همکاری وجود داشت و در شرق طی جنگ‌های کره و ویتنام تنش‌های بزرگی به وجود آمدند.

3- در بازی بزرگ قدرت‌ها به نوعی سیدبندی و طبقه‌بندی وجود دارد. آمریکا به همراه چین دو قدرت در بالاترین رده‌اند که احتمال ائتلافشان اندک بوده و به دنبال یارگیری‌اند. در رده دوم قدرت‌هایی مثل روسیه و انگلیس حضور دارند که احتمال دارد در بازی به چین یا آمریکا بپیوندند. انگلیس در قضایای اخیر با اعمال حاکمیت مستقیم بر کانادا و فاصله‌گذاری استرالیا با آمریکا، نشان داد قدرت، وسعت، جمعیت و منابعش باید در جمع این سه کشور دیده شود و از این رو قدرتی برابر با روسیه در سید دوم است. در رده سوم نیز کشور‌هایی مانند فرانسه، هند، برزیل و ترکیه قرار دارند. فرانسه تلاش داشت در همراهی با آلمان، اتحادیه اروپا را سامان داده و با رهبری آن در سید دوم در کنار روسیه و انگلیس قرار گیرد که تاکنون موفق نشده است. حضور پوتین در آلاسکا می‌تواند حرکت به سمت آمریکا تلقی شود؛ اما نه برای قرارگیری زیر چتر آمریکا بلکه برای تعادل بخشی به قدرت‌گیری چین و به‌دست آورد فضای آرامش در چهارمین سال جنگ اوکراین.

4- دیدار ترامپ با پوتین یک هفته بعد از دیدار او با الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان و نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنستان که در کاخ سفید رخ داد، صورت خواهد گرفت. او می‌خواهد بگوید پرونده‌ها را منطقه‌ای حل می‌کند و در حال حل و فصل با مسکو است.

5- یک دیدگاه قدیمی در آمریکا مبنی بر فاصله انداختن میان چینی‌ها و روس‌ها از زمان جنگ سرد وجود دارد. از نظر تاریخی چینی‌ها قدرت اقتصادی بزرگی بوده‌اند؛ اما این قدرت به تهاجمات ویرانگر منجر نشده است مگر به شکل غیرمستقیم. مغول‌ها پس از تصرف چین بود که سوار بر قدرت اقتصادی و صنعتی آن توانایی تهاجم به دوردست را یافتند. در حال حاضر روسیه با اتصال به اقتصاد چین در حال جنگ با غرب است. اگر روس‌ها دست از جنگ بکشند، توانایی تحرک نظامی چین کاهش می‌یابد زیرا پکن خود وارد تحرکات مستقیم نظامی نمی‌شود. در نتیجه در رقابت کنونی میان چین و آمریکا، پکن از توانمندی تحرک نظامی محروم شده و احتمالاً ناگزیر به عقب‌نشینی از برخی مواضع و یا ورود مستقیم به حوزه نظامی خواهد شد.

ایران و ماجرا
ایران باید ضمن رایزنی با مقامات کشور روسیه در این باره، از کانال‌های محدود خود با آمریکا نیز در این باره کسب اطلاع کند. وزیرخارجه در بحبوحه شرایط متشنج منطقه ناشی از تحرکات نظامی رژیم صهیونی و رخداد‌های مرتبط با قفقاز می‌بایست با تشدید رایزنی با دولت‌های متأثر از دیدار دو رئیس جمهور، مانند چین و دولت اروپایی اطلاعات خود را همه‌جانبه سازد.
این رایزنی‌ها و دریافت اخبار از منابع مختلف جایگاه ایران در نگاه بازیگران مختلف را برای مقامات کشور به‌روزرسانی کرده و محیط‌های جدید برای تحرک و همکاری را نشان خواهد داد.
با تمام این تفاسیر احتمال دارد اجماعی برای عدم بازی دادن به ایران وجود داشته باشد. راهکار آن ایجاد فضا‌های شبیه‌سازی شده برای سناریو‌نویسی انتزاعی از تمام احتمالات موجود و سپس وزن‌کشی آن‌ها بر اساس شواهد است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

اعتبار «ای ایران...» ابدی است

غلامرضا بنی اسدی 

از بچه های جبهه بود. از همان ها که غیرت انقلابی شان بر ایران و غیرت ملی شان بر اسلام زبانزد است. همان ها که عاشوراخوانی شان به زیست عاشورایی مستظهر بود. می گفت چرا ای ایران نمی خوانند؟  چرا نام وطن چندان که باید پر تکرار نیست؟ استناد او به کلام معیار رهبر انقلاب بود که به محمود کریمی تاکید کردند «ای ایران» بخوان! می گفت انگار یادمان رفت اعجاز نام ایران!  یادمان رفت معجزه این خاک شهید پرور و حاصلخیز! دیگر «ای ایران» نمی خوانیم. نمی خوانیم بماند که در تلویزیون هم به آن طعنه می زنند! آن که به عنوان کارشناس دعوت شده می گوید در جبهه زیارت عاشورا می خواندند شب عملیات نه ای ایران. فکر نمی کند که زیارت عاشورا خواندن در شب عملیات هم برای دفاع از ایران بود. برای دفاع از خاکِ به خون شکوفا شده این مرز پرگهر. دیگر ای ایران نمی خوانند و شاهد بازگشت به همان سرخطی هستیم که بودیم. باز همان آدم های تکراری اند با تکرار همان پنداشته های پیشین. نمی دانند انگار که تاریخ را باید بعد از جنگ ۱۲ روزه در پارادایم جدیدی زندگی کرد. برخی ها هم پیش هنگام به تنظیمات کارخانه برگشته اند. همین در جامعه، ذهن آشوبی می کند. برخی ها هم می گویند که «ای ایران...» به رغم اعتبار ابدی که برای ما دارد برای گروهی دارای تاریخ مصرف کوتاه مدت بود. می شنویم که انگار وحدت ملی و ایران خوانی و میهن دوستی فقط برای همان روزهای جنگ خوب است! دوباره همان افرادی که رکورد شکست پیش بینی هاشان هر جلسه جا به جا می شود به عنوان کارشناس به رسانه می آیند. باز آنان که به جان و آبرو، پای وطن ایستادند و ته مانده توان شان را به بازو دادند تا توی صورت دشمن بزنند، باید با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند. برخی ها دوباره -به تندروی - حنجره می درند و کلمه، خنجر می کنند. حتی کسانی که در ۱۲ روز، کسی صدای شان را نمی شنید. دوست رزمنده ما خیلی حرف داشت و همه حرف هایش هم از دردی برمی خاست که به قلبش هجوم آورده بود. او حساسیتِ این روزهای پر التهاب را درک می کرد. میدان دیده و جنگ آزموده بود. می توانست صدای پای خطر را حتی هنگامِ «حرکت آهسته» هم بشنود. آن نسل به برکت اخلاص شان، به حرمت همنفسی با شهدا به جایگاهی رسیده اند که نانوشته ها را هم بخوانند. به همین دلیل است که نگران فرداهای نزدیک بود برای میهن. برای میهنی که عدلِ جغرافیایی اسلام است. برای اسلامی که چون جغرافیایی خوانده شود همه ، ایران را در ذهن تصور خواهند کرد. می گفت باید وحدت ملی و غرور ملی را در کنار عظمت دینی قرار داد. این بنیان که مرصوص شود، نه تنها وطن را مرزبانی خواهد کرد که از دشمن هم صف خواهد شکست. حرف او و بسیاری دیگر این بود و است که اسلام حقیقی در جهان امروز هیچ جغرافیایی باورمندتر از ایران ندارد. ایران هم جز اسلام روح و پیشرانی نمی شناسد. اگر به اسلام باور دارید ای ایران بخوانید. اگر دیگران هم به ایران و سرفرازی این خاک ارجمند باوردارند، زیارت عاشورا بخوانند. هر دو اعتباری همیشگی دارند. به  قدرت هم ضریب می دهند و اقتدار تولید می کنند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های دوشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۴

گزارش مجله آتلانتیک از وضعیت دولت ترامپ

بدترین ۶ ماه

مهدی حسنی

دولت ترامپ در حالی ۶ ماهگی خود را پشت سر گذاشت که رسانه‌های آمریکایی از دولت او به عنوان یکی از بدترین ۶ ماه‌های نخست ریاست جمهوری آمریکا سخن می‌گویند. بتازگی مجله آتلانتیک گزارشی نوشته و در آن، بخوبی وضعیت دولت ترامپ را نشان داده است. این مجله می‌نویسد وضعیت جنگ تعرفه‌ها و وعده سبک‌سرانه‌اش برای پایان یک روزه جنگ اوکراین، معیارهای خوبی برای قضاوت وضعیت او است: «میل ترامپ برای رویارویی در حال به ‌چالش کشیده شدن با ۲ ضرب‌الاجل کلیدی‌ای است که خودش در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش تعیین کرده؛ یکی مربوط به تعرفه‌ها و دیگری درباره‌ جنگ اوکراین و هر دو، تصمیماتی دشوار پیش روی ترامپ قرار می‌دهند، آن هم زمانی که او با مجموعه‌ای از بحران‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. رئیس‌جمهوری که کمتر از یک سال پیش بازگشت سیاسی - تاریخی‌ای را رقم زد و به ‌سرعت برای سلطه بر واشنگتن و جهان پیش رفت، اکنون با موانعی روبه‌رو است که از زمان آغاز به کارش بی‌سابقه است». آتلانتیک می‌نویسد ۳ وعده در رابطه با اوکراین، جنگ تعرفه‌ها و البته وضعیت غزه و پایان جنگ در خاورمیانه، بخوبی نشان می‌دهد اوضاع سیاست خارجی دولت ترامپ چقدر وخیم است: «۳ وعده‌ اصلی کمپین انتخاباتی ترامپ یعنی پایان دادن به جنگ‌های اوکراین و غزه و رونق اقتصادی، اکنون در وضعیت بحرانی قرار دارند و برای نخستین‌بار در ۲۰۰ روزی که از بازگشتش به کاخ سفید گذشته، نشانه‌هایی از نافرمانی برخی هم‌حزبی‌هایش در کنگره هم مایه نگرانی دولت شده است. مهلت ۲ هفته‌ای که ترامپ به روسیه برای دستیابی به آتش‌بس با اوکراین داده بود، به پایان رسیده است. ترامپ از ناتوانی‌اش در پایان دادن به این جنگ ناخرسند است. او تهدید کرده اگر توافقی حاصل نشود، تحریم‌هایی علیه روسیه اعمال خواهد کرد که چنین اقدامی، به ‌معنای مجازات واقعی ولادیمیر پوتین خواهد بود. در همین حال، ترامپ از نحوه‌ پیشبرد جنگ توسط اسرائیل در نوار غزه نیز خشمگین شده است. جنگ در نواز غزه ممکن است بزودی وارد مرحله‌ای خطرناک‌تر شود، چرا که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، روز جمعه اعلام کرد ارتش صهیونیستی قصد دارد به ‌طور کامل نوار غزه‌ گرفتار قحطی را اشغال کند. ضرب‌الاجل دیگر، مربوط به وعده تازه ترامپ درباره اعمال تعرفه‌هاست که از هفته اول آگوست برای ۶۰ کشور اجرایی شده و نرخ آنها از ۱۰ تا ۴۱ درصد متغیر است.
 واقعیت اما این است که از زمان اعلام پرهیاهوی تعرفه‌ها در روز موسوم به «آزادی» در ماه آوریل، وال‌استریت یاد گرفته به اظهارات پراکنده ترامپ بی‌تفاوت باشد اما اقتصاد آمریکا نشانه‌های تازه‌ای از ضعف نشان داده؛ قیمت‌ها همچنان بالا مانده‌اند و ممکن است به دلیل این تعرفه‌ها باز هم افزایش یابند. افزون بر این، گزارش اشتغال اخیر چنان ضعیف بود که ترامپ عصبانی شد و به مسؤول تهیه آن تاخت. او هفته گذشته رئیس اداره آمار اشتغال را بدون ارائه هیچ مدرکی، به ارائه آمار جعلی متهم و اخراجش کرد. این اقدام بی‌سابقه و ناشی از قهر شخصی، می‌تواند اعتماد وال‌استریت به اقتصاد را متزلزل کرده و وعده انتخاباتی ترامپ برای بازگرداندن «عصر طلایی اقتصاد» به آمریکا را تضعیف کند».
آتلانتیک می‌نویسد ترامپ بسیار از ناتوانی‌اش در پایان دادن به جنگ اوکراین، برخلاف آن چیزی که پیش از به قدرت رسیدن تصور می‌کرد، سرخورده شده است: «در یک ماه اخیر، فضای کاخ سفید سنگین‌تر شده، چرا که مشکلات ترامپ عمیق‌تر شده‌اند. به گفته ۲ مقام کاخ سفید و یکی از مشاوران، جنگ جاری بین روسیه و اوکراین بشدت ترامپ را ناامید کرده است. او واقعاً باور داشت رابطه‌اش با پوتین به پایان سریع درگیری منجر خواهد شد اما برعکس، پوتین از تمایل ترامپ به سازش سوءاستفاده کرده و آشکارا خواسته‌های او را نادیده گرفته و حتی «تحقیرش کرده». پوتین نه‌تنها به درخواست‌های آتش‌بس بی‌توجهی کرده، بلکه حملات به شهرهای اوکراین را هم تشدید کرده است. ترامپ هم در هفته‌های اخیر پوتین را شدیداً مورد انتقاد قرار داده و در حال بررسی گزینه‌های [تنبیهی] بعد خود است».
وضعیت جنگ غزه نیز برخلاف آنچه ترامپ تصور می‌کرد می‌تواند پیش ببرد، در حال رقم خوردن است و اسرائیل کاملاً در حال حرکت به سمت تصرف کامل است: «اگرچه اسرائیل این هفته با ورود بخشی از مواد غذایی بیشتر موافقت کرد، بحران انسانی همچنان ادامه دارد. ترامپ که بشدت خواهان پایان جنگ است، باور دارد نتانیاهو عمداً در ادامه‌ درگیری نقش دارد و به مشاورانش گفته نسبت به طرح جدید اسرائیل برای تصرف غزه بدبین است. با این حال، منابع آتلانتیک گفتند بعید است ترامپ به ‌طور جدی از نتانیاهو فاصله بگیرد یا با او قطع رابطه کند».
شکست بعد ترامپ کجاست؟ ترامپ شاید در خواب هم نمی‌دید چنین فراگیر در معرض یکی از بزرگ‌ترین رسوایی‌های اخلاقی دهه‌های اخیر، یعنی ماجرای «اپستین» قرار گیرد. آتلانتیک می‌نویسد ترامپ از ماجرای اپستین بسیار سرخورده است و احساس خیانت از طرف هواداران خود می‌کند: «ترامپ با تمام وجود آرزو دارد این داستان به پایان برسد. او احساس می‌کند از سوی طرفداران وفادار جنبش «ماگا» بشدت مورد خیانت قرار گرفته؛ کسانی که نمی‌خواهند بپذیرند داستان‌ها در رابطه با ترامپ حدس بی‌اساس است. ترامپ بر سر خبرنگارانی که درباره اپستین سوال کرده‌اند داد زده، به رئیس مجلس نمایندگان، مایک جانسون گفته جلسه کنگره را زودتر تعطیل کند تا جلوی رأی‌گیری درباره انتشار اسناد پرونده گرفته شود و حتی از روپرت مرداک، دوست قدیمی‌اش، بابت گزارشی در وال‌استریت ژورنال که گفته بود ترامپ سال ۲۰۰۳ کارت تولدی با محتوای زننده برای اپستین فرستاده، شکایت کرده است».
آتلانتیک می‌نویسد فشار ماجرای اپستین چنان سنگین است که ترامپ هر کار می‌کند تا از آن خلاص شود اما تنها وضعیت این پرونده را بدتر می‌کند: «تلاش‌های خود ترامپ برای کنترل این ماجرا، فقط به شعله‌ور شدنش کمک کرده است. روایت او هم از اینکه چرا حدود ۲۰ سال پیش رابطه‌اش با اپستین به هم خورد، بارها تغییر کرده. یکی از مقامات کاخ سفید به آتلانتیک گفت مشاوران بارها به ترامپ هشدار داده‌اند دیگر نگوید حق دارد شریک سابق اپستین، «گِیسلین مکسول» را که به جرم قاچاق جنسی و جرائم مرتبط به ۲۰ سال زندان محکوم شده، عفو کند، چون این حرف‌ها فقط دوباره توجه‌ها را به دوستی قدیمی‌اش با اپستین جلب می‌کند. با وجود امیدها برای فروکش ماجرا در تعطیلات ماه آگوست، کاخ سفید خود را آماده کرده ترامپ در هفته‌های پیش رو فشار بیشتری از سوی جمهوری‌خواهان تحمل کند».
بهترین بند این گزارش، بند پایانی گزارش آتلانتیک است؛ ترامپ سیاستمدار دروغگویی است که می‌کوشد واقعیت را برای خودش خلق کند و فکر می‌کند با اراده کردن می‌تواند مشکلات را ناپدید کند: «ترامپ وقتی پای جایگاه سیاسی خودش وسط باشد، می‌کوشد واقعیت خودش را خلق و با اراده کردن، مشکلات را ناپدید کند! ترامپ اخیراً مصاحبه‌ای با شبکه CNBC داشت و در آن مصاحبه گفت: «بهترین آمار محبوبیت تاریخش» را دارد و ادعا کرد میزان رضایت از او بالای ۷۰ درصد است اما مجری به او گفت این عدد فقط میزان محبوبیتش بین جمهوری‌خواهان را نشان می‌دهد. در واقع، میزان محبوبیت کلی او حدود ۴۰ درصد است. وقتی اصلاحش کردند، تنها کاری که توانست بکند این بود که همه چیز را «جعلی» بخواند».

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات