هنر آینه تمامنمای هویت و تاریخ یک ملت است و هنرمندان، حافظان و ناقلان این میراث گرانبها به شمار میروند. در میان این قشر تأثیرگذار، هنرمندان پیشکسوت و کهنسال، حکم گنجینههای زندهای را دارند که سالهای جوانی و عمر خود را بیچشمداشت، صرف آفرینش، آموزش و اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم کردهاند. تکریم این سرمایههای بیهمتا، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی است که ابعاد گوناگونی را در بر میگیرد.
متأسفانه، برخلاف جایگاه والای هنر، بسیاری از هنرمندان پیشکسوت ما در سنین کهولت و ناتوانی، با مشکلات حاد معیشتی دست و پنجه نرم میکنند. هنرمندانی که در تولید فرهنگ نقشآفرینی کردند، شادی آفریدند و روح جامعه را پروراندند، شایسته نیست که در سالهای پایانی زندگی، منزوی، بیکار و دلنگران تأمین هزینههای اولیه درمان و زندگی باشند. هرچند اقداماتی نظیر تأسیس «صندوق اعتباری هنر» و افزایش مستمریها صورت گرفته است، اما با توجه به وضعیت اقتصادی و تورم فزاینده، این حمایتها اغلب کفاف زندگی شرافتمندانه این عزیزان را نمیدهد. وظیفه نهادهای فرهنگی و دولتی، فراتر از پرداخت مبالغ اندک حمایتی است؛ باید سازوکارهای پایدار و عادلانهای برای بیمه کامل، درمان رایگان و پرداخت مستمریهای مکفی متناسب با شأن و جایگاه آنان در نظر گرفته شود. حمایت معیشتی از پیشکسوتان، در واقع حمایت از جایگاه هنر در جامعه است.
در کنار دغدغههای معیشتی، یکی از بزرگترین نگرانیهای هنرمندان سالخورده، احساس انزوا و خانهنشینی پس از سالها فعالیت پربار است. از یاد بردن این افراد، تنها یک ضایعه اقتصادی نیست، بلکه یک خسران فرهنگی جبرانناپذیر است. چه تجربیات یک هنرمند کهنسال، چکیده دهها سال آزمون و خطا، مطالعه و درک عمیق از جامعه و فرهنگ است. این دانش انباشته، بهترین سرمایه برای نسل جوان و مدیران فرهنگی حال حاضر است. ضروری است که نهادهای مسئول از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صداوسیما و دانشگاههای هنر، بستر لازم را برای «انتقال فعال تجربه» این عزیزان فراهم کنند. این بهرهگیری میتواند در قالب نقشهای مشورتی در سیاستگذاریهای کلان، برگزاری کارگاهها و مسترکلاسها با تدریس استادان پیشکسوت برای نسل جوان و همچنین مستندسازی و نگارش تاریخ شفاهی زندگی و آثار هنری آنان نمود یابد تا این گنجینه دانایی حفظ شود و از توانمندیهای باقیمانده این عزیزان در پروژههای فاخر هنری، به صورت هدفمند استفاده شود.
تکریم هنرمندان پیشکسوت، فراتر از کمکهای مادی، نیازمند توجه معنوی و عاطفی است. در فرهنگ ایرانی، احترام به بزرگان ریشه عمیقی دارد. برگزاری برنامههای گروهی، دیدار و عیادتهای چهره به چهره و ایجاد حس اعتماد و منزلت، از اهمیتی حیاتی برخوردار است. همانطور که یکی از پیشکسوتان گفته است، «آدمها نیاز به نوازش و محبت دارند.» در نهایت، باید دانست که حمایت از هنرمندان پیشکسوت، حمایت از «هنر» است. کشوری که هنرمندانش در دوران پیری در آسایش و احترام نباشند، هرگز نمیتواند ادعای اعتلای فرهنگی داشته باشد. اکنون زمان آن رسیده است که با نگاهی عمیق و مسئولانه، قدردان کسانی باشیم که وجودشان، میراث فرهنگی و هنری این سرزمین را غنی کرده است.