صبح از خواب پا میشی و اول از همه صفحات مجازی بی در و پیکر رو توی سراسر بسترهای داخلی و خارجی باز میکنی.
ملت یه ماگ خوشگل موشگل قهوه گور به گور شده که معلوم نیست چطور یهو مد شده رو توی چشم و چالت میکنن و بعدش هم آخرین پست تلگرامیشون رو به اسم افاضات ذهن مریضشون توی مغزت فرو میکنن: «همه چیز از خودت شروع میشه، حتی اگر دو تا دست و پات قطع شده، فقط کافیه به خودت باور داشته باشی تا در کسری از ثانیه دو جفت دست و پای سالم در بیاری!» یا «همه چیز به قانون جذب برمیگرده، مثلاً اگه به مدت یک هفته به یه آقا پسر چشم رنگی اروپایی فکر کنی، هنوز به هفته نرسیده یه شاهزاده اروپایی سوار بر اسب سفید که از قضا چند روز پیش ننه باباش هم مُردن؛ با کلی پول و پله و ارث و میراث توی خونتون فرود میاد.»
تو هم صفحات جذاب اینترنت رو میبندی و هر چی که دوست داری رو تصور میکنی و میبینی هیچ اتفاقی که نیفتاد، بلکه انواع و اقسام توهینها و تحقیر و تمسخرها رو هم شنیدی و عالم و آدم قضاوتت کردن! پس چی شد اون جملات قشنگ آب دوغ خیاری؟
خواستم بدونی که اومانیسم ریشه تارعنکبوتی و کثیفش رو همینطوری نرم نرمک وارد روانشناسی و زندگیهامون کرد! تا جایی که همهمون میدونیم نمیشه؛ اما بازم اونقدر این قبیل پستها رو توی فضای مجازی و کتاب میخونیم و میشنویم که خودمونم این دروغها باورمون میشه! یادمون میره تو روانشناسی اسلامی واژه «فداکاری» رو داریم برای کسی که نیاز به کمک داره! واژه «ایثار» رو داریم برای کسی که از ما محتاجتره! واژه «مساوات» رو داریم برای وقتی که همهمون نیاز داریم، اما ایثار میکنیم و از حقمون میگذریم و کمتر میخوریم و کمتر میپوشیم تا نکنه خدایی نکرده یکی این وسط دلش نخواد!
چیکار کردیم با خودمون که «روانشناسی اسلامی» جاش رو به روانشناسی شیطانی اومانیسمی داد؟ ما اشتباه کردیم! ما گول خوردیم... ما اشتباه کردیم که گول خوردیم و خدا عقابمون کرد که دستورات خدا و اهل بیت از یادمون رفت و دستورات «فرویدی» جاش رو گرفت!
همین شده که دعاهامون بالا نمیرن و خدا و اهل بیت رو دور از خودمون میدونیم!
مگه خدا نگفته بود: «نزدیکتر از رگ گردن به توام بنده من...!» وقتشه که چشمهامون رو ببندیم و فقط باهاش زمزمهوار دردودل کنیم. خدا هیچ راهی رو تو مسیرمون نمیذاره، که بیراهه باشه، مطمئن باش!
