برگزاری مذاکرات میان آمریکا و روسیه در عربستان سعودی، آن هم بدون حضور اوکراین، یکی از وقایع مهم روزهای اخیر بود که برای آشکارسازی ماهیت سیاست و روابط بینالملل و همچنین، به آزمون گذاشتن مفروضات برخی جریانها و شخصیتهای وطنی درباره ماهیت نظام بینالملل و کیفیت رویدادهای در حال جریان در این نظام، حائز اهمیت جدی است. در واقع، آنچه درباره اوکراین در روزهای اخیر در عربستان رخ داد، برای ملت ایران که در دوره معاصر وقایع ناگواری را تجربه کردهاند، تازگی ندارد؛ این رویداد یادآور تقسیم ایران طبق قرارداد ۱۹۰۷ میلادی میان روس و انگلیس بدون در نظر گرفتن منافع و ملاحظات دولت ایران و همچنین یادآور برگزاری کنفرانس تهران در سال ۱۳۲۲ شمسی است که طی آن، سران متفقین با حضور در تهران درباره سرنوشت جنگ جهانی دوم و از جمله تخلیه نیروهایشان از ایران با هم مذاکره کردند و اجازه ندادند شاه ایران وارد مذاکرات شده و حتی در جریان مذاکراتی که بخشی از آن مربوط به ایران میشد، قرار گیرد. در ادامه تلاش میشود درسها و عبرتهای این موضوع بیان شود.
قدردان نعمت انقلاب باشیم
آنچه امروز درباره اوکراین رخ میدهد و دیگران با آسودگی خاطر درباره سرنوشت آن تصمیم میگیرند، برای ملت ایران تازگی ندارد. در واقع، آنچه سبب شد تا ایران برای همیشه از تکرار چنین صحنههایی رها شود و اراده ملت خود را در تعیین مقدورات و سرنوشت خود دخیل کند، پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی بود که ضمن آزادسازی ایران از چنگال مستکبران عالم، با قویسازی ایران، امکان تکرار چنین رویدادهای تلخی را از دشمنان ملت ایران سلب کرده است.
وابستگی بیچارگی میآورد
اگرچه وابستگی در هر زمینهای بیچارگی میآورد، اما این وابستگی در حوزههای حساستر و حیاتیتری، چون حوزه دفاع و امنیت، پیامدهای وخیمتری به بار میآورد. بر این اساس، آنچه امروز اوکراین به آن مبتلا شده، نتیجه سالها گام برداشتن این کشور در مسیر تحکیم وابستگی دفاعیـ امنیتی به ناتو و آمریکاست. حال اگر اوکراین در نقطه مقابل، در مسیر تحکیم قدرت درونزا گام برمیداشت، هم گرفتار حمله روسیه نمیشد و هم، اکنون اینگونه در صحنه مذاکرات برای پایان دادن به جنگ، همانند صحنههای نبرد تحقیر نمیشد. بهراستی اگر کشوری موجودیت و حیات خود را به بیگانه وابسته کند، باید پذیرای هرگونه تحقیری باشد.
افشای ماهیت بازیگری آمریکا در نظام بینالملل
برخلاف خوشبینی برخی افراد و جریانها در داخل ایران که معتقدند با برقراری رابطه با آمریکا و وابستگی به او، میتوان از حمایت این کشور برخوردار شد و مشکلات کشور را حل کرد، اولاً باید گفت که آمریکا تاکنون نه تنها مشکل هیچ کشوری را حل نکرده است، بلکه خود منشأ مشکلات بسیاری از کشورهایی است که با آن رابطه دارند. مگر اکنون اوکراین در وابستگی کامل و حتی وابستگی امنیتی و دفاعی به آمریکا قرار ندارد، آیا اتکا به آمریکا توانست امنیت و عزت اوکراینیها را تأمین کند؟ منفی بودن پاسخ واضح است. ثانیاً واقعیتهای تاریخ روابط بینالملل نشان میدهد قدرتهای بزرگ همواره دیگران را وجهالمصالحه خود قرار میدهند و تنها به منافع خود میاندیشند. هماکنون ترامپ بدون در نظر گرفتن منافع اوکراین، حتی حاضر است ضمن به تأخیر انداختن پذیرش اوکراین در ناتو، سرزمینهای جدا شده از این کشور به دست روسیه و الحاق آنها به روسیه را به رسمیت بشناسد و در عین حال، برای حفاظت از اوکراین در برابر روسیه، بر منابع و معادن این کشور تسلط پیدا کند. درواقع، ترامپ درصدد است در ازای کاری که آمریکا انجام نداده؛ یعنی حفظ امنیت اوکراین و دفاع از این کشور و همچنین عضویت اوکراین در ناتو، امتیازات سنگینی از این کشور دریافت کند.
گفتنی است، ترامپ درصدد است در مذاکرات با ایران نیز اینگونه مدلی را تکرار کند؛ به این ترتیب که ایران باید ابتدا حاضر به قبول خلع سلاح و تعطیلی صنعت هستهای خود باشد و سپس وارد مذاکره با آمریکا شود؛ مذاکراتی که اولاً معلوم نیست که به نتیجه برسد و ثانیاً در صورت به نتیجه رسیدن، آمریکا هیچ تعهدی بابت اجرای تعهدات خود نمیدهد. ماهیت بازیگری آمریکا در روابط بینالملل اینگونه است و مشخص نیست که چرا برخی جریانها با نادیده گرفتن این واقعیت روشن، در هر شرایطی از ضرورت مذاکره با آمریکا سخن میگویند و حاضر به حذف آمریکا از قاموس فکری و ایده حکمرانی خود نیستند.
مسئله اصلی ایران قوی شدن است
با توجه به آنچه گفته شد، برخلاف تصور رایج، مسئله یا محور اصلی برای حل مشکلات کشور نه برقراری رابطه با این یا آن کشور، بلکه تلاش برای قویسازی ایران در ابعاد و حوزههای گوناگون است؛ زیرا در نظام بینالملل کنونی که در حال گذار به یک نظم نوین قرار دارد، آنچه منافع کشورها را تأمین میکند، میزان اتکای آنها به عوامل و بنیانهای درونی قدرت است و اگر کشوری میخواهد در نظم نوین بینالمللی به سرنوشتی مانند اوکراین مبتلا نشود، باید خود را قوی کند. بر این اساس، راهبردگذاری کلان نظام به سمت قوی شدن، یک راهبرد آیندهنگرانه و متقن است که باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. در همین زمینه باید گفت، اگر جمهوری اسلامی ایران در ترتیبات سیاسی و دفاعی نوین در نظام بینالملل با حضور قدرتهایی، چون روسیه و چین مشارکت داده میشود، بهدلیل تولید قدرت درونزایی است که در این حوزهها ایجاد شده است و بر این اساس، در حوزه اقتصادی نیز اگر خواهان نقش یافتن در ترتیبات نوین در نظام بینالملل هستیم، به جای جستوجوی راهحل مشکلات این حوزه، باید درصدد تقویت قدرت اقتصادی خود با اتکا به ظرفیتهای داخلی باشیم.